رستگاری، در لغت به معنای خلاص٬ نجات و رهایی است و دراصطلاح مسلمانان، بر «فَلاح و آخرت نیکو و رهایی از عذاب الهی و رسیدن به نجات ابدی» اطلاق می شود. در میان ملاحان خلیج فارس، معمول بود که به هنگام خطر، مشعلی یا چراغی می افروختند برای درخواست کمک که به آن "نور رستگاری" می گفتند.
ما انسان ها مسافران کشی ابدیت هستیم و چراغی می خواهیم که در دریای موّاج زندگی٬ راهنمای رسیدنمان به ساحل امن و آرامش باشد و ما را از خطرات راه سخت و طولانی ای که در پیش داریم نجات دهد.
انسان می خواهد از همه خودخواهی ها٬ جهالت ها و موانع کمال، رهایی یابد تا به مقام قرب الهی و حقیقتِ «بندگی خدا» نایل شود و در دنیا و آخرت، سعادتمند زندگی کند. این، معنای رستگاری بشر است. او برای این رها شدن، برنامه می خواهد. رهبر و راهنمایی امین و صادق می خواهد. کسی که از جنس او باشد، ولی کاستی ها و نقص های او را نداشته باشد. الگوی کاملی که در این راه پر پیچ و خم، دستش را بگیرد و تا رسیدن به مقصد، یار و یاورش باشد.
تأسّی به پیامبر، راه رستگاری
در طول تاریخ بشر، کمتر انسانی وجود دارد که مانند پیامبر اسلام، تمام خصوصیات زندگی اش به طور واضح و روشن، بیان و ثبت شده باشد.
مطالعه در زندگی و سیره پیامبر اعظم(ص) این اطمینان را به ما می دهد که او همان چراغی است که نورش موجب رستگاری است و پیروی از دستور ها و سیره اش موجب رضایت خداوند است.
خداوند متعال، او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد و سپس کلید های دانش و سر چشمه های حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت بر بندگان باشد و آنها را از گم راهی و جهل و ظلم و زشتی به در آورَد و از پیامدها و عواقب اینها نجات بخشید. آری! پیامبر نمونه ای از یک انسان کامل است که خداوند، او را به بشر، هدیه کرد تا با تأسّی به او ، به سعادت و رستگاری برسد.
علاقه پیامبر به رستگاری بشر
خداوند کتابی را بر پیامبر(ص) نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزی در آن است، به این امیدکه مردم پرهیزکار شوند و این پیامبر(ص) بود که آن را برای مردم بیان کرد و معارف آن را روشن ساخت و واجباتی را لازم شمرد و حدودی را برای مردم وضع نمود. رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، مأموریتش را به اتمام رساند، بارهای سنگین نبوّت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید و به خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.
سپس با برنامه ها و انگیزه هایی که برای مردم پی ریزی نمود ، برای امتش خیرخواهی کرد، و آنها را به سوی نجات (از تباهی اعمال و خشم خداوند و دوزخ جاودان) فرا خواند و به رعایت فرمان های خدا تشویق و به راه هدایت، دلالتشان کرد تا پس از او نیز گمراه نشوند.
بر همین اساس است که دست پروردگان پیامبر و جامعه ای که او ساخته است، با دست پروردگان دیگر رهبران و جامعه ای که به وسیله رهبران و مصلحان و روشن فکران بشری ساخته و پرداخته می شود، از زمین تا آسمان فرق می کند. اساسی ترین تفاوت آنها در این است که پیامبر می خواهد نیروهای فطری بشر را بیدار کند و شعور مرموز و عشق پنهان وجود انسان ها را مشتعل نماید و انسان ها را به حقیقتِ اعمالشان آگاه سازد و چشم آنها را بر بهشتی یا دوزخی بودن یکایک نیت ها، خواسته ها، گفته ها و کرده هایشان بگشاید و جایگاه آنها را در نزد خداوند، چه در دنیا و چه در آخرت، نشانشان دهد و این رسالت، البته جز از عهده پیامبران – که خداوند، ابزار و لوازم و مقدّمات این نوع رهبری را در وجودشان نهاده است – برنخواهد آمد.
پیامبر، خود را مذکّر (یادآور بیدار کننده) می خواند، حساسیتی در برابر کل هستی در انسان می آفریند و خودآگاهی خود را نسبت به کل هستی، به مردم خود منتقل می سازد؛ اما روشن فکر یا هر رهبری دیگری، حد اکثر، شعور اجتماعی افراد را بیدار و آنها را به مصالح ملی یا طبقاتی شان آگاه می سازد و از پشت پرده این جهان مادّی و مناسبات و قوانین و روابط آن، بی خبر است.
جامعیت و اعتدال، خلاصه تعالیم پیامبر
پیامبر (ص) به مسلمانان آموخت که راه رستگاری آخرت، از دنیا می گذرد و بهشت و دوزخ، ساخته دست ما هستند. دنیا، مزرعه آخرت است و گذرگاهی است که انسان در آن باید سهم و نصیب خویش را بردارد و توشه سازد و راهی سرای جاودان شود. پیامبر و قرآن به ما آموخته اند که سعادت و رستگاری، با اعتدال حاصل می شود . اسلام، دین اعتدال است و قرآن، همه جانبه حرف می زند. یک وقتی جامعه ما اسلام را فقط در عبادت می دانست و ملاک مسلمانی، زیاد مسجد رفتن و زیاد دعا خواندن بود. این به صورت یک بیماری درآمده بود؛ ولی کم کم، علامت یک بیماری دیگری دارد در میان ما پیدا می شودو آن، این که عده ای - که توجّه به جنبه های اجتماعی اسلام پیدا کرده اند - ، کم کم می خواهند عبادات و جنبه های معنوی اسلام را نادیده بگیرند. این هم بیماری است.
اگر جامعه ما به این ورطه بیفتد و آن جنبه را فراموش کند، باز هم جامعه یک بُعدی منحرفی خواهد بود، در همان حد که جامعه گذشته ما بوده است.
جامعه ای که پیغمبر درست کرد٬ جامعه ای معتدل بود. شما وقتی تاریخ را مطالعه می کنید، می بینید اینها در دنیا نظیر ندارد: مسلمانانی که در جنگ با ایران یا روم شرکت می کردند، شب تا به صبح، ایستاده ، به راز و نیاز و عبادت مشغول بودند و روزها را هم روزه می گرفتند؛ ولی آنچنان در میدان جنگ می جنگیدند که هیچ کس در مقابلشان توانایی ایستادن نداشت. اگر شب ها عبادت می کردند و روزها روزه می گرفتند، ولی از گوشه مسجد بیرون نمی آمدند٬ مسلمان نبودند و اگر فقط در میدان جنگ، شمشیرشان خوب کار می کرد، ولی معنویتی در کار نبود، با افراد طمّاعی که فقط به دنبال کشورگشایی هستند، تفاوتی نداشتند.
در همین مثال تاریخی، جهادگر مسلمان، اگر سرزمینی را فتح کرد و به پیروزی (پیروزی این جهانی و ظاهری) رسید، شکرگزار است که به وظیفه اش عمل کرده است و اگر شکست خورد، باز هم پیروز است؛ چرا که او مأمور به وظیفه است و نه نتیجه! روح او آزاد و وجدانش آسوده است و به پاداش های آن جهان، امید دارد؛ پاداش هایی که بدون شمشیر زدن و رنج بردن در راه خدا و به خاطر خدا، فراهم نمی ایند.
در این نگاه - که پیامبر(ص) به ما آموخته است - ، انسان ممکن است اسیر دشمن، امّا پیروز و آزاد و نجات یافته باشد و بر عکس، ممکن است آزاد و آسوده و مرفّه زندگی کند، امّا اسیر و گرفتار و بد فرجام باشد. رستگاری، پاداش کسی است که روحش آزاد باشد و آزادی روحی و معنوی، جز از طریق عمل کردن به فرمان های خداوند و تعالیم پیامبرش در دنیا و در زندگی فردی و اجتماعی، حاصل نمی شود.
ارزش اسلام به جامعیتش است که نباید هرگز فراموش شود. اسلام نیز مثل هر مذهب دیگری، وقتی که تعادل اجزایش را از دست بدهد، از بین می رود و همین جامعیت آن در پرداختن توأم به امور معنوی و مادی است که رستگاری و سعادت پیروان آن را تضمین می کند.
سخن آخر
پیروی و تبعیت از پیامبر و تأسّی به آن حضرت و الگو قرار دادن او، در قرآن کریم، از شرایط رستگاری و سعادت دنیا و آخرت، شمرده شده است و استعداد و قابلیت بهره مندی از عنایات و لطف و رحمت حق تعالی در ابدیت نیز در گرو پیروی از آن حضرت قرار گرفته است و این، صریح قرآن است که می فرماید:
«و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند و زکات را بپردازند و آنها که به ایات ما ایمان می آورند٬ مقرّر خواهم داشت. همان ها که از فرستاده خدا (پیامبر اُمّی) پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند؛ آنها را به نیکوکاری دستور می دهد و از زشتی ها باز می دارد؛ پاکیزه ها را بر آنها حلال می شمرد و ناپاکی ها را تحریم می کند و بارهای سنگین را و زنجیرهایی را که بر آنها بود ]از دوش و گردنشان[ بر می دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و حمایت و یاری اش کردند و از نوری که با او نازل شده (قرآنْ) پیروی نمودند٬ آنان رستگاران اند».(سوره اعراف ، ایه 156 و 157) .
هر که از پیروی رسول الله فاصله بگیرد، از رحمت الهی - که رستگاری ابدی است - ، محروم می شود: «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است٬ برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند». (سوره احزاب، ایه21).
و فراموش نکنیم که برجسته ترین بخش از شخصیت رسول خدا(ص) - که خداوند نیز در قرآن کریم، بارها او را بدان صفت خوانده است (سوره بقره، ایه 23 و سوره انفال، ایه 41 و سوره فرقان، ایه 1 و سوره نجم، ایه 10) - «بندگی » او در برابر خداوند است. محمّد، بنده ای راستین بود؛ یعنی تمام فرمان های الهی را، خود، مو به مو عمل می کرد.