ماهان شبکه ایرانیان

بنیانگذاران عقائد وهابیت ؛ سخنان ابن عبدالوهاب از آراء ابن تیمیه مایه گرفته است

آنچه مسلم است، این است که سخنان «محمد بن عبدالوهاب » از افکار و آراء ابن تیمیه مایه گرفته است و خود بزرگان و نویسندگان وهابی و برخی دیگر از نویسندگان به این امر تصریح کرده اند، مثلا سلطان عبدالعزیز بن سعود، در نامه ای که در تاریخ ذیقعده سال ۱۳۳۲ه ق به جمعیت اخوان نوشته، یادآور شده است که «محمد بن عبدالوهاب » به همان اموری دعوت کرد که ابن تیمیه و ش ...

آنچه مسلم است، این است که سخنان «محمد بن عبدالوهاب » از افکار و آراء ابن تیمیه مایه گرفته است و خود بزرگان و نویسندگان وهابی و برخی دیگر از نویسندگان به این امر تصریح کرده اند، مثلا سلطان عبدالعزیز بن سعود، در نامه ای که در تاریخ ذیقعده سال 1332ه ق به جمعیت اخوان نوشته، یادآور شده است که «محمد بن عبدالوهاب » به همان اموری دعوت کرد که ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم به آن دعوت کرده بودند (1) .

شوکانی می گوید: بعضی از مردم را عقیده بر این است که امیر نجد به راه خوارج می رفت ولی من خیال نمی کنم که این مطلب درست باشد زیرا او هرچه آموخته از محمد بن عبدالوهاب آموخته که حنبلی مذهب بود و به اجتهاد ابن تیمیه و ابن قیم و امثال آنها عمل می کرد (2) .

و همچنین دکتر عبدالرحمن زکی گفته است: محمد بن عبدالوهاب کتب تفسیر و حدیث و عقاید، مخصوصا کتابهای ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم را با علاقه زیاد مطالعه می کرد (3) .

«حافظ وهبه » می نویسد: میان این دو مرد (ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب) در دعوت به حق تشابه عظیمی است و ابن تیمیه سرمشق بزرگی برای مصلح نجدی، یعنی محمد بن عبدالوهاب بوده است (4) .

و نیز در دائرة المعارف اسلامی آمده است که شیخ محمد با علمای حنبلی دمشق رابطه داشته و طبیعی است که از تالیفات حنبلیان بالاخص از تعالیم ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه بهره گرفته است (5) .

مؤلف کتاب وهابیان می نویسد:

«از همه مهمتر این که در موزه بریتانیا، بعضی از رسائل ابن تیمیه به خط محمد بن عبدالوهاب موجود است که معلوم می دارد که وی کتابهای ابن تیمیه را هم خوانده و هم آنها را رونویس می کرده است (6) .

محمد بن ابو زهره که از محققان و کارشناسان معروف فرق و مذاهب اسلامی است، درباره تفاوتهایی که میان دعوت ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب وجود دارد، چنین نوشته است:

وهابیان در حقیقت، بر آنچه ابن تیمیه اظهار داشته بود، چیزی اضافه نکردند، لیکن نسبت به ابن تیمیه، شدت عمل زیادتری به کار بردند و کارهائی را انجام دادند که ابن تیمیه انجام نداده بود و این امور در چند چیز خلاصه می شود:

1 - وهابیان، به این که طبق گفته ابن تیمیه، عبادت را به آنچه اسلام در قرآن و سنت مقرر داشته، اختصاص دهند اکتفا نکردند، بلکه امور عادی را نیز خارج از منطقه اسلام دانستند، به همین جهت دخانیات را حرام اعلام کردند و در تحریم آن شدت عمل به خرج دادند وهابیهای عوام کسی را که دود بکشد، همانند مشرکین می دانند، که از این لحاظ شبیه خوارج هستند که هرکس را مرتکب گناه شود، کافر می دانند .

2 - در ابتدای امر، قهوه و امثال آن را بر خود حرام کردند، اما آن طوری که معلوم می شود، بعدا در آن سهل انگاری نمودند .

3 - وهابیها به دعوت تنها اکتفا نکردند، بلکه با مخالفان خود به جنگ برخاستند و می گفتند با بدعتها می جنگیم، رهبرشان در میدان جنگ (در ابتدای کار) محمد بن سعود، جد خاندان سعود و داماد محمد بن عبدالوهاب بود .

4 - وهابیان هر ده و شهری را که تسخیر می کردند، به ویرانی ضریح ها و قبور می پرداختند، از این رو، برخی از نویسندگان اروپائی به آنان لقب (تخریب گران معابد) داده اند که این سخن مبالغه است زیرا ضریح ها با معابد تفاوت دارد، لیکن آن طور که معلوم می شود، آنان هر مسجدی را هم که ضریحی داشت، خراب می کردند .

5 - به این هم قانع نشدند، حتی قبرهایی را که مشخص بود و علامتی داشت، ویران ساختند و چون بر حجاز مسلط شدند، تمام قبور صحابه را خراب و با زمین یکسان کردند واکنون جز نشانه هایی از محل قبر، اثر دیگری باقی نیست . اجازه زیارت قبور را به این نحو داده اند که زائر فقط با جمله «السلام علیک » به صاحب قبر، درود بفرستد .

6 - وهابیان به امور جزئی پرداختند و آشکارا آنها را مورد انکار قرار دادند که نه بت پرستی است و نه منجر به بت پرستی می شود، از جمله عکاسی است که علمای آنها در فتواها و رساله های خود، آن را ذکر کرده اند لیکن امرای آنها به این گفته ها اعتنایی ندارند .

7 - وهابیان، مفهوم بدعت را به طرز غریبی وسعت دادند تا آن حد که پرده بستن بر روضه شریفه پیامبر صلی الله علیه و آله را بدعت دانستند و از تجدید پرده ها و پوشش ها منع کردند، در نتیجه پوششها کهنه و پوسیده شد (7) .

غرض، به قول «گلدزیهر» قیام وهابیان تحقق عملی برای انتقادات ابن تیمیه بود (8) .

حق این است که محمد بن عبدالوهاب و پیروان وی انتقادات و نظریات مغرضانه و ویرانگرانه ابن تیمیه را عملی ساختند و حربه بسیار بزرگی بر اتحاد مسلمین وارد آوردند و عجیب است که برخی از نویسندگان اسلامی همچون غربیها و خاورشناسان مغرض و کینه توز به اسلام، پسر عبدالوهاب را به عنوان «مجدد» و «مصلح » نام برده و دعوت او را یک دعوت اصلاحی برای ارشاد مسلمانان خوانده اند و به تمجید و تحسین او و افکار انقلابی اش پرداخته اند! ! (9) .

با توجه به این که وهابیها برای جلب و جذب برخی از علمای اسلامی و غیر اسلامی رقمهای بزرگی خرج می کنند و در این جهت موفقیتهائی نیز به دست آورده اند، از دفاع برخی از نویسندگان مزدور از افکار کهنه و پوسیده محمد بن عبدالوهاب نباید تعجب کرد .

چه عواملی موجب پیشرفت پسر عبدالوهاب در نجد گردید؟

سخنانی که محمد بن عبدالوهاب اظهار می داشت، دقیقا همانها بود که قبلا ابن تیمیه اظهار داشته بود و همیشه بامخالفتهای شدید مواجه شده بود و با دشواریهای بسیار و بازخواست و تبعید و زندانی شدن و رنجهای دیگر دست به گریبان گردیده بود و هیچگاه نتوانست افکار و عقاید خود را عملی سازد و بالاخره آرزوی آن را به گور برد، مثلا برای او ممکن نشد قبور بزرگان دین را ویران سازد و عقده دل خود را خالی نماید .

اما شیخ محمد بن عبدالوهاب بر عکس ابن تیمیه در نجد با دشواری شدیدی که مانع دعوت او شود، مواجه نگردید و پیروان متعصبی پیدا کرد و افکار و عقاید خود را به وسیله آنان، جامه عمل پوشانید و به ویرانی قبور پرداخت و با عقاید مردم آشکارا مبارزه نمود .

حال باید دید چرا محمد بن عبدالوهاب موفق شد ولی ابن تیمیه موفق نشد؟

1 - یکی از عوامل موفقیت و پایه های پیروزی محمد بن عبدالوهاب استفاده از جهل مردم آن محیط بود . در تاریخچه کوتاه گذشته مربوط به محمد بن عبدالوهاب دیدیم که شیخ محمد نخست مدینه و بصره را برای نشر افکار خود انتخاب کرد و با عکس العمل علمای آگاه روبرو شد، حتی قصد داشت به شام برود گویا تجربه بصره (و شاید آنچه درباره سرنوشت دردآلود ابن تیمیه شنیده بود) مانع از این سفر گشت، منصرف شد و به سراغ نقاط بسیار عقب افتاده مانند «عیینه » و «درعیه » و «حریمله » از سرزمین نجد که کمتر نام و نشانی در تاریخ و جغرافیای نجد داشتند، و مردم آنجا عقب افتاده ترین و جاهلترین مردم عربستان بودند، رفت .

از این گذشته، مردم آن سامان زندگی قبیله ای داشتند و کافی بود شیخ قبیله تمایل به کسی نشان بدهد، و اهل قبیله را به دنبال خود بکشاند .

شیخ محمد در نقاط یاد شده نجد به نشر عقاید خود پرداخت که در آن وقت شاید بزرگترین علمای آن ناحیه شیخ عبدالوهاب پدر او و برادرش شیخ سلیمان بودند، گرچه این دو تن شروع به مخالفت با وی نمودند و تا پدرش در قید حیات بود، مانع دعوت وی بود، ولی با توجه به وضع مردم آن ناحیه، اینگونه مخالفتها تاثیری نداشت، زیرا مردم آنجا در نهایت سادگی و بساطت و دور از مناقشات مذهبی، ذهنی داشتند صاف و خالی و آماده پذیرش هر سخن تازه ای، آن هم با بیانی مؤثر و عوام پسند و گرم که از خصوصیات پسر عبدالوهاب بود .

و لیکن ابن تیمیه آراء و عقاید خود را در شهرهایی همچون دمشق و قاهره که از مراکز عمده علما و قضات درجه اول و صاحب نفوذ مذاهب مختلف اسلامی بود، اظهار می داشت در نتیجه همان طور که در شرح حال او گفته شد، با مخالفت سخت عموم علما و قضات و حکام وقت روبرو گردید او را به بحث و مناظره کشیدند و در ردش سخنها گفتند و کتابها نوشتند و بارها به زندان انداختند و سرانجام سالهای آخر عمرش را در زندان سپری کرده بدین جهت میان محیط دعوت ابن تیمیه و شیخ محمد بن عبدالوهاب تفاوت زیاد وجود داشت .

2 - محمد بن عبدالوهاب پایه کار خود را بر استفاده از حکام ظالم وقت و استفاده از شمشیر و تطمیع در زمینه گسترش قلمرو حکومت و توسعه منطقه نفوذ آنها گذاشت . زیرا با تجربه ای که در بصره و مدینه و سایر نقاط داشت که او را به خاطر افکار انحرافیش از شهر بیرون کردند حتی گاه قصد کشتن او را داشتند، فهمید از طریق تبلیغات زبانی هرگز کار او پیش نمی رود و باید متکی به منطق زور باشد .

و این برخلاف سیره و روش پیامبران و مصلحان راستین جامعه است زیرا روش و سیره آنان بر این بوده همین که می خواستند رسالت خود را اعلام کنند، به سراغ مردم عادی می رفتند و به اتکاء مردم بر قدرتهای موجود زمانه می تاختند و بر این اصل شواهد فراوان از قرآن و سیره پیامبران می توان ارائه نمود و بر عکس پیامبران، مصلحان دروغین همین که می خواهند دعوت خود را آغاز کنند یکسره به طرف دربار یک شاه زورمند می روند و به او متوسل می شوند و با شمشیر او مرام خود را پیش می برند .

روش محمد بن عبدالوهاب روش دوم بود و همان حکام خودکامه ای که محصول آن محیط (به اعتقاد او منحط) برای پیشبرد مقاصد خود برگزید . چنین به نظر می رسد که محمد بن عبدالوهاب هرگز به فکر تشکیل حکومت نیفتاد و ترجیح می داد در کنار آن باشد، گویا استعداد آن را در خود نمی دید .

3 - عامل مهم دیگری برای پیشرفت محمد بن عبدالوهاب، استفاده از خشونت بود، همان گونه که گفتیم، مخالفان عقاید خود را مشرک می دانست و خون و اموال آنها را مباح می کرد و این مطلب را در عمل نیز نشان داد و چنان وحشتی در محیط ایجاد کرده که حتی برادرش که مخالف وی بود، از شهر خود فرار کرد تا در چنگال دژخیمان او گرفتار نشود و حکام سعودی نیز بعضی از سالها مسلمانان را به دلیل این که مشرک هستند، از حج خانه خدا منع کردند و این دلیل آشکاری است که با غیر پیروان خود معامله مشرک می کردند .

پی نوشت:

1) صلاح الدین، مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، بیروت، ج 2، ص 154 .

2) شوکانی، البدرالطالع، ج 2، ص 6 .

3) زکی عبدالرحمن، المسلمون فی العالم، ص 6 .

4) حافظ ذهبه، جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 331 .

5) دائرة المعارف اسلامی، ج 1، ص 113 .

6) علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص 130 .

7) ابوزهره، المذاهب الاسلامیة، ص 351 به بعد، به نقل وهابیان، ص 132 - 134 .

8) العقیدة والشریعة فی الاسلام، ص 267 .

9) احمد امین، زعماء الاسلام، ص 10 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان