1 - صبر و شکیبایی
یک دسته از آیات داریم که مؤمنین را مدح می کند بر این که در مقابل سختیهایی که، بخصوص از ناحیه کفار، متوجه آنها می شود صبورند، در آیه 186 سوره آل عمران می فرماید: «لتبلون فی اموالکم و انفسکم ولتسمعن من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیرا» خداوند متعال در این آیه چند دسته از حقوق را ذکر کرده است: «لتبلون فی اموالکم و انفسکم ولتسمعن اذی کثیرا» شما نسبت به اموالتان و جانتان و اعراضتان در معرض آزمایش هستید و به بلاها و سختیهایی مبتلا می شوید و بخصوص از ناحیه کفار چه اهل کتاب و چه مشرکین ایذاهای لفظی به شما زیاد می شود . «ولتسمعن من الذین اوتواالکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیرا» مسخره تان می کنند، توهین می کنند، بدگویی می کنند، فحش می دهند، شما در معرض این اذیتهایید . «و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور» اگر در مقابل سختیهایی که متوجه جان و مال و شخصیت و عرضتان می شود شکیبا باشید این از امور بسیار ارزشمندی است . پیداست که آیه تشویق می کند مؤمنین را به این که در مقابل این گونه سختیها و اذیتها خویشتن دار باشند و از کوره در نروند .
از طرف دیگر کسانی را که وقتی اذیتی از دشمنانشان می بینند حالت انفعالی پیدا می کنند و سست می شوند مذمت می کند، در آیه 10 از سوره عنکبوت می فرماید: «و من الناس من یقول آمنا بالله فاذا اوذی فی الله جعل فتنة الناس کعذاب الله » بعضی از مردم، افراد ضعیف النفس و زبونی اند، می گویند ایمان آوردیم . این تعبیر «یقول آمنا بالله » نشان می دهد که آنان یک کار سطحی انجام می دهند و چنان نیست که واقعا تحقیق کرده باشند و تصمیمی سنجیده گرفته باشند بلکه مصلحت خودشان را در این می بینند و اگر منکر و منافق هم نباشند ولی ایمانشان عمقی ندارد . «فاذا اوذی فی الله » وقتی ایمان آورد ممکن است از ناحیه دشمنان مسلمین مورد ایذا قرار بگیرد . «فاذا اوذی فی الله جعل فتنة الناس کعذاب الله » این فتنه ای که از ناحیه مردم متوجه او می شود و مورد ایذا قرار می گیرد مثل عذاب خدا تلقی می کند; یعنی آن طور که باید از عذاب خدا بترسد از ایذا مردم فرار می کند و نمی تواند تحمل کند، ولی اگر ایذایی در کار نبود و مؤمنین به پیروزیهایی رسیدند می گوید ما هم جزو شما بودیم . «و لئن جاء نصر من ربک لیقولن انا کنا معکم » ما گفتیم ایمان داریم و با شما هستیم پس ما هم در این پیروزی شما سهیم و شریکیم . «او لیس الله باعلم بما فی صدور العالمین » اینان چه کسی را گول می زنند؟ آیا خدا آگاهتر نیست به این که در سینه های مردم چیست؟
از این آیه شریفه پیداست که مؤمن باید طوری باشد که ایذاهای در راه خدا را تحمل بکند و طوری نباشد که ایذای مردم را مثل عذاب خدا تلقی بکند، این روح صبر و شکیبایی و خویشتن داری، ارزش بزرگی است که انسان می بایست به دست آورد .
2 - گفتار و رفتار بزرگوارانه
یک سلسله آیاتی داریم که مؤمنین وقتی با اهل معصیت و مرتکبین گناه مواجه می شوند باید چگونه رفتار کنند; از جمله در سوره فرقان آیه 72 در وصف عبادالرحمن می فرماید: «و اذا مروا باللغو مروا کراما» معنای متعارف «لغو» ، کار پوچ و بیهوده و بی فایده است ولی مفسرین تصریح فرموده اند که لغو در این جا شامل معاصی هم می شود . تعبیر آیه شریفه این است که «اذا مروا باللغو» این خود نشان می دهد که عبادالرحمن خودشان اهل لغو نیستند و ممکن است، بطور اتفاقی با عمل لغو و یا با کسانی که اهل لغوند، مواجه بشوند; مثلا کسی برای دیدن دوستش به منزل او آمد وقتی وارد شد دید مجلس لهوی برپاست . عبادالرحمن وقتی با اهل لغو مواجه می شوند یا در کوچه و بازار یا در مجالس و مجامعی با لغو برخورد می کنند «مروا کراما» از ایشان کریمانه و بزرگوارانه می گذرند .
اجمالا از این آیه شریفه استفاده می شود که نسبت به اهل معصیت یا کسانی که مرتکب کارهای غیر اخلاقی می شوند باید برخورد کریمانه و بزرگوارانه کرد . گاهی هست که یک فرد با گروهی که مشغول معصیتی هستند روبه رو می شود و اگر بخواهد با ایشان کلنجار برود بر تعصبشان افزوده می شود و بیشتر لجاجت می کنند و چاره ای ندارد جز این که فقط خودش را بیابد که آلودگی پیدا نکند و لذا بعضی از مفسران فرموده اند که منظور از این مرور کریمانه این است که دامن خودش را جمع کند که به این گناهان و آلودگیها مبتلا نشود . ولی ممکن است که معنای «مروا کراما» بیش از این باشد، زیرا گاهی زمینه مساعدی هست که آنها را موعظه و ارشاد کند . این هم یک رفتار کریمانه ای است و حتی گاهی ممکن است مراتب دیگری از امربه معروف و نهی از منکر را اجرا بکند . عمده این است که شخص رفتار صحیح و شایسته ای داشته باشد و رفتارش طوری نباشد که آنها را به گناه تشویق بکند یا لجوج بکند و یا این که برخورد نامطلوبی با آنها داشته باشد .
آیات دیگری هست که شاید بتوانند مفاد این آیه را کمی روشنتر کنند، در همین سوره شریفه در آیه 63 می فرماید: «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» در اوصاف عبادالرحمن است که وقتی با اهل جهالت - یعنی کسانی که جهلشان منشا رفتارهای جاهلانه ای می شود و از جمله در سخن گفتن با مؤمنین سخنان جاهلانه ای می گویند - مواجه می شوند، عکس العملشان این است که کلامی سلیمانه می گویند: «قالوا سلاما» منظور سلام لفظی نیست که اگر کسی به او فحش بدهد در جواب بگوید «سلام » منظور کلام سالم و برخورد سالم است اما روشن نیست که چگونه جوابی می تواند جواب سالمی باشد .
شاید از آیه دیگری بتوانیم توضیح بیشتری استفاده کنیم و آن آیه 55 سوره قصص است که می فرماید: «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لکم اعمالکم سلام علیکم لانبتغی الجاهلین » در اوصاف مؤمنین است که وقتی سخن لغوی می شنوند (مقایسه کنید با «اذا خاطبهم الجاهلون » در آیه قبلی) اعراض می کنند و به آن دامن نمی زنند . توجه داشته باشید که می فرماید «از آن سخن اعراض می کنند» نه «از آن شخص » ، و به ایشان می گویند: ما رفتاری داریم برای خودمان و شما هم رفتاری دارید برای خودتان; یعنی ما با شما در رفتارتان شریک نمی شویم، ما اهل این کارهایی که شما می کنید و این سخنانی که می گویید نیستیم، ما مشی دیگری داریم «سلام علیکم » ، این سلام ممکن است در مقام وداع و جدا شدن از آنان باشد و ممکن است کنایه از گفتار و رفتار مسالمت آمیز و تامین دادن باشد; یعنی ما در مقام اذیت شما نیستیم . «لانبتغی الجاهلین » و از جمله در تفسیر المیزان فرموده اند که منظور لسان حال است نه این که این جمله را به زبان بیاورند چون خود این تعبیر، نوعی بدگویی است، یعنی برخوردی که می کنند طوری است که این برداشت از آن می شود که ما با شما که جاهل هستید کاری نداریم و با شما همراه و همگام نمی شویم .
حاصل آن که عبادالرحمن این وصف را دارند که هنگام برخورد با نابخردان عمل جاهلانه ای انجام نمی دهند، اگر آنان یک حرف پوچ و جاهلانه ای زدند اینها برنمی گردند آن حرف را تکرار کنند بلکه گفتار و رفتار ایشان متین و بزرگوارانه است .
از این آیات چند نکته استفاده می شود: یکی این که خود شخص با جاهلان همکاری و همگامی نداشته باشد و در جمعشان شرکت نکند بلکه بزرگوارانه بگذرد . دیگر آن که کاری نکند که فتنه بزرگتری ایجاد بشود یا آنان لجوجتر شوند و بیشتر به کار خودشان اصرار ورزند و یا مفسده دیگری به وجود بیاید . و نکته سوم آن که سخن جاهلانه و مسخره و توهین آمیز ایشان را با سخن عاقلانه و متین و برخورد سالم پاسخ بدهد . اما آیا معنایش این است که امر به معروف هم نکنید و اگر موقعیت ایجاب می کند موعظه و راهنمایی هم نکنید؟ آیه در چنین مقامی نیست .
بعضی از فرقه های متصوفه از این آیات چنین برداشتهایی می کنند که مؤمن نباید کاری به اهل معصیت داشته باشد و اگر با ایشان برخورد کرد سلام و علیکی بکند و بگذرد و بدین ترتیب شانه از زیر بار تکلیف واجب امر به معروف و نهی از منکر تهی می کنند باید توجه داشته باشیم که این آیات در چنین مقامی نیست و آیات امر به معروف و نهی از منکر با این آیات نسخ نشده است .
3 - عمل نیک
یک دسته از آیات داریم که می فرماید شما با کار خوب، جلو بد را بگیرید; یکی آیه 96 سوره مؤمنون است: «ادفع بالتی هی احسن السیئه » جلو کار بد دیگران را با کار خوب بگیرید . و در آیه 52 سوره قصص در وصف مؤمنین می فرماید: «و یدرئون بالحسنة السیئة » ، «درء» هم به همان معنای دفع است . مؤمنین کسانی اند که کار بد را با کار خوب «درء» و جلوگیری می کنند . و در سوره فصلت آیات 34 و 35 می فرماید: «و لاتستوی الحسنة و لاالسیئة ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم × و ما یلقیها الا الذین صبروا و ما یلقیها الا ذو حظ عظیم » این آیه کاملا گویا و روشنگر آیات قبلی است که چرا این دستور داده شده و چه فوایدی دارد . می فرماید: به نحو احسن جلو سیئه را بگیرید . جلو سیئه گرفتن راههای مختلفی دارد ممکن است با خشونت جلو آن را بگیرید ولی شما سعی کنید که به صورت احسن جلو سیئه را بگیرید; یعنی با انجام دادن کار خوب چنان که در دو آیه دیگر ذکر شده بود و نکته اش این است که کسی که در مقام ایذای شما باشد اگر رفتار صمیمانه و دوستانه ای از شما ببیند کم کم تحت تاثیر رفتار شما قرار می گیرد و این چیزی است که نمونه های فراوانی در رفتار ائمه معصومین علیهم السلام و اولیای خدا دارد که خوانده و شنیده اید . این مساله خیلی مهمی است که انسان برای تربیت دیگران سعی کند از این راه وارد بشود و به جای این که خشک برخورد بکند که این شخص مرتکب گناه شده من هم باید امر به معروفش بکنم و مثلا یک سیلی هم به گوشش بزند و به او فحش بدهد که چرا مرتکب گناه شدی و چه بسا این رفتار بهانه ای باشد برای انتقام گیری خودش، سعی کند او را اصلاح کند و نه تنها او را اذیت نکند بلکه رفتار دوستانه ای هم با او داشته باشد . «فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم » در این صورت او دوست صمیمی برای شما خواهد شد .
اما این کار مشکلی است و همه کس قدرت ندارد که این کار را انجام بدهند . برای این که انسان بتواند چنین کاری را بکند باید اهل صبر باشد تمرین کرده باشد شکیبا باشد سختیها را تحمل بکند تا بتواند خودش را در مقابل ایذا و اهانت کنترل کند و درصدد اصلاح طرف بربیاید به این صورت که رفتار خوبی با او انجام دهد او را از کارش منفعل و خجل کند «و ما یلقیها الا ذو حظ عظیم » کسانی چنین رفتاری را تلقی می کنند که دارای بهره ای بزرگ باشند و این کار ارزش اخلاقی خیلی زیادی دارد .
4 - عفو
یک دسته از آیات هست که مطلقا از عفو و صفح تعریف کرده و تشویق فرموده که از گناه دیگران صرف نظر کنید . از جمله آیه 237 سوره بقره می فرماید: «و ان تعفوا اقرب للتقوی » و درآیه 134 سوره آل عمران می فرماید: «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس » مدح کسانی است که خشم خودشان را فرو می خورند و از دیگران عفو می کنند و در آیه 149 سوره نساء می فرماید: «ان تبدوا خیرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله کان عفوا قدیرا» اگر شما یک کار خوبی را علنا انجام بدهید یا مخفیانه انجام بدهید و یا از کار بدی عفو کنید . در واقع شما صفتی از صفات الهی را در خودتان تحقق بخشیده اید برای این که خدا عفو قدیر است و با این که قدرت دارد عفو می کند . این یکی از مدحهای بسیار رساست که قرآن کریم از افعال اخلاقی و ارزشی می فرماید و شاید از این گونه آیات است که مضمون «تخلقوا باخلاق الله » گرفته شده است .
در آیه 126 سوره نحل ابتدا می فرماید اگر شما مورد ایذایی قرار گرفتید می توانید مقابله به مثل کنید و در همان حدی که به شما اذیت کرده اند شما هم قصاص کنید «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به » بعد می فرماید: «و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین » اما اگر صبر کنید و صرف نظر کنید برای شکیبایان بهتر است . و در آیه 22 سوره نور می فرماید: «ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم و الله غفور رحیم » مؤمنین باید اهل عفو و صفح باشند مگر دوست نمی دارید که خدا شما را ببخشد . این لسان دیگری است یعنی همان طور که شما این توقع را دارید که خدا از گناهانتان صرف نظر کند شما هم باید از گناه دیگران صرف نظر کنید . و این یک رابطه مهمی است که قرآن کریم به آن توجه داده است که بسیاری از رفتارهایی که در آخرت با انسان می شود نتیجه رفتارهایی است که انسان در دنیا با دیگران داشته است; مثلا کسی که در حسابش نسبت به دیگران سخت گیر باشد خدا هم در روز قیامت نسبت به او سخت می گیرد، اما کسانی که سهل گیر هستند و در معامله و حسابهای مالی و چیزهای دیگر سخت گیری نمی کنند خدا هم در روز قیامت حساب را از آنها سهل می گیرد . و همین طور کسانی که در دنیا از دیگران می گذرند و عفو می کنند خدا هم در روز قیامت از گناه ایشان چشم پوشی خواهد کرد .
در آیه 40 سوره شوری می فرماید: «و جزاء سیئة سیئة مثلها» این نظیر «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به » است . اگر کسی کار بدی کرد شما هم می توانید کار بدی نسبت به او به همان اندازه انجام بدهید البته این کار بدی که شما انجام می دهید بد اخلاقی نخواهد بود سیئه بودنش به اعتبار این است که برای آن طرف ناخوشایند است و اذیتی به او می رساند . بعد می فرماید: «فمن عفی واصلح فاجره علی الله » اگر عفو بکنید و کار شایسته انجام بدهید اجرتان بر خداست .
باز در آیه 43 همین سوره می فرماید: «و لمن صبر و غفر ان ذلک من عزم الامور» شکیبایی و بخشش از کارهای بسیار ارزشمند است . و در آیه 37 همین سوره در وصف مؤمنین می فرماید: «و اذا ما غضبوا هم یغفرون » وقتی خشمگین می شوند، می بخشند و صرف نظر می کنند . و در آیه 14 سوره تغابن می فرماید: «و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم » این آیه در مورد برخورد با نزدیکان است و قبل از آن می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم » در ابتدای ظهور اسلام که یک عده مسلمان شده بودند مسلمانان و کفار با هم آمیخته بودند . این سوره از سوره های مکی است و ناظر به وضعی است که مسلمانان در آن زمان داشتند; مثلا پدری ایمان آورده بود ولی فرزندش هنوز کافر بود یا همسرش هنوز کافر بود، یا بالعکس زنی ایمان آورده بود و شوهرش و بچه هایش کافر بودند، یا پسری ایمان آورده بود و پدر و مادرش کافر بودند و با هم معاشرت داشتند، طبعا در چنین جوی که ارزشهای متناقض حاکم هست برخوردها هم زیاد پیش می آید و هر کدام سعی می کنند که دیگری را به طرف خودشان بکشانند . فرض کنید پدر و مادری مؤمن هستند و بچه هایشان کافرند، بچه ها می خواهند اولا پدر و مادر را به طرف خودشان جلب کنند و ثانیا رفتارهایشان ناهماهنگ است آنها می خواهند مرتکب گناه بشوند; مثلا شرب خمر بکنند و می خواهند پدر و مادر را هم وادار کنند که با آنان شریک بشوند یا ماکولات حرامی را تناول کنند و گاهی عواطف پدر و مادر موجب این می شود که دل فرزندانشان را نشکنند در چنین جوی تاثیر و تاثر از ناحیه پدر و مادر و فرزند یا شوهر و همسر یا سایر نزدیکان خیلی زیاد است این است که مؤمن خیلی باید مواظب خودش باشد که تحت تاثیر واقع نشود .
می فرماید: «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم » خودتان را بپایید و مواظف باشید که آنها روی شما اثر نگذارند و شما را به معصیت یا کفر نکشانند . مساله دیگر این است که وقتی شما بخواهید خودتان را در مقابل ایشان حفظ کنید مسائلی پیش می آید و ممکن است برخوردهای خشنی پیش بیاید و آنان به شما توهین یا بی ادبی کنند و رفتار نادرستی انجام بدهند، در مقابل این گونه رفتارها باید خویشتن داری کنید و آرام برخورد کنید .
× فرق میان عفو، صفح و غفران
در اینجا سه لفظ داریم در آیات دیگری هم عفو و صفح با هم ذکر شده است در مقام فرق بین آنها گفته شده که هر کدام از معنای قبلی اش کاملتر است; صفح، عفو کاملتری است و غفران از آن هم کاملتر است . برای تقریب به ذهن می توان چنین تصور کنیم: اگر کسی به انسان ظلم بکند مثلا به او سیلی بزند یک وقت است که به جای یک سیلی دو سیلی به وی می زند این ظلم است و مذموم، و گاهی است که قصاص و مقابله به مثل می کند این کار، عیبی ندارد ولی کار اخلاقی هم انجام نداده است و یک وقت است که صرف نظر می کند و او را نمی زند .
اما ترک قصاص صورتهای مختلفی دارد: گاهی او را نمی زند ولی ملامتش می کند و با ترش رویی با او برخورد می کند این عفو است ولی صفح نیست، صفح این است که رفتار تندی هم با او نداشته باشد با ملایمت با او برخورد بکند ولی ممکن است باز ته دلش کدورت داشته باشد و از او ناراحت باشد . غفران آن است که حتی در دلش هم کدورت نداشته باشد و با او مثل یک دوست صمیمی برخورد کند و اصلا به رویش نیاورد که تو چنین کاری کرده ای و در دلش هم نسبت به او کدورتی نداشته باشد . این نهایت گذشت و آقایی است و مؤمن باید سعی کند که چنین باشد; یعنی اولا قصاص نکند (عفو) ثانیا صفح داشته باشد و برخوردش برخورد ملایمی باشد و ثالثا در دلش هم نسبت به او کدورتی نداشته باشد . این از نظر خودسازی خیلی اهمیت دارد، چون مواردی هست که عملا انسان می تواند خودش را کنترل بکند ولی ته دلش کدورت دارد و همین کم کم موجب حقد و کینه توزی می شود .
یکی دیگر از آیات عفو و صفح، آیه 109 سوره بقره است که درباره کفار و یهود می باشد: «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق » صدر این آیه را یک بار دیگر هنگام بحث درباره حسد ذکر کردیم به دنبال آن می فرماید: «فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بامره » آنها تلاش می کنند که شما را دوباره کافر کنند ولی شما از این کار ایشان فعلا چشم پوشی کنید «فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بامره » .
احتمال دارد که مضمون این جمله بر یکی از اقسام عفو منطبق شود که آن را «عفو تاکتیکی » نامیدیم، زیرا نمی فرماید مطلقا صرف نظر بکنید بلکه جمله «حتی یاتی الله بامره » اشاره دارد به این که یک وقت فرمان خدا صادر می شود که به ایشان حمله کنید . این چشم پوشی مربوط بود به یک زمان خاص و شرایط خاص، و در آن وقت این کار مطلوب بود ولی وقتی مؤمنین قدرت پیدا کردند فرمان مبارزه با کفار صادر شد .
× نکته هایی درباره عفو
درباره عفو و گذشت نکاتی هست که به اختصار اشاره می کنیم: یکی این که کسانی که عفو می کنند باید مواظب باشند که ارزش این کار خود را ضایع نکنند، ممکن است کسی عفو بکند ولی بعد منت بگذارد و ارزش و پاداش کار خود را از بین ببرد، در آیه 176 سوره بقره بعد از ذکر قصاص می فرماید: «فمن عفی له من اخیه شی ء فاتباع بالمعروف و اداء الیه باحسان » اگر کسی از حق خودش صرف نظر کرد و دیه ای را بخشید یا قصاصی را بخشید باید آن را با احسان دنبال کند نه این که بعد اذیتش کند و بر او منت بگذارد نظیر منت گذاشتن در صدقه که موجب حبط آن می شود .
نکته دیگر مربوط به رهبران جامعه نسبت به مردم است، چند آیه درباره پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هست که خطاب به آن حضرت می فرماید: از مردم صرف نظر بکن مانند آیات 159 سوره آل عمران و 13 سوره مائده . از این آیات می توانیم استیناس بکنیم که کسانی که دارای مقام اجتماعی اند نسبت به کسانی که به آنها مراجعه می کنند باید خیلی شرح صدر داشته باشند و شکیبا باشند . طبعا مراجعین ناراحتیهایی دارند و گاهی هم حرفهای نامربوطی می زنند ولی کسانی که شاغل مقامی هستند باید با نرمی با ایشان برخورد کنند و خشونت به خرج ندهند .
و بالاخره مطلب دیگری است درباره رفتار غیراخلاقی که بر اساس دشمنی با مکتب و دین انجام می گیرد و در برابر آن باید موضعی را اتخاذ کرد که به نفع دین و اهداف اسلام باشد و در این جا فرصت تفصیل نیست .
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »