در این نشست صباغپور که بهعنوان مجری کارشناس حضور داشت گفت: پیشینه و
ریشههای فرقان باید مورد بررسی قرار گیرد. در ابتدای انقلاب اپوزیسیون،
حکومت شاهنشاهی بود و برخی اپوزیسیون بودند و برخی هم درباره حکومت ساکت
بودند. یکی از مواردی که جریان آخر را شامل میشود انجمن حجتیه بود که خیلی
از مخالفینش انقلابی بودند. دسته دیگر نهضت آزادی بود که حکومت سلطنتی را
نمیپسندید اما اسلحه برداشتن را هم راه درستی نمیدانست. جبهه ملی، حزب
ملی، جنبش مسلمانان مبارز نیز از دیگر جریانهای زمان انقلاب بودند. جریانی
هم به نام ضد فلسفیها وجود داشت. برخی جریانها کمی سازشکار شناخته
میشدند که جریان منتسب به آیتالله شریعتمداری از جمله آنها بود. جریان
سید مرتضی جزایری هم بعد از دعواهایی که با جریان حسینیه ارشاد داشتند،
مطرح شدند. افرادی هم بودند که تحشیهای به سخنان شریعتی میزدند که شاخص
آنها شهید مطهری بود. در واقع در آن زمان بگومگوهایی بین انقلابیون وجود
داشت.
صباغپور سپس به فرقان پرداخت و گفت: در این شرایط فرقان به سردمداری اکبر
گودرزی سر بر کشید. آقای خسروشاهی اتاقی به اکبر گودرزی داده بود و همیشه
با هم جروبحث داشتند. خسروشاهی میگفت گودرزی مرا طرفدار بازار و زالوصفت
میداند. فرقانیها حرفهای عجیبی میزدند و سوره والعصر را قسم به نیروهای
فشار تفسیر میکردند. این گروه خیلی به قرآن اهمیت میداد و همچنین به
بخشی از کتابهای شریعتی اشاره میکردند که البته مورد اتفاق نیست و قابل
بحث است.
فرقان زاییده اندیشه شریعتی نبود
پس از این ورودی صباغپور، عبدالمجید معادیخواه، قاضی دادگاه گروه فرقان،
نماینده مجلس اول و وزیر فرهنگ اسلامی در کابینه باهنر، مهدویکنی و
میرحسین موسوی به بررسی پیشینه فرقان پرداخت و گفت: طبقهبندی جریانهای
زمان انقلاب نیاز به سازوکار دارد. اگر بخواهیم از تجربه پدیده فرقان
استفاده کنیم صورت مساله این است. ما جامعهای هیاهوزده هستیم که گفتوگو
را تجربه نکردیم و این خصوصیت همچنان مشکلساز است. یکی از زمینههای اساسی
این هیاهوزدگی اختناق و خفقان است. در فضایی که افراد نتوانند حرف بزنند و
به سمت پنهانکاری بروند و پچپچ شود، زمینه برای گفتوگو فراهم نیست.
حرفهایی بهصورت شبههها و شایعهها مطرح میشود و افرادی تحت تاثیر قرار
میگیرند که بیشتر به صورت عاطفی شیفته جریانها میشوند هیاهویی را به پا
میکنند. در جامعه ما اگر روزی که به نوآوری و قرائت قابل قبول از اسلام
نیاز بود، اگر بحثها شفاف بیان میشد، پدیدهای به نام فرقان نداشتیم.
معادیخواه افزود: از یک نظر آن زمان شاید گفته شود اختناقی نبود. شاهد مثال
هم حسینیه ارشاد که جمعیت زیادی را جمع میکرد. اما در همین شرایط با
پیدایش پدیدهای به نام جنگ مسلحانه فضایی ایجاد شد که افراد مایل به جنگ
مسلحانه آشکارا نمیتوانستند دعوتی داشته باشند و زیرزمینی کار میکردند.
در همین فضا چند حادثه بزرگ رخ داد. یکی ارتداد سازمان مجاهدین خلق بود.
این سازمان ظاهرا مواضع مارکسیستی اعلام کرد. کتابی به نام اعلام مواضع
بیرون آمد که برای جوانها جذاب بود. بخش عمدهای از جوانان پرشور آن زمان
را جذب کرده بودند.
این روحانی انقلابی در ادامه به ظهور اکبر گودرزی پرداخت و گفت: داعیهدار
اصلی فردی بود که گفت من میاندار جریان اصل مجاهدین هستم و او اکبر گودرزی
بود که سرخوردگان مجاهدین را توانست جذب کند. فوت دکتر شریعتی هم مزید بر
علت شد. به همین دلیل جوانانی که سرگردان شده بودند و سرخوردگی از مجاهدین
پیدا کردند جذب فرقان شدند. در چنین حال و هوایی که گودرزی میدان را باز
دیده بود، تحولی اتفاق افتاد. آن دوره به کل با حوادث 56 و 57 به صورت
ناکامی درآمد. ناگهان افراد به در بسته خوردند. این منشأ کینهای بود که
نسبت به انقلاب پیدا شد.
معادیخواه همچنین با رد این نظریه که فرقان تحت تاثیر مرحوم شریعتی بود،
گفت: برچسبی زده شد به گفتمان دکتر شریعتی که گفته شد پدیده فرقان حاصل
ادبیات شریعتی بوده است. من مخالف این هستم.
محمد عطریانفر، عضو شاخص سازمان مجاهدین انقلاب در سالهای ابتدایی انقلاب و
یکی از کسانی که در فرآیند دستگیری گودرزی نقش مهمی داشت سخنران بعدی این
نشست بود. عطریانفر گفت: در مورد فرقان قایل به این هستم که در بحث فلسفه
خشونت برمبنای تاریخمان رهیافت باید داشته باشیم. باید تحقیق کنیم خشونتی
که مطهری را به نام مجاهدین خلق و فرقان ترور میکند از کجا میآید. خشونت
با مبارزه نسبتی دارد. همه کسانی که چنین میکنند برای امر مبارزاتی خود از
خشونت استفاده میکنند. آیا مبارزه غیرخشن داریم؟ حرکتی که نلسون ماندلا و
حتی مائو داشته چنین بوده است. خشونت حتما نسبتی با ایدئولوژی و مذهب
دارد. خشونتی که از ناحیه دین تجویز میشود آیا به رسمیت شناخته میشود؟ به
هر حال این موضوع خشونت بحث بازی است. عطریانفر در ادامه با ورود به بحث
فرقان گفت: بسیاری از کسانی که خشونت به کار میبرند میگویند دنبال عدالت
هستند. فرقانی هم ذهنشان این بود که خشونت در راستای مبارزه است. در
افقهای پیشرو ما نیاز به پیگیری این بحث داریم. ترور حجاریان، حمله به
سفارت عربستان، حمله به عبدالله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه از همین سنخ
است. توهینهای امروز در جامعه نیز در همین راستا قابل تحقیق است. وی در
ادامه افزود: زمان وجود حزب توده که پیروانی در جامعه داشت نیز ترورهایی را
داشتیم. فداییان اسلام هم موافق ترور بودند. عقایدی که میگفت نخستوزیر
یا حسین فاطمی یا شاه باید ترور شوند. اینها از جنس ترور بود. مثل آنچه در
سیاهکل رخ داد. امام خمینی مخالف این روشها بود. بعد از فرقان حرکتهای
عظیم سازمان مجاهدین خلق را میبینیم که یک گروه سابقهدار مبارزاتی عملا
به گروهی تروریستی تبدیل میشود. فرقانیها ادعا میکردند شریعتی یکی از
شهدای آنها است. در حالی که شریعتی کاملا مخالف حرکتهای مجاهدین خلق بود.
شریعتی همه را به سمت بسیج دعوت میکند و هیچ نسبتی با مبارزات قهرآمیز
فرقان نداشت. باید بررسی شود چرا در تاریخ ما اینقدر پررنگ شده است. تحت
تاثیر اندیشه مارکسیستی عدهای تلاش کردند، بگویند علم مبارزه از طریق فکر
مارکسیستی به دست میآید.
23302