ماهان شبکه ایرانیان

شجره ی الهیه

متکلمان اسلامی، در عرصه ی دفاع از عقاید و افکار دینی و زدودن شبهات مخالفان و معاندان، با استفاده از فرصت های به دست آمده در دوران مختلف زندگی، آثار مهم و ارزشمندی به زبانهای مختلف به ویژه عربی و فارسی از خود به جای گذاشته اند. یکی از آثار قابل توجه در عصر صفوی، کتاب «شجره ی الهیه » است که اکنون به معرفی اجمالی نویسنده و مطالب کتاب می پردازیم:

متکلمان اسلامی، در عرصه ی دفاع از عقاید و افکار دینی و زدودن شبهات مخالفان و معاندان، با استفاده از فرصت های به دست آمده در دوران مختلف زندگی، آثار مهم و ارزشمندی به زبانهای مختلف به ویژه عربی و فارسی از خود به جای گذاشته اند. یکی از آثار قابل توجه در عصر صفوی، کتاب «شجره ی الهیه » است که اکنون به معرفی اجمالی نویسنده و مطالب کتاب می پردازیم:

مؤلف «شجره ی الهیه »

یکی از اکابر متکلمان دوره ی صفوی، سید محمد طباطبایی فرزند سید حیدر است که وی را رفیع الدین لقب داده اند و سپس به «میرزا رفیعا» مشهور شد. وی از سادات طباطبا به شمار می رود که مقارن با سومین سال سلطنت شاه عباس اول دیده به جهان گشود و به سال 1083 ه. ق پس از 85 سال عمر با برکت در اصفهان رخ در نقاب خاک کشید.

فرزندان و احفاد این دانشور سترگ نیز اغلب اهل علم و از پویندگان طریق معرفت و حکمت بوده اند.

میرزا رفیعا، دانشمندی با فکری ژرف، فهمی دقیق، بدیهه یاب و نکته سنج بوده و تراجم نویسان و شرح حال نگارانی که درباره ی وی دست به قلم برده اند از او به بزرگی، متبحر در علوم اسلامی، محققی ژرف اندیش و فاضلی نیکو خصال یاد نموده اند. (1)

آثار علمی و قلمی این نامدار جهان تشیع، شامل سه بخش: رسائل، شروح و حواشی می باشد که اکثر آنها به زبان عربی و در موضوعات، فقه، کلام، فلسفه، حدیث، منطق و اخلاق تالیف گشته است.

برخی از تالیفات میرزا رفیعا، مانند «اجوبة المسائل » و «شجره ی الهیه » و ... به زبان فارسی نگاشته شد.

نسخه شناسی شجره ی الهیه

شجره ی الهیه رساله ای است فارسی و حاوی مباحثی عمیق با نثری متین و نسبتا ثقیل در مسایل اعتقادی که از نظر کلامی و فلسفی و با عنایت به قرآن و حدیث توسط میرزا رفیعا برای استفاده ی افراد فارسی زبان به تحریر آن مبادرت شده است، این رساله را وی به نام شاه صفی (شاه سلیمان صفوی) نوشته و در نهم ربیع الاول 1407 ه.ق از آن فارغ گشته است. مؤلف در سبب تدوین این اثر می نویسد:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین. اما بعد، چون عظیم ترین نعمتی که انسان به آن اختصاص یافته، معالم دینیه و معارف یقینیه است که نجات و فلاح نشاتین به تحصیل و نشر آن منوط است و خسران عظیم وعقاب الیم به فقدان و کتمانش مربوط، بنده قلیل البضاعة کثیر المعاصی، محمد بن حیدر الملقب به رفیع الدین الحسینی الطباطبایی، نبذی از مسائل متعلقه به معرفة الله را در سلک تحریر و بیان منظم گردانیده، بر نهجی ایراد نمود که هر یک از مبتدی و منتهی، علی اختلاف المراتب، از آن منتفع گردند و این رساله را به شجره ی الهیه موسوم گردانیده، مرتب ساخت بر مقدمه و هشت مطلب ».

رساله ی حاضر با مقدمه ای مشتمل بر دو فصل آغاز می شود. بعد از مقدمه، مطلبی در اثبات واجب الوجود در چند سطر آمده است، ولی مطلب دوم که در صفات ثبوتیه خداوند است در هفت فصل تنظیم شده است: فصل اول در علم باری سبحانه; فصل دوم در قدرت باری جل شانه; فصل سوم در آن که باری تعالی حی است; فصل چهارم در آن که باری تعالی جلت عظمته مرید است; فصل پنجم در آن که باری سبحانه و تعالی سمیع و بصیر است; فصل ششم در آن که باری تعالی متکلم است که این فصل تکمله در صادق بودن کلام باری تعالی دارد; فصل سوم در آن که واجب الوجود ازلی و ابدی است. مطلب سوم در صفات سلبیه مشتمل بر هفت فصل که تتمه ای هم منضم آن است. مطلب چهارم در افعال شامل ده فصل. مطلب پنجم در اسما که چهار فصل را بر می گیرد. مطلب ششم در نبوت که در شش فصل تنظیم گشته است. مطلب هفتم در امامت، شامل هفت فصل. مطلب هشتم در معاد که پنج فصل در این قسمت تنظیم شده است.

مرحوم ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی از فضلای معاصر دو نسخه ی خطی از این رساله را که یکی در سال 1067ه. ق و دیگری به سال 1073ه. ق تحریر گردیده، ملاحظه کرده است. (2)

سه نسخه از این رساله در کتابخانه ی دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی مشهد نگاهداری می شود. نسخه ی اول تاریخ فراغت از تالیف 1047ه.ق که رساله ی ثمره ی شجره ی الهیه و نیز رساله ای به نام حدائق الصالحین از شیخ بهایی ضمیمه آن است، رساله اول و دوم در روز جمعه 22 ذیحجه سال 1092ه.ق به خط شکسته ی نستعلیق توسط محمد معصوم بن علیرضا حسینی تحریر گشته است. (3)

نسخه ی دوم به شماره ی 59تحت عنوان مجموعه در این کتابخانه موجود است که قسمت اول آن رساله ی شجره ی الهیه است. (4)

نسخه ی سوم شامل شجره ی الهیه و ثمره ی شجره ی الهیه به شماره ی 1337 می باشد.

نسخه های مضبوط در کتابخانه ی آستان قدس رضوی و کتابخانه ی مسجد جامع گوهرشاد مشهد;به شماره ی 10610، تاریخ تالیف 1047ه.ق، به خط نستعلیق ابوالقاسم نزهت (1349ه. ق) در کتابخانه ی آستان قدس رضوی. (5)

رساله ای که قسمت 15 جنگ شماره ی 552 کتابخانه ی مسجد جامع گوهر شاد مشهد را تشکیل می دهد درباره ی وجود و واجب تعالی که به فارسی است و یک مقدمه، پنج مقصد و یک خاتمه دارد که به نظر می رسد همان ثمره ی شجره ی الهیه باشد. (6)

نسخه های دانشگاه تهران:

در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران مجموعه ای به شماره ی 4668 به خط نستعلیق نگاهداری می شود که بخش اول آن شجره ی الهیه است. (7)

نسخه ی دیگر به خط نسخ نور الله طالقانی تحریر شده در سال 1078ه. ق در این کتابخانه موجود است. (8)

در کتابخانه ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نسخه ای به شماره 69د به خط نسخ محمد حسین فرزند محمد زمان یزدی و نسخه ای دیگر به شماره ی 2/159 حکمت، نوشته محمد کاظم فرزند علاء الدین محمد نائینی سده ی 11 موجود می باشد. (9)

در مجموعه ای به شماره ی 7571 در کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی به خط نسخ علی بن ملا عباس شاهرخی هراتی خراسانی تحریر شده در کربلا به سال 1319، شجره ی الهیه موجود است و نیز نسخه ای از شجره ی الهیه به خط نستعلیق علیمردان مکری به شماره ی 1/5334 ضبط شده است. (10)

در کربلا و نجف نیز نسخه هایی از این اثر کلامی توسط شیخ آقا بزرگ تهرانی ؤیت شده است وی می گوید: نسخه ای از آن را در کربلا نزد شیخ محمد علی قمی و نسخه ای دیگر را در نجف نزد سید محمد جزایری دیده است. (11)

استاد و پژوهشگر معاصر عبد الله نورانی رساله ی شجره ی الهیه را از روی نسخه ی خطی مجموعه شماره ی 159 از موقوفه ی علی اصغر حکمت که در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران است، تصحیح نموده و در نشریه ی جاویدان خرد درج نموده است. (12)

همچنین نامبرده با استفاده از نسخه ی خطی مجموعه 552 کتابخانه ی مسجد جامع گوهرشاد مشهد، تحریر 1238 و نسخه ی مضبوط در مجموعه ی 4033 کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران تحریر 1070ه. ق، قطع رقعی، خط نسخ رساله ی ثمره ی شجره ی الهیه میرزا رفیعا را که ملخصی از شجره ی الهیه است در کتاب عامری نامه چاپ کرده است. (13)

سیری در کتاب شجره ی الهیه

نثر این اثر موجز اما پر محتوا و عمیق، نرم و لطیف و دلپذیر بوده و گویی از سر ذوق، موازین بلاغت فارسی در آن رعایت شده و از سر سوز و اعتقاد و احساس نیاز و ادای تکلیف نوشته شده است. میرزا رفیعا به دور از مغلق گویی و آرایه های لفظی، ادای مقصود و ابلاغ معنا نموده است، به نمونه ای از این سبک نگارش عنایت فرمایید:

«بدان که تکلیف حسن است، به واسطه ی آن که در تکلیف جهت مقبحه متصور نیست غیر اشتمال بر مشقت، لابمصلحة مطلوبه، و چون مشقت تکلیفی متضمن مصلحت عظیمه است که آن استحقاق تعظیم است، بدون تکلیف حاصل نمی شود، مشتمل بر جهت مقبحه نباشد. اگر گویند که ترجیح مصلحت مذکور مشقت را اگر به اعتبار وقوع تعظیم باشد چون وقوع تعظیم به تفضل حاصل می تواند بود، تکلیف حسن نباشد واگر به اعتبار نفس استحقاق گویند مقاومت مصلحت استحقاق تعظیم مفسده ی اشتمال بر مشقت را ممنوع باشد».

میرزا رفیعا در این رساله ی مختصر، به مناسبت از قرآن و حدیث کمک گرفته و در مواردی برای ذکر دلایل و استوار نمودن و برهانی کردن مطالب به بحث فلسفی پرداخته است. به عنوان نمونه در مقدمه (فصل اول در تقسیم موجود) نثر وی رنگ فلسفی به خود گرفته است:

«بدان که آنچه عقل از آثار و احکام ماهیتی شمرد چون بر آن ماهیت مترتب باشد گویند آن ماهیت موجود است، سپس موجودیت ماهیت عبارت است از بودنش به حیثیتی که آنچه از آثار آن شمرده می شود، بر آن مترتب شود و این معناست که عقل از ماهیت انتزاع کند...».

در فصل پنجم از مطلب چهارم (در افعال) در بحث آن که اضلال عباد به معنی گمراه گردانیدن به اشاره به خلاف حق یا ایجاد خلاف حق و تعذیب غیر مکلفین بر واجب الوجود روا نبود، استدلال وی به آیات قرآن متکی شده و بحث صبغه ی تفسیری می یابد:

«...آنچه در کلام مجید وارد شده از اسناد اضلال به باری تعالی، قال الله تعالی: «و من یضلل الله فما له من هاد» وقال: «یضل به کثیرا»، «و من یضلل فاولئک هم الخاسرون » اضلال به معنی اهلاک است، یا نسبت به جماعتی که مستحق ابقا بر ضلال شده باشند، به جهت تمادی در باطل و التزام عناد و اضلال به معنی ابقا بر ضلال نسبت به ایشان قبیح نیست.

و اما تعذیب غیر مکلف به جهت آن که کسی را که مستحسن نباشد مخاطب ساختن و مکلف کردن، قبیح است معاقب ساختن وعذاب نمودن.

و آنچه در کلام مجید وارد شده حکایة عن قول نوح علیه السلام «ولا یلدوا الا فاجرا کفارا» مجاز است به تسمیه شی ء به اسم ما یؤول الیه....

در مطلب هفتم (در امامت) طی فصل پنجم به منظور اثبات جانشینی حضرت علی علیه السلام پس از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شیوه ی بحث به سوی مضامین نقلی گرایش می یابد:

«اخبار داله بر امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام اکثر از آن است که ریبی و شکی به آن راه تواند یافت و اگر هر یک از اخبار به حد تواتر نرسد قدر مشترک از آن متواتر است، بلا ریبه.

و از جمله اخبار داله بر نصب امیر المؤمنین علی علیه السلام به امامت خبر غدیر خم است که به طرق متکثره از رسول صلی الله علیه و آله و سلم منقول شده که در موضع غدیر خم بر منبری که از پالان شتر نصب نمودند رفته، فرمود: یا معاشر المسلمین الست اولی بکم من انفسکم؟ گفتند: بلی یا رسول الله، آن حضرت فرمود: فلیبلغ الشاهد الغائب، من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، و انصر من نصره و ادر الحق معه حیث دار» و کثرت روات و طرق این حدیث به مرتبه ای است که اکثر آن را متواتر دانسته اند و مناقشاتی که در دلالت این خبر بر امامت کرده اند از کمال عناد و فرط لجاج ناشی است...».

این بحث نقلی تا پایان این فصل و نیز فصل ششم مطلب هفتم ادامه می یابد.

میرزا رفیعا ضمن بحثهای گوناگونی که در روشن شدن موازین اعتقادی مطرح کرده، خود به طرح سؤالاتی که احیانا ممکن است از سوی مخالفان صورت گیرد پرداخته و جواب قانع کننده ای ارایه داده است، در واقع حجم قابل توجهی از این رساله به صورت سؤال و جواب و طرح شبهه و جواب آن است:

«اگر گویند که هرگاه اگر کذب قبیح باشد عقلا و صدق حسن باشد عقلا، کذب منجی نبی حسن و واجب نباشد و صدق مفضی به اهلاک نبی قبیح و محرم نباشد، لیکن اول واجب است و دوم حرام.

گوییم که جواز کذب و حرمت صدق مذکورین از جهت حسن ارتکاب اقل القبیحین است نه از جهت حسن کذب و قبح صدق ».

میرزا رفیعا صدور لطف را از سوی باری تعالی لازم می داند و در علت این موضوع می نویسد:

«زیرا که طلب تکلیفی چون معارض شود به مطالبات نفسانیه ناشیه از قوای مذکوره مادام که جانب طاعت راجح نشود به مرجحی، غرض مطلوب از ایجاد و تکلیف که تحقق صلاح و عدل است، ما امکن تحقق نپذیرد، پس اقامت این مرجح که از او به مقرب طاعت و مبعد معصیت تعبیر کنیم لازم نباشد.

و در پایان این بحث اظهار داشته است:

مکلفی که لطف نسبت به او واقع نشده باشد معذب نشود; زیرا که نصب داعی بر معاصی به دون اقامت مرجح طاعت زاجر از معاصی (نمی باشد)پس عذاب نبودن بر معصیت قبیح است و به منزله تعذیب بر فعل است بعد از تحریص بر آن و بر حکیم علیم روا نیست...».

در مطلب هفتم (بحث امامت) ذیل فصل دوم، نصب امام را لطفی از سوی خداوند دانسته و می نویسد: «زاجر و مانعی که لطف به وجودش حاصل شود یا مبعوث باشد به خلق یا منصوب باشد به جهت اطاعت خلق او را، پس احد الامرین واجب باشد و نصب امام احدا للطفین باشد و چون نبینا صلوات الله علیه ختم انبیا باشد وبعثت و نبوت بعد از او واقع نشود. نصب امام متعین الوقوع باشد و متعین اللطفیه...».

وی در ضمن اثبات برخی مفاهیم اعتقادی، نظرات فرق و پیروان نحله های گوناگون را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان نظر خویش را اعلام می کند.

در متکلم بودن خداوند (ذیل مطلب دوم در صفات ثبوتیه، فصل ششم) می گوید:

تکلم باری سبحانه از ضروریات دین اسلام و اکثر ادیان سابقه است و چون ثبوت شریعت و نبوت بر ثبوت کلام توقف ندارد اثبات کلام به این طریق صحیح باشد و ایضا تکلم نزد ما عبارت از قدرت بر کلام است و چون عمومیت قدرت ثابت شده پس قدرت بر ایجاد کلام که عبارت از تکلم است ثابت باشد....

و متکلمین را در معنی کلام و قدم و حدوثش آرای مختلف است.

و اشاعره گویند که کلام باری صفتی است قائم به ذات او و قدیم است و حنابله و کرامیه کلام واجب را حروف و اصوات قائمه به ذات دانند، لیکن حنابله حروف و اصوات قائمه به ذات را قدیم دانند و کرامیه حادث ».

و بعد در پایان می نویسد: « آنچه اشاعره گویند «که کلام باری صفت حقیقیه ای است مغایر علم و قدرت و ازلی است و در ازل به صفات الفاظ متصف نیست » و این را کلام نفسانی نامند معقول و متصور نباشد».

میرزا رفیعا معاد جسمانی را با عنایت به آیات قرآن و احادیث منقول از اهلبیت قبول دارد و آیات متعددی را در اثبات این موضوع آورده و در خاتمه ی آن نوشته است:«و بالجمله آیات داله بر معاد جسمانی و اخبار وارده در این باب به حیثیتی است که مراد از آن معلوم است و قابل تاویل نیست و امر ممکن الوقوع که دلیلی بر استحاله آن نباشد و شرع دلالت بر ثبوتش کند به حیثیتی که قابل تاویل نباشد جزم به ثبوت و وقوعش حاصل شود.

در فصل سوم از مطلب هشتم پس از اثبات معاد جسمانی به دفع شبهه منکران معاد جسمانی پرداخته و ضمن مطرح کردن این شبهه ها جواب آنها را به صورت موجز اما مستدل و مستند آورده است. به عنوان نمونه این شبهه را مطرح کرده است که: آن که ممکن است که بدن شخصی از اشخاص انسانی به بدن شخصی دیگر متغذی شود و جزء بدن ماکول جزء بدن آکل باشد و این جزء در هر دو بدن معاد نتواند شد و اگر در یکی معاد شود دیگری معاد نباشد و از اعاده جزء در احدهما ترجیح بلا مرجح لازم آید.

جواب این شبهه را چنین می دهد: «مناط معاد جسمانی اعاده اجزای اصلیه است و اجزای مذکوره اگر اجزای اصلیه احدهما باشد در او معاد شود واگر از اجزاء اصلیه هیچ یک نباشد شاید که در احدهما به مرجحی عود شود. و شاید که در هیچ یک معاد نگردد و چون امکان حصول منی از اجزای اصلیه بل امکان اغتذای به آن معلوم نیست ایراد به معاد به شخص متکون از نطفه ی حاصله از اجزای اصلیه دیگری غیر وارد باشد».

البته برخی از محققان معاصر بر شبهه هایی که میرزا رفیعا مطرح کرده و به جواب آنها مبادرت نموده انتقاد کرده و عقیده دارند در مواردی جواب اشکالات از سوی وی عقل کنجکاو را قانع نمی کند، استاد محقق و ادیب مدقق مرحوم استاد سید جلال الدین همایی در مقاله ی جبر و اختیار و قضا و قدر از دیدگاه مولوی و متکلمان اسلامی بخشی از نوشته ی میرزا رفیعا را که متعرض اشکال علم ازلی شده و نیز جواب وی را آورده است:

«اگرگویند که هرگاه واجب تعالی عالم باشد در ازل به وجود حوادث در اوقات معینه واجب خواهد بود، و وجود حوادث در آن اوقات، زیرا که از فرض وقوع عدمش انقلاب علم واجب به جهل لازم آید، و این محال است; و آنچه از فرض وقوعش محال لازم آید محال است.

گوییم محال از اجتماع علم و عدم وقوع متعلقش لازم آمده و غایت آنچه بر این امر مترتب شود آن است که اجتماع علم و وقوع متعلقش نظر به ذات هر دو یا احدهما لازم باشد.

و این جایز است چنانچه گوییم که وقوع هر یک از وجود و عدم متعلق علم در وقتش مقتضی آن است که منکشف باشد بر ذات مستجمع شرایط علم.پس در این صورت محال از تخلف مقتضا از مقتضی لازم آمده نه از عدم مقتضی و چون عدم مقتضی محال نباشد وجودش واجب نباشد انتهی ».

استاد همایی می نویسد:«چنان که اشاره کردم روح برهانی با این قبیل توجیهات لفظی آرام نمی گیرد اما جواب کافی شافی شبهه این است که همان طور که علم خدا به افعال مخلوق تعلق گرفته است مبادی اختیاری آن افعال نیز در علم او گذشته است. یعنی خدا می داند که شما به اختیار خودتان در فلان وقت، فلان عمل معصیت یا صوابی را انجام خواهید داد». (14)

میرزا رفیعا رساله ی اعتقادی شجره ی الهیه را با این عبارات به اتمام رسانیده است:

«چون به فضل الهی مؤلف را میسر شد ایراد آنچه مقصود الایراد در این رساله بود و به تاریخ نهم شهر ربیع الاخر سنه 1047(ه.ق) از تالیف و تنمیق این رساله فراغ اتفاق افتاد، به حمد علی متعالی و صلاة بر نبی و آل ختم کلام نمود».

این متکلم شیعی و دانشمند عصر صفوی خلاصه ای از شجره ی الهیه را تحت عنوان ثمره ی شجره ی الهیه در یک مقدمه وپنج مقصد و خاتمه تنظیم کرده است، وی در معرفی آن می نویسد:

«بنده ی قلیل البضاعه کثیر المعاصی، رفیع الدین محمد الحسینی الطباطبایی به این رساله ی مختصره در تبیین معارف ضروریه ی دینیه که «ثمره ی شجره ی حکمت سنیه » است مجلس افروز خواطر خطیره ی برادران طریقت اسلامی و حقیقت ایمانی می گردد.

مامول از عنایات شامله ی الهی در رعایت کامله ی نامتناهی آن که به برکت فیوض وافره و وساطت نور رسالت خیر الوری و عصمت امامت و ولایت ائمه هدی علیهم السلام توفیق سعادت روحانی تشنگان رحیق زندگانی گردیده، اتمام این اوراق بر احسن احوال و انسب به تیسر حصول آمال انتظام و اختتام یابد، انه خیر موفق و معین...».

و در خاتمه آن خاطر نشان نموده است:

«و چون مقصود الایراد در این رساله به ختم انجامید بر شکر نعمای بی منتهای ربانی و درود بر خیر البشر و خاتم النبیین و آله الطیبین و الطاهرین اقتصار نمود.

تحریرا فی شهر ذیحجة الحرام سنة سبعین و الف هجریة ».

پی نوشت ها:

1. ر.ک:قصص الخاقانی، ولی قلی بن داود قلی شاملو، ج دوم، ص 3435; امل الامل، شیخ حر عاملی، ج دوم، ص 309; وقائع السنین، ص 530; مقابس الانوار، شیخ اسد الله کاظمی، ص 544; جامع الرواة، حاج محمد اردبیلی، ج اول، ص 221; ریاض العلماء، همان، ج 5، ص 193; میرزا ابو الحسن جلوه، حکیم فروتن، غلامرضا گلی زواره، ص 2829.

2. کتابشناسی میرزا رفیعای نائینی، غلامرضا گلی زواره، مجله آینه پژوهش، شماره ی مسلسل 16، ص 112.

3. فهرست کتابهای خطی کتابخانه ی دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی مشهد، ج 1، ص 484485.

4. همان، ج 3، ص 1333.

5. فهرست الفبایی کتب خطی کتابخانه ی آستان قدس رضوی، محمد آصف فکرت، ص 622.

6. فهرست نسخه های خطی کتابخانه ی مسجد جامع گوهرشاد، محمود فاضل، ج دوم، ص 662.

7. فهرست کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، محمد تقی دانش پژوه، ج 14، ص 3617.

8. فهرست نسخه های خطی فارسی، احمد منزوی،ج دوم، ص 962.

9. همان. 10. همان. 11. الذریعه، ج 13، ص 28 و29.

12. ر.ک: جاویدان خرد، سال دوم، شماره ی دوم، پاییر 1356 و نیز سال سوم، شماره ی اول، بهار 1356.

13. ر.ک: عامری نامه، ص 272و 321.

14. جبر و اختیار و قضا و قدر از دیدگاه مولوی و متکلمان اسلامی، جلال الدین همایی، مجله ی جاودان خرد، سال سوم، شماره ی دوم، پاییز 1356، ص 13و14.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان