ماهان شبکه ایرانیان

در سرزمین وحی

در دو شماره گذشته، خاطرات مدینه و دیدارها و برنامه هایی را که در این شهر داشتیم، از نظر خوانندگان گرامی مجله گذراندیم و نیز خاطرات سفر به مکه و دیدار و گفتگو با رئیس «شؤون الحرمین الشریفین » در این شهر را مطرح کردیم، اینک ادامه برنامه ها در مکه:

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

خاطرات سفر عمره(3)

در دو شماره گذشته، خاطرات مدینه و دیدارها و برنامه هایی را که در این شهر داشتیم، از نظر خوانندگان گرامی مجله گذراندیم و نیز خاطرات سفر به مکه و دیدار و گفتگو با رئیس «شؤون الحرمین الشریفین » در این شهر را مطرح کردیم، اینک ادامه برنامه ها در مکه:

دیدار با استاد دانشگاه ام القری

ام القری از دانشگاه های معروف عربستان سعودی در مکه معظمه است و رشته های آن را علوم اسلامی تشکیل می دهد هرچند اخیرا رشته های دیگری از قبیل جغرافیا، هندسه و ... نیز در آن تاسیس شده است .

یکی از اساتید آنجا آقای «ابو سلیمان عبدالوهاب بن ابراهیم مکی » است که از مذهب امام مالک پیروی می کند و اطلاعات نسبتا جامعی درباره فقه ائمه اربعه اهل سنت دارد و در اصول فقه اهل سنت توانمند است . او در این مورد آثاری دارد که همگی را به اینجانب در این دیدار اهدا کرد . اسامی آنها عبارتند از:

1 . شمس الآفاق . 2 . کتابة البحث العلمی (2جلد) .

3 . منهج البحث فی الفقه الاسلامی . 4 . منهجیة الامام الشافعی .

5 . الفکر الاصولی . 6 . مکتبة مکة المکرمة .

سبب دیدار ما با ایشان این بود که وی در خرداد ماه سال 1382 به دعوت دانشگاه مفید به ایران آمده بود، و در ضمن از مؤسسه امام صادق علیه السلام دیداری به عمل آورد و ما در مکه به بازدید ایشان رفتیم . بد نیست جریان هر دو دیدار را در اینجا متذکر شویم .

پس از ورود به مؤسسه امام صادق علیه السلام و اظهار تحیت، اینجانب برنامه های مؤسسه را تشریح کردم و یادآور شدم که یکی از کارهای مؤسسه، احیای میراث دیرینه فقهی است که تاکنون به زیور چاپ آراسته نشده است . چه گنجینه های گرانبهایی در میان مخطوطات است که متاسفانه در کتابخانه های جهان، خاک می خورد . ایشان، هرچند پیرو مذهب مالک هستند، ولی اطلاعاتی از دیگر مذاهب نیز دارند . از این جهت پرسیدم:

1 . آیا صحیح است که امام شافعی فتوا می دهد که هر نوع تماس با زن ولو به صورت مصافحه وضو را باطل می کند؟ و اگر صحیح است، دلیل آن چیست؟

وی در پاسخ گفت: صحیح است، و دلیل آن معنی ظاهری آیه «او لامستم النساء (1) » است . و ظاهر آیه این است که هرگونه تماس بدنی با هر زنی سبب تجدید وضو است .

در پاسخ یادآور شدم یکی از ویژگیهای قرآن این است که مسائل مربوط به امور جنسی را با اشاره و در لفافه می گوید . و این جمله کنایه از انجام عمل جنسی با زن است . چنانکه در آیه دیگر همین واژه را به کار برده و مقصود از آن عمل جنسی است . آنجا که می فرماید: «و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فریضة فنصف ما فرضتم » (2) «اگر زنان را پیش از تماس، طلاق دادید، نیمی از مهریه ای که برای آنان معین کرده بودید را بپردازید» .

و مقصود از تماس به اتفاق فقیهان و مفسران، همان دخول است که قرآن با کنایه بیان کرده است . در خود آیه گواه بر معنی دوم وجود دارد و آن اینکه تماس با زنان را در کنار ادرار و غائط بیان می کند، و این حاکی از آن است که تماس با زنان، مشابه آن دو سبب قبلی است .

از این گذشته، آیا صحیح است که این نگرش را به اسلام نسبت دهیم و بگوییم تماس با زن، بسان ادرار و غائط است که وضو را باطل می سازد؟ یعنی گوهر آفرینش در کنار دو پدیده آلوده قرار دارد؟

اصولا در صحاح، روایات دور از عقل و خرد درباره زن وارد شده است، مثلا می گوید: عبور سگ سیاه و زن، از برابر نمازگزار، موجب بطلان نماز است .

او پس از بیانات من، سکوت را برگزید که حاکی از تصدیق سخنان من بود .

2 . از او پرسیدم که امام الحرمین «عبدالملک بن عبدالله جوینی » (419 - 478ه . ق) کتابی به نام «نهایة المطلب » در 25 جلد نوشته و اخیرا در قطر، جشنی به عنوان تقدیر از محقق این کتاب برپا شده است . آیا از این کتاب در اختیار دارید؟ ما چگونه این کتاب را تهیه کنیم؟ او در پاسخ گفت: جشن، مربوط به پایان یافتن تحقیق کتاب بود، ولی خود کتاب هنوز چاپ نشده است .

3 . از امام مالک دو اثر در اختیار ماست و آن دو عبارتند از:

1 . «الموطا» که در آن به گردآوری احادیث پرداخته است .

2 . «المدونة الکبری » که در آن فتاوای امام مالک جمع آوری شده است .

گاهی میان این دو، اختلافی به نظر می رسد . در این صورت، کدام یک بر دیگری مقدم است؟ مثلا:

الف . در بلند کردن دست به هنگام رکوع و سجود در مدونه می گوید: «لا اعرف رفع الیدین فی شی ء من تکبیر الصلاة لا فی خفض و لا رفع الا فی افتتاح الصلاة » (3) . درحالی که در موطا، 7 حدیث برای بالا بردن دست، نقل کرده است (4) .

ب . در موطا از عبدالله بن عمر نقل می کند که او قنوت نمی گرفت (5) درحالی که امام مالک از جمله فقهایی است که در نماز قنوت را مستحب می داند .

ج . در موطا یادآور می شود که اگر امام نشسته نماز بگزارد، ماموم نیز باید از امام تبعیت کند و نشسته نماز گزارد . درحالی که در المدونة برخلاف آن فتوا می دهد (6) .

البته او جواب قاطعی در این مساله به ما نداد، ولی فقهای مالکی مدونه را بر الموطا مقدم می دارند و معتقدند که الموطا کتاب حدیث است، نه کتاب فتوا چه بسا ممکن است محدثی حدیثی را نقل کند ولی بر طبق آن فتوا ندهد .

همگی می دانیم که امام مالک گذاردن دست راست بر دست چپ در نماز (قبض) را مکروه یا حرام می داند درحالی که در الموطا، روایات این مساله را نقل کرده است .

نگارش تفسیر موضوعی در مؤسسه

یه ایشان گفته شد که شیوه تفسیر در چهارده قرن در میان علمای اسلام، تفسیر ترتیبی بود . یعنی مفسر تفسیر قرآن را از سوره حمد، شروع کرده و به تدریج، سوره به سوره آن را تفسیر می کرد، چه بسا توفیق تفسیر همه سوره های قرآن را داشت، و چه بسا برخی از آن را .

این شیوه از تفسیر بسیار خوب است و برای افراد مبتدی و متوسط باید از این شیوه استفاده کرد .

ولی در جمهوری اسلامی ایران، بالاخص در مؤسسه امام صادق علیه السلام شیوه جدیدی برای تفسیر قرآن پدید آمده و ما آن را تفسیر موضوعی می نامیم، یعنی آیات یک موضوع را در جایی گرد آورده سپس درباره مجموع، نظر واحدی می دهیم . همگی می دانیم که درباره نسبت افعال انسان به خدا، ظواهر آیات، مختلف است برخی حاکی از اختیار، و برخی دیگر موهم جبر است، ولی از آنجا که در قرآن تناقضی درکار نیست، با گردآوری آیات یک موضوع، می توان هر نوع ابهام را برطرف کرد، و همچنین است دیگر مسائل عقیدتی و تاریخی و تشریعی .

او پس از این گفتگوها از بخشها و کلاسهای مؤسسه و مخزن کتابخانه بازدید کرد و از تنظیم کتابها بر وفق موضوع، که کار تحقیق را برای محقق آسان می سازد، خشنود شد و سپس با امضاء کردن دفتر بازدیدکنندگان، نظر خود را درباره مؤسسه چنین نگاشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه اجمعین .

فقد سعدت و تشرفت بمقابلة العلامة الفقیه الادیب المفسر المتکلم فضیلة الشیخ جعفر السبحانی (حفظه الله) و جری بیننا احادیث علمیة فوجدته عالما کبیرا متفننا، و مؤلفا عظیما احد مفاخر عصرنا، و وجدت عنده انفتاحا علمیا و قد اعجبت بروحه العلمیة الموضوعیة و زاد من اعجابی بفضیلته قیادته الحکیمة و رئاسته الرشیدة لهذه المؤسسة العلمیة العظیمة التی تعد احد الحصون الاسلامیة فی عصرنا . و زرت خلال هذه الفترة البسیطة الاقسام العلمیة بهذه المؤسسة (مؤسسة الامام الصادق) فوجدتها تسیر علی منهج علمی سلیم اسال الله العظیم ان یبارک فی جهود فضیلة العلامة الشیخ جعفر السبحانی رئیس هذه المؤسسة و معاونیه الکرام من العلماء و الباحثین و ان تستمر هذه المؤسسة فی اداء رسالتها النبیلة انه سمیع مجیب و صلی الله و سلم و بارک علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه اجمعین .

حرر مساء الثلاثاء 8/5/1424ه ق

تحریر

عبدالوهاب ابو سلیمان

ایشان کارت ویزیت خود را به ما داد که در آن، آدرس خانه و تلفن منزل نوشته بود، و درخواست کرد که به هنگام تشرف به مکه معظمه بازدیدی از او داشته باشیم .

اینجانب در سال 1382 دهم مرداد ماه که توفیق تشرف به عمره را پیدا کردم، تمایل داشتم که در معیت حجة الاسلام جناب آقای نواب به دیدن ایشان بروم . پس از تماس تلفنی معلوم شد که ایشان برای شرکت در همایشی در طائف بسر می برند . سپس تاریخ بازگشت خود را به مکه در تماس تلفنی گفت و ما نیز پس از بازگشت ایشان به دیدارش شتافتیم، خانه وی در محله عزیزیه در خیابانی به نام شارع مسجد القطری بود . او پس از ورود به محیط خانه، به گرمی از ما استقبال کرد و در پذیرایی نشستیم و از هر دری سخن گفتیم . وی ما را با انگور و انار طائف پذیرائی کرد که به حق میوه های شیرین و لطیفی بودند . از آنجا که مجلس علما، با مسائل علمی دلپذیر می شود، از او پرسیدم:

اذان نخستینی که در مکه و مدینه و دمشق و عمان، یک ساعت قبل از فجر می گویند، مدرکی در روایات و یا اقوال صحابه دارد؟

او در پاسخ گفت: هیچ مدرکی برای چنین اذانی که هدف از آن بیدار کردن مردم برای تهجد است، وجود ندارد و چیزی از عمر این پدیده نمی گذرد، و در سابق با گفتن «لا اله الا الله » یا جمله دیگری مردم را برای تهجد بیدار می کردند . من در اینجا با خود حدیث نفس کردم که برادران اهل سنت، شهادت ثالثه را از ما تحمل نمی کنند، و آن را بدعت می شمارند، درحالی که خود، یک اذان مستقل را در غیر وقت خود، سر می دهند . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟

البته در تاریخ است که ابن ام مکتوم به خاطر نابینا بودن زودتر اذان می گفت، درحالی که بلال موقع شناس و وقت شناس بود . پیامبر فرمود: با اذان بلال امساک و یا افطار کنید، نه اذان ابن ام مکتوم .

به هنگام بازدید از مؤسسه امام صادق علیه السلام کتاب «العقیدة الاسلامیة » که در پاسخ «اصول مذهب الشیعة الامامیة » (7) نوشته شده را به او اهدا کرده بودم وی در مکه اظهار کرد که من این کتاب را از اول تا آخر خواندم و از ادله شما بر عصمت ائمه اهل بیت علیهم السلام آگاه شدم و اینکه در این کتاب عقیده شیعه را بیان کرده اید، بدون اینکه به تعرض به مخالفان بپردازید، تقدیر می کنم . وی گفت: راه همین است، و در غیر این صورت، شما کتاب مخالف را ترویج کرده اید .

او به عنوان تایید گفتار، خاطره زیر را نقل کرد:

من در نیویورک بودم . خاورشناسی کتابی درباره نارساییهای حقوق زن در اسلام نوشته بود . و از من خواست که نقدی بر این کتاب بنویسم .

من به او گفتم: من کتابی درباره حقوق زن در اسلام می نویسم بدون اینکه نامی از کتاب شما ببرم .

در عین حال، وی در لابلای سخنان خود، بر این حدیث تاکید می کرد «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین من بعدی، عضوا علیها بالنواجذ» مفاد حدیث این است که به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من چنگ بزنید و آن را با چنگ و دندان حفظ کنید . و از این طریق می خواست، سنتهای آنها را حجت بداند . در پاسخ گفتم: اگر چنین حدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله صادر شده باشد، پس پیامبر باید جانشینان خود را تعیین کرده باشد، درحالی که اهل سنت می گویند: پیامبر بدون تعیین جانشین، به لقاء الله پیوست . افزون بر این، اگر چنین حدیثی صحیح بود، پس چرا در سقیفه به آن احتجاج نشد؟ درحالی که قریش به خویشاوندی خود با پیامبر تکیه می کرد، نه بر تعیین جانشین از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله .

او به حقیقت گفتار من پی برد و گفت: به تعیین جانشین تصریح نشده اما اشاراتی وجود داشته است .

اینجانب کتاب «الارث فی الشریعة الاسلامیة الغراء» را که همراه خود برده بودم، تقدیم او کردم، و حضرت آقای نواب نیز یک دوره از کتاب «فضائل الخمسة من الصحاح الستة » را به وی هدیه داد .

اینجانب یادآور شدم که در مسائل میراث نوعی اختلاف میان دو گروه هست . آیه قرآنی می فرماید:

«و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله » (8) «برخی از خویشاوندان در کتاب خدا از دیگران سزاوارترند» ملاک تقدم در ارث از نظر شیعه، نزدیکتر بودن به مورث است . بنابراین با وجود فرزندان، عمو و عمه و دایی ارث نمی برند و به اصطلاح موضوع تعصیب در ارث شیعه نیست . من خواهش می کنم مساله «تعصیب » را در این کتاب و همچنین مساله «عول » که سهام ورثه را فزونتر بر فریضه قرار می دهد، مطالعه کنید .

سپس با ایشان درباره حفظ آثار اسلامی به سخن پرداختیم و گفتیم که حفظ این آثار، نشانه اصالت اسلام است و ما نباید اینها را از بین ببریم . امروز آیین مسیحیت در میان جوانان اروپا حالت افسانه ای به خود گرفته است، زیرا از حضرت مسیح و حتی از یارانش اثر ملموسی باقی نمانده است . درحالی که مسلمانان با چنگ و دندان، تمام آثار اسلامی را حفظ کرده اند، ولی امروز متاسفانه به عناوین گوناگون، تحت عنوان شرک و بدعت آنها را از میان می برند .

مسلمانان پس از گذشت قرنها با سرافرازی به جهانیان می گویند: این زادگاه پیامبر و جایگاه عبادت و مدفن او و مدفن یارانش است، درحالی که مسیحیان از چنین آثار ارزشمندی برخوردار نیستند .

از آنجا که ویرانگران آثار اسلامی به حدیث مسلم در صحیح تمسک می جویند، درباره حدیث توضیح دادم، و یادآور شدم که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان می گوید:

«و لا قبرا الا سویته » مقصود از تسویه، صاف کردن سطح قبر است، نه یکسان سازی قبر با زمین زیرا تسویه در استعمال نخست فعل یک مفعول برمی دارد آنهم بدون حرف جر و می گویند: «سویته » درحالی که در استعمال دوم دو مفعول لازم دارد، حتما باید مفعول دوم با حرف جر همراه باشد . می گویند: «سویت هذا بهذا» . این را باهم یکسان کردم .

در آیه یاد شده که مشرکان، بتها را با خدا یکسان می انگاشتند، چنین آمده است: «اذ نسویکم برب العالمین » .

با توجه به این دو نوع استعمال، روشن می شود که مقصود صاف کردن خود قبر است . یعنی پشت آن را از هر نوع کجی و کوژی رها سازد . به ویژه که پیش از قبر در حدیث لفظ مشرفا آمده است که غالبا در مورد کوهان شتر که برجستگی دارد به کار می رود . و اگر مقصود یکسان کردن قبر با زمین بود، که اثری از قبر نماند . لازم بود که بگوید: «سویته بالارض » .

یادآور می شویم که لفظ «تسویه » که از ماده «سوی » گرفته شده است، دو نوع کاربرد دارد:

1 . گاهی صفت خود شی ء است، با قطع نظر از هر چیز، مثلا خداوند آنجا که از آفرینش کامل انسان خبر می دهد، می گوید: «فاذا سویته » (9) . یعنی «آنگاه که از کمال آفرینش او فارغ شدم » .

همان طور که روشن است، تسویه در اینجا صفت خود انسان است و در زبان عرب به انسان سالم «سوی » می گویند چنانکه می فرماید: «فتمثل لها بشرا سویا» (10) «یعنی به صورت یک انسان بی عیب بر او ظاهر شد» .

2 . گاهی صفت شی ء بالذات نیست، بلکه صفت آن در مقایسه با چیز دیگری است، مانند مساوات یک خط با خط دیگر از نظر طول یا مساوات دو چیز در درجه و ارزش یا در ارتفاع . چنانکه می گویند: این دو خط باهم مساوی هستند . در قرآن می فرماید: «اذ نسویکم برب العالمین » (11) . «ما شما بتها را با پروردگار جهان یکسان می شمردیم » .

او گفتار مرا تصدیق کرد و یادآور شد که حساب علمای واقعی مکه از حساب این گروه که آثار اسلامی را از بین می برند، جدا است .

ما با یک جهان عاطفه که از این مرد احساس کردیم، خانه او را ترک گفتیم و به هتل باز گشتیم .

دیدار با یک زائر مصری

شبی در مسجدالحرام نشسته بودم . ناگهان مردی که با لهجه مصری سخن می گفت، در کنار من نشست، و گفت: من مذهب اهل بیت علیهم السلام را برگزیده ام . با این گروه که نماز می خوانم بعدا اعاده می کنم . از او پرسیدم: از کتابهای شیعه اهل بیت علیهم السلام چه کتابی در اختیار دارید؟ او گفت: کتاب «کافی کلینی » و «من لا یحضره الفقیه » صدوق . به او گفتم: شایسته است شما کتاب «المراجعات » و امثال آن را مطالعه کنید . برخی از مسائل فقهی را پرسید که گویا مربوط به خمس بود، پاسخ گفتم ولی چون مجال سخن گفتن نبود، قرار شد شب آینده در همانجا ملاقات کنیم، ولی متاسفانه در موعد مقرر او را ندیدم .

در اینجا نکته ای را یادآور می شویم:

کسانی که به امر تبلیغ می پردازند و گروهی را مستبصر می سازند، نباید کتابهای حدیثی را در اختیار آنها بگذارند، بلکه باید کتابهایی که با منطق روز و انشاء دلپذیر نگارش یافته را در اختیار آنان قرار دهند .

قرار بود ما با مسؤول «رابطة العالم اللاسلامی » و همچنین مسؤول «مجمع الفقه الاسلامی » در جده و مؤلف معروف آقای «دهیش » دیدارهایی داشته باشیم، ولی همه آنان در سفر بودند، گویا اکنون رسم شده است که در ایام تابستان، شخصیتهای علمی و سیاسی به خارج از کشور سفر می کنند، درحالی که در قدیم الایام، به طائف می رفتند . سفر هفده روزه ما در اینجا به پایان رسید . خدا را سپاسگزاریم و از خدا می خواهیم بار دیگر نصیب ما گرداند .

پس از بازگشت به قم اطلاع یافتیم که جناب آقای «شیخ محمد علی عمروی » عالم شیعی مدینه از سوریه به ایران آمده و به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شده، بعدا هم راه عراق را در پیش گرفته تا همه ائمه اهل بیت علیهم السلام را زیارت کند و بار دیگر به قم بازخواهد گشت . از ورود ایشان به قم آگاه شدیم و در مجلسی که به افتخار ایشان ترتیب یافته بود، وی کرامتی را که از رسول خدا و ائمه بقیع نصیب ایشان و دیگر شیعیان مدینه شده بود، برای حاضران در مجلس بیان فرمودند .

البته ایشان روی ملاحظاتی از بیان مفصل آن خودداری می کرد، و حاصل بیان ایشان همین است که در اینجا می آوریم:

در سال 1372 هجری قمری برابر با 1332 شمسی نزاعی میان جوانان شیعه و سنی درگرفت، و جوانان شیعه بر آنها غلبه کردند و آنها را از منطقه راندند .

بنده پس از اطلاع از جریان، شبانه با دو نفر از محترمین شیعه با بزرگان آنها ملاقات کردیم تا به عذرخواهی بپردازیم، ولی متاسفانه مرد مفسدی در مدینه جریان را به ریاض گزارش کرد و چنین وانمود ساخت که شیعیان از طریق جنگ و نبرد، سنیان را از خانه و کاشانه خود بیرون می کنند، و در نتیجه شیعیان محکوم به این آیه مبارکه هستند: «انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون » (12) .

«خداوند شما را از دوستی و رابطه با کسانی باز می دارد که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطه دوستی داشته باشد، ظالم و ستمگر است » .

پی نوشت:

1) سوره نساء، آیه 6 .

2) بقره: 238 .

3) المدونة، ج 1، ص 68 .

4) الموطا، حدیث 160 تا 166 .

5) همان، ، ح 109 .

6) المدونة، ج 1، ص 81 .

7) این کتاب در سه جلد و تالیف دکتر ناصر بن علی القفاری از اساتید دانشگاه محمد بن سعود در قصیم است .

8) انفال: 75 .

9) حجر: 29 .

10) مریم، 17 .

11) شعراء، 98 .

12) ممتحنه، 9 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان