استادیار دانشگاه قم
چکیده
تفسیر و تاویل آیات متشابه و تفصیل آیات مجمل و تبیین آیات مبهم تنها در صلاحیت خبرگان قرآن یعنی معصومان علیهم السلام است . برخی از آیات و روایات مؤید اختصاص فهم این آیات به آن بزرگواران است . سایر مردم از طریق تعلیم ایشان قادر به فهم این آیات اند و چنانچه با اتکا به اندیشه خود بخواهند، به فهم این آیات نایل شوند، مصداق حدیث «من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار» خواهند بود . تفسیر این آیات به کمک خود قرآن تنها در بعضی از موارد ممکن است .
کلید واژه ها: تفسیر، آیات متشابه، آیات محکم، آیات مجمل، آیات مؤول، آیات مبهم .
1 . مقدمه
برخی از مفسران قرآن را در دلالت بر مقاصدش مستقل می شمارند و تفسیر آن را متکی به بیان هیچکس حتی معصومان علیهم السلام نمی دانند، اما علمای امامیه بر این عقیده اند که فهم قطعی پاره ای از آیات قرآن - که از آنها به متشابهات، مجملات و مبهمات تعبیر می شود - بدون بیان معصومان علیهم السلام میسور نیست [1].
در این مقاله سعی می شود نظریه اخیر اثبات و نظریه نخست ابطال گردد . پیش از طرح ادله اثباتی و دفع شبهات، تعریف برخی از مصطلحات ضروری می نماید .
2 . محکم و متشابه
در تعریف محکم و متشابه اقوال بسیاری یاد شده است و برخی آنها را به بیست قول رسانده اند [2].
لکن نظر برگزیده نگارنده به این شرح است که محکم یا آیه ای است که در دلالت بر مقصود صراحت دارد ; مثل: والله بکل شی ء علیم (1) [بقره / 282] که از آن به «نص » تعبیر می شود یا آیه ای است که بر معنای مراد ظهور دارد ; مانند: اقیموا الصلاة (2) [بقره / 43] که در وجوب نماز ظهور دارد و آن را «ظاهر» می نامند .
اما متشابه آیه ای است که بر مقصود صراحت و ظهور ندارد ; نظیر: والمطلقات یتربص با نفسهن ثلثة قروء (3) [بقره / 229] که «قرء» لفظی دوپهلوست و دارای دو معنای حیض و طهر است و در هیچ یک از این دو معنا صراحت یا ظهور ندارد ; همچنین آیه ای که برخلاف مقصود ظهور داشته باشد ; مانند: الرحمن علی العرش استوی (4) [طه / 5] که ظاهر آن بر جسمانیت خداوند دلالت دارد . تمام آیاتی که در آنها از حقایق غیبی سخن رفته و درک حقیقت آنها فراتر عقول افراد عادی است، مثل عرش، کرسی، لوح، وحی و اوصاف بهشت و دوزخ جزو قسم اخیرند . خدای تعالی در این آیات آن حقایق را با نوعی تشبیه و تمثیل بیان فرموده است [3].
3 . تفسیر و تاویل
تفسیر از «فسر» اشتقاق یافته و به معنای توضیح کلامی است که در آن نوعی خفا باشد [4]. بنابراین نص و ظاهر نیازی به تفسیر ندارند، چون در معنای آندو خفایی نیست ; اما جز آنها نیازمند تفسیرند [5].
اما تاویل بیان حقایقی است که ورای مدلول لفظی آیات است و از آنها به «بطون قرآن » تعبیر می شود .
4 . مجمل و مبهم
مجمل در مقابل مفصل است ; بر این اساس آیات مجمل آیاتی اند که در آنها معارف و احکام کلی آمده است . تفصیل جزئیات و توضیح خصوصیات چنین آیاتی جز از طریق بیان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و وارثان علم آن حضرت فهمیده نمی شود . مبهم نیز در برابر مبین است ; به این ترتیب مبهمات قرآن آنهایی اند که در افاده معنا گنگند ; مثل حروف مقطعه که در اوایل برخی از سوره ها قرار دارند . این قسم نیز بدون بیان خبرگان قرآن قابل فهم نیست .
5 . اختصاص فهم بخشی از قرآن به معصومان علیهم السلام
به نظر نگارنده تفسیر آیات متشابه، مجمل و مبهم و نیز تاویل قرآن را جز معصومان علیهم السلام که راسخان در دانش تفسیر قرآن اند، نتوانند به درستی بیان کنند . این دیدگاه را آیات و روایات فراوانی تایید می کند که اینک به بیان برخی از آنها پرداخته می شود .
6 . ادله خصوصی بودن فهم بخشی از قرآن
آیات و روایات چندی اختصاص فهم بخشی از قرآن را به معصومان علیهم السلام تایید می کنند .
1- 6 . ادله قرآنی
آیاتی که حاکی از خصوصی بودن فهم بخشی از قرآن است به شرح ذیل است:
الف . و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم [آل عمران / 7] ; تاویل آنها را جز خدا و استواران در دانش [قرآن] نمی دانند .
در این آیه پس از آنکه آیات قرآن به دو قسم محکم و متشابه تقسیم شده، تاویل و تفسیر آن را مخصوص خدا و راسخان در علم اعلام می دارد که به استناد روایات فراوان معصومان علیهم السلام اند [6].
ب . و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم [نحل / 44] ; قرآن را به تو نازل کردیم تا آنچه را بر آنان نازل شده، روشن کنی .
در این آیه نیز تبیین و تفسیر قرآن ویژه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم دانسته شده است . بدین ترتیب کسانی نیز که وارث علم آن حضرت اند، یعنی سایر معصومان تفسیر قرآن را می دانند .
ج . بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم [عنکبوت / 49] ; بلکه آنها آیاتی روشن در سینه های کسانی است که به آنان دانش [قرآن] داده شده است .
در این آیه نیز جایگاه فهم آیات قرآن سینه مبارک صاحبان علم الهی خوانده شده است که به شهادت روایات همان معصومان علیهم السلام هستند [7].
د . هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه [جمعه 2] ; خدا کسی است که در میان درس نخوانده ها رسولی را از خودشان فرستاد تا آیات او را برآنان بخواند و پاکشان سازد و کتاب و حکمت به آنان بیاموزاند .
در این آیه نیز علم به کتاب خدا خاص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خوانده شده است و همانطور که آمد، سایر معصومان علیهم السلام که دانش آن حضرت را به ارث برده اند، عالم به کتاب خدایند .
2- 6 . ادله روایی
روایات فراوانی درباره انحصار فهم بخشی از قرآن به معصومان علیهم السلام نقل شده [8] که اینک به برخی از آنها بسنده می شود .
الف . در تفسیر والراسخون فی العلم [آل عمران / 7] روایات بسیاری را آورده اند که مراد از راسخان در علم معصومان علیهم السلام هستند که ذیلا برخی از آنها می آید .
امام باقر علیه السلام فرمود: رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم افضل راسخان در علم است . خدای عزوجل همه تنزیل و تاویلی راکه بر او نازل شده، به او آموخت و هیچ تنزیل و تاویلی بر او نازل نشد که تاویلش را نداند . پس از آن حضرت اوصیایش همه آن را می دانند [9].
علی علیه السلام فرمود: کجایند آنانکه به دروغ پنداشتند که علاوه بر ما راسخ در علم اند [10].
نیز فرمود: مردم درخصوص متشابهات هلاک شدند ; چون به معنای آنها آگاه نشدند و به حقیقت آنها پی نبردند ; لذا از پیش خود با اندیشه خویش آنها را تاویل کردند و بدین وسیله خود را از پرسش از اوصیاء بی نیاز دانستند [11].
همانطور که ملاحظه شد، در این روایات تاویل قرآن ویژه معصومان علیهم السلام خوانده شده و هر که جز ایشان ادعا کند که عالم به تاویل قرآن است، دروغگو به شمار آمده است .
ب . امام باقر علیه السلام به قتادة بن دعامه بصری که قرآن را برپایه اندیشه خود تفسیر می کرد، فرمود: و یحک انما یعرف القرآن من خوطب به [12] ; وای بر تو قرآن را فقط مخاطب آن یعنی رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم می فهمد .
نیز امام صادق علیه السلام به ابوحنیفه فرمود: و ما اراک ان تعرف من کتابه حرفا [13] ; بر تو نمی بینم که بتوانی هیچ حرفی از کتاب خدا را بفهمی .
پنهان نماند، چنانکه پیش از این بیان شد، این دو روایت و نظائر آن ناظر به آیات محکم نمی تواند باشد ; چون آنها برای مردم قابل فهم اند ; همانطور که آیة الله بروجردی در این زمینه فرموده است: «این جمله و نظایر آن مربوط به غیر ظواهر قرآن است » [14].
ج) در روایات، تفسیر قرآن بدون اتکاء به بیان معصومان علیهم السلام تفسیر به رای و منهی شمرده شده است . امام رضا علیه السلام به علی بن جهم فرمود: ولا تنال کتاب الله برایک فان الله یقول: و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم [15] ; با اندیشه خود نخواهی توانست به فهم کتاب خدا دست یابی ; چون خداوند می فرماید: تاویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمی فهمند .
7 . شبهات و پاسخها
بر این دیدگاه که فهم آیات متشابه، مجمل و مبهم قرآن و نیز درک بطون قرآن ویژه معصومان علیهم السلام است، چند شبهه ای را وارد کرده اند که در اینجا به طرح و نقد آنها پرداخته می شود .
1- 7 . دعوت به تدبر در قرآن
گویند: در آیاتی از قرآن به تدبر در قرآن دعوت شده است ; نظیر: افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها [محمد / 24] ; پس آیا در قرآن تدبر نمی کنند؟ یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است . بنابراین عقل توانایی تفسیر و تاویل آیات قرآن را دارد و با تدبر می توان به فهم آیات قرآن دست یافت ; لذا فهم قرآن به معصومان علیهم السلام اختصاص ندارد . هر صاحب تدبری می تواند آن را بفهمد .
پاسخ این شبهه آن است که این روش تنها درخصوص بدیهیات عقلی اعم از نظری و عملی است و جز آنها نظیر جزئیات قیامت و عبادات و معاملات با این روش قابل فهم نیست .
2- 7 . توصیه به عرضه روایات بر قرآن
ممکن است کسی بگوید: حصر تاویل و تفسیر به معصوم علیه السلام با روایاتی که بیانگر عرضه اخبار به قرآن برای تشخیص صحت و سقم آنهاست [16]، سازگار نیست . جواب این شبهه آن است که بخشی از قرآن کریم نص و ظاهر است و نیازی به تفسیر ندارد ; اما تفصیل مجملات و کشف مبهمات و خوض در متشابهات و بیان تاویلات جز به رهبری معصوم علیه السلام نشاید و هر کسی در هر مقام علمی که باشد، چنانچه بخواهد بدون رهبری معصوم علیه السلام در این امور اظهار نظر قطعی کند، عمل او تفسیر به رای و افترا بر خدا تلقی می شود و مصداق حدیث شریف من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار (5) [17] ; به شمار می آید .
3- 7 . امکان ارجاع متشابهات به محکمات
بعضی پنداشته اند: در همه موارد به کمک خود قرآن می توان قرآن را تفسیر کرد و بر این مدعا به جمله القرآن یفسر بعضه بعضا (6) تمسک جسته اند .
در رد این پندار باید گفت که اولا این جمله به عنوان روایت صادر از معصوم علیه السلام در هیچ یک از جوامع روایی ملاحظه نشده است . تنها حسن بن علی طبری در کتاب کامل بهایی آن را به صورت خبری مرسل آورده است [18] ; بنابراین اعتباری بر آن نیست .
ثانیا مفاد آن حصر تفسیر به این روش نیست . اگر چه این روش فی الجمله مورد قبول است و عقل و نقل صحت آن را در بعضی از موارد گواهی می نماید ; ولی این روش کافی برای تمام موارد نیست .
در ضمن مدلول احادیث یصدق بعضه بعضا (7) و یشهد بعضه علی بعض (8) [19 هماهنگی آیات و عدم تناقض و ا ختلاف در میان آنهاست و ربطی به تفسیر آیات با آیات ندارد .
ثالثا این ادعا با اخباری که بر نیازمندی به معصوم علیه السلام در تفسیر قرآن دلالت دارد، معارض است .
4- 6 . نور و هادی و تبیان بودن قرآن
بعضی با استناد به آیاتی از قرآن گویند که قرآن نور و هادی و تبیان همه چیز هست ; حال چرا برای مقاصد خود چنین نباشد؟ قرآن برای رفع ابهام از خود کمبودی ندارد تا به دیگران حاجت مراجعه باشد .
پاسخ این استدلال این است که قرآن با تعلیم و رهبری معصوم علیه السلام واجد این اوصاف است ; نه بدون آن . برای مثال بدون هدایت معصوم علیه السلام چگونه می توان از آیه «والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلثة قروء» [بقره / 229] رفع تشابه کرد و معنای «قرء» را که از اضداد است، معین ساخت؟ یا چگونه می توان راز حروف مقطعه و جزئیات و خصوصیات عبادات و معاملات بیان کرد؟
7 . نتیجه
بنابر آنچه آمد، متشابهات، مجملات، مبهمات و بطون قرآن نیازمند تفسیر و تاویل است و آن تنها در صلاحیت معصومان علیهم السلام است . این معنا را برخی از آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام تایید می کند ; بر این اساس نه عقل بدون راهنمایی معصوم علیه السلام قادر به درک صحیح آنهاست و نه آنها در همه موارد با ارجاع به آیات محکم تفسیر می پذیرند . روایاتی که قرآن را معیار صحت و سقم اخبار معرفی کرده اند، ناظر به آیات محکم است .
پی نوشت ها:
1) وخدا بر هر چیز داناست .
2) نماز را به پا دارید .
3) زنان طلاق گرفته تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن خودداری کنند .
4) خدای مهربان بر عرش محیط است .
5) هر که قرآن را بر پایه اندیشه خود تفسیر کند، جایگاهش از آتش پر خواهد شد .
6) آیات قرآن همدیگر را تفسیر می کند .
7) [آیات قرآن] همدیگر را تصدیق می کنند .
8) [آیات قرآن] بر [راستی] یکدیگر گواهی می دهند .
منابع
1 . طبرسی، فضل بن حسن ; مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ 2، بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 1، ص 13 .
2 . طباطبایی، محمدحسین ; المیزان فی تفسیر القرآن، چ 1، قم، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، بی تا، ج 4، ص 19 و همو ; قرآن در اسلام، بی چا، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 ش ، ص 44 .
3 . ر . ک: طباطبایی، پیشین و بروجردی، حسین (آیة الله)، نهایة الاصول چ 1، قم، نشر تفکر، 1415 ق، ص 481 .
4 . ر . ک: راغب اصفهانی ; مفردات الفاظ القرآن، ذیل فسر .
5 . ر . ک: انصاری، مرتضی (شیخ)، فرائدالاصول، بی چا، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی تا، ج 1، ص 64 و خراسانی، محمدکاظم (محقق)، بی چا، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 62 .
6 . ر . ک: طبرسی، فضل بن حسن ; پیشین، ص 410 و مجلسی، محمدباقر ; بحارالانوار، چ 2، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق، ج 89، باب 84 .
7 . حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، چ 4، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1370 ش، ذیل آیه .
8 . مجلسی، محمد باقر ; بحارالانوار، چ 2، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق، ج 89، باب 84 و حر عاملی، محمدبن حسن ; وسایل الشیعه، چ 5، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 18، باب 13 .
9 . حویزی، پیشین، ذیل آیه 7 سوره آل عمران .
10 . همان .
11 . همان .
12 . مجلسی، پیشین، ج 24، ص 237 .
13 . همان 2 / 292 .
14 . بروجردی (آیة الله)، پیشین .
15 . حویزی، پیشین .
16 . ر . ک: مجلسی، پیشین 2 / 165 .
17 . عوالی اللئالی، ج 4، ص 104 .
18 . حسن بن علی طبری، کامل بهایی، ج 2، ص 49 .
19 . همان و نهج البلاغه، خ 133 .