ابزارهای اصلاح طلبی غربی (۱)

هم اکنون اصلاح طلبی، استراتژی بزرگ غرب برای استقرار نظام حاکم بر جهان شده است. این استراتژی می کوشد از جهت نظری و عملی زیر ساختهای اقتصادی، تکنولوژیک، مالی، بازرگانی، سیاسی و فرهنگی را تا حد امکان در یک خط واحد مستقر سازد و به لیبرالیسم غرب جان تازه ای بخشد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

ابزارهای اصلاح طلبی غربی

هم اکنون اصلاح طلبی، استراتژی بزرگ غرب برای استقرار نظام حاکم بر جهان شده است. این استراتژی می کوشد از جهت نظری و عملی زیر ساختهای اقتصادی، تکنولوژیک، مالی، بازرگانی، سیاسی و فرهنگی را تا حد امکان در یک خط واحد مستقر سازد و به لیبرالیسم غرب جان تازه ای بخشد. قسمت اعظم این تلاش متوجه مهار کردن جنبشهای استقلال طلبانه در دنیای شرق و ادغام نهایی نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنها در اردوگاه جهانی سازی غرب است; همانند دوران باصطلاح جنگ سرد که آمریکا و اروپای غربی، دنیا را به دو قطب «آزاد» و «کمونیسم » تقسیم می کردند، در دهه اخیر واژه های «اصلاح طلبی » و «ارتداد و سرکشی » جایگزین ردیف بندیهای تبلیغاتی و استراتژیک غرب شده است. اصلاح طلب به کشورها، گروهها و افرادی اطلاق می شود که در چهار چوب سیاستهای کلی غرب فعالیت دارند. ارتداد و سرکشی برای کشورها، گروهها و افرادی به کار می رود که خارج از این دایره هستند. مثلا ایران از زمان انقلاب اسلامی وارد گروه «کشورهای سرکش » یا به قول جورج بوش - رئیس جمهور سابق آمریکا «کشورهای متمرد» شد و اکنون زیر چتر اصلاح طلبی، می تواند به جرگه «جامعه مدنی و دموکراسی » سوق داده شود.

اما چگونگی توسعه «جامعه مدنی و دموکراسی » از طرف دولتهای غرب بویژه آمریکا در دهه اخیر تغییرات کلی پیدا کرده است. همانطور که بر طبق استراتژی سیاست خارجی جدید آمریکا، سازمانهای جدید دولتی و نیمه دولتی برای ترویج این سیاستها ایجاد شده است، سازمانهای مشابه در کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، سوئد، نروژ، دانمارک و هلند برای تعقیب و اجرای این پروژه های واحد اروپایی با نامهایی همچون اتحادیه اروپا، شورای اروپا و سازمان امنیتی و همکاری اروپا به مرحله اجرا درآمده است.

موضوعهایی نظیر جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر از سوژه های پر حرارت سیاستهای خارجی کشورهای اتحادیه اروپاست. روش جدید دخالت سیاسی آمریکا در امور کشورهای دیگر، بویژه ممالک مسلمان آسیای مرکزی، خاورمیانه، شرق آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین تحت لوای دموکراسی و جامعه مدنی معمولا بشرح زیر صورت می گیرد:

در گذشته اینگونه عملیات را سفارتخانه ها و وابسته های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انجام می داند، اما امروزه این کار ابتدا با فرستادن هیاتهای ملی، هنری، مطبوعاتی، جهانگردی و علمی بدقت و بطور منظم، با حمایت مالی و پشتیبانی وزارتخانه های مختلف دولت فدرال آمریکا صورت می گیرد. این گروهها و افراد اولیه که «شبکه نخستین دموکراسی » را در آن کشور تشکیل می دهند، با مسافرت و مصاحبه با مسؤولان و مقامات مربوطه و مردم معمولی، اطلاعات لازم و ضروری را درباره محیط سیاسی و فرهنگی تهیه کرده و تماس اولیه را با نخبگان آن کشور حاصل می کنند. چنین هیاتها و افرادی سعی می کنند بیش از همه با مقامات ملی و گروههای مختلف احزاب، کشاورزان، کارگران، روزنامه نگاران، کارمندان، جوانان و بازرگانان گفت وگو داشته باشند و شرایط اجرای نقشه های جامعه مدنی و دموکراسی را در آن کشور ارزیابی کنند. گزارش این گروههای غیر دولتی و افراد وابسته به بنگاههای خصوصی با گزارشهای تهیه شده از طرف وزارتخانه های مربوطه تلفیق می شود و بدین ترتیب اولین نقشه اصلی برای پایه ریزی دموکراسی و جامعه مدنی در کشور مورد نظر کشیده می شود. در این مرحله است که مقامات و وزارتخانه های مربوطه بودجه لازم برای اجرای طرح دموکراسی و جامعه مدنی را در آن کشور تصویب می کنندو به سازمانهای مربوطه اطلاع می دهند.

یکی از ابعاد اینگونه طرحها برای توسعه «جامعه مدنی »، تاسیس و تقویت احزاب سیاسی است. آمریکا در حالی تاسیس و تقویت احزاب سیاسی را در کشورهای آمریکایی، آفریقایی و آمریکای لاتین تبلیغ می کند که این احزاب سیاسی در خود کشورهای غرب دچار بحران سیاسی شده و با بی اعتمادی افکار عمومی مواجه شده اند. ولی سیاستگزاران آمریکا و اروپا با تحقیقاتی که در مورد کشورهای دیگر انجام داده اند بخوبی آگاهند که عده قابل توجهی از نخبگان کشورهای مورد نظر بویژه آنان که به سکولاریسم و غرب گرایش دارند و الگوی برد و باخت سیاسی را طبق مکتبهای غرب آموخته و به قدرت گرایی علاقه و تمایل فوق العاده دارند، از طرح راه اندازی احزاب سیاسی استقبال خواهند کرد. هدف اولیه غرب کیفیت احزاب سیاسی در این کشورها نیست بلکه نفوذ در این کشورها از طریق احزاب است.

سندیکای کارگران، نویسندگان، اصناف و هنرمندان از اهداف دیگر مورد نظر ماموران آمریکایی است. درگذشته - بویژه در دوران جنگ سرد اینگونه نهادها اغلب مستقیما از طرف سفارتخانه ها و یا سازمانهای جاسوسی و امنیتی مثل «سیا» حمایت می شدند; ولی امروزه اینگونه دخالتها از طریق سازمانهای ملی و غیر دولتی که در جیره خوار دولتند، انجام می گیرد. جهانشمولی اقتصاد و ارتباطات، زیر ساختهای سازمانی و انسانی جدیدی برای اینگونه پروژه ها فراهم کرده است. معمولا شرکتهای چندملیتی، سازمانهای غیر دولتی، رسانه های فراملی، گروههای اجتماعی و فرهنگی در سطح بین المللی که ادعای جهانی بودن را دارند، عامل نفوذ مجریان این طرحها هستند. دخالت در نهادهای مطبوعاتی و رسانه ها، گروههای جوانان و زنان در راس برنامه دموکراسی و جامعه مدنی آمریکاست. زن سالاری، جامعه جوانان و مطبوعات مدنی واژه هایی هستند که بصورت ابزار مورد نیاز سیاست غرب، بویژه آمریکا در کشورهای دیگر متداول می شود; همانطور که توسعه و جهانشمولی صنایع فرهنگی و تفریحی آمریکا در دهه های اخیر، بستر جدیدی برای نفوذ آمریکا بوده است. گسترش و توسعه تکنولوژی ارتباطات و روی کار آمدن گروههای حمایت از حقوق زنان، وسیله های جدیدی برای دخالت آمریکا در سیستم های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دیگر کشورها شده است. گزارش «سیا» در 1986 «جوانان » را از مهم ترین عوامل تحولات اخیر در دنیای سوم و از اهداف اصلی تحمیل ارزشهای آمریکا شمرد. جورج شولتز - از وزرای خارجه آمریکا - هدف پروژه دموکراسی و جامعه مدنی آمریکا را - که رکن مهمی از سیاست امروزی خارجی این کشور شده است در پنج موضوع خلاصه کرده است:

1) تربیت رهبران آینده بویژه در رشته های فرهنگی، سیاسی و رسانه ای.

2) آموزش و پرورش دموکراسی و جامعه مدنی و نهادهای لازم آن از جنبه مکاتب غرب.

3) استقرار سازمانهای دموکراتیک، مانند بازار، اصناف ، نویسندگان، هنرمندان و حمایت مالی و فکری از آنها

4) اشاعه واژه های مورد پسند مانند دموکراسی، مشارکت، جامعه مدنی، توسعه سیاسی، کثرت گرایی، جامعه باز، استحاله، و توافق و همکاری.

5) پیوستگی و پیوند فردی و سازمانی بین نخبگان دنیای سوم و افراد و سازمانهای مورد نظر در آمریکا بویژه در مورد جامعه مدنی غرب.

در حقیقت آنچه شولتز بطور خلاصه توصیه می کند چیزی جز اجرای نوشته های گرامشی - از منتقدان جامعه مدنی غرب درباره توافق همگانی نخبگان در جامعه و سلطه گرایی نیست.

دخالت دولت آمریکا و گروههای ملی و باصطلاح غیر دولتی این کشور در دهه اخیر در جریان انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری و تایید صحت انتخابات سایر کشورها تحت نظر اشخاصی مانند جیمی کارتر - رئیس جمهور سابق آمریکا نمونه کوچکی از الگوی الیگارشی و تهاجم فرهنگی و سیاسی است که مشروعیت خود را زیر چتر حمایت از دموکراسی و جامعه مدنی حفظ کرده است; ولی تناقض و بحران مشروعیت اینگونه عملیات با حمایت و پشتیبانی آمریکا و اتحادیه اروپا از رژیمهایی که مثل الجزایر، مصر، ترکیه، و اعراب خلیج فارس در انتخابات ملی دخالت کرده و نهادهای مردم سالاری را تعطیل می کنند، بخوبی آشکار می شود. سخنوری و صحبت از مفاهیم دموکراسی و جامعه مدنی نیز بدون اصالت و عملکرد، مانند سایر مفاهیم سیاسی و اقتصادی تاریخ معاصر، جذابیت خود را از دست خواهد داد. پس از یک دهه، اصلاح طلبی آمریکا منش در روسیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی با شکست مواجه شده است و این خود با آغاز دهه اول قرن بیست و یکم بحث جدیدی را بین نخبگان سیاسی و اقتصادی آمریکا ایجاد کرده است که باید دقیقا متوجه آن شد.

پی نوشت:

1) خلاصه ای از مقاله «ابزارهای اصلاح طلبی غربی » نوشته پروفسور حمید مولانا در کیهان بهار سال 1379

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر