ماهان شبکه ایرانیان

ضایعه درگذشت آیة الله العظمی اراکی قدس سره

اکنون که این سطور را می نگارم چند هفته از رحلت جانسوز و مصیبت فراگیر و همگانی شیخ الفقهاء، بقیة السلف، مرجع تقلید اعلای جهان تشیع، حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی رضوان الله تعالی علیه می گذرد. و هنوز مجامع علمی و جوامع اسلامی و شیعی، در تب و تاب این مصیبت عظمی و پی آمدهای آن رنج می برند.

اکنون که این سطور را می نگارم چند هفته از رحلت جانسوز و مصیبت فراگیر و همگانی شیخ الفقهاء، بقیة السلف، مرجع تقلید اعلای جهان تشیع، حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی رضوان الله تعالی علیه می گذرد. و هنوز مجامع علمی و جوامع اسلامی و شیعی، در تب و تاب این مصیبت عظمی و پی آمدهای آن رنج می برند.

این عالم کهنسال، تنها باقی مانده چند نسل از علما و مراجع تقلید بود که بیش از یک قرن را طی کرده و حوادث تلخ و شیرین و تحولات جهان و بخصوص خاطرات دوران اواخر قاجار و تمام مدت پنجاه ساله سلسله ننگین پهلوی، نقشه های بیگانگان را علیه اسلام و روحانیت، سپس، مایه ها و ریشه های انقلاب شکوهمند اسلامی و چگونگی پیدایش این فکر و موفقیت آن را به خاطر داشت، و من در میان معاصران و هم سن و سالان وی، که همه پیش از وی درگذشتند و غالبا پس از وی قدم به این جهان گذاشته بودند، کسی را مانند او از این لحاظ که در حقیقت اطلاعات یک قرن را گرد آورده و به خاطر سپرده و سینه او خزانه این همه اسرار و بایگانی این همه معلومات باشد، سراغ ندارم.

ظاهرا پیش از او نیز، در میان مراجع تقلید نظیری نبوده و لااقل اگر وی از این بابت، بی نظیر نبوده مسلما کم نظیر بوده است. او درست در سالی متولد شد که یکی از پرآوازه ترین مراجع تقلید شیعه، مرحوم آیة الله العظمی میرزا حسن شیرازی معروف به (میرزای شیرازی بزرگ) چشم از جهان فرو بست، سال 1312 هجری قمری. او یکساله بود که ناصرالدین شاه رقیب و دشمن سرسخت آن مرجع بزرگ در مورد قرارداد خائنانه تنباکو کشته شد. و آن گاه، در اوایل جوانی نام و آوازه مراجع تقلید پس از میرزای بزرگ، آیات عظام: شربیانی، سید اسماعیل صدر، آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، شریعت اصفهانی، میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای کوچک) و دیگران از نجف اشرف بگوش او می رسید و محافل علمی درباره مقام و منزلت و علم و تقوای آن بزرگان سخن می گفتند.

در همین اوان یعنی از سالهای 1322ه . ق به بعد، زمزمه مشروطیت بلند شد و او کاملا می توانست از آن حوادث و همچنین حوادث پس از آن: انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن رضاخان و دشمنی او با مذهب و مقاومت روحانیان نامی و در راس همه، مرحوم مدرس و حاج آقا نورالله اصفهانی، در قبال آن توطئه های شوم و حرکات ضد اسلامی، با خبر شود. تا این که پس از تحصیلات اولیه در زادگاه خود، به سلطان آباد عراق، (اراک فعلی) منتقل گردید و چند سال در محضر درس یکی از شاگردان بزرگ آخوند خراسانی مرحوم سلطان العلما (که من او را در اواخر عمرش در اراک دیدم) و درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی حاضر شد و در سال 1340 همراه آن مرد بزرگ و دیگر شاگردانش به قم انتقال یافتند و در تاسیس حوزه علمیه قم با مرحوم حائری همکاری کردند. از سال 1340 قمری تا هنگام مرگ به سال 1415 قمری حدود هفتادوشش سال، در دارالعلم قم رحل اقامت افکند و در تمام این مدت طولانی جز درس و بحث و تدریس و تالیف و اقامه جمعه و جماعت کاری نداشت و تنها حشر و نشر او با طلاب و مدرسین بود و لاغیر.

او گرچه در متن جامعه نبود و جدای از خلق به نظر می رسید، اما کاملا از آنچه در حوزه و در مجامع علمی نجف و دیگر حوزه ها می گذشت و نیز از حوادث سیاسی کشور، آگاه بود و همه را به خاطر می سپرد و همان طور که گفتم سینه اش خزانه اسرار و دیوان یک قرن تاریخ بود. عجیب آن است که حافظه بی نظیر وی همه را مانند ضبط صوت ضبط کرده و تحویل می داد.

من در هنگام رحلت آیة الله العظمی گلپایگانی رضوان الله تعالی علیه در همین مجله مشکوة نوشتم که تا فرصت از دست نرفته، خاطرات آیة الله اراکی از آن عالم بزرگ را که از اول جوانی در اراک و بعدا در قم با هم بوده اند، بپرسند و ضبط کنند و همچنین دیگر خاطرات او را، حال، اگر این خاطرات ارزنده ضبط شده (فبها و نعمت) و الا جامعه روحانیت، اطلاعات گرانبهایی را از دست داده است.

از دوران اقامت در اراک چند تن همدرس و دوست پیدا کرد که هر کدام بعدا در روحانیت و شیعه و حوزه علمیه قم نقش داشتند، یک نفر از آنها آیة الله مرحوم حاج سید احمد خوانساری، مرجع تقلید مقیم تهران بود که تا چند سال پس از انقلاب حیات داشت و در سن 97 سالگی بدرود حیات گفت. وی در علم و تقوی و کمالات نفسانی حقیقتا آیتی کم نظیر بود، دیگری آیة الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری مرجع تقلید مقیم قم که مردی مبارز و مجاهد بود. در جنگ با انگلیسیها در عراق شرکت کرده و از سوی انگلیسیها به هند تبعید شده بود. بعد از هجرت مرحوم حائری به قم، در حوزه قم رحل اقامت افکند و به تدریس و افتاء اشتغال ورزید. داستان نمازهای جمعه و نماز باران وی، همچنین همکاری او با مرحوم آیة الله کاشانی در نهضت ملی کردن صنعت نفت و فتوای او مبنی بر شرکت مردم در انتخابات که به روی کار آمدن مصدق و کاشانی و جبهه ملی انجامید بر اهل اطلاع پوشیده نیست. او یکی از طرفداران جدی فدائیان اسلام بود.

مرحوم اراکی رفاقت توام با ارادت با مرحوم خوانساری را از اراک برگزید و تا پایان زندگی، همواره مانند سایه ای به دنبال آن عالم مجاهد حرکت می کرد و حتی به درس و نماز او حاضر می شد در حالی که خود مجتهدی صاحب فتوا به شمار می رفت.

این ارادت و ملازمت، که حتی باعث شد مرحوم خوانساری را به دامادی خود انتخاب کند، همواره ورد زبانها و مایه تعجب طلاب بود. تا جایی که به احترام مراد خود تا زنده بود، درس خارج شروع نکرد، بلکه خود احتراما در درس او حاضر می شد و پس از درگذشت آن مراد، حوزه درس ونماز جماعت و جمعه وی را در همان محل و با همان کیفیت ادامه داد و یاد او را زنده نگه داشت.

این همه صفا و وفا و ارادت و پایداری و یکرنگی جز از دلی پاک و قلبی آکنده از مودت و صداقت و حقیقت برنخیزد.

اما دو تن دیگر از یاران دیرین اراک و قم آیة الله اراکی، یکی آیة الله گلپایگانی رضوان الله تعالی علیه بود که درست یک سال پیش از وی درگذشت و مراسم سالگرد آن مرد با درگذشت این عالم مصادف گردید.

من در مجله مشکوة، آنچه می دانستم نسبت به او نوشتم و دین خود را تا حدودی به آن استاد عالیقدر ادا کردم، و نیز به دوستی دیرین این دو عالم بزرگ طی حدود هشتاد سال، اشاره کردم. تنها مطلبی که باید از ارتباط با آن دو یار باوفای علم و دین با یکدیگر ذکر شود، آن است که از مرحوم آیة الله گلپایگانی شنیدم، دیگران هم از آیة الله اراکی نقل کردند که این هر دو با هم در بازنگری کتاب صلاة استاد خود آیة الله حائری، و شاید در ویراستاری عبارات آن، شرکت داشتند. این کتاب، یکی از بهترین کتب فقه است که در عین اختصار و روانی عبارات در باب خود جامع و بی نظیر است. از استاد بزرگ آیة الله العظمی بروجردی در منبر درس، در اثنای درس کتاب صلاة شنیدم که فرمود: «کمتر دیده ام کسی مطالب دقیق علمی را به این اختصار و روشنی بنویسد».

دیگری، امام امت، رهبر و بنیانگذار انقلاب شکوهمند اسلامی و بانی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود، که او نیز تحصیلات عالی خود را عمدة از اراک آغاز کرده و در قم ادامه داده است. آنچه لازم به ذکر است در رابطه آیة الله اراکی با امام امت، همانا موضع صریح و قاطع او است، پس از قیام امام، از سالهای 1342 به بعد. مسلما خوانندگان از رسانه های گروهی شنیده اند که وی در نماز جمعه خود پیش از انقلاب و بعد از آن، چقدر نسبت به قیام امام و آثار گرانبهای آن برای اسلام، سخن می گفت. یکی از دوستان من در قم آیة الله شیخ علی اشتهاردی در تلویزیون می گفت: آقای اراکی دست زیر محاسن می گرفت و می گفت: «شما نمی دانید این مرد چه کرده است، شما نمی دانید این مرد چه خدمتی به اسلام کرده است ». هنگام ورود بر امام پس از مراجعت امام، به او چنین سلام می دهد: السلام علیک یابن رسول الله » در یک نوبت به امام گفت ای کاش آقای خوانساری زنده بود و می دید که شما نیات او را به بهترین وجه عملی کردید. او بدون دغدغه خاطر، طلاب را به امام رجوع می داد و همه جا از او حمایت می کرد.

با این همه فضایل و فواضل علمی و اخلاقی و سوابق علمی، هیچ گاه خود را در معرض مرجعیت قرار نداد، تا این که مرجعیت خود به سراغ او آمد و از باب عمل به تکلیف، آن را پذیرا گردید. قضیه از این قرار بود، که پس از رحلت امام، انقلاب نیاز به پشتوانه محکمی داشت که با قاطعیت، مردم را در سنگر انقلاب نگه دارد و کسی جز وی و آیة الله گلپایگانی نبود، که جامعه محترم مدرسین قم مصلحت را در معرفی آن دو تن و بعد در معرفی آیة الله اراکی پس از درگذشت آیة الله گلپایگانی دیدند.

انقلاب مقدس اسلامی ایران، از بطن مرجعیت بیرون آمده و اگر چنین نبود موفق نمی شد و همواره باید با مرجعیت همگام باشد چه این که مرجع و رهبر انقلاب باشد یا این که مرجع، پشیتبان انقلاب و ملتزم به حمایت از آن باشد که معلوم است چنین التزامی در برخی از مراجع، به چشم نمی خورد. در این باره، من در پیام خود به جامعه مدرسین که در همین شماره در ردیف بیانیه ها چاپ شده، و نیز در سرمقاله، سخن گفته ام، در پیامهای دیگر مقامات و در سخنرانیها و بیانیه های دیگر صاحبنظران، از جمله در بیانیه جامعه مدرسین قم و روحانیت مبارز تهران، راجع به اهمیت این موضوع مطالبی آمده است.

مرحوم آیة الله اراکی در مسائل اجتماعی و سیاسی، مردی انقلابی و مبارز، و از نظرات و فتاوی روشن و صریح برخوردار بود. با دقت در فتاوی ایشان به دست می آید که بسیاری از مشکلات را حل کرده است. اما از لحاظ درس، که من یک سال توفیق حضور در درس اصول ایشان را داشتم، عمدة بر مبانی استاد خود مرحوم حائری تکیه می کرد و به طور کلی وی یکی از وفادارترین شاگردان استاد به مبانی و آراء اصولی او بود. هر چند از آراء دیگران مخصوصا از مبانی مرحوم نائینی و آقا ضیاء عراقی کاملا مطلع بود و در دروس خود آراء آنان را مطرح می فرمود.

باری، این مرد عظیم که در سن حدود صدسالگی به مرجعیت رسید اینک از میان ما رخت بربسته است. تجلیل مردم ایران و مجامع اسلامی بخصوص تشییع مجلل مردم تهران و قم از جنازه او، یادآور تشییع پیکر امام و شاید عظیم تر از تشییع جنازه مرحوم آیة الله گلپایگانی بود و به نظر می رسید همین کبر سن، و انحصار مرجعیت اعلای شیعه پس از درگذشت چند مرجع بزرگ قم و نجف، در وی، یک نوع انعطاف و حساسیت بیشتری را از سوی مؤمنان، نسبت به وی، برانگیخته بود. مردم احساس می کردند کسی را از دست داده اند که در یک قرن پیش از این، چشم به جهان گشوده و یادگار قرون گذشته است.

پس از وی دیگر از نسل قبل مرجعی باقی نمانده و نوبت به طبقه جوانتر رسیده است که من در سرمقاله مشروحا راجع به آن، بحث کرده ام. و اینک نمونه ای از بیانیه های رهبر انقلاب و مقامات و شخصیتهای مذهبی و روحانی و از جمله پیامهای تسلیت این جانب به عنوان دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی از نظر خوانندگان می گذرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان