«پدینگتون» (Paddington) یک فیلم کمدی خانوادگی به کارگردانیِ پل کینگ (Paul King)، نوشتهی کینگ و همیش مککال (Hamish McCall) و به تهیهکنندگی دیوید هیمن (David Heyman) است. این فیلم بر اساس شخصیت خرس پدینگتون، نوشتهی مایکل باند (Michael Bond) ساختهشده و بن ویشاو (Ben Whishaw) نقش صدای پدینگتون را ایفا میکند. هیو بانویل (Hugh Bonneville)، سالی هاکینگ (Sally Hawkins)، جولی والترز (Julie Walters)، جیم براودبنت (Jim Broadbent)، پیتر کاپالدی (Peter Capaldi) و نیکل کیدمن ( Nicole Kidman) در این فیلم بازی میکنند. این فیلم بهطور مشترک توسط شرکت فرانسوی، استودیو کانال (StudioCanal) و شرکت بریتانیاییِ هیدی فیلم (Heyday Films) تهیهشده است که در 28 نوامبر 2014 در انگلیس پخش شد و فروش جهانی آن 265٫3 میلیون دلار است. ازجمله افتخارات این فیلم، یکی نامزدی کینگ برای جایزهی بهترین فیلمنامهی اقتباسی بفتا است و هر دوی او و هیمن، نامزد جایزهی بهترین فیلم بریتانیایی بفتا نیز شدهاند. دنبالهی این فیلم، پدینگتون 2 قرار است در سال 2017 پخش شود.داستان
در اعماق جنگلهای تاریک پرو، جغرافیدان انگلیسی، مونتگومری کلاید (Montgomery Clyde) بهگونهای خرس که پیشازاین شناختهنشده بوده، برمیخورد. برای بردن نمونهای از آنها به انگلیس میخواهد شلیک کند که یک خرس با بازیگوشی تفنگش را میگیرد. او متوجه میشود که این خانواده از خرسها باهوشاند، میتوانند انگلیسی بیاموزند و علاقهی شدیدی به مارمالاد دارند. او نام آنها را لوسی (Lucy) و پاستوزو (Pastuzo) میگذارد. در هنگام بازگشت، کلاید کلاهش را به سمت پاستوزو میاندازد و به خرسها میگوید که اگر زمانی مایل بودند به لندن بروند، او از آنها استقبال خواهد کرد.
چندین سال بعد، زلزلهای خانهی خرسها را که با برادرزادهشان زندگی میکنند خراب میکند و وادارشان میکند که زیرزمین دنبال پناهگاهی بگردند. پاستوزو، سردرگم و ناراحت بابت از دست دادن خانهشان، موفق نمیشود بهموقع به پناهگاه برسد و با پیدا شدن کلاهش در روز بعد، گمان میبرند که مرده است. لوسی برادرزادهاش را ترغیب میکند که به لندن برود تا آرام شود و او را سوار کشتی باربری میکند و میگوید که بعد از آن میخواهد به خانهی سالمندان خرسها برود.خرس جوان به لندن میرود اما موفق به یافتن خانه نمیشود. خانوادهی براون (Brown) برای مدت کوتاهی او را میپذیرند و مادر خانواده، اسم او را، هماسم ایستگاهی که او را در آنجا یافتهاند، پدینگتون میگذارد. پدینگتون فکر میکند میتواند به خانهی کاوشگری که خاله و عمویش را پیداکرده بود برود اما اسم او را نمیداند. به کمک خانم و آقای براون، پدینگتون درنهایت میفهمد که کلاهی که جغرافیدان به آنها داده بود، به مونتگومری کلاید تعلق دارد و از دفترچه تلفن با تمام «م. کلاید» ها تماس میگیرد.
در این میان، تاکسیدرمیستِ دیگرآزارِ موزه، میلیسنت کلاید که بعدها معلوم میشود دختر کاوشگر است، حیوانات عجیب را به دام میاندازد و میکُشد تا در موزهی تاریخ طبیعی نگهداری شوند. وقتی از وجود پدینگتون باخبر میشود بلافاصله نقشهی شکار او را میکشد. یک روز در غیاب خانوادهی براون او به سراغ پدینگتون میرود و در طی درگیری که میان آنان رخ میدهد، آشپزخانه آتش میگیرد. خانوادهی براون داستان نقشهی شکار پدینگتون توسط میلیسنت را باور نمیکنند و پدینگتون در جستجوی مونتگومری کلاید آنجا را ترک میکند.او سرانجام خانهی کلاید را پیدا میکند اما درمییابد که او سالها پیش فوت کرده و میلیسنت از پدرش به خاطر از دست دادن کارش در موزه و همچنین تغییر عقیدهاش بابت آوردن یک گونهی ارزشمند خرس پِرویی که میتوانست آنها را ثروتمند کند، آزردهخاطر است. میلیسنت تصمیم دارد خودش با انجام کاری که پدرش در آن شکستخورده بود معروف و ثروتمند شود. او پدینگتون را بیهوش میکند و هنگام آمادهسازی او برای موزه، همسایهی خانوادهی براون که به نیت او پی برده به براونها خبر میدهد. آنها او را نجات میدهند و به فرزندخواندگی میپذیرند و میلیسنت به کار اجباری در باغوحشی که پدرش پس از دست دادن کارش به راه انداخته بود محکوم میشود.و اما نظر منتقدین دربارهی این فیلم
منتقد ایندی وایر (indiewire) دربارهی این فیلم گفته که؛ با توجه به اینکه داستان این خرس پشمالو که عاشق ساندویچ مربا (مارمالاد) است به داستانهای بچههای انگلیسی گرهخورده است، استرس اولین حضورش بر پرده بزرگ سینما قابلدرک است. شک و شبهه اینکه فیلم مانند همانندهای دیگرش چون
گارفیلد (Garfield) و
مارمادوک (Marmaduke) فیلمی موفق از آب درمیآید یا مانند
تاندر بردز (Thunderbirds) و
پستچی پت (Postman Pat) افتضاح میشود؛ اما
پس از دیدن فیلم باید بگویم که اصلاً جای نگرانی نیست و فیلم و داستان باوجود کارگردان و تهیهکنندهی فوقالعادهاش بسیار جذاب و دیدنی ست. پر از صحنههای خندهدار و جلوههای کامپیوتری هیجانانگیز است، شاید بهترین فیلم خانوادگی 2014 همین فیلم باشد.
منتقد آستین کرونیکل (austinchronicle) با منتقد قبل موافق است و میگوید، خرسها و مارمالاد مثل
پو (Pooh – خرس زرد بالباس قرمز که یکی دیگر از داستانهای بچههاست) و عسل از سال 1958 به هم آمیختهاند. با تمام افتخار اعلام میکنم که این فیلم آمیختهای از داستانهای هیجانانگیز و جادوگری سینماست. فیلمی که شکست دادنش در سال 2015 سخت خواهد بود.
فیلم داستانی جدید و مدرن دارد اما شدیداً به اصل خود وفادار و شدیداً سرگرمکننده است. نویسندگان داستان با تردستی داستانی هیجانانگیز به همراه نکتههای آموزنده را برای خانوادهها رقمزدهاند.
منتقد تلگراف (telegraph) در نقد خود از تعجبش درباره خبرهای حاکی از مناسب نبودن فیلم برای کودکان میگوید، اینکه پس از اعلام این موضوع که به علت صحنههای نامناسب، خشونت و ادبیات بد فیلم، فیلم برای کودکان مجاز اعلامنشده بود. چه اتفاقی برای این داستان کودکانه افتاده؟ اما پس از دیدن فیلم میگوید که کاری به شایعات و هشتگ های راه افتاده نداشته باشید و حتماً به سراغ دیدن فیلم بروید. حتی خبر اینکه
کالین فرت (Colin Firth) از پروژه کنار گذاشتهشده و صدای خرس داستان از آن او نیست هم دیگر مهم نیست. ف
یلم واقعاً جالب و سرگرمکننده است. خبر خوب این است که فیلم مانند یک جوراب گرم در صبح زمستانی شما را گرم میکند و حتماً از دیدنش لذت خواهید برد.
و اما منتقد گاردین (theguardian) که امتیازی کمتر از باقی منتقدان منتخب ما به این فیلم داده است. جالبی داستان را در این دیده که حتی باوجوداینکه خرس داستان از پرو میآید و انگلیسی نیست تمام خاصیتهای یک فرد انگلیسی را داراست.
مهارت عوامل فیلم در این است که توانستهاند یک عنصر غیر انگلیسی را همانند یک انگلیسی تمام و کمال به تصویر بکشند.
فیلمی که برای بعدازظهر جمعه با خانواده بسیار مناسب است. این جمعه در نماوا به تماشای فیلم بنشینید و لذت ببرید. یادتان باشد که ما منتظر نظرات شما دربارهی فیلم هستیم.
Post Views:
0