* خوشبختی
حضرت که خوشبخت ترین انسان کرة خاکی به مفهوم راستین آن بود، برای اصلاح دیدگاه انسان در بستر تاریخ، خوشبختی را از منظر خویش چنین تبیین می کرد:
خوش اخلاق است؛
نیتی نیکو دارد؛
افزون مالش را در راه خدا داده؛
و سخن اضافی اش را رها کرده است؛
بدی خویش را از مردم باز داشته؛
و با آنها انصاف می ورزد.[1]
برای خوشبختی آدمی همین بس که [مردم] در کار این جهان و آن جهان به او اعتماد کنند.[2]
کسی که به او زیبایی چهره، اخلاق نیکو، همسری شایسته و سخاوت بخشیده اند، سهمش را از خوبی این جهان و آن جهان به او داده اند.
مسلمانی خوشبخت است که:
فرزندش [در چهره و انجام دستورهای دینی] همانند خودش باشد؛
همسری زیبا و دیندار داشته باشد؛
رهواری نرم داشته باشد؛
و خانه ای بزرگ.[3]
خوش خلقی، خوشبختی آدمی؛ و تندخویی، بدبختی اوست.[4]
آن که شهرت دارد، پیوسته در رنج است؛ و انسان گمنام آسوده زندگی می کند.[5]
از عوامل خوشبختی، عمر طولانی و توفیق توبه است.[6]
خداوند با حکمت و بخشش خود، آسایش و شادی را در یقین و رضا، و اندوه را در تردید و خشم قرار داده است.[7]
کسی که تندرست و در گروه خویش امنیت دارد و غذای آن روزش را دارد، گویا جهان، سراسر، از آن اوست.[8]
چهار چیز از [عوامل] خوشبختی مرد است:
همسرش پارسا باشد؛
فرزندانش نیکوکار باشند؛
همنشینانش انسان های شایسته ای باشند؛
و در آمدش را در شهر خودش به دست آورد.[9]
* خوش خلقی
در ترازوی عمل کسی در روز قیامت، چیزی بهتر از خوش خلقی گذاشته نمی شود.[10]
ای فرزندان عبدالمطلب! شما با ثروت خود نمی توانید همه مردم را راضی کنید، پس با آنان با چهره ای گشاده و خوش خلقی رو به رو شوید.[11]
نزدیک ترین همنشین من در رستاخیز، خوش اخلاق ترین شما است.[12]
* خردورزی
آن حضرت در رفتار و سخنان خود به اندیشه ارج می نهاد و می فرمود:
مایة آدمی خِرَد او است و کسی که بی خرد است، دین ندارد![13]
خردمندترین افراد بود.
می فرمود: نخستین چیزی که پروردگار والا آفرید، عقل است. بدو گفت: پیش آی. پس خرد جلو آمد. بعد به او فرمود: عقب رو. عقل عقب رفت. سپس پروردگار فرمود: سوگند به عزت و شکوه خودم، محبوبتر از تو موجودی نیافریدم. به خاطر تو می دهم و می ستانم و به وسیلة تو پاداش و کیفر می دهم.[14]
می فرمود: از مسلمان بودن کسی در شگفت نشوید تا ژرفای عقلش را دریابید.[15]
می فرمود: سزاوار است عاقل رخساره اش را در آینه بنگرد؛ اگر زیباست، آن را با کار زشت نیامیزد؛ و اگر زشت است؛ با کار زشت بر زشتی اش نیفزاید.
امام صادق(ع) فرمود: حضرت هرگز با مردم با ژرفای اندیشة خود سخن نگفت و می فرمود: ما گروه پیامبران، موظفیم با مردم در سطح فکرشان حرف بزنیم.[16]
می فرمود: همانا تمامی خیر با خرد فهمیده می شود.[17]
* نگارش
بر [پایان] نوشته ها مُهر می زد و می فرمود: مُهری که بر نوشته باشد، بهتر از تهمت است [که در نوشته های بی مهر به آدمی نسبت خواهند داد].
از قلم تجلیل می کرد و می فرمود: قلم، نعمتی بزرگ از سوی پروردگار است؛ اگر قلم نمی بود، حکومت و آیین برپا نمی شد و زندگی شایسته ای سامان نمی گرفت.[18]