شناسه : ۳۶۰۱۰۲ - یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۳
گوهر فضیلت(برگزیده متون سیره و تاریخ ائمه) / سیمای محمد صلی الله علیه و آله وسلم
پس همین سال [عام الفیل] پیغامبر ما صلی الله علیه و آله وسلم از مادر بزاد، چهل سال از ملک انوشروان گذشته بود، روز مولود او روز دوشنبه بود از ماه ربیع الاول اندر شب دوم و هشتم و دوازدهم [و اندر آن[ خلاف است.
اندر مولود پیغامبر م
پس همین سال [عام الفیل] پیغامبر ما صلی الله علیه و آله وسلم از مادر بزاد، چهل سال از ملک انوشروان گذشته بود، روز مولود او روز دوشنبه بود از ماه ربیع الاول اندر شب دوم و هشتم و دوازدهم [و اندر آن[ خلاف است.
نوری از وی بتافت، چنانک مادرش گفت که فریشته از آسمان فرو آمد و مرا گفت: این که در شکم توست بهترین همه خلقانست، چون بزاید او را «محمد» نام کن. دیگر روز عبدالمطلب را این سخن بگفت.
و آن شب که بزاد هر چه روی زمینْ بت بود، به زمین اندر افتاد و کنگره های ایوان کسری بیفتاد از لرزیدن و همان شب آتشِ بمرد در آتش گاه پارس و آب دریای ساوه خشک شد.
پس عبدالمطلب، پیغامبر را به حلیمه سپرد تا او را شیر دهد و پیش ازین چهار ماه در مکه زنی شیر دادش مسروق نام و حلیمه او را بدان کوه ها بپرورد که هوا آنجا خوش تر بودی، و کودکان را آنجا بردندی. چون ده سال شد عبدالمطلب او را به ابوطالب سپرد و خود بِمُرد.
نصب حجرالاسود
وقتی بنای کعبه نو کردند، می خواستند که حجرالاسود را بر رکنِ کعبه نهند. خلاف کردند، هر چهار قبیله که در مکه بودند، چون بنی هاشم، بنی امیه، بنی زهرد و بنی مخزوم، و هر کس خواست که حجر را ایشان برگیرند و بر رکن نهند تا فخرْ ایشان را بُوَد، و اندرین گفت و گوی همی بودند که پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم از در مسجد درآمد، و اتفاق کرده بودند که هر چه آن کس حکم کند که از در مسجد درآید، ضرورت چنان کنند.
پس گفتند: محمدالامین آمد، و تا وحی رسیدن او را محمد امین خواندندی از وفا و امانت و راستی، و همه ودیعت ها پیش وی نهادندی، و بر توسط او در همه حوادث خلاف نکردندی. چون پیغامبر سخن ایشان بشنید، ردا باز گسترد و حجر را در میان رَدا بنهاد و فرمود تا از هر قبیله گوشه برگیرند و هم چنان کردند. چون بر رکن رسیدند، پیغامبر را گفتند اکنون تو برگیر و بر جایگاه خویش نه، پیغامبر حجرالاسود را بر رکن کعبه نهاد.
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه
چون مسلمانان رفتن گرفتند سوی مدینه پنهان، و از آن پس پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم عزم رفتن کرد، و شب رفتن، علی بن ابوطالب علیه السلام را فرمود که در جامه خواب وی خسبد و گفت: ودیعت های مردی به جای بازرسان، و خود بیرون آمد... . پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم به وعده با ابوبکر صدّیق سوی غار رفتند، و سه روز ببودند و شب چهارم با زاد و دلیل (راهنما) به مدینه رفتند.
چون پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم پنج فرسنگ بیامد، باز پس نگرید در کوه های مکه، غمناک شد، زاد خویش به جا گذاشت و آب از چشم مبارکش بدوید. گفت: ای حرم خدا! اگر نه آنستی که مرا از تو به جور و ستم بیرون می کنند، هرگز از تو جدا نگشتمی که برپشت زمین از تو فاضل تر جای نیست. ایزد تعالی آیت فرستاد. «ان الذین فرض علیک القرآن لرادّک الی معاد»
پیغامبر شادمان شد. و قریش صد شتر پذیرفته بودند که پیغامبر را باز آورند. سراقه نامی بود مردی عظیم مبارز و دلیر، طمع را از پس پیغامبر بیامد و از دور پیدا گشت. ابوبکر صدّیق بترسید از وی. پیغامبر دعا کرد تا اسب او را دست و پای فرو شد، گفت: یا محمد! دانم که این از توست، دعا کن تا بازگردم. پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم دعا کرد. خواست که نیزه زند، دستش بر نیزه خشک شد، تا پیغامبر دعا کرد و بازگشت خایب و خاسر (ترسیده و ضرر کرده) پس پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه آمد و بشارت درافتاد، و بعد به خانه ابوایوب الانصاری فرود آمد.
سیره و صفات پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم
علی علیه السلام در صفت پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت: از خوش سخنی و تواضع، هر که پیش وی بنشستی دلش ندادی که برخاستی و از پیش و پس او هرگز کس به لطافت وی نبودست و نباشد و اگر غمگین کسی با وی نشستی زمانی اثر غم بر وی نماندی و ازو فصیح تر در سخن و فراخ دست تر و دلبرتر کس نبود. روز اُحُد چون سپاه به هزیمت شدند و پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم میان دشمنان اندر تنها بماند، یک قدم بازپس نیامد از دلاوری.
نام های پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم
محمد، احمد، احد، حامد، الرّسول، النبی، الاُمی، المصطفی، الماحی، الحاشِر، العاقِب الفاتِح، الخاتِم، القاسِم، القیّم، الامین، المُنذر، المختار، المبلغ، السابق، الشاهِد، القتال، طه، یس، نبی الرّحمه، نبی الملحمه، قبة المسلمین، رَحمهُ مهداة، المتوّکِل، بنی التوبه.