دیگر سخن گفتن از مفهوم و مبانی نظری مقوله جهانی شدن کافی است، حکایت ما چون جماعتی است، که سیلی ویرانگر تا لحظاتی دیگر آنان را محاصره می کند، صدای غرش آن به گوش می رسد؛ اما آنها با خیالی آسوده، درباره مفهوم و ویژگیهای سیل سخن می گویند! به نظر می رسد؛ فرصت چندانی برای تامل وجود ندارد و لازم است، بدون درنگ به فکر راه چاره باشیم. امروز، باید از مسیر تجزیه و تحلیل تاثیر جهانی شدن بر اوضاع ایران، به شناخت راه های ایستادگی با آن دست یابیم؛ و اما چرا ایستادگی؟
توسعه دانش و فناوری های پیشرفته، برخلاف تحولات شگرفی که در زندگی انسان ایجاد نموده و می نماید، بدون تردید، پیامدهای زیانباری هم برای بشریت به دنبال دارد. تولید انبوه سلاح های کشتار جمعی، پیدایش جنگ افزارهای مدرن غیرانسانی، تخریب روزافزون محیط زیست، افزایش شکاف طبقاتی، نابسامانی های روحی، گسترش بیماری های لاعلاج و انحراف در تهیه و توزیع فناوری های اطلاعاتی، میکرو الکترومکانیکی، زیستی و ... از جمله بازتاب های نگران کننده گسترش بی رویه علم و فناوریِ خارج از چارچوب های اخلاقی است، که امروزه، پرسش های حقوقی و اخلاقیِ بسیاری را پیش روی انسانها قرار داده است.
چندی است جهانی شدن با محوریت همگرایی نظام اقتصاد جهانی، فرصت بی نظیری را برای، قدرت های اقتصادی فراهم نموده است. اما، جهانی شدن، فرصتی نابرابر است تا ثروتمندان و صاحبان مقام ثروتمندتر، و مستمندان، تهیدست تر و نیازمندتر از گذشته شوند. بدیهی است، در چنین وضعی، کشورهای ثروتمند غربی به ویژه امریکا، ثروت های فراوانی را به چنگ خواهند آورد. به طوری که در فضای جهانی شدن، حجم در آمد اقتصادی کشورهای ثروتمند تا ربع قرن آینده به دو برابر افزایش خواهد یافت.
تهیدستان، در نگاه کشورهای ثروتمند، چون مزاحمانی هستند، که باید برای حفظ و استمرار منافع، به اصطلاح، آنها را با نان بخور و نمیر تسکین داد و آنان را به نام جهانی شدن از پس مانده فناوری پیشرفته غربی برخوردار کرد.
آزاد سازی اقتصادی، برای دستیابی قدرت های اقتصادی به منابع جدید ثروت و بازارهایی است، که تاکنون دسترسی آسان به آن با موانعی جدّی مواجه بوده است. در چنین میدانی، در عمل، رقابت با قدرت های بزرگ اقتصادی برای کشورهای فقیر و تهیدست، ناممکن است و به جز خودفروشی و وابستگی محض، راهی برای زنده ماندن وجود نخواهد داشت تا آن جا که روز به روز وضع این قبیل کشورها نکبت بارتر از گذشته خواهد شد. اینک، جهانی شدنِ اقتصاد به شیوه امپریالیستی صورت می گیرد. در قرون گذشته امپریالیسم به سود انگلیس، فرانسه، اسپانیا و غیره بود و امروزه، همین امپریالیسم در خدمت شرکت های بزرگ چند ملیتی و به ویژه امریکا قرار دارد. اگر جهانی شدن به روشی عادلانه یعنی با مشارکت همه کشورها و حفظ هویت و فرهنگ آنها صورت می گرفت؛ چه بسا امری تحسین برانگیز بود، اما امروزه، شاهد آن هستیم، از یک سو امریکا به بهانه جهانی شدن، فرهنگ ها را پایمال نموده و تنها فرهنگ خود را القاء می کند؛ و از سوی دیگر امریکا به بهانه آزادی می کوشد؛ برتری خود را از نظر اقتصادی به دیگر کشورها تحمیل نماید.
لذا چنانچه اشاره شد، تحقق پروژه جهانی شدن، گذشته از آثار مخرب فرهنگی، مستلزم کاهش همبستگی و وفاداری ملت ها، تضعیف حاکمیت دولت ها، تخریب جوامع محلی، گسترش فقر و اختلاف طبقاتی، شتاب گرفتن شهرنشینی و افزایش مهاجرت ها، انهدام اقتصاد ملی و... است. و بی تردید این پروژه، بدون امداد فرهنگی و سیاسی کامل نخواهد شد؛ و در این مسیر لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی، دین واره جهانی شدن به شمار می رود و همه محکوم به پذیرش لیبرالیسم بومی در کشورهایشان می باشند.
همچنین اگر چنانچه تا پیش از این، به ظاهر کاربرد زور در اندیشه جهانی شدن جایی نداشت، امروز، نوماکیاولیست ها، آشکارا از ضرورت کاربرد خشونت در تحقق پروژه جهانی شدن سخن می گویند و از اجرای آن نیز ابایی ندارند.
ثروت اندوزی، غایت جهانی شدن است و کمپانی های اسلحه سازی برای آزمایش و فروش سلاح های مرگبار خود مبادرت به راه اندازی جنگ های خونینی در سراسر جهان نموده و در آینده خواهند کرد که نمونه های بارز آن را در چند دهه اخیر و به ویژه این ماه ها شاهد بوده ایم. جنون ثروت، کشورهای ثروتمند را به راه اندازی جنگ ترغیب می کند و پیشرفت روز افزون قدرت ها در ساخت جنگ افزارهای مرگبار، پیش از همه، کشورهای فقیر را با تهدید مواجه خواهد کرد.
در حال حاضر، این سوال، جدی تر از گذشته مطرح است، که بر چه اساسی کشورهای ثروتمند به خود حق می دهند تا یک جانبه تصمیم بگیرند؟ چه کسی می تواند درباره عادلانه یا ناعادلانه بودن رفتار آنها قضاوت کند؟ امروزه، بر کسی پوشیده نیست، که تنها معیار اخلاق و حقوق بشر، منافع کشورهای ثروتمند است و ملت ها، قربانی امیال و لذایذ سیری ناپذیر آنان اند.
همه اینها در حالی است که با نگاهی به آمار اقتصادی متوجه می شویم؛ کشورهایی که در راستای جهانی شدن گام برداشته و آن را ترویج می کنند؛ وقتی منافعشان به خطر می افتد؛ با افتضائات جهانی شدن به مقابله برمی خیزند؛ برای نمونه شاهد بودیم که ایالات متحده در قانون اخیر، 30 درصد تعرفه بر واردات فولاد اعمال کرد و در مقابل اروپا نسبت به نقض قوانین تعرفه و تجارت اعتراض نمود. لذا جهانی شدن یک رابطه نابرابر مرکزی و پیرامونی است که سرمایه داری در مرکز و کشورهای منطقه ای پیرامون آن قرار دارند.
از سوی دیگر، وابستگی جهانی به نفت منطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگترین منبع سوخت فسیلی در جهان، غیر قابل انکار می باشد. بدون شک، جهان اسلام، برای استعمارگران دردسرآفرین است، در حالی که پیروزی انقلاب اسلامی، امواج تکان دهنده و نیرومندی به سراسر جهان فرستاد و شکاف هایی را در وحدت ثروتمندان جهان ایجاد کرد؛ اسلامِ انقلابی همچنان سرمشق و پیشاهنگ بسیاری از گرایش های عدالتخواهانه در جهان به شمار می رود و جمهوری اسلامی ایران، به عنوان ام القرای اسلام انقلابی، سال هاست، که در برابر فشارهای نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی ایستاده و حاضر به سازش نشده است. غرب چنین می پندارد؛ که با نابودی جمهوری اسلامی، سرچشمه و الگوی اسلام انقلابی به عنوان اصلی ترین مانع پروژه جهانی شدن در دنیا، خشک می شود. و لذا تاکنون، برای نابودی انقلاب از راه های مختلف نظامی، اقتصادی، تبلیغاتی و... استفاده شده است اما از نظر آنها، بهترین راه، به کارگماری خیانت پیشه گانِ سست عنصرِ داخلی است تا از درون، موجبات تضعیف و استحاله تدریجی انقلاب را فراهم آورند. تاریخ خیانت در ایران دردناک است و ملت مظلوم ایران، بارها و بارها از آن ضربه ها خورده است. به نظر آنها، برای نابودی انقلاب نیاز به کنار گذاشتن اسلام نیست، بلکه اسلام، توانایی بالقوه ارائه ابزار سازگاری با مدرنیته و لیبرالیسم را داراست، و این یعنی همان اسلام امریکایی که امام (ره) بارها نسبت به آن هشدار داده بود. اما استعمارگران از اینکه این راه نیز آنها را به مقصد نرسانده؛ اندوه ناکند و برای غارت ایران و نابودی سرچشمه اسلام انقلابی، لحظه شماری می کنند. بنابراین از ایجاد رعب و وحشت و بر هم زدن تعادل روانی و روحی مردم استفاده می کنند. باید توجه داشت؛ که بزرگ نمایی قدرت ثروتمندان از سیاست های قدیمی استعمارگران جهت تسلیم کشورها است و انواع رسانه ها نیز در خدمت این امر قرار دارند. تاکنون صدها فیلم درکمپانی های صهیونیستی برای ایجاد تصویری غیرواقعی از ابهت و هیمنه ابرقدرت ها ساخته شده و سلاح موثری برای به زانو درآوردن بسیاری از دولت ها و ملت ها بوده است. این در حالی است، که برخلاف آنچه به تصویر کشیده شده، روزبه روز، بر آسیب پذیری قدرت های بزرگ افزوده می شود. رنجش روز افزون عمومی از فرهنگ و ارزش های غرب و به ویژه غرور و خودخواهی امریکا، و همچنین مشکلات داخلی قدرت های بزرگ، وضعیت کنونی زراندوزان به ویژه، امنیت داخلی آنها را شکننده تر از گذشته ساخته است. عدم انسجام و روحیه ملی و از آن مهم تر روحیه از خودگذشتگی در اهداف ملی، پیری جمعیت، کسری بودجه، افزایش مهاجرت، ضعف آموزش و پرورش، بی سوادی بزرگسالان، افزایش کودکان بی سرپرست، تقویت گرایش های قومی، تلقی نسل جوان از انسان آلوده به تزویر و ریاکاری، سقوط مشارکت مدنی مردم، کاهش ارزش های اخلاقی، افزایش بیماری های مهلک و فساد، فحشا، شرارت و... از جمله آسیب های موجود در حریم ثروتمندان جهان است.
اما فشار قدرت های ثروتمند، موجب حیات حرکت های عدالت خواهانه شده و امیدهای تازه ای را برای مستضعفان جهان ایجاد ساخته است. اینک، تنها راه مقابله با پروژه جهانی شدن، پیگیری راهبرد مقاومت و ایستادگی است، و آنانی که شب را با خواب شیرین جهانی شدن و برگشت دوباره قدرت های شیطانی در ایران به صبح می رسانند؛ باید به این پرسش ملت ایران پاسخ دهند؛ که با کدام اقتصاد نیرومند و با چه فرهنگ سلامتی آغوش خود را به روی جهانی شدن باز کرده اید؟ با وضع کنونی، قابل پیش بینی است که اقتصاد و فرهنگ بیمار ایران در دل پروژه جهانی شدن استحاله خواهد شد. لکن مقاومت و ایستادگی در برابر جهانی شدن به معنای درمان بیماری هایی است، که دشمنان، با درگیر ساختن کشور با امور واهی، همواره ما را در بهبود آنها ناکام گذاشته اند. از میان بردن فقر، فساد و تبعیض و تزریق روح تازه به کالبد فرهنگی ایران که متاسفانه چند سالی است، به خاطر ضعف مفرط مدیریت فرهنگی، سیاست زدگی، روزمرگی و تهاجم فرهنگی دچار بحران شده است، اصلی ترین راه مواجهه با جهانی شدن و جلوگیری از پایمال گردیدن آمال بلند انقلاب اسلامی است.
سردبیر