ماهان شبکه ایرانیان

ترجمه و انتقال اندیشه ها

ترجمه، عبارت است از انتقال معنا از زبانی به زبانی دیگر. بنابراین، ترجمه وقتی ممکن است که بتوان معنایی را از زبانی به زبانی دیگر منتقل کرد

ترجمه، عبارت است از انتقال معنا از زبانی به زبانی دیگر. بنابراین، ترجمه وقتی ممکن است که بتوان معنایی را از زبانی به زبانی دیگر منتقل کرد. با این حال، برخی معتقدند که ترجمه، به معنای دقیق، هرگز ممکن نیست وگاهی نمی توان معنایی را، همان طور که در زبان مبداء بیان شده، در زبان مقصد بیان کرد. این فرضیه، گرچه افراطی است، ولی خالی از حقیقت نمی باشد. برای نمونه، اگر در زبانی واژه ای برای عشق وجود داشته باشد، نمی توان در زبان دیگری «واژه ای » یافت که دارای همه ی آن بارهای عاطفی و معنایی باشد که در زبان مبدا‡ دارد، اما به هرحال می توان معادلی یافت که دست کم وجهی از معنای آن را برساند. بنابراین، در صورتی که واژه ای در زبانی وجود داشته باشد که نتوان معادلی برای آن در زبان «مقصد» یافت، آن «واژه» را نمی توان ترجمه کرد. به ناگزیر آن واژه ترجمه نمی شود و به همان صورت یا با اندکی تغییر آوایی و نوشتاری، متناسب با قواعد زبان مقصد، رنگ زبان «مقصد» را به خود می گیرد و وارد آن زبان می شود. از همین جاست که هر زبانی آکنده از واژه های بیگانه است. پس ترجمه ممکن است و هم ممکن نیست. واژه ی عشق هم یکی از آن واژه هایی است که ترجمه نشده است و در ترکی هم همان کلمه ی عشق استفاده می گردد. چون کلمه یSevgl دارای همه ی آن بارهای عاطفی و معنایی کلمه ی عشق نیست.

مقوله ی ترجمه، فرآیندی طولا نی و ریشه د ار در طی قرن های متمادی است. از طریق ترجمه زمینه ی آشنایی، تألف و تعامل فرهنگ ها با یکدیگر فراهم می شود و علوم و اندیشه های جدید از این راه امکان توسعه، رشد و بالندگی می یابند.

به اعتقاد صاحب نظران، ترجمه، فن است و با ذوق و قریحه ی آدمی ارتباط تنگاتنگ دارد. مضاف بر این که وارد شدن دراین عرصه نیازمند توانمندی ها و بایسته هایی است که از جمله ی آنها آشنایی کامل به فرهنگ و زبان مبداء و مقصد است.در نظریه های معروف، ترجمه می تواند به سه شکل صورت گیرد: ترجمه ی تحت اللفظی یا کلمه به کلمه(Iiteral translation of word-for-word) ، ترجمه ی اصطلا حی یا معنایی(idiomatic translation) و ترجمه ی آزاد.(Free translation) در نوع نخست ترجمه، تلا ش می نمایید تا حد ممکن برای هر کلمه در زبان مبدا‡ کلمه ای نیز در زبان مقصد بیابید. این ترجمه گاهی دقیق نیز گفته می شود، ولی به نظر می رسد ترجمه ی دقیق، ترجمه ی تحت اللفظی نیست. در ترجمه ی نوع دوم، کوشش می کنید معنایی بیابید که معادل آن کلمات در زبان مقصد باشد، حتی اگر از نظر لفظی هم انطباقی نداشته باشند. در گونه ی سوم، شما به الگوی نحوی یا دستوری جملا ت و کلمات کاملا ً بی اعتنا هستید و می خواهید معنای مورد نظر را، آن طور که خود می پسندید، یا گمان می کنید مخاطبان شما آن را می پسندند، بیان کنید.

«کلیفورد گیرتز» (z(Clifford Geert، مردم شناس آمریکایی، «ترجمه ی فرهنگی» را پیش نهاد می کند که در واقع در همان ترجمه ی «اصطلا حی» می گنجد. این نوع ترجمه را «هرمنوتیکی» نیز می توان گفت. در ترجمه ی فرهنگی شما تلا ش می کنید به متن فرهنگی کاربرد واژه ها و بارهای معنایی و عاطفی آنها بیش تر توجه کنید و واقف باشید که هر کلمه ای دنیایی از معنا را در یک زبان منتقل می کند که شاید درک آن در فرهنگی دیگر کاملا ً ناممکن باشد.در این نوع ترجمه، مترجم باید بکوشد تا جایی که ممکن است برای هر واژه در زبان مبدا‡ واژه ای در زبان مقصد بیابد که رساننده ی آن معنا در آن «فرهنگ» باشد. برای نمونه، شما اگر بخواهید واژه ای آرمان گرایی را به ترکی استانبولی برگردانید یا واژه ایulkuculuk ، را به فارسی یا به عربی ترجمه کنید، می توانید این دو کلمه را به طور تحت اللفظی یا اصطلا حی، معنایی و فرهنگی ترجمه نمایید، درحالی که در این جا ترجمه ی تحت اللفظی درست نیست.

پس هر ترجمه ی تحت اللفظی از این کلمه، برای مخاطبی در فرهنگ دیگر، کاملا ً اشتباه خواهد بود. چون با این که ترجمه ی تحت اللفظ، آرمان گرایی همانulkuculuk است، ولی مقصود، در این جا، معنای لغوی نیست. در ترکیulkuculuk نام گروه فاشیستی است. حالا اگر شما این واژه را تحت اللفظ ترجمه کنید، اشتباه بزرگی مرتکب می شوید. بنابراین باید ترجمه ی اصطلا حی انجام بگیرد.

پس ترجمه ی خوب و قابل قبول، ترجمه ای است که «دقیق»، «طبیعی» و «مفهوم» باشد؛ «دقیق»، یعنی تا جایی که ممکن است معنای مورد نظر را، در متن مبدا‡، منتقل کند؛ «طبیعی » یعنی انتقال معنا را به طریقی انجام دهد که در ساختمان و بافت زبان مقصد متداول است و «مفهوم» بدین معنا که همه ی وجوه معنا را به گونه ای بیان کند که متن، برای مخاطب مورد نظر، به آسانی قابل فهم باشد.

برخی از مترجمان قدیم، دانشمندانی در خدمت قدرت حاکم بودند و نمی توانستند، به دلخواه خود، به ترجمه و نشردست یازند. در دوره ی جدید، نخست به دلیل سیاحت و آشنایی با پیش رفت ها ترجمه آغاز شد، ولی این ترجمه نه به نیاز فرهنگی و علمی پاسخ می داد، نه به دست اساتیدی انجام می شد که صلا حیت آن کار را داشتند و نه از حمایت های دولتی بهره می برد. بنابراین کوششی فردی و دلخواه و به قدر توانایی اشخاص در بهره وری از متون علمی بود. در هر صورت در پنجاه سال اخیر، به دلیل رفت و آمد، اقامت، تحصیل و نیاز به دگرگونی اجتماعی، روی کردی به ادبیات و هنر پدید آمده که یکی از نتایج آن، رونق ترجمه بوده است.

مترجم، در وهله ی نخست، باید صلا حیت های حرفه ای ترجمه را داشته باشد؛ یعنی آشنایی و تسلط بر دو زبان «مبدا‡» و «مقصد». در ترجمه، «علم» کافی نیست، چون ترجمه، «فن» و «هنر» است. بخشی از کار ترجمه به شم و درک شهودی مترجم و خلا قیت او در زبان اختصاص دارد. مرحله ی بعد، در ترجمه ی آثار علمی، به یقین، دانش در هر دوسو است. مترجم باید بتواند با توجه به روند علمی، شباهت ها، تفاوت ها و تمایزها را تشخیص دهد و در جای خود معادلی پیش نهاد کند که در فرهنگ مستعمل ریشه داشته باشد یا اگر واژه ای نو ساخته است، بتواند آن را توجیه نماید و برای ورود آن به جرگه ی مفاهیم دارای ضمانت کافی باشد.

ترجمه ی کتاب های علمی نمی تواند بدون حمایت انجام شود. اگر مترجمی برای کسب معاش به ترجمه ی کتاب روی آورد، ترجمه ی کتاب های علمی نمی تواند برای او کار مطمئنی باشد و حاصل زحماتش را در طولا نی مدت تأمین کند. برخی مترجمان علمی ما، برای نمونه مرحوم «گلپنارلی»، برای کسب معاش به ترجمه ی کتاب روی نیاورده اند. مترجم هرقدر هم بی نیاز باشد، ناشر نمی تواند بدین گونه رفتار نماید. مترجم از حقوق خود هم که بگذرد، چیزی کم تر از یک پنجم یا یک ششم سرمایه ی نشر است، ولی دست کم سه پنجم از سرمایه ی نشرکتاب، به ناشر تعلق دارد. چنین سرمایه ای نمی تواند بدون بازگشت باشد. بنابراین، ترجمه و تألیف کتاب های کلا سیک و یا دانش نامه های علمی، مستلزم حمایت است، چرا که امکان دارد ترجمه ی آثار کلا سیک یا دانش نامه های تخصصی نه تنها کاری سودآور نباشد، بلکه حتی تکافوی سرمایه ی نخستین را هم نکند.

بنابراین، باید راهی اندیشید که بخشی از هزینه هایی که بیهوده به هرز می روند، متوجه تحقیق و ترجمه ی نفیس شوند. این کمک ها و یارانه ها نه به ناشران ، بلکه در وهله ی نخست باید به مترجمان پرداخت شود؛ چنان که درعصر جنبش ترجمه، در قرن های دوم و سوم هجری در جهان اسلا م یا در قرون وسطای مسیحی، چنین بود.

پس نخستین مشکل بر سر ترجمه ی آثار علمی، فقدان نهادهای حمایتی و سپس پرورش افرادی است که قادر به انجام دادن این کار باشند. به هرحال، ترجمه ممکن است در مراحل نخست چندان طبیعی نباشد و تا حدودی زبان مألوف را غیرطبیعی سازد. با این حال نقد پیوسته و ترجمه های دوباره، رفته رفته این مسأله را حل می کنند. پس از به رسمیت شناخته شدن و جا افتادن زبان تازه، ثمرات آن آشکار می شود. در صورتی که چنین اتفاقی نیفتد، حاصل آن، تشویش، پرگویی و پریشان فکری مزمنی است که پس از مدتی به دل زدگی و بیزاری از هرگونه کار فکری خواهد انجامید.

باید گفت که امروزه مرکز جهانی علوم اسلا می چنین امر مهمی را به دوش کشیده است. این مرکز با تمام توان خود تلا ش می کند تا مترجمان خوبی بار آورد و این عرصه را تنها به عدّه ای ویژه محدود نگرداند. به یاددارم در سال هایی که در مدرسه ی حجتیه درس می خواندم، مسؤولا ن به خاطر این که در صدا و سیمای جمهوری اسلا می کارهای ترجمه انجام می دادم، مشکلا تی برایم به وجود آوردند و بنا بر ذهنیت خودشان ارتباطم را باحوزه بریدند، ولی امروزه، مرکز جهانی به مترجمان برجسته جایزه می دهد و برای پرورش آنها کوشش می نماید؛ این کار قابل تحسین است، ولی کافی نیست. چون هنوز مترجمان ناشناخته ای وجود دارندکه باید آنان را به عرصه ی علم وادبیات کشید. کار ترجمه و نویسندگی، تکنیکی و هنری است. خواندن کتاب های لمعه و مکاسب برای ترجمه کفایت نمی کنند.

ترجمه با نویسندگی تماس نزدیکی دارد. یعنی کسی که سال های فراوان خوب ترجمه کردن را یاد بگیرد، به یقین خوب نوشتن را نیز فرا گرفته است. بنابراین طلبه های جوان باید به این کار ترغیب و تشویق شوند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان