ماهان شبکه ایرانیان

دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده ۲۰۰ قانون مدنی

چکیده: تدوین کنندگان قانون مدنی ایران جلد اول قانون مزبور را از دو منبع اساسی، یکی حقوق امامیه و دیگری قانون مدنی فرانسه اقتباس کردند و انصافاً در کار خود توفیق چشمگیری داشتند

چکیده: تدوین کنندگان قانون مدنی ایران جلد اول قانون مزبور را از دو منبع اساسی، یکی حقوق امامیه و دیگری قانون مدنی فرانسه اقتباس کردند و انصافاً در کار خود توفیق چشمگیری داشتند. تأثیر این دو منبع در قانون مدنی ما باعث شده تا مفسرین و اساتید حقوق در تفسیر بعضی مواد قانون مدنی دچار مشکل شوند و در نتیجه برای تفسیر بعضی از مواد از مراجعه مستقیم و دقیق به منابع حقوق اسلامی و حقوق فرانسه گریزی نباشد. از جمله شاخصترین موادی که تجلی دو دیدگاه حقوق اسلامی و حقوق فرانسه در آنها مشهود است مواد 199 و مخصوصاً 200 قانون  مدنی در باب اشتباه است که بحثهای پیرامون آنها بعد از هفتاد و پنج سال که از تصویب قانون مدنی میگذرد هنوز پایان نیافته است. اساتید حقوق در این باب تحقیقات گرانبهائی کرده و در کتابها و مقالات متعدد حقوقی در این باره اظهارنظرهای عالمانهای کردهاند. آنچه در این مقاله میآید نیز کوشش نوینی در تفسیر ماده 200 قانون مدنی با توجه به تحقیقات اساتید بزرگوار و با عنایت به منابع فقهی و اروپائی ذیربط است.

 

واژههای کلیدی:  اشتباه عزم نفوذ  خود موضوع  وصف اساسی

مقدمه

ماده 199 قانون مدنی میگوید:

«رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه، موجب نفوذ معامله نیست

ماده 200 قانون مدنی مقرر میغدارد:

«اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد

ماده 201 قانون مزبور نیز چنین است:

«اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمیآورد، مگر، در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد

این مواد که در مبحث اول از شرایط اساسی صحت معامله با عنوان: «قصد طرفین و رضای آنها» آمدهاند، مواد اصلی در زمینه «اشتباه» در قانون مدنی ایرانند؛ ولی مواد منحصر نیستند و در جاهای دیگر از جمله در مبحث «خیارات» نیز احکامی درباره برخی اشتباهات آمده است. مواد 200 و 201 قانون مدنی از بحثانگیزترین مواد این قانون محسوب میشوند؛ به طوری که در شرح و تفسیر این مواد نظریات مختلفی از سوی حقوقدانان عرضه شده است. همچنین در تفسیر کلمات و تعبیراتی که در این مواد آمده، از جمله در «خود موضوع معامله»، «خلل» و «عدم نفوذ»، نظریات متفاوتی از سوی استادان حقوق ایران ابراز شده است. حتی بعضی اساتید صاحب نام در جایی از تألیفات خود، اشتباه موضوع ماده 200 ق.م. را موجب عدم نفوذ، و در جایی دیگر آن را موجب بطلان معامله دانستهاند؛ چنانکه مرحوم دکتر سید حسن امامی در جائی اشتباه را چنانچه در ماده مورد معامله باشد، موجب بطلان میداند (امامی 1371، ج1، ص 199)، ولی در جای دیگر از همان کتاب این اشتباه را موجب عدم نفوذ میشمارد (امامی، 1371، ج4، صص 42 و 50) آنچه در ذیل میآید، عرضه دیدگاهی دیگر در تفسیر این مواد است.

همان طور که مشخص است، این دو ماده به اشتباه در مورد معامله و اشتباه در شخص طرف قرارداد پرداختهاند. در حالی که اشتباه، مصادیق دیگری نیز از جمله اشتباه در «علت قرارداد» و اشتباه در انگیزهها و دواعی نیز دارد. در این یادداشتها فقط ماده 200 قانون مدنی، یعنی «اشتباه در مورد معامله»؛ بررسی میشود، و بحث درباره دیگر اشتباهات به فرصتی دیگر موکول میگردد.

ماده 200 قانون مدنی، به طور مشخص درباره اشتباه در مورد معامله است. متن این ماده مجدداً ذکر میشود.

«اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد

ماده مزبور از بند اول ماده 1110 قانون مدنی فرانسه اقتباس، بلکه ترجمه شده است. این ماده مقرر میدارد:

“L` erreur n’est une cause de nullite` de la converntion que lirsqu’elle tombe sur la substance meme de la chose ui en est 1`objet.”

ترجمه متن فوقالذکر، همان ماده 200 قانون مدنی است. در مواد 200 قانون مدنی ایران و 1110 قانون مدنی فرانسه، دو موضوع بحثانگیز وجود دارد؛ یکی «خود موضوع معامله»، و دیگری حکم ماده مزبور که آیا بطلان است یا عدم نفوذ. درباره ماده 1110 قانون مدنی فرانسه، بحثهای زیادی درگرفته و دانشمندان حقوق و رویه قضایی فرانسه، نقطه نظرهای دقیق و جالب توجهی ارائه کردهاند. و از آنجا که ماده 200 قانون مدنی ایران از ماده 1110 قانون مدنی فرانسه اقتباس شده است، تفسیر دقیق ماده 200 قانون مدنی ایران جز با اطلاع از این نقطهنظرها میسر نیست. بنابراین، ابتدا نظر حقوقدانان و رویه قضایی فرانسه را در تفسیر این ماده بررسی میکنیم، و سپس نظر حقوقدانان ایرانی و در نهایت نظر مورد انتخاب را میآوریم.

الف حقوق فرانسه

در حقوق فرانسه در بیان کلمه «Substance» که موضوع معامله باشد، نظریات گوناگونی گفته شده است که به مهمترین آنها اشاره میشود.

1. نظریه نوعی «Theorie objective»

براساس این نظریه، منظور از کلمه یا تعبیر «Substance» مادهای است که مورد  معامله از آن ساخته شده است. مثلاً، اگر کسی ظرف مسی را به جای ظرف زرین یا سیمین خریداری کند، در خود موضوع معامله اشتباه کرده است. در حقوق رم نیز «Errore in substantio » به همین معنا بوده است. البته در حقوق رم تا پایان قرن دوم میلادی، تنها اشتباه در «هویت موضوع» (Erreur sur L1identite de L`object) و اشتباه در شخص طرف قرارداد را مؤثر میدانستند، ولی از اوایل قرن سوم به ابتکار دو حقوقدان رومی به نامهای پل «Paul» و اُلپین «Ulpien» اشتباه در «موضوع» را نیز نپذیرفتند؛ و منظورشان مادهای بود که موضوع معامله از آن ساخته شده باشد.

2. نظریه «شخصی»  « Theorie subjective»

این نظریه به وسیله «پوتیه» در حقوق قدیم فرانسه وارد شده است. طبق این نظریه، منظور از کلمه «Substance» وصفی است که در نظر طرفین قرارداد، وصف اساسی بوده است. بنابراین، چنانچه طرفین قرارداد در وصف اساسی مورد معامله اشتباه کرده باشند، این اشتباه مؤثر است. بنابراین، ضرورتی ندارد که اشتباه در جنس مورد معامله باشد به موجب این نظر چنانچه در ماده موضوع معامله اشتباهی صورت گرفته، ولی در وصف اساسی آن اشتباهی پیش نیامده باشد، خدشهای بر معامله وارد نمیآید. مثلاً، اگر کسی شمعدان عتیقهای را به عنوان شمعدان عتیقه بخرد و تصور کند که جنس آن از نقره است، ولی معلوم شود که جنس آن از مس است با آنکه در جنس موضوع معامله اشتباه شده، ولی چون در وصف اساسی آن که عتیقه بودن و قدمت گلدان است اشتباهی صورت نگرفته است لذا معامله قابل ابطال نیست. یعنی در این فرض،اشتباه در ماده تأثیری در صحت قرارداد ندارد. ولی به عکس، اگر در جنس موضوع معامله اشتباهی صورت نگرفته ولی در وصف اساسی آن اشتباه شده باشد، این معامله مخدوش و قابل ابطال است؛ مثل اینکه اسب پیر را به جای اسب جوان بخرد یا تابلوی تقلیدی را به جای تابلوی اصلی خریداری کند.

نظریه شخصی تأثیر فراوانی در اندیشه حقوقدانان و رویه قضایی فرانسه بر جای نهاده و در میان حقوقدانان شهرت و اعتبار زیادی دارد. حتی میتوان گفت که از حدود سال 1870 م، این نظریه در رویه قضایی فرانسه تثبیت شده است.

در ذیل به نمونهای از آراء اشاره میشود:

1. توانایی حیوان برای کاری که مورد نظر خریدار بوده است، در رأی اول مارس 1899 شعبه عرایض دیوان کشور (سیرة 1899، بخش 1، ص 221) و در رأسی مورخ 27 آوریل 1953 م شعبه مدنی دیوان کشور (Dalloz, 1953, P.440) وصف اساسی به شمار آمده است.

2. دادگاه استیناف رُن در رأی مورخ 17 ژوئن 1927 م خود اعلام کرد: « مسلماً رویه قضایی بر این است که منظور از «خود موضوع» ضرورتاً عنصر مادی نیست،  بلکه آن وصف معین است که عامل اصلی اراده بوده است  (گازت دوپاله،  1929،  بخش 2، 396).

3. طبیعی بودن مروارید به موجب رأی 5 فوریه 1929 م شعبه عرایض دیوان کشور، وصف اساسی تلقی شده است (سیرة 1931، بخش 1، ص 130).

4. قدمت مالی که به عنوان عتیقه خریداری شده نیز به موجب رأی 18 مارس 1931 م دادگاه لیون، وصف اساسی محسوب گردیده است (دالوز،1933 بخش 2، ص 25).

5. در بعضی آرا اصالت اثر نقاش به عنوان وصف اساسی تلقی شده و اشتباه در آن به عنوان اشتباه در «خود موضوع معامله» یا «Substance meme» محسوب گردیده از جمله: رأی 22 فوریه 1950 م از دادگاه استیناف پاریس (دالوز 1950، بخش رویه قضایی، ص 249) و رأی 12 فوریه 1954 م از همان دادگاه دالوز 1954، بخش رویه قضایی، ص 338).

6. ارزش زراعی زمینی که اجاره داده شده در رأی 4 مه 1956 م شعبه اجتماعی دیوان تمیز، به عنوان وصف اساسی محسوب شده است (ژوریس کلاسور ادواری، 1957، بخش 2، ش 9762).

3. نظریه مختلط یا نظریه وسط

این نظریه را دو شارح معروف قانون مدنی فرانسه یعنی «اُبری» (Aubry) و «رو» (Rau) انتخاب کرده، و گُدمه (Gaudemet, 1962, p.59) دانشمند دیگر حقوق فرانسه نیز از آن حمایت کرده است. به موجب این نظر، منظور از «Substance» نه تنها عنصر مادی مورد معامله است، بلکه شامل خصوصیاتی میشود که ترکیب آنها وضع و طبیعت خاص آن را در نظر عرف تشکیل میدهد و آن را از اشیایی که از نوع دیگر هستند، جدا میکند. (Carbonnier, 1962, T, 4p.75)

همان طور که ملاحظه میشود، این نظر با نظریه «وصف اساسی مورد معامله» به هم نزدیکند، ولی آنچه که این نظریه را از نظریه «وصف اساسی مورد معامله» جدا میکند معیار و ضابطه تلقی عرف است، نه فکر و نظر دو طرف قرارداد. به عقیده بعضی از استادان، این نظر در رویه قضایی فرانسه اثر داشته است و دادگاههای این کشور برای شناختن اوصاف اساسی مورد معامله، به تلقی عرف نیز توجه داشتهاند. (صفایی، 1375، ص 310).

در هر حال و براساس هر یک از نظریاتی که گفته شد، چنانچه اشتباه در «خود موضوع معامله» باشد، از نظر حقوقدانان و دادگاههای فرانسه این اشتباه موجب «بطلان نسبی» (Nullite relative) است. یعنی، معامله «Annulable» یا قابل ابطال است که چیزی شبیه عدم نفوذ در حقوق اسلام و ایران به شمار میآید. اگر چه در متن ماده 1110، اصطلاح «Nullite» (بطلان) به کار رفته که اعم از بطلان مطلق و بطلان نسبی است، ولی ماده 1117 قانون مدنی فرانسه با صراحت حکم اشتباه، اکراه و تدلیس را بطلان نسبی دانسته است:

Art.1117. “La convention contractee par erreur, violence ou dol, n’est point nulle de plein droit; elle donne seulement lieu a nue action en nullite ou en rescision, dans les cas et de la maniere expliques a la section VII du chapitre V du present titre.”

درباره بطلان مطلق، بطلان نسبی، عدم نفوذ و فسخ، در مباحث آینده توضیحاتی داده خواهد شد.

ب حقوق ایران

در حقوق ایران نیز نظریات متفاوتی درباره «خود موضوع معامله» و «عدم نفوذ»، از سوی استادان ابراز شده و مورد نقد و جرح و تعدیل قرار گرفته است؛ از آن جمله میتوان به نظریات ذیل اشاره کرد:

1. میتوان اشتباه در «خود موضوع معامله» را منصرف به موردی دانست، که توافق اراده دو طرف درباره موضوع معامله وجود ندارد؛ یعنی اشتباه در ذات موضوع معامله باشد. نتیجه چنین اشتباهی، قطعاً بطلان است. مثلاً بایع گلدان میفروشد، ولی مشتری قبول جاروبرقی میکند. البته این اشتباه عیب رضا نیست، زیرا بازگشت این نوع از اشتباه در واقع به یکی از ارکان قرارداد است که توافق اراده دو طرف باشد.

این نظریه اگر چه از جهت تعبیر عدم نفوذ به بطلان از سوی بسیاری از استادان تأیید شده است. ولی از جهتی دیگر مطابق ذوق و میل ایشان نیست. زیرا به عقیده ایشان (صفایی، 1351، صص 103-104) نقطه ضعفی که این نظر دارد، این است که اگر اشتباه مندرج در ماده 200 ق. م.، منحصر به اشتباه در هویت موضوع معامله باشد. در آن صورت بسیاری از اشتباهات دیگر که مشمول اشتباه در موضوع معامله قرار نمیگیرند از جمله اشتباه در جنس مورد معامله از شمول ماده 200 قانون مدنی خارج میشوند.

2. بعضی از استادان حقوق ایران، منظور از اشتباه در «خود موضوع معامله» را اشتباه در اوصاف اساسی بر مبنای مکتب شخصی دانستهاند (کاتوزیان، 1346، ج1، ص 210) به عقیده ایشان، منظور از وصف اساسی، وصفی است که در نظر طرفین معامله وصف اساسی تلقی شود. مثل اینکه شخصی گلدان قدیمی را به خاطر قدمت آن میخرد  یا یک تابلوی نقاشی را به این علت که کار فلان نقاش است ابتیاع میکند، ولی معلوم میشود که آن گلدان قدیمی نیست یا تابلو تقلیدی میباشد.

ولی به نظر بعضی دیگر از استادان (صفایی، 1351، ص 106)، این نظریه اشکال مهمی دارد و آن اشکال این است که اگر ماده 200 قانون مدنی منحصراً بدین نحو تفسیر شود، در این صورت با دیگر قواعد مورد قبول حقوق ایران منطبق نیست. طبق این تفسیر اشتباه در وصف اساسی موجب عدم نفوذ یا بطلان است، در حالی که طبق مواد 235 و 410 قانون مدنی، تخلف از وصف موجب خیار فسخ است، نه بطلان و عدم نفوذ؛ زیرا طبق ماده 235 چنانچه صفت مورد معامله در عقد شرط شود و به موجب ماده 410 چنانچه مالی بر مبنای وصف خریداری گردد ولی بعد خلاف آن ظاهر شود، در آن صورت عقد نه باطل و نه غیرنافذ، بلکه برای مشتری خیار فسخ است. بنابراین، اگر وصف کاشانی یا تبریزی بودن قالی در قراردادی صریحاً یا ضمناً مندرج شود ولی بعد خلاف آن درآید، مشتری میتواند معامله را فسخ کند؛ نه آنکه چنین معاملهای باطل یا غیرنافذ باشد.

3. بعضی از استادان اشتباه موضوع ماده 200 قانون مدنی را به معنای اشتباه در صورت عرفیه موضوع معامله میدانند (صفایی، 1351، ص 106)؛ یعنی همان وصف اساسی، منتهی با نظر مادی و از دیدگاه عرف. یعنی اشتباه در چیزی که عرف آن را وصف اساسی میداند. ایشان در این نظر تحت تأثیر نظریه «ابری» و «رو» هستند. ایشان میگویند: «خود موضوع» در ماده 200 قانون مدنی، عبارت از صورت عرفیه موضوع معامله است؛ یعنی خصوصیاتی که وصف اساسی است و عرفاً موجب تمیز موضوع معامله از اشیاء دیگر میگردد. مثلاً، خرید کفش مردانه به جای زنانه و خرید باغ به جای زمین و خرید قاشق و چنگال نقرهنما به جای نقره و خرید مال جدید به جای عتیقه، از مصادیق اشتباه در وصف اساسی عرفی است. یعنی آنچه مقصود طرف معامله بوده، با آنچه مورد معامله واقع شده است، عرفاً متباین و متغایر باشد. به عبارت دیگر، عرف آنها را دو چیز متغایر بداند، اعم از اینکه از دو جنس باشند یا نباشند (صفایی، 1375، ص 316). ایشان اضافه میکنند که فرض این است که موضوع ایجاب و قبول یک مال معین است، و آنچه مورد اشتباه است صورت عرفیه موضوع معامله است؛ زیرا اگر موضوع معامله دو چیز مختلف باشد، در آن صورت معامله به علت فقدان توافق دو اراده و عدم مطابقت ایجاب و قبول، باطل است (صفایی، 1375، ص 317). ایشان اضافه میکنند که این نظر با آنچه فقها گفتهاند نیز منطبق است. از جمله، به نظریات مرحوم نائینی اشاره میکنند که ملاک را صورت عرفیه دانسته و اضافه کرده که ضابطه معروف فقها که گفتهاند: «العقود تابعة للقصود» محل استعمالش همین جاست (صفایی. 1375، ص 316، کاتوزیان، 1364، ج1، ص 445).

البته براساس این نظر، انتقادی نمیتوان بار کرد. در هر حال نظر متینی است در تفسیر «خود موضوع معامله» و همان طور که گفتهاند منطبق بر نظریه ابری، رو و گدمه است؛ که قبلاً به آن اشاره کردهایم. ولی در انطباق آن بر نظریات فقهای اسلام، تا حدی جای تردید باز است. در ذیل نظر مرحوم نائینی عیناً نقل میگردد (نائینی، 1376، ج2، ص 135):

«فنقول ان الخصوصیه الفاقده تارة تکون رکنا فی المعاملة و عنواناً للعوضین کالصور النوعیه التی للاشیاء التی تبذل بازائها الاموال و تقع فی العقد بازائها الثمن مثل کون المبیع غلاماً او حماراً و نحو ذلک مما یوجب تخلفه اختلالافی ارکان العقد علی حسب ما قصده المتعاقدان مثل ما اذا باع غلاماً حبشیاً و ظهر حماراً و حشیاً و هذا یوجب بطلان المعامله بلاشبهه ولو فی البیع الشخصی فان المبادله فیه و ان وقعت بین الثمن و هذاذ الموجود الخارجی کیف ما کان لکن لا بمادتة الهیولائیه حتی تکون محفوظة فی المثال المفروض بل بصورته النوعیة المفروض انتفائها.. فما یقال ان العقود تابعة للعقود محل استعماله فی تلک الصورة … و لایصح ان یقال انه من قبیل تخلف الدواعی بمعنی ان اعتقاد کونه غلاماً صارد اعیا لبذل المال بازاء الموجود الخارجی…فان مالیه الاشیاء بصورتها النوعیة بل بالصور العرفیة التی ربما تکون اخص من الصور النوعیة العقلیة فتأمل جیداً و ببیان أوضح الخصوصیة الفاقده تارة یوجب أن یعد الموجود الخارجی مبایناً لما وقع علیه العقد عرفاً فانتفائها یوجب بطلان العقد لامحالة سواء جعلت عنواناً للمبیع کقوله بعتک هذا العبد الذی هو هذا، او وصفاً له کقوله: بعتک هذا العبد او عبر عنه بلسان الاشتراط کقوله بعتک هذا بشرط ان یکون عبداً فان انتفاء العبدیة فی جمیع هذه الصور یوجب البطلان…»

بنابراین، در نظر مرحوم نائینی صورت نوعیه، با وصف اساسی مورد نظر «ابری» و «رو» یکی نیست. طبق گفته مرحوم نائینی، صورت نوعیه در برابر ماده هیولائی است و اشیا را از یکدیگر جدا میکند؛ مثل اتومبیل، گوسفند، چنگال و گلدان. در حالی که وصف اساسی در واقع جزء دواعی و انگیزههاست و البته میتواند داعی اساسی باشد. به نظر ابری، رو و گدمه و طرفداران نظر ایشان، گلدان جدید به جای گلدان عتیقه، تابلوی تقلیدی به جای تابلوی اصلی و نظایر اینها، از مصادیق وصف اساسی عرفی و به تعبیری صورت نوعیه هستند؛ در حالی که طبق نظر مرحوم نائینی، این نمونهها از قبیل دواعی و انگیزهها محسوب میشوند. در این مورد بعداً نیز مطالبی خواهد آمد.

اینک نظر حقوقدانان ایران را درباره دومین موضوع بحثانگیز در تفسیر ماده 200 قانون مدنی بررسی میکنیم.

همانطور که گفته شد، در حقوق فرانسه ضمانت اجرای اشتباه در موضوع معامله با هر تفسیری که مورد قبول باشد بطلان نسبی است؛ که چیزی شبیه عدم نفوذ در حقوق اسلام و ایران است. ولی حقوقدانان ایران در مورد حکم ماده 200 قانون مدنی نظر واحدی ندارند.

1. گروهی با توجه به سابقه ماده 200 قانون مدنی که مقتبس از مواد 1110 و 1117 قانون مدنی فرانسه و همچنین با توجه به ظاهر این ماده که گفته است: «اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد» گفتهاند که ضمانت اجرای اشتباه در خود موضوع معامله، عدم نفوذ است. از جمله این حقوقدانان میتوان از دکتر سید حسن امامی (امامی، بیتا، ج4، ص 40)، دکتر قائم مقامی (قائممقامی، بیتا، ج2، ص 228) و دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی (جعفری لنگرودی، 1340،  ش563) نام برد.

2. بعضی از استادان عدم نفوذ را به معنای بطلان گرفته، و راهحل بطلان را ترجیح دادهند که از جمله ایشان دکتر سیدحسن امامی (امامی، بیتا، ج1، ص 196 و بعد) دکتر ناصر کاتوزیان (کاتوزیان، 1346، ج1، ش 281، همو 1364، ج1، ص 484، ش 246)، سید حسین صفائی(صفائی، 1351، ج2، ص 99؛ همو، 1375، ص 318)، دکتر مهدی شهیدی(شهیدی، بیتا، ص 173) و مصطفی منصور السلطنه عدل (عدل، 1342، ص 119) را میتوان نام برد. با این توضیح که مرحوم دکتر سید حسن امامی در مقدمه جلد چهارم کتاب خود نظریه عدم نفوذ را پذیرفته و در جلد اول کتاب حقوق مدنی خود نظریه بطلان را انتخاب کرده است. آقای دکتر کاتوزیان از نظر منطقی نظریه بطلان را ترجیح، ولی از نظر مصلحتجویی نظریه عدم نفوذ را برتری میدهد (کاتوزیان، 1346، ج1، صص 494 و 495).

3. بعضی از نویسندگان حقوقی نیز ضمن بیان اشکال موجود در تفسیر ماده 200 قانون مدنی، نظر خاصی را انتخاب نکرده و گفتهاند که به طور قاطع نمیتوان گفت که حکم ماده 200 قانون مدنی به کدام یک از بطلان یا عدم نفوذ باید حمل شود (موحد، 1352، ص 238).

4. رویه قضایی ایران متأسفانه در این زمینه رهنمودی ندارد.

همان طور که روشن است، حکم 200 قانون مدنی «عدم نفوذ» است، نه «بطلان». استادانی که معتقد به نظریه بطلان هستند، کوشیدهاند تا نظر خود را توجیه کنند. در این باره، نظری از سوی استاددکتر صفائی ابراز گردیده که خلاصه آن ذیلاً ذکر میگردد.

ایشان میگویند (صفائی، 1375، صص 314 و 315) که در متون فقهی  در قانون مدنی ایران، نفوذ و عدم نفوذ و نافذ و غیرنافذ در همه جا به یک معنا به کار نرفته است. مثلاً در ماده 10 قانون مدنی، نافذ به معنای الزامآور است و در مواردی غیرنافذ در معنایی اعم از باطل و غیرنافذ به معنی خاص به کار رفته است. و غیرنافذ بدین معنی همان حالتی است که فقها به آن «موقوف» گفتهاند. مثلاً ماده 213 قانون مدنی میگوید:

«معامله محجورین نافذ نیست

در حالی که ماده 213 قانون مزبور اشعار میدارد:

«معامله با اشخاصی که بالغ یا عاقل یا رشید نیستند، به واسطه عدم اهلیت باطل است.»و در ماده 200 قانون مدنی آمده است:

«اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد

بنابران عدم نفوذ در معنایی اعم از بطلان یا عدم نفوذ است. بنابراین، با توجه به قراین و دلایل باید فهیمد که در هر جایی منظور بطلان است یا عدم نفوذ؛ همان طور که در ماده 200 قانون با توجه به قراین میفهمیم که منظور مقنن، بطلان است نه عدم نفوذ.

درباره این نظر میتوان گفت:

اولاً: به نظر میرسد که فقها موقوف را مترادف غیرنافذ، و به طور مشخص در مورد عقد فضولی به کار بردهاند؛ یعنی جائی که معامله موقوف به تکمیل و تنفیذ است.

ثانیاً: قراین مؤید نظریه عدم نفوذ است، نه بطلان، زیرا مادة 199 قانون مدنی اکراه و اشتباه را دارای ملاک واحد؛ یعنی هر دو را از عیوب «رضا» شمرده و روشن است که حکم عیب رضا عدم نفوذ است نه بطلان. همان طور که در اکراه چنین است.

در مذاهب اربعه فقه اهل سنت نیز در عین حال که در مورد عقد موقوف نظریات متفاوتی گفته شده، آن را در معنایی اعم از بطلان و عدم نفوذ به کار نبردهاند (سهنوری بیتا، ج4، ص 128 و بعد).

ج نظر مورد انتخاب

نظری که مورد انتخاب نگارنده قرار گرفته است به شرح ذیل بیان میگردد:

منظور از خود موضوع معامله

اگر چه هر دو نظریه «شخصی» و «صورت عرفیه» از استحکام قابل توجهی برخوردارند ولی شاید بهتر باشد که مراد از «خود موضوع معامله» مندرج در ماده 200 قانون مدنی را، وصف اساسی براساس مکتب شخصی بدانیم. برای توضیح مطلب، لازم است به امور ذیل دقت شود:

1. نظریه نوعی، نظریهای کهنه و یادگار حقوق رم است. در این نظریه برای تشخیص اشتباه، به اراده دو طرف توجه نمیشود. هر چند مزیت این نظریه آن است که معیار سادهای برای تشخیص اشتباه مؤثر در معامله به دست میدهد، ولی در عمل مشکلات بسیاری را هم بوجود میآورد. مثلاً، اگر کسی تابلویی را به زعم اینکه کار نقاش پرآوازهای است خریداری کند ولی در واقع تابلو تقلیدی باشد، این معامله صحیح است و راهی برای خریدار در نفی ضرر خود نیست. یا اگر شخصی ظرفی را که از جنس استیل است خریداری کند ولی فروشنده کالای دیگری را که از همان استیل است به او بفروشد، چون جنس هر دو یکی است، راهی برای خریدار وجود ندارد.

2. همان طور که میدانیم و حداقل چنین فرض است که در حقوق ایران اصل بر اراده باطنی است. وقتی چنین است راهحلهایی با نظام حقوقی ما سنخیت بیشتری دارند که به اراده و تمایل درونی افراد عنایت بیشتری میکنند. ممکن است دو طرف قرارداد در معاملهای که انجام میدهند، وصفی را در مورد معامله در نظر داشته باشند که چندان مورد توجه عرف نباشد. لذا، نظری که وصف اساسی را به تشخیص عرف واگذار میکند، نظری مناسب نیست. برعکس نظامهایی که به اراده ظاهری اهمیت بیشتری میدهند، معیار نوعی و تشخیص عرف را ضابطه مناسبی برای خود دیدهاند. نظامهای حقوقی آلمان و سوئیس از این گروهند.

3. توجه داشته باشیم که ماده 200 قانون مدنی، خود ذیل ماده 199 و در بحث از عیوب رضاست. وقتی عیب رضا مطرح است، معیار و ضابطه عیب رضا نمیتواند ضابطه نوعی یا معیارهای عرفی باشد. ضابطه شخصی برای تشخیص عیب رضا، مناسبتر است.

بنابراین، ضابطه شخصی با نظام حقوقی ما سنخیت بیشتری دارد، ولی باید توجه داشت: اولاً اشتباه باید در قصد مشترک طرفین به نحوی وارد شده باشد تا اثر بگذارد. (Colin, T. 2, 1953 n, 651; Planiol, T.6, 1962, n, 178) اگر تصریحی در قرارداد نباشد، قصد مشترک طرفین را از قراین و اوضاع و احوال میتوان دریافت. مثلاً، اگر جنس عتیقهای در مغازه عتیقهفروشی قرار گرفته و خریدار آن را خریده باشد، قصد مشترک طرفین در عتیقه بودن آن قابل پذیرش است. یا اگر مشتری قیمت خیلی زیاد و نامتعارفی را برای آن کالا پرداخته باشد، این امر میتواند به عنوان قرینهای بر قصد مشترک ایشان محسوب شود. به همین استدلال، دادگاه ارلئان در رأی 21 ژانویه 1931 م. دادگاه لیون در رأی 18 مارس 1931 م و دادگاه برد و در رأی 13 نوامبر 1905 م. اظهار نظر کردهاند که از بهای گزاف تابلوی نقاشی منسوب به یکی از هنرمندان معروف، چنین برمیآید، که اثر اصلی مورد نظر بوده است نه تقلیدی آن (کاتوزیان، 1364، ج1، ص 451).

ثانیاً، علیرغم اینکه ضابطه شخصی را میتوان پذیرفت، ولی در جایی که دستیابی به قصد مشترک طرفین از راههای عادی از جمله از عبارات قرارداد یا اوضاع و احوال میسر نیست، چارهای وجود ندارد جز آنکه عرف را بیانگر قصد و اراده طرف قرارداد بدانیم؛ زیرا دو طرف قرارداد خود اهل عرفند و حتی بدون اینکه خود متوجه باشند، مطابق با عرف اراده مینمایند (یزدی، 1378 ق، ج2، ص 59). البته در اینجا مراجعه به عرف برای آگاهی از اراده طرفین است، نه آنکه عرف خود معیار و ضابطه باشد.

منظور از عدم نفوذ

مقصود از «عدم نفوذ» در ماده 200 قانون مدنی، همان عدم نفوذ است نه بطلان. نظر صحیح این است که همه اشتباهات از یک نوع و در یک سطح نیستند، در نتیجه ضمانت اجراهای متفاوتی نیز باید داشته باشند. بسیاری از حقوقدانان فرانسوی از جمله: کولن و کاپیتان (Colin, 1953, T.2, n, 651) ژوسران (Josserand, 1928, n, 32) ریپر و بولانژه (Ripert, 1957, T.2, n, 161) و مازو (مازو، بیتا، ج2، ش 161) نیز همین نظر را ابراز کردهاند. بر این مبنا، تقسیمبندی زیر قابل ارائه است.

1. اشتباهاتی که مانع تراضی و تطابق قصد انشای دو طرف عقدند. این دسته از اشتباهات، در واقع از عیوب رضا محسوب نمیشوند. اشتباه در نوع عقد، از همین قبیل است. مثل اینکه شخصی ایجاب بیع نماید. و دیگری قبول اجاره کند. چون بین قصد انشای طرفین تطابق نیست، لذا نه بیع منعقد میشود و نه اجاره. همچنین اگر در موضوع معامله نیز توافق نباشد، عقد باطل است. مثل اینکه بایع ایجاب گلدان کند، مشتری اشتباهاًَ قبول سطل زباله نماید. در اینجا توافقی بین ایجاب و قبول نیست. یا در عقودی که شخصیت طرف رکن عقد یا علت عمده عقد است ایجاب به طرفیت فردی باشد و قبول از سوی دیگری به عمل آید. در این قبیل موارد، عقد منعقد نمیشود. و اینکه فقها گفتهاند: «ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع»، قابل تطبیق در این گونه موارد است؛ و قبل از این، نظری از مرحوم نائینی در این باره نقل شد. و اینکه ماده 183 قانون مدنی میگوید:

«عقد عبارت از این است که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد

قابل استناد در مورد مدعای فوق است، زیرا اگر تطابق ارادههای دو طرف نباشد، عقدی به وجود نمیآید.

ماده 194 تصریح دارد:

«الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله انشاء معامله مینمایند، باید موافق باشد، به نحوی که احد طرفین همان عقدی را قبول کند که طرف انشاء او را داشته است و الا معامله باطل خواهد بود

ماده 762 قانون مدنی میگوید:

«اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد، صلح باطل است

همچنین ماده 339 قابل استناد است، که میگوید:

«پس از توافق بایع و مشتری در مبیع و قیمت آن، عقد بیع به ایجاب و قبول واقع میشود

بنابراین، تا بین بایع و مشتری درباره عوضین توافق نباشد، عقد بیعی به وجود نخواهد آمد. ضمناً قواعد مربوط به معاملات را معمولاً در بیع ذکر میکنند؛ لذا آنچه در باب بیع میآید، قابل تطبیق بر دیگر معاملات است.

ماده 353 قانون مدنی قابل دقت است، که میگوید:

«هر گاه چیز معین به عنوان جنس خاصی فروخته شود و در واقع از آن جنس نباشد، بیع باطل است. و اگر بعضی از آن از غیر جنس باشد، نسبت به آن بعض باطل است و نسبت به مابقی حق فسخ دارد

به نظر میرسد که این ماده نیز مؤید نظر فوق است، زیرا میتوان گفت که این ماده فرضی را در نظر دارد که عین معینی به عنوان جنس خاصی فروخته شود؛ نه آنکه کالایی از جنس خاصی ساخته شده باشد؛ مثل اینکه عین معینی جو، گندم و لوبیا باشد؛ یا آنکه به تعبیر فقها صفت یا وصف آن وصف ذاتی باشد، یعنی محموله معینی را با صفت جو بودن، گندم بودن و نظایر آن خریداری کند. و این فرض همانند فرضی است که کالایی اتومبیل، ضبط صوت، قاشق، یا نظایر آنها باشد. لذا، در صدر ماده آمده:

«چیز معین به عنوان جنس خاص فروخته شود…» و نگفته است که کالایی که از جنس خاصی ساخته شده مورد بیع قرار گیرد تا مؤید مکتب نوعی باشد. به عبارت دیگر، این ماده موردی را در نظر دارد که وصف چون وصف ذاتی است با موضوع به صورت وحدت مطلوبند، نه وصف غیرذاتی که با موضوع همواره به صورت تعدد مطلوب مورد عنایت میباشند. توضیحات ذیل که مستند به نظر فقهاست، مطلب را روشنتر میکند:

اگر چه فقها اشتباه در ذات مورد معامله را موجب بطلان قرارداد میدانند، ولی حداقل از زمان شیخ انصاری به این نظر متمایل شدهاند که اوصاف ذاتی را نیز جزء ذات مورد معامله بدانند و اشتباه در اوصاف ذاتی را موجب بطلان بشناسند. ولی نکته قابل توجه این است که منظور ایشان  از وصف ذاتی، ضرورتاً همان وصف اساسی مورد نظر حقوقدانان غرب نیست، بلکه وصفی را در نظر دارند که داخل در حقیقت ذات موضوع باشد. و اگر وصفی خارج از حقیقت ذات موضوع باشد، اشتباه در آن را موجب خیار فسخ میدانند؛ و البته، در این امر به عرف توجه میکنند. به عنوان مثال، مرحوم شیخ انصاری حتی نر یا ماده بودن حیوان را جزء حقیقت ذاتی نمیداند و اضافه میکند که اگر مواد لبنی مثل شیر و ماست و پنیر به عنوان فرآوردههایی از گوسفند فروخته شود، ولی در واقع محصول گاو یا گاومیش باشد یا آنکه سرکهای به عنوان سرکه کشمش فروخته شود و بعد معلوم شود که سرکه خرماست، در اینجا اشتباه در وصف اساسی موضوع معامله نیست (انصاری، بیتا، ص 250):

«فان الظاهر دخول الذکورة و الأنوثه فی الممالیک فی حقیقة المبیع لا فی مثل الغنم و ربما یتغایر الحقیقتان مع کونه فیما نحن فیه من قبیل الاوصاف کما اذا باعه الدهن و الجین و او اللبن علی انه من الغنم فبان من الجاموس و کذا لوباعه خلّ الزبیب فبان من التمر و یمکن احالة اتحاد الجنس و مغایرته علی العرف…»

بنابراین، برخلاف آنچه بعضی استادان تصور کردهاند، این نظر منطبق با نظر رویه قضایی فرانسه نیست (کاتوزیان، 1364، ص 430)، اگر چه به آن نزدیک است. نکته قابل توجه دیگر اینکه، به نظر فقها اگر وصف (غیرذاتی) جزء انشا شود، نمیتواند به صورت وحدت مطلوب باشد؛ یعنی باعث بطلان نمیشود، بلکه خواهی نخواهی به صورت تعدد مطلوب خواهد بود، اگر چه طرفین عقد خواسته باشند که آن را قید انشاء قرار دهند و به صورت وحدت مطلوب درآورند زیرا معمولاً طرفین عقد اوصاف غیرذاتی را قید انشاء قرار نمیدهند و متعاقدین بدون آن که خود متوجه باشند و چه بخواهند و چه نخواهند، از عرف تبعیت میکنند. و به فرموده مرحوم سیدمحمد کاظم یزدی، اگر قطعی شود که منظور ایشان این بوده که وصف غیرذاتی را قید انشا قرار دهند، در این صورت عقد باطل است (یزدی، 1378، ج2، ص 59):

«ان الوصف و ان کان مذکوراً فی الانشاء بعنوان العقدیه الا انه فی العرف لایعد قیداً بل هو من باب تعدد المطوب و یجری علیه حکمه …و ان لم یکن کذلک فی قصده و السرّ فی حکمهم کذلک هو کونه کذلک فی اغراض نوع المعاملین و ان لم یکن کذلک فی هذین المتعاقدین بل فی الحقیقه یکون کذلک فی حاق قصد هما و باطن قلبهما و ان کانا غافلین عنه… نعم لو علم من قصد هما القیدیة جداً لاتعدد المطلوب بحیث لایکونان راضیین الامع الوصف کان البیع باطلاً لانه راجع الی التعلیق…»

همانطور که مرحوم یزدی فرموده در نظر فقیهان امامیه، این بطلان برخلاف برداشت بعضی از استادان محترم به علت وجود اشتباه نیست بلکه از نظر ایشان این بطلان به علت تعلیق در عقد است. بنابراین چنین مطلبی بر نظر «ابری» و «رُ» منطبق نمیباشد. درباره عقد معلق در حقوق امامیه و حقوق ایران، در جای خود بحث تفصیلی به عمل آمده است.

مرحوم شیخ انصاری قولی از مقنعه و نهایه و همچنین از مجمع البرهان نقل میکند که به موجب آن، اگر مبیع برخلاف وصف درآید بیع باطل است، ولی تصریح میکند که این قول ضعیف است مگر آنکه وصف مورد نظر از اوصافی باشد که با فقدان آن مورد معامله با آنچه مورد قصد انشا بوده است. مغایرت پیدا کند (انصاری، بیتا، ص 250). بنابراین، به نظر میرسد که آنچه در ماده 353 قانون مدنی آمده، منطبق بر نظر فقها و مربوط به جایی است که اشتباه در ذات مورد معامله باشد.

2. اشتباهاتی که موجب عدم نفوذ قراردادند

این قبیل اشتباهات در جایی قابل تصورند که تطابق قصد انشای طرفین وجود دارد. یعنی آنچه مورد قصد انشای فروشنده است، همان چیز نیز مورد قصد انشای خریدار قرار میگیرد؛ ولی آن شیء اوصاف مورد نظر را دارا نیست. این اشتباه تنها فرضی است که میتواند به عنوان عیب رضا تلقی شود. مثل اینکه انگشتری را به عنوان اینکه طلاست یا نگینش از عقیق یا الماس است خریداری کند، در حالی که جنس آن چیز دیگری باشد یا تابلویی را بخرد به این عنوان که کار فلان نقاش است، ولی تابلو تقلیدی باشد. در همه این مثالها و مثالهای مشابه، میتوان گفت که عیب رضا وجود دارد. یعنی، اگر مشتری واقعیت امر را میفهمید، ممکن بود راضی به این معامله نباشد. نکته قابل توجه این است که در این نمونهها، طرفین قرارداد در موضوع معامله اشتباه نکردهاند و آنچه مورد قصد انشای ایشان بوده، همان است؛ ولی تصور نادرستی از واقع داشتهاند. بنابراین رضا مخدوش است و ضمانت اجرای مخدوش بودن رضا، چه از نظر منطقی و چه از حیث مصلحتجویی، نمیتواند بطلان قرارداد باشد، بلکه حق فسخ و طبق مواد 199 و 200 قانون مدنی عدم نفوذ است؛ همان طور که در اکراه و معاملات فضولی چنین است. و این راهی است که قانونگذار ما پیموده و هدفی است که تعقیب کرده و آن را در ماده 199 تصریح کرده است. یعنی، اکراه و اشتباه را همانند هم و هر دو را عیب رضا دانسته و عقدی را که مبتنی بر اشتباه و اکراه باشد، غیرنافذ شمرده است. و منطقی است که هر آنچه در اکراه قابل اعمال باشد، در اشتباه نیز به همان ترتیب عمل شود.

آنچه در بالا گفته شد، دور از نظر فقها نیست. مرحوم نائینی میفرماید (نائینی، 1376، ج2، ص 135):

«و اخری تکون الخصوصیة فضلا بمعنی ان انتفائها لایجوب اختلالاً فی مبادلة المالین بحیث یعد الموجود مبانیاً للمقصود علیه عقلاً و عرفاً و ان کان الالتزام بکون احدهما عوضا عن الاخر منوطاً بوجود الخصوصیه فانتفائها فی تلک الصورة یوجب انتفاء الالتزام لاانتفاء اصل المبادله…»

بنابراین. چنانچه وصف یا خصوصیت مورد نظر چیزی غیر از ذات موضوع باشد که اگر خلاف آن مشخص شود، عین موجود چیزی مباین و دگرگونه از آنچه مورد عقد بوده نباشد، در اینجا عقد باطل نیست؛ بلکه فقدان این خصوصیت موجب سلب التزام از عقد و به گفته فقیهان، موجب خیار فسخ است.

علیهذا از نظر مرحوم نائینی، اگر اشتباه در آنچه صورت نوعیه مال را (در مقابل ماده هیولائی) میسازد به وقوع بپیوندد، عقدی به وجود نمیآید. ولی اگر در اوصاف باشد، خصوصیتی اضافی بر صورت نوعیه است که خللی بر اصل وقوع عقد نمیرساند، ولی التزام و پایبندی به عقد را متزلزل میکند. و این خود بر دو نوع است:

یکی، اوصاف عوضین است مثل؛ طلا یا نقره بودن شیء یا کار فلان نقاش بودن تابلو: دیگری از امور خارجی است که به کمک شرط ضمن عقد به منزله اوصاف عوضین میشود، مثل اینکه این زمین برای ساختن مدرسه مناسب باشد و نظایر آن. در این صورت، اصل عقد وجود دارد، ولی برای ذینفع التزام به عقد را متزلزل میکند (نائینی، 1376، ج2، ص 135). یادآوری این نکته لازم است که بعضی از استادان که عدم نفوذ مندرج در ماده 200 قانون مدنی را منطقاً به معنای بطلان دانستهاند، ولی اظهار عقیده کردهاند که قول به عدم نفوذ به مصلحت نزدیکتر است، زیرا کسی که اشتباه کرده و اراده سالم نداشته با قول به عدم نفوذ، منافعش تأمین میشود. در حالی که با اعتقاد به بطلان، ممکن است طرف قرارداد که اراده سالم داشته است، از این موقعیت سوءاستفاده کند و بهرهگیری نماید (کاتوزیان 1364، ج1، صص 494-495).

3. اشتباهات مؤثری که عیب رضا نیستند.

در بعضی موارد، اشتباه نه از مصادیق و موجبات بطلان است و نه به عنوان عیب رضا قابل طرح میباشد. و آن، در جایی است که اشتباه در اوصاف فرعی صورت گرفته، و در معامله آمده است؛ مثلاً خریدار مورد معامله را ندیده و براساس وصفی که فروشنده کرده است، معامله کردهاند. در این صورت، اشتباه از عیوب رضا نیست و معامله باطل هم نمیباشد. ولی از آنجا که شخصی که اشتباه کرده زیان میبیند، به او حق یا خیار فسخ داده شده است. و براساس مواد 235 و 355 در شرط صفت و ماده 410 در خیار رویت و تخلف وصف و مواد 422 و بعد در خیار عیب، اگر اشتباه در وصف صحت باشد، در آن صورت زیاندیده حق فسخ معامله یا تقاضای ارش دارد. و براساس مضمون روایت ابی حنظله و ماده 384 قانون مدنی، چنانچه ذکر صفت برای تعیین مقدار نیز باشد هر گاه مبیع کمتر از مقدار مورد تعهد باشد، به نسب کسری از ثمن کاسته میشود و اگر زیادتر باشد، زیادی مال بایع است. و براساس ماده 355، اگر ذکر مقدار به عنوان وصف باشد، تنها موجب خیار فسخ است.

4. اشتباه در اوصاف فرعی و دواعی شخصی که در عقد ذکر نشده و عقد با تبانی بر آنها نیز واقع نشده و عرفاً نیز به عنوان عیب محسوب نمیگردد، مؤثر نیست؛ نه موجب بطلان عقد است و نه التزام به عقد را متزلزل میکند.

د بعضی نکات ضروری

1. مقایسه دیدگاه فقه امامیه و قانون مدنی در باب اشتباه

فقیهان اشتباه را به عنوان عیب رضا یا اراده تلقی نکردهاند. بنابراین، برای اشتباه دو فرض بیشتر در نظر نگرفتهاند:

اشتباه در ذات یا در اوصاف ذاتی مورد معامله، که نتیجه آن بطلان است؛ و از نظر منطقی نیز باید چنین باشد.

فرض دیگر، جایی است که اشتباه در اوصاف مورد معامله است و حکم آن خیار فسخ است، نه عدم نفوذ.

خیارات برخلاف آنچه بعضی تصور کردهاند، بر مبنای عیب اراده تحلیل نشدهاند. بلکه برای نفی ضرر تشریع گردیدهاند. به همین علت، تأثیر فسخ از زمان فسخ است، نه مانند عدم نفوذ که تأثیرش به زمان انعقاد عقد برمیگردد. بنابراین، روش فقها روشی روشن  و منضبط است و محقق را دچار سرگردانی و سردرگمی نمیکند. ولی مواد 199 و 200 و 201 قانون مدنی، اشتباه را به عنوان عیب اراده تلقی کرده و حکم آن را نیز طبق قاعده و براساس نص مواد و با توجه به منبع اقتباس، عدم نفوذ است. و البته با دیگر ضوابط و همچنین با روش خود قانون مدنی در دیگر ابواب سازگاری ندارد، و محقق ناچار است راهی پیدا کند تا بین احکام متعارض قانون مدنی در باب اشتباه، توافقی ایجاد کند. علت این وضع مبهم که البته به طور نادر در مواد قانون مدنی پیدا میشود این است که تدوین کنندگان قانون مدنی بخش مهمی از این قانون، از جمله شرایط اساسی صحت معامله، را از قانون مدنی فرانسه اقتباس کرده و عقاید حقوقدانان فرانسوی را در نظر داشتهاند، و بخش مهم دیگری از این قانون، از جمله عقود معین، را از فقه امامیه اخذ کرده و نظریات فقها را مورد متابعت قرار دادهاند. البته منصفان قانون مدنی سعی در نزدیک کردن این دو دیدگاه به یکدیگر داشته و مخصوصاً دیدگاه تلاش کردهاند تا آنچه را از قانون مدنی فرانسه اقتباس میکنند، با ضوابط فقه امامیه هماهنگ سازند. اغلب نیز به نحو قابل تحسینی موفق بودهاند. با این وجود، در موارد معدودی تعارض مشخص است. از جمله این موارد ماده 200 قانون مدنی است که به هر حال باید برای آن راهحلی پیدا کرد. ما بهترین راه در تفسیر ماده 200 قانون را در این دیدیم که دست از ظاهر ماده برنداریم، زیرا قانون مدنی در مواد 199، 200 و 201 خواهی نخواهی، نوعی از اشتباه را به عنوان عیب رضا تلقی کرده است و به طور منطقی باید اشتباه در وصف اساسی مورد معامله باشد. چنین فرضی نمیتواند موجب بطلان باشد، چون شرایط بطلان فراهم نیست، زیرا:

اولاً: ضمانت اجرای عیب اراده، بطلان نیست.

ثانیاً: از مصادیق: «ماوقع لم یقصد و ماقصد لم یقع» نمیباشد.

بنابراین، عدم نفوذ مذکور در ماده 200 قانون مدنی، همان عدم نفوذ است نه بطلان و نه خیار فسخ.

2. فرق بطلان نسبی، عدم نفوذ و خیار فسخ

ماده 1117قانون مدنی فرانسه حکم اشتباه در ماده 1110 را که مواد 200 و 201 قانون مدنی از آن اقتباس شدهاند، بطلان نسبی دانسته ولی ماده 200 قانون مدنی ایران حکم عدم نفوذ را برگزیده، و از طرفی در مبحث خیارات بعضی از اشتباهات را موجب خیار فسخ دانسته است. بنابراین، ضروری است تا تعریف هر یک از این اصطلاحات، مبانی حقوقی و حوزه عملکرد هر یک روشن شود.

الف: بطلان مطلق و بطلان نسبی “Nullite absolue et Nullite relative"

در حقوق فرانسه دو نوع بطلان وجود دارد، یکی بطلان مطلق، و دیگری بطلان نسبی یا قابلیت ابطال. تفاوتهای این دو نوع بطلان را به شرح ذیل میتوان خلاصه کرد:.

بطلان مطلق همان طور که از نامش پیداست بطلان کامل است؛ یعنی قابل رفع عیب نیست و قرارداد به هیچ وجه اصلاح نمیشود. این قرارداد مانند آن است که اصلاً به وجود نیامده است، مثل قراردادی که مست لایعقل بسته یا عقدی که توسط صغیر غیرممیزی انعقاد یافته باشد.

ولی عقدی که باطل نسبی است، قابل اصلاح است و شخص ذینفع میتواند آن را اصلاح و تنفیذ کند. بطلان مطلق را هر شخص ذینفعی میتواند مورد استناد قرار دهد، ولی استناد به بطلان نسبی تنها حق شخصی است که حمایت او مورد نظر قانون بوده است؛ مثل معاملهای که به قصد فرار از دین واقع شده باشد (ماده 1167 قانون مدنی فرانسه و ماده 218 قدیم قانون مدنی ایران) همچنین در حقوق فرانسه، مدت مرور زمان بطلان مطلق، سی سال است، ولی به موجب ماده 1304 اصلاحی قانون مدنی فرانسه که در 13 ژانویه سال 1986 م به تصویب رسید، مدت مرور زمان بطلان نسبی از ده سال به پنج سال تقلیل یافته است.

ب: عدم نفوذ

عدم نفوذ که از مصطلحات فقه اسلامی و قانون مدنی است، همانند بطلان نسبی در جایی استفاده میشود که در آنجا عیب رضا وجود دارد. با این توضیح که فقهای اسلام با ظرافتی در خور توجه، قصد و رضا را از هم تفکیک کرده و بر این مبنا، بسیاری از مباحث فقهی را بنیان گذاشتهاند. از نظر فقهای اسلام ممکن است در جایی قصد انشا وجود داشته، ولی رضا مخدوش باشد. عقد مکره و عقد فضولی از مصادیق بارز این وضع است. اگر چه فقها در مبحث اشتباه چنین تفکیکی قائل نشدهاند، ولی قانون مدنی ایران در مواد 199، 200 و 201، بخشی از مصادیق اشتباه را از مصادیق عیوب رضا دانسته و در نتیجه این دسته از اشتباهات را موجب عدم نفوذ قرارداده است.

ج: حق فسخ

فقهای اسلام حق یا خیار فسخ را بر مبنای عیب رضا تحلیل نکردهاند. حق فسخ در مورد اشتباه، در جایی است که وصفی که شخص را بر انجام معامله ترغیب مینماید، در مورد اشتباه باشد. در اینجا اراده بیاعتبار نمیشود، ولی برای آنکه شخص ذینفع از این بابت ضرری نبیند، بر مبنای قاعده نفی ضرر، به او اجازه فسخ قرارداد را میدهند، مثل خیار تخلف وصف. تأثیر اعمال حق خیار از زمان فسخ است، نه از روز انعقاد عقد.

د: مقایسه بطلان نسبی با عدم نفوذ و حق فسخ

بطلان نسبی از یک جهت با عدم نفوذ شباهت دارد. شباهت این دو در آن است که رد معاملهای که غیرنافذ است، مثل استناد به بطلان نسبی باعث بیاثر شدن عقد از ابتدا میشود. و از یک جهت نیز با هم این اختلاف را دارند که در عدم نفوذ، عقد غیرنافذ معلق و پا در هواست تا ذینفع عقد مزبور را اجازه یا رد کند. در حالی که در بطلان نسبی، عقد درست است و نیازی به اجازه ندارد و کافی است که ذینفع به بطلان نسبی استناد ننماید تا عقد به حیات خود ادامه دهد.

بطلان نسبی با قابلیت فسخ نیز از یک جهت با هم شباهت دارند و از جهتی دیگر با هم مختلفند. شباهت آنها از این حیث است که در فسخ نیز مانند بطلان نسبی اگر شخص ذینفع یا زیاندیده از حق خود استفاده نکند، عقد به حیات صحیح و کامل خود ادامه میدهد و اختلاف آنها نیز از این جهت است که اگر دادگاه بطلان نسبی را بپذیرد، عقد از ابتدا باطل میشود؛ در حالی که اعمال حق فسخ، عقد را از روز فسخ بیاثر میسازد.

 نتیجه:

آنچه در این یادداشتها آمد طرح دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده 200 قانون مدنی بود. در پایان نگارنده باید به نکتهای اعتراف کند و آن نکته این است که علیرغم آنکه اساتید صاحب نام زیادی در تفسیر این ماده و ماده 201 سعی و اجتهاد قابل تحسین به کار بردهاند و اگر چه اینجانب نیز با بضاعت مزجاة کوشیدهام با طرح دیدگاهی دیگر راهی قابل قبول در تفسیر ماده 200 قانون مدنی جستجو نمایم، ولی هیچ یک از این نظریهها وجدان علمی مرا قانع نکرده است. شاید در وضع موجود، آنچه در این مقاله آمده و آنچه استادان محترم گفته و نوشتهاند، بهترین راهحلها باشد. ولی باید اذعان کرد که سردرگمیهنوز بیش و کم باقی است. این امر نیز نتیجه تلفیق دو نظام حقوقی اروپا و حقوق اسلام در زمینه «اشتباه» در معاملات است. اینجانب از نظر خودم ترجیح میدهم که اشتباه را اساساً از عیوب اراده به شمار نیاورم، و در نتیجه بخشی از اشتباهات را که مانع از توافق ارادههای دو طرف قراردادند، موجب بطلان و آنچه را که بدین گونه نیستند، موجد خیار فسخ بشناسم؛ همان طور که فقها چنین کردهاند. ولی در حال حاضر و با شکل فعلی مواد 199، 200 و 201 قانون مدنی، چارهای جز توسل به راهحلهایی از قبیل آنچه در این مقاله آمده، نیست. خوب بود اصلاحگران قانون مدنی که دوبار پس از انقلاب یکی در دی 1361 و دیگری در آبان 1370 در قانون مدنی ایران تجدیدنظر کردند، به جای تغییر مواردی که نیازمند اصلاح نبود و تغییر آنها بار علمی و ثمره عملی قانون مدنی را در موارد ذیربط کاهش داده، موادی را که نیازمند اصلاح است از قبیل مواد مورد نظر در این یادداشتها یا ماده 292 قانون مدنی در تبدیل تعهد را مورد تجدیدنظر قرار میدادند و در این مهم از نقطه نظرهای استادان فن که در طول بیش از نیم قرن در کلاسهای درس یا با نوشتهها و کنفرانسهای علمی خود نقاط ضعف این مواد و راههای اصلاح آنها را بیان کردهاند، بهره میگرفتند.

کتابنامه:

1- امامی، سید حسن، حقوق مدنی، ج1 و ج4.

2- انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب، چاپ رحلی.

3- جعفری لنگرودی، محمدجعفر، تأثیر اراده در حقوق مدنی، تهران، 1340.

4- سنهوری، عبدالرزاق، مصادر الحق فی الفقه الاسلامی.

5- شهیدی، مهدی، تشکیل قراردادها.

6- صفائی، سیدحسین، دوره مقدماتی حقوق مدنی، انتشارات مؤسسه عالی حسابداری، تهران، 1351.

7- همو، مقالاتی درباره حقوق مدنی و حقوق تطبیقی، 1375.

8- عدل، مصطفی منصور السلطنه، حقوق مدنی، تهران، چ 7، 1342.

9- قائم مقامی، حقوق تعهدات.

10- کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، ج1، چ2، 1346.

11- همو، قواعد عمومی قراردادها، ج1، انتشارات بهنشر، 1364.

12- موحد، محمدعلی، مختصر حقوق مدنی، مدرسه عالی حسابداری، چ2، 1352.

13- نائینی و شیخ موسی خوانساری، منیة الطالب فی حاشیة الکاسب، ج2، قم، 1376.

14- یزدی، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، حاشیه مکاسب چاپ سنگی، 1378.

15- Aubry ( c) et Rue ( c), Cours de droit civil francais, T, 4, 6e edit: par Bartin.

16- Carbonnier (j). Droit civil, T, 11, paris, 1962.

17- Colin et capitan et L. J , de la Morandiere. Cours elementaire de Droit civil francais T. 4. 1953.

18- Dalloz Recueil periodique et critique de Jurisprudence, de Legislation et de Doctorine, Paris.

19- Gaudemet Eugene, Theorie generale des obligations, publie par H.Desbios et j.Gaudemet, paris, 1965.

20- Josseran (Louis), Les mobiles dans les acts juridiques en Droit prive, 1928.

21- Leon Julliot de la Morandiere. Droit civil T.II, 1966.

22- Planiol et Ripert-Traite pratique de droit civil Francais, 2e ed… T. VI par Paul Esmein, Paris 1962.

23- Ripert et Boulanger, traite de droit civil…, T.II, Paris, 1957.

 

* دانشیار دانشکده حقوق و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان