ماهان شبکه ایرانیان

نقد تصحیح فوائدالاصول

[فوائدالاصول] تالیف آخوند مولی محمدکاظم خراسانی ، تصحیح و تعلیق سیدمهدی شمس الدین ، تهران ، وزارت ارشاداسلامی ، چاپ اول ، ۱۴۰۷ق ، ۳۰۰۰ نسخه ، ۱۷۲ صفحه .

آخوند خراسانی[ قده]

[فوائدالاصول] تالیف آخوند مولی محمدکاظم خراسانی ، تصحیح و تعلیق سیدمهدی شمس الدین ، تهران ، وزارت ارشاداسلامی ، چاپ اول ، 1407ق ، 3000 نسخه ، 172 صفحه .

تحقیق و تصحیح متون کهن ، نوشته ها و آثار عالمان و محققان اسلامی ، چه آنهائی که هنوز بچاپ نرسیده و در زوایای کتابخانه ها بصورت خطی مانده اند و چه آنهائی که بگونه ای مغلوط و ناشایسته عرضه شده اند، کاری است ارزشمند و ضروری .

اما باید توجه داشت که این کار همانند همه کاره،اهلیت ، لیاقت و مقدمات لازم را نیازمنداست ، که به برخی از آنها دراین نوشتار اشاره رفته است .

متاسفانه ،اینک ما بااین آشفته بازار تحقیق و نشر روبرو هستیم ، و گاهی برخی از منشوراتی که عنوان تصحیح ، تعلیق و تحقیق را یدک می کشند، جز تباه سازی ، تصحیف و تحریف ، چیز دیگری نیست .

ما با علم واعتقاد براهمیت و ضرورت کار وایمان به ارزش و قداست تلاش محققان ، برای یکبار، با نشراین نقد، که از سوی برادری سختکوش ، به دفتر مجله رسیده است ، به همه کسانی که آهنگ[ احیاء آثار] بزرگان را دارند، توصیه می کنیم که قبل از هر چیز، به این بیندیشند که این کتابه، ثمره عمر آن عالمان و بزرگان است و تباه ساختن آنها روا نیست .

[حوزه]

دو مقدمه

1. ضرورت واهمیت تصحیح متون

یکی از وظائف مهم سنگین دانشمندان اسلام ، و بویژه اساتید و معلمین حوزه های علوم دینی ،احیاء و عرضه پسندیده میراث بس ارزنده سلف صالح حوزه هاست . ستردن گرد و غبار غربت از چهره غمبار درهای گرانبهائی که عنوان[ نسخ خطی] و[ مخطوطات] به خود گرفته و گوشه و کنار کتابخانه های شخصی و عمومی ، عزلت گزیده اند و همچنان چشم انتظار محققان آگاه ، دلسوز، شایسته و پر حوصله و در یک کلام ،[ اهل در دواهل کار] هستند، کاری است بس ارزشمند و گرانسنگ ، واز سوی دیگر، وقت گیر، پردردسر، کم نمود و کم سود! 1 واین امر در مورد متون درسی حوزه ها - یا شبه درسی ، مثل حواشی و شروح و منابع ارزنده و مورد مراجعه اساتید و طلاب فاضل - ضرورت بیشتری دارد و تاکید فزونتری می یابد.

چه بسیاراوقات گرانبهای طالبان علوم دینی واحیانااساتید، صرف فهم عبارتی می شود ه مثلا یک کلمه اش غلطاست . یا چه[ ان قلت قلت] ه، و[ یرد علیه اولا... و ثانیا... و ثالثا]... که براثر غلظ بودن عبارت و کلامی روی می دهد، و چه بسیار فرصت شاگردان صرف می شود که مثلا در[ مکاسب] مرحوم یخ انصاری - قدس الله نفسه الزکیه - خبر فلان مبتدا کجاست ؟ یا ربط فلان جمله با جمله قبل و بعد چیست ؟ یا عبارت منقول از فلان کتاب ، پایانش کدام است ؟ و هکذا. و تازه ، بسیاری هم به نتیجه قطعی دست نمی یابند، که اگر[ مکاسب] چاپی منقح و مصحح ، با همه ویژگیها و خصوصیاتی که یک اثر تحقیق شده باید داشته باشد، داشت ، نه آنهمه فرصت به هدر می رفت و نه آنهمه کج فهمی رخ می داد. و تحقیقا باید گفت :اگر فرض،اکنون طلبه ، سه سال وقت ، صرف آموختن[ مکاسب] می کند، در صورت وجود داشتن چاپ تحقیقی و مصحح آن کتاب ،این مدت ، به دو سال تقلیل می یافت ، و دراین مدت بخوبی از عهده تحصیل آن بر می آمد.

به هر حال ،این امری است که[ جملگی برآنند] واین مقال ، مجال تفصیل بیش ازاین ندارد،این سخن بگذار تا وقت دگر.

نکته ای که بایداینجا روی آن تاکید کرد وانگشت گذارد،این که تحقیق و تصحیح متون ، دو شرط اساسی و مهم دارد:

1- خبر ویت و تخصص در علمی که کتاب مربوط به آن است .

2- آشنائی کامل با فن تصحیح و چگونگیهای آن ، با همه ویژگیها و نکته های ریز و درشتی که رعایت آنها لازم است . 2

مرحوم ،استاد جلال الدین همائی ، که حقا مردی ذی فنون و جامع ، و در تصحیح متون ،استادی کم نظیر بود، در[ مختاری نامه] سخنی دارد بس نغز و جالب ، که نقل آن دراینجا بسیار مناسب است :

...تصحیح ، غیراز مقابله کردن نسخ است ، توضیح آن که ... چند نسخه مختلف رااز یک کتاب با هم مقابله کردن و نسخه بدلها را با رموز و علامات نسخ ، بدون تعیین راحج و مرجوح و صحیح و غلط، در حواشی ثبت کردن ، کاری جزاین نیست که چند نسخه را که در دست کسی جمع شده باشد، دیگران هم ببینند، یا در حکم این است که کاتب نسختی ، موارد حیرت و تردید خود را عینا تحویل خواننده بدهد تا هر کدام را که خود خواننده ، صحیح دانست ،اختیار کند.

من ، هر وقت این قبیل نسخه بدل نویسیها را می بینم ، به یاد قصه [مثنوی] مولوی درباره آن[ مرد دو مو] می افاتم که عروس نو گزیده بود و پیش سلمانی رفت که موهای سفیداو رااز سیاه جدا کند. سلمانی همه ریش او را یکجا برید، پیش او گذاشت که من فرصت این کار ندارم ، خودت موهای سفید و سیاه رااز هم جدا کن.

ان یکی مرد دو مو آمد شتاب

پیش یک آیینه دار مستطاب

گفت از ریشم سفیدی کن جد

که عروس نو گزیدم ای

فتی ریش او ببرید و کل پیشش نهاد

گفت خود بگزین مرا کاری فتاد

بالجمله ، نسخه ها را با هم مقابله کردن واختلافات آن را در حواشی ثبت نمودن ، عمل کتاب و نساخ است ، نه هنراهل تحقیق و انتقاد.این عمل رااحیانا وارقان قدیم و کتابفروشان متاخر نیز، انجام می دادند و نمونه های آن در کتب خطی و چاپی فراوان است . اما تصحیح ، فن دیگری است . دراین عمل ، علاوه بر مقابله و

عرض نسخ ، باید شخص مصحح ، در علم و فنی که موضوع کتاب است ، چندان احاطه و تبحر و قوه تشخیص و فهم واستدلال داشته باشد که مواضع غلط رااز صواب و نسخه های راجح رااز مرجوح تمیز بدهد و با تثبیت و تنقیب و نهایت بذل جهد واستفراغ وسع ، تا آنجا که سر حدامکان و طاقت بشری است و در سنت امانت و وثاقت محظور نیست ، متن کتاب رااز تحریفات و تصحیفات نساخ ، بپیراید و آن را چنان به صلاح باز آرد که از زیر قلم مولفش بیرون آمده باشد، نه این که هر کجا غلطی انگاشت ،از پیش خود کلمتی بسازد و تصرفی کند که روح صاحب تالیف ،از آن بی خبر و بیزار باشد.

در عمل عرض و مقابله ، شرط علم و سواد تا همین اندازه کافی است که با خطوط قدیم آشنا باشند واز عهده خواندن و فهمیدن نسخ خطی برآیند واز آن که بگذریم ، شرط اساسی این کار، متحلی بودن به صفت ایمان و امانت است ، چندانکه از پیش خود، هیچ تصرف در گفته ها و نوشته های دیگر نکنند...

اما در عمل تصحیح ، علاوه بر شرط عرض و مقابله ، تخصص و تبحر فنی نیز لازم است . یعنی مثلا کسی که می خواهد کتابی را که در فن طب و صیدله یا فلسفه و هندسه و نجوم به نثر فارسی قدیم تالیف شده است ، تصحیح کند، باید در آن علم و درادب فارسی ، هر دو ، بحقیقت ،استادی و مهارت داشته باشد، و آن که در یکی ازاین دو فن ، ضعیف و پیاده باشد، همچنان مرغ یک پراست که بقول مولوی :

مرغ یک پرزودافتدسرنکون

زبر پرد دو گامی یا فزون

...متاسفانه ، دراین ایام که آن را دوره آشفتگی بازارادبیات فارسی و تصحیح متون می توان نامید، در جزو سایر تخلیطات و اشتباه کاریه، عمل تصحیح و مقابله نیز، به یکدیگر مخلوط و مشتبه شده واین کار، مثل اکثرامور فرهنگی ، دستخوش مداخلات نااهلان گردیده است . هر که را می بینی ، به تقلید و تشبه اساتید فن ، دو نسخه عکسی از کتب خانه ها تهیه کرده و باد در گلوافکنده که - لقمه ای از حوصله بیش - مشغول تصحیح دیوان ، یا فلان کتاب علمی وادبی نثر قدیم است ، و گاهی که محصول این کوششهای بی فاید به بازار می آید، مایه فضیحت و خجلت و شرمساری است . 3!

متاسفانه دیده شده است که برخی ، فاقد هر دو شراط یا یکی بوده اند و بدین کار مهم ، دست یازیده اند. 4 و مثلا تنها به صرف اطلاعات فقهی و اصولی ، در تصحیح کتابی فقهی اکتفا کرده و آن را تباه کرده اند، یا حداقل ، به صورت کاملا مطلوب و شایسته عرض و قابل قیاس با کارهای بسیاری از محققان کشورهای دیگر،از آب در نیاورده اند.

اکنون به این عبارت ،از یکی از کتابهای فقهی که اخیرا چاپ شده ، بعنوان نمونه توجه فرمائید. عبارت مورد نظر را عین، با همه خصوصیات نقطه گذاری ، نقل می کنیم که ببینند چگونه این نوع نقطه گذاری ، خواننده را گیج می کند و حاکی که از کاربرد[ من عندی] این نشانه هاست :

[...فانه الان مثلا ما بقی - من قریب ماتی (5) کتب للشیخ المفید، علی ماذکره الشیخ فی الفهرست الاالمقنعه المتن التی شرحها فی التهذیب - فی بعض البلاد - و من ثلاثمائه (6) - تقریبا - من کتب الصدوق التی ذکرهاایضا فیه و سماها و قال فی آخره ( الاخره - خل ل):] [و غیر ذلک من الکتب والرسائل لم یحضرنی الان اسمائها)الا من لایحضره ( الفقیه - خ ل )، و ثواب الاعمال فی بعض البلاد ( البلدان - خ ل )،]... 5 .

2. نگاهی به تالیفات و شیوه تدریس و تالیف آخوند خراسانی

یکی از کتابهای شبه درسی حوزه ه، کتاب[ فوائدالاصول] عالم ژرف اندیش و تلاشگر و درگیر و محقق والاقدر و عالم ربانی آخوند مولی محمدکاظم خراسانی - قدس الله نفسه الزکیه است که اخیرا با تصحیح جناب آقای سیدمهدی شمس الدین - دام تاییده - به همت وزارت ارشاداسلامی ، منتشر شده است . قبل از بحث درباره این تصحیح ، خاطرنشان می شود که آخوند مولی محمدکاظم خراسانی (13291255ق ) معروفتراز آن است که نگارنده بخواهد درباره اش چیزی بنگارد[ ،وصف خورشید به شبه پره اعمی نرسد].

از حدود یکصد سال پیش به این طرف ،افکار و آراءاین قله برافراشته دانش و بینش ، محور تدریس و تدرس حوزه هاست .از میان تصنیفات ایشان ، چهار کتاب ، بیشتر مورداستفاده و مراجعه بوده و هست که عبارتنداز:

1-حاشیه رسائل

2-فوائدالاصول

3- حاشیه مکاسب

4-کفایه الاصول 6 .

شیوه آخوند، در نگارش ، گزیده نویسی است . جز نکات مهم ، به چیزی دیگری اشاره نمی کند و نوعا جز حرفهای تازه ای که خود دارد چیزی بر قلم نمی آورد و بیهوده به نقل اقوال و[ ان قلت قلت] های بی ثمر روی نمی آورد.

ایشان ،ابتدا حاشیه کوتاهی بر[ رسائل] شیخ نگاشته اند ک معروف به [حاشیه قدیمه] است و هنوز چاپ نشده ، 7 واز وجود چگونگیهای نسخه خطی آن هم اطلاعی در دست نیست . علاوه بر گفته کتب تراجم ،از سرآغاز حاشیه جدیده آخوند بر[ رسائل] تصریحات او در لابلای برخی کتابهایش به[ تعلیقه جدیده رسائل] نیز، تدوین و نگارش این حاشیه ،استفاده می شود. پس از آن ، همگام با تدریس[ رسائل] حاشیه ای دیگر بر آن نگاشته است ، چنانکه خود، دراول حاشیه مبحث براءت می نویسد

[...اما بعد فهذه و جیزه لطیفه مشتمله علی نکات شریفه من شتات فوائد... ظفرت علیها فی البحث و غیره ...اجابه لالتماس جم من افاضل الطلاب ، ممن قرء علی الکتاب]... 8 .

و پیداست حاشیه ای که به هنگام تدریس کتابی ، بر آن نگاشته شود، بسیار عمیقتراز آن است که محشی ، در گوشه ای بنشیند و هر چه به نظرش می آید، روی کاغذ آورد.

این حاشیه ، به[ حاشیه جدیده] معروف ، و بارها چاپ شده است . تاریخ فراغت از حاشیه مبحث ظن ، شوال 1302 ق ، و مبحث براءت واشتغال ، جمادی الثانیه 1295ق ، و حاشیه قسمت استصحاب ، ماه محرم 1294ق ، 9 و تعادل و تراجیح ، سال 1291ق ،است . 10

مولف ، در برخی کتابهای دیگرش ،اشاراتی بدین حاشیه دارد، مثلا در [فایه الاصول] می نوسد:

[و ما ذکرنا فی الحاشیه فی وجه ... لایخلو من تکلف بل تعسف]... 11

در[ حاشیه مکاسب] می گوید:

[...کمااستظهرناه فی البحث و فیمها علقتاه علی البرائه]... 12

در[ فوائد الاصول] آمده است :

وقد فصلناالقول فیه فی التعلیقه الجدیده فیما علقناه علی مباحث العلم الاجمالی 13

[... وقد بسطناالکلام فی اثباتها... فیما علقناه جدیدا علی مباحث القطع والظن من رسائل شیخناالعلامه اعلی الله مقامه] 14

[...وقدفصلناالکلام فی النقض والابرام التعلیقه الجدیده ... و من ارادالتفصیل فلیراجعها] 15

علامه سیدمحسن امین[ ره] درباره این حاشیه می نویسد:

[عکف الطلاب علی دراستها سنین متعدده الی حین ظهورالکفایه ، لفها سنه 1291 ق]. 16

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی ،ازاین حاشیه با عنوان [دررالفوائد] یاد می کند، 17 ولی در جائی ندیدم که مولف چنین نامی بر آن نهاده باشد. تنها در چاپ سنگی 1319ق ، بدین نام خوانده شده است .

در همان ساله، در دوران حیات استادش ، میرزای شیرازی بزرگ ، 18 کتاب دیگری نگاشته است ، تحت عنوان[ فوائد] که در ماه رجب سال 1301ق ، تالیف آن پایان یافته است . آخوند دراین کتاب ازاین استاد بزرگ ، نام می برد وازاو با عنوان[ سیدناالاستاداطال الله بقائه] 19 یاد می کند.

[فوائد] سرشاراست ازاندیشه های بلند و نظریات عمیق و دقیق و مشتمل بر 16 فائده ، بدین ترتیب :

1- فائده فی صیغ الامر والنهی و غیرهما.

2- فی اتحادالطلب والاراده .

3- فی الاخلال بذکرالاجل فی المتعه .

4- فی صلح حق الرجوع .

5- فی استعمال اللفظ فی اکثر من معنی .

6- فی تقدم الشرط علی المشروط.

7- فی المشتق .

8- فی الشبهه المحصوره .

9- فی معنی المتعارضین .

10- فی معنی المتزاحمین .

11- فی وجوب اتباع الظهور.

12- فی التمسک باالمطلقات .

13- فی المدح والذم فی الافعال .

14- فی الملازمه بین العقل والشرع .

15- فی اجتماع الامر والنهی .

16- فی العلم الاجمالی فی اطراف الشبه غیرالمحصوره .

چنانکه ملاحظه می کنیداز میان این فوائد، فائده سوم و چهارم ، یعنی اخلال به ذکراجل در متعه ، و صلح حق رجوع دو مساله فقهی است و فائده دوم و سیزدهم ، یعنی ،اتحاد طلب واراده ، و مدح و ذم افعال ، مباحثی است بیشتر[ کلامی] و کمتر صبغه[ اصولی] دارد.

نگارنده ، بر غم تفحص زیاد، جایی نایفت که آخوند، نام [فوائدالاصول] براین کتاب نهاده باشد. بله ، در برخی چاپهای قدیم آن ، چنین نامی دیده می شود. بنابراین ، شایداز باب تغلیب به [فوائدالاصول] موسوم و معروف شده است . مرحوم شیخ آقا بزرگ تهران[ ره] هم ،از آن با عنوان[ الفوائدالاصولیه] یاد کرده است . 20

مولف در[ کفایه] از آن با عنوان[ فوائد] یاد می کند و بدان ارجاع می دهد.از جمله آنجا که می گوید:

[...وان حققناه فی بعض فوائدالاان]... 21

اساسا برخی از مباحث [کفایه] عینا مانند[ فوائد]است و مولف به هنگام نگارش[ کفایه] برخی از مطالب آن را در کفایه اش نقل کرده است ، مانند بحث مشتق که در هر دو کتاب ، تقریبا یکسان است .

پس از[ فوائد] حاشیه ای بر بیع و خیارات[ مکاسب] نگاشته است در نهایت تحقیق ، که در ماه محرم سال 1319ق ،از آن فراغت یافته و نخستین بار در همان ساله، درایران ، چاپ سنگی شده و مجددا هم همان چاپ ،افست شده است واخیرا با تصحیح جناب آقای سیدمهدی شمس الدین ، به همت وزارت ارشاداسلامی ، منتشر شده است . 22

و بالاخره در دهه آخر عمر، یعنی در سالهای 1321 قمری به بعد، کتاب ژرف و دقیق و سودمند[ کفایه الاصول] را پدید آورده و تقریبا دو سال برای تدوین آن ، صرف وقت کرده است . 23ایشان ، در دهه آخر عمر، با تسلط واحاطه عجیب و غیرقابل وصفی که براصول داشته ، بااعتقاد به لزوم تهذیب این علم ،از حشو و زوائد، در نهایت گزیده گوئی ،این کتاب را به سامان آورده است . واز زمان تالیف به این طرف ، همواره محور مباحث سطوح عالی و خارج اصول حوزه های علوم دینی بوده و هست .

مرحوم علامه سیدمحسن[ ره] می نویسد:

[ و عمر مجلس در سه مبئات من الافاضل والمجتهدین و کان مجتهدا لایفارق التدریس فی حال ، و تمیز عن جمیع المتاخرین بحب الایجاز والاختصار و تهذیب الاصول و الاقتصار علی لباب المسائل و حذف الزوائد، مع تجوید فی النظر وامعان فی التحقیق] 24

تهذیب اصول ، یکی از خدمات بزرگ آخوند به حوزه هاست . نقل شده است که پس از تدوین[ کفایه] ، یک دوره خارج اصول را طی سه سال تدریس می کرده و پیش از آن ، در دو برابراین مدت ، یک دوره اصول ، تدریس می کرده است . 25این گفته صحیح می نماید، زیرا عالم روشن دل و آگاه و دردآشن، مرحوم آیه الله سیدحسن نجفی قوچانی[ ره] ، معروف به آقا نجفی قوچانی ، که از شاگردان بنام آخوند بوده است ، می گوید

[ دراین زمان که 1325ق ، بود، هفت سال است که در نجف مشغول تحصیل بودم ، تقریبا یک دوره و نصف به درس آخوند نشستم] 26

البته پیش از تدوین[ کفایه] هم ، شیوه تدریس آخوند، بسیار پسندیده و درس او در عین عمق و تحقیق ، سهل التناول بوده است .اینج، در پی بحث گسترده دراین زمینه نیستیم ، زیرا که آن[ آسوده شبی خواهد و خوش مهتابی] تنها به نقل برخی گفته های شاگردش مرحوم آقانجفی قوچانی[ ره] دراین زمینه بسنده می کنیم ، بدین امید که در راستای تدریس بخصوص اصول ،الگو قرار گیرد.

آقا نجفی از حوزه اصفهان ، به قصد زیارت به مشاهد مشرفه عراق می رود، و ماجرای اقامت خود را در آنج، چنین شرح می دهد:

شب اول رفتم به درس آخوند، محض سیاحت و تماش، چون من تا همان شب ، قصد ماندن و درس خواندن نداشتم . وقتی که به درس گوش دادم و آن بیان سحروش را دیدم افسوس عمر گذشته را خوردم که تا بحال درس نخواندم و من مجذوب درس آخوند شدم . 27

...آن وحشتی که داشتم از بی خرجی بودن دراین وادی غیر ذی زرع و فقد آشنایان پولدار، بکلی برطرف شد و هر شبی که به درس آخوند می رفتم بر شوق و ذوق من به درس آخوند می افزود، تا بعداز دو هفته ، قلم و دوات و کاغذ مهیا نمودم و عازم شدم بر ماندن و درس خواندن و نوشتن . و در یک پنج شنبه و جمعه نشستم و درسهای دو هفته را در دو جزوه نوشتم که مطلبی از من فوت نشده بود، با آنکه همان طوری که دراصفهان خواب دیده بودم ، آخوند، بلکه کلیه نجفیه، یک مرتبه تقریر می کنند درس را و تقریر دوم ندارند. آقا سیدمحمدباقر درچه ای سه مرتبه هر درسی را تقریر می کرد، باز شب در نوشتن فرو می ماندیم . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! که پس از دو هفته تمام درسها را نوشتم ، بدون این که حرفی سقط شود و مطلبی فراموش گردد. 28

...و بااین گرسنگی ها وادبار دنیا و رو آوردن دنیا به طالبین آن ، فتوری در عزم و خطوری در خاطر که باعث اندوه شود، راه نمی یافت و مجدانه اشتغال به درس و بحث خود داشتم ، واگر چه دراوائل ، پنج شش ماهی به درس آقا سیدمحمدکاظم یزدی صاحب عروه رفتم و فقه ، درس می گفت ، لکن نپسندیدم و ترک کردم و لکن روز بروز، شوق من به درس فقه واصول آقای آخوند می افزود، و خوب درس می گفت . حتی یک درس او در کاغذی برای رفیق یزدی قدیمی که دراصفهان بود، نوشتم . نوشتم که در آخوند،این طور مختصر و مفیداست که از هر کلمه ای ، هزار کلمه صحت و سقم آن معلوم می شود و شما ملاحظه کنید که این یک سطر عبارت ، که جان مطلب را بیان کرده . آنهمه طول و تفصیل[ قوانین] و[ فصول] چه حال دارد، که از این یک سطر، همه آنها معلوم می شود که کدام مطلب صحیح و کدام فاسد است . نه آن که خود آخوند، در درس ، به صحت و سقم آنهااشاره کند، بلکه شاگرد، واضح و آشکارا می فهمد.اگر راستی راستی می خواهید درس بخوانید و چیز بفهمید، بیائد نجف ، آنهم به درس آخوند، که درس خواندن منحصر به حوزه ایشان است و درس گفتن نیز، منحصر به ایشان است .

جناب خراسانی ، که از پیرمردهای دوره حاج میرزا حبیب الله رشتی بود، گفت : به آخوند برخوردم ، محرمانه گفتم : راست بگو که از خدا چه می خواهی ؟ گفت : فقط دو نفر شاگرد می خواهم که حرفهای مرا بفهمند، بعد ازاین نه دولت و نه ریاست و نه مرید وامثال ذلک ، هیچیک را نمی خواهم . 29

... خود آخوند را هم خیلی دوست داشتم ، چون او را متدین واقعی شناخته بودم . مدلس و طالب دنیا به هیچ وجه نبود. فقط می خواست درس بگوید و تعطیل هم کم داشت و چنانچه تعطیل می شد،از همه تعطیل می شد، ولواز مقدمات خوانها باشد، و روزی که شروع می شد،از همه شروع می شد. و تدریس او به منزله قطب تدریس نجف شده بود. و من بس که خوشم می آمد و می فهمیدم مطالب او ر، دلم می خواست در میان درس برقصم و در نوشتن در فقه و اصول آخوند نیز، عشق غریبی داشتم ، با فکر و تامل می نوشتم . 30

...کاغذ من که به اصفهان رسیده بود - که رفقا را به نجف دعوت نموده بودم - سال دیگر، رفیق یزدی ، با چهار پنج نفراز رفقای اصفهان ، آمدند به نجف ... و با رفیق یزدی به درس آخوند می رفتیم .اواز در آخوند خوشش آمد و می گفت : من ،این طور مدرس ، تا حل ندیده ام . گفتم : این تعریفی نشد که تو مثل این را ندیده ای . و من می گویم : همچو مدرسی به این طور خوش بیان واستفاده ، و ترقی نمودن شاگردها بزودی ، تا بحال دراسلام پیدا نشده ، و تصدیق نمود که همین طوراست .

بعداز آن گفت : غیراز درس آخوند به کجاها به درس می روی ؟ گفتم : به درس آقا سیدمحمدکاظم می رفتم ، بواسطه این که می گفتند فقه او بهتر است . شش هفت ماه رفتم ، دیدم چنگی به دل نزد:[ رب مشهورلااصل له] . حالا فعلا به درس آقای شریعت اصفهانی می روم ، و یک آقا شیخ محمدباقر اصطهباناتی است ، در منزلش[ هدایه] میبدی را به جهت چند نفری می گوید، به درس او هم می روم . گفت : رفتن بغیر در آخوند را بی فایده و حرام می دانم ، صرف تضییع عمراست . گفتم : همین طورهاست31 ...

باری ، که خوب است که اینک هم شیوه آخوند در تدریس اصول و پرهیز از حشو و زوائد،اسوه شود و[ اهم] فدای[ مهم] - و بلکه بی اهمیت - نگردد! واهل درایت رااشارتی بس است . به هر تقدیر بگذاریم و بگذاریم که این رشته سردراز دارد.

اینها همه مقدمه بود، گر چه بیش از آنچه انتظار می رفت به تفصیل انجامید.اینک برویم سراغ آنچه انگیزه اصلی از پرداختن به این مقال بود:

تصحیح کم فائده[ فوائدالاصول]

کتاب[ فوائدالاصول] به ضمیمه[ حاشیه جدیده] آخوند بر[ رسائل] تاکنون ، بارها به چاپ رسیده است . 32 نخست در سال 1315ق ، یعنی 14 سال قبل از درگذشت آخوند، به اهتمام مرحوم شیخ احمد کرمانی اصفهانی و حاج شیخ اجمد شیرای[ قدس سرهما] در تهران چاپ شده است . ولی متاسفانه دراین چاپ ،اغلاط فراوانی رخ داده است و ظاهرا به همین دلیل ، پس از مدتی مجددا به همت مرحوم میرزاابوطالب نائینی و مرحوم حاج میرزا محمدجعفر[قدس سرهما] و به خط عبدالله بن علی پناه ،از نواستنساخ و تصحیح و مقابله شده است . مرحوم آخوند به مصحح سفارش کرده است که با همراهی جمعی از فضلای مورداعتماد، با نسخه ای که خود آخوند تصحیح کرده بود، مقابله و تصحیح شود و پس از آن ، خود مولف آن را تنمیق و تایید کرده است .استنساخ و تصحیح این نسخه در ماه ربیع الثانی 1318ق ، پایان یافته و در همان سال به چاپ رسیده است . مصحح در آخر این چاپ نوشته است :

[وقد شرط یعنی الاخوند دام ظله علی ان اسعی واجد فی تصحیح ما استنسخ منها و مقابلته معها باعانه جمع من الفضلاء والاجالاءالموثقین المعتمدین ، وان اعرض کل جزو علی حضرته الشریفه . فقابلت و وفیت لما لزم علی ، والشاهد علی ذالک مانمقه جنابه بیده المبارک فی هذه الصفحه لاطمینان قلوب الناظرین ، فشکرالله مساعیه الجمیله و مد ظله] 33

این نسخه ، پس از آن تاریخ ، در سال 1343 قمری نیز، مجددا در مطبعه حاجی عبدالرحیم ، به چاپ رسیده است . نگارنده ، موارد زیادی ازاین نسخه چاپ 1317 را با نسخه چاپ 1315 مقاله کرد و دریافت که تقریبا 95 درصدازاغلاطی که در چاپ 1315 رخ داده ، در آن نیست .

مرحوم حاج شیخ احمد شیرازی ، که نخست بار آن را در سال 1315 ق ، چاپ کرده ، وقتی متوجه اغلاط فراوان آن شده - ظاهرا بدون اطلاع از تصحیح مزبور - مجددا به تصحیح آن همت می گمارد و به خواسته ایشان ، مرحوم علی اکبر طالقانی ، آن را نواستنساخ می کند و در سال 1319ق ، به چاپ می رسد. مصحح آن ، مرحوم شیرازی ، در سرآغاز آن ، با اشاره به چاپ 1315 می نویسد:

اعلموا یااخوان الحقیقه و شرکائنا فی الطریقه ،انا قد طبعنا هاتین النسختین یعنی حاشیه الرسائل والفوائد فی سالف الزمان و لکن لم تکن بهذاالشان والمثابه ،اذلم یکن عندنا نسخه الاصل النقابلهما معها و قد صححهما بعض الافاضل بمحروسه اصفهان ، و بعد الطبع و قفنا علی مواقع الغلط والتحریف و مواضع الخطا و التصحیف... 34

ملاحظه می فرمائید که خود مسصح و ناشر چاپ 1315 به وجوداغلاط فراوان در آن معترف است . و در چاپ واستنساخ بعدی ، تصحیح ، هرگز به پایه چاپ 1318 که خود آخوند آن را تایید کرده نمی رسد و باز هم اغلاط زیادی در آن دیده می شود.

متاسفانه ، چند سال پیش در قم ، یکی از ناشران !! نسخه چاپ 1315ق ، را که مملواز غلط است ،افست و منتشر کرد، که یقینا روح آخوند،از این کار واین که نسخه مغلوط کتابش - با آنکه پس از آن به سفارش و تلاش خودش تصحیح شده - منتشر شود. منزجر و متنفراست . 35 تاسف بیشتر این که نسخه اساس و مورداعتماد و مقابله مصحح[ فوائد]، جناب آقای سیدمهدی شمس الدین - دام تاییده - نیز، همان چاپ مغلوط 1315 بوده است . 36

البته جز آن ، کتاب را بااستفاده از دو نسخه خطی دیگر، یکی متعلق به کتابخانه مسجداعظم با رمز[ ع] و دیگری متعلق به کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی ، با رمز[ ن] تصحیح کرده اند.

از سراسراین تصحیح ، نشانه های شتاب و ندانم کاری می بارد. نمونه بارزش ، همین که اشاره شد، یعنی شرط اول تصحیح متون که یافتن نسخه های ارزنده است ، نادیده انگاشته شده واین همه غلط واشتباه به بار آمده است .

علاوه ، جز آن نسخه مصحح ، بنا به آنچه در[ فهرست نسخ خطی کتابخانه آستانه مقدسه قم] آمده 37 ، نسخه اصل فوائد، یعنی نسخه آخوند، در کتابخانه آستانه مقدسه قم موجوداست که مصحح ، نه به آن رجوع کرده اند و نه از آن خبر داشته اند! که با وجود آن نسخه ، تقریبا مقابله با نسخ دیگر و ضبط اختلافات آنه، کاری است تقریبا لغو، و از سوی دیگر، تصحیح ، ناقص و بی ارزش می شود.

،ازاین اشکال مهم هم که بگذریم .اگر مصحح محترم زیر نظراستادی متخصص به این امر همت گماشته بود، باز هم امکان داشت بسیاری اغلاط را قیاسا تصحیح کند، ولی افسوس که نه چنین کرده اند و نه چنانکه شواهدش را خواهیم آورد،از عهده فهم دقیق و تصحیح کتاب برآمده اند.

چنانکه پیشتراشاره شد، گزیده گوئی و فشرده نویسی و عبارتهای دقیق و ظریف ، یکی از ویژگیهای نثر آخونداست . چه بسا با کم و زیاد شدن یک کلمه و حتی یک حرف ، یا تغییر و تبدیل آن ، مفهوم سخن از زمین تا آسمان تفاوت پیدا می کند و دگرگون می شود.ازاین رو، بایداستادی که بخوبی قادر به تدریس [کفایه] و[ مکاسب] باشد، بدان پردازد، یا زیر نظر واشراف چنان استادی ، سامان یابد که متاسفانه در ما نحن فیه چنین نیست .

البته ناگفته نماند که اصل این کار و دراندیشه تصحیح متون بودن ، خود نشانه روش بینی و دلسوزی مصحح محترم است که باید آن راارج گذارد. در قبال آنان که بااین که کاری از دستشان می آید[ اصاله التنبلی] را پیشه خود ساخته و خویشتن رااز همه چیز فارغ می دانند! مصحح[ فوائد] شاید به دلیل این که تجربیات زیادی دراین باب نداشته اند، دچاراین الاغط شده اند، والبته کیست که اولین کارش ، پیراسته از هر عیب باشد؟ و کدام نویسنده است که اولین نوشته کتابش ، خالی از هرگونه غلط از آب درآید؟ پس باید نوشت و نقد کرد، تا کارها رفته رفته تکمیل شود و نقائص رخت بربندد.

به هر تقدیر، ما دراینجا فقط اغلاط کمتراز یک هفتم مجموع این کتاب ، یعنی 22 صفحه ازاین کتاب 170 صفحه ای (فائده دوم :اتحاد لب و ارده ،از صفه 2823، و فائده هغتم : مبحث مشتق ،از صفحه 7863) را بیان می کنیم و بقیه ، به قیاس ، معلوم خواهد شد که اگر بخواهیم به تبیین همه اغلاط آن بپردازیم ، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

چنانکه گذشت[ فوائد] تاکنون به چهار صورت و نوع ، بارها چاپ شده است . برای رعایت اختصار، دراین مقال ،از هر یک از آنها بااین تعبیرات یاد می کنیم :

1- اقدم ، چاپ 1315، که این تصحیح براساس آن صورت گرفته است و اغلاط فراوانی دارد.

2-قدیم ، چاپ 1318، که مصحح و بسیار کم غلط است .

3-جدید، چاپ 1319، که ازاول بهتراست ولی به پایه دوم نمی رسد.

4- اجد، چاپ 1407 که مورد نقداست و آکنده ازاغلاط واشتباهات .

ابتدای مواردی که اغلاطی که هم در نسخه اساس ( اقدم )این چاپ ، و هم دراین چاپ ( اجد) رخ داده و نشانگر آن است که مصحح معظم توجهی به معنای کلام نداشته و صرفا در صدد بوده عینا نسخه اساس را رونوشت کند، نقل می شود:

برای وضوح بیشتر، قسمت اشتباه عبارت را با حروف سیاه مشخص می کنیم :

1- اجد،.27، سطر 6. [ اقدم] ،.289، سطر :26

قلت :انفکاک الاراده التی لابد منها فی التکلیف الحقیقی عن المراد بها لیس بباطل ، الا ن المرد بهاد فی تکالیفه تعالی هو علمه بالمصلحه والمفسده فی افعال المکلفین الراجعه الیهم و هو غیرالاراده التی یکون عباره عن علمه تعالی بالمصلحه بحسب النظام الکلی التام الذی لایکادان یکون منه احسن نظام ، و هذه هی التی لایستحیل النفکاکها من المراد و تسمی بالاراده التکوینیه ، والاولی بالتشریعیه

چنانکه ملاحظه می فرمائید دراین عبارات ، به جای[ لایستحیل] باید [یستحیل] باشد، 38 زیرا تخلف مرادازاراده تکوینی خداوند متعال ، محال است ، واگر مسحح ،اندکی توجه می فرمودند، بدون مراجعه به هیچ نسخه ای ، ضبط صحیح را می یافتند. همچنانکه در[ قدیم] ،.280، و [جدید]،.296، به صورت صحیح[ یستحیل] ضبط شده است .

2- اجد، .23، سطر .11[ اقدم] ،.287، سطر :18

[...ضروره صحه الامر عن ظ:من غیراراده للفعل المامور به ، بل للاختیار والاعتذار]

[ اجد]،.24، سطر 3.[اقدم] ،.287، سطر :24

[...فکیف ایب عن استدلال الاشاعره للمغایره ، بالامر مع عدم الاراده کما فی صورتی الاختیار والاعتذار، لعدم الطلب فیهمااصلا].

[ اجد]،.24، سطر.9 [ اقدم] ،.288، سطر :2

[...ضروره ان مثل الاختیار والاعتذار لیس مما یستعمل فیه کمالایخفی]...

در همه این عبارت ، بجای[ اختیار] باید[ اختبار] (به معنای امتحان ) باشد. 39 مراد آخونداوامرامتحانیه است که برای اختبار و امتحان مکلف است ، نه اتیان متعلق امر، چنانکه در جای دیگر فرموده است :

[...واماالاوامرالامتحانیه فلیست باوامر حقیقه ، بل صوریه ،اذا لااراده فلا طلب ولایعث عن جد]... 40

اندکی دقت و شم اصولی ، کافی بود تااین اشتباه واضح ،اصلاح شود، چنانکه در[ قدیم .277،278 و[ جدید].293،294،اصلاح شده است .

3- اجد،.77، سطر .22 [اقدم] ،.313، سطر 17.

[...اومع عدم تحقق الا للمتبرع عنه کما فی الاوصاف والاعتبارات التی لاتحقق لهاالا بتحقق منشاانتزاعه، و لایکون بحذائها فی الخارج شی ء]...

چنانکه همه می دانیم دراین کلام ،[ للمنتزع عنه] درست است و نه [للمتبرع] ، و چون در نسخه اساس اشتباها[ للمتبرع عنه] آمده ، مصحح هم همان را آورده است : عبارت[ قدیم] .304 و[ جدید].320 به صورت صحیح ضبط شده است .

4- اجد،.78، سطر .5[اقدم] ،.313، سطر :25

[ ان الصفات الجاریه علیه تعالی و علی غیره مثل العلم والعدل و نحو هما یکون بمفهوم واحد و معنی وارد، سادق علیها ظ: علیهم، لتحقق ماهو ملاک صدق المشتق من المغایره مفهوم، و نحو من التلبس و القیام عینا منها ظ: فیهما]...

دراینجا کالشمس فی راقعه النهار روشن است که بجای[ وارد] باید [فارد] (به معنای واحد و فرد] باشد، همچنان که در[ قدیم] ،. 305 و [جدید]،.320 و نیز در[ کفایه] 41 آمده است .

5- اجد،.78، سطر .6[اقدم] ،. 313، سطر :27

...منها تصادق مایکون انه بنحو من الاتحاد و العینیه فیه تعالی ، و فی غیره بنحوالصدوراوالحلول ، فهی بالمعنی الذی تصدق به علی غیره ، صادقه علیه تعالی...

این عبارت ، دنباله عبارت مذکور در بند بالا (چهارم )است ، ولی می بینید که به هیچ وجه ، مستقیم و سازگار نیست . چنانکه گفته شد در نسخه اساس ، یعنی اقدم نیز، عبارت به همین صورت است . برای حل مشکل به[ قدیم] ،. 305 و[ جدید]،.320، مراجعه کردم و معلوم شد که عبارت صحیح چنین است :

[...فیهما قصاری مایکون ان بنحو]...

و چنانکه ملاحظه می فرمائید، این عبارت ، کاملا درست است . 42

6- اجد،.75، سطر .4 [اقدم] ،.311، سطر :22

[ولایذهب علیک ان صدق الایجاب بالضروره بشرط الوصف لایصح دعوی الانقلاب ،الی الضروریه ، ضروره صدق الایجاب بالضروره بشرط المحمول فی کل قضیه ممکنه کانت او غیرها]

دراینجا هم چنانکه هویداست و در[ قدیم] ،.302 و[ کفایه] 43 نیز آمده ،[ لایصحح] درست است و نه[ لایصح] ، علاوه بر[ اقدم] و[ اجد]، و در[ جدید]،.318، نیزاین اشتباه رخ داده است .

7- اجد،.75، سطر .6 [اقدم] ،. 311، سطر :23

[...کما لایضربها صدق السلب کذلک بشرط عدم الوصف ،الضروره السلب بشرط عدم المحمول ، و شرط الوصف او شرط عدمه و من قبل ظ: قبیل شرط المحمول او شرط عدمه]...

این عبارت ، دنباله عبارت مذکور در بند قبل است ، و علاوه بر[ اجد] و[ اقدم] ، در[ جدید]،.318 نیز همین گونه است ، ولی همانطور که در [قدیم] ،.302، آمده ، و تامل درعبارت نشان می دهد، صحیح آن چنین است :

[...لضروره السلب بشرط عدم المحمول ، و شرط الوصف او شرط عدمه من قبیل شرط المحمول او شرط عدمه] .

8- اجد،.75، سطر26. [ اقدم] ،.312، سطر9

الفرق بین المشتق و مبدنه مفهوماانه بمفهومه لایابی علی ظ:عن الجری علی مااتصف بالمبدا و لایعقل الحمل علیه لما هما علیه من نحو من الاتحاد، بخلاف المبدا فانه بمعناه یابی عن ذلک ... وانما یکون ملاک الحمل والجری نحو من الاتحاد والهوهویه ذاتی ، والی هذا یرجع ماذکره اهل المعقول فی الفرق بینهما من ان المشتق یکون لابشرط...، والمبدا بشرط ل،ای معناه بذاته یابی عن الاتحاد و یعقل (ظ: یعزل ) عن الحمل

این عبارت در[ قدیم] ،.302. نیز همین گونه است ، ولی اندکی تاملی ، غلط بودن آن را روشن می سازد و همان گونه که در[ جدید]،.319 و نیز [کفایه] 44 آمده است : در قسمت اول[ لایعصی عن الحمل] درست است و نه [لایعقل الحمل] ، همچنین کلمه ذاتی] زائداست و در قسمت سوم نیز [یعصی] درست است و نه[ یعقل] و[ یعزل] که مصحح ، با علامت ظ، آن را صحیح پنداشته اند.

9- اجد،.77، سطر .16 [اقدم] ،.313، سطر:11

[ثم انه بع الاتفاق علی اعتبارالمغایره فی صدق المشتق علی الحقیقه کما عرفت ، رفع الخلاف فی اعتبار قیام المبدا فی صدقه کذلک و عدم اعتبارها ظ:اعتباره ، و قداستدل من قال بعدم الاعتبار... والتحقیق انه لاینبغ]...

این عبارت در[ جدید]،.320 نیز چنین است ، ولی همچنانکه در [قدیم] ،.304، و[ کفایه] 45 آمده و بوضوح از عبارت استفاده می شود، [وقع الخلاف] صحیح است و نه[ رفع الخلاف] که مفهومی کاملا ضد آن دارد!

10- اجد،.72، سطر .23 [اقدم] ،. 310، سطر :7

[ ...فنقول :ان هذاالوجه انمایتم لوکان الوصف العنوانی فی الایه الشریفه علی النحوالاخیر، ضروره انه علی ذلک لولم یکن المشتق للاعم لماتم بعدالتلبس بالمبدا ظاهرا حین التصدی ، فلا بد بان ظ:ان یکون للاعم لیکون حین التصدی حقیقه من الظالمین]...

این عبارات ، در پاسخ کسانی است که به آیه[ لاینال عهدی الظالمین] استدلال کرده اند براین که مشتق ، حقیقت در خصوص متلبس به مبدا نیست بله اعم از متلبس و ماانقضی عنه المبدااست ، و در[ قدیم] ،.301 و [جدید]،.316 نیز چنین است ، ولی قطعا غلط است . همان طور که در [کفایه] 46 هم آمده ، صحیح آن چنین است

[...لولم یکن المشتق للاعم لماتم بعد عدم التلبس بالمبدا ظاهرا حین التصدی]...

11- اجد،.71، سطر .18 [اقدم] ،.309، سطر :12

[ضروره صحه ان یقال لمن کان متلبسا بالضرب ، ولایکون متلبسا به الاانه لیش بضارب الان]...

اینجا هم ،[ ولایکون متلبسا به الان :انه لیس]... صحیح است ، همچنانکه در[ قدیم] و[ جدید]،.306 نیز آمده است .

12- اجد،.71، سطر 11.ظ :[ اقدم] ،.309، سطر:6

[...و فیه انه ان ارید بالتقید، تقید ظ: بالتقیید، تقییدالمطلوب الذی یکون سلبه اعم من سلب المطلق کما هو واضح ، فصحه سلبه]...

دراینجا عبارت صحیح[ ...تقییدالمسلوب الذی] است ، همچنانکه در [قدیم] ،.300 و[ جدید]،.319 و[ کفایه] 47 نیز آمده است .

13- اجد،.69، سطر.3 [ اقدم] ،.307، سطر :17

[فانه لاننکرالسیاق التلبس فی الحال عندالاطلاق ، کماانه انه غالبا قضیه مقدمات الحکمه] .

چنانکه ملاحظه می فرمائید،این عبارت ، خود فریاد می کشید که غلط است ، و صحیح آن ، همانگونه که در[ قدیم] ،.298 و[ جدید]،.314 آمده ،[ فانه لاننکرانسباق التلبس فی الحال عندالاطلاق] است .

14- اجد،.67، سطر 22. ظ:[ اقدم] ،.306 سطر :19

[بل من حیث الماده یراد منها تاره فعلیه المبد، واخری قوته و استعداده خبراو من الکتابه فی الکتاب تازه فعلی، واخری صنعتها و حرفتها]....

دراین جملات نیز، به جای[ خبراو من الکتابه] باید[ فیراد من الکتابه] ، و به جای فعلیا] باید[ فعلیتها] باشد، چنانکه در [قدیم] .297 و[ جدید]،.313 آمده است .

15- اجد،.64، سطر .24 [اقدم] ،.304، سطر17 .

(...کیف وقد وقع النزاع فیما وضع له اللفظ الجلالة).

اینجا نیز، همچنانکه از خود عبارت پیداست و نیز در[ قدیم] ،.295، و [کفایه] 48 آمده ، صحیح[ لفظ الجلاله] است .این اشتباه علاوه بر[ اجد] و[ اقدم] ، و در[ جدید]،.311، نیز رخ داده است .

16- اجد،.63، سطر.10 [ اقدم] ،.303، سطر:20

[...فلاوجه لمازعمه بعض الاجله من الاختصاص باسم الفاعل و بمعناه من الصفات المشبه و مایلحلق به، و خروج سائرالصفات عن محل النزاع ، و لعل منشاتوهم مسلمیه ما ذکره من خصوص المعنی لکل منها]...

اشتباه اول ، در[ جدید]،.310 نیز رخ داده، ولی همانطور که از عبارت پیداست و در[ قدیم] ،.294 و[ کفایه] 48 نیز آمده ،[ ...وما بمعناه من الصفات]... صحیح است ، و در مورد دوم هم ، صحیح یا[ منشا توهمه]... است ، چنانکه در[ قدیم] ،.294 و[ جدید]،.310، آمده ، و یا[ منشاه توهم]... است چنانکه در[ کفایه] 50 و[ اقدم] ،.303، آمده است .

17- اجد،.28، سطر .13 [اقدم] ، ص 290، سطر:20

اذا کانت الاراده تعالی عباره عن العلم بالمصلحه...

دراینجا هم روشن است که[ الاراده تعالی] درست نیست ، زیرا نه نام شریف خدای سبحان ذکر شده ، نه ضمیر عائد به او، تا جمله[ تعالی] آورده شود! و صحیح یا[ الاراده فیه تعالی] است چنانکه در[ قدیم] ،.280 آمده ، یا[ ارادته تعالی] چنانکه در[ جدید]،.297 آمده است ، ولی عبارت بعدی آخوند موید[ قدیم] است .

18- اجد،.28، سطر .6 [اقدم] ،.290، سطر :15

[ . ...والناس معادن کمعادن الذهب والفضه کما فی الخبر فی السعاده والشقاوه الموجتبان لصدورالاطاعه والعصیان یکونان فی الاخره ذاتیتین والذاتی لایعلعل] .

اشتباه اول عبارت ، در[ جدید]،.297، نیز رخ داده است و می بینید که عبارت به هیچ وجه جور در نمی آید و همانطور که در[ قدیم] ،.280 آمده ، [فالسعاده والشقاوه]... صحیح است .اشتباه دوم عبارت نیز باید بدین صورت اصلاح شود[ یکونان بالاخره]... چنانکه در[ جدید]،. 297،اصلاح شده است

19- اجد،.28، سطر .9 [اقدم] ،.290، سطر :17

[وقدانتهی الکلام فی المقام الی مالاتناله ایدی افکارالاعلام ،الا ماشملته العنایه من الوهاب العلام] .

عبارت ، در[ جدید]،.297 نیز چنین است ، ولی همان گونه که در [قدیم] ،.280 آمده ،[ ...الا من شملته العنایه]... درست است و نه[ الاما شملته العنایه]... .

20- اجد،.24، سطر.15 [ اقدم] ،.288، سطر:6

[...وان کان یتبعه فیمااذاالامر حقیقیا للبعث والتحریک عن نحو (خ ل : عن هذا)المامور به ، فلایضر ثبوته کذلک مع عدم ثبوت الاراده حقیقه بالاتحاد شیئا].

چنانکه هویداست ،این عبارت هم صدرصد غلط است و صحیح آن ، چنانکه در [قدیم] ،.278 و[ جدید].294 آمده ، چنین است:[ للبعث والتحریک عن جد نحوالمامور به ، فلایضر].... عبارت ذیل که آخوند در جای دیگر آورده ، مویدادعای ماست .

[واماالاوامرالامتحانیه فلیست باوامر حقیقیه بل صوریه ،اذاراده فلاطلب و لابعث عن جد] 51 .

تصورمی کنم توضیح همین مقدارازاغلاط، کافی است و در بقیه فقط قسمت غلط را نقل ، و صحیح آن را به صورت ستونی ذکر می کنیم . فراموش نکنیم که آنچه ذکر شد، مشترک بین نسخه اساس تصحیح و نسخه چاپ مصحح ، یعنی [ اجد]است . و قطعا هیچیک از آنها غلط چاپی نیست .

اغلاطی که اینکه یاد می شود، برخی مشترک بین[ اجد] و[ اقدم] و [جدید]است ، و برخی هم منحصر به[ اجد] و شاید تعداد کمی هم ، غلط چاپی باشد. به هرحال ،اگر نام نسخه ای در ستون صحیح ذکر شد، نشانه آن است که آن عبارت ، در آن نسخه صحیح است واگر در ستون غلط ذکر شد، نشانه آن است که آن عبارت ، در آن نسخه صحیح است واگر در ستون غلط ذکر شد، نشانگر آن است که آن عبارت ، در آن نسخه غلط است .

چنانکه ملاحظه می فرمائید،اکثر قریب به اتفاق این اغلاط، منحصر به چاپ مورد بحث است و در چاپهای قدیمی دیده نمی شود، بااین حال آیا ادعای چاپی بودن اغلاط (با وجود عدم غلطنامه ) عذر محسوب می شود؟!

فراموش نفرمائید که اینه، همه مربوط به همان 22 صفحه ای است که پیشتر یاد شد، یعنی حدود یک هفتم کل کتاب واگر بخواهیم به تعداد همه اغلاط آن آگاه شویم ، باید عدداین اغلاط را در هفت ، ضرب کنیم ، حاصل ضرب نشان دهنده مجموع اغلاط کتاب خواهد بود!

21. گذشته ازاغلاطی که یاد شد،افتادگی هایی هم مواردی از کتاب مشاهده می شود،از جمله در صفحه 77، سطر آخر، که این سطر ساقط شده است :

[وذلک ان لم یوجب اولویه صدقها علیه تعلی فلم یکن بضائر به قطع، و عدم اطلاع العرف علی ذلک من الامورالخفیه]...

همچنین در صفحات دیگر، مطالبی ساقط شده که خارج از 22 صفحه مذکور است ،ازاین رو متعرض آنها نمی شویم .

22.اغلاط ادبی و دستوری و رسم الخطی (که هیچ نیازی به نسخ متعدد و مقابله ندارد، بلکه با آشنائی باادبیات ، می توان از آنها پرهیز کرد) نیز، در کتاب ، فراوان رخ داده است ،از باب نمونه :

ا: کلمه معروف[ ایضا] 54 در سراسر کتاب به صورت[ ایضا] ضبط شده است ،از جمله دراین صفحات :

71، سطر ، 24 ، 25 ، 70 سطر 13 ، 68 سطر ، 26 ، 13 ، 67 سطر ، 18، 64 سطر ، 11 ، 72 سطر ، 6 ، 74 سطر ، 17 ، 75 سطر ، 10 ، 17 ، 77 سطر ، 9 و صفحات فراوان دیگر.

ب : در سراسر کتاب ، نوعا حکم همزه وصل و قطع با یکدیگراشتباه شده است ، بدین معنی که از نظر قواعد رسم الخط، باید همزه وصل را بدون علامت[ ء] و همزه قطع را بااین علامت مشخص کرد.این علامت در حالت فتح و ضم ، روی[ ا] ( ا) و در حالت کسر زیر ن ( ا) قرار می گیرد، ولی همزه وصل مطلقا باید بدون[ ء]استعمال شود. 55 بنابراین ، ضبط کلمایت مانند،[ انصراف] به شکل زیر (که فراوان دراین کتاب به کار رفته ) غلظ است :اتحاد،اختلاف ،انسباق وانصراف.

در قرآنهای چاپ حجاز و نهج البلاغه صبحی صالح و بسیاری از کتابهائی که محقّقین عرب تحقیق کرده اند، مثل «شرح شافیه» رضی «قده» این قاعده، دقیقاً رعایت شده است؛ ولی مسأله، بر مصحّح محترم مشتبه شده و اکثر موارد، حکم همزه قطع را بر همزه وصل جاری کرده اند. (برای نمونه هر صفحه ای را می توانید ببینید). البته صرف عدم کاربرد علامت «ء» را در مورد همزه قطع نمی توان ایراد گرفت؛ بلکه کاربرد آن با همزه وصل، محلّ اشکال است.

ج: نوشتن و ضبط کلمات و مصادری مانند «ملاقاة» و «منافاة» به صورت «ملاقات» و «منافات»، در کتابی عربی مانند کتاب مورد بحث، صحیح نیست.

(1) د: همچنین ضبط کلماتی مانند: «سائر»، «جائز» و «شائع»، به صورت «سایر»، «جایز» و «شایع» در کتابی عربی، صحیح نیست.

البته اشتباهاتی از این قبیل، در قبال آن اشتباهات وحشتناک و عجیب، اصولاً قابل ذکر نیست و مراد، صرفاً اشاره به عدم رعایت نکات ریز و درشت تصحیح، در این کتاب است. و پیداست که اگر یک ادیب لبنانی یا مصری، این چنین اغلاطی را در کتاب مشاهده کند،دیگر اعتمادی به این تصحیح نخواهد داشت، و همین سکندری به او هشدار می دهد که مصحّح تازه (1) کار و ناوارد است.

23. چنانکه دیدیم، مصحّح محترم، تنها در صدد بوده آنچه در نسخه های مورد استفاده اش بوده، منعکس کند واساساً توجهی نداشته که کلام، صحیح است یا نه، و خلاصه، اءعمال نظر نکرده است. بله نگارنده، تنها یک مورد دید، که ایشان، اعمال نظر کرده اند که آن که: در این عبارت: «... کذلک المتصوّر و الموجود الذهنی، فتارةً یکون موجوداً فیه فی نفسه...» (ص 65 سطر آخر) هیچ اشکالی وجود ندارد و هیچ شبهه ای نیست ولی ایشان در حاشیه نوشته اند: ظاهراً به جای «واو» باید «فی» باشد و عبارت چنین شود: «.. کذلک المتصوّر فی الموجود الذهنی...»! که البته بخوبی روشن است این تصحیح، نادرست است و نادرستیش، نیازی به توضیح ندارد.

24. نکته دیگر این که، مآخذ مطالبی که مؤلف از شیخ انصاری و میرزای قمی و صاحب فصول «رحمة اللّه علیهم» و دیگران نقل کرده اند - با این که بسیار زیاد هم نیست - مشخص نشده، از جمله در این صفحات: 74 ،70، 63، 57، 58، 135، 114، 25، 132، 88، 90، 96، 66، 142، 133؛ و صرفاً به استخراج مصادر روایات(که انگشت شمار است)و مشخص کردن موضع آیات اکتفا کرده اند. بله، در سراسر کتاب، تنها در سه جا، در صفهات 45، 64،35، مأخذ این گونه مطالب نقل شده است.

حتی یکجا خود مؤلف، در حاشیه نوشته اند: «و تحقیق ذلک فی الهیّات الشفا لابن سینا»،/ .75 و در جای دیگر نیز در حاشیه گفته اند: «و المتوهم هو المحقّق القمّی فی الأسئلة و الأجوبة»، / 48؛ ولی مصحّح به خود زحمت نداده شماره جلد و صفحات «شفا» و «اسئلة واجبة» (جامع الشتات) را بیابد و ذکر کند.

25. چنانکه گذشت، علاوه بر نسخه «أقدم»، مصحّح، کتاب را با استفاده از دو نسخه خطی نیز، تصحیح کرده اند. در نسخه «ع» مطالبی کمتر از دو صفحه مربوط به «علم اجمالی بین اطراف شبهه غیر محصورة»، افزون برد و نسخه دیگر وجود داشته، که مصحّح، آن قسمت را به آخر کتاب ملحق کرده اند و در مقدمه(صفحه 8) با اشاره به این زیادتی گفته اند: «شاید اشاره مؤلف در فائده 14 به «تلیقه جدیده»، همین زیادتی باشد؛ آنجا که می گوید:

«و قد فصّلنا القول فیه فی التعلیقه الجدیدة فیما علّقناه علی مباحث العلم الاءجمالی»(صفحه 135)

حال آنکه چنانکه پیشتر اشاره شد، مراد از «تعلیقه جدیده» حاشیه جدید آخوند بر رسائل (در قبال حاشیه قدیمه) است که همراه «فوائد» بارها چاپ شده است. ثانیاً، آن دو صفحه، مطلب مستقلی است و تعلیقه بر کتابی نیست. ثالثا: در آن مطلب کوتاه دو صفحه ای، چه تفصیلی در این باره آمده است؟!

26. در صفحه 11 کتاب، کلیشه اولین صفحه نسخه «ع» درج شده است که درست منطبق بر صفحه 81 - 82 کتاب است و پیداست که این نسخه کمتر از نیمی از کتاب را فاقد است؛ ولی مع ذلک در صفحات پیش از صفحه 81(که اولین صفحه نسخه «ع» است) برخی اختلافات این نسخه ذکر شده است. از جمله در صفحات: 32، 33، 34؛ و مصحّح، هیچ توضیحی نداده اند که چگونه نسخه ای که اولین صفحه اش برابر با صفحه 18 کتاب است، در صفحات پیش از آن، اختلافاتش با نسخ دیگر ذکر شده است؟!

***

جز آنجه ذکر شد، نکته های کلی و جزئی دیگری هم جای گفتن دارد، ولی در آنچه گفته آمد، کفایت است. و بالأخره، فراموش نکنیم که اینها، به استثنای غلط مقدمه، اغلاط 22 صفحه از این کتاب 170 صفحه ای، یعنی در حدود یک هفتم آن است و با توجه به اینهمه اغلاط، تصحیح مجدّد کتاب، اجتناب ناپذیر است که خوشبختانه، برخی در اندیشه تصحیح مجدّد آن هستند. امید است که این امر، زودتر به سامان آید و به بار نشیند. سخنآخر این که اگر مصحّح محترم، تصحیح کتاب «المحدّث الفاصل» رامهرمزی و «شرح شافیه» رضی (به دست تنی چند از فضلای عرب) را ملاحظه فرموده بودند، به یقین امر تصحیح را این چنین ساده نمی انگاشتند و کاری نمی کردند که کالعدم باشد و دوباره کاری و شروع کار از صفر را در پی داشته باشد.

از خداوند سبحان توفیقات بیشتر مصحّح محترم را خواستارم و امیدوارم از این پس با همّت و احتیاط و دقّت بیشتر، به تصحیح میراث ارزنده سلف صالح بپردازند.

غفر اللّه لنا و لکم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی