خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوب الیه و نعوذ به تبارک و تعالی من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله صلی علیه و آله سیما بقیة الله فی ارضه
قال الله العظیم ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
بحثم همانطوری که نظر شریفتان استحضار دارد در خطبه ی اول پیرامون صدق و صداقت است آیه ی مبارکه ای که تلاوت نمودم
ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر(در سوره ی شریفه ی قمر آیه ی 55 است)
متقین کجایند فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر در جایی قرار گرفتند که آنجا جایگاه صدق و صداقت است در توضیح این جمله ی مبارکه از قرآن حدیثی را از زبان مبارک امام صادق رئیس مذهب سلام الله علیه که مفسرین بزرگ اهل سنت در کتب تفسیرشان هم نوشتند نقل می کنم آلوسی بغدادی در تفسیر روح المعانی در ذیل همین آیه شریفه چنین می نویسد
قال جعفر الصادق رضی الله عنه مدح المکان بالصدق
خدا این مکان را در بهشت به صدق مدح کرد یعنی نقطه ایست در بهشت آن نقطه را خدا نامش را صدق گذاشته فلا یقعد فیه الا اهل الصدق هیچ کس آنجا نیست و جایش نسیت مگر آنانند که اهل صدق و صداقتند وهو المقعد الذی و آنجا جایی است که خداوند متعال برای کسانی که صدق در باب صدق و صداقتند یبیح لهم النظر الی وجهه الکریم خدا اینجا را آماده کرده نقطه ایست که می توانند به چهره ی خدا بنگرند یعنی نقطه ی بلند قرب و منزلة رفیع انسانی فی مقعد صدق، فخر رازی در تفسیر کبیرش پیرامون کلمه ی فی مقعد صدق جمله ای اضافه می کند و آن این است که چرا مجلس صدق نیست و مقعد صدق است چون آن نقطه ایوانی است گویا مرکزی است بلند به تعبیر بنده مثل یک بالکنی است مشرف بر بهشت و ناظر به وجه خدا چگونه آن کسانی که در آنجا قرار گرفتند گفته می شود مجلس صدق می گوید فرق است بین جلوس است و قعود جلوس به تعبیر بنده یک معنای حدثی است یعنی یک معنای فعلی و موقت است ولی قعود به معنای نشستن کامل است قعود دلالت بر ثبات می کند استشهاد می کند به این آیه کریمه عن الیمین و عن الشمال قعید دو فرشته طرف راست و چپ انسان قعیدند قرار گرفتند و نشستند جلیس نیستند قعیدند یعنی نقطه ای که برای اهل صدق است نقطه ی بلندی است و همواره چنین است مکانی ثابت و بسیار عالی و این که می فرماید فی مقعد صدق عند ملیک، ملیک مبالغه مالک است یعنی خدایی که مالک است بالاترین مالکیتها آنقدر مالکیتش بالاست که انسان نمی تواند کنهه مالکیت او را بفهمد ولذا ملیک با نکره آمده نه با معرفه به اصطلاح اهل ادب و همچنین مقتدر نکره آمده نه معرفه چون اقتدار هم اقتدار بسیار فوق العاده ایست این جایی است که اهل صدق قرار می گیرند در قیامت و می نگرند آنجا را برای توضیح این آیه شریفه بحث را از این نقطه بحول و قوه ی خداوند متعال آغاز می کنم و آن این است که آیا انسان در سیر کمال از خود به غیر حرکت می کند یا از خود به خود حرکت می کند این سخنی است که هم فلاسفه ی غرب مطرح کردند هم حکیمان شرق و اسلامی بیان کردند و آنچه حکمای اسلام غالبا گفتند و نوعا و بعضی از فلاسفه ی غرب هم مثل کانت به آن اشاره کردند این است که انسان در سیر کمال از خود به سوی خود حرکت می کند یعنی هیچگاه مسیر کمال بیرون از خود نیست و هر کجا برسد به خود دارد حرکت می کند و می رسد و اگر که عدول کند از راه کمال و راه گناه مثلا در صدق از راه کذب برود و در صداقت از راه خیانت حرکت کند این عدول از خود است عدول از خودیت است و نشناختن خود است در اینجا یک مثلی بزنم که این مثل را روانشناسان هم در کتابهایشان آورده اند هندوانه را که روی آب می اندازیم بخش کمی از هندوانه یداست بیشتر آن زیر آب است ولی هندوانه است آنچه پیداست نمی تواند زیر آب باشد مگر این که با فشار دست برود زیر آب و آنچه ناپیداست نمی تواند روی آب باشد مگر این که با یک قاصر و مانعی از این که در عمق آب قرار بگیرد جلویش گرفته شود انسان هم چنین است مراحل کمال انسان این است یک بخشی از کمالش پیداست یک بخشی از خودیتش پیداست در سیری که می کند به سوی کمال و راهی که می رود به سوی معنویت قدم به قدم به کمال بعدی می رسد ولذا حکیمان و فلاسفه در باب حرکت گفتند حرکت کمال اول لما هو بالقوة حرکت کمال اول موجود است وقتی به مقصد رسید به هدف حرکت رسید به کمال دوم رسیده است بنابراین قدم به قدم حرکت می کند به سوی کمال صدرالمتالهین در کتاب اسفارش یک بحثی دارد پیرامون حکمت نظری و حکمت عملی که بر سر حکمت عملی و نظری یا منبع این دو حکمت یا ریشه و اساس این دو حکمت عبارت است از روح که نفخت من روحی است و این بدن عقل نظری که به روح تمام ارتباط را دارد و عقل عملی که انعکاس روح در بدن است و توجه روح در بدن است و سازندگی انسان است حالا اینها خود یک بحث جدایی است بنده این را عرض می کنم چون می خواهم به نتیجه ای که عرض کردم برسم بعد از این مقدمه این نکته را می گوید در بیان فلسفه که در حقیقت فلسفه انسان است وانسان هم فلسفه است چیستی حکمت با چیستی انسان یکی است یعنی انسان چنین است همه ی وجودش حکمت نظری و عملی است گیرم باید حرکت کند به آن کمال برسد سیر به آنجا برسد اگر کسی در صداقت قدم برداشت در سخنش با همسرش صادق بود با پدر و مادر و فرزندانش صادق بود با شریک و مشتری و فروشنده و ارباب رجوع صادق بود پشت میز اداره اش صادق بود نه در سخن در عمل صادق بود در نیکش صادق بود اندیشه اش اندیشه ی صدق بود در تمام مباطن علمی و عملی فرد صادق و پاکیزه ای بود این آدم سیر کرده است در تمام این ایستگاهها و منزلهای مختلف تکامل و هی از خود به خود رسیده است و خود خود را برتر کرده است و خودیتش را بازتر کرده است و خودیتش را بهتر نشان داده است گیرم در دنیا پیدا شدن این خودیت کم است کم می شود آدم این باطنش هی انعکاسش را ببیند در برزخ می بیند در قیامت می بیند یک داستانی را نقل می کنم قصه ای را این قصه البته معروف است بین فضلا و طلاب و حوزه ها چه حوزه ی علمیه قم و چه نجف و بیشتر هم زیاد است این را گفتند و در کتابی هم که شرح حال مرحوم آیت الله بروجردی اعلی الله مقامه را نوشتند در آن کتاب هم هست این مطلب و آن این است که یکی از علمای بزرگ مشهد که اوتاد بود واقعا مرحوم حاج شید علی اکبر نهاوندی مرد بزرگ و بزرگواری بود افراد از گوشه و کنار که هر جا می آمدند از علما سعی داشتند نماز جماعت او شرکت کنند مرحوم آیت الله بروجردی سفری مشرفی می شوند به مشهد مقدس و مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی که واقعا مرتبه ی عالی از معنویت داشتند در مشهد مقدس از مرحوم آقای بروجردی درخواست می کنند که شما جای من نماز بخوانید و ایشان بعد از تامل بالاخره می پذیرند که جای مرحوم آقای حاج شیخ علی اکبر نهاوندی نماز بخوانند حالا به نظرم یک ماه مبارک رمضان هم بوده است بهرحال این می گذرد مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی سفری برای عتبات پیش می آید برایشان مشرف می شوند به نجف اشرف مرحوم آیت الله آقای سیدابوالحسن اصفهانی اعلی الله مقامه از ایشان می خواهند که جای من شما نماز بخوانید و ایشان هم بعد از تاملی می پذیرند که جای مرحوم آیت الله اصفهانی نماز بخوانند حالا نکته اینجاست مرحوم آقای حاج شیخ علی اکبر نهاوندی می گویند که یعنی بعد از مدتها که ایشان می روند به نجف این جریان را رخ می دهد که از ایشان آقای آیت الله اصفهانی می خواهند جای من نماز بخوانید ایشان اولین نماز که نماز مغرب می خواندند می گویند که نافله ی دوم بودم دوتا دو رکعتی دو رکعت دوم نافله ی مغرب که مشغول بودم از حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام این صدا را شنیدم که به من خطاب کردند و فرمود جایی دادی جایی به تو دادیم عظمت ولدی فعظمت فرزند ما تو تعظیم کردید و احترام کردید ما هم تو را احترام کردیم مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی این صدا را که از حرم مطهر و ضریح مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام می شنود خیلی منقلب می شوند بعدا مطلب را نقل می کنند بعد برای مرحوم آقای بروجردی نقل می کنند که ایشان اشک می ریزند به این که امیرالمؤمین مرا فرزند خودش دانسته و سیادت من را پذیرفته ولی نکته ای که عرض کردم به عنوان شاهد اینه که یک جای نماز را به مرحوم آقای بروجردی یعنی صداقت در نماز صداقت در عمل یک جایی داد ولی چی عوض گرفت آدم خیال می کند معنای این جمله اینه چون در مشهد مقدس تو جایی دادید به آقای بروجردی پس آقای ابوالحسن اصفهانی اعلی الله مقامه هم در نجف به شما جایی داد ولی نه این ظاهر مطلب است این عمقی دارد مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی بشارت از زبان امیرالمؤمنین می شنود این از همه ی عزتهای دنیا و آخرت بالاتر است به قول یکی از اساتید ما که اهل عرفان هم بود یک وقتی در درس چنین می گفت، می گفت من که عشق دارم بروم به بهشت برای این که روی علی را ببینم کلام امیرالمؤمنین را از زبان مبارکش می شنوند مرحوم آقای شیخ علی اکبر نهاوندی در سر نماز در این دنیا سخن امیرالمؤمنین را شنیدند این بشارت این چقدر بالاست این چقدر ارزش است این به خاطر یک عمل آنجور آدم حرکت می کند آن ارزشی که برای ایشان بود این ارزش برای مرحوم و آیت الله بروجردی نبود چون او این صدا را نشنید کسی این صدا را شنید که اول معامله کرد کسی که این صدا را شنید که اول قدم برداشت همه ی مردان الهی بودند ولی نکته اینجاست که اگر انسان راه خلوص را پیمود راه صدق را پیمود چگونه به کمالات بیشتر می رسد چگونه ای باطن او حالا عرض کردم نصف ای هندوانه یا نصفه ی قالب یخ که اگر بیدازند روی آب یک خورده از این یخ پیداست بیشترش زیر آب است عمل اینچنین است خودیت انسان در دنیا اینچنین ست خیلیش ناپیداست ولی بعد از این که آدم چشمش را باز کردند برزخ یا در قیامت ببیند چه خبر است مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی یک جمله شنید گفت صبر کن تا صبح دولتت بدمد آن چیزی که شنید آن فقط نتایج سفر بود ولی این که چقدر کار با ارزش است چقدر حرکت صادقانه پر قیمت است گاهی حجم کار بالا نیست نقطه ی صدق بالاست منبع بالاست آنجایی که آدم از آنجا تغذیه می شود نکته ی اوج وجودش است لذا عمل خوب خیلی بزرگ می کند و چه بسا انسان عملی پرحجم هم داشته باشد ولی ندائی نشنود از این عالم به گوش او اصلا ندایی نشنود این را مطلب این را که می گویند حرکت کردن از کمال به سوی کمال است از خود به سوی خود است از کمال اول و دوم و همینطور منزل به منزل جلو رفتن است این همین اساس از خود و خودت و خودیت با هزار اسف آدم غافل از خودش می شود نمی فهمد چیه هی عدول می کند از خود هی عقبگرد می کند از خودش خود انسان این است که فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر خود ما آنجا قرار بگیریم این است خود ما نه در قعر جهم نه در ته چاه پر از کثافت که گناهان و دروغها و نیرنگها و حیله ها و حقه بازیها و دنیاپرستی ها و شیادیها و تظاهرا و ریاها و اسم دین برایش گذاشتن در گناهان مختلف و در معاملات و مسائل اقتصادی و مسائل سیاسی و مسائل مختلف زندگی این سقوط این بازگشت این زدودن از انسانیت، لذا تاسف که آدم نمی فهمد این چیزها را، افلاطون یک آثاری دارد صحبتی نقطه ی نقل می کند از سقراط که می گوید در آن مجلس سقراط که او بعضی به سقراط گفتند چرا سکوت نمی کنید چرا آرام نمی گیرید این چه حرفهایی است که می زنید به آنها خطاب کرد گفت دشوارترین کار برای من این است که بفهمانم چه وظیفه ای دارد آن چیزی که شما نمی فهمید واقعا انبیا حرفهایی زدند به بشر ائمه ی هدی نصایحی کردند به ما ولی مشکل اینجاست که آدم نمی فهمد آنچنان پول آدم را محاصره می کند آنچنان شیطان آدم را در زنجیر می کشد که دیگر آنوقت آدم نیست حیوانیتش را قبضه کرده انسان، شیطان قبضه کرده انسان را، این است معنای سقوط و برگشت فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر جای ما چنین جایی است عزیزم برادرم خواهرم فرزندم جای ما آنجاست جای ما آنجاست نه مزبله ها و کثافتهای گناه و فشارها در قبر و عالم بزرخ، بیاییم تا در دنیایم، خود من عرض می کنم بیاییم تا نگذشته زمان بیاییم این ندا را توجه کنیم به اش ندای حق و ندای معنویت را به اش توجه کنیم که در درون ماست و از ماست این همه نداها و این همه غوغاها که اگر چنین انسان عمل بکند آن وقت است به آن نقطه ای که نقطه ی انسانیت و مقصد تکامل است رسیده است عرضم را همینجا جمع می کنم و در لحظاتی که وارد ظهر شدیم شهادت می دهم به وحدانیت خدا و رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، خودم و عزیزان را به ورع و تقوی توصیه می کنم و برای خودم و همه ی شما نمازگزاران عزیز در درگاه خدا طلب مغفرت و پوزش می کنم استغفر الله لی و لکم.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم محمد و علی وصیه و خلیفته امیرالمؤمنین و علی قرة عین الرسول الزهراء البتول و علی الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم العسکری حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.
ولاد پر برکت امام عسکری علیه السلام سالروز ولادتش بیشتر مورخین مثل فردا نوشتند 8 ربیع الثانی در سال 232 هجری قمری از پدری به نام امام هادی علیه السلام بر دامن مادرش به نام سوسن طلوع فرمود و در سال 260 در سن 28 سالگی شهید شد و مسموم شد ولادت پر برکت امام یازدهم را به فرزند عظیم الشانش وجود اقدس امام عصر ارواحنا له الفدا تبریک و تهنیت عرض می کنیم و همچنین به امت اسلام و شیعیان و ملت بزرگ ایران و ارادتمندان به اهلبیت بویژه رهبر معظم انقلاب دام ظله تهنیت و تبریک عرض می کنیم.
سالگرد حادثه ی دلخراش حزب جمهوری اسلامی ایران شهید بزرگوار آیت الله بهشتی که فقیه و فیلسوف و عالمی بزرگ بود و در مدیریت و در مسائل سیاسی معمار انقلاب و پایه های قانون اساسی به دست او ریخته شد ایشان و 72 نفر از عزیزان ما که به دست این گروه جنایتکار منافق به شهادت رسیدند در تاریخ چنین می نویسند کما یک علم تاریخ داریم و یک تاریخ داریم ارسطو یک بحثی دارد برای این که تاریخ چه مکانی دارد می گوید تاریخ از شعر مکانش پایینتر است بعضی دیگر مثل افلاطون و دیگران و همینطور هم هست که ارسطو به تاریخ نگاه کرده است به عنوان جزئیات و حوادث بله حوادث در تاریخ قیمتی ندارد ولی آنچه پر قیمت است فلسفه ی تاریخ است و علم تاریخ است چه قضایایی پیش آمد او یک مسئله ایست گذشته است ولی دیگران چه باید بکنند ولذا این نظر بیشتر محققان تاریخ و فلاسفه است چون این بحث، بحث علم تاریخ یک بحث فلسفی است در حقیقت می گویند تاریخ علم تاریخ اصلی است و بحثی است عقلی و کلی است تاریخ قانونمند است حالا که تاریخ قانونمند است حالا که تاریخ یک بحث کلی است و عقلی است بنابراین باید ببینیم این در همه جا جاری است و با همان شرایط جاری است پس دیگران چه نتیجه باید بگیرند بحث اینجاست که ما ببینیم دشمن خواست کسانی که این انقلاب را دارند می برند جلو مثل شهید بزرگ مطهری و شهید بزرگوار و مظلوم بهشتی خواست از پا دربیاورد حالا چرا خواستند از پا دربیاورند این را باید برگردیم ریشه اش به آن فرهنگ اسلام است و این بحثی است که باز حکیمان هم قبل و هم فلاسفه ی شرق همه ی این را گفتند بیشتر گفتند که در مقایسه ی فرهنگها چه فرهنگی می تواند عالم گیر شود می گویند فرهنگ اسلام است حالا چرا این بحث جدایی است و نمی خواهم وارد این بحث بشوم فقط خواستم سر نخی درس داده باشم که این اساسش تمدن اسلام است و فرهنگ اسلام است آن اساس را نمی خواهند زنده بشود اگر زنده بشود می گیرد همه جا را این اساس کار امام عسکری علیه السلام هم به همین جهت در ارتش نگه اش داشتند و نگذاشتند بیرون بیاید برای این که دیدند فکرش را باز می کند و فرزندی به نام مهدی موعود ارواحنا له الفدا خواهد داشت که او همین فرهنگ را زنده خواهد کرد او همین تمدن را جهانی خواهد کرد او جوامع بشری را زیر خیمه ی همین تمدن جا خواهد داد به همین علت او را نگه داشتند در عسکر و ارتش و نیروهای نظامی و در خانه اش ریختند به همراه این که بلکه بتوانند به دنبال این که فرزندش را دستگیر کنند این یک ریشه ی اساسی دارد در اسلام امروز هم نویسندگان بسیار آنهایی که بحث کردند به این نقطه رسیدند که در آخر الزمان چه فرهنگی قدرت قبضه ی روی زمین را دارد این را با تعلیل رسیدند فرهنگ اسلام است عدالت اسلام است امتیازات اسلام هم بعضی در کتابهایشان نوشتند که اسلام یک امتیازاتی دارد مثلا تصریح می کنند یکی از نویسندگان فرانسوی که تصریح می کنند به این که مبارزه ای که ایران با نژادپرستی دارد اسلام هیچ منطقی ندارد عدالتی که اسلام می گوید عدالتی که می گوید در ریز ریز امور که الان جای بحثش بنده وقتش را ندارم و واردش هم نمی خواهم بشوم این تفکر دنیا را می گیرد ولذا هر زمان که دیدند این فرهنگ ممکن است نضج بگیرد آمدند سراغش آن کسی که فرهنگ را می ساخت و می پرداخت و می نوشت و می گفت مثل شهید مطهری و آن کسی که تبیین می کرد و در مقام مدیریت فوق العاده بوده و بحق مجتهد و فیلسوف بود مثل شهید بهشتی آنجور به اش تهمت می زدند برای این که از صحنه بیرون کنند مشکل نه شهید مطهری بود نه شهید بهشتی بود نه امام خمینی اعلی الله مقامه بود و نه رهبر معظم انقلاب و نه مشکل رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله آقای خامنه ای دام ظله مشکل جای دیگری است مشکل پیغمبر اکرم است مشکل آنجاست مشکل امام صادق است مشکل امام عصر است مشکل فرهنگ اسلام است تمدن اسلام است ملیت اسلامی است این چیزی است که این نویسندگان همه دارند دنبال این بحث الان افتادند که چه آخرالزمان خواهد شد و چه تفکری خواهد گرفت بودا که نمی تواند بگیرد ماتریالیستی که نمی تواند بگیرد مسیحیت که با آن کلیسا و وضع که نمی تواند قبضه کند یهودیت و صهیونیست با آن جنایاتشان که توان ندارند این اسلام این نرمش اسلام است این لطف اسلام است این قانونهای اسلام است این عظمت اسلام است این تمدن اسلام است که وقتی هم آمد این همه روی زمین را گرفت این قدرت پیش بینی است که این فرهنگ دنیا را خواهد گرفت الان هم همین بحث است ولذا شهید بهشتی را شهید می کنند مطهری را شهید می کنند در هر کجا که ببینند این انقلاب نقطه ی اوجی پیدا می کند به سراغ آن می آیند تا بکوبند بنده در اینجا چون می خواهم عرایضم را جمع کنم.و هفته ی قوه ی قضائیه است لازم می دانم حسب الوظیفه در همین راستا چند جمله ای عرض کنم سخنان رهبر معظم انقلاب دام ظله را دیروز هم شنیدید دو نکته مسئله اساسی است نکته ی اول دفاع از عدالت است و نکته ی دوم در دستگاه قضائی این است که باید اقتدار داشته باشد و نباید تضعیف بشود بنده این دو نکته را باز می کنم در سه کلمه آن کتابها نوشتند و ریشه ی دفاع از عدالت و حق را مطرح کردند می گویند در دیر زمان دفاع از حق و عدالت شخص می کرد اگر شخصی به او ظلمی می شد می آمد دفاع می کرد آن ظالم را ازش پاسخ می گرفت یا اگر مالی بود ازش پس می گرفت اگر به او ستمی کرده بود می گفت چرا و دفاع می کرد و جبران می کرد کم کم همین تا به قبیله رسید و چی شد تا رسید به انقلاب فرانسه و مسئله تفکیک قوی قوه ی اجرا قوه ی تقنین قوه ی قضا و این حالا بنده این نکته را می خواهم عرض کنم که ریشه ی قوه ی قضائیه دفاع از عدالت است این ریشه است این اساس آن چیزی که تمام مردم در حقوقشان خودشان روز اول می رفتند سراغ حقوقشان و دفاع از حقوقشان این نظام الان این دفاع را بر دوش قوه قضائیه گذاشته شده اگر بنا بشود قوه قضائیه تضعیف بشود البته نصیحت لائمة المسلمین غیر از تضعیف است نصیحت در جهت کمال است تضعیف در جهت تخریب است و پیداست که این تضعیف چه می کند سه اثر خراب فاسد دارد این تخریب روشن اثر اولش این است که جامعه را به خشونت می کشد چرا به خشونت می کشد برای این که دفاع از حق در وجود انسان است انسان نمی خواهد حقش پایمال بشود از آن روزی که بشر روی زمین آمد دفاع از حقش در نهادش بود او دست برنمی دارد از دفاع اگر تشکیلاتی دفاع کرد می گوید اهلا و سهلا آفرین بر تو، تو دفاع کن ناله ی من را تو برسان ولی اگر نکرد اگر تضعیف شد اگر مردم مایوس شدند اگر آمدند در نوشته ها و گفته ها مردم را مایوس کردند گفتند قوه ی قضائیه چنین و چنان است مگر غیر از این است که یاس بر آنها مسلط بشود اگر مردم ناامید شدند می گویند پس ما خودمان برویم دنبال دفاع از حق و این همان خشونتی است که اسلام با او مخالف است بنابراین یک اثر سوء آن کشاندن جامعه به دادخواهی و قضاوت و اجرا در حالی که این جامعه را بسیار خشن و دچار هرج و مرج می کند و تخریب قوه ی قضائیه چنین چالش هایی بدنبال دارد نکته ی دوم این است که جامعه اگر مایوس شد تنها مسئله ی دفاع از حق نیست حضورش را هم کمرنگ می کند حضورش را در صحنه ی انقلاب کم کم منفی می کند حضورش را در اقتصاد کم رنگ می کند در سرمایه گذاری و امثال اینها می گوید امنیت نداریم قوه قضائیه اینه فلانی می گفت فلان شخص می گفت آن مرکز می گفت آن تشکیلات ی گفت خودشان دارند می گویند ببینید چه می کند آنوقت به جامعه چه تلاطمی ایجاد می کند این هم نقطه ی دوم در همین نقطه ی دوم بنده جمله ای عرض کنم و آن اینه که قوه ی مقننه قانون می گذراند قوه مجریه اجرا می کند قوه ی قضائیه تضمین می کند اگر بنا بشود در مجلس یک نفر برخیزد علیه قوه قضائیه بگوید اگر چنین چیزی بشود یعنی قانونی که من تصویب کرده ام متزلزل باشد و اجرا نشود و تضمینی نداشته باشد و لذا مجلس پشتیبان البته نصایح، کارهایی که تکمیل قوه ی قضائیه ست خدماتی که باید داد بودجه ای که باید تصویب کرد کمکها و حمایتهایی که باید کرد در عین حال تذکراتی که باید داد در حدی که تخریب نباشد اینها همه از وظائف قواست نسبت به یکدیگر در خدمت به جامعه و ملت عرض کردم سه تالی فاسد دارد یک خشونت جامعه دو یاس و عدم حضور در مواطن مختلف انقلاب چه اقتصاد چه سیاست چه فرهنگ و مسئله سوم که این هم خیلی اهمیت دارد گرفتن فرصت از مدیریت قوه ی قضائیه است چون قوه ی قضائیه باید تکمیل بشود ریاست محترم قوه قضائیه برادر بسیار با ارزش و عالیقدرمان حضرت آیت الله آقای سیدمحمود شاهرودی حفظه الله تعالی که واقعا از هر جهت بزرگوار و شایسته هستند این مدیریت را پذیرفتند و کسانی که همکاران ایشان هستند در قوه قضائیه اینها باید فرصت داشته باشند قوه را تکمیل کنند فرصت داشته باشند نواقص را رفع کنند قصاص را به دقت بیشتر آنان که کم دقتند آنان که خدای ناخواسته یکقدری بعضی از عدالت دورند به عدالت، توسعه ی مسائل قضائی و افراد جالب و جاذب جذب کردن اینها زمان می خواهد بستر می خواهد شرایط می خواهد این شرایط را باید مدیریت قوه داشته باشد اگر بنا بشود آن بنویسد آن بگوید تخریب کنند چنین کنند چنان کنند فرصت را از دست قوه می گیرند بنابراین همین است که رهبر معظم انقلاب دام ظله دیروز هم هی احساس خطر می کردند و مطلبی داشتند این خلاصه تفصیلش به صورت اجمال همین است که عرض کردم، برگردم به اصل بحثم از تاریخ استفاده کنیم تاریخ را قانونمند کنیم بدانیم نمی خواهد استکبار اسلام فرهنگ می شود دنیا را قبضه کند نمی خواهند یا انسانهای بزرگ ترور می کنند یا تشکیلاتی را ترور می کنند یا مستقیما می کنند یا به دست افرادی در داخل می کند یا افراد خدای ناخواسته مرتبطند یا افراد که بیشتر چنین غافل هستند و ساده لوحی می کنند این باید تمام ما توجه داشته باشیم که دشمن، دشمن اسلام است و دشمن فرهنگ اسلام است همه بکوشیم به این طرف و امید است که مورد لطف و عنایت حقتعالی باشیم و بتوانیم این فرهنگمان را بسازیم. عرضم را تمام کنم آن فرهنگی که این همه اهمیت دارد فرهنگ اسلام که به تمام چیزها توجه دارد و امروز فلاسفه ی دنیای غرب هم دارند روی این تکیه کردند این می خواهند بکوبند می دانید عزیزم این فرهنگی را می خواهند بکوبند که
رئیس مذهب امام صادق می گوید می فرمایند
من الجور قول الراکب للماشی الطریق الطریق،
این گناه است و ظلم است که یکیتان به ماشین سوار می شود هی بوق می زند بگوید تو برو کنار حالا آن زمان ماشین نبود آن زمان راکب حضرت می فرمایند راکب یعنی سوار اسبش بوده من الجور قول الراکب للماشی الطریق الطریق تو برو کنار تا من بروم این جور است این ظلم است اینقدر عدالت در اسلام در راه رفتن در آشغال کنار کوچه که
از اول درجه ی ایمان اماتت الاذی عن طریق الناس قدم اول ایمان این است آشغال اگر در کوچه جلوت باشد بردارید بگذارید کنار که مردم راحت بیایند بروند
در تمام امور این تمدن اساس اینه می خواهند ازبین ببرند این فرد و آن فرد نیست اساس اینه این تشکیلات و آن تشکیلات نیست اساس این است ملت ما گفت اسلام این اسلام را می خواهند از دست بگیرند ما امیدواریم با عنایاتی که حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا دارند آنها هم که در خواب غفلت هستند انشاءالله بیدار شوند ما هم اگر کمی خوابیم ما هم انشاءالله بیدار شویم.
شهید بزرگوار آیت الله صدوقی که سالگرد شهادتشان هست گرامی می داریم و برای همه شهدا طلب علو و مقام می کنیم و خودم و عزیزان را به تقوی توصیه می کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر
اللهم یاحمید بحق محمد و یا عالی بحق علی و یا فاطر بحق فاطمه و یامحسن بحق الحسن و یاقدیم الاحسان بحق الحسین صلواتت را بر محمد و آل محمد فرو فرست.
قلم عفو بر گناهان ما بکش.
گناهان پدران و مادران و ذوی الحقوق مان را ببخش.
فرج امام زمان ارواحنا له الفدا را برسان.
ما را مورد لطف آن بزرگوار قرار بده.
امت اسلام و ملت اسلام و دین اسلام و این کشور و رهبر عزیز انقلاب و خدمتگزاران راستین این انقلاب را در سایه ی امام زمان ارواحنا له الفدا معزز و مکرم بدار.
مشکلات نظام اسلامی را مرتفع بفرما.
ما را به آنچه که رضای توست توفیق مرحمت بفرما.
شهدای عزیزمان خاصه شهید عزیز مظلوم بهشتی و 72 نفر از بهترین عزیزانمان را همه را غریق رحمت بفرما.
علو مقام عنایت بفرما.
به امام بزرگوارمان علو مقام بیشتر مرحمت بفرما.
اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات و السلام علیکم و رحمة الله.