ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه اندیشمندان، آزادی خواهان و روحانیان در تحولات همدان در آستانه انقلاب مشروطیت

پرسش بنیادین این تحقیق آن است که اندیشه آزادی خواهی و قانون مداری پیش از انقلاب مشروطه در همدان چگونه شکل گرفت؟ و چه تاثیراتی را در پی داشت؟ نقش روشن فکران، روحانیان و دیگر اقشار جامعه در این تحولات، از چه جایگاهی بر خوردار است؟ رویکرد طیف های مختلف به این تحولات چگونه بوده است؟ ریشه این تفکرات و اندیشه ها بومی و محلی بوده ویا کشوری و جهانی؟ قدرت ...

پرسش بنیادین این تحقیق آن است که اندیشه آزادی خواهی و قانون مداری پیش از انقلاب مشروطه در همدان چگونه شکل گرفت؟ و چه تاثیراتی را در پی داشت؟ نقش روشن فکران، روحانیان و دیگر اقشار جامعه در این تحولات، از چه جایگاهی بر خوردار است؟ رویکرد طیف های مختلف به این تحولات چگونه بوده است؟ ریشه این تفکرات و اندیشه ها بومی و محلی بوده ویا کشوری و جهانی؟ قدرت های محلی و خوانین منطقه چه واکنشی در مقابل این روند و تغییرات داشتند؟

أ) ظهیرالدوله و انجمن اخوت

قبل از پیروزی انقلاب مشروطه، سیر تحولات و تغییرات در شهر همدان به نحوی بود که در واقع انقلابی پیش از انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست. با انتصاب صفا علی ظهیرالدوله به حکمرانی همدان در آغاز سال 1324ق، این شهر دچار تحولات عمیق و ریشه داری شد و در مسیر ترقی و تعالی و قانون مداری قرار گرفت؛ یعنی پیش از امضای فرمان تاسیس عدالت خانه به دست مظفرالدین شاه قاجار و نمودار شدن مشروطه، با تأسیس مجلس فواید عامه به دست ظهیر الدوله برخی از عمده ترین اصول مشروطیت در همدان عملی شد؛ اما قبل از پرداختن به مجلس فواید عامه، شمه ای راجع به طرز تفکر سیاسی ظهیرالدوله و انجمن اخوت باز می گوییم.

میرزا علی خان دولوی قاجار، ملقب به ظهیرالدوله، فرزند محمدناصرخان ظهیرالدوله در روستای جمال آباد شمیران به سال 1281ق زاده شد.(1) پدرش محمدناصر خان در زمان ناصرالدین شاه قاجار، وزیر دربار بود و مناصب و مسؤولیت های مختلفی هم چون امور شاه زادگان، علما، غَلّه تهران و حکومت خوزستان را بر عهده داشت.

میرزا علی خان تحصیلات مقدماتی را در شیراز و نزد میرزا شفیعای ادیب و شاعر شیرازی به انجام رساند و بعد از مرگ پدرش در سال 1294ق با اعتمادی که ناصرالدین شاه بدین خاندان داشت، علی خان را با همان لقب ظهیرالدوله و با سمت وزیر تشریفات دربار به خدمت گمارد و یکی از دختران خود را که بعدها به ملکه ایران ملقب شد، به سال 1297ق به عقد او درآورد؛ از این رو علی خان احترام و اعتبار بیش تری در دربار و بین اعیان و اشراف یافت.(2)

با ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی و به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، ظهیرالدوله پس از مدت کوتاهی با حفظ سمت وزارت دربار، به حکومت مازندران منصوب شد؛ اما یک سال بعد به علت اختلافاتی که در آن ناحیه با برخی از علما پیدا کرده بود، مجدداً به وزارت دربار بازگشت و چندی بعد در سال 1324ق (مقارن با ایام مشروطیت) به حکومت همدان رسید. شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار موجب شد که وی در همدان دست به اصلاحاتی بزند، که از جمله آن تاسیس «مجلس فواید عمومی» در این شهر بود که در واقع نخستین شورای ایالتی کشور به شمار می رفت.(3)

محمد علی شاه در سال 1325ق، حکومت کرمانشاه را نیز علاوه بر حکومت همدان به وی واگذار کرد. این ایام مصادف بود با شورش اول سالار الدوله و شکست وی از قوای دولتی در نهاوند که او برای فرار از دست گیری به کنسول گری انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد. ظهیرالدوله بنا به دستور محمد علی شاه با تدابیر خود و تامین جانی به سالار الدوله، او را تحت الحفظ به تهران اعزام کرد.(4) وی در همان سال به تهران بازگشت و در سال 1326ق به حکومت گیلان رسید.

او هنگام به توپ بستن مجلس شورا به فرمان محمدعلی شاه، در رشت بود. در این هنگامه خانه او و ساختمان انجمن اخوت ایران ویران شد؛ اما وی همچنان بر مناصب دولتی خود باقی ماند. در سال 1328ق ظهیرالدوله که با مشروطه همراهی و همدلی داشت، از سوی دولت مشروطه به حکومت تهران رسید. وی پس از آن، چند دوره دیگر حکومت ایالات مازندران، گیلان و تهران را بر عهده داشت تا این که به سال 1342ق در گذشت.

ب) انجمن اخوت

تبلور عقاید سیاسی و اجتماعی ظهیرالدوله را می توان در انجمن اخوت دید که وی آن را به سال 1317ق تاسیس کرد. او که در سال 1303 ق با صفی علی شاه آشنا شده بود، به زودی دل به او داد و در جرگه مریدانش درآمد. ثبات قدم او در پیروی از صفی علی شاه تا بدان جا رسید که در سال مرگ صفی علی شاه (1316ق) از سوی او به جانشینی برگزیده شد و رهبری پیروان و مریدان وی، به میرزا علی خان ظهیرالدوله تفویض گردید. ظهیرالدوله با استفاده از مقام و موقعیتی که کسب کرده بود، در کنار خانقاه به تشکیل مجمعی دست زد که انجمن اخوت نام گرفت. اسماعیل رائین در این زمینه می نویسد:

ظهیرالدوله یک سال بعد از مرگ صفی علی شاه فرمانی از مظفرالدین شاه برای تاسیس انجمن اخوت گرفت.

تا آن روز انجمن مزبور، سرّی و مرکب از عده ای از درباریان و دوستان صمیمی و نزدیک آن مرحوم بود. ظهیرالدوله برای این که انجمن اخوت را از صورت مخفی درآورد و آن را از مکان فعالیت علنی برخوردار سازد، فرمان مخصوصی که تشکیل جلسات انجمن را تائید کرده و بلامانع می دانست، از مظفرالدین شاه گرفت. ظهیرالدوله بدون این که نام «فراماسونری» و یا «فراموش خانه» به این انجمن بدهد، عده ای از هم مسلکان سابقش را گردآورد و تا آن جا که توانست، سعی کرد اعضای اولیه انجمن از رجال روشن فکر، اصلاح طلب و خوشنام باشند. قبل از افتتاح رسمی انجمن و آغاز فعالیت علنی آن، ظهیرالدوله صدو ده نفر را برای عضویت انجمن اخوت دعوت کرد و اولین جلسه را در خانه خودش دایر نمود. او عدد صدو ده نفر را با حروف ابجد کلمه «علی» می شود، به منظور تبرک و برای عده اعضای اولیه انجمن اختیار کرد و صدو ده صندلی به یک شکل ساخته، نام هریک از اعضا را بر روی یکی از صندلی ها نوشت و در سالن بزرگ خانه اش که روبه روی بانک ملی فعلی است، قرار داد.(5)

نخستین اجتماع صدو ده نفری که در صدر آنان ظهیرالدوله بود، در سال 1317ق دایر شد. غیر از اخوان طریقت ظهیرالدوله، رجال دیگری نیز به انجمن آمد و رفت می کردند.(6)

این انجمن از لحاظ ماهیت، تفاوت بسیاری با خانقاه صفی علی شاه داشت و به هیچ رو نمی توان آن را ادامه کار خانقاه به حساب آورد. پس از صفی علی شاه، ظهیرالدوله درکنار دست گیری از مریدان،انجمن اخوت را نیز به شکل جداگانه ای طراحی و راه اندازی کرد و از این رو تفاوت های بسیاری میان خانقاه و انجمن اخوت وجود دارد. نکته دیگری که از این نظر قابل دریافت است، آن است که انجمن اخوت یکسره متاثر از تفکرات صوفیانه ظهیرالدوله نبود؛ چرا که این تفکرات در خانقاه به خوبی مطرح و اجرا می شد و به نهاد دیگری در کنار خانقاه نیاز نداشت. باید پذیرفت که ظهیرالدوله قصد داشت تفکرات سیاسی خود را با رنگ و رویی از تصوف در قالب انجمن اخوت شکل دهد. بنابراین «او سیاست و طریقت را هر دو در خود جمع داشت».(7) و چه بسا که برای دستیابی به اهداف سیاسی خود، از ابزار طریقت بهره می گرفت.

انجمن اخوت شباهت زیادی به انجمن های ماسونی داشت:

غیر از اخوان طریقت ظهیرالدوله، رجال دیگری نیز به آن انجمن آمد و رفت می کردند و ظهیرالدوله پیوسته در نظر داشت اساس کار خود را با فراماسون ها مطابق کند.(8)

از سوی دیگر، فراماسون ها علامت مخصوصی دارند که در نشان و حمایل و فرمان و دیپلم فرقه خود به کار می بردند و این علامت؛ تیشه، پرگار و گونیاست که گاهی جداجدا و گاهی مخلوط به هم گذارده می شود. ظهیرالدوله هم تبرزین و کشکول و تسبیح را مارک انجمن اخوت قرار داد. حتی چون شکل مثلث نزد عیسویان و فراماسون ها شکل مقدسی است، علامت انجمن اخوت هم به شکل مثلث است.(9) برای هر یک از اعضا همانند لژ فراماسونری صندلی مخصوص قرار داده و مجله ای را منتشر کرد و هم چون فراماسونری مدعی شدند که در امور سیاسی و مذهبی دخالتی نخواهند کرد؛ اما از سویی، بسیاری از رجال سیاسی تهران عضو انجمن اخوت بودند. خود ظهیرالدوله داماد شاه بود و مقامات بزرگ دولتی را داشت و دخالت آنان در سیاست حتمی بود. همه آن ها در تغییر رژیم و اساس مشروطیت کم و بیش دخالت داشتند.(10)

بخش مهمی از فعالیت های انجمن اخوت، ماهیت فرهنگی داشت. ظهیرالدوله خود شعر می سرود و با موسیقی نیز، آشنا بود. وی جزو نخستین پایه گذاران هنر نمایش در ایران است؛ اما علاوه بر فعالیت هایی از آن دست که ذکر شد به احتمال زیاد فعالیت های مخفیانه ای نیز در انجمن اخوت صورت می گرفته. نظر به این که اغلب آن اشخاص تحصیل کرده، با سواد، فرنگ رفته و از اوضاع دنیا مطلع بودند و به همدیگر اطمینان داشتند، بی پرده مطالب را می گفتند.(11)

اعضای انجمن اخوت به طور اخص از اصول شش گانه ای رسماً تبعیت می کردند که عبارت است از:

1. تعظیم امرالله؛ 2. شفقت خلق الله؛ 3. خدمت اهل الله؛ 4. بذل نفس فی سبیل الله؛ 5. کتمان سرالله؛ 6. اطاعت ولی الله.(12)

با توجه به آن چه درباره شباهت ها و تفاوت های انجمن اخوت با لژهای فراماسونری گفته شد، باز هم نمی توان به صراحت درباره ماهیت ماسونی انجمن اخوت حکمی قطعی صادر کرد؛ هر چند که پیش از این، گروهی از مورخان ایرانی چنین کرده اند. به اعتقاد این گروه «دستگاه مرحوم ظهیرالدوله مربوط به فراماسون فرانسه بود. این که در زمان سلطنت محمدعلی شاه خانه ظهیرالدوله را غارت کردند، به این دلیل بود که محفل فراماسون را در آن جا سراغ کرده بود».(13)

محققان دیگری نیز بر این گفته که تخریب خانه ظهیرالدوله پس ازبه توپ بستن مجلس از سوی محمد علی شاه، با هدف دستیابی به اسناد سازمان فراماسونری ایران صورت گرفته، صحه گذارده اند؛ اما از نسبت دادن صریح انجمن اخوت به محافل ماسونی پرهیز کرده اند. دلیل دیگری که بر رد ماهیت ماسونی انجمن می توان اقامه کرد، این که در هیچ یک از مرام نامه ها و اوراق منتشر شده از سوی انجمن اخوت، اشاره ای به اصل «آزادی» به عنوان هدف انجمن نشده است.

این در حالی است که تاکید بسیاری بر برادری و مساوات در بیان اهداف انجمن دیده می شود؛ در حالی که شعار اصلی لژهای فراماسونری تاکید به سه اصل آزادی، برادری و مساوات است و انجمن اخوت تنها بر دو اصل از اصول مورد نظر محافل فراماسونری تکیه داشت.(14)

به هر صورت، از آن جایی که ظهیرالدوله پیش از تشکیل انجمن اخوت، با مجامع فراماسونری آشنایی داشته و هنگام سفر به اروپا به مجمع فراماسونری وارد شده بود، خواست که در ایران هم لژی ترتیب دهد؛(15) از همین رو فعالیت های انجمن اخوت که وی آن را ترتیب داده بود، رنگ ماسونی به خود گرفت. به علاوه هم زمان در تهران ماسون های دیگری نیز بودند که قطعاً با یکدیگر ملاقات و مراوده داشتند و بعید نبود که در مواردی کلان انجمن اخوت را محل ملاقات و گفت و گو انتخاب می کنند؛ اما جمع شدن آنان دور یکدیگر هیچ گاه به معنای تاسیس لژ نبوده است.

ج) مجلس فواید عمومی

با تاسیس انجمن اخوت به دست ظهیرالدوله و فعالیت وی در جهت قانون و برابری و ایجاد اصلاحات در ایران به همراه بسط نفوذ خود و انجمن مذکور، مظفرالدین شاه قاجار از این وضعیت نگران شد:

مظفرالدین شاه نیز، از بسط نفوذ ظهیرالدوله در پایتخت خوش دل نبود و از این رو گفته اند؛ چون حوزه اخوان الصفا رو به ترقی داشت؛ لهذا ظهیرالدوله را حاکم همدان کردند و مامور به سر او گذاشته که معجلاً برود.(16)

ظهیرالدوله با ورود به همدان و مشاهده شرایط خاص این منطقه و اجحافات زورمداران و زرداران تصمیم گرفت که اصلاحات مورد نظر خود را حداقل در قسمت کوچکی از ایران، به نام همدان، عملی سازد؛ به همین دلیل پس از مشورت با اشخاص آگاه و ذی صلاحیت منطقه، به یاری و کمک دکتر عیسی خان در روز یکشنبه 8 جمادی الاول 1324 اعلامیه ای در خصوص انتخاب وکلا برای مجلس فواید عمومی منتشر و در بازار و معابر توزیع کرد:

هوالقادر. بر حسب امر حکومت جلیله مقرراست ریش سفید معتبر و مومن برای خود انتخاب کرده، نوشته وکالت نامه ممهور به مهر نفرات آن صنف به آن شخص بدهند که در حکومت آرا بدهد. برای آن که انتخاب از روی کمال بصیرت و شناسایی باشد، از امروز تا پانزدهم جمادی الاول مجال داده می شود؛ و مقرر می گردد که چهار ساعت به غروب مانده روز پانزدهم، وکلا در دارالحکومه بدون تخلف با وکالت نامه حاضر باشند که بعضی صحبت های نافعه به حال عموم اهالی مذاکره شود. ان شاء الله.(17)

دنبال این دعوت همگانی از اصناف مختلف جهت انتخاب نمایندگان خود و سهیم شدن در اداره امور شهر، دعوت نامه هایی در روز 12 جمادی الاول تهیه و برای سی تن از اعیان و اشراف و چند تن از شاه زادگان همدان فرستاده شد.

از طرف حکومت جلیله. چون مجلس محترمی برای گفت و گو و مذاکره از مطالبی که راجع به فواید عموم اهالی است، با حضور وکلای اصناف در مرکز حکومت تشکیل داده می شود و وجوه اعیان در عضویت آن حاضرند، محترماً زحمت می دهد روز یکشنبه 15 شهر حال، مجلس را به حضور خود مزیّن نمایند. جمادی الاول 1324.(18)

با این تدبیر و ارسال دعوت نامه های مذکور و انتخاب وکلای اصناف، عصر روز یکشنیه 15 جمادی الاول، اولین جلسه «مجلس فواید عمومی» مرکب از پنجاه و سه نفر وکیل اصناف، تجار، یهودیان و ارامنیان با حضور بیش از پنجاه نفر از رؤسا و اعیان و مباشران و امرا تشکیل شد. نمایندگان نیز هر یک وکالت نامه های خود که تفریباً دارای یک صد مهر بود، تقدیم داشتند و در عوض یک ورقه کوچک ممهور به این مضمون دریافت کردند:

از تاریخ پانزدهم شهر جمادی االاول 1324 الی شش ماه دیگر عالیجاه آقا سید هاشم وکیل منتخب معلوم الوکاله صنف صراف دام مجده پذیرفته شد که در مجلس فواید عمومی همدان حاضر شود.(19)

ظهیرالدوله حاکم همدان متن سخنرانی خود را به رضی الملک داد تا با صدای بلند برای جمعیت قرائت کند:

چون ایجاد و تشکیل حکومت نوعاً برای تحصیل آسایش عباد و تعمیر و آرایش بلاد و انتظام امور جمهور و کسب فواید عمومی اهالی مملکت و راحت رعیت از هر جهت است و اهل هر ولایتی که در طبیعت آن ها غیرت صدق و حمیت و امانت و هوش و عقل و فراست هست در نفع و ضرر و سهولت معیشت و حصول مکنت و ثروت و شرافت و ترقی و تمدن وطن عزیز خود بینا و بصیر و داناترند از یک هیأت حکومتی که آن هیچ ولایت را ندیده و از آداب و عادات اهل آن ملک خبر و اطلاع ندارد، پس بر هر یک از حکام که نماینده دولت و پاسبان رعیت و ضامن رعیت هستند، لازم است که همیشه موجبات نظم و امنیت و راه صلاح و فساد کار رعیت و ترقی و ثروت ظاهر و باطن آن ها را با مشاورت عقلای همان بلاد فراهم کند. از این جهت من تشکیل مجلس می دهم درماهی سه روز برای کسب و جلب فواید صحیحه عامه: از تنزل نرخ اجناس و غله و مأکولات و سایر چیزها و ترتیب انتظامات و امنیت بلدیه و تمیزی شهر و حفظ صحت و تعدیل موازین و سهولت فلاحت و تجارت که در آن مجلس مذاکره نمود، نتیجه هر مطلب را به کثرت آرا انتخاب نموده و با کمال ملاحظه به موقع اجرا گذاشته اساس ترقیه و آسودگی اهالی را به فضل خدا و کرم مولی علیه السلام از هر جهت فراهم نمایم و کسانی که به عضویت این مجلس قبول می شوند پیش کاران امرای فخام و اعیان صاحب احترام و وکلای تمام اصناف کسبه این ولایت خواهد بود و ریاست مجلس محترم را فی الحقیقه خدمت مخصوص خود من است به جناب اجل اکرم برادر محترم حاجی ابوالفتح خان که از خانواده بزرگ صدارت و در هر کاری کمال بصیرت را دارد، مفوض داشتم که در هر ده روز یک مرتبه این مجلس را منعقد نموده، در مسأله ای که مطرح می شود، نتیجه حاصله از آن مذاکره را نوشته با ملاحظه اکثریت آرا به مهر اهالی مجلس رسانده اطلاع دهند که در مقام اجرا گذاشته شود. ان شاء الله و به مبارکی روز اول انعقاد مجلس خوب است برای سلامتی ذات ملکوتی صفات تخت وتاج کیان، السلطان مظفرالدین شاهنشاه خلدالله ملکه و سلطانه ، نقداً صحبتی از ارزانی و فراوانی و راحت به دست آمدن نان و گوشت کنیم... .(20)

بعد از رضی الملک، حاج شیخ تقی، وکیل صنف تجار، در باب مجلس فواید عمومی همدان سخنرانی مفصلی کرد. وی بعدها علاوه بر امر اداره وکیلان، دبیری مجلس مذکور را نیز بر عهده داشت و غالب قرارها، اعلامیه ها و تلگراف های اصناف و اهالی شهر به انشای او بود. حاج شیخ تقی به سبب فعالیت های مردمی از سوی مجلس فوق به «وکیل الرعایا» ملقب شد.

با تامل در متن سخنرانی ظهیرالدوله می توان به برنامه ها و اهداف یا به عبارتی مرام نامه مجلس فواید عمومی پی برد. ظهیرالدوله ابتدا به تشریح وظایف حاکم پرداخته و پس از آن، موارد مورد مذاکره مجلس، اعم از ماکولات، امنیت، اقتصاد، بهداشت و نحوه اداره شهر و انجام اصلاحات را خاطر نشان می کند و برای پیشرفت امور حاجی ابوالفتح خان، برادرزاده علی اصغر خان امین السلطان و از نزدیکان و همراهان وی به همدان را که به عضویت مجلس درآمده بود، به ریاست مجلس فواید عمومی منصوب کرد.(21)و(22) ظهیرالدوله تعداد جلسات مجلس را ماهی سه جلسه و ده روز یک بار مشخص نمود.

در اولین جلسه مجلس، وکلای اصناف و حاضران درباره گرانی قیمت گوشت و تنزل بهای آن به شور پرداختند و اعلام کردند:

گوشت را به سنگ نه عباسی از قرار یک من سه هزار و یک عباسی بفروشند، غیر از این صنف هم هرکس بخواهد کشتار نماید، آزاد ومختار است و هر کس به سنگ کم تر یا زیادتر از این قیمت بفروشد، شخص خریدار بیاید تا آن قصاب مجازات شود.(23)

در پایان هر جلسه مجلس صورت جلسه ای تنظیم می شد و ضمن درج موارد مصوب، تمام وکلای اصناف آن را مهر و امضا می کردند و هر صنف موظف به اجرای تصمیمات مجلس بود. مسؤولیت نظارت بر اجرای مصوبات با حاکم و مأموران وی بود و در واقع می توان گفت در مواردی بازوی اجرای مجلس بودند.

از دیگر مصوبات مجلس مذکور، تعیین اوزان و ذرع رسمی بود که در جلسه دوم مجلس که در 25 جمادی الاول در منزل ذوالریاستین تشکیل شد بنا به دستور ظهیرالدوله اوزان و نیم ذرع های آهنی که با علامت و مهر دولتی ساخته شده بود، در معرض دید نمایندگان قرار گرفت و آنان نیز، بر این ابتکار مهر تأیید زدند.

در باب اخذ مالیات قرار بر این شد که دیگر فراشان و مباشران حکومتی در خصوص وصول مالیات از اصناف اقدامی نکنند و نماینده هر صنف خودش از روی کتابچه دستورالعمل و عمل ولایتی، قسط صنف مذکور را در مجلس فواید عمومی در حضور تمام وکلا تحویل دهد و قبض بگیرد و تومانی صد دینار هم بابت تفاوت عمل حکومتی، حق الوکاله دریافت دارد.(24)

راجع به برقراری امنیت راه ها و حق راهداری نیز اعلامیه ای به شرح ذیل صادر شد:

بر حسب امر قدر قدرت همایونی خلد الله ملکه از جناب عباس خان نصیرالممالک التزام گرفته شد و مشارالیه به تمام قراسوران خاک همدان سفارش اکید کردند که در خاک همدان از عابرین و چاروادار به هیچ اسم و رسمی دیناری مطالبه نشود. محض اطلاع آیندگان و روندگان اعلان شد که در کمال آسودگی عبور و مرور نمایند و به هیچ عنوان دیناری به قراسوران ندهند. قراسوران هر راهی از دولت مواجب و مقرری برای حفظ امنیت عابرین و مال آن ها دارد. از این تاریخ به بعد از هر کس به این عنوان چیزی گرفته شود، به کارکنان حکومت جلیله اطلاع بدهد تا گرفته و رد شود.(25)

از سوی دیگر، ظهیرالدوله «چون خود را در تامین آسایش و رفاه مردم و رسیدگی به شکایاتشان وجداناً مسؤول می دانست در میان مردم درآمد، روزها پیاده و تنها (فقط با یک منشی) خیابان بین النهرین و کوی حکیم خانه را طی می کرد و در مسجد معروف «توت قمی ها» می نشست و به کار مردم رسیدگی می کرد».(26) علاوه بر این، ظهیرالدوله برای آگاهی از مشکلات مردم و معضلات شهر یک صندوق عرایض و شکایات ترتیب داد و هر هفته، نامه های رسیده مورد بررسی قرار می گرفت.(27)

مجلس فواید عمومی چون مکان و ساختمان خاصی جهت برگزاری جلساتش نداشت، ظهیرالدوله تصمیم گرفت با کمک مردم ساختمان مجهز و خوبی بدین منظور دایر نماید، به همین سبب اعلامیه صادر شد که پیرو آن مردم اعم از روحانی، بازاری، دانش آموز و اقلیت های مذهبی هر یک کمک شایانی کردند و ساختمان به سامان رسید. پس از پایان کار ساختمان، برای ممهور کردن اوراق مصوبات مجلس مهری ساخته شد و جهت تعالی و رشد فکری مردم و اطلاع رسانی از وقایع داخلی و خارجی و اخبار مجلس، روزنامه ای بنام «عدل مظفری» در روز چهارشنبه 11 شوال 1324 از سوی مجلس فواید عمومی منتشر شد. این روزنامه دارای شش ستون بود که ستون اول شامل اخبار خارجی و سایر بلاد بوده و ستون دوم به اخبار داخلی همدان اختصاص داشت؛ ستون سوم به تنظیفات تعلق داشت؛ چهارم به تجارت و فواید آن می پرداخت؛ ستون پنجم، مطالب متفرقه و ستون ششم، اعلامیه های مختلف را در بر می گرفت. قیمت روزنامه در همدان، یک عباسی و در سایر نقاط، پنج شاهی بود. مدیریت روزنامه را دکتر حسین خان طبیب علی بر عهده داشت. روزنامه بعد از سیزده شماره تغییر نام داده و در سال 1325ق به نام «اکباتان» منتشر شد.(28)

ظهیرالدوله با این حرکت توانست اصلاحات مورد نظر را به کمک روشن فکران بومی و اعضای همدانی اخوان الصفا که به صورت یک حزب عمل می کرد، به سامان برساند. وی نه تنها افراد عضو انجمن اخوت مانند حاجی ابوالفتح خان و کسان دیگر چون دکتر حسین طبیب علی را به همراه خود به همدان آورد و از کمک آنان بهره گرفت، بلکه به محض ورود به همدان، عضوگیری برای اخوان الصفا را آغاز کرد و به شکلی آن را سامان داد که بتواند همانند یک جبهه و حزب عمل کند. این افراد، مردمی بوده و در بین آنان محبوبیت خاصی داشتند؛ همانند ظهیرالممالک، رضی الملک، ذوالریاستین (رئیس تجار) و وکیل الرعایا (نماینده اصناف). مطالبی می توان یافت که بر عضویت این افراد در "اخوان الصفا" دلالت می کند، و این که این حزب مستقل بوده و به محافل فراماسونری وابسته نبودند؛ از جمله:

محمد باقر خان عنایت السلطنه و آقا سید عبدالباقی که از اخوان هستند.(29)

شب را جناب امام جمعه همدان (محمد باقر رضوی) و نه نفردیگر از اعیان، به شرف فقر و اخوت مشرف شدند.(30)

در جای دیگر ظهیرالدوله در مورد نقش اعضای اخوان الصفا و اخوت آورده:

اول کلنگ ساختمان فواید عمومی را فقیر به دست خودم بر زمین زدم. پس از من میرزا یوسف خان احتشام لشکر، لشکر نویس باشی همدان که از اخوان است، زدند.(31)

و در مورد تعداد اعضا، باز می توان به «خاطرات و اسناد» ظهیرالدوله استناد کرد:

صبح غالب اخوان تقریباً پنجاه شصت نفر که در باغ حاضر بودیم، از آجر و گچ که دیشب حاضر کرده بودند، هر کدام یک آجر و یک دستمال گچ به دست خود برداشته و رفتیم به مجلس فواید عمومی.(32)

ظهیرالدوله با این تدبیر، افکار اصلاح طلبانه غیر بومی و بومی را به هم گره زد وبه کمک تشکیلات مذکور توانست اقدامات مفیدی انجام دهد. البته نباید از نقش روشن فکران و آزادی خواهان منطقه که حتی عضو اخوان الصفا نیز نبوده اند غفلت کرد. در مباحث بعدی به این موضوع می پردازیم.

با این اوصاف مجلس فواید عمومی پیش از انقلاب مشروطیت در همدان دایر شد و محور خدمات عمومی گردید. فرید الملک همدانی در این باره می نویسد:

در همدان بنای عدالت خانه ملی حضرت حکمران گذاشته مشغول ساختن عدالت خانه هستند.(33)

د) صدور فرمان مشروطیت

در همان ایامی که مردم همدان به رهبری ظهیر الدوله، روحانیان و آزادی خواهان محلی در تب و تاب برپایی مجلس فواید عمومی بودند، جنبشی فراگیر در ایران طنین انداز شده بود که خواهان تاسیس عدالت خانه و سهیم شدن در اداره امور کشور بود. مردم همدان و فعالان سیاسی آن سامان علاوه بر تلاش برای سامان دهی اداره امور شهر و همکاری با ظهیرالدوله، از حوادث کلی کشور غافل نبوده و فعالانه با کانون جنبش، یعنی تهران و روحانیان پیشرو مرکز در تماس بوده و با آنان همراهی و هم گامی داشتند.

در سال 1424ق سید محمد یوسف زاده، متخلص به غمام از شعرا و آزادی خواهان همدان، «انجمن اتحاد» را تأسیس کرد. که اهداف سیاسی داشت و در تلاش برای برقراری قانون، عدالت و آزادی بود. سید محمد، فرزند حجت الاسلام سید یوسف مجتهد همدانی، از سادات جلیل القدر حسینی، در دوم رجب 1253/1292 شمسی در شهر نجف اشرف متولد شد و تا سیزده سالگی در آن جا به تحصیل پرداخت و پس از آن که پدرش از تحصیل فراغت یافته به همدان مراجعت کرد. سید محمد علوم متداول آن زمان را که عبارت بود از ادبیات فارسی و عربی، فقه، اصول و فلسفه تحصیل کرد و مدتی نیز مشغول تجارت شد. از سال 1284 شمسی در موقعی که جنگ روس و ژاپن در جریان بود، وی متوجه ضعف دولت ایران شد و از آن تاریخ فکر اصلاح دوایر دولتی و وضع حکومت در منش ایشان قوت گرفته و در اغلب مجالس این مسأله را به طور سر بسته و در لفافه به دوستان گوشزد می کرد. وی از جمله کسانی بود که از همان آغاز زمزمه مشروطیت، در شمار آزادی خواهان بود و نقش برجسته در نشر این عقیده داشته است.(34)

انجمن اتحاد رفته رفته پیروان و اعضایی پیدا کرد و افراد سرشناس و دانشمند و فاضل آن زمان هم چون، علی محمد آزاد، محمدباقر الفت اصفهانی،(35) فیاض (از روحانیان فاضل)، میرزا لطف الله جمالی، غلام حسین شهشهانی، موسی نثری، فرید الدوله گلگون و عده بسیاری دیگر از مشاهیر در آن انجمن فعال بودند.(36)

انجمن اتحاد، اولین انجمن سیاسی در همدان بود. غمام برای نشر افکار انجمن، روزنامه «الفت» را به مدیریت موسی نثری منتشر کرد، این دو موسسه در همدان، مدت مدیدی تکیه گاه آزادی خواهان بود.(37)

روحانیان همدان نیز در این تحولات دارای نقشی برجسته بودند، چنان که عارف مشهور آیت الله شیخ محمد باقر بهاری (1277 1333ق) از اعضای مجلس فواید عمومی بوده که بعدها ریاست آن را بر عهده گرفت. وی به طور مستمر با علمای نجف درتماس بوده و در همراهی با ظهیر الدوله و سایر فعالان جهت اصلاحات بسیار کوشا بوده اند.

به دنبال مهاجرت عده ای از علما به قم، روحانیان همدان (از جمله شیخ محمد باقر بهاری و سید محمد طباطبائی همدانی) عازم آن دیار شدند. آیت الله شیخ محمدباقر بهاری، از علمای بنام همدان، در روستای بهار همدان متولد شده و علوم ابتدایی را نزد پدرش، محمد جعفر، در همدان به پایان رسانید و سپس جهت تکمیل تحصیلات خود عازم شهر بروجرد و نجف اشرف شد. ایشان پس از بیست سال اقامت در نجف بنا به درخواست مردم همدان عازم این شهر شد و چون از ورع و تقوای بالایی برخوردار بود، مورد توجه مردم قرار گرفت و نفوذ زیادی پیدا کرد. وی احکام شرع را طبق قوانین اسلامی در همدان اجرا می کرد و کم تر در امور جاری تبعیض قائل می شد.(38)

سید محمد طباطبائی همدانی نیز، از سادات مهاجر همدان و عموزاده آیت الله سید محمد طباطبائی، رهبر شهیر انقلاب مشروطه بودند.

هم زمان با مهاجرت علما به قم، آیت الله شیخ محمد باقر بهاری به دور از چشم مستبدان شهر همدان، عازم زادگاه خود، بهار شد و با مهیا کردن وسایل سفر، رهسپار قم گردید. خبر عزیمت وی در روز پنج شنبه 18جمادی الثانی1324 شهر همدان را به هیجان آورد. پس از وی سید محمد طباطبائی همدانی تصمیم گرفت به سوی قم حرکت کند؛ اما قبل از رسیدن آنان به قم، روحانیان مهاجر به هدف خود نایل آمدند و در نامه ای خطاب به روحانیان همدان از آنان خواستند که به شهر خود مراجعت کنند:

از قم به همدان به تاریخ پنج شنبه 18 جمادی الثانیه. خدمت ذی رأفت علمای اعلام و ارکان اسلام ضاعف الله اقبالم . بعد از عرض خلوص و تشکر از اقدامات مجدانه در ترویج شریعت طاهره عرض می شود بحمد الله تعالی مقاصد اسلامیه انجام و اینک دعاگویان در جناح حرکت، از نفاس قدسیه آقایان ملتمس دعای خیر هستیم. تفضیلات به توسط پست عرض خواهد شد. احقر، سید عبدالله بهبهانی، محمد حسن طباطبائی، مرتضی آشتیانی، جمال الدین الموسوی، صدرالعلما.(39)

با وصول این تلگراف شیخ محمد باقر بهاری به همدان مراجعت کرد و ظهیرالدوله، حاکم همدان، طی نامه ای به او نوشت:

اگر بنای رفتن داشتید، چرا مرا خبر نکردید که لوازم سفر شما را فراهم کنم که راحت باشید.

شیخ محمدباقر بهاری در جواب نوشتند:

و علیکم السلام؛ اولاً ان شاءالله تعالی موفق باشید و ثانیاً تلگرافی برای دربار مبارک به این مضمون کرده بودم، چند روزی گذشت اثری معلوم نشد و استفسار از حال آقایان هم ممکن نبود، از کثرت دلتنگی در کمال خفیه بهار رفته و در کمال سبک باری عازم قم گردیدم. غیر این طور، در نظر این رو سیاه، اسباب همهمه واغتشاش بود، و الحمدالله وله الشکر دیشب دو ساعت از شب گذشته به زیارت تلگراف ارکان اسلام شیدالله ارکانهم فائز گشته بنای مراجعت شد. در اثنای راه رقیمه سرکار زیارت شد؛ ولی چون وقت حرکت در بهار وعده از ما خواسته بودند و اجابتش میسور نشد و مال و بعضی از لوازمات سفر هم در آن جا استفاده شده بود، لذا امشبه را بهار رفتم صبح بعد از آفتاب ان شاءالله رو به خانه خواهم آمد. دیشب دو صورت تلگراف و اعلانی نوشته نزد عمده التجار حاجی شیخ تقی فرستادم، خوب است آن ها هم به نظر شریف برسد. خداوند توفیق شکرانه این نعم عظیمه را بر همه ما ها کرامت نموده آناً فاناً رواج دین اسلام را بیش تر گرداند.(40)

پس از صدور فرمان مشروطیت، شیخ محمد باقر بهاری تلگرافی مبنی بر تشکر از صدور فرمان مذکور به دربار مخابره کرد:

تهران حضرت نواب اشراف والا آقای یمین السلطان دام عمره نثار درباره معدلت آثار همایونی ظل و ظله گرداند که بعد از دو روز ملال واقعه روُسای اسلام ایدهم الله فرخنده طایری می رسید که صاحب شرع را اعلی حضرت همایونی ظُفِّره جُندُه خورسند ساخته نعم متوافر، بر اسلامیان بذل فرموده همه را متشکر داعی دولت ابد مدت خود گردانید. زهی دین مبین را که مثل اعلی حضرت مظفر ناصری دارد بحمدالله علی آلائه. باقر.(41)

علاوه بر آیت الله شیخ محمد باقر بهاری، دیگر روحانیان همدان (از جمله حاجی آقا حسین قاضی و محمد باقر رضوی امام جمعه) تلگراف هایی مبنی بر تبریک و تشکر به آیت الله سید محمد طباطبائی به تهران مخابره کردند:

حضور مبارک آقایان حج الاسلام ادام الله اطلالهم از عرض خلوص به عرض تبریک مقاصد ملیه اسلامیه که موجب رفاهیت عمومی اهالی است متشکر و مژده شرح مقاصد مهمه اسلامیه را حسب وعده منتظرم. محمد باقر رضوی امام جمعه.(42)

پس از صدور فرمان مشروطه، ظهیر الدوله از تمام اقشار مختلف مردم همدان اعم از اعیان، شاه زادگان، روحانیان و عموم اهالی دعوت کرد که در روز یکشنبه21 جمادی الثانی 1324 در مسجد جامع شهر اجتماع کنند. پس از اجتماع مردم ظهیر الدوله تلگراف مشیر الدوله مبنی بر اعطای مشروطیت مظفرالدین شاه قاجار را به خطیب الملک داد تا برای مردم قرائت کند. بعد از این اجتماع در روز 23 جمادی الثانی حاکم اعلامیه ای صادر و در شهر منتشر نمود، مبنی بر این که به شکرانه تاسیس مجلس شورای ملی و دعاگویی ذات ملکوتی اعلی حضرت شاهنشاه، از روز جمعه 26 جمادی الثانی مجلس جشنی در باغ صفائیه تا چهار ساعت از شب گذشته منعقد می باشد و لذا تمام اهالی محترم می توانند در این جشن و سرور شرکت جسته و همگان را شاد کنند.

بدین ترتیب روشن فکران، آزادی خواهان و روحانیان همدان علاوه بر ارتباط با روحانیان پیشرو در تهران و علمای عظام در نجف اشرف، با دیگر مشروطه خواهان ایران هم صدا شده و در تحقق این امر بسیار کوشیده اند و به خوبی به عنوان یک نیروی بومی و محلی و مستقل با اهداف ملی و کلی عمل کردند تا جایی که حاج شیخ تقی وکیل الرعایای همدانی به عنوان اولین نماینده ایالات وارد مجلس شد و آیت الله شیخ محمد باقر بهاری با معرفی علمای نجف به عنوان یکی از پنج تن علمای طراز اول معرفی و انتخاب شد.

علاوه بر نقش ظهیر الدوله و اعضای اخوان الصفا، روشن فکران و روحانیان در تحولات همدان که این دو گروه با هم تعامل و همکاری داشتند گروه سوم کسانی بودند که در جریان تحولات همدان و انقلاب مشروطه در مقابل مردم و اصلاحات قرار گرفتند. اینان کسانی جز خان های قراگزلو و مباشران آنان نبودند که علاوه بر این که صاحب شغل و مقام و منصب در دربار بودند، بعضی از آنان هم چون حسنعلی خان ضیاء الملک و میرزا ابوالقاسم خان ناصرالملک همدانی، از فراماسون ها بودند.(43) در مبحث بعدی به این موضوع پرداخته می شود.

ه ) تحریم اقتصادی علیه مشروطیت و مشروطه خواهان

همچنان که گذشت، دسته سوم از نیروی فعال سیاسی و اقتصادی در همدان، مخالفان آزادی خواهان و مشروطیت بودند که عموماً خان های قراگزلو را شامل می شدند. خوانین مذکور و عمّال آنان که از همان آغاز با تحولات سیاسی و اقتصادی ظهیر الدوله و مردم مخالف بودند، سیاست مبارزه عریان علیه مشروطیت و آزادی خواهان و روحانیان را در پیش گرفتند.

با توجه به قدرت این خان های در دربار و منطقه، هر حاکمی که باید با مشورت آنان به همدان اعزام می شد که در این صورت در تمامی امور بویژه در چپاول و غارت مردم با آنان همراه می گردید در غیر این صورت برکناری او حتمی بود. حکمرانی ظهیر الدوله نیز از نوع دوم بود؛ چرا که هم به اراده خود و هم به نفع مردم تصمیم می گرفت، و ازسوی دیگر، به مردم قدرت چون و چرا داده بود که بتوانند از کسانی که عمری جرأت هیچ گونه اظهارنظر در مقابل آنان نداشتند، اظهار نظر کرده و احقاق حق خود را بخواهند. در ذیل گوشه ای از فعالیت های آنان علیه مشروطیت و مردم آمده است.

هنوز مدت چندانی از شادمانی مردم از اعطای فرمان مشروطیت نگذشته بود که دست های ضد انقلاب و مستبدان به کار افتاد و بار دیگر از حربه تحریم اقتصادی و احتکار گندم و نان علیه مردم مشروطه خواه و مشروطیت استفاده کردند. در جامعه سنتی ایام قاجار، اختیار امور اقتصادی در انحصار زمین داران بزرگ بود. آنان به راحتی با عدم تحویل و عرضه گندم به بازار، باعث قحطی مصنوعی می شدند. خوانین قراگزلو همدان نیز، به دلیل این که اصلاحات ظهیر الدوله و انقلاب مشروطیت را علیه منافع خود می دیدند، قحطی مصنوعی در همدان ایجاد کردند؛ چرا که دو سوم زمین های زیر کشت گندم همدان در اختیار آنان بود. به قول ظهیر الدوله:

هر وقت اراده خوانین باشد، مردم شهر همدان نان دارند وهر وقت اراده شان نباشد، اگر گندم خرواری پنجاه تومان هم بخرند، نیست.(44)

در روز 21 رجب 1324 نان در شهر همدان کمیاب شد و مردم در مضیقه قرار گرفتند. وکلای مجلس فواید عمومی برای رفع این مشکل، به تلگراف خانه رفته و طی تلگرافی به مظفرالدین شاه از خوانین قراگزلو شکایت کردند و از خان های مذبور خواستند که از دویست هزار خروار گندم موجود در همدان، به قدر زکات غله به آنان بدهند و خرواری چهار تومان اضافه از آن چه دیوان اعلی قیمت گذاری کرده پول نقد بگیرند و 25 هزار خروار گندم که خوراک سالانه شهر همدان باشد، از قرار خرواری ده تومان به مردم بفروشند.(45)

ظهیر الدوله، حاکم شهر همدان، برای رفع این مشکل مجلسی از روحانیان، خان ها و مالکان در دارالحکومه تشکیل داد. بر حسب پیشنهاد آقا علی (نماینده روحانیان) قرار شد قیمت گندم و نان آزاد شود تا گندم به بازار عرضه گردد. ظهیر الدوله ابتدا مخالفت کرد؛ اما به امید حل مشکل مردم به ناچار موافقت نمود؛ ولی در اعلامیه ای نارضایتی خود را به اطلاع مردم رساند.(46)

با آزاد شدن قیمت گندم تا اندازه ای مشکل عدم عرضه گندم به بازار حل شد؛ اما این گرمی بازار چندان نپایید؛ چرا که خان ها از این قضیه اهداف سیاسی خاصی داشتند و آن هم مخالفت با مشروطیت بود. با نایاب شدن مجدد نان و قحطی در شهر، ظهیرالدوله در گزارش به مشیر الدوله، صدر اعظم، اعلام داشت:

اهالی شهر از سختی چندین ساله به جان آمدند و مالکین این ولایت پنج و شش نفر خوانین بی انصاف هستند که دیگر زمین خالی برای رعیت باقی نگذاشته اند، تمام محل زراعت منحصر به آن هاست. امروز وقتی نیست که محض رعایت چند نفر گردن کلفت زبان دویست هزار نفر فقیر گرسنه را باز کرد. از تمام نقاط ایران فقط همدان است که تظلمشان را مستقیماً به شاه می کنند و اگر در این زمینه غفلتی بشود، این جا هم مثل سایر جاها خواهد شد؛ آن وقت نه حاکم لازم خواهند داشت و نه فلان و نه بهمان.(47)

در پی گزارش ظهیر الدوله، مشیر الدوله، صدر اعظم وقت، از او خواست که این مشکل را با خان ها مرتفع کند؛ به همین دلیل ظهیر الدوله در روز 28 رجب 1324 مجلسی در ده شورین، منزل احتشام الدوله قراگزلو با حضور خوانین، علما، مباشران و تجار تشکیل داد و دستور مشیر الدوله مبنی بر تحویل 25 هزار خروار گندم به قیمت ده تومان را برای خان ها قرائت کرد، آنان با شنیدن این مطلب مجلس را به هم زدند؛ ظهیر الدوله بدون اخذ نتیجه به همدان بازگشت و شرح ماوقع را به تهران گزارش داد.(48)

در پی حوادث فوق در جلسه مجلس فواید عمومی که در مسجد جامع تشکیل شده بود، با حضور ظهیرالدوله، محمد باقر رضوی (امام جمعه همدان) و صدر الاسلام (از دیگر روحانیان شهر) موضوع نان و برخورد با خوانین مورد بررسی و مذاکره قرار گرفت. در این میان شیخ محمد تقی وکیل الرعایا، نماینده تجار در مجلس مذکور، در این خصوص سخنرانی مفصلی کرد و وکلا را به اقدامات مجدانه در برابر خان ها فراخواند.(49) جلسات دیگری نیز، در این مورد در منزل میرزا محمد حسن خان کبابیانی، ملقب به فریدالدوله گلگون، تشکیل می شد.(50)

در همین گیرودار مشیر الدوله از حاکم همدان خواست که گندم لازم را با خرواری ده تومان به زور از خوانین قراگزلو وصول کند. ظهیر الدوله با صدور اعلامیه ای خطاب به عموم اهالی همدان، اعلام داشت بر حسب دستور اعلی حضرت مظفرالدین شاه، خان ها موظف هستند تا بعد از ظهر دوشنبه 5 شعبان 1324 گندم لازم را تحویل دهند؛ در غیر این صورت مردم در بالای برج خرابه مصلی که بیرق سفیدی در آن جا نصب می شد جمع شده و خودشان دستور شاه را عملی خواهند کرد.(51) با صدور این اعلامیه، ولوله غریبی در شهر افتاد و هیچ چیز به جز بیرق سفید از مردم شنیده نمی شد.

بدین ترتیب مالکان، خان ها و پیش کاران از ترس غضب مردم به وسیله آقا علی شریعتمدار و ذوالریاستین موافقت خود را اعلام داشتند و سند سپردند که غله مورد نیاز ولایت را به قیمت مقرر در دسترس اهالی قرار دهند؛ اما پس از مدتی در مجلسی که در منزل عبدالعلی خان منصورالدوله، برادر ناصر الملک، در شورین تشکیل شد، خوانین قراگزلو اعلام کردند که بیش از ده هزار خروار با قیمت مقرر نمی توانند تحویل دهند، و در صورتی تهیه مابقی آن مؤثر است که قیمت آن آزاد باشد. آن ها حتی به اسنادی که سپرده بودند، هیچ توجهی نداشتند و در تلگرافی که منصور الدوله به ناصرالملک مخابره کرد، تهیه این مقدار گندم را غیر عملی دانست.(52)

با این حرکت خان ها، مردم همدان بازار و دکان ها را تعطیل کردند و با شور و هیجان عجیبی که از خشم آنان حکایت می کرد به تلگراف خانه رفته و از خان های مذکور به شاه شکایت نمودند:

با این ملاحظه و این همه عطایای خداوندی جلّت عظمته که لاتُعدُّ و لاتُحصی است ما مخلوق این شهر را گرسنه نگاه داشته اند. امرا و سرداران ما صاحبان غله پنج نفر از آن ها در آستان مبارکند، در دارالخلافه نزول اجلال دارند و هم جنابان جلالت مآبان اجلال هم وطنان جان نثاران آقای ناصرالملک و آقای عبدالله خان سردار اکرم و آقای بهاءالملک و آقای ضیاءالملک و آقای امیر تومان دامت شوکتهم العالی ثلث از رزق خدا داده به ما در حبس حضرات معظم الیه است. مباشرین آن ها جواب می دهند که غله موجود[است]، امرای ما تلگراف کنند تا تسلیم نماییم.(53)

با حاد شدن اوضاع امیر افخم قراگزلو کوشید با تطمیع ظهیر الدوله او را از طرفداری مردم بازداشته یا حداقل بی طرف باشد؛ اما این شگرد نیز کار ساز نشد. از سوی دیگر، احتشام الدوله، فرزند او، رهبری عملیات نظامی و ترور علیه مردم و مشروطه خواهان را بر عهده گرفت. او نخست با شیخ محمدتقی وکیل الرعایا که در امر گندم بسیار کوشا بود، به مشاجره پرداخت و سپس در صدد ترور وی برآمد. سید محمد طباطبائی همدانی در این خصوص می نویسد:

به طور تحقیق خبر آمد که تخمیناً بیست سی نفر از اشرار را احتشام الدوله پدر سوخته بی دین به شهر فرستاد و در گردش هستند و جویای حاجی وکیل الرعایا هستند که گیر بیاورند، اورا خدای ناخواسته ناقص نمایند و ببرند.(54)

و اگر گشتی های سهم السلطنه، نایب حکومت، نبودند اشرار او را می کشتند. در روز 22رمضان 1324 بازوی نظامی خان های قراگزلو به رهبری احتشام الدوله دست به اقدام دیگری زد و با اعزام دسته ای از سربازان فوج خود و اشرار به شهر، شماری از ماموران حکومتی را به باد کتک گرفته و شهر را به آشوب کشانده و در مسجد جامع به سوی صفوف نمازگزاران تیراندازی کردند و عده ای از مردم را در بازار تا سرحد مرگ زده و زخمی کردند.(55)

درست در زمانی که بلوای نان، شهر همدان را منقلب ساخته بود، ابوالقاسم خان ناصر الملک قراگزلو، در کابینه میرزا نصرالله خان مشیر الدوله وزیر مالیه بود.(56) وی نه تنها در رفع معضل فوق اقدامی نکرد، بلکه به مباشران خود دستور داده بود که مبادا هم پیمانی با دیگر خوانین قراگزلو را در این تحریم اقتصادی نقص کنند. مشکل گندم مردم همچنان باقی ماند تا این که بعد از راه یابی وکیل الرعایا به مجلس شورای ملی، با پی گیری های وی و حمایت مردم، روحانیون و ظهیرالدوله مرتفع شد.

بدین ترتیب، علی رغم موانع و کارشکنی های مخالفان مشروطه و آزادی، یک بار دیگر مردم همدان به رهبری روحانیان، روشن فکران و ظهیر الدوله موفق شدند برای اولین بار به طور رسمی خوانین قرگزلورا وادار به عقب نشینی کنند؛ اما این عقب نشینی موقت بود؛ چرا که آنان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی موانع و مشکلات عدیده ای به وجود آوردند، تا شاید بتوانند فرد مورد نظر خود را راهی مجلس کنند. نمایندگان مجلس فواید عمومی به اتفاق روحانیان و ظهیرالدوله پیش از آن که مخالفان متوجه شوند، حاج شیخ تقی وکیل الرعایا را به نمایندگی انتخاب و به تهران گسیل کردند که با واکنش تند مخالفان بویژه خوانین مذکور مواجه شد؛ چرا که وی در تهران پی گیر حل مشکل نان همدان شد که عامل آن خان ها بودند؛ اما به هر ترتیب وکیل الرعایا به نمایندگی مردم همدان در مجلس شورای ملی باقی ماند.

در این تحولات و اصلاحات سیاسی اقتصادی که در همدان رخ داد، از همه طیف های اجتماعی با هر طرز تفکری چه مخالف و چه موافق حضور داشتند. منشأ این تحولات هم روشن فکران وروحانیان بومی و هم روشن فکران و روحانیان کشوری و هم علما نجف اشرف بودند و در واقع با سیر حوادث کلی کشور گره خورده بود. تا جایی که همدانی های مقیم مرکز به رهبری محمد باقرخان عنایت السلطنه، انجمن اکباتان را پس از پیروزی انقلاب مشروطه دایر کردند که تا استبداد صغیر فعالیت چشم گیری داشت.

کتاب نامه

1. آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج1، تهران، پیام، 2535 شاهنشاهی.

2. آذری، رضا، در تکاپوی تاج و تخت (اسناد ابوالفتح میرزا سالارالدوله)، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1378ش.

3. اذکائی، پرویز، «قراگزلوهای همدان»، مجله آینده، س 13، ش 812، 1366ش.

4. ؛ حاج شیخ تقی (وکیل الرعایا) همدانی»، مجله آینده، س 12، ش 7 8.

5. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج 2و6، تهران، زوار، 1371ش.

6. برنا، قاسم، «تاریخچه مجلات و روزنامه های صد سال اخیر همدان، مجله هگمتانه، ش 40، 1372ش.

7. ، حاج شیخ تقی (وکیل الرعایا) همدانی، مجله آینده، س 12، ش 78، 1356ش.

8. رائین،اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، تهران، امیر کبیر، 1357ش.

9. شاه آبادی، حمیدرضا، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج1و2، تهران، حوزه هنری، 1378 و 1380ش.

10. صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات فارسی، ج1و4، اصفهان، کمال، 1363 و 1364ش.

11. صفائی، ابراهیم، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران، ایرانیان، 1381ش.

12. ظهیرالدوله، صفاعلی، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار، تهران، زرین، 1367ش.

13. عرفان، محمود، «فراماسون ها»، مجله یغما، س 2، ش11و13.

14. قراگزلو، فریدالملک، خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، تهران، زوار، 1354ش.

15. کحال، حسین، مجله گوهر، س1، 1352ش.

16. گروسین، هادی، «مجلس فواید عمومی همدان»، مجله همدان، س2، ش6، 1375ش.

17. گلگون، فریدالدین، مجله آینده، س 17، ش16، 1371ش.

18. محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، ج7، تهران، اقبال، 1354ش.

19. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، تهران، فردوسی، 1362ش.

20. یلفانی، رامین، زندگانی سیاسی ناصرالملک، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1376ش.


1. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 2، ص 367.

2. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص 1516.

3. ر.ک: همان، مبحث همدان.

4. رضا آذری، در تکاپوی تاج و تخت...، ص14.

5. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 3، ص 494495.

6. محمود عرفان، فراماسونها، مجله یغما، س 2، ش13، ص557.

7. ظهیر الدوله، خاطرات و اسناد، ص 56.

8. محمود عرفان، فراموسونها، مجله یغما، س 2، ش13، ص557.

9. همان، ش11، ص504.

10. حمید رضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 1، ص189.

11. هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطیت، ص 4950.

12. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراموسونری در ایران، ص487.

13. محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، ج 7، ص4041.

14. حمیدرضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ص205.

15. مهدی، بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 2، ص368.

16. حسین کحال، مجله گوهر، سال اول، 1352ش، ص1133.

17. صفاعلی ظهیر الدوله، خاطرات و اسناد، ص91.

18. هادی گروسین، «مجلس فواید عمومی همدان»، مجله همدان، س2، ش6، ص32.

19. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص61.

20. همان، ص 95.

21. حمیدرضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 1، ص183.

22. شایان ذکر است که حاجی ابوالفتح خان نیز، از اعضای لژ بیداری ایران و فراماسونرها بود. (همان، ج 2، ص 86).

23. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص96.

24. همان، ص138.

25. همان، ص101.

26. ابراهیم صفائی، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، ص469.

27. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص 108.

28. محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات فارسی، ج 4، ص10.

29. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص117.

30. همان، ص143.

31. همان، ص149.

32. همان، ص151.

33. فریدالملک قراگزلو، خاطرات فرید، ص 248.

34. محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات فارسی، ج 1، ص266.

35. محمدباقر الفت اصفهانی، از اعضای لژ فراماسونری بیداری ایران بود (ر.ک: حمیدرضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 1، ص329.

36. قاسم برنا، «تاریخچه مجلات و روزنامه های صد سال اخیر همدان»، مجله هگمتانه، ش40، ص18و28.

37. محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات فارسی، ص267.

38. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 6، ص5556.

39. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص122.

40. همان، ص123.

41. همان، ص128.

42. همان، ص129.

43. حمیدرضا شاه آبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 1، ص322و323.

44. پرویز اذکائی، «قراگزلوهای همدان»، مجله آینده، س 13، ش812، ص572.

45. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص160.

46. فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج 1، ص 464.

47. همان، ص463.

48. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص167.

49. پرویز اذکائی، «حاج شیخ تقی (وکیل الرعایا) همدانی»، مجله آینده، س12، ش78 ص439.

50. پرویز اذکائی، «فریدالدین گلگون»، مجله آینده، س 17، ش16، ص73.

51. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص178.

52. رامین یلفانی، زندگانی سیاسی ناصرالملک، ص85.

53. صفاعلی ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد، ص178.

54. پرویز اذکائی، حاج شیخ تقی (وکیل الرعایا) همدانی، ص375.

55. رامین یلفانی، زندگانی سیاسی ناصرالملک، ص375.

56. همان، ص85.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان