نهضت مشروطیت فصلی مهم از تاریخ پرافتخار مردم مسلمان و آزادیخواه کشورمان را تشکیل می دهد.
شهر علمی و مذهبی اصفهان یکی از پایگاه های مهم این نهضت محسوب می شد و حضور مرحوم آیه الله حاج شیخ محمدتقی اصفهانی و مرحوم آیه الله حاج آقا نورالله اصفهانی در تهییج و تحریک نیروهای انقلابی و مسلمان اثر به سزایی داشت.
رسالهء سیاسی حاضر نامه ای است که در آن اوان از اصفهان, به شاه وقت نگاشته شده است. در این رسالهء کوتاه , به نکات مهمی اشاره شده که دقت در مضامین آن نشان می دهد نویسندهء نامه, فردی دانشمند و پایبند به دین و آشنای به مسائل سیاسی بوده است.
تشریح جایگاه مجلس در جامعهء اسلامی و تاکید بر نقش ارزندهء آن در برقراری عدالت اجتماعی, لزوم توجه حکومت به نظریات علمای اعلام در اجرای احکام قرآن مجید, دفاع در مقابل تهاجم فرهنگی و سیاسی غرب و برخورد با افراد خودفروخته, رعایت عدالت در مسائل اقتصادی و تنظیم بازار ازجمله محتویات قابل توجه این نامه است.
نسخه ای از این نامه به شماره 10416 در کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی موجود است این نسخه در هفت برگ به قطع رقعی است و در فهرست نسخه های خطی کتاب خانهء مذکور ( جلد26) معرفی شده است.
مولف این رساله در پایان نوشتارش, خود را میرزا اسدالله وکیل الرعایا معرفی می نماید, از لقب وکیل الرعایا می توان استفاده نمود که وی منصب سیاسی نیز داشته است, اطلاعات تفصیلی راجع به مولف یافت نشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی خیر خلقه واشرف بریته محمد وآله الطاهرین.
و بعد, غرض از این مختصر این است که توفیق الهی و رحمت نامتناهی شامل حال و احوال آن کسانی باد که قصد و مقصودشان اول خیرخواهی دوام دولت ابدمدت قاهره و اسباب آسایش وجود محترم شاهنشاه اسلام پناه خلد الله ملکه بوده باشد و قصد خود را خالصا لوجه الله بدون هیچ گونه خیالی صرف امور تمام مسلمانان و بندگان خدا و امت خاتم الانبیا صلی الله علیه وآله از هر جهت در رفاهیت و امنیت و رفع ظلم و تعدی از خلق ازدست رفته پریشان حال فرماید که باعث دوام دولت و قوی گشتن ملت و زیادتی نعمت در مملکت و خشنودی خدا و رسول است که فرموده: ارحم ترحم. 1 و هرگاه مقصود نظر مبارک اعلی حضرت اقدس, شاهنشاه اسلام پناه ارواحنا فداه آسایش عموم مسلمانان[ است], البته اثر بر تمام وزرا و حکام و ضباط خواهدنمود و عدالت را پیشه خود خواهندفرمود و تمام خلق از هرجهت آسوده خواهند بود و همیشه دعای خیر در حق علمای اعلام و خیرخواه دولت ملت خواهند نمود.
چون قلب مبارک پادشاه و قصد علمای عظام, نقطهءمرکز است, البته قلب و قصد که رفاهیت و آسایش رعیت شد, خداوند اعلی به طریق اولی, ترحم در حق بندگان خود خواهد فرمود و ان شاء الله بعدها روز به روز اسباب آسایش و رفاهیت و ترقی دولت و ملت خواهد گردید و چشم دشمنان دولت ملت کور و دست امیدشان کوتاه خواهد شد.
البته تمام خلق می دانند که در زمان پادشاهان صفویه (اعلی الله درجتهم ونور الله مرقدهم) وزرای آن ها علمای اعلام بودند و دولت ملت و تمام خلق و رعیت آسوده و نعمت و رحمت الهی شامل حال خلق بوده و به جزیی کسب (به یک قران) جمعی اهل و عیال معاش گذران می نمودند و در کمال خوبی قلب پادشاهان و قصد علما رفاهیت خلق بود و ترحم خلق در حق یکدیگر, و به این جهت دولت و ملت تمام آسوده بودند.
آن پادشاهان و وزرا از دار فانی رفته و وزرای بی رحم در کار آمدند و قلب سلاطین را مغشوش نمودند و بنای ظلم و تعدی گذاشتند و تخم کینه را کاشتند و نفاق را در میان دولت و ملت انداختند و رحم و مروت را از میان خلق به کلی برطرف نمودند و خون و مال مسلمانان را مباح دانسته و مواخذه و دادخواهی را در دولت جلب نفع خود قراردادند و آن چه مسلمانان فریاد از ظلم و تعدی نمودند, ابدا دادخواهی و احقاق نبود. از بی رحمی خلق در حق یکدیگر خداوند هم خیر و برکت را از زمین و عشار از مال و جان و عمر خلق برداشت, چنان چه می بینید و بازهم در عصر[ و] زمان مرحمت و غفران پناه, جنت و رضوان آرامگاه, خلد آشیان, شاه شهید رحمه الله علیه ونور الله مرقده خلق به این قسم ها در ظلم و تعدی گرفتار نبودند تا آن که به زمان وزارت عین الدوله رسید و او اتابک شد و امیربهادر وزیر دربار گردید.
این دو نفر, مخرب دولت ملت گردیدند, بلکه تمام وزرای باعقل و دانشمند را خانه نشین نمودند و دست آن ها را از دامن پادشاه اسلام پناه کوتاه نمودند و پاهای آن ها را از دربار معدلت مدار بریدند که بدون اذن اتابک و امیر بهادر محال بود, احدی بتواند خود را به حضور مبارک شاهنشاه اسلام پناه رساند و عرضی نماید که: پادشاها! دولت ملت از دست رفت. و محال بود عریضه ای حضور این دو نفر به نظر مبارک برسد, نه حضورا, نه شفاها و نه مکتوبا.
بلکه تمام وزرا و عقلا و علما را محروم نمودند و هرچه دل خواه خود این دو نفر مخرب دولت ملت بود همان بود, بلکه به کلی با علمای دین مبین بد بودند و از دین خاتم المرسلین (صلی الله علیه وآله) بری بودند و مدام شب و روز با فرنگی ها از مرد و زن محشور و روز به روز دین مبین را ضعیف و دست فرنگی ها را قوی نموده بودند و غیرت و عصبیت را از میان برده بودند, تا آن که علمای اعلام و خلق تعصب دار و دین دار تهران یک مرتبه دست از مال و جان خود برداشته, خود را فدایی تمام مسلمانان ایران نمودند.
به یک مرتبه شورش و بلوا نمودند و چند نفر از آقایان محترم سادات صحیح النسب با جمعی عوام کشته گردیده و مبالغ کلی به همت تجار والامقام و علمای عظام مخارج گردید, عاقبت الامر به توجه نظر فیض منظر مبارک حضرت صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه اسباب بنای آسایش فراهم گردیده و قرار مجلس شورای ملیه برپا شد, که در این مجلس جمع کثیری از اشخاص امین بی غرض و وزرای دانشمند و علما و تجار در مجلس شورا حاضر و در تمام امور مملکت در مشورت باشند و رفع ظلم و تعدی از تمام خلق و رعیت ازدست رفته برداشته و ریشهء کینه را کنده و تخم محبت را کشته و از هرجهت اسباب آسایش را فراهم نمایند, چه دولت و هم ملت و تمام خلق از هرجهت آسوده باشند.
و اما هرگاه غرض و مرض و نفاق میان خلق برطرف شود و تفاق را پیشهء خود فرمایند و در مقام توهین و شکست یکدیگر نباشند به زودی ایران گلستان خواهدشد و تمام خلق آسوده, لکن در ایران نفاقش از تفاقش بیشتر است. نمی دانم کسانی که بد را پسندیده اند زنیکی چه بد دیده اند؟ تفاق در عالم از هرچه تصور فرمایند بهتر است و البته دوستی بهتر از دشمنی.
هرگاه تفاق نمایند و ظاهر و باطن خود را مساوی دارند و به ظاهر دوست و در باطن در مقام توهین یکدیگر نباشند, معلوم است تمام امور مسلمانان به نحواحسن صحیح خواهدشد. و هم چنین نفاق مابین دولت و ملت که نباشد احدی را قدرت در بعضی خیالات نباشد که می گویند:
پشه چو پر شد بزند فیل را
با همه سختی و صلابت که اوست
مورچگان را چو فتد اتفاق
شیر ژیان را به درآرند پوست
پس معلوم می شود تفاق در عالم از هرچه تصور فرمایند, بهتر خواهد بود. و البته تمام عقلا و اهل دانش می دانند که این مجلس شورا از برای تمام خلق ایران اول از جهت شاهنشاه اسلام پناه, دوم جهت علمای اعلام ملت, سوم جهت تمام عموم خلق چه قدر فایده داده .
این مطلب مشهور است که کلام حق سبحانه وتعالی می باشد: خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه وآله ): وشاورهم فی الامر2, یعنی مشورت با امت در کار کن.
معلوم است که کلام الهی در امر مشورت چه قدر نتیجه دارد و فایده ها خواهد بخشید و منظمی دولت عثمانی و سایر دولت ها به همین است که مجلس شورا و قانون برپا نمودند و روز به روز دولت آن ها ترقی و خلق و رعیت آن ها آسوده و ابدا ظلم و تعدی در دولت آن ها نیست و از پادشاه تا وزرا و امرای آن ها تمام خیالشان آسودگی رعیت و مملکت است و ابدا نفاق میان دولت, ملت, رعیت آن ها نیست و رفاهیت رعیت را منظورنظر دارند و رحم در حق یکدیگر می نمایند و فقرای خود را متحمل معاش گذران هستند, به قسمی که ابدا احدی از آن ها سوال نمی کنند و در مقام توهین نیستند و اکثر اعمال از ما سرقت نموده اند, عمل می نمایند.
والحال, بعد از هزار و سیصد و پنجاه سال گذشته بعد از زحمات بسیار, مجلس شورا قراردادند که مخربین دین مبین بگذارند که خلق آسوده شوند, پس خلق عوام می دانند که این مجلس شورا قانون محمدبن عبدالله (صلی الله علیه وآله) است و احکام آن احکام قرآن است و روز به روز باعث ترقی دولت و ملت و رفاهیت رعیت است و رفع ظلم و تعدی از تمام خلق به خوبی خواهد شد و تمام کسبه از تفرقه حواس و پریشانی حال نجات خواهند یافت, به خصوص در عصر و زمان شاهنشاه عادل که فعلا از اثر قلب مبارکش واضح است که مخربین دین مبین را قاتل و مروجین ملت را طالب و رفاهیت رعیت را مایل و به اندک زمانی روشنایی آن به قلب تمام خلق و ممالک ظاهر و ان شاء الله روز به روز قلب مبارکشان بر اهالی دین مبین به خصوص فقرا و ضعفا رئوف و مهربان تر گردد و خداوند عالم و حضرت حجه الله عجل الله فرجه نگهدار جانش باشد, به حق خاتم النبیین(صلی الله علیه وآله).
غرض از جسارت, عنوان قانون بود که عوام می دانند, قانون جدیدی برپا نشده و دگرگونی به دست نیامده. این مجلس شورا هزار و سیصد و پنجاه سال قبل امر شد و بعد از خاتم النبیین(صلی الله علیه وآله) هرکس پیروی نکرد تا حال که علما و عقلا دیدند که درواقع عین الدوله و امیربهادر, شیرازه ء ملت و دولت را از هم پاره نمودند و چاره ء خلق ناچار شد, متوسل به خدا و رسول و امام زمان گردیدند تا آن که شر آن ها را از سر قاطبه ء اهل اسلام کوتاه گردانید و قرار شد در دولت ملت که جمعی از وزرای اهل دانش و جمعی از علمای اعلام و جمعی از تجار والامقام در مجلس جلیله ء شورا حاضرباشند و در هر امری که خیرخواهی دولت و ملت است و رفاهیت و امنیت از جهت آسودگی رعیت و اسباب آسایش در مملکت است به اتفاق یکدیگر بعد از تصدیق کل مجری و معمول دارند و البته معلوم است , هر امری که با مشورت جمعی شد و خیرخواهی خلق, خداوند (علی اعلی جل شانه) اعانت در آن امر خواهد فرمود و مجری و ممضی خواهد شد.
والحق, بحمدالله تعالی اصفهان و خلق اصفهان از هرجهت آسوده تر و راحت تر از بعضی تعدیات و ظلم بوده و جهت, آن است که قریب به سی سال است که فعلا جناب مستطاب اجل اکرم افخم آقای رکن الممالک دام اجلاله العالی به امر مبارک حضرت اقدس اشرف امجد ارفع حضرت ظل السلطان روحنا فداه حکمران بوده و پا را از جاده شریعت خارج نفرموده و مروج و خیرخواه دولت و ملت بوده و هر امری که راجع به شرع مطاع بود رجوع به شرع می فرمود, تا حال احدی را از خود نرنجانیده و در امورات خیریه ساعی و بناهای خیر را باقی داشته . و مقصود اذیت و ظلم در حق بندگان خدا نداشته و قدر هرکسی به اندازهء مقامش می شناخته و هرکس را به قدر فهمش با او تکلم داشته , فجزاه الله احسن الجزاء .
به این واسطه خلق اصفهان راحت تر و علما بی محنت تر بوده اند و امید است ان شاء الله همه روز یوما فیوما بهتر و خلق آسوده تر از هرجهت خواهند گردید و چون در واقع امروز حضرت اقدس اشرف امجد ارفع , ظل السلطان (روحنا فداه ) در حق عموم خلق, حق پدری دارند و اهل اصفهان را با کمال مرحمت و رافت آسودگی آن ها را طالب و هر کسی به اندازه خود نوازش و فقرا و مساکین را دستگیر و رفع ظلم و تعدی را مایل هستند, امید است به مرحمت ملوکانه اول محض رضای خداوند, دویم محض سلامتی وجود مبارک , کمال اقدامات لازمه و توجهات مخصوصه کامله در آسودگی عموم خلق مرحمت فرمایند که عامه و خاصه آسوده خواطر مشغول دعاگویی دوام عمر و شوکت آن حضرت اقدس بوده باشند. و استدعای جمعی از اهل ولایت اصفهان فعلا از حضور مبارک است و از روسای مجلس ملیه چنان است که این جزئی مطالب را که هیچ گونه ضرری از برای ابنای دولت ملت نیست و قدری اسباب آسایش خلق است توجه و اقدام فرمایند, در این چند مطلب جزیی تا بعد ان شاء الله سایر مطالب همه عرض خواهد گردید و به رحمت ملوکانه و به مشورت کاملانه اهل مجلس شورا و به همت والامقام حضرت مستطاب اجل, متدرجا اصلاح تمام امورات به نحو اصلح و احسن خواهد گردید. اول: از جهت استحکام نوشتجات شرعیه که دار و مدار عالم به نوشته است, قرار ثبت و ضبط در دفتری بدهند که صورت آن ها ثبت شود و این یک حرف را از میان بردارند که: مدیون نیستم, اطلاع ندارم, این کاغذ جعلی است, بدهکار نیستم, این حرف ها را از میان بردارند, قبول نفرمایند.
دویم: از جهت نرخ و نوای شهر از هر چیزی از جزیی و کلی یک شخص امین صحیح بی غرض بی طمع را محتسب قرار فرمایند که به اطلاع و اجازهء اهل مجلس شورا با مشورت, قرار نرخ و نوا داده شود که بسیار بی نظم و تعدی فوق العاده است از جهت خلق. تصور فرمایند در عین تابستان که گوسفندها تمام در بیابان های فریدن هستند و شیر بسیار کمیاب است, پنیر و ماست به همین قیمت عالیه بوده است, ماست چارکی دو عباسی, پنیر دو سیر و نیم دو عباسی. الحال هم که در چله ء زمستان است و گوسفند و شیر بسیار است و باید ماست چارکی صددینار و پنیر دو سیر و نیم صد دینار باشد, ابدا تفاوت قیمت پیدا نکرده است. هرگاه نظم بود, خلق بیچاره پریشان حال به این قسم تعدی نمی کشیدند. چون محتسب صحیحی ندارد, نرخ و نوای شهر نظمی ندارد و هم چنین سایر چیزهای دیگر تمام همین حال را دارد و محتسب شهر می خواهد.
سیم: مکرر در مکرر حکم مطاع از حضرت اقدس اشرف والا روحنا فداه شرف صدور یافته, محض رفاهیت خلق که جنس از گندم و برنج و روغن و گوسفند از شهر خارج نشود, لکن با حکم مطاع و قدغن اکید حضرت مستطاب اجل اکرم افخم آقای رکن الملک دام اقباله العالی و سفارشات تام و تمام جناب جلالت مآب اجل آقای منشی باشی دام مجده مدام در مدام بلکه هرشب گندم و برنج از شهر خارج می شود.
هرگاه اجازه فرمایید, یک نفر امین هم از جانب روسای مجلس قرارشود لکن شخص قابل باشد, متیقن است این مسئله هم به خوبی رفع خواهدشد و رفاهیت خلق مزید دعاگویی خواهد گردید.
چهارم: قدغن فرمایند احدی در حلوی هیچ گونه باری نرود که به اختیار وارد و به اختیار فروخته شود. هرگاه این مطلب هم به شخص قابلی ارجاع فرمایند, البته رفع خواهد شد.
پنجم: قدغن فرمایند و التزام سخت گرفته شود, محض رفاهیت خلق که در دهات و در شهر بره کشته نشود که گوسفندان فراوان گردد و هرگاه ضابط هر محل از کدخدایان التزام بگیرند و در شهر هم قدغن فرمایند و اعلان شود یقین است, دیگر بره کشته نخواهد شد و فایده ء زیاد به جهت ضعفا دارد.
ششم: دو امر عظیم و مهم تر از تمام امور است: یکی اول رفع فاحش های در شهر است, که از معصیت آن ها تمام خلق گرفتار هستند, هر بلایی که نازل می شود از شدت معصیت است و چنان جری و بی واهمه گردیده اند که ابدا حجاب در کوچه ها و بازارها به کلی موقوف گردیده و عصبیت از میان برطرف گردیده و هرقدر از دزد و ورشکسته باقی مانده, صرف فاحش ها می شود و هر روز دونفر ورشکسته در شهر معین است و مال مردم را با خود آن ها یا اطفال آن ها به این راه خرج می نمایند, چنان چه رفع این مشکل هم بفرمایند, خیر دنیا و آخرت است.
یکی هم از جهت حفظ و حراست مال و جان و ناموس خلق, احداثی از جهت گردش نمودن شب ها در شهر, با جمعیت زیاد, لازم است که دست سارقین خدانشناس بی رحم را به کلی از مال و جان مسلمانان کوتاه نمایند, لکن شخص باکفایتی باشد و ملتزم شود که اگر مال احدی در شب عیب و نقصان نمود از عهده برآید و شب ها در تمام شهر, در کوچه ها و بازارها گردش نمایند و سر گذرها را پلیس بگذارند که احدی نتواند دیناری مال احدی را ببرد.
و هم چنین در روزها مواظبت جیب برها را بنماید که آن ها هم هر روز مال مردم را نبرند و همین که دونفر از آن ها را گرفتند و حکم الهی در حق آن ها جاری فرمودند و دست آن ها کوتاه شد, البته رفع آن ها هم به خوبی خواهد شد.
و البته معلوم است, جهت چنین شخصی احداثی که ملتزم و ضمانت مال مردم را بنماید و هر شب اقلا دویست نفر در شهر و سر گذرها و در گشت مواظبت از مال و جان و خانه ها و دکاکین را بنمایند, مواجبی لازم دارد یا از جانب کارگزاران حضرت اقدس اشرف والا روحنا فداه یا از جانب اعیان ولایت یا عموما قراری داده شود. البته تمام خلق آسوده خواهند گردید.
اما قلم این جا رسید و سر بشکست , خلق خیال آسودگی مال و جان و ناموس خود را نمی کنند که شب آسوده خاطر بخوابند و مال و جانشان محفوظ باشد, همین که بنای صد دینار دادن شد, به کلی از این کار چشم می پوشند, نمی دانند که در تهران سالی شصت هزار تومان مواجب سفور و پلیس می دهند که در شب ها مواظبت شهر را می نمایند و روزها مشغول آب و جاروب در شهر و خیابان ها هستند. با آن که در تمام شهر هر صد قدم به صد قدم غلام در خانه دارد و سربازها در قلاورخان ها هستند و کمال مواظبت را دارند و تهران دروازه های منظم دارد که شب ها تا به صبح می بندند, مثل اصفهان نیست که هزار راه و در رو جهت سارقین دارد.
البته اگر اقدام در این مسئله فرمایند, دست سارقین کوتاه و تمام خلق آسوده خاطر مشغول به دعاگویی خواهند بود.
و این مطالب معروضه جز امنیت ولایت و رفاهیت عموم خلق و رفع معصیت و نهی ازمنکر هیچ گونه ضرری از جهت احدی نخواهد بود, بلکه اقدامات لازمه و سعی کامله در مطالب معروضه خشنودی خدا و رسول است و چون در تهران اقدام با کفایت در مهمات خلق به کف کفایت حضرت مستطاب شریعتمدار نائب الامام ملاذ الاسلام سیدالعلماء الاعلام قدوه المحققین ناصرالمله والدین حجه الاسلام والمسلمین آقای آقا سیدعبدالله 3 مد ظله العالی و سایر علمای اسلام عظام کثر الله امثالهم گردیده تمامی اهل اصفهان هم امیدشان به توجه مرحمت حضرت مستطاب شریعتمدار نائب الامام شیخ العلماء الاعلام حجه الاسلام والمسلمین آقای آیه الله 4 مدظله و حضرت مستطاب شریعتمدار نائب الامام ظهیرالاسلام والمسلمین آقای ثقه الاسلام 5 است که به زودی اقدام در این جزیی مطالب بفرمایند تا بعدها.
کاتب العرایض العبد الذلیل الحقیر الضعیف میرزا اسدالله الملقب بوکیل الرعایا.
---------------------------------------
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار, ج77, ص383.
2. آل عمران(3) آیه159.
3. سیدعبدالله مجتهد بهبهانی (پدر آقاسید محمد بهبهانی) از پیشوایان بزرگ مشروطیت, در سال 1262 ه . ق در نجف متولد و از شاگردان حاج میرزا حسن شیرازی بوده است. مهدی بامداد درشرح حال رجال ایران (ج2, ص284 289) شرح حال وی را آورده و می نویسد: سیدعبدالله پس از داشتن چند سالی ریاست تام, در شب نهم رجب 1328 ه . ق در تهران در منزلش به قتل رسید.
4. مقصود شیخ محمدتقی اصفهانی (متوفی 1332ق) است.
5. مقصود حاجآقا نورالله نجفی اصفهانی (متوفی 1346ق مطابق با 1306ش) است.
شرح حال این دو برادر (شیخ محمدتقی و حاج آقا نورالله) را در کتاب حکم نافذ آقانجفی نوشته موسی نجفی و تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان نوشته مصلح الدین مهدوی ببینید.