ماهان شبکه ایرانیان

بازنگری نظریه‎های هنجاری رسانه‎ها و ارائه دیدگاهی اسلامی

ابتدا با مروری بر مفهوم هنجار و ارزش به طرح نظریات مطرح شده در این مورد و تقسیم بندیهای آن پرداختهإایم.سپس بحثی درمورد نظارت وکنترل اجتماعی و رابطه آن با جامعه پذیری و گروههای مختلف اجتماعی ونحوه کنترل در جوامع قدیم و جدید و نقش رسانه های در این زمینه صورت پذیرفته است.

چکیده:

ابتدا با مروری بر مفهوم هنجار و ارزش به طرح نظریات مطرح شده در این مورد و تقسیم بندیهای آن پرداختهإایم.سپس بحثی درمورد نظارت وکنترل اجتماعی و رابطه آن با جامعه پذیری و گروههای مختلف اجتماعی ونحوه کنترل در جوامع قدیم و جدید و نقش رسانه های در این زمینه صورت پذیرفته است.

ارتباطات ورسانه ها عنوان بخش دیگری است که در آن دیدگاههای موجود درمطالعات ارتباطی, رابطه متقابل رسانه ها و جامعه , حدود قدرت و تاثیر رسانه ها, کارکردها و تاثیرات آن, رابطه با افکار عمومی وتاثیر وتاثر در آن, نهایتاً رابطه آن با هنجارها و ارزشها, نحوه تاثیر گذاری با عنایت به هنجارها وارزشهای موجود, اصول و هنجارها در سیاست های ارتباطی که مبنای بحث و بررسی در مورد تئوریهای هنجاری است مورد بررسی قرار گرفته است.

بررسی پیوند رسانه و جامعه از دیدگاه هنجاری با اشاره به نوشته های سیبرت, آلتشول, مریل, هاچتن و با تاکید بر نظرات مک کوئل وتهرانیان بخش بعدی مقاله را تشکل می دهد . ارائه جمع بندی متفاوت از کلیه نظریات و یک تقسیم بندی جدید بر مبنای جهان بینی های مختلف نوآوری مورد نظر نویسندگان است.

مقدمه

اهمیت و نقش روزافزون رسانهها در حیات اجتماعی انسان معاصر، به حدی غیر قابل انکار رسیده است و به عنوان یکی از ازجای ضروری و جدایی ناپذیر زندگی روزمره، جای خود را در اوج توجه انسان یافته است. حاکمان و زورمندان، ثروتمندان و زر اندوزان، شعبدهبازان و مزوران و در مقابل همه اینان، دینداران و منادیان حق، هر یک با سودایی در پی این ابزار قدرت بخش بوده و سهم خویش را از آن طلب میکنند. طی سالیان اخیر مطالعات گوناگونی برای شناخت جنبههای مختلف آن در کشورهای مختلف به انجام رسیده است که حاصل آن هزاران کتاب و مقاله و سمینار و کنفرانس و ایجاد رشتههای گوناگون دانشگاهی بوده است. این تحقیقات و مطالعات در سطوح عالی و آکادمیک، شامل جنبههای تئوریک مسئله نیز شده و منجر به یک سری تئوری پردازی در حوزههای مختلف مربوط به رسانهها گردیده است. از میان این تئوریها، برخی به بررسی نظامهای ارتباطی در جوامع گوناگون و مقایسة آن با یکدیگر پرداخته، «تئوریهای هنجاری» از جمله بارزترین این موارد است که با برسی بایدها و نبایدهای موجود در هر جامعه در مورد رسانهها – که براساس نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن جامعه تعیین میشود – به یک تئوری خاص جهت تبیین رابطة دولت، رسانهو جامعه میرسد.

نکتة قابل تأمل آن که تئوریهای ارائه شده در این حوزه، برخاسته از دیدگاههای لیبرالیزم و مارکسیسم بوده است و ازدیدگاههای الهی و توحیدی در این حوزه – جز اشاراتی گذار – خبری نیست.

در این مقاله سعی شده است با مروری بر تئوریهای هنجاری، به طرح دیدگاههای الهی و توحیدی – به عنوان یکی از دیدگاههای مطرح درجهان امروز – در این حوزه بپردازیم تا زمینة بحث در این مورد هموار گردد.

هنجارها، نظارت و کنترل اجتماعی و رسانهها (ارتباطات)

هنجارها و ارزشها

«هنجار» (Norm) در لاتین معنای «گونیا» میدهد و از این رو از آن قانون، قاعده و یا مثالی بر میآید که بدان رجوع میشود. (بیرو: 1370، ص 248) یعنی هنجارها به عنوان یک ملاک و ضابطه و ابزار سنجش و سرمشق نظم در موارد گوناگون به کار رفته و از آن استفاده میشود.

لالاند با دیدی بیشتر فلسفی هنجار را چنین تعریف میکند: «نوع ملموس و یا فرمول مجرد آنچه باید باشد(در هر زمینه که قضاوت ارزشی در آن راه یابد)؛ از این رو معناهای آرمان، قاعده، هدف، مدل، برحسب موارد از آن بر میآید». (همو)

در امور اجتماعی، هنجارها یک سلسله قضایای انشایی، دستوری و قاعدهای هستند که انسان اجتماعی را در شناخت کارها و اعمال شایسته و هماهنگ با جامعه یاری میدهد. (آراسته خو: 1370، ص 553)

در اینجاست که مفهوم هماهنگی با جامعه، و به عبارت دیگر جامعهپذیری، اجتماعی شدن و عمل اجتماعی در تعریف هنجار به کار گرفته میشود و رابطة میان آن دو مشخص میگردد. بدین ترتیب هنجارها عبارت از احکامی هستند که به عنوان ضوابط مشترک عمل اجتماعی به خدمت گرفته میشوند. رفتار انسانی قاعدهمندیهای معینی از خود بروز میدهد که حاصل پای بندی به انتظارات یا هنجارهای مشترک است. به این معنی، عمل آدمیان تابع قواعد است. (آبرکرامبی: 1367، ص 259).

در دایرة المعارف علوم اجتماعی نیز آمده است: «هنجارها مدلهای فکری یا خطوط راهنمایی هستند که بوسیلة آن، ما اعمال خود و دیگران را از لحاظ فکری، کنترل و ارزشیابی میکنیم: (Kuper 1985p.560)

در تعاریف مذکور، به نظر میرسد نوعی رفتار گرایی حاکم شده و بر نگرش نویسندگان آن تأثیر داشته است، در حالی که هنجار را تنها نمیتوان در اعمال و رفتاری که از انسان سر میزند جستجو کرد و یا تنها عمل انسانی را با آن سنجید. به عبارت دیگر، باید گفت هنجارهای اجتماعی عبارت است از شیوههای رفتار، عمل یا اندیشه که در جامعهای پذیرفته شده و انطباق با آن در فرآیند اجتماعی شدن فرد تحقق میپذیرد. (ساروخانی: 1370، ص 713)

بدین ترتیب، هنجار را در شیوههای اندیشه و احساس نیز میتوان جستجو و بررسی کرد و تنها به عمل و رفتار بسنده نکرد.

در برخی موارد، هنجارها به معنای امر متوسط یا میانه نزدیک میشود و معنایی معادل یک وضع درست و منطبق با اکثر موارد را مییابد. (بیرو: 1370، ص 249) اما این امر به طور کامل نمیتواند درست باشدو لزوماً دارای این معنا نیست زیرا اصطلاح هنجار با توقعات اجتماعی در باب رفتار درست یا بایسته ارتباط پیدا میکند، پس هنجارها متضمناً چنان معنا میدهند که مشروعیت، رضایت و فتوایی در کار است. (آبرکرامبی: 1367، ص 259)

زمانی نیز هنجار در مورد یک قانون، فرمول یا بیانی مجرد در مورد آنچه باید باشد، به کار میرود؛ در آن صورت معنای دستوری مییابد و با تکیه بر قضاوتهای ارزشی، آنچه را از نظر اندیشه و اخلاق باید باشد تجویز میکند. (بیرو: 1370، ص 249).

هنجارها از دو راه 1) جذب ذهنی 2) جامعهپذیری، اخذ و جذب میشوند و ضمانتهای اجرایی گوناگونی دارند که گاهی به صورت رسمی و زمانی به صورت غیر رسمی جلوه میکند و این نظارتها نقش کنترلی خود را بر اجرا و رعایت هنجارها اعمال میکنند.

هنجارها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:

الف- هنجارهای قانونی یا قوانین موضوعه و مدون که از سوی قانونگذاران وضع میشود و رسماً اجرا میگردد و ضمانت اجرای آنها، معمولاً از خارج از فرد یعنی جامعه و نظامات مربوط به آن اعمال و نظارت میشود.

ب- هنجارهای اخلاقی که در طی زمان در جامعه نشو و نما و تکوین مییابند و الزام آنها در دورن آدمی به عنوان عضو جامعه شکل و کارکرد دارند و اثر مینهند یا منشأ دینی و مذهبی دارند، که از سوی مراجع مذهبی پیگیری و نظارت میشوند و زمانی نیز در هنجارهای قانونی و قوانین موضوعه جای میگیرند.

ج- حد میانی این دو، آداب و رسوم است که الزام و اجبار در رعایت آنها، هم مربوط به خارج از فرد (جامعه) و هم متضمن پذیرش درونی (خلق و خو و تربیتهای مربوط) است. (آرسته خو: 1370، ص 553)

برخی از هنجارها، از سوی فرمانروایان جامعه نهاده میشوند و پارهای در طول زمان و به تدریج ضرورت وجودی مییابند و بعضی نیز از جانب ادیان و ایدئولوژیهای معمول د رجامعه، رایج میگردند و موافق بسترهای فرهنگی جامعه شکل و عمل پیدا میکنند. آنچه غیر قابل انکار است این است که هنجارها با آداب، رسوم، سنتها، عرف معمول و ارزشهای اجتماعی مناسبت دارند.(همو: ص 554)

بدین ترتیب نهادها و سازمانهای اجتماعی گوناگون، در به وجود آمدن هنجارها در جوامع، که با حیات آن جوامع در ارتباط است، نقش غیر قابل انکار دارند و هر یک در شکلگیری آن، به نوعی سهیم هستند.

از آنجا که «ارزش» با «هنجار» در ارتباطی نزدیک قرار دارد و در بسیاری موارد به همراه هم و گاهی نیز به جای یکدیگر به کار برده میشود، بسیاری از موارد مذکور درباره هنجارها در مورد ارزشها نیز صدق میکند. اما شاید بتوان وجه تمایز این دو را این گونه بیان کرد که «ارزش» مفهومی فلسفیتر بوده و در مرحلة نظر قرار دارد، در حالی که «هنجار» مفهومی کاربردیتر داشته و در مرحلة عمل قرار دارد.

ارزش را از بنیادیترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و همچنین شکل گیری حیات اجتماعی دانستهاند. (ساروخانی: 1370، ص 844)

از سوی دیگر، ارزش میزان توانایی یک شیء (چیز، اندیشه یا شخص) در ارضای یک میل، یک نیاز، یک تمنای انسان است. پس اساس ارزش را باید در اندیشههای انسانی جستجو کرد که نفع (ارزش) یک شیء خارجی را مورد ارزیابی قرار میدهد. (بیرو: 1370، ص 445)

هوفشتده ارزشها را «تمایل گسترده به ترجیح برخی از حالات امور به برخی دیگر» تعریف میکند. وی عقیده دارد که از مجموع ارزشهای انسان که با همدیگر ارتباط دارند، نظامهای ارزشی به وجود میآیند. (مرتضوی: 1370، ص 32)

بدین ترتیب، «ارزش» مفهومی ذهنی مییابد که در اندیشهها بوده و عامل و ملاکی در تبیین اندیشه و عمل و شکلگیری حیات اجتماعی است. از این رو این مفهوم با مفهوم «نظم اجتماعی» ارتباط پیدا میکند.

درجامعه شناسی پارسونی، نظم اجتماعی بستگی به وجود ارزشهای عام و ما به الاشتراکی دارد که مشروع و ملتزم کننده به حساب میآیند و به منزلة معیارهایی عمل میکنند که غایات اعمال به وسیلة آنها گزیده میشود. (آبرکرامبی: 1367، ص 407)

بنابراین، هنجارها و ارزشها در هر جامعه ملاک اندیشه و تفکر، احساس و تعقل، عمل و رفتار افراد آن جامعه میباشد که همة افراد ملزم به رعایت آن میباشند و این رعایت و الزام به آن، از طرق مختلف بر افراد جامعه تحمیل میشود. نهادهای گوناگونی که نقش اجتماعی کردن را در جامعه بر عهده دارند، از عوامل اساسی در این مورد به شمار میروند، زیرا از طریق درونی کردن این هنجارها و ارزشها, فرد را به طور نامحسوس و ناخودآگاه به رعایت هنجارها و ارزشهای جامعه وادار میسازند. سازمانها و ارگانهای رسمی نیز با استفاده از ابزار گوناگون، پیروی از هنجارها و ارزشها در جامعه و تبعیت از آنها را (معمولاً مواردی که جنبة قانونی پیدا میکند) کنترل و نظارت مینماید. افراد جامعه نیز، خود از عوامل نظارت و کنترل در جامعه به شمار میروند (امر به معروف و نهی از منکر که از وظایف اساسی آحاد مردم در جامعة اسلامی شمرده شده است).

بدین ترتیب به مفهوم «نظارت و کنترل اجتماعی» میرسیم و عوامل، چگونگی، مراحل، ابزار و وسایل و ... آنرا مورد بررسی قرار میدهیم.

نظارت و کنترل اجتماعی

«نظارت اجتماعی» مجموعه فراگردهای جامعهپذیری و به ویژة فشاری است که افراد از جانب سایرین در جامعه حس میکنند و این فشار باعث میشود تا رفتار آنها در جهت همرنگی و متابعت از جامعه سوق داده شود و انسجام جامعه حفظ گردد.(کازینو: 1364، ص 71)

پس بخشی از نظارت و کنترل اجتماعی، از طریق فراگردهای جامعهپذیری و اجتماعی شدن صورت میگیرد و فرهنگ یا ارزشها و معیارهای فرهنگی و هنجارها، از طریق بزرگسالان به خردسالان، که فرآیند اجتماعی شدن را میگذارنند، منتقل میشود. اجتماعی شدن فرآیند پیچیدهای است که طی آن، کودک رفتارهای مطلوب جامعه و گروه فرهنگی خود را فرا میگیرد (گفتار، کردار، عقاید و غیره). (مرتضوی:1370، ص 19)

اجتماعی شدن از طرق گوناگون صورت میپذیرد و رفتار انسانی از عوامل مختلف بوم شناختی و شرایط و ارزشها و معیارهای فرهنگی، آداب و رسوم و سنتها و ... متأثر میشود. تجربههایی که انسان در این مورد کسب میکند، در دورههای مختلف رشد و هنگام تعامل و برخورد با اطرافیان مانند: والدین، خواهر و برادر، همبازی، مربی و ... حاصل میشود. فرآیند تأثیرپذیری رفتار از خانواده آغاز میشود و در دیگر سازمانهای اجتماعی مانند مدرسه، محل کار و غیره ادامه مییابد. یادگیری و پیشرفت هر کودک در این زمینه نیز تابع عوامل مختلف است. مانند: ویژگیهای محیط اجتماعی وی، محدودیتهای فیزیولوژیکی و روانی مراحل مختلف رشد، کیفیت معیارها و ارزشهای فرهنگی حاکم بر جامعه همچنین تواناییهای فردی. (هموک صص 4 و 19)

نظارت اجتماعی میتواند به صورت مثبت یا منفی باشد. یعنی گاهی به صورت فرمان، توصیه و تشویق و گاهی به صورت ممنوعیت، تهدید و تحریم، گاهی به صورت رسمی و علنی و گاهی ضمنی و تلویحی بیان میشود. یعنی زمانی صورت قانون و زمانی شکل تأیید یا استهزای عامه به خود میگیرد. نظارت اجتماعی میتواند جامعه را از طریق ایجاد ثبات و هم با ایجاد دگرگونی و تحول حفظ کند، زیرا جوهر جامعه در حرکت و پویایی آن است. به طور کلی روشها و وسایل اعمال نظارت اجتماعی عبارت است از فشارهای روانی که به صورت ناآگاهانه و آگاهانه به کار گرفته میشود، تا افراد رفتاری کنند که جامعه انتظار دارد. این نوع وسایل بسیار متنوعاند ولی به طور کلی دو دستهاند: تشویق و تنبیه. عاملان این نظارت در مواردی میتواند جامعة کل باشد و در مواردی افراد و گروههای مختلف هستند. همان طور که پارک میگوید اشکال نظارت اجتماعی اساساً شامل سه نوع فراگرد است. نخست اشکال ابتدایی نظیر برگزاری شعائر و مراسم، حیثیت و اعتبار، محرومات، روحیه دنباله روی گوسفندوار – که بیشتر از غریزه و میل طبیعی به زندگی گله وارناشی میشود تا نیروی عقلانی – نوع دوم مجموعه نهادهای مذهبی ، حقوقی ، سیاسی، اقتصادی و بالاخره نوع سوم افکار عمومی است (کازینو: 1364 ، صص 3 – 71)

از سوی دیگر نظارت اجتماعی با وحدت اجتماعی در ارتباط متقابل و تنگاتنگ است. یعنی از سویی خود مولود آن و از جهتی حافظ آن است. وحدت اجتماعی با تکیه بر افکار عمومی و مجموعهای از فراگردهای دیگر که آن را حفظ کند، به وجود میآید و برای آنکه از بین نرود باید به طور تاکتیکی خود را به جامعه بقبولاند و افراد باید جامعهای را که در آن هستند، قبول کنند تا جامعه دوام پیداکند. جامعه به ویژه جامعة کل (مانند قبیله، امپراطوری، تمدن و ملت) نوعی نظارت دائمی – هر چند به صورت ضمنی – بر عناصر متشکله خود اعمال میکند تا وحدتی را که خود محصول و معرف آن است، حفظ کند.(همو: صص 71-70)

گروه اجتماعی به عدهای از افراد انسانی که برای نیل به هدفی معین، اقدامات متقابل انجام میدهند، اطلاق میشود که بر اثر کنشهای متقابل، تحرک پیدا کرده و با نفوذ در یکدیگر و وابستگی به یکدیگر، اتحاد و یگانگی مییابند. به این ترتیب با هماهنگی و تجانس در رفتار اعضای گروه، رفتار مشترک گروهی و رفتار جمعی حاصل میشود. این رفتار تحت تأثیر محیط زندگی و طرز فکر عمومی است و با راه و رسمهایی که ناخودآگاه مورد پذیرش دیگران است، انطباق کامل دارد. بدین ترتیب میتوان گفت زندگی افراد همیشه تحت تأثیر یک محرک مشترک و جمعی است. (معتمدنژاد: 1371، صص 1 – 160)

نظارت اجتماعی درگروههای کوچک که در نظریة تونیس «اجتماع» و در نظریة کولی «گروه ابتدایی» نامیده شده و روابط آنان عاطفی، صمیمی و کاملاً انسانی است، بسیار شدید است و میتوان گفت که هر فرد زیر حراست چشمها و گوشهای کنجاو دیگران زندگی میکند. در این گروهها عقاید و افکار حاکم بر گروه کاملاً رعایت میشود و افراد خلافکار به سختی مجازات میشوند. در این گروهها نیازی به وسایل ارتباطی تودهای وجود ندارد. اما در گروههای بزرگ یعنی «جامعه» در نظریة تونیس و «گروه ثانوی« در نظریة کولی، که روابط افراد خشک، خشن و سطحی است، به سبب تقدم منافع اجتماعی بر منافع فردی، برای تامین منافع فردی افراد با اتحاد در قالب جمعیتها و اتحادیهها، با دولت ارتباط برقرار میکنند و به موازات آن نیازها و خواستههای خود را به کمک رسانهها با همة مردم در میان میگذارند در این گروهها رسانهها نقشی اساسی در نظارت اجتماعی پیدا میکنند. (معتمدنژاد: 1371، صص 4 – 150)

در جوامع پیشرفته کنونی، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی و نقشی اساسی در نظارت اجتماعی یافتهاند و این نظارت، بیش از پیش از حالت فردی خارج شده است و توجه به افکار عمومی در این زمینه اهمیت زیادی یافته است. به ویژه در کشورهایی که وسایل ارتباط جمعی در اختیار دولت است، شناخت افکار عمومی و واکنش مردم در برابر پیامها از اهمیت خاصی برخوردار است. (کازنو: 1367، ص 66)

ژرژ گورویچ با تمیز کانونها، شکلها و وسایل از یکدیگر در این زمینه، به تجزیه و تحلیل نظارت اجتماعی، وضوح و روشنی بیشتری داده است. در مواردی کانونهای نظارت اجتماعی، میتواند جامعة کل باشد و یا افراد و گروهها. سازمانهای پخش پیام هم بدون شک جزیی از کانونها هستند. از سویی وسایل ارتباط جمعی به نسبتی که بر زندگی جمعی اعمال نظارت (نظم) میکنند، بر افکار عمومی هم به نحوی اثر میگذارند که جامعة کل خود را در آن متراکم ساخته و به اطراف پرتو افکنی میکند. حتی در جامعة عصر الکترونیک مشکل است فردی بتواند نقش رهبر را ایفا کند بدون آنکه از این کانونها که رسانه هستند، استفاده کند. رسانهها، فنون ارتباطات و پخش پیام، در مجموعة این کانونها و اشکال و وسایل، نقش کلیدی به عهده دارند و این به ویژه به خاطر رابطة آن با افکار عمومی است که با آثاری که وسایل ارتباط جمعی از خود باقی میگذارند، در شکل دادن به افکار عمومی مؤثرند. از این جهت میتوان نظر دود را تأیید کرد که گفته است: نظارت اجتماعی با تحول کانونها بیش از پیش از حالت نظارت پدرانه خارج شده و جنبة اجتماعی به خود میگیرد، زیرا به وسیله خود جامعه اعمال میشود. (کازینو: 1364- صص 3-72)

این کانونها، که رسانهها جزء اصلی آنها به شمار رفته و شامل نهادهای مختلف دیگر همچون خانواده، دولت، دین، آموزش و پرورش و... میشود، بنابر وظایف و تواناییهای خود، اعمال نظارت و کنترل اجتماعی را به صورت رسمی و غیر رسمی در کودکان و بزرگسالان بر عهده دارند.

تعیین ضوابط و بایدها و نبایدهای عملکرد این نهادها، شرط اصلی اعمال کنترل غیر مستقیم بر جامعه است.

به نظر نویسندگان، در جوامع فعلی، کنترل اجتماعی به صورت یک فرآیند دو مرحلهای تحقق مییابد.

مدل پیشنهادی در مورد کنتزل اجتماعی در جوامع جدید

بر اساس این مدل، منابع قدرت از طریق نهادهای اجتماعی کردن به اعمال کنترل بر اقشار جامعه میپردازند و از سوی دیگر، جامعه بر نهادهای اجتماعی کردن و منابع قدرت، و نهادها بر منابع قدرت تأثیر میگذارد. اما این دو کنتزل با یکدیگر تفاوت دارند.

تفاوت کنترل متقابل نهادهای اجتماعی کردن و جامعه، ناشی از قدرت مؤثر و میزان سازمان یافتگی است. مثلاً در مورد سازمانهای اجتماعی نظیر رسانهها، که توسط قدرتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سازمان یافته اداره میشوند، تأثیرگذاری بر جامعه، با برنامهای از پیش تعیین شده و بهرهبرداری از عناصر حرفهای انجام میشود، حال آنکه جامعه در حالتی منفعل و غیر سازمان یافته و تا حدی نیمه آگاه به عکس العمل میپردازد.

باتوجه به نقش بسیار مهم ارتباطات و رسانهها در این زمینه به نظر میرسد شایسته است بحثی اختصاصی در مورد ارتباطات و رسانهها و اثرات آن در نظارت و کنتزل اجتماعی، در رابطه با ارزشها و جامعهپذیری و به طور کلی روابط متقابل آن با جامعه صورت پذیرد.

? ارتباطات و رسانهها

دیدگاهها

دیدگاههای موجود در مورد ارتباطات، در طول پنجاه سال اخیر دستخوش تغییرات و دگرگونیهای وسیعی شده و با پیشرفتهای بدست آمده در این زمینه و توجه به عوامل و جنبههای گوناگون، بر وسعت و ظرافت تحقیقات این حوزه افزوده شده است.

از سالهای پس از جنگ دوم، به سبب اهمیت یافتن توسعة اقتصادی به ویژه در کشورهای جهان سوم، توجه به«آثار ارتباطات» افزایش یافت. زیرا رشد سریع تولید، اساس توسعة اقتصادی به شمار میآمدو چنین رشدی ایجاب میکرد تغییراتی اساسی در رفتار انسانی پدید آید و ارتباطات به عنوان عاملی مهم در دگرگونی رفتارها شناخته میشد. پس توجه به«آثار ارتباطات» به منظور استفاده از آن در جهت توسعة اقتصادی، به عنوان یکی از دیدگاههای مهم در این حوزه مطرح شد.

دیدگاه دیگر در این زمینه، توجه به«فراگرد ارتباط» بود که بر اساس آن متغیرهای گوناگون مؤثر در این فراگرد، همچون تصویرهای ذهنی متقابل فرستنده و گیرندة پیام، تجربیات شخصی، ارزشها و انتظارهای مورد نظر پیام دهندگان و پیام گیرندگان، دگرگونیهای حساس مفاهیم قابل حمل با نمادها و جنبههای گوناگون شرایط فرهنگی و اجتماعی باید مورد سنجش قرار گیرند. ارتباط، بر اساس این دیدگاه، جزء عناصر مهم زندگی اجتماعی است و نتیجة مهم حاصل از آن، این است که«معانی را نه در کلمات بلکه در مردم باید جستجو کرد».

توجه به«نظامهای اجتماعی» به عنوان ساختارهای اجتماعی فعال نظیر خانواده یا اجتماع که اهداف، هنجارها، نقشها، قدرتها، مراتب اجتماعی، ضمانت اجرا، تسهیلات و قلمروهای خاص دارند، یکی دیگر از دیدگاههای مطرح شده در این حوزه است. در قالب این دیدگاه، ارتباط به عنوان فراگردی که از طریق آن اطلاعات، تصمیمها و رهنمودها به نظام اجتماعی منتقل میشوند و شناختها، عقاید و رفتارها شکل میگیرند و تغییر میکنند، تعریف میشود و در واقع مفهوم «نظام اجتماعی» ارتباط گران را به چگونگی همبستگی نزدیک ارتباط با سایر عناصر و فراگردهای جامعه آگاه کرد.

برخی دیگر با طرح مفهوم«ساختار اجتماعی» که بر اساس آن جامعه به مثابه شبکهای از مقررات و نقشهاست و در آن برخی از افراد از لحاظ قدرت و کنترل عمومی نسبت به دیگران موقعیت ممتازتری دارند، به ارائه دیدگاهی دیگر پرداختهاند. بر این مبنا سلسله مراتب خاصی در جامعه برقرار است و قشرهای پایین جامعه از برداشتهای اجتماعی، ارزشها و شیوههای رفتار، و به طور خلاصه ایدئولوژی گروه ممتاز تقلید میکنند در این شرایط ارتباطات در خدمت نظام مستقر و حفظ وضع موجود به کار گرفته شده و به ابزار انتقال ایدئولوژی حاکم تبدیل میشود.

دیدگاهی نسبتاً جدید که به رشد مطالعات ارتباطی کمک کرده است، بر مفهوم «سیستمها» استوار است. یک «سیستم» مشتمل بر مجموعهای از اجزاء است که فعالیت مشترک دارند و در عین حفاظت از محدودههای خود را با محیط اطراف نیز تبادل نفوذ میکند. تأثیرات محیط به عنوان داده، وارد سیستم شده و از طریق فراگرد مختلف به باز داده تبدیل و به منظور دگرگونی محیط اطراف، به آن صادر میشوند. یک برنامة ارتباطی، سیستمی با هدفهای مشخص است.

یکی دیگر از گرایشهایی که از ابتدا در این حوزه وجود داشته و هنوز نیز اثرات آن باقی است. بر ارتباط عمودی یک جهتی و انگیزش فکری و عقیدتی استوار است. از این دیدگاه کشورهای جهان سوم باید برای توسعه و پیشرفت، ارزشها، نهادهای اجتماعی و تکنولوژی کشورهای پیشرفته را اخذ نمایند و ارتباطات باید در خدمت پیشبرد این ارزشها و نهادها و تکنولوژیها باشد و آن را در سطحی وسیع در این جوامع اشاعه داده و تودهها و جوامع را به پذیرش و اقناع نسبت به آن وا دارد.

در دو دهة اخیر، برخی اندیشمندان همچون پائولو فریره و ایوان ایلیچ به مقابله با این دیدگاه پرداختهاند و نشان دادهاند که ارتباطات برای مؤثر واقع شدن باید به طور نهادی با فراگردهایی همچون«هشیار سازی»،«سازمان دهی»،«سیاسیگری» و«تکنیک دهی» ترکیب شوند. این امر تنها در کشورهایی امکانپذیر است که از یک الگوی ارتباطی مبتنی بر مشارکت عمومی در تمام سطوح اجتماعی و سیاسی پیروی نمایند.(معتمد نژاد: 1369، صص 32-21)

در تمامی دیدگاههای مطرح شده نوعی توجه به شرایط و عوامل گوناگون اجتماعی دیده میشود که بر اساس آن ارتباطات را به صورت مجزا و تفکیک شده از سایر نهادهای اجتماعی ملاحظه نمینماید، بلکه آن را در ظرف اجتماعی و محیطی که در آن ایجاد، ارسال، بازنگری و ارزیابی میشود، در نظر گرفته و به بررسی آن در تعامل با سایر نهادهای اجتماعی میپردازند.

رابطة متقابل با جامعه

تعبیر«رابطة متقابل رسانهها و جامعه» هر چند در برگیرندة نوعی مسامحه است، اما گریزی از آن نیست. از آن جهت که جامعه، در برگیرندة نهادهای گوناگونی است که شامل رسانهها نیز میشود. اما با توجه به نقش مهم رسانهها در شکلگیری گروهها و جوامع و تأثیر اختلاف نظر وجود دارد- باید آن را از جامعه منتزع کرد تا بتوان به بررسی تأثیرات متقابل این نهاد بر نهادهای دیگر اجتماعی پرداخت. در این مفهوم، جامعه شامل تمامی نهادهای اجتماعی بجز رسانهها میشود.

رابطة متقابل بین دو چیز- چه اصل رابطه و چه میزان آن- تابعی از قدرت و تأثیر طرفین رابطه است. بدین معنی که با افزایش قدرت یک طرف در مقابل طرف دیگر، این رابطه جنبة یکسویه پیدا کرده و از حالت دو سویه و متقابل خارج میشود. به همین جهت یکی از مباحث بسیار مهم- و شاید مهمترین بحث- در مورد«رابطة متقابل رسانهها و جامعه»، تأثیر و قدرت رسانههاست که با توجه به جوامع گوناگون متفاوت و در هر جامعه، میزان و اعتبار خود را دارد است. ساختارهای اجتماعی، نهادها، نوع حکومت، ایدئولوژی حاکم، روابط موجود میان افراد جامعه، فرهنگ جوامع و... از عوامل مؤثر در میزان تأثیر و قدرت رسانهها میباشد.

در مورد تأثیر وسایل ارتباطی بر پیام و تمامی فرآیند ارتباط و همچنین جامعه و محیط پیرامونشان، عقاید بسیاری وجود دارد. برخی از خنثی بودن و صرفاً حامل بودن این وسایل یاد میکنند و اینکه این وسایل تأثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارند. برخی دیگر عقیده دارند که وسایل ارتباط جمعی دارای چنان قدرتی هستند که میتوانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند و جامعة جدید از این وسایل چنان تأثیری شگرف برمیگیرد که ماهیتش تابعی از آن میشود. این امر بیانگر نوعی فن سالاری است که بر اساس آن ابزار ساخته شده توسط انسان, تعیین کنندة ارزشهای هستی اجتماعی است و یا این امر موجب پیدایش قشر جدیدی از انسانها میشود که با شناخت خاصی که از این وسایل دارند. به صورت قدرتهای تازه تجلی میکنند و تعادل موجود در هرم قدرت را بهم میزنند و نتیجة آن نوعی از خود بیگانگی و تهی شدن انسان است(ساروخانی: 1367، صص 8-27و 6-83)

بسیاری از تحقیقات انجام شده و نظریات و تئوریهای ارائه شده در این زمینه، ناظر به جوامع غربی و کمونیستی است یعنی از دو دیدگاه لیبرال و مارکسیستی برخاسته و مطرح شده است بر اساس این تئوریها چه از نوع«راست» و چه«چپ»، که عموماً در زمان بین دو جنگ ارائه شد، رسانههای گروهی دارای تأثیر قوی و اقناعی هستند. دلایل ارایه چنین دیدگاهی عبارت بود از:

1. ایجاد تودهای از مخاطبان در اندازههای بیسابقه تا آن زمان

2. شهرنشینی و صنعتی شدن که منجر به ایجاد جامعهای بیثبات و ناپایدار، بیریشه و از خود بیگانه هوسران و ذاتاً قابل دست آموزی شده بود.

3. انسان شهرنشین از زمانی که از شبکة روابط اجتماعی و محکم خود جدا و خلع سلاح شد، نوعی ستایش نسبت به ارتباطات جمعی پیدا کرد که ارزشهای تشکیل دهندة شخصیت جوامع روستایی و ساکن را به ارث برده بود.

4. رسانههای گروهی در جریان جنگ اول، مردم را شستشوی مغزی داده و موجبات بروز فاشیستم را در اروپا، بین دو جنگ فراهم کرده بودند.(Gurevich:1990,p.11)

برخی از دانشمندان مانند هربرت بلومر و رایت میلز از جمله کسانی هستند که معتقدند وجود وسایل ارتباط جمعی به تضعیف قالبهای اجتماعی سنتی و از میان رفتن وابستگیهای افراد به گروههای اجتماعی میشود و ترکیب جامعه را به هم میزند و آن را به یک توده تبدیل میکند. اینان وسایل ارتباطی را عامل اصلی تبدیل جامعة آمریکا به یک«جامعه تودهوار» معرفی میکنند(معتمد نژاد: 1371، ص 183)

در مقابل، برخی نظریهها- به ویژه از اواخر دهة 40 تا 60- به محدود بودن تأثیر رسانهها معتقد بودند. کلاپر با انجام بیش از یک دهه تحقیقات تجربی، این نظر را با قاطعیت اعلام کرد که ارتباطات جمعی به عنوان عامل ضروری در تأثیر بر مخاطبان عمل نمیکند و مردم تمایل به فهم و یادآوری انتخابی ارتباطات دارند و به جای آنکه عقاید و رفتار آنها از سوی رسانهها دستکاری شود، خود به دستکاری رسانه می‎‎پردازند این امر از سوی محققان تجربی همچون کاتز و لازارسفلد تأکید شده است که میانجیگری اجتماعی پیامهای رسانهها یک فراگرد عمودی نیست.(Gurevitch:1990,p.11) تحقیقات تجربی وسیع دربارة تأثیر رسانههای همگانی بر نگرشهای افراد از جنگ جهانی دوم به این طرف، که از سوی دانشمندانی همچون لازارسفلد، برلسون و گودت انجام گرفت، باعث شده است تا نسبت به گذشته از اعتقاد به قدرت تبلیغات کاسته شود.(اسدی: 1371، ص 200)

مطالعات فراوان در این باره ثابت میکند که پیامهای منتشر شده به وسیله مطبوعات، سینما رادیو و تلویزیون در خارج از محیط اجتماعی خاص افراد به آنها عرضه نمیشوند و آثار این پیامها با توجه به نوع گروهی که فرد در جامعه به آن بستگی دارد، متفاوت میباشد. بدین تریب برای درک بیشتر آثار وسایل ارتباطی، باید وضع افراد استفاده کننده از این وسایل را در داخل محیط خانوادگی و گروه حرفهای آنان مورد مطالعه قرار داد و به بررسی آن به عنوان یک توده نامتمایز اکتفا نکرد. از سویی وسایل ارتباطی، تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی محیط زندگی انسان، همیشه در حال دگرگونی هستند و به همین جهت به موازات تحولاتی که در شرایط زندگی حاصل میشود، ماهیت و قدرت وسایل ارتباطی نیز تحول پیدا میکند. دگرگونی در آثار وسایل ارتباطی را میتوان از یک طرف حاصل تحولات فنی و سازمانی و از سوی دیگر نتیجه تمایلات جدیدی که در استفاده کنندگان این وسایل پدید آمده است، دانست.

بنابر این با وجود آنکه ارتباط جمعی به یک نهاد خاص تبدیل شده است و وسایل مادی و نیروی انسانی مخصوص به خود را در اختیار دارد و در گسترش آگاهی و فرهنگ جوامع نقش حساسی بدست آورده است. در عین حال فقط از یک خود مختاری نسبی برخوردار میباشد، زیرا ارتباط جمعی جزئی از یک مجموعه است که در آن عناصر مختلفی نظیر نظام آموزشی، سطح و شکل توسعه اقتصادی و اوضاع و احوال فرهنگی، هر یک به دیگری وابستگی دارند. به همین جهت توسعه و پیشرفت آن نیز به عوامل خاصی چون آموزش عمومی، آزادی سیاسی، گسترش صنعتی و ثروت اقتصادی وابسته است. محتوای پیامهای ارتباطات جمعی نیز به همان نسبت که به ایجاد شرایط خاص محیط فرهنگی کمک میکند، خود منعکس کننده این شرایط به شمار میرود(معتمد نژاد: 1371، صص 3-142 و 5-184)

کارکردها و تأثیرات

به نظر مک لوهان وسایل ارتباط جمعی وسیلة«گسترش انسان» یا امتداد حواس اوست.(کازینو: 1364، ص 38)

بدین معنی که هر وسیله امتداد یکی از حواس انسانی است. به عنوان مثال خط، امتداد چشم و رادیو، امتداد گوش است و از طریق این وسایل، انسان قدرت بیشتری برای دریافت مطالب و اطلاعات و اخبار یافته است و مانند آن است که تبدیل به انسانی بزرگتر و قویتر و دارای حواسی نیرومندتر و گستردهتر در این جهت گشته است. اما نباید از این نکته غافل شد که رسانه لاجرم حکم صافی یا فیلتر را دارد و دیدگاه خاصی را به فرد تحمیل میکند و از اینجاست که میتوان گفت وسایل پخش پیام، پنداری از واقعیت یا نوعی دریافت ذهنی از واقعیت را ارائه میدهند و به تعبیر دیگر، اجباراً به قلب حقایق دست میزنند(همو: ص 67)

تعریف و طبقهبندی دقیق نقشهای اجتماعی ارتباطات، برای نخستین بار از سوی هارولد لاسول در 1984 صورت گرفت. وی سه نقش اساسی نظارت به محیط(نقش خبری) ایجاد و توسعه همبستگیهای اجتماعی (نقش تشریحی)، و انتقال میراث فرهنگی(نقش آموزش) ، برای وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفت. چند سال بعد، چارلز رایت، نقش اجتماعی دیگری در مورد ایجاد سرگرمی (نقش تفریحی )، به نقش های قبل اضافه کرد (معتمد نژاد: 1369 , صص 4 – 23)

اما چنانچه بخواهیم با تفصیل بیشتر و با توجه به دیدگاه ها و مسائل گوناگون اجتماعی سیاسی, اقتصادی و فرهنگی به این مسئله پردازیم, می توان گفت مهمترین ویژه کارهای اجتماعی رسانه ها درهمه ی جوامع به شرح زیر است:

- اطلاعات : آگاه کردن انسان از اطلاعاتی که بر حیات افراد جامعه تاثیر بنیادی دارد.

- مشارکت اجتماعی: تقویت هنجارها و ارزشهای انسانی از طریق رسانه هاو تا پیام گیران, آن ها را درک و اختیار کنند. اجتماعی شدن از طریق اختیار کردن ارزشهای مشترک, یکی از ویژه کارهای رسانه هاست.

- ابقا و نوآوری: ابقای سنن و فرهنگ ها از طریق یادآوری دستاوردها و ارزشهای گذشته و تقویت هویت ملی و اعتقاد جمعی و از سویی ارائه اندیشه ها و ارزشهای نوین برای رشد جامعه.

- ویژه کارهای فرهنگی: رسانهدها خود نوعی تجلی فرهنگی اند و هم صور فرهنگی دیگر را اشاعه می دهند. مانند تحکیم فرهنگهای سنتی و گشودن اذهان برای صدور سبکهای نو.

- حکومت: فراهم اوردن بحراهایی برای جریان مداوم اطلاعات, عقاید و ... ازحکومت به مردم و بالعکس.

- مدیریت: نیاز به جریان مستمر اطلاعات, مستلزم اعمال مدیریتی قوی بر این جریان است.

- امور اقتصادی: توزیع اطلاعات, مسائل اقتصادی و مالی را به دنبال دارد.

- آموزش: رسانه ها فراهم آورندﺓ دانش و شکل دهندﺓ ارزشهایند(لی: 2536 , صص 9 – 27)

هر چند می توان کارکردهای رسانه ها را در نقشهای چهارگانه خلاصه کرد و یا با تفصیل بیشتر به ذکر موارد اخیر اکتفا نمود, اما با توجه به برجسته بودن نقش هنجارها و ارزشها در این مقاله و ﺗﺄثیر رسانهها بر آن و بالعکس, به ذکر مواردی از ﺗﺄثیر و ﺗﺄثر رسانه ها به عنوان پیش درآمدی بر رابطه رسانه ها و هنجارها می پردازیم.

جامعهپذیری:

با تحول جامعة صنعتی و گسترش شهرنشینی و از بین رفتن مرزهای فاصل ملتها و فرهنگها، عصر جوامع«پس از صنعتی شدن» فرا میرسد. انسان تنها و منزوی این عصر، بیش از پیش درمییابد که تنها قاعدة مطمئنی که میتواند راهنمای کردار اجتماعی وی باشد. توجه به جهت عمومی رفتار هم عصران اوست. به همین جهت انسان پیوسته میکوشد خود را با دیگران هماهنگ سازد. برای نیل به این هدف، انسان دیگر در پی اصول و قواعد رفتاری نیست، بلکه در جستجوی تجهیزات پیشرفتهای است که به او امکان میدهد اطلاعاتی از دیگران دریافت کند و به موقع در انتشار این اطلاعات نیز شرکت نماید. بدین ترتیب وسایل ارتباطی در هماهنگ کردن فرد با دیگران نقش حیاتی پیدا میکنند.(معتمد نژاد: 1371، صص 1-180)

به نظر مک لوهان نظام ارتباطی تبین کنندة محتوای فرهنگی پیامهاست. این بیان اوکه«پیام همان وسیلة ارتباطی» است و رسانه نوعی ماساژ است، بدان معنی است که رسانه ارتباطی(محاوره نوشته، رادیو، تلویزیون و غیره) بر شکلهای جامعهپذیری که تونیس به اهمیت آن در ساخت نهادها و کلیه آثار تمدن پی برده بود، تأثیر میگذارد.

مک لوهان معتقد است که رسانهها شیوة فعالیت و روابط انسانها را شکل میدهند و درجات آن را تعیین میکنند:(کازینو: 1364، صص 7-36)

گروههای اجتماعی:

زمانی که وسایل ارتباط جمعی از تنوع کمتر برخوردار بودند و هر یک برنامههای گوناگون نداشتند، جمع ساز بودند. بدین معنی که یکسانی را بین تودهها موجب میگشتند و هویت گروههای خاص را مضحل میساختند. اما با تخصصی شدن این وسایل، هر جمع و یا هر گروه خاص، روزنامه یا وسیلة ارتباطی خاص خود را داراست. در این مرحله است که وسایل ارتباط جمعی موجبات احراز هویت گروهی را فراهم میسازند.(کازنو: 1367، صص 7-66)

از سویی مطالعات بعضی از دانشمندان نظیر پل لازارسفلد به خوبی نشان میدهد که گروههای اجتماعی مثل خانواده، اداره، کارخانه انجمن یا حزب در انتقال پیامهای ارتباطی به افراد، نقش واسطه را به عهده دارند. به همین سبب اغلب در زمنیه پرورش و گسترش افکار عمومی و جهت گیریهای سیاسی و انتخاباتی، از نفوذ«رهبران عقاید» بر افراد معمولی سخن به میان میآید. با توجه به نقش گروههای اجتماعی در چگونگی انتقال پیامهای ارتباطی، برخی از دانشمندان معاصر علوم ارتباطات مانند دنیس مک کوئل عقیده دارند که وجود توده، تمام تأثیرات گروههای اجتماعی را بر افراد خنثی میکند چون گروههای اجتماعی خود در واقع جزء نظام ارتباطات تودهای میباشند(معتمد نژاد: 1371، صص 5-183)

قشربندی اجتماعی:

پیدایش وسایل ارتباط جمعی موجبات دگرگونی وسیعی را در قشربندی اجتماعی و هم شرایط ارتقاء و احراز موقعیتهای برتر اجتماعی فراهم ساخته است. این امر را به ویژه در صعود ستارههای هنری به اوج قلة هرم اجتماعی میتوان مشاهده نمود.(کازنو: 1367، ص 385)

از سوی دیگر، رسانهها با فراهم آوردن اطلاعات لازم در مورد محیط و جامعه و قرار دادن آن در دسترس و اختیار افراد، موجبات نظارت بر امور جامعه و اظهار نظر در مورد آن را فراهم میآورند و با توجه به امکان ارتقای اجتماعی در جوامع جدید، افراد بدین وسیله میتوانند در جهت احراز مسؤولیتها و موقعیتهای بالاتر و برتر تلاش نمایند.

فضاهای اجتماعی و دیدگاهها و نگرشها:

توسعة دستگاههای انتشار و گسترش مداوم شبکة جهانی آن، فضاهای اجتماعی را به طور محسوسی دگرگون میسازد. از دیدگاه جامعه شناسی یکی از مهمترین نتایج دگرگونیهایی که در فضاهای اجتماعی پدید میآید ، تحولاتی است که در عقاید گروههای اجتماعی نسبت به یکدیگر رخ مینماید. تحت تأثیر وسایل ارتباط جمعی، هنجارها، ارزشها و الگوهای اجتماعی بیش از پیش به درون خانواده راه مییابند. از جانب دیگر جوامع(ملل و تمدنها) نیز به نوبة خود در تماس با یکدیگرند و اغلب گفته میشود که وسایل ارتباط جمعی فاصلة بین انسانها را کاهش میدهند(همو: ص 267)

رسانهها با توجه به نقش اطلاعاتی خود که بر خلاف نقش تبلیغاتی آنها در کشورهای صنعتی محدود نیست، میتوانند در شکلگیری جو سیاسی جامعه سهم عمدهای داشته باشند. لانگ ولانگ(1956) معتقدند که رسانهها دیدگاهها را ترسیم میکنند، سیاستمداران و احزاب را به جامعه معرفی میکنند، مسائل جاری را مطرح میکنند- که بر اساس آن بحث و جدلها شکل میگیرد- و جو خاصی را به وجود میآورند. به نظر این دو نفر، شیوة اطلاعاتی که از این رسانهها پخش میشود، در اکثر مواقع تلاشهای قبلی را تقویت و متبلور میکند، ولی در عین حال به نحوی که بیان آن آسان نیست، تغییراتی هم در نگرشها به وجود میآورد.(اسدی: 1371، ص 201)

آگاهی اجتماعی:

در جوامع پیشرفته کنونی، افراد انسانی کوشش میکنند همیشه در جریان همه امور و مسائل اجتماعی قرار داشته باشند، تا تبوانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم نقش خاص خویش را در زندگی گروهی ایفا نمایند. به همین جهت آگاهی اجتماعی، از مهمترین ویژگیهای زمان معاصر به شمار میرود و همین آگاهی است که انسان را به زندگی فردی و جمعی علاقمند میسازد و توجه او را به آزادیها و مسئولیتهای وی جلب میکند. بدون تردید انسان معاصر را تنها با آموزش نظری در مدارس نمیتوان به عنوان یک فرد کاملاً آگاه وارد صحنه زندگی کرد، بلکه باید به موازات آموزش مدرسهای، از طریق وسایل ارتباط جمعی، اخبار و اطلاعات محیط زندگی و افکار و عقاید و رفتارهای عمومی و امکانات تفریحی سالم را نیز در اختیار او گذاشت.(معتمد نژاد: 1371، ص 10)

هماهنگی با جامعه و گروهها:

با گوناگونی شرایط حرفهای و وجود اختلاف بین گروههای متعدد اجتماعی، ایجاد ارتباط بین گروههای متعدد انسانی و توسعة ارتباط میان اعضای این گروهها، از جمله مسانل مهم اجتماعی معاصر است. یکی از وظایف مهم وسایل ارتباطی نوین آن است که در هر لحظه با جامعه و گروههای آن هماهنگی داشته باشند و خواستها و نیازهای آنان را تأمین نمایند.(همو: صص 9-148)

افکار عمومی:

رسانههای همگانی از جمله عوامل اساسی شکل دادن افکار عمومی در جهان امروز هستند.(اسدی: 1371، ص 174)

وسایل پخش پیام، با اثراتی که بر افکار عمومی دارد به ظاهر مورد علاقة تودة مردم هستند و به همین علت یکی از عوامل مهم نظارت اجتماعی در جوامع شهری و صنعتی پیشرفته به حساب میآیند. درک این امر که افکار عمومی بر رسانههای همگانی اثر می؛ذارد ظاهراً آسان است، زیرا رسانههای مزبور قادر به عمل مؤثری نیستند مگر به وسیله القای فکر یا حداقل استتار و آرایش تبلیغاتی خود و این امکانپذیر نیست مگر آنکه سلیقه و تمایلات توده را که به وسیله افکار عمومی بیان میشود به حساب آورند. این کنش و واکنش میان توده و رسانههای تودهای، منعکس کننده رابطه میان مرکز پخش پیام و افکار عمومی است که بیش از پیش به صورت محور نظارت اجتماعی در دنیای جدید درآمده است.(کازینو: 1346، صص 5-74)

با توجه به امکان نظارت و اظهار نظر افراد در مورد کارهای دولت که از طریق کسب اطلاعات و دقت در محیط پیرامون(به ویژه از طریق رسانهها) حاصل میشود، جریان ادارة کشور دستخوش تغییراتی میشود. در چنین شرایطی حکومت برای جلب اعتقاد مردم ناچار است به افکار عمومی تکیه کند و تحت حمایت این نیروی این نیروی نامرئی اعمال قدرت نمایند. رهبران گروههای اجتماعی نیز خواه برای پیروی و خواه برای استفاده از آنها در جهت مصالح خود باید به افکار عمومی توجه کنند. زیرا عدم توجه به آن، سبب بیاعتمادی میگردد. نقش مهم افکار عمومی در جوامع تودهوار کنونی، اهمیت و ضرورت وسایل ارتباطی و خبری تودهگیر را نیز به خوبی روشن و آشکار میسازد. در این جوامع، انتشار مداوم و منظم اخبار و افکار در میان تمام افراد جامعه باید در جهت افقی صورت گیرد تا هر فرد بتواند در شرایط مشابه دیگران از رویدادهای زندگی اجتماعی مطلع شود و روش زندگی شخصی خود را با آن تطبیق دهد. اما انتشار اخبار و افکار بین افراد و دولت باید به طور عمودی و دو جهتی یعنی از بالا به پایین(دستورهای حکومت کنندگان به حکومت شوندگان) و از پایین به بالا(پیشنهادهای حکومت شوندگان به حکومت کنندگان( صورت پذیرد تا ارتباط دولت و افکار عمومی حفظ شود و تصمیمات دولتی با خواستهای عمومی هماهنگ گردد. بنابر این وسایل ارتباطی و انتشاری و خبری معاصر را میتوان از عوامل مهم گسترش اندیشه دموکراسی در جوامع تودهوار کنونی شناخت.(معتمد نژاد: 1371، صص 8-155)

رابطه با هنجارها و ارزشها

فرهنگ و محیط :

همانگونه که بیان شدن تأثیر وسایل ارتباط جمعی باید با توجه به متن فرهنگ جامعه، شناخته و ارزیابی شود. کورت لوین نشان داده است که تبلغات زمانی به خوبی مؤثر میافتد که با در نظر گرفتن محیط اجتماعی تهیه شود. ویلنسکی معتقد است که دامنة تأثیر وسایل ارتباط جمعی در زندگی خانوادگی و دیگر زمینههای اجتماعی بر حسب میزان قدرت این گروهها و مخصوصاً اهمیت گروههای محل و فرهنگهای خاص تفاوت میپذیرد. (کازنو: 1367، صص 38 و 343)

عوامل و نیروهای مؤثر:

آثار ارتباطات، برآیند چند نیروست که پیام رسان تنها روی یکی از آنها نظارت دارد و آن پیامی است که ارائه میکند. این نیروها عبارتند از: شخصیت پیام گیر، روابط گروهی او، معیارها و ارزشهایش: از اینجاست که هر گونه پیشی بینی تأثیر پیام مشکل میشود. به عبارت دیگر، تا زمانی که شخصیت و هنجارهای گروهی با پیام توافق نداشته باشند، پیام تأثیری ندارد یا احتمالاً تأثیر معکوس دارد. (اسدی:1371، ص 110)

کاتز معتقد است که با دید کارکردی در جامعهشناسی ارتباطات میپذیریم که حتی نیرومندترین وسایل ارتباط جمعی علی الاصول نمیتوانند اثری به فرد نهند که با زمینههای روانی و اجتماعی او قابل انطباق نباشد. در طرح مسئله کارکرد باید پذیرفت که ارزشها، منافع گروهها و نقشهای اجتماعی اشخاص، اهمیتی ویژه دارند و افراد آنچه را که میبینند و یا مشوند با احتیاجات خود منطبق میسازد. (کازنو: 1367، ص 45)

تعداد ارزشها و کاستی اثرات:

در بحث از وظایف و رسالتهای وسایل ارتباط جمعی میتوان گفت:

الف- چنانچه این وسایل همگی در جهتی واحد پیام فرستند و رسم یا عادت یا هنجاری یکسان را تجویز کنند، بی شبهه اثر بیشتر و چشمگیرتر خواهند داشت.

ب- به سختی میتوان پذیرفت که نیرومندترین این وسایل بتواند به سرعت بر فرد اثری عمیق نهد که با زمینههای روانی از پیش ساخته او تناقض قطعی داشته باشد.

ج- تأثیر وسایل ارتباط جمعی در تشدید گرایشهای موجود در فرد یا افراد است (همو: ص 67)

در این زمینه میتوان گفت حتی در شرایطی که وسایل ارتباط جمعی در انحصار دولت است، چنانچه در جامعه ارزشهای گوناگون حاکم باشد و هر یک از نهادها و سازمانهای اجتماعی، ارزشهای خاصی را تبلیغ نمایند، باز هم اثرات وسایل ارتباط جمعی رو به کاستی میگذارد. (ساروخانی: 1367، ص 87)

درونی کردن هنجارها:

درونی کردن هنجارها موجبات آشتی انسان را با خواست جامعه – که قوانین مظهر آن استفراهم میآورد و به کارگیری نیروی وسیع انسانی را جهت تضمین آن غیر ضرور میسازد و در نهایت، با پذیرش قبلی عناصر کنترل (هنجارها)، انسانها خود به عنوان عاملی در راه حراست از مواریث، هنجارها و قوانین جامعه تجلی میکنند و وسایل ارتباط جمعی ابزاری سریع، قدرتمند و مؤثر در راه تأمین این منظور است. (همو: صص 6 –85)

هنجارها و ارزشهای موجود:

پیام زمانی بیشتر اثر دارد که با الگوها و چارچوبهای ادراکی، نگرشها، ارزشها و آرمانهای گیرندة پیام تناسب داشته باشد، یا حداقل در آغاز با این الگوها تناسب داشته باشد و بعداً در جهت شکلگیری مجدد آن آرام آرام پیش رود. از این رو گفتهاند: «پیام رسان باید از جایی آغاز کند که مخاطب قرار گرفته است». علت آن است که شخصیتها، الگوهای رفتاری، طرز تلقیها، عادات، ارزشها و انگیزهها بسیار آهسته ولی به طور دائم تغییر پیدا میکنند. بهترین شیوه برای تغییر نگرشها و طرز تلقیها این است که الگوهای رفتاری موجود در افراد را در نظر بگیریم تا پیام ما مورد پذیرش قرار گیرد، ولی بعد به تدریج میتوانیم آن را در جهت مناسب دگرگون کنیم. (اسدی: 1371، ص 110)

اصول و هنجارها در سیاستهای ارتباطی:

این اصول و هنجارها عبارتند از ارزشهایی که مبنای ماهیت، ویژه کارها و نیازهای جامعهاند و رفتار نظام ارتباطی را رهبری میکنند – یا باید بکنند.

نظامهای ارتباطی را میتوان به دو طریق موجد گرایشهای ارزشی دانست:

گروهی از ارزشها به ساخت نظام ارتباطی متعلقاند و لاجرم در ویژه کارهای اجتماعی و محتوای پیام آن منعکس میشوند.

دومین گروه ارزشها به جریان پیام در داخل نظام ارتباطی مربوط میشود، یعنی معیارهای هنجاری که انتخاب و تنظیم پیامها براساس آن استوار است.

از یک سو اعتقاد بر این است که رسانهها منعکس کنندة ارزشها و هنجارهای جامعهاند و از سوی دیگر، آنها را وسیله اعمال ارزشها میدانند. (لی: 2536 ، صص 59 و 80)

?تئوریهای هنجاری رسانهها

برای بیان و تحلیل هنجارهای حاکم بر رسانهها، یک رشته تئوری پردازی تحت عنوان تئوریهای هنجاری رسانهها طرح شده است. این تئوریها میکوشد بایدها و نبایدهای عملکردهای رسانهها را بر اساس نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر جامعه تبیین کند. این تئوریها به ترسیم رابطه دولت، رسانه و جامعه میپردازد و انتظارت دولت از رسانهها، ضوابط و شرایط حاکم بر آنها و توقعات مربوط به نقش اجتماعی رسانهها را در جوامع گوناگون مورد بررسی قرار میدهد. این تئوریها در کنار نظریههای علمی – اجتماعی، عملکردی و شعور عامه چهار حوزة اصلی نظریهپردازی در ارتباطات جمعی را تشکیل میدهد (Mcquail: 1994)

?مروری بر تاریخچه و گونهشناسی تئوریهای هنجاری

تلاش برای وضع معیارهای برای ساخت و کیفیت تولید رسانهای سنتی، تاریخی دیرینه دارد. در سنت مسیحی، اعمال کنترل دینی بر نشر عقاید و آرا در قرون وسطی زبانزد است. در سال 1229 میلادی یک «شورای روحانی تولوزا امر کرد که هیچ کس – بجز اصحاب کلیسانمیتواند هیچ نوع کتاب مذهبی و مقدس را در تملک داشته باشد و مقرر کرد که کتاب مقدس فقط باید به زبان لاتینی خوانده شود (دورانت : 1367، ص 1035). اما در سنت اسلامی، انتشار گسترده کتاب و تنوع نگارشها و توسعه مشاغل متعددی چون وراقی، مترجمی و استنساخ و ... و تأسیس دارالحکمهها، بیت الحکمهها و شکوفایی هنرهای کلامی و بیانی، نقش مهمی در توسعه فرهنگ و تمدن جهانی اسلام ایفا کرد.

نظارت بر کیفیت تولیدات و رسیدگی به حرفههای فرهنگی، بر عهده محتسبان بوده است. محمد بن محمد بن احمد القرشی (ابن الاخوة) در قرن هشتم هجری (13 میلادی) د رکتاب معالم القربه فی احکام الحسبه از آداب کتابت سخن گفته و کاتبان را از نگارش اوراد، سحر، نامة زنان به مردهای اجنبی و نوشتههای رسمی دولتی بدون مجوز منع کرده است(ابن الاخوه: 1976 ، ص 275). در جای دیگری وعاظ را به شرط اشتهار به دین و خیر و فضیلت و داشتن آگاهی از علوم شریعت و کتاب و سنت و موفقیت در امتحان، لایق جلوس بر منبر دانسته است (همو: ص 271). از میان دانشمندان شیعه نیز شهید ثانی (965- 911 ه . ق) در کتاب منیة المرید فی آداب المفید و المستفید فصلی را به آداب و آیین نگارش کتاب اختصاص داده است(حجتی: 1373).

اگر چه سابقه وضع قوانین و پیدایش آداب انتشار عقاید و آرا در رسانههای سنتی طولانی است، اما توجه تئوریک و تحلیلی به اهداف اجتماعی، نقش فرهنگی و ضوابط تولید و ارائه پیام در رسانههای جدید و ارتباط آن با محیط اجتماعی و نظام حاکم سیاسی، پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. نخستین و پابرجاترین تلاش برای بررسی مقایسهای تئوریهای هنجاری حاکم بر رسانهها در سال 1956 م توسط سیبرت، پترسون و شرام در چهارچوب یک طرح مطالعاتی مربوط به شورای ملی کلیساها در آمریکا انجام شد. این سه نفر، چهار تئوری اصلی استبدادی، لیبرالی، مسئولیت اجتماعی و کمونیسم روسی را به عنوان معیارهای ساخت و عملکرد رسانهها بازشناسی کردند. (SiberT:1963)

کتاب سیبرت تا حدودی به دفاع از مدل اصلاح شده لیبرالی یعنی مسئولیت اجتماعی نوشته شده است و به نوعی مراحل تاریخی تحول رسانهها از استبدادی تا لیبرالی را نشان میدهد و با ترفند 8 خاصی برتری مدلهای آزادی گرایانه غربی را بر مدلهای استبدادی و روسی مینمایاند : (Mcquail 1992)

سیبرت چهار تئوری هنجاری رسانهها را از هشت جنبة زمان و مکان پیدایش، اندیشه و ایدئولوژی حاکم بر تئوری، اهداف و وظایف رسانهها، پیام دهندگان، ابزار و شیوههای کنترل، نبایدها، مالکیت و رابطه با دولت، به شرح جدول شماره 1 مورد بررسی قرار داده است:

 

-

توتالیتاری – روسی

مسئولیت اجتماعی

لیبرالی

استبدادی

زمان و مکان پیدایش

در شوروی پذیرفته شده و برخی از اصول آن به وسیله نازیها و فاشستها بکار گرفته شد.

در امریکا در قرن بیستم

پس از 1688 درانگلستان و امریکا پذیرفته شد و در دیگر کشورها گسترش یافت.

در قرن 16 و 17 در انگلستان پدید آمد و در کشورهای متعددی پذیرفته شده است.

اندیشه و ایدئولوژی حاکم بر تئوری

اندیشه مارکسیست – لنینیست – استالینیست همراه با تفکرات هگل و قرن 19 در روسیه

نوشته های هاکینک کمیسیون آزادی مطبوعات و شاغلان حرفه های مطبوعاتی

نوشته های میلتون,

فلسفه قدرت مطلقه پادشاه دولت یا هر دو

اهداف و ظوایف رسانه ها

شرکت در توفیق و تداوم نظام سوسیالیسم روسی و دیکتاتوری حزبی

آگاه کردن, سرگرم کردن و فروش. ایجاد فضای بحث و گفتگو در جامعه

آگاه کردن. سرگرم کردن. کمک به کشف حقیقت و نظارت بر دولت

حراست وتوسعه قدرت و سیاستهای دولت و ارائه خدمت به حکومت

پیام دهندگان

اعضای وفادار و پاک اندیش حزب

هرکس که چیزی برای گفتن دارد.

هر کس که توان و ابزار اقتصادیان را دارد

دارندگان مجوزهای حکومتی یا اجازه نامه ای مشابه

ابزارها و شیوه های کنترل

نظارت و اقدامات سیاسی و اقتصادی دولت

افکار عمومی، رفتار مصرف کنندگان، اخلاق حرفه ای

فرآیند حق جویی و بازار آزاد و اندیشه ها و دادگاهها

مجوزهای دولتی، اصناف، انحصار و سانسور

نبایدها

انتقاد از اهداف حزب که متمایز از تاکتیها است

تعرض جدی به حقوق شناخته شده فردی و منافع حیاتی اجتماعی

افتراء وقاحت, بی شمی و فتنه جویی در زمان جنگ

انتقاد از نظام حاکم و سران قدرت

مالکیت

دولتی

خصوص مگرآنکه دولت برای تضمین خدمات عممی لازم بداند

عمدﺗﺄ خصوصی

خصوصی یا دولتی

رابطه با دولت

بازوی دولت

رسانه ها بایدمسئولیت اجتماعی خود را بر عهده بگیرند وگرنه کسی باید آنها راالزام کند

ابزار نظارت بردولت و برآوردن نیازهای جامعه

ابزار موثر سازی سیاستهای دولت

جدول 1 – مقایسه چهار تئوری هنجاری رسانهای همگانی – مأخذ: (Sibert/1963)

سیبرت این چهار نوع تئوری را در دو تئوری اول خلاصه کرده و تئوریهای مسئولیت اجتماعی و کمونیستی را اشکال جدید و پیشرفته تئوریهای لیبرالی و استبدادی میداند (Sibert: 1963, p.2)

مریل نیز معتقد است در روابط دولت – رسانه فقط دو تئوری استبدادی و لیبرالی وجود دارد و بقیه تئوریها در طیفی مابین این دو قرار میگیرند (Merrill:1974). هاچتن مقولات توسعه بخش و غربی و انقلابی را به دو تئوری اولیه استبدادی و کمونیسم روسی اضافه کرده است (Hachten:1981) . آلتشول دسته بندی سه گانه بازار، مارکسیسم و پیشرو را مطرح کرده است. تئوری بازار حاصل جمع دو تئوری لیبرالی و مسئولیت اجتماعی است و مختص جهان اول یعنی کشورهای سرمایهداری است. تئوری مارکسیسم همان تئوری هنجاری شوروی سابق و اقمار آن یعنی جهان دوم است. تئوری سوم مربوط به جهان سوم و معطوف به یکسان سازی جامعه به جای ایجاد تنوع و بسیج افراد برای اهداف خاص توسعه است (Althschull:1984) نکته بسیار مهمی که موردتوجه آلتشول قرار گرفته، جنبههای مشترک عملکرد رسانهها در کلیه سیستمهای سیاسی است. او با ارائه فرمول «هفت قانون مطبوعاتی» معتقد است علی رغم اختلاف تعابیر، مفاهیم آزادی و مسئولیت اجتماعی در همه تئوریها محترم است (Mcquail:1994,p.132) .

پیکارد با تجزیه مقوله تئوری رسانهای غربی، تئوری سوسیال دمکرات را در مقابل مسئولیت اجتماعی و لیبرالی طرح کرده و آن را ضامن استقلال رسانهها از مالکیت دولت و سرمایهداری خصوصی دانسته است (Picard:1985) .

مک کوئل نیز با توجه به تحولات اخیر روابط رسانهها و دولت دو تئوری رسانههای توسعه بخش و مشارکت دموکراتیک را به تئوریهای پیشین اضافه کرده است. تئوری رسانههای توسعه بخش مانند تئوری پیشرو در دیدگاه آلتشول مربوط به کشورهای جهان سوم و در حال توسعه است، حال آنکه تئوری مشارکت دمکراتیک مربوط به کشورهای بسیار پیشرفته بوده و در مقابل انحصارگرایی، تخصص گرایی و تجاری کردن رسانهها شکل گرفته است (Mcquail:1994) .

مبانی و روشهای مقایسه تئوریهای هنجاری رسانهها

با توجه به مباحث گذشته میتوان با استفاده از جدول شماره 2 و شاخصهای ده گانه آن، تئوریهای هنجاری رسانهها در نظامهای سیاسی – اقتصادی مختلف را مورد مقایسه قرار داد.

 

شاخصها/ تئوریها

جهت ارتباط

تقابلها

نبایدها

ملاک انتخاب

محتوا

استقلال حرفهای

کنترل بر رسانههای خارجی

نظارت

روش تامین هزینه

مالکیت

دولت مدار

کاملاً عمودی

دولت – آزادی

حمله به دولت

مصالح دولت

وحدت گرا

هیچ

کامل

پیش از انتشار

دولتی خصوصی

دولتی خصوصی

سرمایه مدار

تا حدی عمودی

سودآوری – آزادی جامعه – فرد

حمله به افراد و تعرض به حریم خصوصی

مصالح مالکان

کثرت گرا

کامل

هیچ

پس از انتشار

تجارت سودآوری

خصوصی

جامعهمدار

تاحدی افقی

مسئولیت اجتماعی – آزادی جامعه – فرد

حمله به اقلیتهای اجتماعی، تشویق به خشونت و بی نظمی

مصالح اجتماعی

کثرت گرا

کامل

هیچ

پس از انتشار

خودگردانی

خصوصی سهامی

حزب مدار

کاملاً عمودی

منافع حزبی – آزادی تخصص – تعهد

حلمه به حزب

مصالح حزبی

وحدت گرا

تاحدی

کامل

پیش از انتشار

دولتی

دولتی

توسعه مدار

تاحدی افقی

اولویتهای توسعه – آزادی جامعه – فرد

پذیرش استبداد داخلی، پذیرش سلطه خارجی

مصالح توسعه

وحدت گرا

کامل

تاحدی

پیش از انتشار

کمک دولت

دولتی سهامی

مخاطب مدار

کاملاً افقی

خواستههای مخاطب – آزادی مخاطب عام- مخاطب خاص

تمرکز و تخصص گرایی در رسانهها

خواستههای مخاطب

گفتگو گرا

کامل

هیچ

پس از انتشار

خودگردانی

خصوصی تعاونی

جدول 2 - مقاسه شش تئوری هنجاری رسانه ای

این شاخصهای ده گانه در واقع دسته بندی مقایسهای نسبتاً کاملی از ویژگیهای هر یک از تئوریهای هنجاری است.

در دهة 90 دیدگاههای جدیدتری به وجود آمده است. مک کوئل، خود در سه فصل از کتابهای مختلف به انحای گوناگون از ملاکهای دیگری برای تقسیمبندی رسانهها سخن گفته است. (Mcquail:1991,1994 a,b) او با ذکر علل مختلفی، تقسیمبندی مرسوم تئوریهای هنجاری را نفی میکند. برخی از دلایل او به شرح زیر است:

1. این چارچوبها براساس بررسی بخش خبری – سیاسی روزنامههای طراحی شده نه برای رسانههای بسیار متنوع امروزی مثل سینما، موسیقی، ویدئو و صنایع سرگرم کننده.

2. کلی گویی و عدم تطبق با هیچ نظام رسانهای واقعی.

3. چارچوب تئوری ناشی از تجربه و دیدگاه صرفاً امریکایی است.

4. تغییرات جدید، امکان طراحی هر تئوری کلی، واحد و پایدار را نفی میکند.

5. نزدیک شدن رسانهها به یکدیگر و برداشته شدن مرزهای تکنولوژیک میان آنها.

6. تفاوت ذاتی و تاریخی رسانهها با یکدیگر مثلاً مطبوعات ذاتاً آزادی گراتر از تلویزیون است، حال آنکه تئوریهای هنجاری کلیه رسانهها را یکسان بررسی میکنند.

7. گسترش مالکیت بین المللی رسانهها تفاوت تجربه ملی رسانهها را بیفایده میکند.

8. جهانی شدن رسانهها مسائل و هنجارهای جدیدی را طرح میکند که با مسائل ملی تداخل دارد.

9. عدم اجماع ملی در مورد وظایف رسانهها.

10.صنعتیتر و پیچیدهتر شدن رسانهها حرفهایتر شدن را به دنبال داشته و توان جوابگویی کمتر در مقابل قانون را برای دستاندرکاران رسانهها به ارمغان آورده است.

11.جهت گیری جهانی به سوی اقتصاد بازار و تفکر لیبرالی است.

بنا به دلائل بالا، او امکان طرح یک تئوری واحد برای کشورهای مختلف را نفی میکند و در چارچوب سیاستهای رسانهای (Media Politices)، حفظ منافع عمومی (Public Interest) را به عنوان محور اصلی وجود و بقای رسانهها در کلیه کشورهای مطرح میکند. وی معتقد است در کلیه نظامهای سیاسی، رسانهها باید در خدمت منافع یا رفاه عمومی باشند. اما منافع عمومی چیست؟ در دیدگاه برنامهریزی اجتماعی، منافع عمومی اموری است که درخدمت مصالح کل جامعه است نه بخشی از اقشار آن. این تعریف از منافع عمومی است که به علت تأثیرات سیاسی و فرهنگی عملکرد رسانهها، مجوز اعمال کنترل اجتماعی بر آن را به نهادهای دیگر جامعه میدهد. در تشریح رابطه منافع عمومی و نظام رسانهای در هر کشور باید به نکات زیر توجه داشت:

1. در کشورهایی که یک ایدئولوژی منسجم را پذیرفتهاند معمولاً میتوان به یک چهارچوب واحد برای منافع عمومی و عملکرد رسانهها دست یافت.

2. هیچ گونه تحقیق تجربی در مورد مقایسه هنجارهای حاکم بر رسانهها وجود ندارد و استخراج آن از قوانین، مقررات احکام دادگاهها، اصول حرفهای و ... امری کیفی است نه کمی.

3. مفهوم منافع ملی و وظایف رسانهها نسبت به آن، مفهومی جهانی و کلی نیست بلکه وابستگی تام به فرهنگ، سابقه تاریخی، زمان و مکان دارد و قابل تغییر در شرایط مختلف است.

مک کوئل با پذیرش غربی بودن (و نه جهانی بودن) موارد ارائه شده، شش ارزش اساسی 1) آزادی، 2) مساوات، 3) تکثر، 4) کیفیت اطلاع رسانی، 5) سامان (نظم) و انسجام اجتماعی و 6) سامان فرهنگی را به عنوان محور ارزشهای اجتماعی رسانهها طرح کرده است (Mcquail:1991, 1994 a,b)

آزادی

آزادی ارتباطات حاوی دو جنبة کلی است؛ یکی فراهم کردن امکان عرضه افکار و ایدههای گوناگون و دیگری پاسخ به نتایج و خواستههای مختلف اجتماعی. مک کوئل شاخصهای آزادی رسانهها را شامل موارد زیر میداند:

1. عدم سانسور و نظام اخذ مجوز.

2. حقوق و امکانات مساوی برای همه شهروندان در دریافت و دسترسی به اخبار، دیدگاهها، آموزش و فرهنگ.

3. آزادی رسانهها خبری برای به دست آوردن اطلاعات از منابع مناسب.

4. عدم نفوذ پنهان مالکان رسانهها یا صاحبان آگهی بر گزینش خبر و نظرات ارائه شده.

5. سیاست فعال و انتقادی سردبیری در ارائه اخبار و عقاید و سیاست ابداعی و مستقل در مورد هنر و فرهنگ.

این آزادی خواهی آرمان گرایانه با چالشهایی نیز روبرو است. اول آنکه آزادی ارتباطات محدود به حریم خصوصی افراد و مصالح بالاتر اجتماعی است. دوم آنکه تضاد منافع میان مالکان و ناظران رسانهها و کسانی که علی رغم خواست خود توانایی دسترسی به آن را ندارند، وجود دارد. سوم آنکه ممکن است عدم تناسب میان آنچه فرستندگان میخواهند بگویند و آنچه مخاطبان میخواهند، به وجود آید. کدام یک ارجح است؟ چهارم آنکه گاه دخالت دولت و دیگر نیروهای اجتماعی برای حراست از آزادی اقلیتهای کم قدرت لازم است.

مساوات

مساوات در کاربرد برای رسانهها مفهوم دقیقی دارد. در ارتباط بین رسانهها و قدرت سیاسی، مساوات مستلزم عدم اعطای امتیازات خاص به صاحبان قدرت و فراهم کردن امکان دسترسی عقاید و دیدگاههای مخالف به رسانههاست. در ارتباط با سرویس گیرندگان تجاری، سماوات مستلزم اعطای امکانات (نرخها و شرایط) یکسان به کلیه آگهی دهندگان است. در نتیجه مساوات مستلزم عدم تبعیض در مقدار و نوع دسترسی مردم به پیام دهندگان و دریافت کنندگان است.

از طرف دیگر مفهوم مساوات با مفهوم عینیت نیز مرتبط است چرا که امکان برای در دریافت و اشاعه اطلاعات جز از راه نزدیکی اخبار و اطلاعات به واقعیت فراهم نمیشود.

مساوات به عنوان اساس کارکرد در رسانهها و معیارهای مرتبط با آن

تکثر

مک کوئل دربارة تکثر در رسانههای مینویسد: «اصل تکثر و تنوع بسیار مهم است چرا که بنیاد فرآیند طبیعی تغییر پیشرو را در جامعه پی میریزد. تغییراتی مثل جایگزینی منظم نخبگان قدرتمند، گردش منظم دولتها و تضمین قدرت مخالفان بدون وجود تکثر در رسانهها، امکان ندارد. برای شناخت میزان تکثر در رسانهها چندین ملاک وجود دارد: نوع رسانهها (مثل مطبوعات، رادیو و ...) نوع کارکرد (مثل سرگرمی یا اطلاع رسانی)، برد عمل (ملی، منطقهای و ...)، مخاطبان بالقوه و بالفعل (اقشار گوناگون از نظر درآمد، سن و ...)، زبان, هویت قومی یا فرهنگی و ایدئولوژی از جمله این ملاکها هستند. اصل تکثر شامل دو دیدگاه است. یک دیدگاه تکثر را مستلزم برخوردکاملاً برابر با گروههای مختلف میداند و مثلاً ساعات مساوی برای پخش نظرات کلیه اقلیتهای قومی و زبانی و کلیه گروههای مخالف در انتخابات طلب میکند. دیدگاه دوم، تکثر را مستلزم انصاف میداند و امکان ارائه کلیه نظرات و دیدگاهها را به طور متناسب کافی میداند و معتقد است رسانهها باید به طور متناسب آنچه را در جامعه میگذرد (اعم از مسائل گروههای اجتماعی، عقاید سیاسی و ...) منعکس، و نیازهای مخاطبان مختلف را برآورده کنند. تنوع محتوای رسانهها متناسب با مخاطبان، شرط اساسی تکثر رسانهای است. به این ترتیب، پیوند بنیادین آزادی و تکثر روشن میشود. این اصل نیز دارای محدودیتهایی است، از جمله آنکه امکانات تکنولوژیک تنوع کانالها را محدود میکند، فرآیند ضروری گزینش اخبار نیز همواره مستلزم حذف برخی اطلاعات غیر ضروری است که ممکن است از دید دیگران ضروری باشد. اتفاقاً اگر رسانهها بخواهند براساس تعداد مخاطبان برنامههای خود را سامان دهند، اقلیتها ضرر خواهند کرد. چرا که اقلیتها بسیار متنوع و زیادند و تقسیم ساعات به تعداد آنها نتیجهای جز اختصاص اوقات بسیار اندک به تک تک آنها نخواهد داشت. با توجه به تمام این محدودیتها، اصل تکثر، منافع متعددی برای جامعه دارد از جمله آنکه راه را برای تغییر فرهنگی و اجتماعی باز میکند خصوصاً وقتی که امکان دسترسی صداهای جدید، بیقدرت و حاشیهای را به رسانهها فراهم میکند. این اصل امکان نظارت بر سوء استفاده از آزادی، بقای اقلیتها در جوامع بزرگ، کاهش خشونت و درگیری اجتماعی در اثر آگاهی افراد و گروهها از منافع و مقاصد یکدیگر و افزایش غنای زندگی فرهنگی و اجتماعی را نیز فراهم میکند.

کیفیت اطلاع رسانی

کیفیت اطلاع رسانی نیز یک اصل اساسی برای عملکرد درست رسانهها است، چرا که آزادی و تکثر به تنهائی افزایش آگاهی درست جامعه را تضمین نمیکنند. کیفیت اطلاعات رسانههای دو ریشه اساسی دارد اول شرایط مطلوب و نیروی کار متخصص در اطلاعرسانی و دوم وجود شهروندانی که توانایی مشارکت در تصمیمات رهبران را داشته باشند. نزدیکترین مفهوم مرتبط با کیفیت اطلاع رسانی، عینیت است. عینیت در مورد رسانهها شامل اخذ موضع منفک و بیطرفانه نسبت به موضوع گزارش، فقدان جانبداری، تعهد به وضوح، کامل بودن و مرتبط بودن. فقدان انگیزههای پنهان یا خدمت به شخص سوم میشود. این مفهوم، ارتباط نزدیکی با آزادی و مساوات دارد. توجه به کیفیت اطلاعاتی رسانهها ضامن تفکیک تبلیغات از اطلاعات است و موجب افزایش اعتماد و اطمینان مخاطبان به رسانه میشود. برای رسیدن به کیفیت رسانهها باید اطلاعات جامع، متناسب و جانبی در مورد وقایع اجتماعی و جهانی به مخاطبان عرضه کنند. اطلاعات باید عینی، واضح، صادقانه، کامل، درست، واقعی، قابل اعتماد و منفک از عقاید گزارشگر باشد. اطلاعات باید چند وجهی، متناسب و همراه با گزارش دیدگاههای متفاوت و موازی باشد. اصل کیفیت محدودیتهایی نیز دارد از جمله فقدان مرزهای مشخصی میان واقعیت و حقیقت، تضاد با مفاد اصل آزادی که بیان جانبدارانه را نیز از جمله مصادیق آزادی میداند، تضاد با مفاد اصل تکثر و اساساً وجود یک حقیقت مطلق را منکر است.

سازمان و انسجام اجتماعی

سامان و انسجام اجتماعی نیز در کلیه دیدگاهها به عنوان اصل اساسی در وظایف رسانهها پذیرفته شده است. اگر چه از دیدگاه صاحبان قدرت، رسانهها باید به طور ضمنی به تأیید قدرت حاکم کمک کنند ولی حفظ سازمان اجتماعی مستلزم حفظ تعادل در جامعه است. سامان در دو چهرة نمادین (فرهنگی) مثل مذهب، هنر و آداب و رسوم، و اجتماعی مانند ساختهای بادوام روابط اجتماعی بروز میکند و بسته به دیدگاه سامان «از بالا » یا از «پایین» یک جدول را میسازد.

جهت/قلمرو

از پایین

از بالا

اجتماعی

انسجام/پیوستگی دواطلبانه

نظارت/اجابت تحمیلی

فرهنگی

استقلال / هویت

همنوایی / سلسله مراتب

هر جامعه پیچیده و بادوام از انواع سامان دهی استفاده میکند. سامان دهی از پایین درچنین جوامعی، سامان دهی از بالا را کنترل و هدایت میکند. هنجارهای مرتبط با اصل سامان و نظم به شرح زیر است؛ رسانهها بسته به حوزه عمل خود باید امکان ارتباطات متقابل بین زیر گروههای اجتماعی را فراهم کنند. رسانهها باید سهم خود را در همبستگی اجتماعی به وسیله پرداختن به افراد و گروههای ناموفق و ضعیف ادا کنند. رسانهها نباید به فشارهای غیر رسمی یا رسمی برای تشویق خشونت و بی نظمی در جامعه تن دهند. در موارد مربوط به امنیت ملی مثلی جنگ یا خرابکاری یا تروریزم، آزادی عمل رسانهها باید به نفع مصالح ملی محدود شود. در موارد مربوط به اخلاقیات و عفت عمومی مثل سکس، خشونت و فحاشی رسانهها باید ملاحظه هنجارهای حاکم و مورد قبول جامعه را نموده و از جریحه دار کردن عواطف عمومی پرهیز کنند.

سامان فرهنگی

منظور از نظم و سامان فرهنگی فرق گذاشتن میان فرهنگ رسمی، حاکم و مستقر با خرده فرهنگها یا فرهنگهای رقیب است. فرهنگ رسمی به سلسله مراتب در فرهنگ اصالت میبخشد و فقط ارزشهای فرهنگی «مورد تأیید» را ارج مینهد و ارزشهای فرهنگی رقیب یا جایگزین را خوار میشمرد. در مقابل, دیدگاه دوم به نسبی گرایی در فرهنگ معتقد است و ارزشهای فردی اشخاص را محترم میشمرد. اصل سامان فرهنگی شامل موارد زیر میشود: محتوای رسانهها باید انعکاس زبان و فرهنگ جاری مردمی باشد که رسانهها در خدمت آنان هستند. باید به جنبه آموزش و حفظ میراث مثبت فرهنگی جوامع در رسانهها اولویت داده شود. رسانهها باید آفرینش، ابداع و خلق آثار فرهنگی متعالی را تشویق کنند(Mcquail:1994).

مک کوئل در جای دیگر با خلاصه کردن اصول اساسی کارکرد رسانهها در سه اصل آزادی، مساوات و سامان، روابط متقابل این اصول را نشان داده است (Mcquail: 1994,a,p.80)

خلاصه اصول اساسی حاکم بر عملکرد رسانهها

همان گونه که مک کوئل خود اذعان کرده است، گزینش و ارائه تعریف خاص از هر یک از اصول آزادی – مساوات، تکثر، کیفیت اطلاعات و انسجام اجتماعی و فرهنگی ناشی از تجربه و آرمانهای فرهنگی و اجتماعی غرب 0(به خصوص اروپای غرب و آمریکا) است. پس فرهنگهای متفاوت میتوانند ارزشها یا تعریفهای دیگری را جایگزین کنند. مجید تهرانیان با دیدگاهی ترکیبی به ارائه مدلهای پنجگانهای در مورد ارتباطات وتوسعه پرداخته است. او مدلهای ماورای طبیعی، مکانیکی، ارگانیکی، سیایبرنتیکی و زبان شناختی را در ارتباطات مورد بررسی قرار داده است. اگر چه به ظاهر مدلهای او ربطی به تئوریهای هنجاری ندارد اما با نگاه دقیق میتوان از نوشته او افقهای مناسبی برای بحث در تئوریهای هنجاری بدست آورد.

جدول 3 – مدلهای ارتباطات و توسعه

Tehranian,1994

تهرانیان درجدول خود با جمعبندی انتقادی نظرههای عمده اجتماعی. مدلهای اساسی توسعه و مدلهای اصلی ارتباطات، یک دیدگاه و بسیار مفید ارائه میکند. اگر چه اختصار زیاد موجب اختلال، ضعف و نارسایی در برخی از ستونها و سطرهای جدول او شده است (خصوصاً در مورد مدلهای ماورای طبیعی) ، اما مباحث مطروحه در یک کلاس دوره دکتری دانشگاه امام صادق (علیه السالم)در تهران (بهار 1375) ، زمینه توجه به جنبههای عینی تر مذهب اسلام در عرصه ارتباطات و توسعه را فراهم کرد.

با استفاده از مباحث آن کلاس و دادههای مبتنی بر منابع مذهبی میتوان یک مدل ابتدایی برای مقایسه هنجارهای حاکم بر انواع رسانهها در نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متفاوت ارائه کرد.

جدول 4 – مدلهای هنجاری رسانههای براساس نظام عقیدتی حاکم بر آنها

در مورد جدول مذکور نکاتی قابل توجه است:

1. واحد مطالعه در جدول، نظامهای کشور – ملت نیست بلکه نظامهای عقیدتی و فرهنگی است.

2. تقسیم سه ستونی جدول بر مبنای سه دیدگاه بنیادی در نسبت میان خدا – انسانجامعه و طبیعت است. نظام رسانهای به عنوان تسهیل کننده و شکل دهنده ارتباط، هنجارهای حاکم بر خود را از نوع تلقی جامعه و نخبگان از ارتباط متقابل چهار مفهوم فوق اخذ میکند.

3. در این تقسیم بندی نگاه به انسان و جایگاه سه گانه او به عنوان تولید کننده، مصرف کننده و محصول عملکرد رسانهها نقش محوری دارد.

4. نظام ولایت نیاز به توضیح دارد. در این نظام سیاسی، بالاترین سطوح هرم قدرت باید دارای شرایط ویژهای از جمله تخصص کامل در مبانی و هنجارهای مکتبی، اولویت دادن به مصالح دینی در مقابل خواستههای شخصی و گروهی – قدرت تدبیر و تشخیص شرایط و مصالح اجتماعی باشد. (یونس :35، نهج البلاغه نامه مالک اشتر) در این نظام، نظارت بر قدرت در مراحل مختلف توسط ارگانهای قضایی و تقنینی منتخب اعمال میشود.

5. نظام فرهنگی خدا مدار به معنای پذیرش خالقیت خداوند (جاثیه، 22؛ انعام، 102) غایتمند بودن خلقت و انسان (ملک، 2؛ ذاریات، 56 ؛ انبیاء 16) عدم جواز تخریب طبیعت، فرد و جامعه توسط افراد و گروهها (بقره، 239) عدم جواز حکومت واسطه استقلالی انسان بر انسان (انعام، 57 و نهج البلاغه، حکمت 156)، برخورداری انسان از فطرت کمال جویی (روم، 30) جاودانی بودن حیات و پیوند دنیا و آخرت (رعد، 26؛ اسراء 72) تربیت و تاثیرپذیری انسان ازعوامل مثبت و منفی محیط اجتماعی و مختار و مسئول بودن فرد، جامعه و تمدن میباشد(نحل ، 93 ؛ صافات ، 24)

6. تنظیر رسانهبه دانشگاه در دو سطح مطرح میشود اول تأکید بر کیفیت اطلاع رسانی رسانه با تکیه برعینیت و بی طرفی علمی که اساس دانش پروری و دانش پژوهی است. دوم اولویت کارکرد آگاهی رسانی بر کارکردهای سرگرمی و اقناع در رسانهها.

7. در این دیدگاه پیام آفرینان رسانهها کار در سانهها را به عنوان وسیلة ارتزاق و کسب درآمد انتخاب نمیکنند بلکه احساس تعهد، دانایی و توانایی نسبت به انجام وظایف الهی – اجتماعی است که آنها را به صحنه عمل رسانهای میکشاند. آنان در نقش مربیان اجتماعی ظاهر میشوند نه در نقش تاجرانی که وظیفه فروش مخاطبان به آگهی دهندگان را بر عهده دارند و نه کارگرانی که در کارخانه قالب سازی فکری کار میکنند.

8. در دیدگاه الهی – اجتماعی، رسانه وسیله امر به معروف و نهی از منکر است. اهمیت محوری این اصطلاح در ارتباطات فرهنگی و سیاسی در درون جامعه متدین انکار ناپذیر است. درچنین جامعهای دین تبدیل به فرهنگ شده است و هنجارهای دینی – بدون جبر- در درون جامعه پذیرفته شده است؛ در این صورت کارکرد امر به معروف و نهی از منکر، تداوم ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه است. این نوع ارتباط هم افقی است و هم عمودی و چند سویه از یک طرف اقشار و افراد جامعه نسبت به یکدیگر مسئولیت دارند و از طرف دیگر آحاد مردم نسبت به اعمال حکومت حساس بوده و حکومت نیز نسبت به وظایف فرهنگی خود آگاه خواهد بود (توبه 79 ؛ آل عمران ، 104). در جامعه متدین، رسانههای کوچک و بزرگ نقش تسهیل ارتباطات دینی در جامعه را به معنای مذکور به عهده دارند.

9. در نظام الهی – اجتماعی مخاطب ایدهال و هدف غایی تربیت رسان انسان مختار – رشید و مسئول است. این دیدگاه با طرد هر گونه جبراگرایی (مقایسه شود با جدول شماره 3) اختیار فردی و اجتماعی انسان را پذیرفته و در راه تداوم آن میکوشد. در مرحله بعد، رشد هدف رسانهها است(بقره، 186؛ کهف، 10) مفهوم عمیق رشد به قدرت تشخیص خیر و شر ارجاع دارد؛ پس رسانه باید چنان اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار دهد که قدرت تشخیص و خودآگاهی مخاطب را افزایش دهد. در نهایت انسان جدا از رسانه فردمسئولی است که با اختیار و قدرت تشخیص، مسئولیت تصمیمات خود را میپذیرد و از هر گونه غفلت، اهمال و اباحیگری به دور است.

10. جدول فوق به عنوان یک کوشش ابتدایی برای ارائه تصویری متفاوت از نظامهای رسانهای قابل تصور ارائه شده است. تحول و گسترش روزافزون دیدگاههای الهی – اجتماعی در شرق و غرب جهان، ضرورت توجه به آن را در عرصه رسانهها ضروری ساخته است. این دیدگاهها که در کلیه ادیان الهی و بشری قابل بررسی است به عنوان جایگزینی برای دیدگاههای مادی و دنیای فردا میتواند مورد توجه قرار گیرد.

کتابنامه:

آبرکرامبی، نیکلاس، استفان هیل و برایان. اس. ترنر، فرهنگ جامعه شناسی، تهران، چاپخش, 1367

آراسته خو، محمد، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی اجتماعی، تهران، گسترة، 1370

ابن الاخوة، معالم القربه فی احکام الحسبه، قاهره، دارالکتب، 1976

اسدی، علی، افکار عمومی و ارتباطات، تهران، سروش، 1371

اسدی مقدم، کبری، دیدگاههای فرهنگی امام خمینی، تهران، تصویرگران، 1372

بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370

حجتی، محمد باقر، ترجمه و نگارش جدید منیه المرید، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373

دورانت، ویل واریل، تاریخ تمدن، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، 1376

ساروخانی، باقر، جامعهشناسی ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1367

ساروخانی، باقر، درآمدی بر دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370

کازنو، ژان، جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی، تهران، اطلاعات، 1367

کازینو، ژان قدرت تلویزیون، تهران، اطلاعات، 1367

لی، جان، آی ، آر، به سوی سیاستهای ارتباطی واقع بینانه، تهران، سروش، 2536

مرتضوی، شهرناز، آشنایی با روانشناسی بین فرهنگی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1370

مطهری، مرتضی، ده گفتار، قم، صدرا، 1365

معتمد نژاد، کاظم، وسایل ارتباط جمعی، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی، 1371

معتمد نژاد، کاظم،«سیری در تحول مطالعات ارتباطی» صص 35-19 در ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد، تهران، سروش، 1369

Altschull, J.H. Agents of power: The role of news media in Hunan affairs, New York: Longman 1984

Gurevitch, Micheal, Tony Bennett, James Curran and Janet Woollacott Culture, Society and the media, London: Routledge 1990

Kuper, Adam and Jessica the Social Science Encyclopedia, London: Routledge 1985

Mcquail, Denis Mass communication Theory, London: Sage 1994a

Mcquail, Denis “Mass media in the public interest: Toward a framework of Norms for media performance” ,pp 68-81 in James Curran and Micheal Gurvitch, Mass Media and Society, London: Hodder Headlinc PLC 1994 b

Mcquail Denis" Mass communicationand the publice Interest: Towards Social for structure and performance” in David Crawley and David Mitchell, communication Theory Today, London: polity press 1994c

Sibert, F.peterson and W. Schramm, Four Theories of the press, Urbana: University of lllinois press 1963

Tehranian, Majid “Communication and development”, 274-306, in David Corwley and David Mitchell, Communication Theory Today, London: polity press 1994.

___________________________

* عضو هیئت علمی و دانشجوی دوره دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)

* عضو هیئت علمی و دانشجوی دوره دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان