اشاره
کتاب «زمینه و پیشینه ی جنبش اصلاحی در افغانستان»، از عبدالمجید ناصری داودی، می باشد که به همت مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به زیور طبع آراسته شده است.
موضوع این کتاب، تاریخ سیاسی دو سده ی اخیر افغانستان است و نیز در آن سعی شده با رویکرد علمی و ادبیات روز و فارغ از هر گونه گزندگی و ملاحظات بی اساس، به روابط دولت ها و ملت افغانستان، به ویژه به گفته ی نویسنده نخبگان جامعه که در صدد اصلاح امور بوده اند، پرداخته شود و دو مسیر اصلاح گری و سامان خواهی را به گونه ای منظم و موشکافانه پی گیرد. هدف از تحقیق مورد نظر، شناخت ریشه های بحران افغانستان و کمک به حل ریشه ای آن بیان شده است:
بحرانی که در طول سه دهه ی اخیر افغانستان را فرا گرفته، به تدریج تمام هستی و بنیان های گوناگون اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و آثار باستانی آن را به یغما برده است.
تردیدی نباید رواداشت که شناخت بحران مزبور و یافتن راه حل (یا راه حل های، در خور و اساسی) نیازمند مطالعه ی تاریخ کشور، به ویژه تاریخ معاصر از جمله بررسی روابط متقابل ملت و دولت، می باشد، زیرا فتنه و سیه روزی کنونی بیش از همه ریشه در گذشته دارد؛ با پژوهش روابط گذشته است که ریشه ها و عوامل مایه دار آن نمایانده شده، شاه کلید معماری و پیچیده ای دست یاب می گردد.
نکته ی اساسی این است که منابع تاریخ معاصر افغانستان نیز از صحت و سلامت لازم بهره مند نبوده و از بیماری های گوناگون تملق گویی، حق پوشی، جعل کاری و تحریف گری، که در اثر هجوم و نفوذ مداوم و ویروس های خطرناک قبیله گرایی، تعصبات مذهبی و استعمارزدگی پدید آمده است، رنج می برد. بدین لحاظ برای درک صحیح و همه جانبه ی تاریخ معاصر افغانستان به نگرش نقادانه و تحلیلی عقلانی نیاز است. اثر حاضر مدعی می باشد که گامی در این وادی برداشته و سیاست ها و عملکردهای دولت های معاصر افغانستان را با تکیه به عوامل داخلی و خارجی آن از سویی و واکنش های مختلف مردم به ویژه دانشمندان و اقلیت هوشیار جامعه را، از سوی دیگر، مورد بررسی و بازبینی انتقادی قرار داده است.
بدین ترتیب اثر موردنظر مسؤولیت سنگینی را به عهده گرفته که ضرورت تاریخی و فرهنگی هر کشور، به ویژه افغانستان بحران زده، تلقی می گردد که بی شک از عهده ی این اثر و حتی نویسنده ای هرچند توانمند برآمدنی نیست و کار گروهی و با فرصت و امکانات کافی می طلبد.
کاستی ها
1. عدم حرمت بی طرفی
با آن که جنبش اصلاحی در افغانستان به موضوع سیاسی تاریخی می پردازد، ولی روشن است که هدف نویسنده پژوهش تاریخی و علمی می باشد و باید به دور از یکسونگری و جهت گیری غیر علمی به بررسی مسایل موردنظر بپردازد. یکی از شرایط این مهم، ادبیات بی طرفانه و غیر ارزش گرایانه می باشد، به طوری که خواننده سمت و سوی نویسنده را از لحاظ سیاسی و تعلقات فرهنگی و ارزشی به دست نیاورد؛ با پژوهش های نظام مند و مستدل وی به پیش رفته و به نتیجه ی طبیعی و علمی آن، به طور طبیعی، دست می یابد.
با این پیش فرض پژوهشی، سراغ کتاب می رویم تا به موارد گوناگون کتاب، نظر افکنیم وتوفیق نویسنده را، از این رهگذر، محک زنیم. لازم به یادآوری است که توفیق کامل در این باره ناممکن است، ولی این مشکل، تشابه پژوهش سیاسی را با اعلامیه ی سیاسی تجویز نمی کند.
با مراجعه به متن موجود، باید اعتراف کرد که میزان توفیق نویسنده ی محترم، در این وادی، اندک بوده است و در واقع می توان گفت که پژوهشگر ما دچار مشکلاتی گردیده که به اهم آنها آشاره می شود:
11. حجم اختصاص یافته به قوم خاص، از سویی، و دادن عنوان برای برخی صفحات کتاب نشان می دهد که نویسنده از کدام منطقه ی کشور دارای چه گرایش سیاسی است؛ به کدام فرقه ها و مذاهب اسلامی تعلق دارد و حتی مهم ترین دغدغه ی او را، در جای جای کتاب، چه مسایل و دردهای هرچند مقدس و قابل ستایشی به خود اختصاص داده است.
21. عناوین برخی فصل ها، خود، گواه دیگری به رویکرد بعضا سیاسی مورخ محترم، در این اثر علمی می باشند، چنان که در صفحات 35، 70، 147، 263 به بعد مشاهده می گردد. قسمت دوم این نکته به صورت عناوین و القابی ارائه گردیده که مورد نقد نویسنده می باشند؛ به ویژه عناوین و القابی که در جانب دولت قرار گرفته و کارگزاران، سیاست ها و کارنامه ی آنان را مورد نظر داشته و گزارش می کنند؛ مانند متعصب، دیکتاتور، رهزن، مهره ی استعمار، استقلال فروشی، مزدور، انگلیسی و... که در صفحات مختلف کتاب و عمدتا بیش از یک بار مورد استفاده قرار گرفته اند.
31. گذشته از دو مورد فوق، رویکرد ادبی و ادبیات به کار رفته در کتاب نیز تند وناملایم است که در مجموع می تواند کتاب را در ردیف آثار مکتبی، ایدئولوژیک یا تبلیغی قرار دهد تا اثر علمی.
البته اثر مزبور با پشتوانه ی اسناد و مدارک معتبر تاریخی و علمی نگارش یافته و چه بسا این قلم و هر پژوهشگر منصفی بسیاری از آنها را قبول دارد، ولی ادبیات به کار رفته موضوعی است و طرح معضلات فوق و نقد کارنامه سیاسی موضوع دیگر.
2. تقطیع یک واحد غیرقابل تفکیک
کسانی که از نزدیک با پژوهش های علمی و آکادمیک آشنایی دارند با مرور هرچند اجمالی کتاب، نظام مندی و ساختار علمی آن را تأیید می کنند. با این حال، مواردی در کتاب مشاهده می شود که جز فربهی غیر ضروری کتاب توجیه دیگری ندارند. در این باره می توان به فصل دوم و سوم بخش پنجم اثر موردنظر استناد کرد که به اصلاحات، در دوران نادرشاهی، اختصاص دارد.
با مطالعه ی اثر مذکور می توان به دست آورد که عنوان «اصلاحات به شیوه ی نادرشاهی» سزاوار فصل دوم این بخش می باشد که به ناحق، با یک پژوهه / شماره 11 /
فصل تأخیر، در فصل سوم آمده است. همین طور عناوین ریز و زیرشاخه های آن نشان می دهد که اصولاً فصل سوم تداوم طبیعی فصل پیشین(فصل دوم) بوده که مطالب آن با فصل قبل درهم تنیده و مشترک می باشد. البته بعضی مطالب نیز تکراری هستند که در صورت ادغام این دو فصل و انتقال عنوان فصل سوم به فصل دوم، نظم و انسجام این بخش بهبود یافته و از آوردن مطالب تکراری و غیر قابل توجیه جلوگیری می شود. مطالب تکراری و اضافی کتاب به قسمت فوق خلاصه نمی گردند؛ چنان که از صفحه ی 240 تا پایان صفحه ی 241 مباحث، تکراری هستند؛ با مطالعه ی صفحات قبل نیازی بدان احساس نمی شود و صفحات بعدی نیز ربطی بدان ندارد. پس ناگزیر باید، با کمال اطمینان، حکم به حذف این دو صفحه نمود؛ در وقت گران بهای خواننده ی محترم صرف جویی کرد و بر غنای کتاب افزود.
3. عناوین و پارگراف ه
با کمال شگفتی، پس از مطالعه و ارزیابی نقادانه ی این اثر، با مطالب و پارگراف هایی مواجه می شویم که از آنها می توان به مجموعه ی سرگردان تعبیر کرد که برخی زادگاه و موطن اصلی ندارند و مشخص نیستند.
مطلب پایانی، در این قسمت، عناوین حذف شده می باشند که جای آنها، در کتاب، خالی است. از این معضل می توان بدین صورت تعبیر کرد که محصولاتی، در این اثر علمی، متولد گردیده اند که در واقع فرصت نام گذاری برای آنها فراهم نشده است و به گونه ای شتاب نویسنده را در سامان دادن کتاب نشان می دهد. از جمله این مولودها می توان به مطالب صفحه های 288 و 289 اشاره کرد که پس از عنوان خصوصی صفحه ی 287، مطالب جدید و در قلمرو گسترده تری را بیان می کنند. از این لحاظ جای عنوان مناسبی در آغاز صفحه ی 288 خالی است تا مطالب این صفحه و صفحه ی بعد را پوشش دهد.
4. گرفتاری های ویرایشی
شاید برخی از مطالب فوق نیز به شتاب زدگی در ویرایش این اثر برگردد؛ به این امر باید برگردان کتاب را، به زبان انگلیسی، افزود که به جای Context اشتباها Conext آورده شده که به مفهوم پیشینه می باشد. به همین منوال، در فهرست منابع و پاورقی باید افزود که معمولاً القاب عربی صاحبان منابع به صورت الف و لام دار و عربی آورده شده است؛ این درحالی است که بنابر اصول ویراستاری الف و لام ها باید از القاب حذف شوند. مشکل کار زمانی چند برابر می شود که در این باره نیز شیوه ی واحد اتخاذ نشده و بیش تر اسامی مؤلفان عرب با الف و لام آورده شده، اما افراد غیر عرب مانند لکشهوی، فاضلی و... با الف و لام نوشته شده است.
مزایای کتاب
این کتاب دارای برجستگی ها و نقاط مثبت است که نپرداختن به اهم آنها چه بسا این نوشتار را به عیب جویی و منفی نگری متهم نموده، لحظاتی همنشینی را با جنبش اصلاحی به صورت مجموعه ای بدون مخاطب جلوه دهد، در حالی که کتاب زمینه و پیشینه ی جنبش اصلاحی در افغانستان سخنان، کاوش ها و نوآوری های فراوان برای خواندن دارد که سخت اقشار مختلف کتاب خوان کشور را به کار آید و با استفاده از آنها ثمراتی به بار:
1. منابع فراوان و متنوع
یکی از نقاط مثبت هر اثر، به ویژه در حوزه ی تاریخ، استفاده ی نویسنده ی آن از منابع متعدد و گوناگونی است که در آن ارتباط وجود داشته و موضوع موردنظر را، با دیدگاه های متفاوت و شیوه های گوناگون گزارش، توصیف، تحلیل و ارزیابی کرده باشد. نویسنده ی محقق این اثر، از این لحاظ، موفق بوده است؛ منابع فراوان را در مورد تاریخ معاصر کشور، که بیش تر در سه کشور افغانستان، ایران و پاکستان به رشته ی تحریر درآمده، مورد کندوکاو ژرف و همه جانبه قرار داده است؛ در این باره از منابع تاریخی عبور نموده و به مآخذ ادبی، اشعار، سفرنامه ها، خاطرات و حتی مصاحبه های شفاهی با کارشناسان و خبرگان فن نیز بهره برده و تا توانسته، با تحمل مشکلات، بر ابعاد علمی و اثبات قضایای کتاب افزوده است.
چنان که در کتاب نامه ی اثر آمده است، منابع آن به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی می باشد و گاهی به منابع رجالی و تاریخی کشورهای همسایه، که احتمال اطلاعات مفید را درباره ی برخی مسایل مطرح نموده، رجوع کرده و بهره ی درخور جسته است. این درحالی است که متأسفانه بسیاری از نویسندگان، برای بسیاری از موضوعات موردنظر در تاریخ، به همان چند منبع و تحقیق آماده بسنده نموده و از هرگونه تفحص لازم در منابع و تنوع شایسته در مآخذ، محروم می مانند.
2. زبان محکم و به روز
این کتاب با آن که، در برخی موارد، تند و بی پرده وارد شده، اما نمی توان قلم توانا و شیرین نویسنده را نادیده گرفت و از آن چشم پوشی کرد. این ویژگی باعث شده که انسان کتاب را، با علاقه و تشنگی، از آغاز تا پایان، بخواند، بدون آن که خستگی خواندن یک مقاله را در خود احساس کند یا در فهم و پیچ و خم جملات و واژه گرفتار گردد.
3. نگاه نقادانه
افرادی که درباره ی افغانستان به تحقیق می پردازند به روشنی واقف اند که پژوهشگران جدید به منابع تاریخ افغانستان، که در سده های اخیر پدید آمده است، به ویژه افغانستان در مسیر تاریخ، تألیف میرغلام محمد غبار و افغانستان در پنج قرن اخیر، به قلم میرمحمد صدیق فرهنگ، به عنوان آثار غیرقابل تردید می نگرند و برای اثبات مدعای خویش اگر اشاره ای در دو منبع مزبور بیابند، گفته ی خود را علمی و مسلم می دانند! با این حال نویسنده ی سخت کوش ما، از همان آغاز، چنان که در مقدمه ی کتاب آورده، به منابع موجود به دیده ی تردید و نقد نگریسته است؛ کم ترین تأثر را از فضای موجود بر تاریخ کشور یا روند تحولات سیاسی بر نمی تابد؛ با آزاداندیشی و نگاه انتقادی به قضایا پرداخته و هیچ چیزی را مسلم و قطعی نمی شمارد.
وی، در ادامه، چنان که در جای جای اثر مشهود است، به خوبی از تفاوت ها و اشارات منابع سود جسته؛ برای تکمیل کم گفته ها، نگفته ها و کتمان کاری های مورخان کشور سراغ امارات غیر تاریخی، منابع خارجی، شرایط منطقه ای و جهانی می رود و در این کار از منابع رجالی گرفته تا تراجم ادبیات، اشعار و خاطرات سالمندان، به بازسازی وقایع و درک صحیح گذشته می پردازد.
4. نوآوری و اقدام بدیع
بررسی تحولات معاصر افغانستان تحت عنوان زمینه و پیشینه ی جنبش اصلاحی در افغانستان اقدامی بدیع و اثر علمی بی سابقه ای است. قبل از این، جنبش مشروطیت در افغانستان را از مورخ نامی کشور، عبدالحی حبیبی، شاهد بودیم، اما اثری که به طور کلی اصلاح طلبی، اسلام خواهی و عدالت طلبی مردم را، به ویژه نخبگان، در برابر ستم ها، تبعیض ها و سیاست های ناروا و توأم با انحصارطلبی حاکمان معاصر کشور را بازتاب داده؛ با دید انتقادی و خارج از سانسور دولت ها و فشارها و تأثیرات احزاب و... بدین مهم پرداخته و با شیوه ای علمی و به گونه ای روشمند این دوره ی مهم را از این زاویه بپردازد، نداشته ایم و دانستن آن برای همه، به ویژه جوانانی که در پی دانستن تاریخ و تحولات معاصر وطنشان هستند، سخت ارزشمند و مورد نیاز است.