ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر ساختار معنی شناسی قرآن

استادیار گروه الهیات دانشگاه اصفهان

استادیار گروه الهیات دانشگاه اصفهان

معنی شناسی قرآن

از ابتدای پیدایش علم تفسیر، فهم مفردات و تک واژه های قرآن برای مسلمانان امری مهم و ضروری به شمار می رفته است و مفسران صدر اسلام از جمله ابن عباس ضرورت آن را درک نموده و برای فهم آن مسافرتها و تلاشها داشته اند. عمر می گفت: من معنای «أبّا» را در «فَاکِهَةً وَ أَبّا»(1) نمی دانم و یا ابن عباس می گفت: معنای «فاطر» را در «فَاطِرِ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ»(2) نمی دانم(3).

این عبارتها نشان می دهد که برخی از کلمات قرآن در دایره «غریب» جای می گیرد و مسلمانان برای فهم آن تلاشها می کردند و در قرون بعد کتابهای مختلفی در این زمینه نگاشته شد و برخی دیگر از دانشمندان مسلمان در مورد وجوه مختلف معانی واژگان، کتابهایی نوشتند؛ چنان که برخی همانند راغب به صورت الفبایی، مفردات قرآنی را شرح دادند.

امروزه بحثی که در معنی شناسی قرآنی اهمیت دارد، این است که ما نباید فقط به واژه های غریب، وجوه و نظایر و یا سیر الفبایی واژه ها بپردازیم، بلکه باید به تمام نظام هماهنگ قرآنی روی آوریم؛ یعنی جهان بینی قرآنی از ارتباط درونی و انسجام کلمات کلیدی قرآنی و ارتباط میدانهای معنی شناسی کلمات استخراج می شود. محوری ترین و کانونی ترین واژه ها اللّه است که بر تمام واژه ها سیطره و چیرگی دارد و این مبیّن دیدگاه اللّه مرکزی و خدامحوری جهان بینی قرآنی است؛ یعنی حضور اللّه در قلمرو فردی و اجتماعی در روابط میان اعضای جامعه و از آنجا که خداوند دارای صفات اخلاقی است، روابط اجتماعی انسان نیز بازتاب صفات الهی است و در جامعه کنونی که موضوع جهانی شدن در حوزه فرهنگ و اقتصاد و سیاست مطرح است، قرآن در روابط اجتماعی مردم و ملل جهانی، همین اندیشه را ارائه می دهد که اللّه ناظر بر روابط مختلف انسان با خدا و خلق است؛ چرا که از نظر معنی شناسی قرآنی هیچ مفهوم مهمّی جدا از مفهوم خدا وجود ندارد و در قلمرو اخلاقیات انسانی، هر یک از صفات پسندیده بشری، بازتابی ضعیف و رنگ باخته و یا تقلیدی ناقص از صفات باری تعالی است، یا به واکنش خاصی که از اعمال الهی سرچشمه می گیرد، اشاره دارد.

در دیدگاه معنی شناسی، زبان تنها ابزاری برای سخن گفتن یا اندیشیدن نیست، بلکه وسیله ای است برای تصور کردن و تفسیر کردن جهانی که آن قوم را احاطه کرده است(4). از این رو در معنی شناسی قرآن باید تحقیق و مطالعه ای تحلیلی درباره زبان آن، یعنی واژگان عربی داشت، تا بتوان به بطون آیات و کلمات راه پیدا کرد و بسته به وسع و طاقت بشری بتوان از زلال معارف آن نوشید.

از سوی دیگر واژگان قرآنی، اصطلاح تازه وضع شده قرآنی نبودند، بلکه در ادبیات پیش از اسلام وجود داشتند و قرآن در این زمینه، تغییری ریشه دار در نظام تصوری و ادراکی جاهلیت قبل از اسلام ایجاد کرد. برخی از معانی واژه های جاهلی را که با فرهنگش مطابقت داشت، پذیرفت، ولی در یک نظام تازه و یک اندیشه نوین، معانی والا را به کلمات مستقل در ارتباط با همدیگر بخشید. به عنوان مثال واژه «اللّه » در ادبیات جاهلی و اعتقادات مردم آن زمان وجود داشت و قرآن از قول مشرکان نقل می کند که علت بت پرستی آنان به جهت تقرب جستن به «اللّه » است.

«مَا نَعْبُدُهُمْ اِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا اِلَی اللّه ِ زُلْفی»(5).

از دیدگاه مردم جاهلی، اللّه خالق جهان، بخشنده باران و کسی است که بر تشریفات و مقررات سوگند یاد کردن حکومت دارد و بالاخره ربّ کعبه است(6). در حالی که آنان با این اعتقاداتشان، حضور اللّه و تدبیر او را در امور زندگی قبول نداشتند و می گفتند: «وَ مَا یُهْلِکُنَا اِلاَّ الدَّهرُ»(7) و تدبیر امور را به بتها نسبت می دادند، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اظهار داشت که اللّه خدای مطلق و یگانه است و خدایان دیگر باطل و چیزی جز نام نیستند و هیچ واقعیتی ندارند و تنها محصول وهم و خیال اند(8). با این جهان بینی نظام ارزشهای کهن دینی سخت در معرض خطر قرار گرفت و برای نخستین بار در تاریخ اعراب نظامی مبتنی بر یکتاپرستی و خدا مرکزی استقرار یافت؛ نظامی که در مرکز آن، خدای احد واحد به عنوان تنها سرچشمه همه اشکال وجود و هستی قرار داشت و همه اشیاء و ارزشهای موجود از آن پس تنظیم و ترتیب یافت. از اینجا به بعد مفهوم شکرگزاری و ایمان به خدا وارد می شود؛ زیرا از دیدگاه قرآن هر آنچه پیرامون آدمی است آیات و نشانه های خداست و سزاوار است که انسان در برابر آنها سپاسگزار باشد. قرآن پیوسته تأکید می کند که همه چیزهای نیکو در این دنیا، بخششهای الهی است و انسان نیازمند به خداست و باید نسبت به او شکرگزار باشد. این دید و آگاهی انسان، خود آغاز ایمان و اعتقاد واقعی به اوست. از همین جا واژه «کفر» از معنای اصلی خود منحرف گشت و به معنای «بی باوری» و «بی اعتقادی» نزدیک شده و مقابل ایمان قرار گرفته و اسم فاعل آن «کافر» در این تطور معنی، معنای «غیر مؤمن» را پیدا کرد که در طول تاریخ در اندیشه های کلامی سیاسی نقش برجسته ای داشت. به همین ترتیب شکر به مفهوم ایمان نزدیک شد و تقریبا مترادف آن قرار گرفت و در برخی از آیات «شاکران» به معنای «مؤمنون» به کار رفت.

از سوی دیگر «امن» که به معنای طمأنینه و وثوق و ضد خوف بود و اعراب در حالت ضد جنگ آن را احساس می کردند، قرآن آن واژه را به باب اِفعال برد و آرامش واقعی و اطمینان عمیق را در ارتباط با اللّه قرار داد: «اَلا بِذِکْرِ اللّه ِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(9)؛ اللّه مرکز اطمینان و وثوق و آرامش است و ظهور این آرامش در حالت و دیدگاهی است که اختصاص به اللّه داشته باشد.

قرآن مطرح کرد که جوهر و اصل و اساس آرامش واقعی در فرو نشستن جنگها نیست؛ بلکه در ذکر الهی است. بدین سان قرآن بین اطمینان در عمیق ترین صورتهایش و ذکر الهی ارتباط داده است؛ در نتیجه لفظ «امن» در ساخت جدیدش «ایمان» نسبت به اللّه ، دلالتی جدید پیدا کرد. ایمان یعنی اطمینان عمیق همراه با شکرگزاری در برابر نعمتهای او که تصدیق قلبی و زبانی را نیز به همراه دارد و عمل انسان مؤمن کاشف از تصدیق اوست(10).

در هر مورد می بینیم که چگونه معانی کلمات در مجاورت با کلمات دیگر تغییر می پذیرد، واژه «شکر» با قرار گرفتن در میدان معنی شناسی، به معنای ایمان شد و ایمان به معنای آرامش و اطمینان به اللّه .

در بررسی حلقوی واژه ها، این نکته روشن می شود که تحقیق بر روی واژه های قرآنی به صورت الفبایی، پژوهشی دقیق و عمیق نیست؛ زیرا واژگان قرآنی، حاصل جمع کلمات یا یک مجموعه اتفاقی و تصادفی از شماره های زیادی از کلمات جمع شده بدون نظم نیست، بلکه واژگان قرآنی یعنی کلمات پیوسته با هم از جهات گوناگون و متعدد که پهنه های مختلف را تشکیل می دهند و در جاهای متعدد بر روی یکدیگر قرار می گیرند و پهنه هایی از ارتباطات گوناگون را تشکیل می دهند.

مقاله حاضر به چند نمونه از واژگان قرآنی می پردازد تا مرزهای متداخل واژگانی را نشان دهد و روشن سازد که شبکه مفاهیمی که از اصطلاحات اخلاقی تشکیل می شود، یکی از این واژگانهای فرعی مستقل است که خود بر تعدادی از بخشهای نسبتا مستقلی از مفاهیم که هر یک جهان بینی خاص خود را دارند، اشتمال دارد.

اکنون نمودار واژه ایمان ترسیم می شود:

1 در این ترسیم، ارتباط واژه ایمان با واژه های زیر مجموعه اش از نظر لغوی و تقابلهای ضدی آن آمده است:

در این نمودار، هر یک از واژه های مختلف جایگاهی در معنای ایمان دارد و هر یک می تواند به مرکز دایره بیاید و با واژه های دیگر ارتباط داشته باشد. در حقیقت هر یک از آنها میدان معنی شناسی مخصوص به خود دارد که مجموعه این میدانهای معنی شناسی، دستگاه واژگان قرآنی را تشکیل می دهد.

وجوه معانی ایمان در قرآن

در قرآن آمده است:

«هُوَ اللّه ُ الَّذی لاَآ اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللّه ِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»(11).

آیه مذکور صفات خداوند را برشمرده است. در معنی شناسی واژه ایمان، هسته مرکزی، طمأنینه، وثوق و اعتماد است. منابع تفسیری «مؤمن» را به معنای امنیت بخشنده، ایمن گردانیده و شخصی که بندگان و اولیائش را از عذاب ایمنی می دهد، آورده اند(12).

این معنای تفسیری در ارتباط با بحث لغوی و معنی شناسی آن است و واژه «مؤمن» از باب اِفعال، عمق بیشتری به اطمینان و وثوق داده است. قبل از واژه «مؤمن»، واژه «سلام» آمده است. سلام به معنای برائت از هر عیب و نقص و به معنای عافیت و حفظ و نگهداری است(13).

ابن منظور آورده است که سلام به عنوان اسم خدا دارای دو ویژگی است. یکی اینکه او از هر عیب و نقص سالم است و دیگر اینکه آفاتی که به دیگران می رسد به او ملحق نخواهد شد(14).

در خصوص ارتباط واژه سلام با واژه مؤمن می توان گفت که امنیت واقعی و آرامش و اطمینان حقیقی در وجود شخصی است که اولاً از هر عیب و نقص مبرا باشد و ثانیا خود نیز معدن عافیت به شمار آید. صاحب عافیت می تواند بندگان را ایمنی بخشد. ترتیب صفات خداوند در آیه، مبیّن معنی شناسی واژگان آن است.

یکی از معانی ایمان در قرآن، اسلام آوردن است(15). کلمه اسلام و تسلیم خود نیز دارای مراتبی است. پایین ترین مرتبه آن اقرار به شهادتین است که به واسطه آن مال و جان شخص حفظ می شود و نکاح و ارث بردن جایز می گردد.

«قَالَتِ الاَْعْرَابُ امَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوآ اَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الاْءیمَانُ فی قُلُوبِکُمْ»(16).

در این آیه خداوند اعراب بادیه نشین را سرزنش می کند که اقرار به شهادتین، به تنهایی عملی پسندیده نیست، مگر آن که به اسلام اخص بینجامد و آن عبارت است از اطاعت خدا و رسول و جهاد با مال و جان در راه خدا(17).

مفسران مراتب اسلام را در پنج مرحله تقسیم بندی کرده اند تا به درجه اخص برسد. آنها عبارت اند از:

1 اقرار لسانی بدون ایمان قلبی؛ مثل ایمان منافقان

2 اسلام همراه با ایمان قلبی، در صورتی که هنوز ایمان در قلب رسوخ نیافته است.

3 ایمان عاریتی؛ یعنی ایمانی که در معرض زوال است.

4 ایمان ملکه شده، ولی آلوده به معاصی است.

5 اسلام اخص، که نسبت به جمیع واردات و بلیات و مشکلات تسلیم خداوند است(18).

از دیدگاه عرفان اسلامی ایمان از روی دلیل، ایمان نظری است که در معرض شک و شبهه قرار دارد، ولی ایمان ضروری به قلب رسیده و در آن استحکام یافته است و طالب علم یقینی به وسیله تقوا و طاعات و نوافل خود را محبوب حق تعالی کرده، تا اینکه نور ایمان در قلبش نفوذ کند(19).

آیه 15 حجرات معیارهای قرآنی را برای اسلام اخص و ایمان واقعی ارائه می دهد که عبارت اند از: ثبات و ایستادگی، شک و تردید نداشتن و ایثار مال و جان که در پایان، آنها را «صادقون» (راستگویان) نامیده است.

ساختار آیه 14 و 15 حجرات مبیّن معنی شناسی واژگان ایمان است. مردم جاهلی که از امنیت و آرامش جاهلی که تنها در چهار ماه حرام بوده به مرحله آرامش عمیق تری که در ارتباط با خداست رسیده اند، آنان این حالت را به واسطه اعمال و رفتاری تثبیت می کنند که آینه ایمان قرار گیرند و متفرعات آن ایمان و آرامش که تصدیق قلبی و زبانی است، آن را محکم کرده و با اعمال و رفتار خویش و بستن راه وهم و شیاطین بر عقل و دل خویش، حقیقت آرامش را به طور کامل در وجود خود هویدا کردند.

یکی دیگر از وجوه معانی ایمان در قرآن توحید است(20):

«مَنْ کَفَرَ بِاللّه ِ مِنْ بَعْدِ ایمَانِهِ اِلاَّ مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاْءیمَانِ»(21).

آیه مذکور در مورد عمار یاسر نازل شده که به هنگام اجبار از سوی مشرکان، وحدانیت خدا را انکار کرده به پرستش بتها اقرار نمود. وی ناراحت و پریشان نزد رسول خدا آمد تا از نتیجه عملش آگاه شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله از او پرسید که قلبش در آن موقع چه حکم می کرده است. او تأکید کرد که من قلبا به خدا و رسول او ایمان داشتم؛ یعنی همان توحید. در آن زمان آیه مذکور برای برائت او از کفر نازل شد و در طول تاریخ، علمای اسلامی حکم آیه را عام دانسته، به گونه ای که در موارد تقیه افراد بتوانند به زبان چیزی را انکار کنند در حالی که مرتد حساب نشوند(22).

از اینجا روشن می شود که واژه های اسلام، توحید و هدایت و مقابلهای آن، یعنی کفر، شرک و ضلالت، در معنی شناسی ایمان هر یک نقش معنایی ایفا می کنند و ارتباط زنجیره ای دارند. همان طور که در ترسیم ارتباط ایمان با واژه های دیگر آمد، شناخت دایره ایمان با دیگر واژه های کلیدی مثبت و منفی است و چند معنایی که ذکر شد، همانند نگاه کردن از یک پنجره به ایمان بود، در حالی که از پنجره های مختلف؛ یعنی واژه های مثبت و منفی، نظیر: هدایت، شکر، خلص، جاهلیت، کفر، ظلم و شرک و... معنای ایمان را کامل تر ترسیم کرده بطون قرآنی را آشکار می کند و دستاوردش برای جوانان، آن است که حضور ملموس حقایق قرآن را در جامعه امروز می یابند؛ زیرا قرآن حقیقتی تغییرناپذیر برای ذات بشری است و زیرساختهای بشری و اصول تکامل آن که در قرآن آمده است با گذشت زمان تغییر نمی کند و هر فرهنگی را که خداوند در قرآن بنیان نهاده بر اساس فطرت و خلقت بشری است. اوست که تمام توانمندیهای بشری را اندازه گیری نموده و اصول تکامل او را تکوین کرده و در کتاب آسمانی اش آن را به بشر هدیه نموده است. در این صورت، اگر زیرساختهای فرهنگ قرآنی که در ارتباط زنجیره ای با یکدیگر هستند به طور کامل شناخته و در نهاد هر شخصی پی ریزی شوند، بشر را در عصر تکنولوژی و پیشرفت با انگیزه و قدرت فراوان به پیش می برند. فرهنگ قرآنی نشان می دهد که هر چه جدای از خدا باشد، جاهلیت است، حتی اگر در جوامع مدرن و امروزی باشد؛ زیرا جاهلیت فقط به معنای دوره ای تاریخی قبل از اسلام نیست. از دیدگاه قرآن، جاهلیت یک فرهنگ و شخصیت است که می تواند در هر دوره ای حضور داشته باشد. در اینجا می توان اندکی به معنی شناسی جاهلیت در برابر اسلام پرداخت.

جاهلیت و اسلام

در لغت و ادبیات قبل از اسلام، «جهل» در برابر صفت «حلم» بوده است. «جهل» در آن روزگاران، الگوی برجسته رفتار مرد تندخوی بی پروایی بود که با اندک تحریکی، قدرت تسلط بر نفس را از کف می داد و هوس کور او محرّکش بود و به پیامد عمل توجّه نمی کرد. در مقابلش حلیم کسی است که می داند چگونه بر احساسات و عواطف خود غلبه کند و بر هواها و هوسهای کور خود پیروز شود و هر اندازه هم که تحریک گردد، آرام و مطمئن و خالی از پریشانی و آشفتگی باقی بماند. حلم آرامش و توازن عقلی و تسلط بر نفس و استقامت رأی است(23).

در حقیقت حلم، صفت انفعالی است که برخاسته از قدرت است و هر جا که قدرت نباشد، حلم نیز وجود ندارد. همچنین مفهوم حلم ارتباط نزدیکی با وقار داشته، به معنای سنگینی، متانت، ادب و سلوک است؛ در حالی که تجلی خارجی جهل عبارت است از ظلم. در اغلب موارد ظلم، جهل به شکل انفجاری قابل رؤیت از لحاظ بدنی و ظاهری در ایستار می آید. در اسلوب قرآنی «حمیّة الجاهلیه» حقیقتی است که به ایستار اعتراض در برابر لگدمال شدن عِرض و شخصیت آدمی اطلاق می شود. مشرکان عرب احساس می کردند که سر فرود آوردن در برابر قدرت مطلق خدا برای ایشان اهانتی غیر قابل تحمل است؛ یعنی اندیشه تسلیم شدن در برابر قدرت برتر یعنی تحقیر و اهانت و لگدمال شدن عرض و شخصیت آدمی و آنان به این معنای خاص، جاهل بودند. طبیعت جهل نیز هرگاه فعال شود از قدرت تعقل دماغ انسان می کاهد و آن را سست می کند و عقل برای رسیدن به فهم عمیق چیزها، ناتوان می شود و در نتیجه داوری سطحی و ناسنجیده انجام می دهد. از این رو، از دیدگاه قرآن جاهل کسی است که نمی تواند اراده خدا را در آن سوی حجاب اشیاء و حوادث مرئی ببیند. برای چنین انسانی، چیزهای طبیعی نشانه ها و آیات الهی نیستند، بلکه فقط چیزهای طبیعی هستند و نمادهایی برای چیز دیگر نمی باشند. جاهل شخصی است که نمی تواند حتی حقیقت دینی به خود آشکار و آسان ترین بخش وحی الهی را دریابد. قرآن می گوید:

«وَلَوْ اَنَّنَا نَزَّلْنَآ اِلَیْهِمُ الْمَلئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلاً مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوآ اِلاَّآ اَنْ یَشَآءَ اللّه ُ وَلکِنَّ اَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ»(24).

بنابراین جاهل شخصی است که دارای بینش سطحی است و درایت صحیح در زندگی ندارد. چنین اشخاصی رفتاری از نوع طغیان و بغی (تجاوز از حد) دارند و قرآن رفتار و اندیشه ای را مطرح می کند که انسان باید در حضور پروردگار بزرگ چنان عمل کند که شایسته عبد است و این حالت با جهل سازگاری ندارد. کافر از روی گستاخی، جهل را اختیار نموده، مؤمن ایستار حلم را برمی گزیند. یک مؤمن واقعی یا عبد واقعی باید در جهت خضوع و فروتنی نسبت به خدا از درجه حلم فراتر رود و از درجه غرور و قدرت فردی رها شود و به اطاعت مطلق از خدا در آید که این حالت، اسلام است. از دیدگاه قرآنی، اسلام به معنای فرمانبرداری و اطاعت مطلق از خداوند است و در حقیقت ادامه و گسترش حلم است و از اینجاست که واژه های اطاعت، دین و خضوع با هسته های درونی معنی شناسی خویش وارد این شبکه می گردند و معنی را زیباتر و دقیق تر نشان می دهند و بطون آیات قرآن را به ظهر تبدیل می نمایند.

یکی از واژه های مترادف اسلام کلمه دین است که دارای میدان معنی شناسی است. این واژه در جاهیلت بار مثبت و منفی داشت و قرآن محتوای آن را عمیق تر ساخت.

عمرو بن کلثوم شاعر قبیله تغلب گوید:

ورثنا مجد علقمة بن سیف

اباح لنا حصون المجد دینا(25)

شرف و بزرگی (یکی از نیاکان ما) علقمة بن سیف را به میراث بردیم. او بود که برای ما دژهای بزرگی را با نیرو (دین به معنی قهر) مباح ساخت، یعنی برای ما آنها را فتح کرد، یا آنها را به اطاعت مطلق وا داشت.

در قرآن، کلمه «دین» در آیه 52 نحل به معنای «اطاعت از روی خضوع» و هم به معنای «فرمانروایی مطلق» است: «وَ لَهُ مَا فِی السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ لَهُ الدّینُ وَاصِبًا» و در ترازی رسمی تر، همین کلمه دین نیز در قرآن با کلمه اسلام همراه است؛ زیرا تصور و مفهوم اسلام، لااقل در آغاز، مبتنی بر طرز تصور بنده «فرمانبردار» خدا بودنِ انسان بوده است: «اِنَّ الدِّینَ عِنْدَاللّه ِ الاِْسْلاَمُ»(26).

در دیدگاه قرآنی «دین» مشترک معنوی است؛ یعنی یک مفهوم عام و کلی است که معانی دیگر در آیات مختلف قرآن از آن تبعیت کرده و آن مفهوم کلّی طاعت است که مفاهیم و معانی مختلف نظیر: تسلیم شدن محض، آیین، تلافی، شریعت، روز جزا را در برگرفته و به معنای مجموعه اصول عقاید و اعمال مخصوص اجتماعی است؛ یعنی دین از یک «اطاعت» شخصی محض سرچشمه گرفته و رفته رفته هر چه بیشتر حالت تجسم یافته پیدا کرده و به صورت عینی استقرار یافته، به عنوان دین نصاری و دین یهود درآمده است؛ یعنی مجموعه اصول و عقاید و اعمال شعائری که جامعه مسیحیان در آنها با یکدیگر اشتراک دارند و هر چه در جهت تجسم پیشتر برویم، به صورت «ملّه» درمی آید؛ یعنی یک نظام رسمی از اصول عقاید و شعائر که اساس وحدت و یگانگی را در یک جامعه دینی می سازد: «وَ لَنْ تَرْضی عَنکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصَاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»(27) و در جایی دیگر در قرآن، دین با ملت مترادف است: «اِنَّنی هَدینی رَبِّیآ اِلی صِرَاطٍ مُسْتَقیمٍ دینًا قِیَمًا مِلَّةَ اِبْرهیمَ حَنِیفًا»(28).

در این آیه سه مفهوم با هم مساوی شده اند: راه مستقیم، دین درست و ملّت ابراهیم.

در پایان باید گفت معنی شناسی قرآنی با ابزار مشترک معنوی متدلوژی جدیدی است که قابلیت بررسی و پژوهش لایه های معنایی زیادی از آیات و کلمات را دارد و می تواند در عصر جهانی شدن، فرهنگ جهانی قرآنی را به تصویر بکشد.

سخن پایانی

معنی شناسی قرآن، تحقیق و مطالعه ای تحلیلی درباره واژگان عربی است، که به وسیله آن بطون آیات و واژه ها با توجّه به توان علمی و اطلاعات بشری استخراج می شود.

در این میان، به عنوان نمونه، واژه «أمن» که در لغت عرب به معنای ضد خوف بوده؛ یعنی آرامش و طمأنینه آن هم در چهار ماه حرام و به صورت امنیت دنیایی، فرهنگ قرآن بر روی این واژه بدین گونه استوار شد که آرامش و اطمینان حقیقی در ارتباط با «اللّه » است و هر آنچه پیرامون آدمی است، آیات و نشانه های خدا و مستلزم سپاسگزاری بشر است. این دیدگاه، آغاز ایمان است و از همین جاست که واژه «کفر» که مقابل واژه «شکر» است در سیر تطور معانی خویش، معنای جدید یافت و آن عبارت بود از: «بی باوری» و «بی اعتقادی». به همین ترتیب واژه های مثبت و منفی دخیل در یکدیگر پهنه های مختلف معنایی را ساختند و انواع ارتباطات را فراهم کردند.

در بررسی حلقوی واژه ها روشن می شود که تحقیق بر روی واژه های قرآنی به صورت الفبایی پژوهشی عمیق و دقیق نیست؛ زیرا واژگان قرآنی کلمات پیوسته با هم از جهات مختلف و متعدد می باشند که پهنه های مختلف معنایی را تشکیل می دهند تا جهان بینی و فرهنگ قرآن را برسانند.

منابع و مآخذ

1 قرآن کریم.

2 ابی عبداللّه الحسین بن احمد الزوزنی، شرح المعلّقات السبع، بیروت، دارالقلم.

3 امین اصفهانی، مخزن العرفان، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.

4 ایزوتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373ش.

5 تفلیسی، حبیش، وجوه قرآن، تهران، بنیاد قرآن، 1360ش.

6 جوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، مصر، دارالکتاب العربی.

7 دیوان الهذلیین، قاهره، دارالکتب المصریة، 1995م.

8 الراغب، حسین بن محمّد، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه.

9 زکریا، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، قم، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق.

10 سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ترجمه مهدی حائری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363.

11 طباطبایی، محمّد حسین، المیزان، ترجمه محمّد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، 1363ش.

12 طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، گروه مترجمان، تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش.

13 طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1366ش.

14 فخر رازی، محمّد، التفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر، 1415ق.

15 گروه قرآن بنیاد پژوهشهای اسلامی، المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1379ش.

16 المصری، ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق.


1 عبس / 31.

2 انعام / 14.

3 سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 368.

4 ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص 4.

5 زمر / 3.

6 عنکبوت / 63 و 61؛ فاطر / 40؛ قریش / 3.

7 جاثیه / 24.

8 یوسف / 40.

9 رعد / 28.

10 المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته، ج 3، ص 678.

11 حشر / 23.

12 طبرسی، مجمع البیان، ج 24، ص 348؛ طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 382؛ طیب، اطیب البیان، ج 12، ص 484.

13 لسان العرب؛ صحاح اللغة؛ معجم مقاییس اللغة؛ مفردات، ریشه سلم.

14 لسان العرب، ریشه سلم.

15 تفلیسی، وجوه قرآن، ص 40.

16 حجرات / 14.

17 حجرات / 15.

18 طیب، اطیب البیان، ج 12، ص 232.

19 امینی، مخزن العرفان، ج 6، ص 255.

20 تفلیسی، وجوه قرآن، ص 41.

21 نحل / 106.

22 فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 20، ص 124.

23 ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص 264.

24 انعام / 111.

25 معلقه عمرو بن کلثوم، بیت 61.

26 آل عمران / 19.

27 بقره / 120.

28 انعام / 161.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان