ماهان شبکه ایرانیان

جهانی شدن، انسان شناسی و آزادی در تربیت

دکتر نحاس در سخنرانی خود درباره جهانی شدن، ابتدا به ابهام مفهومی آن اشاره می کند و این ابهام را زمینه ساز برداشتهای متفاوت از آن می داند و سپس موضع گیری متفکران در برابر این برداشتها و قرائتهای مختلف را عاطفی و ضعیف ارزیابی می کند

چکیده:

دکتر نحاس در سخنرانی خود درباره جهانی شدن، ابتدا به ابهام مفهومی آن اشاره می کند و این ابهام را زمینه ساز برداشتهای متفاوت از آن می داند و سپس موضع گیری متفکران در برابر این برداشتها و قرائتهای مختلف را عاطفی و ضعیف ارزیابی می کند. وی سپس با ذکر محورهای اساسی مورد بحث در تز «جهانی شدن»، به بررسی آنها پرداخته و در نهایت جهانی شدن را خطری برای انسان نمی داند، بلکه معتقد است با تربیت می توان از آن استفاده مثبت کرد.

 

چالش سنت و مدرنیسم، عمری به قدمت تاریخ دارد و ما اکنون در سایه فرایندی به نام «جهانی شدن»، یکی از پیچیده ترین برهه های این چالش را پشت سر می گذاریم. از ویژگی های سالهای پایانی قرن بیستم، کاربرد فراگیر واژه «جهانی شدن» است. از آنجا که زمان درازی از کاربرد این واژه نمی گذرد، نمی توان به تعریفی نهایی از آن دست یافت و فقدان تعریف واحد از ماهیت جهانی شدن موجب برداشتهای متفاوت از آن می شود. پاره ای از قرائتهای متفاوت عبارت اند از:

1) فن آوری جدید ارتباطات، به انتقال داده ها و تخصصها کمک می کند و این امر جهان را به سمت ائتلاف بیشتر سوق می دهد و در نتیجه به نوعی جهانی شدن منجر می شود;

2) پیشرفت ابزار گوناگون فن آوری با انتقال تازه ترین دستاوردهای فرهنگی در همه کشورهای جهان، فضای جدید و مشابهی به وجود می آورد;

3) تکنولوژی داده ها به جایی رسیده که دیگر سخن گفتن درباره مرزهای ملی و قومی به مفهوم رایج آن دشوار است. این امر در عرصه سیاست جهانی زمینه را برای ایجاد نوعی جهانی شدن متفاوت با دو نوع دیگر فراهم می کند.

بسیاری از متفکران در برابر این قرائتهای مختلف موضع محتاطانه ای اتخاذ کرده اند. ادله اصلی موضع گیری محتاطانه آنها عبارت اند از:

1) حاکمیت خط مشی واحدی که متأثر از فرهنگ غربی بویژه آمریکای شمالی است این نگرانی را پدید آورده که فن آوری جدید، ابزاری است برای استعمار نوین;

2) نابودی شاخصهایی که به فرهنگ رنگ بومی می دهد این نگرانی را پدید آورده که به جای آن که فرهنگ جهانی قالب مشترک آینده انسان قرار گیرد، فرهنگ یک بعدی و یک جهتی به عنوان فرهنگ جهانی تلقی گردد;

3) سیطره یافتن بر بستر تاریخی امور که نتیجه اش آن است که ضرادخانه ها به حمایت از اولویتهایی برخاسته اند که سلطه جویان، آنها را جایگزین پدیده جهانی شدن کرده اند.

دکتر نحاس این موضع گیریها را عاطفی و برخاسته از ضعف و فقدان روحیه علمی به شمار می آورد و معتقد است مدرنیسم نه تنها خطر محسوب نمی شود، بلکه با مراجعه به محورهای اصلی و روشنی که بتوان با آن فرایند «جهانی شدن» را ارزیابی کرد می توان به استفاده مثبت از آن دست یافت. این محورهای اساسی و اصلی سه دسته اند: انسان که در حقوق بشر جستجو می شود; آزادی که دموکراسی مظهری از آن است و تربیت.

در مورد هر یک از این سه دسته سؤالاتی وجود دارد. برای مثال، آیا جهانی شدن خطراتی را متوجه انسان می سازد؟ آیا جهانی شدن به طرح مسائلی شایسته بحث و نقادی درباره انسان می پردازد؟ آیا نمودهای بیرونی جهانی شدن، مفهوم کلی آزادی را مورد تهدید قرار می دهد؟ آیا این نمودهای بیرونی، روند تربیت را تعطیل خواهد کرد؟ این محورها هرچند همواره در طول تاریخ، دغدغه فلاسفه، متفکران و ادیان گوناگون بوده است، اما برخورد تفکر جهانی اعم از فلسفی، ادبی و کلامی با مقوله جهانی شدن، برخورد جدیدی است و در اینجا این پرسش باقی می ماند که ادیان با این پدیده، یعنی جهانی شدن چگونه برخورد خواهند کرد؟

دکتر نحاس در ادامه به بررسی هر یک از این سه محور می پردازد و این بررسی را این چنین شروع می کند:

جهانی شدن و انسان: از دو قرن پیش بویژه تحت تأثیر انقلاب فرانسه، شاهد ظهور جریان نیرومندی بوده ایم که اکنون صفت جهانی شدن را به خود گرفته است. این جریان که جوهر آن را انسان شناسی تشکیل می دهد، قضیه حقوق بشر را به طور اختصاصی محور کار خود قرار داده است. فلاسفه قرن هیجدهم در واکنش به فشار طبقاتی، به طرح موضوع انسان و حقوق بشر پرداختند و با ظهور جنبشهای آزادی بخش جهان، سازمان ملل منشور اولیه حقوق بشر را به گونه ای تغییر داد که به منشور جهانی تبدیل شد. منشور اولیه واکنشی به ستم آشکار در جامعه بود; اما درباره عصر حاضر چه حرفی برای گفتن داریم؟ خاستگاه سرکوبهای عصر حاضر چیست؟ آیا خاستگاه آن استعمار جدید است؟ اگر چنین است، منشوری که تنها به شعار حقوق بشر بسنده کرده است منشور ناقصی است و علت این نقصان آن است که برخی از پدیده های تز جهانی شدن، تحت تأثیر سیاست جهانی، زمینه ابهام و برداشتهای متناقض را فراهم کرده است و بدین ترتیب سیاست جهانی اولین پایگاهی بود که انواع تکنولوژی جدید را در جهت فشار بر افکار عمومی به کار گرفت و از حقوق بشر به عنوان کالایی برای بازاریابی و توجیه انواع دخالتهای مسلحانه و غیرمسلحانه بهره برداری کرد و حقوق بشر به صورت حربه ای سیاسی درآمد. آیا کسی هست که داوطلبانه بر سر جهانی شدنی که انسان را از هویت ساقط کرده است فریاد برآورد؟

جهانی شدن و آزادی: در گفتگوی دینی، آزادی با مسلمات قطعی ایمان محدود می شود، در حالی که در گفتگوی فلسفی، چنان که یکی از فلاسفه گفته است، آنچه آزادی فرد را محدود می کند، آزادی دیگران است. نکته مهم آن است که در هیچ یک از حالات فوق، انسان مرجع تعیین کننده حدود آزادی نیست. بنابراین جهان مملو از معیارهایی است که آزادی را محدود می کند و داوری را نیز همان کسانی به عهده دارند که این معیارها را وضع کرده اند. در چنین شرایطی طبیعی است که برخی از ظواهر جهانی شدن، با سوء استفاده از فقدان چنین الگویی ] یعنی الگویی واحد[، با ادعای آزادی و دموکراسی به عنوان اصلی ترین نتیجه آزادی خواسته های خود را تحمیل کنند.

پارادوکس دموکراسی: دموکراسی یکی از اشکال بیان آزادی فردی و اجتماعی ملتهاست. اما قرائتهای جدید از جهانی شدن، دموکراسی را نیز همانند حقوق بشر از هدف به وسیله تبدیل کرده که دست دولتهای بزرگ دنیا را در تسلط و زورگویی به دولتهای کوچکتر باز می گذارد. مشکل این است که تز جهانی شدن نقش ابهام آمیزی ایفا می کند; چیزی را در جایی دموکراسی تلقی می کند و در جایی دیگر آن را غیردموکراسی می خواند و این مشکل ناشی از فقدان معیارهای دموکراسی است.

دکتر نحاس می گوید: آنچه ما تحت عنوان «جهانی شدن» با آن سر و کار داریم، خواهان آزادی و دموکراسی نیست; بلکه خواهان آن است که تو آزادانه آنچه را که او می خواهد بگویی. از نظر وی مشکل اساسی این است که ادیان در اثر پیوند دیانت با سیاست، توان رویکرد به انسان را از دست داده اند با تحقق فرایند جهانی شدن و فرایندی به نام «سیاست جهانی» و «نظام جهانی»، دین به عنوان منبع الهام بخش سعادت و به عنوان یک قدرت سیاسی جایگاهی ندارد. علی رغم همه این امور، جهانی شدن خطر محسوب نمی شود; بلکه خطر آن است که ما تسلیم ظواهر آن شویم و از فرصتهای مناسب استفاده نکنیم. خطر آن است که اعتمادمان را به استعدادهایمان از دست بدهیم، استعدادهایی که اگر به فن آوری مجهز گردد، قدرت می یابد. جهانی شدن نیرویی است که همه از آن برخوردارند. اما سؤال این است که آیا ما خود را برای استفاده از آن نیرو تربیت می کنیم؟

جهانی شدن و تربیت: پدیده جهانی شدن ابعاد و ظواهر مثبتی دارد که به فرد امکان می دهد تا با شایستگی و تهذیب، مرز جغرافیایی خود را پشت سر نهاده، پیوسته افکار خویش را به صورتی زیبا و نو عرضه نماید، از جریانات جاری اطلاع پیدا کند و در زمان مناسب، موضع مناسبی در برابر آن اتخاذ کند. جهانی شدن نیرویی است که با کمک آن همه افراد می توانند ضمن تعامل با دیگران، نقش خود را در ساختن فرهنگ آینده ایفا کنند و خود را بر مبنای گفته های دیگران به نقد بکشند. جهانی شدن واقعیتی است که با بازشناسی نقش خود در آن، می توان در جهت مثبت از آن بهره گرفت و این امر مستلزم رعایت امور ذیل است:

1. شناخت فن آوری; 2. خودشناسی; 3. ساختن مفاهیم مبنایی با نگاه جدیدی به جهان تا جایگزین نقاط منفی جهانی شدن گردد; 4. درک اینکه تربیت فراتر از یک امر تلقینی است; 5 . طراحی یک برنامه اجرایی صرفاً تربیتی در جهت اهداف زیر: الف)  تبدیل خانه به کانون تربیت; ب) زمینه سازی برای نظامی آموزشی که با پدیده های جدید برخوردی آگاهانه و مثبت داشته باشد; ج) احترام گذاشتن به مختصات تشکلها; د) تدوین برنامه هایی جهت تشکیل مراکز کنترل علمی برای افشای هر نوع اختلال در توازن جهانی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان