شناسه : ۳۶۳۴۶۳ - دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۳۹
فضایل علی علیه السلام در جنگ ها
از جمله روایاتی که در فضائل علی علیه السلام وارد شده روایتی است که آن را ابو هلال عسکری در کتاب الاوائل ذکر کرده است، گفت: نخستین کسی که کلمه جُعِلْتُ فِداکَ (فدایت شوم) را گفت علی علیه السلام بود و آن موقعی بود که عمرو بن عبدودْ مسلمانان را به مبارزه طلبید و هیچ کس او را پاسخ نداد و زبان به تعرّض و سرزنش مسلمانان گشوده و گفت: پس کو آن بهشتی که گم ...
پایگاه علی در جنگ خندق
از جمله روایاتی که در فضائل علی علیه السلام وارد شده روایتی است که آن را ابو هلال عسکری در کتاب الاوائل ذکر کرده است، گفت: نخستین کسی که کلمه جُعِلْتُ فِداکَ (فدایت شوم) را گفت علی علیه السلام بود و آن موقعی بود که عمرو بن عبدودْ مسلمانان را به مبارزه طلبید و هیچ کس او را پاسخ نداد و زبان به تعرّض و سرزنش مسلمانان گشوده و گفت: پس کو آن بهشتی که گمان می کنید هرکس از شما کشته شود وارد آن می شود: کسی پاسخش نگفت و او شروع کرد به رَجَز خواندن و عربده کشیدن!
علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا! فدایت شوم آیا اجازه می دهی؟
پیامبر فرمود: این عمرو بن عبدود است؟! علی علیه السلام گفت: من هم علی بن ابی طالبم. پس علی علیه السلام حمله کرد و او را کشت. مردم کلمه جُعِلْتُ فِداک را از علی علیه السلام یاد گرفتند.
در جای دیگر نقل شده است که چون پیامبر به علی علیه السلام اجازه مبارزه با عمرو بن عبدود را داد و علی علیه السلام به سوی عمرو رفت در این جا بود که پیامبر جمله معروف بَرَزَ الإیمانُ کُلُّهُ اِلی الشِّرْکِ کُلِّه» را فرمود. یعنی مبارزه علی بن ابی طالب با عمرو بن عبدود در روز خندق از تمام اعمال امت من تا روز قیامت افضل است.
روایت است که: عمرو بن عبدود چون با علی علیه السلام روبرو شد. پرسید: تو کیستی؟ گفت: من علی هستم. پرسید: پسر که هستی؟ گفت: پسر عبد مناف، من علی بن ابی طالبم. گفت: ای برادر زاده! در لشکر تو کسانی هستند که سالخورده تر از تواند تو برگرد، چه من دوست ندارم خون تو را بریزم. علی علیه السلام فرمود: ولی به خدا سوگند من از ریختن خون تو هیچ کراهتی ندارم.
عمرو خشمگین شد و از اسب به زیر آمده و شمشیرش را چون شعله آتش کشید و به سوی علی آمد. علی علیه السلام به طرف او رفت و سپر خود را که از چرم بود جلو شمشیرش گرفت. شمشیر عمرو سپر را شکافت و در فرق علی علیه السلام نشست. علی شمشیری میانه شانه و گردن او فرود آورده به زمینش افکند. در اثر این حملاتْ گرد و غباری برخاسته بود که دو لشکرْ همدیگر را نمی دیدند کدام یک غالب و پیروز است که ناگهان صدای علی علیه السلام از میان آن گرد و غبار به تکبیر بلند شد. علی علیه السلام به طرف رسول خدا آمد در حالی که رویش می درخشید.
امتیاز ویژه علی علیه السلام
از جمله روایاتی که درباره خصایص علی علیه السلام نقل شده روایتی است که احمدبن حنبل در مُسند خود از چند طریق از جمله از «زید بن ارقم» روایت کرده است که گفت: درهای خانه عده ای از اصحاب رسول خدا به داخل مسجد باز می شد. پیامبر صلی الله علیه و آله روزی دستور داد اصحابْ درهای خانه خود را که به مسجد گشوده می شد ببندند مگر دَرِ خانه علی. مردم به حرف درآمدند. پیامبر برخاست و حمد و ثنای الهی گفت. سپس فرمود: من مأموریت پیدا کردم جز دَرِ خانه علیْ دیگر درها را ببندم؛ بعضی از شما حرف هایی زده اید، به خدا سوگند من در بستن و گشودن دَرِ خانه ها دخالتی از پیش خود ندارم، مأموریتی دارم که باید انجام دهم!
علی علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله
و نیز روایت است که پیامبر میان اصحاب خود برادری و اخوّت برقرار کرد ولی علی را با کسی برادر نکرد و او تا آخر بدون برادر ماند. عرض کرد: ای رسول خدا! میان اصحابت برادری برقرار کردی و مرا با احدی برادر نکردی؟ فرمود: هیچ می دانی چرا؟ برای این که تو را برای خود باقی گذاشتم. تو برادر منی و من برادر تو هستم پس اگر کسی از تو بپرسد بگو: من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم و هرکس جز تو چنین ادعایی بکند درغگوست.
از ابن عباس روایت است که گفت: علی علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: خداوند می فرماید: اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکُم؛ آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود به عقب برمی گردید؟ به خدا سوگند ما به عقب برنمی گردیم با این که خدا ما را هدایت کرده، به خدا سوگند اگر آن حضرت از دنیا برود و یا کشته شود در همان راهی که او قتال می کرد قتال می کنم تا کشته شوم؛ به خدا سوگند من برادر او، ولیّ او، پسر عمّ او و وارث علم او هستم، کیست که سزاوارتر از من باشد.
از گوشت و خون پیامبر صلی الله علیه و آله
محب طبری در کتاب «ذخائر العقبی» از اَنَس بن مالک روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای منبر رفت و مطالب بسیاری گفت، سپس علی علیه السلام را به سینه خود چسبانید و میانه دو چشم او را بوسید و با بلندترین صدایش فرمود: ای گروه مسلمانان! این برادر من و پسر عم من و داماد من است، این گوشت و خون من است؛ این پدر دو سبط من، حسن و حسین، است که سید جوانان اهل بهشتند.
حافظ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی در کتاب «مجمع الزوائد» دوباره این حدیث را آورده و در آن چنین آمده است: پس بیرون شد رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که غضبناک بود و فرمود: چرا بعضی ها در پی عیب جویی از علی هستند، هر که از او عیبجویی کند از من کرده و هر که از علی جدا شود. از من جدا شده علی از من است و من از اویم، علی از طینَت من خلق شده و من از طینت ابراهیم و من از ابراهیم افضَلم تا آن جا که فرمود: ای بریده! مگر نمی دانی که او ولیّ شما است بعد از من؟ من عرض کردم: یا رسول الله! معلوم می شد تا کنون اسلامم ناقص بوده دست خود بده تا بار دیگر با تو بیعت کنم و از آن حضرت جدا نشدم تا آن که بر دین اسلام با او بیعت نمودم.