این که ابلیس چگونه موجودی است، آیا از ملک است یا نه، علل رانده شدن او از درگاه حق، روشهای او در فریب بندگان خدا چیست؟ و راه های مقابله با دسایس او چگونه است؟ سؤالهایی است که به ذهن خطور می کند . در این مقاله سعی شده است به طور فشرده به این سؤالها پاسخ داده شود .
قبل از هرچیز جا دارد این نکته یادآوری شود که لفظ «ابلیس » یازده بار در قرآن مجید آمده و عجیب این است که درست به همین تعداد هم لفظ «استعاذه » (پناه بردن به خدا از او) در قرآن ذکر شده است .
در کتاب «مفردات راغب » پیرامون این لفظ چنین آمده:
«بلس، الابلاس: الحزن المعترض من شدة الباس یقال ابلس، و منه اشتق ابلیس ...» (1) .
«بلس: مایوس و غمناک شد . الابلاس: حزن و اندوهی که از شدت یاس و نومیدی شکایت کند . که به او «ابلس » گفته می شود . و ابلیس از آن مشتق شده است .
ریشه و مفهوم واژه ابلیس
مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار و ... که از امر خداوند سرپیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید . او در قرآن غالبا به نام شیطان خوانده شده است، اما این که آیا این کلمه علم شخص و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یاس از رحمت خدا به او ابلیس گفته شده؟ محل بحث است .
می توان احتمال دوم را ترجیح داد; زیرا همان طور که از مفردات راغب نقل شد، ریشه ابلیس از «بلس » است به معنی «مایوس شد» چنانکه در قرآن مجید درباره گنهکاران آمده است: «یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون » (2) . «روزی که قیامت برپا شود گنهکاران مایوس شوند» .
در تفسیر مجمع البیان آمده است: ابلیس نام غیر عربی است و گروهی گفته اند که عربی است و از ابلاس مشتق است و در کتاب صحاح و قاموس، آن را عربی و از ابلاس گرفته است و در قاموس، عجمی بودن آن نیز محتمل شمرده شده است اگر - چنانکه نقل شده - ثابت شود که اسم اصلی او «عزازیل » و کلمه ابلیس عربی است، صفت بودن آن بهتر به نظر می رسد، در کتاب «تفسیر صافی » از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که نام او «حارث » بوده است، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مایوس گردید (3) .
آیا ابلیس از فرشتگان بود؟
حال باید پرسید: آیا او ملک و از فرشتگان بود یا خیر؟
در قرآن به صراحت ذکر شده که او از جن بوده آنجا که می فرماید:
«و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ...» (4) .
«چون به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید، همه سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش بیرون شد ...» .
رانده شدن ابلیس از درگاه الهی
ابلیس که به فرموده مولا علی علیه السلام، خدا را شش هزار سال عبادت کرد و باز بنا به گفته خود امام: «لا یدری امن سنی الدنیا ام من سنی الآخرة » (5) . «معلوم نیست آیا از سالهای دنیا بوده یا از سالهای آخرت که هر روز آن معادل پنجاه هزار سال دنیا است » . چرا از درگاه خداوند رانده شد؟
پاسخش را نیز خود امام می فرمایند: «عن کبر ساعة واحدة » «به جهت کبر و سرکشی یک ساعت » (6) .
قرآن هم این موضوع را چنین بیان می فرماید:
«... قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین » (7) .
«ابلیس » گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل » .
روش ابلیس در فریب بندگان خدا و راه مقابله با او
پس از آن که ابلیس از بهشت رانده شد، به خدا عرض کرد:
«... فبعزتک لاغوینهم اجمعین× الا عبادک منهم المخلصین » (8) .
«به عزتت سوگند که همه بندگانت را گمراه می کنم مگر آن بندگان مخلص تو» .
طبق این آیه، خداوند از قول ابلیس می فرماید که همه بندگان در معرض اغوای شیطان هستند مگر بندگان با اخلاص .
در سوره حشر، خداوند روش ابلیس در گمراه کردن بندگان را این گونه بیان می فرماید:
«کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری ء منک انی اخاف الله رب العالمین » (9) .
«همانند شیطان (10) که به انسان گفت کافر شو، چون کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خدا، آن پروردگار جهانیان می ترسم » .
یعنی شیطان، خوب که انسان را فریب داد و او را به کفر واداشت، از او بیزاری می جوید .
باز در جای دیگر خداوند می فرماید که تسلط شیطان تنها بر آنهاست که او را دوست دارند و کسانی که بر خدای عالمیان شرک بورزند:
«انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون » (11) .
«اگر آدمی از یاد خدا سربتابد، خداوند شیطانی را بر او می گمارد که همواره با اوست و قرین و همنشین با او می گردد» .
«و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین » (12) .
«و هرکس از یاد خدا روی گردان شود، شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست » .
چرا که ابلیس دارای اعوان و عفریتهایی از جن و انس است که هر لحظه آماده اغوای آدمیان هستند .
در کتاب «المیزان » بنا به نقل امالی صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده که وقتی آیه: «و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم ...» (13) .
«کسانی که وقتی کار زشتی مرتکب می شوند و یا به خود ستم می کنند به یاد خدا می افتند و از گناهان خود استغفار می کنند» نازل شد، ابلیس به بالای کوهی در مکه رفت که آن را کوه «ثویر» می نامند و به بلندترین آوازش عفریتهای خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسیدند: ای بزرگ ما مگر چه شده که ما را نزد خود خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده، کدام یک از شما است که اثر آن را خنثی سازد؟ عفریتی از شیطانها برخاست و گفت: من از فلان راه آن را خنثی می کنم، شیطان گفت: نه این کار از تو برنمی آید، عفریتی دیگر برخاست و مثل راهی را گفت که اولی گفته بود; و مثل آن پاسخ را شنید . وسواس خناس گفت: این کار را به من واگذار، پرسید از چه راهی آن را خنثی خواهی کرد؟ گفت: به آنان وعده می دهم، آرزومندشان می کنم تا مرتکب خطا و گناه شوند وقتی در گناه واقع شدند، استغفار را از یادشان می برم، شیطان گفت: آری تو; به درد این کار می خوری و او را تا روز قیامت موکل بر این ماموریت کرد (14) .
پس بهترین راه شیطان برای فریب انسان این است که او را از یاد خدا دور نماید و به او وعده و وعید بدهد و توفیق استغفار کردن را از او بگیرد و بهترین راه آدمی هم برای فرار از وساوس او و ذریه اش این است که همواره به یاد خدا باشد و پیوسته بگوید:
«و قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین » (15) . «پروردگارا از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم » .
و به قول مرحوم آیت الله طالقانی قدس سره فقط در روشنی ایمان و معارف عالیه و هدایت قرآن می توان عوامل و آثار و تحریکات آنها (شیاطین) را شناخت و هشیار بود و در پناه رب العالمین و «ملک الناس و اله الناس » می توان راه نفوذ وسوسه ها را بست و دریچه انوار الهامات را گشود: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون » (16) .
«کسانی که تقوا پیشه کنند، چون از شیطان وسوسه ای به آنها برسد، خدا را یاد می کنند و در دم بصیرت می یابند» .
و اگر آدمی از خود غافل شود خدا را از یاد برد قرین شیطان می گردد ... و شیطان بر او چیره می شود و جزء حزب او می گردد: «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون » (17) .
«شیطان بر آنها چیره شده و نام خدا را از یادشان برده است، ایشان حزب شیطانند، آگاه باشید که حزب شیطان زیان کنندگانند» .
پی نوشت:
1) المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 60 .
2) روم: 12 .
3) قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 1، ص 226 و 227 .
4) کهف: 50 .
5) ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلام، ج 4، ص 779 .
6) همان .
7) اعراف: 12 .
8) ص: 82 و 83 .
9) حشر: 16 .
10) این کلمه به صورت مفرد 70 بار و به صورت جمع (شیاطین) 18 بار در قرآن مجید آمده است، و به معنی «دور شده » و «متمرد» می باشد . (قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 32) .
11) نحل: 100 .
12) زخرف: 36 .
13) آل عمران: 135 .
14) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 20، ص 910 .
15) مؤمنون: 97 .
16) اعراف: 201 .
17) مجادله: 19 . تفسیر پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی، ج 1 و 2، قسمت دوم از جزء سی ام، ص 315 .