رهیافتی فقهی درمسئله یائسگی

 از اهداف عمده فصلنامه، پاسخگویی به مسایل فقهی حقوقی بانوان است، در راستای نیل به این هدف مطلع شدیم که بانوی مجتهده سرکار خانم صفاتی نسبت به مسایلی چند در امور زنان موفق به انجام تحقیقات گسترده ای شده و به نتایج مطلوب و ارزشمندی نائل آمده اند.

 از اهداف عمده فصلنامه، پاسخگویی به مسایل فقهی حقوقی بانوان است، در راستای نیل به این هدف مطلع شدیم که بانوی مجتهده سرکار خانم صفاتی نسبت به مسایلی چند در امور زنان موفق به انجام تحقیقات گسترده ای شده و به نتایج مطلوب و ارزشمندی نائل آمده اند.

بر این اساس در این گفتمان راجع به یکی از عمده ترین مسایل زنان که گستره ای فراگیر دارد باب سخن را با ایشان گشودیم و توفیقی حاصل گردید تا از نظرات ارزشمندشان بهره مند شویم. و شما خواننده عزیز را در جریان این گفتمان فقهی قرار دهیم.

سرکار خانم صفاتی از اینکه برای این مصاحبه وقتی را در اختیار این فصلنامه قرار دادید و به رغم مشکلات متعدد و محدودیت در وقت و توسعه کارهای تحقیقاتی و علمی تان نسبت به این امر توجه لازم را مبذول فرمودید بسیار متشکریم. همانگونه که مستحضرید یکی از عمده ترین معضلاتی که غالب زنان جامعه ما با آن دست به گریبان هستند و نگرانی خاصی را نسبت به آن ابراز می دارند. مسئله تحقق یائسگی و نحوه انجام تکالیف شرعی نسبت به این موضوع است، خصوصا اینکه سنین یائسگی وقتی است که بانوان نیاز بیشتری به سکونت و آرامش روانی دارند، و با توجه به رو به فرسایش رفتن قوا در این سن، مشکلات و بعضا عوارضی جانبی از انجام بعضی از دستورات دقیق فقهی، مانند عمل به وظیفه زن مستحاضه برای ایشان بوجود می آید که روح و جسم را متأثر و متألم می سازد، خوشبختانه اطلاع حاصل گردید که جنابعالی تحقیقات گسترده ای را در این زمینه انجام داده اید و به نتیجه و راهکار مطلوبی دست یافته اید، لطفا نسبت به انگیزه خود از این تحقیق، و نیز انتخاب این موضوع از بین موضوعات فقهی مطالبی را ارائه بفرمایید.

بسم اللّه الرحمن الرحیم و صلی اللّه علی محمد و اله اجمعین، شما ملاحظه می فرمایید که زنان ما مشکلات متعددی را نسبت به امور خاص خود دارند، و ما در مباحث فقهی کم و بیش به حل بعضی از آنها همت ورزیده و تلاش نموده ایم، لیکن مسئله «دماء ثلاثه» از مباحثی است که پیچیدگی خاص حتی در نزد بزرگان و فقهای اعلام دارد، و به رغم توجه دقیق فقها به این مسأله همواره در طول تاریخ فقه ابهاماتی در این زمینه بوده است.

آنچه که در این مورد احساس می شد این بود که موضوع «دماء ثلاثه» احتیاج به دقت خاصی از سوی خود بانوان دارد، علت آن هم روشن است، چون این یک مسئله خاص مربوط به زنان است، و درک زوایای آن برای زنان بسیار روشن تر است، و توجه به ساختار فیزیولوژی بدن از سویی و دقت در متون فقهی و روایی از سویی دیگر ما را بر آن داشت که در این مسأله بازنگری دیگری داشته باشیم، لذا در بحث درسهای خارج فقه خود این موضوع را مورد توجه و تدریس قرار دادیم، و سپس در یک فرصت خاص که برای ما توفیق ملاقات با مقام معظم رهبری حاصل گردید، در آنجا معظم له در بین رهنمودهای بسیار ارزشمندی که برای تعدادی از پزشکان در آن جلسه عرضه می فرمودند، و راجع به اخلاق پزشکی ارشاداتی داشتند، راهکارهایی را برای تلاشی جدید از سوی پزشکان و فقها ارائه نمودند که در ضمن آن به یک سری از موضوعات اشاره نمودند که باید از دیدگاه فقهی و پزشکی کاملاً این موضوعات مورد ارزیابی قرار گیرد، خصوصا در زمان ما که موضوعات و مسایل جدیدی وارد زندگی انسان شده، و کاملاً باید مورد شناسایی قرار گیرد، تا بتوان حکم لازم فقهی را بر آن بار نمود، یکی از موضوعاتی را که برای تجدید نظر لازم می دیدند، و بدان اشاره فرمودند همین مسأله «دماء ثلاثه» بود.

قریب به این مضمون که بایستی زنان فقیه در حوزه ها با متخصصین دانشگاه بنشینند و موضوع شناسی کنند، و نسبت به مسایل فقهی زنان تلاش دوباره از سر گیرند.

آنجا بود که من در خود احساس تکلیف بیشتری کردم و بعد از آن جلسه از طرف بعضی دانشگاهها دعوتهایی صورت گرفت، و در تهران هم جلساتی با حضور خانم های دکتر و متخصص زنان تشکیل شد، به طرح این موضوع پرداختیم.

برای کار بیشتر روی این موضوع و در راستای روشن شدن بعضی از موضوعات فقهی برای پزشکان به کمک خواهرهای حوزوی 30 تا 40 سؤال فقهی استخراج و در جلسات متعدد روی آنها بحث های فقهی و پزشکی صورت گرفت، انصافا گروه پزشکی هم همکاریهای خوبی داشتند. در طول این مدت سعی ما بر این بود که موضوعات را در مسأله «دماء ثلاثه» مشخص کنیم، و حتی در رسیدن به این مقصد لازم دیدیم به بحث نسبت به موضوعات جانبی بپردازیم که عمده ترین آنها مسأله «بلوغ» و «یائسگی» بود.

بلوغ را فقهای عظام در اول بحث «دماء ثلاثه» از جهت تعیین تکلیف نسبت به رؤیت خون قبل از 9 سالگی و بعد از آن مطرح نموده اند، ما به حول و قوه الهی تحقیقی را در زمینه بلوغ انجام دادیم که به صورت رساله ای جدا چاپ گردید.

موضوع دیگری که بدان پرداخته ایم همین موضوع یائسگی بود. این مسأله همان چیزی است که همه خانمها با آن مقابل هستند، و در سنی که رو به فرسودگی و تحلیل می باشند، یعنی حدود سن 50 سالگی این امر کم کم تحقق می یابد، و اگر احکام آن مشخص نباشد مشکلات عدیده ای را از جهت روحی و جسمی به همراه دارد، و با توجه به اینکه عده زیادی از خانمها بعد از 50 سال [قمری [هم مطابق عادت قبلی خود خون می بینند، و نسبت به حکم آن دچار تردید می شوند که آیا این خون همان حیض است، که لازمه اش ترک عبادت است، یا خون دیگر که آنهم نیاز به تحقق موضوع دیگری است.

ما این بحث را به لطف و کمک خداوند و ائمه اطهار علیه السلام شروع نمودیم و به نتایجی هم رسیده ایم که آن را طی رساله دیگری به چاپ خواهیم رساند.

مراد از یأس و یائسگی چیست؟ و آیا این موضوع از اموری است که بر اساس تعیین شریعت موضوعیت می یابد، یا از موضوعات عرفی است که بعد از تحقق، شارع حکم نسبت به آن را بیان می دارد.

یائسگی به معنای قطع خون به طور کامل است، یعنی یک خانم بعد از اینکه خون قاعدگی در او به طور کامل قطع شد به او یائسه می گویند. از روایات هم همین معنا به دست می آید. اما اینکه یائسگی تعیین موضوعش با عرف است یا شرع، باید عرض کنم که یائسگی به معنای قطع خون همان چیزی است که عرف آن را اینگونه می یابد، و تعیین موضوع می کند و این امر منافاتی با حکم شارع نسبت به این موضوع ندارد، چنانچه خون حیض را هم عرف مشخص می کند و حکم آن از سوی شارع تعیین می شود.

آیا در تشخیص عرف نسبت به تعیین موضوع در مسأله یائسگی شرایط طبیعی هم دخالت دارد یا خیر؟

بله طبیعت می تواند در این قضیه دخالت داشته باشد، زیرا خدای متعال سیستم بدن زن را طوری آفریده که تا مادامی که زن قدرت باروری دارد و تخمک گذاری صورت می گیرد عادت ماهیانه محقق می گردد و وقتی خون قطع شد تخمک گذاری هم قطعا محقق نمی شود، و به این اعتبار طبیعت در تحقق موضوع یائسگی دخالت دارد.

در ارتباط با سن یائسگی در روایات قید 50 و یا 60 سالگی دیده می شود و از نظر مشهور فقها نسبت به غیر سیده و غیر قرشیه قید 50 سال قمری در مسأله سن یائسگی آمده، و نسبت به زنان سیده و قرشیه قید 60 سال آورده شده، لذا اگر خانمی غیر سیده بالاتر از 50 سال خون ببیند و لو اینکه با شرایط حیض باشد، حکم به حیض بودن آن نمی کنند، و بر این اساس از باب احتیاط امر به انجام اعمال استحاضه می نمایند، جنابعالی این مسأله را چگونه ارزیابی می کنید؟ و نسبت به تعیین سن در روایات نظرتان چیست، و آیا سن می تواند در حیض بودن یا عدم آن موضوعیت داشته باشد؟ یا خیر؟

آنچه را که اینجانب به آن رسیدم توجه به همین روایات است، که اگر با دقت به آن پرداخته شود نتیجه مطلوبی را به ما می دهد، باید بگویم روایات در این زمینه 3 دسته است:

دسته اول: پنجاه سال برای غیر قریشی و 60 سال برای قریشی

دسته دوم: 60 سال را به طور مطلق بیان کرده اند برای همه

دسته سوم: 50 سال مطلق را بیان نموده اند.

نکته عمده اینجاست که در بعضی روایات که تکیه بر 50 سال شده این جمله نیز هست «لَمْ تَرَحَمْرَةَ»

از آن جمله ابن ابی عمیر از امام صادق (ع) نقل می کند که ایشان فرمودند: «اِذا بَلَغَتْ المَراةُ خمسین سنةً لَمْ تَرَحَمْرَةَ»(1) زمانی که زن به پنجاه سال برسد خون با شرایط نمی بیند، یعنی خون عادت ماهیانه نمی بیند و این همان تعریفی است که ما از یائسگی کردیم و همان معنا از روایات هم به دست می آید، یعنی قطع کامل خون، در روایت مذکور وصف خون حیض را نموده و معنای مخالف آن این می شود که اگر خون با این وصف را دید حیض است؛ و مضافا اینکه وقتی ما روایات حیض را می بینیم این قید «حمرة» را در آنجا هم مشاهده می کنیم و اگر «حمرة» باشد اوصاف دیگری را هم به دنبال دارد و اگر «حمرة» نبود اوصاف دیگر هم نیست، و در اینجاست که می گوییم زن دارای عادت وقتیه است یا عددیه است.

به چه علت ما می گوییم این خون خون حیض است ولو اینکه بعد از 50 سال، و هنوز یائسه نشده چون هم عدد دارد و هم وقت دارد و هم وصف دارد. اینگونه روایات به درک بهتر ما کمک شایانی می کند.

از طرف دیگر برخی از روایات 60 سال مطلق را ذکر کرده اند، و ما متوجه می شویم که اگر خانمی با شرایط، خون عادت ماهیانه دید، ولو اینکه بالای 50 سال باشد حیض است، البته ما دلایل دیگری هم داریم که ذکر خواهیم نمود، اما قید 50 سال در روایات دلالت بر غالب دارد، چون طبق تحقیقات انجام شده میانگین سن یأس حدود 52 سالگی است، یعنی حول و حوش 50 سال با کمی تفاوت زودتر و یا دیرتر این امر محقق می گردد. لذا کلام ائمه ارشاد به امری غالب دارد و آن چه مورد توجه است اینکه خون دارای وصف باشد که آن را با قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» بیان فرموده اند.

از توجه در روایات با ذکر سن از طرفی، و از سوی دیگر قید «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» آیا می توان گفت که این قید می آید و آن اطلاق 50 سال را مقید می سازد، و این قید مبین این است که سن در تحقق و عدم تحقق موضوعیت ندارد، و بودن استحاضه هم نیاز به دلیل و اثبات موضوع دارد، اگر بگوییم خون بعد از 50 سال حیض نیست، پس چه موضوعی بر آن صادق است، خصوصا اینکه دارای شرایط حیض است.

بله می توان گفت «لَمْ تَرَحَمْرَةَ» قید است و با تحقق آن یائسگی محقق می شود و لذا این قید مطلقات را مقید می سازد، و این مسأله از جهت طبیعی هم به همین صورت است، یعنی اگر خونی را که زن می بیند «حمرة» است یعنی خود اوصاف دیگری را هم به همراه دارد، حیض است و در غیر آن حیض نیست، مضافا اینکه مطلقاتی دیگر هم هست که بعضی از فقهای گذشته مانند محقق حلی در «شرایع الاحکام» و علامه حلی در «منتهی المطلب» بدان استناد نموده اند، و سن 60 سالگی را به صورت مطلق برای سن یأس قرار داده اند؛ و چون عمدتا خانمها چه سیّده و چه غیر سیّده وقتی به 60 سالگی می رسند دیگر خون نمی بینند، لذا از مجموع روایات و نیز استدلال بعضی از فقها بدست می آید که تحقق موضوع، همان تشخیص عرف است، و معیار همان داشتن شراط حیض و یا عدم آن است، در اینجا توجه شما را به عبارت فقیه بزرگ عالم تشیع علامه حلی جلب می نمایم.

ایشان می فرماید: «امکان دارد گفته شود که یائسگی با رسیدن به 60 سالگی است [چه سیّده و چه غیر سیّده] ... و اگر فرض کنیم زن در زمان عادت خون می بیند، همچنان که قبل هم همین حالت را داشت، پس وجود خون دلیل بر حیض است، همچنان که قبل از 50 سال که خون می دید دلیل بر حیض بود، و چنانچه گفته شود با وجود اوصاف و خصوصیات، خون حیض نیست، این نوعی تحکم است و قابل پذیرش نیست»

و اما قسمت دیگر سؤال شما که آیا موضوع استحاضه ثابت است یا خیر؟ در اینجا باید بگویم نسبت به سه نوع خونی که عمدتا خانمها می بینند، و آن حیض و نفاس و استحاضه است، برای هر یک ما دلیل خاص داریم، و حکم بر آنها به واسطه دلیل است، لذا اینکه بگوییم خون پس از 50 سال استحاضه است، نیاز به دلیل دارد، نسبت به حیض بودنش ما دلیل را عرضه کردیم، و ما در صورتی می توانیم آن را استحاضه قرار دهیم که در حیض بودن شک داشته باشیم، اما روایات و نیز قواعد فقهی و اصول عملیه ای که ما داریم حیض بودن قبل از 60 سال را ثابت می کند، لذا دیگر نوبت به استحاضه و تحقق آن نمی رسد. در مسأله نفاس استحاضه بودن بعد از ده روز دلیل خاص دارد، و یا نسبت به خون قبل از سن بلوغ همه می گویند حیض نیست، و عده ای از فقها آن را استحاضه می دانند، اگرچه در اینجا هم بعض فقها اشکال می کنندو می گویند: دختر قبل از بلوغ اصلاً قابلیت خون دیدن ندارد تا حکم استحاضه داشته باشد، چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن آن با عدم علم به غیر آن تردید می نمایند.

بر این اساس فقها می گویند: اگر تردید در بلوغ داریم، و بدن قابلیت حیض را دارد حکم به بلوغ و حیض بودن خون را می نماییم.

ما هیچ دلیل و روایتی خاص نداریم که خون بعد سن یائسگی را استحاضه بدانیم چنانچه حضرت امام هم در استحاضه بودن تردید می نمایند اگر چه بعید نمی دانند.

مرحوم صاحب جواهر در کتاب استحاضه می گوید: مادلیل خاص برای استحاضه دختر قبل از بلوغ و زن بعد از 50 سالگی نداریم و می گوید: من ندیدم دلیل خاصی بر استحاضه موجود باشد. و از مجموعه این قراین ما حکم می کنیم که خون استحاضه نیست و حیض است. و سن 50 سالگی که در ورایات آمده و بعضا آن را دلیل تعبدی می گیرند این قید، قید ارشادی است، و برخی از فقها به توضیح این قید پرداخته اند. مثل مرحوم محقق شعرانی که به بسیاری از علوم تسلط داشتند مثل نجوم، ریاضیات، و ... می فرماید که این قید 50 سالگی از اوامر ارشادی است.

آیا به غیر از روایات در زمینه حکم به حیض بودن با شرایط خاص بعد از سن 50 سالگی از ادله دیگری چون استناد به قواعد فقهی و یا اصولی که عمدتا در اصول فقه کاربرد فراوان دارد، جنابعالی استفاده نموده اید یا خیر؟

قاعده امکان بهترین قاعده ای است که ما می توانیم در اینجا بدان استناد کنیم، یعنی «کُلُ ما یُمکُنْ اَنْ یکونَ حَیْضا فَهُوَ حَیْض» حال اگر به نحو امکان حیض بودن خون ثابت و با روایات سازش داشته باشد و نیز اصول دیگر هم مؤید آن باشد، از این قاعده می توان استفاده کرد.

ببینید ما با قاعده امکان نمی توانیم خون 2 روز را حیض قرار دهیم یا خونی که مدت طهر قبل از آن 10 روز نباشد، لذا قاعده امکان در جایی کارآیی دارد که با سایر اصول و قوانین سازش داشته باشد. لذا وقتی خون دارای شرایط است و 3 روز کمتر نیست و وقت و عدد دارد، این قاعده هم در اثبات کارآیی دارد. و یار و معاضد ادله ماست .

آیا شما به استصحاب هم استناد نموده اید؟

در اینجا ما دلیل خاص داریم ولی از استصحاب هم به عنوان معاضد استفاده می کنیم، چنانچه علامه حلی هم در استناد به 60 سالگی مطلق، از استصحاب یاری جسته اند. در قاعده استصحاب ما یقین سابق و شک لاحق را احتیاج داریم، که در اینجا هر دو محقق است و لذا حکم به بقای حیض می شود، اگر چه در اینجا چون نص داریم نیازی به اصول عملیه نیست.

ما یک بحثی را در اصول تحت عنوان اجتماع امر و نهی نسبت به موضوع واحد داریم اگر چه این اجتماع را بعضی از فقها رد کرده اند چون با روشن شدن موضوع اصلاً اجتماع امر و نهی محقق نمی شود و بر موضوع مورد بحث ما قابلیت انطباق دارد، و توضیح آن اینجا به این صورت است که خانم به واسطه عموم ادله وجوب عبادت، باید عبادت کند، و از طرفی در دوران حیض نهی از انجام عبادت شده است، حال خانمی که از سوئی بعد از 50 سالگی است و تردید در یائسگی دارد و از سوی دیگر خون با مشخصات حیض می بیند در اینجا تکلیفش چیست؟

اگر ما قایل شدیم که خون عادت ماهیانه است و حیضیت آن ثابت شد، دیگر مورد خطاب امر نیست بلکه نهی شامل او می شود، چون در حالت حیض عبادت حرام است. در اجتماع امر و نهی هم اگر قایل بر اجتماع باشیم باز جانب نهی مقدم است و دفع مفسده اولی از جلب مصلحت است، و اگر خانم عبادت کند خلاف احتیاط است و فقهایی که ملاک را 50 سال قرار می دهند اگر چه به حکم احتیاط جانب استحاضه را گرفته اند اما از سوی دیگر مخالف احتیاط عمل نموده اند به واسطه همین مطلبی که ذکر نمودیم.

یک قیدی در روایات است و آن «قرشیه بودن» و یا عدم آن است، و قید دیگری تحت عنوان «نبطیه» هم داریم که بعضا مورد قبول فقها نیست. با توجه به دیدگاه جنابعالی این قید چه می شود و چه تفسیری از آن می گردد؟

ما ادله خود را اقامه نمودیم و با غالبی گرفتن 50 سال و ارشادی بودن آن و نیز قاعده امکان و سایر ادله اثبات نظر خود را نمودیم، در اینجا هم باید بگویم قید «قرشیه» همان قید غالبی است، اشاره به اینکه غالب خانمهای قرشیه ممکن است تا 60 سال هم خون ببینند، و با قاعده امکان حیضیت آن ثابت است. ولی در بین خانمهای سیده هم کسانی هستند که زیر 50 سال یائسه می شوند، بنابراین سن موضوعیت ندارد، و ممکن است اگر تحقیقاتی دامنه دار صورت پذیرد اثبات نماید که در غالب زنهای سیده تخمک گذاری فعالتر است، لذا حیض آنان طولانی تر. و در اینجا چون موضوع طبیعی است سن مدخلیتی ندارد.

در اینجا یک سؤال «طردا للباب» مطرح می شود، و آن اینکه اگر روزی به واسطه استفاده از روشهای متعدد پزشکی تخمک گذاری در زن دوام پیدا کرد، و تا بالای سن 60 سال زن خون دید آیا اگر دارای شرایط باشد باز هم حیض است؟

نکته قابل توجهی است، اما از زمان یونان باستان تاکنون حد متوسط سن برای یائسگی 52-53 سال بوده و تغییر چندانی نکرده، اگر چه جریان خون حیض چیز مفیدی است و عوارضی چون چربی خون، پوکی استخوان و ... را دفع می کند اما نظر متخصصان این است که در بالای سنین 52-53 سالگی عمدتا بدن از جهت خونسازی دچار عوارضی می شود و زن اگر بخواهد خون حیض ببیند با مشکل کم خونی مواجه می شود. لذا اگر بر فرض این خون به واسطه استفاده از داروهای هورمونی ادامه یافت تا 60 سال حیض و محکوم به ترک عبادت است چون تا سن 60 سالگی ما دلیل و نفص داریم.

و نیز حکم کسانی که قبل از یأس کامل هر چند ماه یکبار خون می بینند اگر شرایط خون به غیر از وقت، در آن کامل باشد باز هم محکوم به حیض است، و یائسگی همان قطع کامل خون می باشد. و لذا اگر خانمی یک سال بعد از قطع خون حیض، دوباره خون دید، از نطر آسیب شناسی باید تحت مداوا قرار گیرد و دیگر حکم خون حیض ندارد.

یکی از آثاری که بر حیضیت خون بار می شود در مورد حکم زنان مطلقه است، که در صورت دیدن خون حیض «سه قُرْء» یعنی سه حیض یا سه طهر را باید در عدّه لحاظ کنند، و در غیر آن حکم عدّه در موارد مشکوک و یا مورد زن یائسه فرق می کند، حال در اینجا حکم نسبت به خانمی که بالای 50 سال قمری است ولی خون با شرایط حیض می بیند، به چه صورت است؟

این مسأله به اعتبار اهمیت عِدّه مهم است،، شما می دانید که زنان یائسه جزء سه دسته از زنانی هستند که نیاز به عده ندارند، و در مورد خانمی که شک در یائسگی دارد قرآن می فرماید: «اِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَتُهُنَّ ثَلاثَة اَشْهُرْ» یعنی عده او سه ماه است، لیکن خانمی که بعد از 50 سال قمری همچنان خون حیض می بیند، عده اش همان «ثلاثة قروء» است لیکن اگر با فاصله خون می بیند مثلاً سه ماه یکبار یا چهارماه یکبار باز هم عده او «ثَلاثَةَ اَشْهُرْ» است.

در خاتمه با تشکر از حضورتان در این مصاحبه به عنوان آخرین از کیفیت تنظیم کارها و تدبیر امور منزل می خواستم سؤالی داشته باشم و با وجود اینکه شما متأهل و مادر 6 فرزند هستید چگونه برنامه ریزی می فرمائید؟ و بین همه مسؤولیتهای محوله هماهنگی لازم برقرار می فرمائید.

این سؤال جزء سخت ترین سؤالات است چون قضاوت بنده نمی تواند ملاک باشد البته ما ناسپاسی از خدا نمی کنیم چون اگر ما توفیقی به دست آورده ایم از فضل خداوند و توجه ائمه اطهار علیهم السلام است ولی این تمام آن راه و هدف هم نیست که مورد نظر ما بوده است. بنده مثل خیلی از خانمهای دیگر که مشغول تحصیل هستند، از درس خواندن شروع کردم البته من توفیق یک زن و موفقیت او را در کنار کار خانه و بچه داری از تفاهم مناسب و همسر هم کفو داشتن، و هدفمند بودن در زندگی می دانم، و سوق دادن زندگی در جهت آن هدف کلی، زندگی باید رنگ و اهداف را بگیرد نه اینکه مبتنای اهداف ما زندگی باشد.

ما سعی بر این داشتیم که اهداف ارزشمند مورد توجه اعضای خانواده باشد، و بعد از توفیقات الهی و لطف ائمه اطهار (ع) بالاترین عامل در پیشرفت کارها هم سنگر بودن و هم فکری با بنده بوده، و بعد از ازدواج ایشان عامل اساسی رشد و ارتقای علمی اینجانب بوده اند، و عمدتا تمامی همّ و غم ما در زندگی مشترک همین مباحث علمی بوده. ایشان هم در منقول و هم در معقول از اساتید به نام حوزه بوده اند و هستند، و کسیکه در سطح عالی اجتهاد و صاحب رساله و صاحب نظر باشند و نظراتشان بر دیگران کارساز باشد، طبعا در کنار چنین همسری، انسان رشد می یابد و عمده ترین دلیل پیشرفت را موهون این نعمت بزرگ می دانم.

ایشان پیوسته همراه و مشوق من بوده اند و ما پیوسته مباحثات علمی را در کنار سایر امور زندگی داشته ایم و داریم.

چه پیامی برای بانوان در اینجا دارید؟

حفظ کیان خانواده، حفظ حقوق همسر اساسی ترین وظیفه زن است و این اهداف نباید فدای کارهای اجتماعی شود، البته کار ممتنع نیست و در صورت همراهی و همدلی کار سهل هم می شود و قابل جمع هست.

با تشکر مجدد از سرکار خانم صفاتی و با آرزوی توفیق برای ایشان این گفتمان را به پایان می بریم.


1- وسایل - باب 31 - ج 2

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان