![آتنا قربانی چه شد؟](/Upload/Public/Content/Images/1396/04/26/1800060833.jpg)
ایران هنوز در حیرت ماجرای تلخ آتناست. هنوز نه ابعاد خبری ماجرا کمتر شده و نه حساسیت افکار عمومی به آن. البته این اتفاق بهزودی خواهد افتاد.پیش از آنکه چنین اتفاقی بیفتد خوب است زوایای مختلف این موضوع را بیشتر بررسی کرد.
به گزارش همشهری، شنبه میزبان برگزاری میزگردی کوچک بود تا تلاشی باشد برای بررسی ابعاد این حادثه بزرگ. دکتر مسعود کوثری، مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران، سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و اسماعیل رمضانی، پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات مهمانان این میزگرد بودند. خلاصهای از این میزگرد روز گذشته منتشر شد. نسخه کاملتر آن جلسه، حالا پیش روی شماست:
هریک از شما به ماجرای آتنا چطور نگاه میکنید؟ چه نکاتی در این موضوع برای شما برجستهتر است؟
کوثری: اگر به آمار و دادههای نیروی انتظامی مراجعه کنیم، خواهیم دید وقوع این جرایم خیلی بیشتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم و یا حتی حدس میزنیم. ولی اتفاقی که این بار رخ داد در بافت جدیدی بود. قتل آتنا هم توجه مسئولان را بهخود جلب کرده و هم توجه افراد جامعه و اهالی رسانه را. اتفاقی که شاهد آن هستیم ناشی از حساسیتی است که با سرعت گرفتن انتشار اخبار در فضای مجازی قوت گرفته است. موضوع الان با واکنشهای احساساتی و همهگیر روبهرو شده است. این روزها با توجه به حساسیتی که در ماجرای آتنا در مرکز توجه افراد قرار گرفته موافقان و مخالفان سند2030 سعی دارند که این موضوع را به زعم خود تحلیل کنند. موافقان میگویند دیدید که اگر آموزشها داده میشد این فاجعه رخ نمیداد و مخالفان نیز میگویند قبلا تذکر دادیم که اگر اینگونه صحبتها در جامعه شود فساد اخلاقی و جنسی بهوجود میآید. عرض بنده این است که موضوع به دور از جنجال و در فضای غیراحساسی بررسی نمیشود. به اعتقاد من از سوی نهادهای متولی غفلتهایی شده است. در این ماجرا میشد با یکسری بازرسیهای دورهای این فاجعه را قبل از وقوع تا حدودی پیشبینی کرد چون مجرم این پرونده یک فرد سابقه دار است. چرا باید یک فرد بیمار و سابقهدار در جامعه تا این حد رها شود؟! نتیجه این عدمکنترل و بازرسی فاجعهای است که امروز شاهدش هستیم. از سویی بهنظر من جامعه ما دچار یک آنومی و ناهنجاری جنسی است. الان ظرفیت مسائل جنسی افزایش پیدا کرده است. بخشی از این آنومی ناشی از تأثیر ماهواره و مسافرتهای خارجی و... است اما نباید از بخش اصلی و مهمتر آن غافل شد. اختلالات جنسی و اطلاعات ناکافی بخش مهمتر این ماجراست.
موسوی چلک: من از چند زاویه به موضوع نگاه میکنم، مورد اول این است که آتنا نه نخستین و نه آخرین تجربه تلخی است که با آن مواجه خواهیم شد. این آسیب فقط مختص ایران نیست، در همه جای دنیا چنین اتفاقاتی رخ میدهد. هرچند حتی یک مورد شبیه آتنا هم در جامعه افکارعمومی را به شدت نگران و درگیر میکند، ما با یک پدیده غیرمعمولی مواجه نیستیم. شاید همان لحظهای که آتنا قربانی این حادثه شد، افراد بسیاری بهصورت همزمان قربانی حوادث دیگری شدند اما هیچ گزارشی از آنها بهدست نیامد. دوم اینکه آنچه در پرونده آتنا دیده میشود را ارتباط میدهم به کودکآزاری آن هم از نوع کودکآزاری جنسی. درکشور ما پرداختن به این موضوع خیلی معمول نیست. در مطالعه آزارهای جنسی، مشکلات بسیاری در کشورمان وجود دارد. یکی اینکه اطلاعات و آماری در دست نیست و شناخت و شناسایی آن بسیار دشوار است. دوم اینکه در این زمینه پنهانکاری میشود. نکته سوم هم اینکه چون کودکآزاری در محیط خانهها رخ میدهد ما را از متمرکز شدن در بحث مراقبتهای اجتماعی برای کاهش اینگونه آسیبها دور میکند. نکته آخر مربوط میشود به سواد ما در حوزه مسائل جنسی که بسیار پایین است. از طرفی در رابطه با این موضوعات حساسیت زیادی وجود داشته و دارد. نه در حل این مشکلات بلکه در مطرح کردن آن نیز با مشکلات بزرگی روبهرو هستیم و اجازه بحث و چارهاندیشی در اینباره کمتر داده میشود. غفلت از این ماجرا باعث شده حتی در این مورد بیتفاوتی اجتماعی شکل بگیرد. تنها زمانی به این مسائل توجه میشود که با حوادث تلخی مانند آتنا و ستایش قریشی روبهرو باشیم. آتنا در جایی قربانی آن فاجعه شد که قبلا سابقه نداشت. به لحاظ اجتماعی در محیطی بود که مردم ارتباطات اجتماعیشان نسبت به کلانشهرها بیشتر است. فاصله عاطفی بین مردم در این شهر بسیار کم است اما میبینیم که مردم بهعلت مشغلهای که دارند بیتفاوتتر از قبل شدهاند. در گذشته در محلهای اگر غریبهای دست کودکی را میگرفت، چون همه اهل محل با هم تعامل داشتند و یکدیگر را میشناختند در مقابل اقدام فرد غریبه واکنش نشان میدادند. اما اکنون این حساسیت وجود ندارد و بیتفاوتی اجتماعی متأسفانه افزایش یافته است.
اسماعیل رمضانی: چندان با خیمهزدن رسانهها روی این مسائل موافق نیستم. منظورم فقط روزنامه نیست بلکه از صدا وسیما، سایتها و شبکههای اجتماعی و حتی رسانههای غیررسمی حرف میزنم. بهنظر بنده تنها با پرداخت رسانهای نمیتوان مسائل اجتماعی را حل کرد. ممکن است در برخی از موضوعات بتوانند کمک کنند اما در سطح کلان خیلی از مسائل اجتماعی باید به دور از جنجال و در آرامش و به دور از حساسیتهای رسانهای حل شود. نمونه بارز این مسئله ماجرای ستایش قریشی بود که بیشباهت به ماجرای آتنا نیست. این موضوع هم در فضای مجازی و هم در روزنامهها و تلویزیون بازتاب گستردهای داشت.
اما آیا رسانهای شدن این موضوع توانست از حادثههای بعدی مثل ماجرای آتنا جلوگیری کند؟ اگر برگردیم به عقب میتوانیم به زمان «بیجه» هم اشاره کنیم. اما در انتها متأسفانه میبینیم که این ماجرا سلسلهوار ادامه دارد و صرف اینکه تصور کنیم با پرداخت رسانهای میتوانیم موضوعات و مشکلات اجتماعی را برطرف کنیم، برداشت اشتباهی است. ما تا به حال خیلی از مسائل و مشکلات اجتماعی داشتیم که بدون کوچکترین بازنمایی رسانهای حل شده است. اتفاقا نظر بنده این است که چون بازنمایی رسانهای نداشت حل شد. اگر میآمد در بستر رسانه حل نمیشد. همین ماجرای تیاسها (ترانس سکشوالها) الان در حالی تقریبا در جامعه حل شده که در ظاهر و با توجه به مختصات فرهنگی، عرفی و دینی ما نباید حل میشد اما بدون هیچ سروصدای رسانهای حل شد. اصلا رسانهها بیخبر بودند و دستگاههای مسئول کارشان را انجام میدادند.چه بسا اگر خبر داشتند و به موضوع میپرداختند، الان مشکلات همچنان باقی بود. جناب دکتر موسوی چلک به بیتفاوتی اجتماعی اشاره کردند و بهزعم بنده یکی از دلایل بیتفاوتی اجتماعی همین رسانه است. هر روز ما شاهد خیل عظیمی از اخبار در رابطه با آسیبهای اجتماعی، خشونتها و جنگها هستیم. واقعا این حجم انعکاس بسیار خبر، باعث عادی شدن فجایع در بین مردم شده است. اغلب رسانهها موضوعات را درگیر احساسات میکنند و وقتی میزان احساسات بالا رود میزان عقلانیت در تصمیمگیری مؤثر پایین میآید.
چرا مردم مغازه قاتل آتنا را به آتش کشیدند؟
در پاسخ به این سؤال باید بگویم اطلاعرسانی در رسانههای رسمی یک بحث جداست. اینگونه رسانهها طبق اصول کار اطلاعرسانی رفتار میکنند اما در فضای مجازی نهتنها فقط خبر پخش نمیشود که اطلاعرسانی با تحریک احساسات همراه است. آوردن جزئیاتی از قبیل عکس مقتول و... که اصلا نیاز نیست و تنها برای متورم کردن و برانگیختن عواطف به کاربرده میشود نتیجهاش یک جنجال خبری بیمارگونه است که با درگیر کردن احساسات، دست کارشناسان را نیز برای حل یک آسیب اجتماعی از پشت میبندد.
نه مقصریابی، اما اگر بخواهیم موضوع را ریشهیابی کنیم میتوانیم به 3ضلع نهادهای مسئول، خانواده و رسانهها اشاره کنیم. آیا این دستهبندی کلی را میپذیرید؟
موسوی چلک: بله، تقریبا همینطور است. در مورد نقش رسانه بنده هم با آقای رمضانی موافقم که مسائل اجتماعی با رسانه حل نمیشود اما نمیتوان هم از ظرفیت رسانه برای افزایش آگاهی مردم غفلت کرد. اگر در رسانه تنها حادثه را تشریح کنیم، خستهکننده میشود و دردی را دوا نمیکند. اما اگر بیاییم این موارد را با مطالبهگری دنبال کنیم از ارزش ویژهای برخوردار میشود. ماجرای آتنا میتواند دلیل منطقی و بزرگی باشد برای مطالبهگری رسانهای در زمینه حقوق کودک و حقوق شهروندی. در این زمینه رسانه به شکلهای مختلف میتواند مثبت عمل کند. برخی اتفاقات بهانهای است برای آنکه موضوعات مهمتر در کشور مطالبهگری و اطلاعرسانی شود. با اینکه رسانه احساسات را تحریک کند تا مردم رفتار هیجانی داشته باشند، مخالفم. اما با این مسئله که کلا رسانه را کنار بگذاریم و ظرفیت آن را نادیده بگیریم هم مخالفم. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم یکی از ویژگیهای اصلی مسائل اجتماعی این است که افکارعمومی درگیر آن میشود. در ماجرای آتنا و امثالهم افکارعمومی بهشدت درگیر شده و طبیعتا پرداخت رسانهای در اینگونه مسائل اجتماعی میتواند راهگشا باشد. این باید فرصتی باشد که ما سراغ مطالبه ماجرای لایحه حمایت از حقوق کودک و نوجوان از طریق افکارعمومی برویم که سالهاست در مجلس مسکوت مانده است. مگر کودکان شهروندان کشور ما نیستند!؟ 6سال است این لایحه در بایگانی مجلس خاک میخورد.
کوثری: با رسانه نمیشود یک مسئله اجتماعی را حل و فصل کرد. نهتنها رسانه در اینجا، بلکه در هیچ کجای دیگر مسائل اجتماعی با صرف پرداخت رسانهای حل نشده است. حل این مسائل در جای دیگر باید اتفاق بیفتد. دوم اینکه به مسئله آتنا بهعنوان یک پرونده صرف نگاه نمیکنیم. مشابه این پرونده بسیار است. اما میتوانیم از اینگونه پروندهها بهعنوان یک نقطه توجه استفاده کنیم برای تشکیل یک «تور اجتماعی». صراحتا منظورم امنیت اجتماعی است. امنیت اجتماعی تا زمانی که روانپریشها در آن آزادانه در تردد هستند، حاصل نمیشود. هر لحظه ممکن است در چنین جامعهای فاجعهای هولناک رخ دهد. بنابراین ضریب تأمین اجتماعی را باید بالا ببریم. این تأمین اجتماعی با تأمین نظامی و انتظامی تفاوت دارد. ما الان خیلی از جاها با تأمین انتظامی کار را پیش میبریم و برای حل مسائل با پلیس 110تماس میگیریم. صرفا توقع داریم که خیلی از مسائل مربوط به امنیت اجتماعی را با تأمین انتظامی حل و فصل کنیم، درحالیکه باید در این زمینه از تأمین اجتماعی استفاده کنیم. البته تأمین انتظامی تنها میتواند بخشی از امنیت اجتماعی را فراهم کند. میخواهم تأکید کنم نقش دستگاههای مسئول در این زمینه برجسته است.
آقای دکتر، شما از ناهنجاری جنسی گفتید. این موضوع هنوز یک مشکل است یا بحران شده است؟
مفهوم آنومی بهمعنای یک نوع افسارگسیختگی و ضعف اخلاق اجتماعی است. البته اخلاق نه بهمعنای عام. این اخلاق با احترام گذاشتن و سلام کردن و دیگر موارد سنتی که میشناسیم تفاوت دارد. این اخلاق بهمعنای پذیرش و باور و رعایت هنجارها و قوانین اجتماعی است. بهنظر من جامعه ما دارد به سرعت دچار یک آنومی جنسی میشود یعنی ضعف و افسارگسیختگی جنسی وجود دارد. عدهای میخواهند این ضعف و گسیختگی را تنها ارتباط بدهند به ماهواره و خارج از کشور. من اصلا قصد ندارم منکر این موضوع شوم اما نباید غفلت کنیم که بخشی از این آنومی مربوط به مسائل اجتماعی داخل کشور است. ظرفیت مسائل جنسی در جامعه در حال افزایش یافتن است. در همین ماجرای آتنا میبینیم که این پتانسیل در یک محیط سنتی و چهرهبهچهره افزایش یافته و منجر به یک جنایت شده است. در چنین محیطهایی که همه یکدیگر را میشناسند و روابط سنتی برقرار است توقع این است که پتانسیل جنسی کنترل شود. بنابر این کسی که اقدام به چنین انحرافی در چنین محیطهایی میکند به ریسک اجتماعی بسیار بالایی تن میدهد. جامعه ما اکنون یک جامعه 80میلیونی است. مدیریت این جامعه80میلیونی نسبت چنددهه پیش تفاوت دارد. هم جمعیت افزایش یافته و هم اینکه جامعه از شکل سنتی خارج شده است. پس برای مدیریت این جامعه باید روابط جدیدی تعریف شود. روابط جدید چیست؟ منظور بنده از روابط جدید تور امنیتی است که مبتنی بر روابط ضعیف و گسترده است تا روابط قوی و محدود. مثلا در یک روستا روابط اجتماعی قوی است، کنترل اجتماعی بهصورت چهرهبهچهره است. اما در جامعه شهری روابط اجتماعی ضعیف است کنترل چهرهبهچهره تا حدودی است. با توجه به اشارهای که به جمعیت و تغییر جامعه سنتیمان کردم در این جامعه بزرگ ما نیاز داریم به افراد طرز برخورد و محافظت از خودشان را یاد بدهیم. مثلا در جامعه بزرگ باید یاد بگیریم که به افراد خیره نشویم. طرف مقابل هم باید بداند که حق دفاع از خود را دارد. در جامعه ما تماس بدنی بسیار است. در تاکسی در اتوبوس و... این شایسته یک جامعه جدید نیست. جغرافیای حریم خصوصی کم و محدود شده است. این موارد میتواند در افزایش پتانسیل جنسی جامعه تأثیر چشمگیری داشته باشد.
باز میگردیم به پرونده آتنا، وقتی میبینیم در این پرونده یک فرد متاهل مرتکب چنین انحراف و جنایتی میشود نشاندهنده اختلالی در خانواده و در روابط زناشویی این فرد با همسرش است. در واقع میتوان گفت که این فرد وارد شکل آسیبپذیری از رابطه با همسر شده که منجر به افزایش پتانسیل رفتار جنسی در او شده است. درحالیکه با آموزش میتوان اختلالات جنسی در خانواده را کنترل کرد و کاهش داد. این مورد برمیگردد به کمکاری برخی از دستگاهها که باید در این زمینه بیشتر بسترسازی کنند. خصوصا که در جامعههای بزرگ افراد نیاز به آموزش اجتماعی بیشتری دارند. چون انگیزهها و محرکهای خیلی بیشتری هست. ما به عقب هم نمیتوانیم بازگردیم. نمیتوانیم برای کنترل اینگونه مسائل زنان را در خانه حبس کنیم، این راهحلهای انحرافی است. با حذف زنان نمیتوان اینگونه مسائل را در جامعه حل کرد.
آقای موسوی، شما هم موافقید؟ مشکل ما مسائل جنسی است؟
دقت کنید که الان نسبت شهرنشینی به روستانشینی در کشور ما در مقایسه با اوایل انقلاب معکوس شده است. طبیعتا در زندگی شهرنشینی نیاز به اطلاعاتی هست که از آن بهعنوان سواد اجتماعی یاد میکنم. این سواد برگرفته از ارزشها و هنجارهای اجتماعی است که به یک شهروند کمک میکند موانع را بشناسد و فنون و مهارتهای لازم را در برخورد با این موانع بیاموزد. این سواد الزمات زندگی در اجتماع است. امروز بهدلیل گسترش ارتباطات و ارتباطات مجازی ما شاهد جامعهای هستیم که خیلی از تابوها و حریمهای گذشته، دیگر تابو و حریم بهحساب نمیآیند. بهدست آوردن اطلاعات جنسی مثل گذشته دشوار نیست. لذا لازمه زندگی امروزی این است که سواد اجتماعی مردم را افزایش دهیم. همانطور که با ورود هر تکنولوژی باید سواد استفاده از آن را نیز بیاموزیم. ما در این بخش متأسفانه عقب هستیم چراکه نظام آموزشی ما پرورشی نیست. نظام آموزشی نتوانسته مهارت اجتماعی را بیاموزد. امروز خانواده هم توپ مهارتآموزی اجتماعی فرزندانش را در زمین نهادهای متولی میاندازد. درصورتی که در گذشته فرزندان در خانواده خیلی از مهارتهای اجتماعی را میآموختند. متولی آموزش مفاهیم موضوع بلوغ به فرزندان، پدر و مادر بودند. فرهنگ عامه و فرهنگ کلان جامعه هم متأسفانه برای آموختن مهارت اجتماعی ضعیف عمل میکند. هر نمایشگاهی با استقبال شهروندان روبهرو میشود مثلا نمایشگاههای پوشاک و... اما اگر در کنارش کارگاه آموزش مهارت زندگی برپا باشد از آن استقبال نمیکنند. برای این بخش مردم هم سرمایهگذاری نمیکنند و وقت نمیگذارند چیزی در این زمینه بیاموزند. این را هم قبول دارم که همیشه با نگاه امنیتی انتظامی به موضوعات اجتماعی و حوزه آموزشهای جنسی نگاه کردیم. اگر شخصی تمایل به حل مسائل اجتماعی نشان دهد با موانع متعددی روبهرو میشود. خاطرم هست چند سال گذشته موضوعی مطرح کردیم تحت عنوان کنترل و کاهش کودک آزاری. در همان جلسه عدهای از مسئولان اعتراض کردند به ما که چرا چنین موضوعاتی مطرح میشود. «مگر ما در کشور کودکآزاری داریم!؟» در حالی که ما در این زمینه مشکل داریم و باید آموزش بدهیم.
ضعف آموزش در این حوزه چقدر جدی است؟
در جامعه به مردم و خانواده در زمینه مسائل اجتماعی آموزش داده نشده و اطلاعاتی که در این زمینه مطرح میشود شفاف و دقیق نیست. در همین آموزش و پرورش اجازه کار در زمینه کاهش و کنترل کودکآزاری به ما داده نشد. سن بلوغ، سنی است که دانشآموزان باید اطلاعات درست و دقیق را از منبع درست دریافت کنند. وقتی ما اطلاعات درست را از منبع درست نمیگیریم هر اتفاق ناگواری ممکن است رخدهد.
چه باید کرد؟
موسوی چلک: من بر نقش خانواده در پیشگیریهای اولیه و ثانویه تأکید میکنم. نقش خانواده یعنی اینکه دقت کنیم از هم غافل نشویم. پدر و مادرها از حال و هوای فرزندان خبر داشته باشند. بدانند یا دستکم سعی کنند بدانند در ذهنشان چه میگذرد. در خیلی از این موارد اگر پدر و مادر و خانواده برای چند ساعت از فرزندشان بیخبر نمیماند این اتفاقها نمیافتاد یا صدمات آن کمتر بود. در مورد پیشگیری هم یک پیشگیری اولیه داریم که همان آموزشهای عمومی است اما آنچه به همان اندازه مهم است مربوط به بعد از ارتکاب جرم و مراقبت پس از خروج است. در کشور ما مراقبت پس از خروج مجرم وجود ندارد. برای همین است که میبینیم یک مجرم یا یک بیمار جنسی سابقه دار به راحتی در جامعه با همان افکار شوم آزادانه پرسه میزند و درنهایت هم فاجعه و جنایت به بار میآورد. مرکز مراقبت پس از خروج در ایران مانند دیگر جوامع تاسیس نشده است. قوه قضاییه میگوید منابع اجتماعی نمیتوانند به اطلاعات من دسترسی داشته باشند به همین ترتیب است که میبینیم مجرمان بدون آنکه بازتوانی اجتماعی شوند بعد از زندان مستقیما به جامعه باز میگردند و از تمام حق و حقوق یک فرد بهنجار اجتماعی برخوردار میشوند.