محور بحث در این سلسله مقالات امام شناسی با الهام از زیارت جامعه کبیره بود . فرازهای آغازین زیارت مورد بحث قرار گرفت . اینک در این مقاله جمله «السلام علی ائمة الهدی » را به تفسیر می نشینیم .
سلام بر امامان هدایت . واژه «امام » و واژه «هدایت » نیازمند به بحث گسترده نیست . امام به معنای رهبر است . هر کسی که جلودار و زمامدار امتی است او را امام می نامند . راغب اصفهانی می گوید امام آن است که از وی پیروی و به وی اقتدا شود چه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، چه حق باشد و چه باطل و جمع آن ائمه است . (1)
واژه «هدایت » بمعنی راهنمائی است لکن راهنمائی به خیر و صلاح، فیروز آبادی گفته است «الهدی الرشاد و الدلالة » هدایت، رشد و راهنمائی است . (2) راغب اصفهانی در معنای هدایت راهنمائی از سر لطف را گنجانده است . (3)بنابراین «السلام علی ائمة الهدی » را باید چنین معنا کرد یعنی سلام بر امامان هدایت .
امام نور و امام نار
از این جمله استفاده می شود که دو نوع امام داریم . یکی امامان هدایت که رهبران آسمانی انبیاء و امامان معصوم اند . و دوم امامان ضلالت، این معنا برگرفته از قرآن کریم است .
قرآن سخن از دو نوع امام دارد یکی امامی که هدایت به خداوند می کند «و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون » (4) و از آنان «بنی اسرائیل » امامان و پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما هدایت می کردند بخاطر آنکه شکیبائی کرده و به آیات ما یقین داشتند . امام صادق ( علیه السلام) در تفسیر آیه فرمود: «لا بامر الناس یقدمون امر الله قبل امرهم و حکم الله قبل حکمهم » (5) هدایت به امر الهی می کنند نه به امر مردم امر خدا را بر امر مردم مقدم می دارند . و حکم خدا را پیش از حکم مردم می دانند . بی تردید پیامبران و امامان در زمره اینگونه رادمردان الهی اند . آنچنانکه قرآن در مورد گروهی از انبیاء چنین می فرماید: «و جعلنا هم ائمة یهدون بامرنا و اوصینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین » (6) و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به فرمان ما هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکوة را به آنها وحی کردیم و آنها تنها مرا پرستش می کردند .
و در مورد دیگر آنجا که سخن از فرعون و جنود فرعون است می فرماید: «و جعلنا هم ائمة یدعون الی النار و یوم القیامة لا ینصرون » (7) و ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش دعوت می کنند و روز قیامت یاری نخواهند داشت . امام صادق ( علیه السلام) می فرماید: ویژگی این نوع رهبران آن است که «یقدمون امرهم قبل امر الله و حکمهم قبل حکم الله و یاخذون باموالهم خلاف ما فی کتاب الله عز و جل » (8) یعنی اینان «امامان نار» امر مردم را بر امر خداوند مقدم می دارند و حکم مردم را پیش از حکم خدا می دانند و بر خلاف آنچه در کتاب خدای عز و جل است طبق هوس خویش رفتار می کنند .
این تفسیر از امامان نار چه تطبیق دقیقی دارد با «دموکراسی » در عصر حاضر و داعیه داران آن و جلوداران این اندیشه . «اصل حاکمیت مردم از اصول مادر دموکراسی است که در واقع تمام اصول و مؤلفه های دیگر جلوه ای جزئی تر از آن هستند .» (9) در یک جامعه دموکرات همه چیز به رای واگذار می شود و دموکراسی جامه لیبرالیسم به تن می کند در چنین جامعه ای جائی برای قانون الهی نیست و رای مردم تنها منبع قانونگذاری می شود این همان «یقدمون امرهم قبل امر الله ...» است . در این جامعه حلال آن است که مردم می خواهند نه آنچه خدا حلال کرده است و حرام آن است که مردم نمی خواهند نه آنچه خدا حرام کرده است .
در این فراز از زیارت جامعه، ما امامان را امامان هدایت می خوانیم آنان مردم را هدایت به خداوند کرده و به آنها می گویند که راه سعادت شما از مسیر امامان نور می گذرد .
تعریف امامت
از اساسی ترین و کلیدی ترین مباحث در باب امامت تعریف آن است . «تعریف امامت » گویای بینش هرکس در باب امامت است . پیروان مکتب اهل بیت « علیهم السلام » امامت را امتداد رسالت دانسته جز آنکه پیامبر پایه گذار شریعت و طرف پیک آسمانی است و امام مبین شریعت و حافظ و نگهبان اوست . در این نگاه امامت یک نوع ولایت الهی است که از جانب خداوند به امام واگذار می شود . علامه حلی فقیه و متکلم بزرگ شیعه امامت را چنین تعریف می کند: «الامامة ریاسة عامة فی امور الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابة عن النبی (ص)» (10) یعنی امامت ریاست عمومی در امور دین و دنیاست که به نیابت پیامبر به شخصی از اشخاص واگذار می شود . در این تفسیر از امامت به استثنای نبوت همه شئون رسالت و نبوت را امام دارد، تفسیر قرآن، تبیین احکام موضوعات، پاسخگوئی به شبهات، حفظ دین از تحریف و ... که وظیفه پیامبر است بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امام معصوم واگذار شده است .
در حالی که امامت در نگاه اهل سنت چیزی جز ریاست بر امت نیست همانند رئیس دولت که گاه مردم او را برمی گزینند، گاه نمایندگان و گاه با کودتا سرکار می آید .
پر واضح است که این دو بینش در باب امامت است که در موارد بسیاری تعیین کننده است . از جمله:
امامت منصب الهی
الف - در نگاه شیعه امامت امر الهی است، امرش بدست خداست او هرکه را صلاح دید به رهبری امت برمی گزیند . آورده اند رئیس قبیله ای بنام اخنس حمایت خود را از پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم) مشروط به این کرد که پس از درگذشت وی زمامداری امت به او واگذار شود پیامبر در پاسخ او چنین فرمود:
«الامر الی الله یضعه حیث یشاء» (11) کار زعامت مربوط به خداست او هرکس را که صلاح دید برای این موضوع انتخاب می کند و رئیس قبیله از شنیدن این جمله مایوس شد و پیام فرستاد که معنا ندارد رنج و زحمت از آن من باشد ولی زعامت و رهبری از آن کس دیگر!
نظیر این درخواست را زمامدار یمامه داشت آنگاه که پیامبر او را به آئین اسلام دعوت کرد و جوابش همان بود که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به رئیس قبیله اخنس داد . (12) در این منظر امام باید مشروعیت الهی داشته باشد و بدون آن امام نیست .
در نگاه پیروان مکتب اهل بیت امامت معصوم «عهد الله » است که ظالمان شایستگی آنرا ندارند:
«و اذا تبلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین » .(13)
به خاطر بیاور هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او بخوبی از عهده آزمایش برآمد خداوند به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم . ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار ده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمگران نمی رسد .
این آیه صراحت دارد که امامت امام معصوم عهدی الهی است که عهده دار نصب او خداوند است .
اما در نگاه دیگر که امامت را تنها ریاستی دنیائی از قبیل مناصب شاهان می داند از هر منشای برای مشروعیت سخن هست جز مشروعیت الهی! !
در این منظر منشا مشروعیت امام گاه بیعت اهل حل و عقد است .
با چه تعدادی؟ گاه می گویند با 5 نفر از اهل حل عقد (14) و گاه می گویند حتی با یک نفر از اهل حل و عقد هم منعقد می شود و استدلال می کنند که عمر، ابوبکر را به امامت انتخاب کرد و از مردم برای او بیعت گرفت و کسی هم اعتراض نکرد . (15)
گاه منشا مشروعیت را ولایتعهدی می دانند (16) و جالب توجه است کودتا را هم از مناشی مشروعیت امامت می دانند . (17) اینها همه برخاسته از بینشی است که در تعریف امامت هست .
ب - امامت از اصول دین است
تعریف فوق از امامت می گوید، امامت در تداوم نبوت، بلکه برتر از آن است لذا پیامبران بزرگ مثل حضرت ابراهیم، حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر نبوت منصب امامت را هم داشتند . بهمان دلیلی که جامعه نیاز به پیامبر دارد بهمان دلیل جامعه نیاز به «امام » نیز دارد . بر این اساس شیعه امامت را از اصول دین می داند .
اما آنان که امامت را منصبی دنیائی می دانند و بر این باورند که امامت از فروع دین است .
«تفتازانی » می گوید: «لا نزاع فی ان مباحث الامة بعلم الفروع الیق » (18) تردیدی نیست که مبحث امامت به علم فروع سزاوارتر است .
دیگر دانشمندان اهل سنت نیز بر این نکته تاکید دارند که مبحث امامت ارتباطی به اصول دین ندارد . (19)
آری با آن جایگاه محدود و اندکی که آنان برای امام ترسیم می کنند امامت بحثی معمولی و عادی است و در ضمن فروع می گنجد اما بر اساس تبیین شیعه و جایگاه بلند امامت آنرا از اصول برمی شمرند .
شرائط امام
ج - بینشی که امامت را منصبی الهی دانسته که ریاست امور دنیا و دین، جزئی از آن است نه تمام آن، بینشی که مقام امامت را فوق نبوت و رسالت می داند برای امام شرائطی ویژه قائل است بر این باور است که باید امام در عصر خود «افضل » باشد . یعنی در تمام فضائل و خلقیات انسانی، کسی برتر از او نباشد .
حضرت امام علی بن موسی الرضا ( علیه السلام) می فرماید: «للامام علامات یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخی الناس و اعبد الناس ... (20) .
امام را نشانه هائی است باید عالم ترین مردم، آشناترین به احکام، با تقواترین، بردبارترین، شجاع ترین، سخی ترین و عابدترین مردم و ... باشد .
آری وقتی امامت را در جایگاه بلند و رفیع دیدیم باید این شرائط در امام باشد تا شایسته آن مقام رفیع و منیع گردد .
وقتی امامت عبارت شد از مقام رهبری همه جانبه مادی و معنوی و جسمی و روحانی و ظاهری و باطنی . این امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است .
در این راستاست که از منظر شیعه امام باید معصوم باشد . هم از گناهان صغیره و هم کبیره . چه عمدا و چه خطا و نسیانا چه قبل از امامت و چه بعد از آن بلکه از هنگام ولادت تا شهادت باید این عصمت در او باشد . (21)
عقل می گوید آن کس که در این جایگاه بلند معنوی است باید از خصیصه عصمت برخوردار باشد . قرآن و روایات هم بر معصوم بودن پیامبران و امامان تاکید دارند .
اما نگاه دیگر که امامت را منصبی دنیائی حداکثر همانند منصب شاهان می داند شرائط بسیار معمولی را برای امام شرط می داند . حداکثر شروطی که آنان برای امام قائلند آن است که: 1 - مرد باشد 2 - بالغ باشد، 3 - عاقل باشد، 4 - عالم باشد در حدی که بتواند قضاوت کند و علمش در حد یکی از مجتهدین باشد . 5 - مدیر و مدبر باشد . 6 - عادل باشد در حدی که شهادتش در محکمه مورد قبول قرار گیرد . علنی گناه نکند . 7 - قرشی باشد ... و ...(22) .
وقتی تعریف امامت در نگاه آنان در حد جایگاه حداکثر یک شاه بود بیش از این شرائط نمی خواهد! ! جالب است که بدانید قاضی باقلندی از متکلمان برجسته اهل سنت می گوید:
«لا یخلع الامام بفسقه و ظلمه بغصب الاموال و تناول النفوس المحترمة و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و لا یجب الخروج علیه بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی ء مما یدعوا الیه من معاصی الله » (23) هرگز امام بوسیله نافرمانی خدا، غصب اموال مردم و کشتن نفوس و ضایع کردن حقوق و تعطیل حدود الهی از مقام خود برکنار نمی شود و شورش علیه او واجب نیست بلکه بر مردم واجب است او را موعظه کرده و از نافرمانی خدا بترسانند و در مورد معصیت از او اطاعت نکنند .
«تفتازانی » از متکلمان اهل سنت می گوید: «و لا ینعزل الامام بالفسق او بالخروج عن طاعة الله تعالی و الجور (ای الظلم علی عباد الله) لانه قد ظهر الفسق و انتشر الجور بعد الخلفاء الراشدین و السلف کانوا ینقادون لهم و یقیمون الجمع و الاعیاد باذنهم و لایرون الخروج علیهم » (24) ; یعنی امام با گناه و خروج از اطاعت خداوند و ستم به مردم از امامت برکنار نمی شود . چون بعد از خلفاء رهبرانی سرکار می آمدند با اینکه فاسق و ظالم بودند مردم مطیعشان بودند نماز جمعه و اعیاد را با اجازه آنها می خواندند و شورش و عصیان علیه آنها را جایز نمی دیدند .»
سلام بر امامان هدایت که تحقق بخش برنامه های دینی اعم از حکومت به معنای وسیع کلمه و اجرای حدود و احکام خداوند و اجرای عدالت اجتماعی، تربیت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن و در یک کلام تداوم بخش فیض نبوت اند .