دفاع و اصول انسانی در جنگ

اسلام برای جنگ مقررات خاصی وضع کرده است تا حتی در طول جنگ هم حقوق مردم حفظ شود و به حرمت انسانی آنها، خلل و خدشه ای وارد نگردد. بنابراین، جنگ در اسلام، بر اصول اخلاقی مبتنی است و خشونت و ترور در این دین الهی جایگاهی ندارد.

چکیده

اسلام برای جنگ مقررات خاصی وضع کرده است تا حتی در طول جنگ هم حقوق مردم حفظ شود و به حرمت انسانی آنها، خلل و خدشه ای وارد نگردد. بنابراین، جنگ در اسلام، بر اصول اخلاقی مبتنی است و خشونت و ترور در این دین الهی جایگاهی ندارد.

ما، در این مقاله ،با استناد به کتاب ، سنت و نظرات فقهای بزرگ، ضمن بیان انگیزه دفاع در اسلام،به تبیین این واقعیت پرداخته ایم که جنگ در این دین مقدس، تنها در مواردی ،آن هم با آداب خاص خود،برای حفظ و حراست از کیان اسلام مجاز شمرده شده و البته عفو و گذشت و رحمت، حتی در میدان جنگ نیز مورد سفارش اسلام قرار گرفته است.

کلید واژه ها:

جنگ، دفاع، دفاع مشروع، رخصت، مثله، سلاح کشتار جمعی، وفای به عهد.

بررسی انگیزه دفاع و اصول انسانی جنگ در اسلام

کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم(1)

جنگ بر شما مقرر شده و آن برای شما ناگواراست؛ و چه بسیار چیزهایی که ظاهراً در نظر شما مکروه و ناپسند است، ولی در حقیقت برایتان مفید و سودمند می باشد.

فلسفه جنگ و انگیزه دفاع در اسلام

بدون شک، حیات هر موجود زنده، بر سه اصل زیر، استوار است:

1. جذب اکسیژن ،آب و خوراک

2. رشد و نمو و تولید مثل

3. دفع ضرر و مزاحم

این سه اصل در بقاء و تداوم یک ایده و مکتب نیز نقشی بسیار ضروری و بنیادین دارند و ناگفته پیداست که حکومت اسلامی هیچگاه، از تهدید عواملی که مطامع و منافع مادی آنها به خطر افتاده مصون نیست و باید با استفاده از اصل سوم، به دفع ضرر و مزاحم بپردازد و حلقه دفاعی خود را مستحکم گرداند.

باتأملی اندک در تاریخ اسلام، ملاحظه می کنیم که این دین حقیقت گرای انسان ساز،در هر عصر و دوره ای، به انحاء مختلف، مورد سوءقصد و اتهام واقع شده و بیشترین این سوءقصدها از سوی قدرتهای استکباری بوده است؛ مستکبرینی که بدون صلاحیت و شایستگی، مدعی رهبری جهانیان هستند و با هزاران ترفند ، ظاهرسازی و تبلیغات دورغین خود را صالح و بلکه اصلح معرفی می کنند.از این رو، یکی از انگیزهای جنگ در اسلام ،دفاع در برابر خیانتهای مستکبران کفر پیشه است: «انّ اللّه یدافع عن الذین آمنوا انّ اللّه لا یحب کل خوان کفور»(2)

« خداوند، مومنان را از مکر و شر دشمن حفظ می کند؛ که خدا هرگز خیانتکار و کافر را دوست نمی دارد.»

همچنین خداوند از آن جهت به افراد با ایمان اجازه جنگ داده است که مورد ظلم واقع شده اند: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا...» رخصت (جنگ) به جنگجویان (اسلام) داده شد؛ زیرا، آنها از دشمن سخت ستم کشیدند.

هدف دیگر از دفاع مشروع ،جلوگیری از انهدام مساجد و متروک شدن نماز و یاد خداست: «ولولادفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبیع وصلوات و مساجد یذکرفیهااسم اللّه کثیرا»(3)

و اگر خدا دفع شر بعضی از مردم را ببعض دیگر نکند ،همانا صومعه ها ، دیرها و مساجدی که در آن نماز و ذکر خدا بسیار می شود، همه خراب و ویران می شود.

از دیگر اهداف مهم دفاع مشروع، از بین بردن فتنه و فساد و شرک است تا این که دین، تنها از خدا گردد. (نه طاغوتهای ستمگر): «قاتلوهم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین للّه »(4)

« با کافران جهاد کنید؛ تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آیین، دین خدا باشد.

حمایت از مردان و زنان و کودکان ستمدیده و مستضعف که خواهان یاری خدا هستند، از دیگر انگیزه های دفاع مشروع است: «و مالکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه والمستضعفین من الرجال والنساء والوالدان...»(5)

«چرا در راه خدا جهاد نمی کنید؛ در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک شما در مکه اسیر ظلم کفارند.»

بنابراین، آنچه که به وضوح از احکام و مبانی دین مبین اسلام استنباط می شود، آن است که اسلام دین برادری ،برابری ،محبت و رحمت است و جنگ و قتال هرگز جزء اهداف اسلام نبوده و نیست. اسلام می خواهد مردم را به سمت کمال و سعادت رهنمون گردد و آنها را از هرگونه رنج و ذلت و انحراف باز داشته و قسط و عدالت را در جامعه همواره زنده نگه دارد. خداوند متعال می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنامعهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط»(6)

« ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب، وسیله اندازه گیری، نازل کردیم؛ تا مردم بر میزان عدالت عمل کنند.»

امیرالمؤمنین علیه السلام علت پذیرش حکومت، پس از خلیفه سوم، و روی آوردن همگان به سوی آن حضرت را، این چنین بیان می کند:

«ولولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر وما أخذاللّه علی العلماء أن لایقاروا علی کظّه ظالم ولاسغب مظلوم لاءلقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اؤلها»(7)

اگر حضور زیاد بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم.

بنابراین، ارسال رسل و انزال کتب و ایجاد حکومت اسلامی، برای این است که ظلم، تبعیض، ضلالت و فساد از جامعه رخت بربندد و عدالت و امنیت در میان همه اقشار جامعه برقرار شود؛ تا همگان، به سهم خویش، از نعمتهای مادی و معنوی برخوردار گردند. از این رو، جنگ در اسلام، به خاطر کینه توزی و دشمنی نیست؛ بلکه، از آداب و دستوراتی که برای جنگ معین کرده است، روشن می شود که، در هیچ حالی عفو و گذشت و رحمت و رافت را چه در میدان جنگ و چه بعد از اتمام جنگ، به دست فراموشی نسپرده است.

به عنوان نمونه، پاره ای از دستورات اسلام را در زمینه جنگ مورد بررسی قرار می دهیم:

1. حرمت جنگ پیش از تبیین حق و اتمام حجت بردشمنان

علت و انگیزه جنگ، هرچه باشد و تحت هر شرائطی، باید دانست که پیش از اتمام حجت بر دشمنان اسلام، جنگیدن با آنها حرام است.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در وصیتش به مولا علی علیه السلام می فرماید: «یا علی لاتقاتل احدا حتی تدعوه الی الاسلام و أیم اللّه لان یهدی اللّه عزوجلّ علی یدیک رجلاً خیرلک ممّا طلعت علیه الشمس و غربت.»(8)

یعنی «ای علی با هیچ کس جنگ مکن؛ مگر این که، او را به اسلام فراخوانی و سوگند به خدا که اگر خداوند توانا یک نفر را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از آنچه که خورشید بر آن طلوع و غروب می کند.

حرمت جنگ پیش از دعوت به اسلام، مورد اجماع همه فقهای شیعه و سنی نیز هست که به عنوان نمونه، به تعدادی از این فتاوی اشاره می کنیم:

شیخ طوسی (متوفی 460 ه.) می گوید: «جنگ کردن با هیچیک از کافران جایز نیست؛ مگر، پس از این که به اسلام دعوت شوند.»(9)

علی مرغینانی حنفی (متوفی 593 ه.) می گوید:« جنگیدن با کسی که از دعوت اسلام بی خبر است، جایز نیست؛ مگر این که به اسلام دعوت شود.»(10)

بدرالدین ابن جماعه (متوفی 733 ه.) می گوید: «نباید با کسی که دعوت اسلام به او نرسیده است جنگید؛ مگر این که پیش از جنگ به اسلام دعوت شود.»(11)

2. برحذر داشتن مسلمین از کشتن افراد ناتوان و ضعیف

پیامبرگرامی اسلام پیروان خویش را از کشتن ضعیفان نهی فرموده اند؛ چنان که در دستورات خود در یکی از جنگها می فرماید: «پیرمرد ناتوان و کودک و زن رانکشید.»(12)

در حدیثی دیگر فرموده است: «نوزاد و زن و پیرمرد مسن را که توان جنگیدن با شما را ندارند، نکشید.»(13)

و باز می فرماید: «اهل صومعه را نکشید.»(14) یعنی راهبان مسیحی را که در صومعه ها، خدای را عبادت می کنند نکشید و این حکم مورد اتفاق و اجماع همه مسلمانان است.

جعفر ابن احمد ابن ابی یحیی (ت 537 ه.) می گوید: «در جنگ با کافران، کودکان ، زنان ، پیرمردان ، ناتوانان و راهبانی که با خدای خود به خلوت نشسته اند، نباید کشته شوند؛ مگر این که به جنگ آمده باشند و علیه مسلمانان در عملیات جنگ شرکت جسته باشند.»(15)

عبدالرحمن مقدسی حنبلی (متوفی 624 ه.) می گوید: «در جنگ با کافران نباید کودک، دیوانه، زن، راهب، پیرمرد فرتوت، فلج زمین گیر و ضعیف العقلی که نمی تواند نظر و رأیی داشته باشد، کشته شود؛ مگر این که در عملیات جنگ شرکت کرده باشند و در حال جنگ باشند.»(16)

محمد بن مکی مشهور به شهید اول (ت 789 ه.) می فرماید: «کشتن دیوانگان و کودکان و زنان جایز نیست؛ هرچند به کافران کمک کنند؛ مگر این که ضرورت اقتضاء کند.»(17)

محمد حسن نجفی (ت 1266 ه.) در کتاب قیم «جواهر الکلام» می گوید: «کشتن مجانین و کودکان و زنان کافر جایز نیست؛ هرچند به کافران کمک کنند؛ مگر از روی اضطرار و ناچاری و من در این مسأله هیچ مخالفتی از سوی هیچ فقیهی ندیده ام.»(18)

بنابراین، اسلام هیچ میل و رغبتی به جنگ ندارد؛ مگر از روی اضطرار و ناچاری، و هدفش هدایت و اصلاح است و به همین جهت کشتن ضعیفان و ناتوانان را هرچند جزء دشمنان اسلام باشند، تحریم کرده است.

3. حرمت زهر پراکندن در محل زندگی مشرکان

هدف اسلام از تشریع جنگ، چنانچه گذشت، انتقام جویی نیست که توسل به هر وسیله ای را برای گرفتن انتقام و تشفی قلوب روا بداند؛ بلکه، در مرحله نخست می خواهد مشرکان را هدایت کند و آنان را به سمت و سوی حق سوق دهد و در مرحله بعدی آنها را دفع کند تا مسلمانان از شر آنها در امان بمانند. در همین راستا به کارگیری سلاح کشتار جمعی و شیمیایی را تحریم کرده است. از امام علی علیه السلام روایت شده است که آن بزرگوار فرمودند: «پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از پراکندن سم و زهر در سرزمین و شهرهای مشرکان نهی فرموده است.»(19)

سید محمد صدر (ت 1419 ه.) با توجه به حدیث مذکور از نبی اکرم صلی الله علیه و آله می گوید: «نهی در کلام رسول خدا بر تحریم دلالت می کند مادامی که انجام منهی، مصلحت فراوانی نداشته باشد که آن هم بسیار نادر است و این حدیث شریف هرچند خصوص زهر و سم را نام برده است لیکن تمامی سلاحهای کشتار جمعی را فرا می گیرد؛ زیرا، سلاحهایی همچون سلاحهای هسته ای و غیره، گناهنکار و بی گناه و مسلح و غیرمسلح، همه را نابود می کند.»(20)

4. حرمت مثله و تخریت اقتصادی

دین مقدس اسلام انجام کارهای پست و ناشایست را حتی در جنگ با متجاوزان حرام کرده است؛ چرا که، این دین آمده است تا رحمه للعالمین یعنی، رحمتی برای همه عالمیان باشد و هر کسی به نوعی از این رحمت واسعه الهی برخوردار گردد.

پیامبر عظیم الشان اسلام در سفارشهای خود به فرماندهان لشکر می فرماید: «به نام و یاد خدا، در راه خدا، بر دین رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جنگ حرکت کنید و پیمان شکنی و فریبکاری نکنید و کسی را مثله نکنید (گوش و بینی و دست و پا نبرید) و درختی را قطع نکنید؛ مگر این که ناچار شوید... .»(21)

شهید اول در این زمینه می گوید: «مثله کردن و پیمان شکنی و فریبکاری جایز نیست.»(22)

سید محمد صدر در کتاب «ماوراء الفقه» تحت عنوان حرمت نابود کردن گیاهان و حیوانات روایاتی را نقل می کند؛ یکی از آنها «معتبره مسعده بن صدقه» از امام صادق علیه السلام است که فرموده است: «پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه برای لشکر فرماندهی معین می کرد او را به تقوای الهی در خصوص کارهای مربوط به خودش و سپس در کارهای مربوط به اصحاب و سپاهیانش امر می فرمود و سپس می فرمود: به نام خدا و در راه خدا، با کافران بجنگید و پیمان شکن نباشید و کسی را مثله نکنید و کودکان و شخص زمین گیر و مبتلایی که از جنگ به دور است را نکشید؛ درختان را به آتش نکشید؛ درختان میوه دار را قطع نکنید و مزرعه ها را آتش نزنید چون شما نمی دانید شاید به آنها احتیاج پیدا کنید و حیوانات حلال گوشت را پی نکنید مگر این که ضرورت اقتضا کند.»(23)

با توجه به این فرمایش رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، درمی یابیم که دین اسلام و شخص رسول اللّه با هرگونه تخریب و جنگ ناجوانمردانه و زیان رساندن بی نتیجه، حتی نسبت به متجاوزان، مخالف است و هر محقق بی طرف با وقوف بر دستورات و آداب قتال اسلام، درمی یابد که آیین اسلام از این قبیل اتهامات که اکنون دشمنان در بوق و کرنای تبلیغاتی خویش می دمند بری و منزه است و برچسب ارعاب و ترور و تعابیری از این دست به این دین مملو از عطوفت و رحمت نمی چسبد.

5. وجوب پذیرش پناهندگی پناه آورنده و وفای به عهد

یکی از مقاصد مهم شریعت اسلام حفظ جان مردم است. از این روی، هر کاری که موجب حفظ جان و نجات انسان از مرگ شود را واجب می داند. یکی از این کارها قبول پناهندگی است.

خداوند مهربان می فرماید: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه.»(24)

یعنی اگر مشرکی به تو پناهنده شد، او را پناه ده تا این که سخن خداوند را بشنود؛ سپس او را به محل امنش برسان.

در مسأله پناهندگی، فقها با تعمیم موضوع آن را از وظایف خاصه امام و فرمانده سپاه ندانسته و گفته اند: «هریک از مسلمانان حتی اگر به یک لشکر از مشرکین امان دهد یا به دهکده ای امان دهد و امام از آن باخبر گردد، بر او جایز نیست که خون آنها را مباح بداند؛ مگر این که از ذمه آن امان خارج شوند.»(25)

دین مقدس اسلام، وفای به عهد را واجب دانسته است؛ دلیل این وجوب آیه شریفه قرآن است که می فرماید: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا»(26) یعنی به عهد خود وفا کنید؛ زیرا، عهد مورد سؤال و بازخواست است. این آیه شریفه از دو جهت بر وجوب وفای به عهد دلالت دارد: 1 صیغه امر (اوفوا) 2 این که عهد مورد سؤال و بازخواست قرار گرفته است و مسلما اگر وفای به عهد واجب نبود، مورد بازخواست قرار نمی گرفت. بنابراین، تا وقتی که دشمن به آن پای بند است نقض آن جایز نیست و خود این حکم دلالت می کند بر این که اسلام برای دفاع از مقدسات و جان و مال مسلمانان می جنگد تا دشمن را دفع کند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده اند: «حسن العهد من الایمان.»(27)

یعنی خوش قول بودن از ایمان است.

امام علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که عهد و پیمان خود را مراعات نکند، هنوز خدا را باور نکرده و یقین به خداوند پیدا نکرده است.»(28)

پیامبر بزگوار صلی الله علیه و آله فرموده اند: «کسی که پیمان بسته ای، را بکشد بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.»(29)

نه تنها کشتن، بلکه انواع آزار و اذیت معاهدین حرام است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: «من آذی ذمیا فانا خصمه و من کنت خصمه خصمته یوم القیامه.»(30)

یعنی: هر کس کافر به ذمی (کافری که در زیر سایه اسلام در امان است) آزار رساند، من دشمن او هستم، و کسی که من دشمن او باشم، روز قیامت با او مخاصمه خواهم کرد.

امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «من آمن رجلا علی ذمّه ثم قتله جاء یوم القیامه یحمل لواء الغدر.»(31) هر کس کافری را با عهد و پمان مخصوصی امان دهد، سپس پیمان شکنی کرده او را بکشد، روز قیامت در حالی که پرچم پیمان شکنی و بی وفایی را در دست دارد، محشور خواهد شد.

سیره مسلمانان نیز در عمل همین بوده است که اگر پیمانی با کفار می بستند، آن را محترم می شمردند و نقض نمی کردند.

صاحب جواهر می گوید: «وفاء به عهد مورد اجماع و اتفاق همه فقهاست.»(32)

6. خوشرفتاری با اسیران

اگر دستوراتی که اسلام در رابطه با اسیران جنگی دارد را مورد مطالعه و دقت نظر قرار دهیم، درمی یابیم که رحم و رأفت و احسان و گذشت این آیین آسمانی در مقایسه با سایر ادیان الهی تا چه اندازه است؛ به گونه ای که حتی نسبت به کسانی که در مقابلش قد برافراشته و صف آرایی نموده و مسلمانان را مورد جرح و قتل قرار داده اند، اینک که اسیر شده و به چنگ مسلمانان افتاده اند توصیه می کند که با آنها به نیکی رفتار شود و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند.

یکی از صحابه رسول خدا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اجازه می خواهد که زبان یکی از مشرکین را که بارها آن حضرت را ناسزا گفته و هجو کرده است از کامش بیرون کشد؛ پیامبر مهربان در پاسخ او می فرماید: «من او را مثله نمی کنم؛ تا خداوند مرا مثله نکند.»(33)

خوشرفتاری با اسیر، عام و در هر شرائطی لازم الاجراست و به قتل رساندن اسیر ممنوع است؛ مگر در صورتی که استحقاق قتل را داشته باشد؛ که البته تشخیص آن بر عهده امام مسلمانان است و کسی با استنباط شخصی خودش نمی تواند این استحقاق را تشخیص دهد و اسیر را به قتل برساند.همچنین فراهم آوردن مایحتاج اسیر از قبیل خوراک و پوشاک واجب است؛ هرچند که به خاطر ضرورت مخصوصی واجب القتل باشد.

امام صادق علیه السلام فرموده اند: «حق اسیر بر کسی که او را به اسارت گرفته این است که به او آب و غذا دهد؛ گرچه قرار است فردای آن کشته شود.»(34)

سرنوشت اسیران جنگی با اختیاراتی که اسلام به امام داده است تعیین می شود؛ به این نحو که امام بین انتخاب یک گزینه از سه گزینه زیر مخیر است:

1. آزاد کردن اسیر بدون عوض مالی یا مبادله اسیر.

2. آزاد کردن اسیر در عوض مال یا آزادی اسیر مسلمانی که توسط کفار به اسارت درآمده است.

3. مملوک قرار دادن.

قرآن کریم بعضی از این احکام را در سوره محمد صلی الله علیه و آله به صراحت بیان فرموده است: «حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق، فاما منا بعد، واما فداء حتی تضع الحرب اوزارها.»(35)

یعنی «تا آنگاه که کافران را (در جنگ) از پای درآوردید (اسیران را) محکم نگاه دارید (تا از چنگتان فرار نکنند) وانگهی یا بر آنان منت نهید (و آنها را بلاعوض آزاد کنید) و یا در قبال گرفتن چیزی آنها را عوض کنید؛ تا این که جنگ بارهای خود بر زمین نهد و به اتمام رسد. چنانچه ملاحظه می شود در هیچ یک از سه گزینه فوق، واژه قتل به چشم نمی خورد. این حکم حاکی از این حقیقت است که اسلام برای حیات انسانها ارزش فراوانی قائل است؛ حتی برای حیات کسی که در مقابل مسلمانان ایستاده و با آنها جنگیده تا این که اسیر شده است! با وجود این احکام که مورد اتفاق همه علما نیز هست چگونه می توان اتهام خشونت و ترور به اسلام را که از سوی برخی از دشمنان و معاندان این شریعت مقدس ابراز می گردد پذیرفت؟

جالب اینجاست که از دیدگاه اسلام حتی وقتی اسیر آزاد می شود، اگر خطر و ضرری او را در راه تهدید می کند واجب است که او را به محل امنش برسانند! دریغا که در دنیای امروز، عده ای از روی غرض و مرض و عده ای از روی جهل و بی خبری، برای بدنام کردن اسلام از هیچ اتهام و اقدامی فروگذار نمی کنند.

واقعیت این است که دشمنان پی برده اند که اسلام دینی انسان ساز و حقیقت گرا و کامل است و دنیای آگاه امروز نیز کم کم به این حقیقت مسلم پی می برد و وجدانهای حق طلب به آن گرایش پیدا می کنند؛ لکن برای این که چهره زیبا و نورانی اسلام در اذهان، مخدوش جلوه داده شود، گروهی دست به این اتهامات واهی و تبلیغات دروغین می زنند؛ غافل از این که مطابق وعده قرآن کریم این دین، جهانی خواهد بود و تفوق و برتریش بر سایر ادیان جلوه گر خواهد شد.

هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون.

والحمدللّه رب العالمین

فهرست منابع و ماخذ

1 قرآن کریم.

2 الاحکام، یحیی بن الحسین بن القاسم، مکتبه زمار، صنعاء، 1410 ه .

3 تحریر الاحکام، ابن جماعه، دارالثقافه، بیروت، 1408 ه .

4 ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی، موسسه فرهنگی تبلیغاتی امیرالمؤمنین، قم، زمستان 81.

5 تصنیف غررالحکم، عبدالواحد بن محمد الامدی، مکتبه الاعلام الاسلامی، قم، 1366 ه ش.

6 الجامع الکبیر، محمد ابن عیسی الترمذی، دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1988.

7 جواهر الکلام، محمد حسن النجفی، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیروت، 1981.

8 السیره النبویه، عبدالملک بن هشام الحمیدی، مطبعه المصطفی البابی، مصر، 1355 ه .

9 شرح نکات العبادات، جعفر بن احمد بن ابی یحیی، مکتبه الیمن، صنعاء، 1407 ه .

10 صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بخاری، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1313 ه .

11 العده شرح العمده، عبدالرحمن بن ابراهیم مقدسی، دار الکتاب العربی، بیروت، 1417 ه .

12 غایه المراد، محمد بن مکی، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، قم، 1414 ه .

13 کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار صعب، بیروت، 1401 ه .

14 کنز العمال، علاءالدین علی المتقی الهندی، موسسه الرساله، چاپ پنجم، بیروت، 1985.

15 ماوراء الفقه، محمد الصدر، مطبعه الاداب، النجف اشرف، 1996.

16 مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر هیثمی، دار الکتاب العربی، بیروت، بی تا.

17 مسند الامام زید، عبدالعزیز بن اسحاق البغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1403 ه .

18 النهایه، محمد بن الحسن الطوسی، انتشارات قدس، قم، بی تا.

19 الهدایه، علی بن ابی بکر مرغینانی، مطبعه البابی، مصر، بی تا.

پی نوشت ها


1. سوره بقره، آیه 216.

2. سوره حج، آیه 38.

3. سوره حج، آیه 40.

4. سوره بقره، آیه 193.

5. سوره نساء، آیه 75.

6. سوره حدید، آیه 25.

7. ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی، موسسه فرهنگی تبلیغاتی امیرالمؤمنین، قم، چاپ دوم، خطبه 3، ص 30.

8. کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار صعب، چاپ بیروت، سال 1401 ه. ج 5، ص 36.

9. النهایه، محمد بن الحسن الطوسی، انتشارات قدس محمدی، چاپ قم، ص 292.

10. الهدایه، علی ابن ابی بکر مرغینانی، مطبعه البابی، چاپ مصر، ج 2، ص 136.

11. تحریر الاحکام، ابن جماعه، چاپ دار الثقافه، بیروت، سال 1408 ه. ص 172.

12. کافی، ج 5، ص 28 و مجمع الزوائد از علی ابن ابی بکر هیثمی، چاپ دار الکتاب العربی، بیروت، ج 5، ص 316.

13. مسند الامام زید، چاپ دار الکتب العلمیه، بیروت، 1403 ه. چاپ دوم، ص 313.

14. شرح نکات العبادات، جعفر بن احمد بن ابی یحیی، مکتبه الیمن، چاپ صنعا، 1408 ه. ص 398.

15. همان مصدر، ص 397.

16. العده، شرح العمده، عبدالرحمن بن ابراهیم مقدسی، دارالکتاب العربی، چاپ بیروت، 1717 ه. ص 655.

17. غایه المراد، محمد بن مکی عاملی، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، چاپ قم، 1414 ه. ، ج 1، ص 482.

18. جواهر الکلام، محمد حسین نجفی، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیروت، 1981 م، ج 21، ص 73.

19. کافی، همان ماخذ، ج 5، ص 28.

20. ماوراء الفقه، محمد صدر، مطبعه الآداب، چاپ نجف اشرف، 1996 م، ج 2، ص 272.

21. کافی، همان ماخذ، ج 5، ص 30.

22. غایه المراد، محمد ابن مکی عاملی، مرکز الابحاث و الدراسات الاسلامیه، قم، 1414 ه. ج 1، ص!482.

23. کافی، همان ماخذ، ج 5، ص 229.

24. سوره توبه، آیه 6.

25. الاحکام، یحیی بن الحسین بن القاسم، صنعاء مکتبه زمار، ج 2، ص 510.

26. سوره اسراء، آیه 34.

27. کنز العمال، علاءالدین علی المتقی هندی، چاپ 5، موسسه الرساله، بیروت، 1985 م، ج 4، ص 265.

28. تصنیف غرر الحکم، عبد الواحد بن محمد الامدی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1366 ه. ج 5، ص 120.

29. صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بن ابراهیم البخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1313 ه. ج 5، ص 120.

30. الجامع الکبیر، محمد بن عیسی الترمذی، دارالغرب الاسلام، بیروت، 1988 م، ج 1، ص 85.

31. کافی، همان ماخذ، ج 5، ص 31.

32. جواهر الکلام، همان ماخذ، ج 21، ص 97.

33. السیره النبویه، عبدالملک بن هشام حمیدی، مطبعه المصطفی البابی، چاپ مصر، 1355 ه. ج 2، ص 304.

34. کافی، همان ماخذ، ج 5، ص 35.

35. سوره محمد صلی الله علیه و آله ، آیه 4.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان