ماهان شبکه ایرانیان

معرفی و نقد «ترجمه تفسیری قرآن » از دکتر مصطفی خرم دل [بخش دوم]

در شماره پیشین مجله، بخش اول این مقاله که مشتمل بر نقد مواردی از ترجمه آیات سوره حمد تا سوره انعام در ترجمه دکتر مصطفی خرم دل بود از نظر خوانندگان گرامی گذشت

اشاره

در شماره پیشین مجله، بخش اول این مقاله که مشتمل بر نقد مواردی از ترجمه آیات سوره حمد تا سوره انعام در ترجمه دکتر مصطفی خرم دل بود از نظر خوانندگان گرامی گذشت . اینک ادامه آن را که از سوره اعراف تا پایان قرآن مورد بررسی قرار گرفته است می خوانید . نویسنده در این مقاله، مواردی از ترجمه نامبرده را که به نظر وی اشکال داشته و یا ترک اولایی در آن رخ داده بوده، به ترتیب سوره ها و آیات یادداشت کرده و ترجمه پیشنهادی خود یا مترجمان دیگر را ارائه داده است .

ترجمان وحی

35- اعراف: 71

قال قد وقع علیکم من ربکم رجس و غضب

«هود گفت: مسلما عذاب بزرگ و خشم سترگی بر شما واقع می شود و بی گمان دامنگیرتان می گردد .»

اشکال: ترجمه «من ربکم » از قلم افتاده است .

ترجمه کامل آیه چنین است: «[هود] گفت: قطعا عذابی و خشمی از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است .»

36- اعراف: 82، نمل: 56

انهم اناس یتطهرون

«اینان مردمان پاک و پرهیزگاری هستند .»

اشکال: «تطهر» از باب تفعل به معنای «خود را به پاکی زدن و به پاکی نسبت دادن » است;

مثل «تقدس » که به معنای «خود را به مقدسی زدن » است .

بنابراین ترجمه دقیق آیه چنین است:

«اینان مردمانی هستند که خود را پاک می نمایانند .»

یا: «آنان کسانی هستند که به پاکی تظاهر می کنند .» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)

37- اعراف: 93

فکیف آسی علی قوم کافرین

«پس با این حال چگونه بر حال قوم بی ایمان اندوه بخورم؟»

اشکال: اولا «قوم » نکره است، و لازم است در ترجمه هم نکره بودن رعایت شود . ثانیا ترجمه کافر به «بی ایمان » لازمه معنی است نه ترجمه معادل آن .

ترجمه دقیق تر آیه چنین است: «پس چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟»

یا: «پس، بر مردمی ناباور چگونه اندوه خورم؟» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

38- اعراف: 102

و ما وجدنا لاکثرهم من عهد و ان وجدنا اکثرهم لفاسقین

«اکثر این اقوام را به سر پیمان (و وفای به عهد خود) ندیدیم و بلکه بیشتر آنان را نافرمان و گناهکار یافتیم .»

اشکال: اولا «واو» اول آیه در ترجمه نیامده، ثانیا ترجمه «من عهد» که نکره در سیاق نفی است به صورت نکره لحاظ نشده است، ثالثا ترجمه «ما وجدنا» به «ندیدیم » به جای «نیافتیم » ترجمه دقیقی نیست .

ترجمه دقیق تر آیه چنین است:

«و در بیشترشان هیچ پیمانی [استوار] نیافتیم، و به راستی بیشترشان را نافرمان یافتیم .»

39- اعراف: 143

قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی

«عرض کرد: پروردگارا! (خویشتن را) به من بنمای تا تو را ببینم، گفت: (تو با این بنیه آدمی و در این جهان مادی تاب دیدار مرا نداری) و مرا نمی بینی .»

اشکال: اولا حرف «لن » برای نفی ابدی است و لازم است معادل آن کلمه «هرگز» بیاید . ثانیا قید توضیحی میان پرانتز به گونه ای است که گویی «رؤیت خدا» تنها در این جهان مادی ناممکن است نه در آخرت! در صورتی که رؤیت خدا برای انسان، چه در دنیا و چه در آخرت، عقلا و نقلا محال است . ضمنا تعبیر «عرض کرد» به جای «گفت » ، تعبیری محاوره ای و عامیانه است .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«گفت: پروردگارا! خود را به من بنمای تا تو را بنگرم . گفت: هرگز مرا نخواهی دید .»

40- اعراف: 157

و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم

«و پاکیزه ها را برایشان حلال می نماید، و ناپاکها را بر آنان حرام می سازد و فرو می اندازد و بند و زنجیر (احکام طاقت فرسایی همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت و خودکشی به عنوان توبه) را از (دست و پا و گردن) ایشان بدر می آورد (و از غل استعمار و استعمارگرانشان می رهاند .)»

اشکال: آنچه مترجم محترم در توضیح و تفسیر آیه در میان پرانتز مبنی بر «داشتن احکام طاقت فرسایی چون قطع مکان جاست به منظور طهارت! و یا تجویز «خودکشی » به عنوان کیفر اعمال در میان اهل کتاب!» که از بعضی کتب و تفاسیر بدون ذکر هیچ سند و ماخذ معتبری نقل کرده اند، دروغ و خرافه ای بیش نیست، و هرگز چنین احکام مافوق طاقت بشری و ضد عقل و فطرت آدمی، در هیچ دین آسمانی و الهی، هرچند به عنوان کیفر اعمال، وضع نشده است . چنین حکمی نه با حکمت خدای حکیم سازگار است و نه با عدل او، و نه مورد پذیرش عقل و اندیشه احدی از انسان هاست . چگونه ممکن است که مردمی هرچند در اوج گناه، اگر احیانا دست و پا و یا سرشان نجس شود، حکم و دستور تطهیرشان قطع موضع نجاست باشد؟ ! آیا بر فرض صدور چنین حکمی، امکان اجرا هم خواهد داشت؟ و آیا کسی پیدا می شود که به چنین دستور مافوق طاقت بشری و ضد عقل و فطرت جامه عمل بپوشاند؟ ! و آیا بر فرض اجرای چنین حکمی، ادامه زندگی برای محکوم علیه ممکن خواهد بود؟ جای تعجب و شگفتی است که مترجم فرهیخته و خرافه ستیز و عقل گرا، در جایی که استخاره معمولی مرسوم در میان گروهی با دانه های تسبیح را امری خرافی و مشرکانه و مصداق «ان تستقسموا بالازلام ذلکم فسق » (مائده/3، پانوشت صفحه 194 همین تفسیر) می داند، چگونه خود به نقل چنین خرافه ای می پردازد و آن را از جمله موارد و مصادیق «یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم » می شناساند؟ ! به امید روزی که تفاسیر قرآن کریم از لوث وجود اخبار جعلی و اسرائیلیات پیراسته و با شیوه تفسیر قرآن به قرآن آراسته گردند .

و اما این که به مسئله «خودکشی به عنوان توبه از گناه » پرداخته، ظاهرا نظر به آیه «واقتلوا انفسکم » (بقره/54) دارد که اولا خود ایشان آن را به (کشتن نفس سرکش و مبارزه با هواهای نفسانی » تفسیر کرده اند، و ثانیا در پانوشت همان آیه (صفحه 14) وجه دیگر را که «بی گناهان شما، گناهکاران شما را بکشند» محتمل دانسته اند . بنابراین تعبیر ایشان به «خودکشی » آن هم بدون هیچ قید و توضیحی صحیح نخواهد بود، و کلا با توجه به نکات فوق، نقل چنین مطالبی، و سخن از خودکشی به عنوان کیفر برای اهل کتاب در فلان مقطع تاریخی خاص، تفسیری دور از حقیقت و واقعیت است .

41- اعراف: 193 و 198

و ان تدعوهم الی الهدی لا یتبعوکم

«(ای بت پرستان) شما اگر انبازهای خود را به فریاد خوانید تا شما را هدایت کنند، پاسخ شما را نمی توانند بدهند و خواسته شما را برآورده کنند .»

اشکال: اولا تعبیر «تا شما را هدایت کنند» معادلی در آیه ندارد . ثانیا مقصود آیه شریفه این است که اگر شما بت ها را به دایت بخوانید، آنها از شما پیروی نمی کنند، چون درک و شعوری ندارند . نه این که مقصود آیه آن گونه که بعضی از مفسران احتمال داده اند این باشد که «اگر آنها را بخوانید تا شما را هدایت کنند . . .»

ترجمه صحیح آیه چنین است: «و اگر آنها را به سوی هدایت بخوانید، از شما پیروی نمی کنند .»

42- انفال: 72

والذین آمنوا ولم یهاجروا مالکم من ولایتهم من شی ء حتی یهاجروا

«و اما کسانی که ایمان آورده اند و لیکن مهاجرت ننموده اند (هیچ گونه تعهد و مسئولیت و) ولایتی در برابر آنان ندارید، تا آن گاه که مهاجرت می کنند .»

اشکال: در این ترجمه معلوم نیست که مراد از «ولایت » چیست؟ و اصولا این جمله که «ولایتی در برابر آنان ندارید» یعنی چه؟ و از طرفی در پانوشت، «ولایت » را به معنای «نصرت » و «مددکاری » گرفته اند، در حالی که در متن آن را مترادف با تعهد و مسئولیت آورده اند . به هر حال ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و کسانی که ایمان آورده اند و هجرت نکرده اند، شما را از دوستی آنان هیچ بهره ای نیست تا آن که مهاجرت کنند .»

توضیح: یعنی حق دوستی با آنان و حمایت از آنان را ندارید تا آن که هجرت کنند . ضمنا «ولایت » با فتحه واو به معنای «دوستی نزدیک » و با کسره واو معمولا و بیشتر به معنای «سرپرستی » و «زمامداری » است; و بعضی تا بیست و هفت معنی برای آن برشمرده اند .

43- توبه: 64

یحذر المنافقون ان تنزل علیهم سورة

«منافقان می ترسند که سوره ای درباره ایشان نازل شود .»

اشکال: در این جا «علی » در معنای «ضرر» و «ضدیت » به کار رفته است، بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

- «منافقان بیمناکند از این که سوره ای بر ضد آنان نازل گردد .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

- یا: «منافقان بیم دارند که سوره ای به زیان آنان نازل شود .» (ترجمه محسن قرائتی/تفسیر نور، ج 5، ص 85)

- یا: «منافقان می ترسند که سوره ای بر ضد آنان نازل شود .» (ترجمه یعقوب جعفری/تفسیر کوثر، ج 4، ص 524 .)

- یا: منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضد آنان نازل گردد .» (ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی)

اما ترجمه آقایان: الهی قمشه ای، رضا سراج، محمد خواجوی، ابوالقاسم امامی، عبدالمحمد آیتی، مسعود انصاری و محمد مهدی فولادوند از این آیه، دقیق نیست .

44- توبه: 81

فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله و کرهوا ان یجاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله

«خانه نشینان (منافق) از این که از رسول خدا واپس کشیده اند شادمانند، و نخواستند با مال و جان در راه یزدان جهاد و پیکار کنند .»

اشکال: کلمه «بمقعدهم » ترجمه نشده است .

ترجمه دقیق و کامل آیه چنین است:

«برجای ماندگان [منافق] از [به خانه] نشستن خویش از روی مخالفت با پیامبر خدا شادمان شدند، و ناخوش داشتند که به وسیله مال و تن خود در راه خدا جهاد کنند .»

توضیح: کلمه «مقعد» همان طور که مترجم محترم در پانوشت یادآور شده اند، مصدر میمی به معنای «نشستن » است . و کلمه «خلاف » ، هم به معنای «مخالفت » و «سرپیچی » آمده و هم به معنای «پشت سر» و «پس » .

در ضمن کلمه «خلاف » در این جا می تواند مفعول له باشد . ترجمه ناقد هم بر این اساس است .

45- توبه: 93

انما السبیل علی الذین یستاذنونک وهم اغنیاء

«تنها راه (رخنه و شکنجه) به روی کسانی باز است که از تو اجازه می خواهند (در جهاد شرکت نکنند) در حالی که ثروتمند و قدرتمندند .»

اشکال: تعبیر «تنها راه به روی کسانی باز است » معادل دقیق «انما السبیل علی الذین » نیست، و توضیح مترجم هم در میان پرانتز توضیحی گویا و مناسب نیست . مطالب پانوشت گویاتر از متن است . به هر حال ترجمه صحیح آیه چنین است:

«راه [ایراد و سرزنش] فقط بر ضد کسانی [باز] است که با این که توانگرند از تو اجازه [ترک جهاد ] می خواهند .»

46- توبه: 103

خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها

«از اموال آنان زکات بگیر تا بدین وسیله ایشان را (از رذائل اخلاقی و گناهان و تنگ چشمی) پاک داری و ایشان را بالا بری .»

اشکال: جمله «تطهر» محلا منصوب و صفتی است برای «صدقة » (البته جایز است که حال از «خذ» باشد)، ولی مترجم محترم، آن را جواب «خذ» گرفته و لذا در ترجمه کلمه «تا» را آورده اند که صحیح نیست; زیرا اگر چنین می بود، «تطهر» به صورت مجزوم می آمد، و «تزکی » نیز «تزک » می شد . بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

- «از مال هایشان صدقه ای بستان که ایشان را با آن پاکیزه و پالایش می کنی .»

- یا: «از اموال ایشان کفاره ای بگیر که بدان پاکیزه شان و پیراسته شان می کنی .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

- یا: «از خواسته هاشان دهشی بستان که بدان پاک سازی شان و پاکیزه داری شان .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «از اموالشان زکات بگیر که پاکشان کنی، و بدان وسیله مصفاشان کنی .» (ترجمه محمد خواجوی)

ضمنا ترجمه آقایان: مهدی الهی قمشه ای، رضا سراج، مکارم شیرازی، عبدالمحمد آیتی، محمد مهدی فولادوند، مسعود انصاری، محسن قرائتی، یعقوب جعفری و حبیب روحانی (مترجم تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 14) از این آیه دقیق نیست .

47- یونس: 30

هنالک تبلوا کل نفس ما اسلفت

«در آن جا (که میدان حشر و پهنه گردهمایی است) هر کسی کارهایی که قبلا (در دنیا) کرده می آزماید .»

تذکر: واژه مناسب و معادل «تبلوا» در این جا «دچار شود» است . مثلا وقتی می گوییم: «فلانی بدان کار مبتلا گردیده » یعنی «دچار شده » است .

بنابراین ترجمه دقیق آیه چنین است: «آن جا هر کسی به [جزای] آنچه پیش فرستاده است دچار شود .»

48- یونس: 85

ربنا لاتجعلنا فتنة للقوم الظالمین

«پروردگارا! ما را (وسیله) آزمون مردمان ستمکار و (آماج) بلا و آزار کافران (بدکردار) مساز .»

تذکر: واژه مناسب و معادل در این آیه برای «فتنة » کلمه «آشوب » است .

ترجمه دقیق تر آیه چنین است:

«پروردگارا! ما را دستخوش آشوب گروه ستمکار قرار مده .»

توضیح: مراد آیه این است که ما دانسته یا ندانسته آلت دست و ابزار ستم و آشوب ستمگران واقع نشویم .

49- یونس: 98

فلولا کانت قریة آمنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس

«هیچ قوم و ملتی (در برابر پیامبران الهی به موقع) ایمان نیاورده اند تا ایمانشان برایشان سودمند باشد مگر قوم یونس .»

اشکال: کلمه «فلولا» به درستی ترجمه نشده است .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«پس چرا [مردم] هیچ شهری بر آن نبودند که ایمان آورند تا ایمانشان به آنان سود رساند مگر قوم یونس؟» (ترجمه مسعود انصاری)

یا: - «پس چرا شهری نبوده است که مردم اش بگروند و گرویدن شان سودی شان دهد مگر مردم یونس؟» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی، آماده برای چاپ سوم)

50- هود: 15

من کان یرید الحیوة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون

«کسانی که (تنها) خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند، اعمالشان را در این جهان بدون هیچ گونه کم و کاستی به تمام و کمال می دهیم .»

اشکال: تعبیر «بدون هیچ کم و کاستی » معادل «من دون نقص و بخس » است، نه معادل جمله فعلیه «و هم فیها لا یبخسون » .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«هر کس که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهد، (پاداش) کارهایشان را در آن به تمام و کمال به آنان باز دهیم، و آنان در آن هیچ کاستی نیابند .»

51- هود: 91

و ما انت علینا بعزیز

«و تو در پیش ما قدر و ارزشی نداری .»

اشکال: با توجه به حرف «علی » که در این جا مفهوم استعلاء دارد، و همچنین به قرینه موضع گیری خصمانه قوم شعیب با شعیب و دشمن پنداشتن او، کلمه «عزیز» در این جا به معنای «توانمند» و «پیروز» و «شکست ناپذیر» است نه «ارزشمند و گرامی » . و اگر چنین می بود، به جای «علینا» واژه «لنا» یا «عندنا» می آمد .

بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و تو هیچ بر ما پیروز نیستی .»

یا: «و تو بر ما توانمند نئی .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «و تو بر ما پیروزی نیابی .» (ترجمه عبدالمحمد آیتی)

یا: «و تو بر ما هیچ برتری و قدرت و عزتی نداری .»

(ترجمه محسن قرائتی/تفسیر نور، ج 5، ص 366)

یا: «تو در برابر ما قدرتی نداری .» (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .) بهتر بود به جای «در برابر» فقط کلمه «بر» می آورد . در این میان، ترجمه آقایان: مسعود انصاری، رضا سراج، مهدی الهی قمشه ای، محمد مهدی فولادوند و محمد خواجوی از این آیه دقیق نیست .

52- یوسف: 18

و جاءوا علی قمیصه بدم کذب

«پیراهن او را آلوده به خون دروغین بیاوردند .»

اشکال: در این ترجمه کلمه «علی » نادیده گرفته شده، و نکره بودن «دم » نیز لحاظ نگردیده است .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و بر پیراهنش خونی دروغین آوردند .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

یا: «و خونی دروغین را بر جامه اش آوردند .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

53- یوسف: 24

و لقد همت به و هم بها لولا ان رای برهان ربه

«زن (که چنین دید به پرخاشگری پرداخت و برای تنبیه عبد خود) قصد (زدن) یوسف کرد، و یوسف (برای دفاع از خود) قصد (طرد) او کرد، اما برهان خدای خود را دید (و از دفاع دست کشید و فرار را بر قرار ترجیح داد) .»

اشکال: اولا مترجم محترم کلمه «لولا ان » را در ترجمه به «اما» تبدیل کرده اند که وجهی ندارد . ثانیا چنین ترجمه ای با ترکیب نحوی آیه ناسازگار است، زیرا دراین آیه جواب «لولا» ی شرطیه محذوف است و تقدیر آیه در اصل چنین است: لقد همت به و هم بها لولا ان رای برهان ربه [لهم بها]

«بنابراین ترجمه صحیح و دقیق آیه چنین است:

«و به راستی [آن زن] قصد یوسف کرد، و [یوسف نیز] آهنگ او نمود . اگر برهان پروردگارش را ندیده بود [آهنگ او می کرد . ]» (ترجمه مسعود انصاری)

ترجمه آقای انصاری از نظر نحوی از همه ترجمه های موجود - در خصوص این آیه - دقیق تر است . اما توضیحات میان پرانتز ترجمه این آیه از استاد دکتر خرم دل، با توجه به اختلافی که مفسران در توجیه و تفسیر آن دارند - همچون توجیه مؤلف محقق جمال انسانیت در تفسیر سوره یوسف - وجهی معقول و دل پسند است .

54- یوسف: 31

و قلن حاش لله

«و گفتند: ما شاء الله .»

اشکال: کلمه «حاش لله » ، چنان که مترجم در پانوشت یادآور شده اند، کلمه ای است که در مقام «تنزیه خدا» به کار می رود . ولی آیا کلمه «ما شاء الله » می تواند به عنوان ترجمه آن بیاید؟ اگر چنین می بود، به جای «حاش لله » ، کلمه «ما شاء الله » در خود آیه می آمد . بنابراین در مقام ترجمه باید آن را به «منزه است خدا» یا «پاکا خدای » ترجمه کرد .

55- یوسف: 99

فلما دخلوا علی یوسف آوی الیه ابویه

«هنگامی که به پیش یوسف رسیدند، پدر و مادرش را در آغوش گرفت .»

اشکال: کلمه «آوی » یعنی «پناه داد» ، «جای داد» ، «به خود پذیرفت » ، نه «در آغوش گرفت » .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«پس چون بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار خود جای داد .»

56- یوسف: 110

حتی اذا استیئس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جاءهم نصرنا

«تا آنجا که پیامبران (از ایمان آوردن کافران و پیروزی خود) ناامید گشته و گمان برده اند که (از سوی پیروان اندک خویش هم) تکذیب شده اند (و تنها مانده اند .)»

اشکال: ترجمه فوق مبتنی بر قرائت (کذبوا) به تشدید ذال است . در صورتی که در قرآن های موجود (کذبوا) بدون تشدید، ذکر گردیده است .

57- رعد: 7، یونس: 27، محمد: 20

و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه

«کافران می گویند: کاش! معجزه ای از سوی پروردگارش بر او نازل می شد .»

اشکال: «لولا» به معنی «کاش » نیست، بلکه به معنای «چرا» است . اصولا «لولا» یا امتناعیه است و یا تحضیضیه، و هرگز برای «تمنی » استعمال نشده است . گویا مترجم محترم «لو» را که دارای اقسام پنجگانه از جمله «تمنی » است با «لولا» اشتباه گرفته اند (1) . ذکر این نکته لازم است که هیچ یک از مترجمان «لولا» را به معنای «کاش » نگرفته اند . خود مترجم هم «لولا» را در آیاتی که رست به همین سبک و سیاق اند به معنای «چرا» گرفته است; از جمله: طه/133 و 134، نور/12 و 13 و 26، فرقان/21 و 23، زخرف/31 و 53 و احقاف/28 . بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و کسانی که کافر شده اند می گویند: چرا از جانب پروردگارش معجزه ای بر او نازل نشده است؟» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)

58- رعد: 33

افمن هو قائم علی کل نفس بما کسبت و جعلوا لله شرکاء قل سموهم ام . . .

«آیا خدایی که حافظ و مراقب همه کس است و اعمال ایشان را می پاید (همسان بتهایی است که همچون او نمی باشند) بگو: آنها را (خدا) بنامید یا . . .»

اشکال: ترجمه جمله «و جعلوا لله شرکاء» از قلم افتاده است .

59- رعد: 41

الم یروا انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها

«مگر (این کافران) نمی دانند که ما از اطراف زمین می کاهیم؟»

اشکال: کلمه «ناتی » ترجمه نشده است .

ترجمه کامل آیه چنین است:

«آیا ندیده اند که ما [همواره] می آییم و از اطراف این زمین می کاهیم؟» (ترجمه فولادوند)

یا: «مگر ندیده اند که ما زمین را آییم و از پیرامونش کاهیم؟» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

60- حجر: 41

قال هذا صراط علی مستقیم

«فرمود: این طریقه درستی است که دقیقا راه به سوی من دارد .»

اشکال: در آیه کلمه «علی » آمده، نه «الی » ، و هیچ دلیلی نداریم که آن را به معنای «الی » بگیریم .

ترجمه صحیح آیه چنین است: «این راهی است راست که خود برعهده دارم .»

61- نحل: 112

فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون

«و خداوند به خاطر کاری که انجام دادند، گرسنگی و هراس را بدیشان چشانید (و نعمتها را از ایشان سلب گردانید و بلاها بدانان رسانید)» .

اشکال: کلمه «لباس » در ترجمه لحاظ نشده است .

توضیح: تعبیر «چشاندن » در این جا کنایه از ابتلا و نفوذ آثار گرسنگی و هراس در عمق وجود ناسپاسان است . بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و سپس خداوند به کیفر کار و کردارشان بلای فراگیر گرسنگی و ناامنی را به آنان چشانید» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

یا: «و خدا به کیفر اعمالشان به گرسنگی و وحشت مبتلا یشان ساخت » (ترجمه عبدالمحمد آیتی .)

یا: «و خدا گرسنگی و بیم فراگیر را بچشانیدش، هم بدانچه می کرده اند» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی .) دکتر امامی، «لباس » را کنایه از «احاطه و فراگیری » در گرسنگی و ترس دانسته که وجه خوبی است .

یا: «و خداوند هم به کیفر آنچه که انجام می دادند عذاب گرسنگی و ترس را به آنان چشانید» (ترجمه محمد خواجوی .) آقای خواجوی «لباس » را در این آیه کنایه از «عذاب » دانسته است که وجه وجیهی می تواند باشد .

62- اسراء: 27

ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا

«بی گمان باددستان، دوستان اهریمنانند، و اهریمنان بسیار ناسپاس پروردگار خود هستند .»

تذکر: کلمه «باد دستان » معادل بسیار خوبی برای «مبذرین » است، اما کلمه «دوستان » معادل جالبی برای «اخوان » نیست، کلمه «برادران » معادل مطابقی و معهود «اخوان » است; هرچند از باب توسعه در معنی، گاه کلمات «قرین » ، «همکیش » ، «همدستان » و «دوستان » نیز معادل آن قرار داده می شود . ضمنا مترجم محترم کلمه «شیطان » را که مفرد است به صورت جمع (اهریمنان)، ترجمه کرده و آن را همسان «شیاطین » گرفته اند .

ترجمه بهتر آیه چنین است:

«به راستی که باددستان، برادران اهریمنانند، و اهریمن پروردگار خویش را بسی ناسپاس است » (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی، آماده برای چاپ سوم .)

63- طه: 50

قال ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی

«گفت: پروردگار ما آن کسی است که هر چیزی را وجود بخشیده و سپس رهنمونش کرده است .»

اشکال: در این ترجمه، هرچند مفهوم کلی آیه به خوبی بیان شده، ولی کلمه «خلقه » ترجمه نشده، و کلمه «هدی » هم به صورت «هداه » تصور شده است . بیشتر مترجمان «هدی » را به صورت «هداه » ترجمه کرده اند .

ترجمه دقیق آیه چنین است:

«گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را آفرینش اش بداد، سپس راه نمود .»

(ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده; سپس هدایت کرده است .» (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)

یا: «موسی گفت: پروردگار ما آن کس است که هر چیزی را صورتی که مناسب به حال اوست بدو بخشید، سپس راه نمود .» (ترجمه مرحوم شیخ رضا سراج)

ضمنا ترجمه آقایان: خرمشاهی، مسعود انصاری، عبدالمحمد آیتی، مهدی الهی قمشه ای، محمد مهدی فولادوند و محمد خواجوی از این آیه چندان دقیق نیست .

64- طه: 97

قال فاذهب فان لک فی الحیوة ان تقول لا مساس

«(موسی به سامری) گفت: برو (از میان ما .) در زندگی دنیا بهره ات بیزاری و گریز مردم از تو باد .»

اشکال: تعبیر «بهره ات بیزاری و گریز مردم از تو باد» ، ممکن است لازمه معنی و یا توضیح آن تلقی شود، و نمی توان آن را ترجمه متن «ان تقول لامساس » دانست . ضمنا توضیحات مترجم در پانوشت گویاتر از ترجمه ایشان است .

ترجمه دقیق تر آیه چنین است:

«گفت: پس برو، بی گمان در زندگی برای تو [این کیفر] است که پیوسته بگویی: [به من ] دست نزنید .»

یا: «گفت: پس برو که بهره تو در زندگی این است که همواره گویی: بسودنی نیست .»

(ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «گفت: پس برو که بهره تو در زندگی این باشد که [به هر که نزدیک تو آمد] بگویی: [به من ] دست مزنید .» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)

65- طه: 115

ولقد عهدنا الی آدم من قبل

«در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم .»

اشکال: همان گونه که خود مترجم در پانوشت توضیح داده اند، ماده «عهد» اگر با «الی » بیاید به معنای «توصیه کردن » و «سفارش کردن » است، و «فرمان دادن » ترجمه معادل و مناسب آن نیست، اگر چه ممکن است لازمه معنای آن تلقی شود .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و به راستی از پیش به آدم سفارش کردیم .»

یا: «و از پیش به آدم سفارش کردیم .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

یا: «و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم .» (ترجمه مسعود انصاری)

66- طه: 121

فبدت لهما سوآتهما

«و عورت خود را دیدند .»

اشکال: آنچه به عنوان ترجمه آمده، درواقع لازمه معنای آیه است، نه ترجمه آن .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«آن گاه شرمگاهشان برایشان نمایان شد .» یا: «پس عورت هایشان برایشان آشکار شد .»

توضیح: «سوآت » جمع «سوءة » به معنای: عورت، جسد و لاشه است . کلمه «شرمگاه » معادل مناسبی برای «عورت » است، لذا آن را معادل «سوءة » قرار دادیم . این معادل را گویا نخستین بار مرحوم زین العابدین رهنما به کار برده اند .

67- انبیاء: 44

بل متعنا هؤلاء و آباء هم حتی طال علیهم العمر

«بلکه ما اینان و پدرانشان را از انواع نعمت ها بهره مند ساخته ایم و چه بسا عمر طولانی هم داشته اند .»

اشکال: «حتی » به معنای «رب چه بسا» گرفته شده که صحیح نیست .

ترجمه دقیق آیه چنین است:

«نه، بلکه اینان و پدرانشان را از [نعمت دنیا] برخوردار ساخته ایم، تا این که [دوران ] عمرشان دراز شد .»

یا: «حق این است که اینان و پدرانشان را [از ناز و نعمت] بهره مند ساخته ایم تا آنکه عمری دراز یافتند .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

یا: «بلکه ما آنها و پدرانشان را بهره مند کردیم، تا عمرشان به درازا کشید .» (ترجمه عبدالمحمد آیتی)

یا: «حق این است که اینان و پدرانشان را بهره مند ساخته ایم تا اینکه [زمان ] عمر بر آنان طولانی شد .» (ترجمه مسعود انصاری)

68- حج: 47

ویستعجلونک بالعذاب ولن یخلف الله وعده و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون

«از تو می خواهند هرچه زودتر عذابی را بر سر ایشان بیاوری و خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند، یک روز خدا بسان هزار سالی است که شما می شمارید و به حساب می آرید .»

اشکال: اولا عبارت «از تو می خواهند هر چه زودتر عذابی را بر سر ایشان درآوری » مخلوطی از ترجمه و تفسیر است، نه ترجمه خالص . ثانیا ضمیر «وعده » و حرف «لن » و «ان » در ترجمه لحاظ نشده اند . ثالثا عبارت «یک روز خدا» معادل «وان یوما عند ربک » نیست .

ترجمه دقیق آیه چنین است:

«و از تو شتاب در عذاب را می طلبند، و حال آن که خداوند وعده اش را خلاف نمی کند، و به راستی یک روز نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سال هایی است که شما به حساب می آورید .»

توضیح: بعضی از مفسران گفته اند: مراد این است که یک روز از روزهای عذاب خدا به اندازه هزار سال از سال های شماست، چون روزهای سخت، طولانی و دراز جلوه می کند .

69- فرقان: 28

یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا

«ای کاش! من فلانی را به دوستی نمی گرفتم .»

اشکال: ترجمه کلمه «ویلتی » از قلم افتاده است .

ترجمه کامل آیه چنین است:

«ای وای! کاش من فلانی را به دوستی نمی گرفتم .»

70- فرقان: 59

ثم استوی علی العرش

«و آن گاه بر تخت (فرماندهی و اداره جهان) نشسته است .»

اشکال: کلمه «استوی » اگر با «علی » بیاید، به معنای «مستقر شدن » و «مسلط گردیدن » است . تعبیر «نشسته است » مناسب نمی نماید .

مترجم، همین تعبیر را در سوره اعراف آیه 54 به صورت: «سپس به اداره جهان هستی پرداخت » ترجمه کرده است، که آن هم ترجمه چندان دقیقی نیست، زیرا به قرینه آیه: «الذین یحملون العرش ومن حوله » (آنان که عرش خدا را حمل می کنند و آنان که گرداگرد آنند) (غافر/7) و نیز آیه: «و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة » (و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز سر خود بر می دارند) (حاقه/17) معلوم می شود که عرش، کل جهان هستی نیست; بلکه مرکز فرماندهی آن است که چگونگی آن بر ما مجهول است . به هر حال ترجمه مناسب تر آیه چنین است:

«سپس بر تخت [مرکز فرماندهی جهان] استیلا یافت .»

71- قصص: 47 و 48

ولولا ان تصیبهم مصیبة بما قدمت ایدیهم فیقولوا ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک ونکون من المؤمنین

«هر گاه (پیش از فرستادن تو ای پیامبر!) عقوبتی به خاطر اعمالشان گریبانگیرشان می گردید، می گفتند: پروردگارا! چه خوب بود اگر پیامبری برای ما می فرستادی تا از آیات تو فرمان می بردیم و از زمره مطیعان می گشتیم .»

اشکال: مترجم محترم با این که در پانوشت، «لولا ارسلت » را لولای تحضیضیه دانسته اند باز در ترجمه آن را برای «تمنی » گرفته و عبارت «چه خوب بود» را که معادل «کاش » است در معنای «لولا» آورده اند . ترجمه آیه 48 این سوره نیز همین گونه است .

ترجمه دقیق و صحیح آیه چنین است:

«و اگر نه آن بود که به علت کارهای گذشته شان مصیبتی به آنها برسد و بگویند: پروردگارا! چرا پیامبری را به سوی ما نفرستادی تا از آیه های تو پیروی کنیم و از گرویدگان باشیم [قطعا در کیفرشان شتاب می کردیم . ]»

72- روم: 49

و ان کانوا من قبل ان ینزل علیهم من قبله لمبلسین

«هرچند که (لحظاتی) پیش از نزول باران ناامید و سرگردان بوده باشند .»

اشکال: «ان » در این جا مخففه از ثقیله است نه وصلیه .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و همانا پیش از آن که [باران] بر آنان فرو فرستاده شود، نومید بودند، [آری] پیش از آن .»

73- لقمان: 22 و 23

ومن یسلم وجهه الی الله . . .

«و کسی که مطیعانه رو به خدا کند . . .»

ومن کفر فلا یحزنک کفره

«کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد .»

اشکال: «من » در هر دو آیه شرطیه است نه موصوله .

ترجمه صحیح آنها چنین است:

«و هر که روی خویش به سوی خدا کند . . .»

«و هر که کفر ورزد، کفر او تو را اندوهگین نسازد .»

74- فاطر: 5

ولا یغرنکم بالله الغرور

«و اهریمن شما را نفریبد .»

اشکال: ترجمه کلمه «الله » از قلم افتاده است .

ترجمه دقیق آیه چنین است:

«و زنهار آن فریبکار شما را به [بخشش و آمرزش] خداوند فریفته نگرداند .»

75- ص: 34

ولقد فتنا سلیمان والقینا علی کرسیه جسدا ثم اناب

«ما سلیمان را دچار بیماری ساختیم و وی را همچون کالبدی (بی جان) بر تخت سلطنت انداختیم، سلیمان آن گاه بازگشت .»

اشکال: مترجم محترم به تقلید از بعضی مفسران - بی هیچ دلیلی - کلمه «القینا» را «القیناه » تصور کرده و با چنین ویرایشی از کلام الهی! به ترجمه و تفسیر آن پرداخته اند; در حالی که هیچ یک از قراء سبعه و یا عشره چنین قرائتی را حتی به عنوان رائت شاذ هم ذکر نکرده اند . به هر حال ترجمه صحیح آیه چنین است:

«و به راستی سلیمان را آزمودیم و بر تختش پیکری افکندیم، آن گاه توبه کرد .»

یا: «ما سلیمان را بیازمودیم و بر تخت اش [کذا] پیکری افکندیم، آن گاه بازگشت .»

(ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

76- فصلت: 10

وجعل فیها رواسی من فوقها وبارک فیها وقدر فیها اقواتها فی اربعة ایام سواء للسائلین

«او در زمین کوههای استواری قرار داد و خیرات و برکات زیادی در آن آفرید و مواد غذایی زمین را به اندازه لازم مقدر و مشخص کرد . همه اینها رویهم در چهار روز کامل به پایان آمد، بدانگونه که نیاز نیازمندان و روزی روزی خواهان را برآورده کند .»

اشکال: اولا ترجمه کلمه «من فوقها» از قلم افتاده است . ثانیا ترجمه «سواء» به «برآورده کردن نیاز» چندان مناسب نمی نماید .

ترجمه دقیق تر آیه چنین است:

«و در آن از فرازش کوه های استوار ساخت، و در آن برکت نهاد، و روزی ها را در چهار روز در آن - یکسان برای خواهندگان - به اندازه گذاشت .»

77- دخان: 38

وما خلقنا السموات والارض وما بینهما لاعبین

«ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است بیهوده و بی هدف نیافریده ایم .»

اشکال: «بیهوده و بی هدف » لازمه معنای «لاعبین » است نه ترجمه آن . مترجم، شبیه همین آیه را در سوره انبیاء (آیه 16) درست تر و دقیق تر ترجمه کرده اند:

«و آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است به بازی نیافریده ایم .»

78- فتح: 2

لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک وما تاخر

«هدف این بود که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشاید .»

اشکال: «ما تاخر» به معنای «ما یاتی آینده » نیست، بلکه مقصود از آن، چیزی است که در مرحله بعد قرار گرفته است . بنابراین نباید آن را به معنای متاخر از وقت نزول آیه بگیریم; زیرا در آن صورت این اشکال پیش می آید که آمرزش گناهی که هنوز تحقق پیدا نکرده است چه معنای معقولی دارد؟ بر این اساس، ترجمه صحیح آیه چنین است:

«. . . تا خداوند گناهان پیشین و پسین تو را [تاکنون] بیامرزد .»

یا: «تا خدا گناهانت را آنچه در پیش رفت و آنچه در پس آمد، آمرزد .»

(ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

79- نجم: 11

ما کذب الفؤاد ما رای

«دل (محمد) تکذیب نکرد چیزی را که او (با چشم سر) دیده بود .»

اشکال: «کذب » (بدون تشدید ذال) لازم است نه متعدی، و ترجمه هم باید بر اساس قرائت قرآن های موجود باشد، نه قرائت شاذ و نادر «کذب » .

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«آنچه دل دید دروغ ندید .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «دل آنچه را دید دروغ نگفت .» (ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی)

80- واقعه: 75

فلا اقسم بمواقع النجوم

«سوگند به جایگاههای ستاره ها و محل طلوع و غروب آنها .»

اشکال: مترجم محترم همچون بعضی از مفسران و مترجمان دیگر «لا» ی نفی جنس را در این آیه و دیگر آیات از قبیل: حاقه/38، معارج/40، تکویر/15 و بلد/90 نادیده گرفته اند و به جای «سوگند نمی خورم » که معادل «لا اقسم » است، «سوگند می خورم » آورده اند، در صورتی که «لا» دقیقا معنای نفی می دهد، ولی در این گونه موارد، مفهوم «لااقسم » درست به «اقسم » برگشت می کند، یعنی تاکید بیشتر در قسم را می رساند; مثلا در فارسی نیز چنین است: «سوگند به جان شما نمی خورم .» که تلویح به سوگند است و حتی مؤثرتر از سوگند خوردن واقعی . بعضی گفته اند: «لا» زائده است . ولی برفرض صحت چنین قولی، مراد آنان این است که در این گونه موارد «لا» سوگند را در قالب نفی آن که ساختار زبانی عرب و حتی عجم است تحکیم می بخشد، نه این که «لا» را در ترجمه ساقط کنیم و خدا را متهم به استعمال لفظ زائد نماییم! و واقعا اگر چنین باشد در آیه نمی بایست «لا» ذکر می شد، و حال که ذکر گردیده، ترجمه معادل آن هم ضرورت پیدا می کند، و حذف آن به معنای بی اعتنایی به کلام خالق و ویرایش دلخواهانه مخلوق از کلام او تلقی می شود . و کسانی که تعبیر «زائد» در کلام ادیبان را به معنای «نادیده گرفتن و دورانداختن آن » پنداشته اند، نکته اصلی را درنیافته اند . و عجیب این است که بعضی آیه و انه لقسم لو تعلمون عظیم (واقعه/76) را که به دنبال آیه فوق است، دلیل بر این گرفته اند که در ترجمه، «لا» ی «لا اقسم » را لحاظ نکنیم! در صورتی که این آیه ساختار لفظی و معنوی آیه پیشین را، تمام و کمال، حفظ می کند و بر آن تاکید می ورزد . یعنی این که «پس سوگند نمی خورم به جایگاه ستارگان » ، این خود «قطعا سوگند بسیار بزرگی است .»

و اما این که گفته اند در جاهای دیگر قرآن، از قبیل: نجم/1، شمس/7، مریم/68، مدثر/33، تکویر/17، فجر/2 و 4، لیل/1، تین/3 سوگندهایی بدون «لا» ذکر گردیده است، پس در مواردی هم که با «لا» آمده، «لا» را باید نادیده گرفت، در جواب می گوییم: «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد .» این دلیل هم خود خلاف مدعای آنها را اثبات می کند، زیرا نیامدن «لا» در آن جا حکمتی داشته، و آمدن «لا» در دیگر موارد حکمتی دیگر . و اگر دور انداختنی بود، خدای حکیم آن را نمی آورد و آن را مثل دیگر موارد قرار می داد . استشهاد به شعر عرب هم در این مورد کاری از پیش نمی برد، زیرا عرب ها در این گونه موارد در اشعارشان همان را می گویند که عجم ها می گویند: «نه به خدا سوگند!» ، «سوگند به جان شما نمی خورم!» و امثال آن که در زبان های مختلف فراوان است . هر توجیهی برای این مثال های عجمی داشته باشیم، همان را در اشعار عرب نیز بازمی گوییم .

بنابراین ترجمه صحیح و دقیق آیه چنین است:

«سوگند به جایگاه ستارگان نخورم .»

یا: «سوگند به فرودگاه اختران نخورم .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

81- ممتحنه: 8

لا ینها کم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین

«خداوند شما را بازنمی دارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده اند، خداوند نیکوکاران را دوست دارد .»

اشکال: مترجم - در پانوشت به نقل یکی از مفسران - «قسط » در این آیه را به معنای «بخشش » و «بهره » دانسته، نه عدالت و دادگستری! لذا آیه را بر همین اساس ترجمه کرده اند .

باید دانست که «قسط » که در قرآن و غیر آن به معنای «عدالت » ، «دادگری » و «انصاف » به کار رفته، در اصل به معنای «سهم » و «بهره » است، نه «بخشش » ; و چون مقتضای عدل و دادگری و انصاف، دادن «سهم » و «بهره » واقعی هر کسی به اوست، لذا «عدل » و «قسط » که دو واژه مترادف اند، از یک حقیقت حکایت دارند . در این آیه هم سخن بر سر عادلانه رفتار کردن با آن دسته از مخالفانی است که آیین و کیش دیگری دارند و هیچ گونه قصد تعدی و تجاوزی هم ندارند، و سخن بر سر بذل و بخشش به آنها نیست . اگر مراد خداوند از «تقسطوا الیهم » ، «بخشش » می بود، لازم بود که در آیه تعبیر به «احسان » شود .

بنابراین ترجمه صحیح آیه چنین است:

«خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین نجنگیده اند و از خان و مان تان برون نکرده اند، بازنمی دارد که با آنان نیکی کنید و با آنان رفتار به داد کنید . خداوند دادگران را دوست دارد .» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند، و شما را از خانه و کاشانه تان آواره نکرده اند نهی نمی کند از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید; خداوند بی گمان دادگران را دوست دارد .» (ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)

یا: «خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرون نرانده اند، بازنمی دارد . خدا کسانی را که به عدالت رفتار می کنند دوست دارد .» (ترجمه عبدالمحمد آیتی)

82- صف: 3

کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون

«اگر سخنی را بگویید و خودتان برابر آن عمل نکنید، موجب کینه و خشم عظیم خدا می گردد .»

اشکال: ظاهرا مترجم محترم «ان تقولوا» را «ان تقولوا» تصور کرده اند!

ترجمه صحیح آیه چنین است:

«بس ناپسند است در نزد خداوند آن که چیزی را بگویید که انجام نمی دهید .»

(ترجمه مسعود انصاری)

یا: «در نزد خدا بسی ناپسند است که چیزی گویید که خود نکنید .»

(ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

83- ملک: 28

قل ارایتم ان اهلکنی الله . . .

«بگو اگر خدا مرا هلاک سازد . . .»

اشکال: ترجمه «ارایتم » از قلم افتاده است .

ترجمه کامل آن چنین است:

«بگو به من خبر دهید، اگر خداوند مرا هلاک سازد . . .»

توضیح: یکی از موارد دقت مترجم گرانقدر در سرتاسر این ترجمه این است که در همه موارد کلمه «ارایتم » را «به من خبر دهید» یا «به من بگویید» ترجمه کرده اند واین همان نکته ای است که ادیبان ادبیات عرب چون ابن هشام در مغنی اللبیب بدان توجه خاصی دارند، ولی بیشتر مترجمان بدان بی توجه مانده اند .

84- علق: 14

الم یعلم بان الله یری

«آیا او نمی داند که خداوند می بیند؟»

اشکال: عبارت «آیا نمی داند» معادل «الا یعلم » است نه «الم یعلم » . ترجمه صحیح آیه چنین است:

«آیا ندانسته است که خدای بیند؟» (ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی)

یا: «آیا ندانست که خدا می بیند؟» (ترجمه مسعود انصاری)

یا: «مگر ندانسته که خدا می بیند؟» (ترجمه محمد مهدی فولادوند)

در پایان این «معرفی و نقد ترجمه » ، لازم می دانم که نکات اصلاحی لازم برای ویرایش کلمات فارسی ذیل را نیز یادآور شوم، تا با تجدید نظری نوین در کیفیت نگارش واژگان براساس آیین نگارش جدید، نثر آن را بیش از پیش مطبوع طبع ظریفان نکته سنج و زیباپسندان پارسی نگار گردانند، و از کاربرد مکرر الفاظ مترادف در مقام ترجمه بکاهند .

به امید آن که خصلت نقد پذیری این استاد گرانمایه و فرهیخته، سبب تعالی و تکامل همه جانبه این اثر نفیس شود تا در چاپ های بعدی شاهد ترجمه و تفسیری به مراتب دقیق تر از آن عزیز باشیم .

ننویسیم / بنویسیم

میطلبید / می طلبید

میگویند / می گویند

میخوانی / می خوانی

برمیانگیزد / برمی انگیزد

گروههائی / گروههایی

چیزهائی / چیزهایی

شکیبائی / شکیبایی

چنانکه / چنان که

بگوئید / بگویید

اینکه / این که

همانگونه / همان گونه

کسانیند / کسانی اند

بناگاه / به ناگاه

بدینوسیله / بدین وسیله

اینگونه / این گونه

گفتگو / گفت و گو

هیچگونه / هیچ گونه

گلایه / گله

می نمائیم / می نماییم

بطول انجامید / به طول انجامید

درآئیم / درآییم

پی نوشت:

1) رک: عبدالغنی الدقر، معجم القواعد العربیة، ص 393 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان