خاستگاه مسأله تشکیک وجود

مسأله تشکیک وجود یکی از مسائل مهم فلسفه اسلامی محسوب می گردد که می توان از ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داد

چکیده

مسأله تشکیک وجود یکی از مسائل مهم فلسفه اسلامی محسوب می گردد که می توان از ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داد.یکی از این ابعاد چگونگی طرح آن در فلسفه اسلامی است.این مهم با بررسی خاستگاه مسأله تشکیک به انجام می رسد و این مقاله عهده دار بررسی آن می باشد.هرچند ممکن است در مسیر تاریخی تشکیک، این مبحث به الفاظ مشکک در منطق رسانده شود ولی طرح آن در فلسفه اسلامی خاستگاه مابعد الطبیعی دارد و آن، تقسیم وجود به واجب و ممکن و اشتراک وجود در این دو قسم است.به عقیده برخی، اشتراک وجود در واجب و ممکن، شائبه هم عرض محسوب شدن این دو قسم را به دنبال داشته است.فلاسفه در پاسخ، مسأله تشکیک وجود را مطرح می سازند.به دنبال بیان این خاستگاه، مشخص می گردد که چرا نمی توان در فلسفه ارسطو، تشکیک وجود را به عنوان یک مسأله جست وجو کرد؟و برپایه اصول فلسفه ابن سینا چگونه می توان آن را تبیین نمود؟همچنین تبیین نهایی مساله تشکیک در فلسفه متعالیه به دست می آید و تبیین می گردد که ملا صدرا در نظر نهایی و سطح دوم از فلسفه خویش با توجه به رد هرگونه دو گانگی(ثنویت)در وجود، از تشکیک وجود، گذر می کند.

 

واژه های کلیدی

تشکیک وجود، وجود، مشکک، اشتراک وجود، انقسام وجود، واجب و ممکن، علت و معلول، وجود حقیقی و مجازی.

 

مقدمه

مسأله تشکیک وجود از جایگاه خاصی در فلسفه اسلامی برخوردار است که پس از فلسفه متعالیه و طرح آن در کنار اصالت وجود، به عنوان دومین اصل حکمت متعالیه، نقش بسزایی در تبیین مسائل هستی شناسی اسلامی، ایفا نموده تا آنجا که بدون فهم این مسأله، اصالت وجود معنای کاملی نمی یابد(16:ص 5-4).

 

تشکیک وجود علاوه بر آنکه از نظر ملا صدرا بیان کننده تأویل پذیری(هرمنوتیک) هستی می باشد، از نظر شارحان فلسفه وی مفهوم کلیدی تأویل پذیری خود فلسفه وی نیز هست که بدون درک آن، فهم حکمت متعالیه غیر ممکن خواهد بود(7

 

5 P :22). از این رو می توان از ابعاد مختلف به این مسأله نگریست که هرکدام جایگاه مخصوص به خود را طلب می کند و نمی توان به همه آنها در یک گفتار اشاره کرد.در این مقاله فقط به خاستگاه طرح این مسأله خواهیم پرداخت.باید توجه داشت که طرح مسأله مذکور با طرح آن در منطق متفاوت است و هرچند ممکن است در مسیر تاریخی، آن را به منطق و تا مبحث الفاظ مشکک متصل نمایند(11:ج 1، ص 427).اما طرح آن در فلسفه اسلامی در بستر دیگری فراهم آمده است که به طور کلی آن را با معنای منطقی اش متفاوت می سازد.در اینجا نخست به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چه مشکلی پیش روی فیلسوفان مسلمان بوده است که ایشان را بر آن داشته تا تشکیک را مطرح کنند؟باید اذعان داشت که مسأله تشکیک، در بستری مابعد الطبیعی که در تبادل با آموزه های دینی است، پدید آمده است.لذا خاستگاهی مابعد الطبیعی دارد که فقط در فلسفه اسلامی مجال طرح پیدا می کند در غیر این صورت طرح مسأله اساسا بی معنا خواهد بود.از این رو در فلسفه ارسطو نمی توان خاستگاهی برای طرح آن یافت.

 

این بررسی با بررسی مبانی نظریه تشکیک وجود متفاوت است.این نظریه گذشته از مبانی عام در امور عامه، دارای مبانی خاصی از جمله عینیت وجود، بساطت وجود و وحدت حقیقت وجود است که بررسی آن مجالی فراخ و گسترده می طلبد. همچنین این بررسی با اثبات نظریه تشکیک وجود در حکمت متعالیه، متفاوت است زیرا در اثبات نظریه مذکور به ارکان آن پرداخته شده و نظریه های رقیب و استدلالهای اثبات آن مورد بررسی قرار می گیرد که همه پس از بررسی طرح مسأله مذکور و خاستگاه آن، معنا می یابد.

 

تفاوت معنای منطقی با معنای فلسفی مسأله تشکیک

معنای منطقی تشکیک با الفاظ مشکک معرفی می گردد که مربوط است به مباحث الفاظ. در این مباحث پس از تقسیم الفاظ به کلی و جزئی، الفاظ کلی باز به کلی متواطی و کلی مشکک تقسیم می گردد.قسم اخیر که معنای منطقی تشکیک را تشکیل می دهد در آثار ابونصر فارابی(950-873 م/339-275 ق)انسجام یافته(21:ص 12)و سپس به عنوان یکی از مباحث منطق درآمده است.

 

اما مسأله تشکیک وجود در فلسفه اسلامی با عنوان معنای فلسفی مسأله تشکیک، کاملا از معنای منطقی آن متمایز می گردد.تفاوت عمده این دو تصویر به معنای وجود و عمومیت آن برمی گردد.تصویر منطقی از تشکیک، مبتنی بر عمومیتی از وجود است که در محدوده مقولات تبیین می شود و با معنای خاصی از موجود متناسب است.توضیح آنکه فارابی برای موجود چهار معنا بیان می دارد؛معنای نخست معنایی است که بر مقولات اطلاق می گردد و نسبت بدانها عمومیت دارد.معنای دوم معنای صادق برای موجود است که هر آنچه را مطابقی داشته باشد در بر می گیرد.معنای سوم معنایی است که بر هرچه خارج از ذهن دارای هویتی باشد، اطلاق می گردد و معنای چهارم معنای رابطی است(20:ص 125-115).نخستین معنا، میراث نظام فلسفی ارسطویی است که نوع خاصی از اشتراک را برای وجود به ارمغان می آورد.براساس این معنا، وجود در میان مقولات مشترک است(2:ص 21)و بر آنها حمل می گردد اما حمل آن بر مقولات همچون حمل جنس که حملی بالسویه است، نمی باشد.بلکه به تقدیم و تأخر بر آنها حمل می شود(5:ص 11-9).این، معنای مشکک بودن وجود در این باره است.اما معنای فلسفی تشکیک با معنای سوم وجود از معانی بیان شده فارابی، مناسب دارد.این معنا نسبت به معانی دیگر عمومیت بیشتری داشته و تمام موجودات اعم از ممکن و واجب را در بر می گیرد.

خاستگاه مسأله تشکیک وجود

با توجه به تمایز بیان شده پرسش درباره زمینه طرح این مسأله در فلسفه معنا می یابد. این پرسش چنان که توضیح داده شد، خاستگاه این مسأله را مشخص می سازد.تتبع درباره خاستگاه موردنظر ما را به طرح نخستین آن در فلسفه مشاء می رساند.شناسایی و بررسی موقعیت مذکور پاسخ بدین پرسش را میسر می سازد که چرا این مسأله وارد فلسفه شده است و دغدغه فیلسوف در نخستین گام طرح آنچه بوده است؟در این تتبع به خواجه نصیر الدین طوسی(1274-1201 م/672-597 ق)می رسیم که برای نخستین بار با این مسأله به عنوان یکی از مسائل فلسفی برخورد کرده است و تشکیک را ذیل عبارات ابن سینا(1037-980 م/429-370 ق)در شرح اشارات و تنبیهات، نمایان ساخته است(18:ص 34-31).وی در پاسخ به اعتراض فخر الدین رازی(1209-1148 م/ 606-543 ق)بر اشتراک وجود میان دو قسم واجب و ممکن از تقسیم وجود، بدین راه حل روی می آورد.اعتراض او به مناسبت اقامه برهان بر اثبات واجب و بیان مقدمه ای است که در آن وجود به واجب و ممکن تقسیم می گردد(3:ص 19).این اعتراض در چند جای دیگر از آثار امام فخر رازی دیده می شود.وی در دو کتاب اربعین(9:ص 100) و مطالب عالیه(10:ص 295)اعتراضهای مفصلی بر قول ابو علی سینا وارد می سازد و آن را به دلایل متعدد مردود می داند.البته پیشینه این نزاع به پیش از امام فخر رازی بر می گردد.اما محمد غزالی(1113-1058 م/505-450 ق)به این شبهه در قالب «مشارکت نداشتن واجب در جنس»پرداخته(19:ص 158)و ابن رشد(1198-1126 م/ 595-520 ق)بدان پاسخ داده است که نهایتا وی در مقام پاسخ، به مشکک بودن وجود متمسک می گردد(1:ص 373-369).

 

این موضع با همین مشخصات در حکمت متعالیه نیز تکرار می شود که در ابتدای سفر سوم از علم الهی و به مناسبت اثبات واجب، پدید می آید(11:ج 6، ص 16-14). صدر المتألهین شیرازی(1640-1572 م/1050-979 ق)آنجا که در صدد بیان«برهان صدیقین» مبتنی بر اصل تشکیک وجود است این برهان را در غایت متانت و قوت می داند و به اشکالات وارد شده بر آن می پردازد.ملا صدرا مبنای اشکالات را عجز از درک صحیح مقصود از تشکیک وجود دانسته است(11:ج 6، ص 17).همچنان که خواجه نصیر نیز جهل به معنای تشکیک را سبب اعتراض فخر رازی دانسته بود(18:ص 33).

بدین ترتیب مسأله تشکیک، در پاسخ به اشکالی ظهور کرده است که برخاسته از تقسیم وجود به واجب و ممکن است.نگرانی متکلمین در طرح اشکال، این بوده است که اشتراک وجود میان واجب و ممکن و قسیم شدن آنها منجر به همسنگ قرار دادن آنها در وجود شود و به تعالی واجب که از لوازم آموزه دینی توحید می باشد، لطمه وارد آورد.هم عرض شدن واجب و ممکن در پی اشتراک وجود، باعث چالش آن با آموزه توحید می شود که جهت رفع آن، مسأله تشکیک بروز می کند به عبارتی دیگر طرح این مسأله، پاسخ حکیمانه فیلسوفان مسلمان به شبهه ها و اشکالهای عرضه شده بر ورود خدا به عنوان یک مفهوم فلسفی در هستی شناسی است.البته با ورود آن در این حوزه نخست می بایست وضعیت وجود که بنیادی ترین مسأله متافیزیک است(8:ص 96)، با این مفهوم مشخص می گشت.در این گام فلاسفه مسلمان خدا را به عنوان آنچه که وجود برایش ضرورت دارد معرفی نموده، آن را واجب الوجود بالذات نام نهاده اند.اما به نظر مستشککین بر این اساس واجب داخل در تقسیم وجود شده و ذیل مقسم وجود همردیف با وجود می گردد و اشکال بالا طرح می گردد و چالش مورد بحث به وجود می آید.

 

به هر روی خواجه نصیر الدین طوسی نظر فخر رازی را پنداری غلط می شمرد و درباره منشأ این اشتباه می گوید:«و منشأ این اشتباه جهل به معنای تشکیک است»(18: ص 33).و پس از آن به بیان تشکیک می پردازد.چنانکه بیان شد چنین موقعیتی در موضع دفاع از تشکیک وجود برای ملا صدرا پدید می آید که ریشه در همان طرح نخستین مسأله دارد.البته متذکر می گردد که سخن در خاستگاه طرح این مسأله است و این تنظیر به معنای یکسان انگاشتن آنها نمی باشد زیرا آنها دارای دو شکل متفاوت هستند و معنای مطرح شده در شرح اشارات و تنبیهات را نمی توان در قالب حقیقت وجود انجام داد، زیرا در نظر گرفتن حقیقت وجود و عینیت بخشیدن بدان فرایندی است که در حکمت متعالیه به جایگاه خود رسیده و به عنوان یک اصل درمی آید و پیش از آن به عنوان یک اصل مطرح نیست.

 

براساس خاستگاه یاد شده می توان به خوبی به تحلیل مهم ترین مسائل مبحث تشکیک پرداخت.بررسی پیشینه بحث تشکیک در آثار ارسطو، تبیین علّی-معلولی آن نزد ابن سینا و موضع منتسب به وی، نحوه تبیین تشکیک وجود و نهایتا گذر از تشکیک وجود که از اهم مسائل آن می باشند، با بیان خاستگاه مسأله تشکیک وجود تبیین بهتری می یابند.تقسیمات وجود از نظر ارسطو و ابن سینا

چنانکه بیان شد خاستگاه مسأله تشکیک، تقسیم وجود به واجب و ممکن و اشتراک وجود در این دو قسم می باشند.اما آیا ارسطو(322-384 ق.م)وجود را این گونه تقسیم نموده است؟!ارسطو به این مبحث(تقسیم وجود)می پردازد ولی این گونه تقسیم بندی در آثار وی یافت نمی شود، او وجود را به معنای«جوهر» (aisuo) می گیرد(8: ص 208)، جوهر به عقیده وی یا صورت محض است و یا مرکب از صورت و ماده؛ قسم اخیر اجسام هستند که در تغییر و حرکت هستند و در حرکت است که صورت و ماده معنا می یابند؛در واقع تا آن هنگام که حرکت باشد هر متحرکی دارای ماده و صورت است(7: a 192)، اما اگر این جریان و سیر حرکتی متوقف شود دیگر فقط صورت خواهد بود که غایت تمام حرکات است و علت نهایی فعلیت یافتن هر قوه ای است ولی خود قوه ای ندارد و فعلیت محض است.این قسم در ادبیات فلسفی ارسطو «محرک نامتحرک»یا«محرک اول»نامیده می شود که تمام حرکتها بدان منتهی می گردد و دیگر موجودات مرکب از ماده و صورت، ممکن هستند.برای ارسطو مبدأ عالم، علت غایی است و نه علت فاعلی ایجادی.بدین صورت تمایز میان ماده و صورت در فلسفه ارسطو اصل قرار گرفته و براساس آن تقسیم وجود بنا می گردد.

 

ابن سینا با تحلیل نظریه ارسطویی تمایز میان ماده و صورت، آن را برای تبیین نحوه وجود ممکن، کافی ندانست چون مهمترین چیز در این باره نیاز به علت ایجادی در ممکن بود(3:ص 18-13)که در نظریه ارسطو جایگاهی ندارد.وجود اشیاء ممکن، از غیر است و از خارج به آنها اعطا می گردد پس میان ذات و ماهیت آنها با وجود آنها فاصله است که این فاصله از ناحیه غیر پر می گردد.ممکن احتیاج به علت دارد چون ذاتش نسبت به وجود و عدم اقتضایی ندارد و برای آنکه اقتضای وجود یابد و وجود برایش ضرورت پیدا کند، احتیاج به علت دارد ولی در واجب چنین فاصله ای نیست و ذاتش عین وجودش است(2:ص 370-367).این ویژگی در واجب مستقیما به تعریف ابن سینا از آن ارتباط می یابد.در نظر وی آنچه وجودش از خودش است و وجودش به خود ضرورت می یابد واجب الوجود است(2:ص 49)و در مقابل، ممکن آن است که وجودش به غیر ضرورت می یابد.از این رو ابن سینا موجود را به واجب و ممکن تقسیم می کند.فصل مقسم برای واجب الوجود:«یجب وجوده بذاته»(وجودش به خویشتن خویش ضرورت دارد)، و برای ممکن الوجود:«لم یجب وجوده بذاته»(وجودش به خویشتن خویش ضرورت ندارد)می باشد که دایر مدار مفهوم وجود است.وجود در هر دو قسم مشترک است.این اشتراک وجود مبنایی برای فلسفه مشاء محسوب می گردد که جهت دفع شبهات در این باره و رفع چالش آن با توحید واجب، خواجه نصیر الدین طوسی وجود را در این دو قسم، به تشکیک واقع می داند(18:ص 34-31).

 

تبیین علی-معلولی تشکیک در فلسفه ابن سینا و انتساب قول به تباین وی

از دیگر تقسیمات وجود، تقسیم به علت و معلول است که در این تقسیم نیز همچون تقسیم به واجب و ممکن، وجود در اقسام آن مشترک است و اشتراک آن نیز به عمومیتی از وجود باز می گردد که تمام موجودات را در بر می گیرد، زیرا علت و معلول از لواحق«موجود بما هو موجود»محسوب می گردند و با تحلیلی که از واجب و ممکن نزد ابن سینا ارائه شد، نهایتا می توان این دو تقسیم را یکی دانست به ویژه آنکه بیان شد علت العلل نزد ابن سینا علت فاعلی است.البته از آنجایی که ابن سینا دو گونه فاعل (یعنی فاعل الهی و فاعل طبیعی)تعریف می کند(2:ص 257)، باید به یاد داشته باشیم که منظور از فاعل در اینجا فاعل الهی است که علت حقیقی بوده و اعطای وجود می کند.

 

علت و معلول در وجود مختلف هستند و اختلاف آنها در سه امر می باشد:تقدم و تأخر، بی نیازی و نیازمندی و وجوب و امکان؛که این سه به هم نزدیک بوده و می توان یکی را با دیگری تبیین کرد که در این میان وجوب و امکان جایگاه ویژه ای پیدا می کند.و از آنجایی که به عقیده ابن سینا وجوب وجود، همان«تأکد وجود»است و واجب بر«تأکد وجود»دلالت می کند(2:ص 257)، این اختلافات را می توان به اختلاف در«تأکد و ضعف»بازگرداند که البته ابن سینا خود به این اختلاف در کتاب مباحثات اشاره می کند(6:ص 41).این اختلاف به خوبی می تواند مبنای تشکیک وجود قرار گیرد که برپایه اصول مشائی از تبیینی علّی-معلولی استخراج گشته است.

 

بنابراین نمی توان قول به تباین را به عنوان رقیب نظریه تشکیک، به ابن سینا نسبت داد.هرچند که ریشه های انتساب این قول در مجالی دیگر-ان شاء اللّه-بررسی خواهد شد لیکن بنابر مطالب بیان شده می توان سببی از این انتساب را بررسی نمود تا همچنان که ملا صدرا بیان می دارد بی پایه بودن این انتساب مشخص گردد(12:ص 100). بنابر آنچه بیان شد نزد ابن سینا، واجب علت فاعلی است و رابطه میان واجب و ممکن رابطه علّت فاعلی با معلول آن است که همان بیان رابطه علیّت است.ابن سینا درتعریف علت فاعلی می گوید:«و مراد از فاعل، علی است که وجودی را مباین با ذاتش افاده کند»(4:ص 158-157).از این عبارت برمی آید که میان علت و معلول مبانیت وجود دارد.لیکن ابن سینا خود مراد از تباین را توضیح می دهد.منظور وی از تعریف مذکور آن است که فاعل محل برای معلول نمی باشد به گونه ای که در آن قوه شی ء معلول نهفته باشد(2:ص 50).در واقع قید تباین برای خروج محل از علت فاعلی آمده است و نمی تواند محملی برای انتساب قول مذکور به ایشان گردد.البته این استبعاد در درجه نخست برپایه تبیین علی-معلولی بنا نهاده شده است که توضیح آن گذشت.

 

نحوه تبیین تشکیک وجود

هرچند تشکیک وجود به عنوان دومین اصل فلسفه ملا صدرا آمده است لیکن او مبحث خاصی را به طور مستقل به این مسأله اختصاص نداده و پیروان خویش را در حسرت وجود چنین مبحثی باقی گذاشته است(11:ج 1، ص 432).نتیجه این مطلب آن است که ما تبیین منظم و منسجمی از تشکیک وجود در دست نداریم لیکن شارحان فلسفه وی به طرح آن همت گمارده اند.که با توجه به بیان خاستگاه مذکور موجه و اصولی است.

 

علامه سید محمد حسین طباطبایی در نهایة الحکمه پس از فصل اصالت وجود فصلی را به تشکیک وجود اختصاص داده است و نظریه تشکیک وجود را تبیین می نماید(17:ص 23).وی در مقدمه به بیان دو نوع کثرت می پردازد؛یکی کثرت ماهوی و دیگری کثرت وجودی، که نوع دوم در پی انقسامهای وجود بر آن عارض می گردد که مهمترین آنها هم تقسیم به واجب و ممکن است.بدین ترتیب تبیین تشکیک وجود از آغاز با خاستگاه آن که انقسام وجود به واجب و ممکن و نظایر آن است، شکل می گیرد و بدیهی است بدون تقسیم مذکور، سخن از تشکیک موضوعیت نمی یابد.چنان که ملا صدرا در مقام اثبات واجب و توحیدش سخن از برهانی به میان می آورد که مبتنی بر تشکیک است و یکی از مقدمات آن را، همچون ابن سینا، تقسیم وجود به واجب و ممکن می داند(11:ج 6، ص 15-14).هرچند در این تبیین از تقسیم وجود به واجب و ممکن سخن به میان آمده، لیکن مبنای این تقسیم با آنچه در فلسفه مشاء مطرح بود تفاوت دارد و این تفاوت به اصول حاکم بر فلسفه مشاء و فلسفه متعالیه باز می گردد.

تمایز میان وجود و ماهیت، اصل هستی شناسی فلسفه ابن سینا می باشد و بر همین اساس تقسیم مذکور ارائه می گردد؛زیرا تقسیم مذکور تقسیم موجود به اقسامی است که در یکی ترکیب وجود و ماهیت لحاظ شده است و در دیگری لحاظ نشده است.به عبارت دیگر تقسیم وجود به وجود ماهوی و غیر ماهوی است که بر اصل تمایز وجود از ماهیت بنا نهاده شده است.وجود ماهوی، وجودی است که عارض بر ماهیت است اما وجود غیر ماهوی، عین ماهیت آن است(2:ص 370).نهایتا در این تقسیم، وجود به وجود عارض و وجود غیر عارض تقسیم می شود که در حوزه مفهوم وجود قرار گرفته و به همان نسبت تشکیک منظور در این فلسفه«تشکیک عامی» دانسته می شود که در آن مابه الاشتراک، وجود عام انتزاعی و مابه الاختلاف، نحوه صدق این مفهوم عام بر دو مصداق واجب و ممکن است که این صدق، به طور یکسان نمی باشد.

 

اما اصل بنیادین فلسفه ملا صدرا تمایز حقیقت وجود از مفهوم آن است(11: ج 1، ص 65-63)و مطابق آن، تقسیم وجود به واجب و ممکن، وارد حوزه و قلمرو حقیقت وجود می گردد.بنابر اصل مذکور، عینیت و اصالت با وجود است(11:ص 38)، و دیگر نمی توان در تقسیم مذکور سخن از ماهیت به میان آورد چون ماهیت اعتباری است.بدین ترتیب ملا صدرا وجود را به وجود مستقل و وجود رابط تقسیم می کند که ویژگی قسم نخست، بی نیازی از غیر است که به آن واجب الوجود گفته می شود و صرف وجود است و ویژگی قسم دوم، نیازمندی به غیر است که به آن ممکن الوجود گفته می شود(11:ج 6، ص 15)و این فقر و نیازمندی در وجود ممکن به عنوان وجودی رابط، تمام حیثیت آن را می سازد.

 

سیه روزی ز ممکن در دو عالم

 

جدا هرکز نشد و اللّه اعلم

 

از این فضای فکر فلسفی ملا صدرا است که نظریه تشکیک وجود استخراج می گردد و اختلاف میان دو قسم مذکور اختلاف در شدت و ضعف و کمال و نقص دانسته می شود(11، ج 1:ص 70-69)و به اصل حقیقت واحد وجود باز می گردد که البته این نوع تشکیک با نوع«تشکیک عامی»تفاوت دارد و به آن«تشکیک خاصی»گفته می شود که ملا صدرا خود از آن به«تشکیک اتفاقی»یاد می کند(11:ج 1، ص 64).این تشکیک، در حقیقت عینیه وجود است که همچون حقیقت عینیه نور دارای درجات و مراتب تشکیکی می باشد.

گذر از تشکیک

ملا صدرا با تصحیح تقسیم وجود به واجب و ممکن و تقسیم آن به دو قسم وجود مستقل و وجود رابطه، نظریه تشکیک وجود را ارائه داد تا در سطح نخستین فلسفه خود به حل مسائل و معضلات فلسفی ناشی از سیطره اصالت ماهیت غالب آید.توضیح آنکه ملا صدرا جهت تبیین بسیاری از مسائل فلسفی و حل معضلات آنها همچون وحدت حقیقت وجود و کثرت آن(11:ج 1، ص 74-70)، وجود ذهنی(11:ج 1، ص 264-263)، اشتداد در جوهر(11:ج 4، ص 274-273)، اتحاد عاقل و معقول(11:ج 3، ص 324)، معاد جسمانی(11:ج 9، ص 186)، حشر عقول خاصه(13:ص 82)و از نظریه تشکیک وجود بهره می گیرد لیکن در این نظریه توقف نمی نماید.آن را نظریه ای متوسط جهت رسیدن به سطح دوم از فلسفه خویش می شمارد.لذا در فلسفه ملا صدرا از دو سطح باید سخن گفت که در طول هم بوده و میان آنها ناسازگاری وجود ندارد.ملا صدرا بر وجود این دو سطح و عدم منافات میان آنها تصریح می کند(11:ج 1، ص 71)، از آنجا که ما این گذر را از منظر خاستگاه مسأله تشکیک مورد بررسی قرار می دهیم بنابراین مقصود از گذر از تشکیک وجود، گذر از تقسیم وجود و پذیرش دو گانگی در آن می باشد.

 

در سطح نخست از فلسفه وی به دنبال ارائه نظریه تشکیک وجود، برای وجود وحدتی تشکیکی منظور می گردد که با اصل پذیرش کثرت و تعدد وجود همگام می باشد. لیکن در سطح دوم از فلسفه وی سخن از وحدت شخصی وجود است که با فرض کثرت و تمیز در وجود، منافات دارد و این کثرت و تمیز را به مظاهر وجود انتقال می دهد(11: ج 2، ص 305).سطح نخست فلسفه ملا صدرا جنبه تعلیمی دارد و جهت طی مراتب بحث و تعلیم را از این سطح آغاز می کند و برای وجود تعدد و تکثر قایل می شود(11:ج 1، ص 71).بدیهی است که تلاش وی در این سطح ناظر به رفع شائبه تباین از وجود باشد. صدر المتألهین در کتاب مشاعر به وضوح بر وجود چنین دو سطحی تصریح می کند و از آنها نام می برد.وی در این عبارات پس از آن که شنونده را از پذیرش دوگانگی در وجود برحذر می دارد و موجودات را شأنی از شؤون وجود حق و پرتوی از پرتوهای نور الانوار می داند می گوید که آنچه نخست براساس نظریه خویش بیان داشته و علت و معلول در وجود قایل شده است در نظر نهایی منجر به آن می گردد که علت، اصل بوده و معلول شأنی از شؤون آن باشد(15:ص 104).اینکه علت و معلول به عنوان دو قسم از وجودند، در سطح نخست فلسفه وی مطرح است و در نظر نهایی به وحدتی منتهی می گردد که جایی برای هیچ وجود دیگری حتی معلول باقی نمی گذارد.

البته چنانکه بیان شد ملا صدرا میان این دو سطح ناسازگاریی قایل نیست.وی در عبارات اسفار ضمن تصریح بر وجود دو سطح مذکور از فلسفه خود، عدم ناسازگاری میان آن دو را گوشزد می کند.وی پس از آنکه وحدت حقیقت عینیه وجود و کثرت آن را در قالب نظریه تشکیک وجود تبیین می کند و اختلاف در وجود را به اختلاف در شدت در ضعف باز می گرداند، متذکر می گردد:«باید دانست که آنچه ما از مراتب موجودات متکثره اثبات نموده و در مراتب بحث و تعلیم بر تعدد و تکثر وجود مقرر نموده ایم با اثبات وحدت وجود و موجود، ذاتا و حقیقتا، که ما-ان شاء اللّه-در صدد اثبات آن خواهیم بود منافاتی ندارد»(11:ج 1، ص 71).

 

گذر وی از سطح نخست فلسفه خود و نظریه تشکیک، با نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن صورت می پذیرد.در این سطح از آنجا که وی هیچ گونه ثنویتی (دو گانگی یی)را نمی پذیرد و در ساحت وجود، وجودی حقیقی جز برای وجود حق قایل نمی گردد، هرگونه تقسیمی را مردود می داند، چه از آن به تقسیم وجود به واجب و ممکن تعبیر گردد و چه به وجود مستقل و وجود رابط.به نظر وی اساس تقسیم وجود، تمایز و تغایر میان وجود و ماهیت بوده، لیکن از حیث«صرف وجود»شق دومی برای وجود که واجب الوجود بالغیر یا ممکن باشد وجود ندارد(11:ج 2، ص 312-311).به عبارتی دیگر ثنویت علت و معلول و حتی جاعل و مجعول براساس وجود حقیقی پذیرفته شده نیست.فقط در سطح نخست و با قبول مراتب بحث و تعلیم این ثنویت پذیرفتنی است و در سطح دوم با تکمیل فرایند عینیت بخشیدن به وجود و اطلاق وجود حقیقی بر وجود صرف و به دور از هرگونه شائبه عدم و کثرت، دیگر ثنویت جاعل و مجعول، علت و معلول، مستقل و رابط و واجب و ممکن، جایی نخواهد داشت(15:ص 104).

 

توضیح آنکه نزد ملا صدرا وجود حقیقی یا حقیقت وجود بر دو معنا اطلاق می گردد(11:ج 2، ص 347)در معنای نخست حقیقت وجود، حقیقت«لا به شرط»است (منظور از«لا به شرط»، «لا به شرط قسمی»می باشد که با«لا به شرط مقسمی»متفاوت بوده و برخی آن را برای معنای دوم به کار برده اند.)که شامل بر تمام تعینات می باشد در واقع از آنجایی که تعین خاصی ندارد و نسبت به آن لا به شرط است همه تعینات را شامل می گردد و وجود حق یکی از مراتب وجود و بلکه بالاترین مرتبه آن محسوب می گردد که اتم و اشد است(11:ج 7، ص 155).ولی در معنای دوم وجود حقیقی بر حقیقت صرف وجود اطلاق می گردد که وجود صرف و به دور از هرگونه شائبه عدم وکثرت است(16:ص 95)و دارای وحدت محض است که هیچ وجودی را در مرتبه خود نمی پذیرد این معنا از وجود، متساوق با وجود حق است(14:ص 37).در این معنا، وجود حق یکی از مراتب وجود نیست، بلکه همان وجود حقیقی است و غیر آن هیچ وجودی حقیقی نیست و هر آنچه هست وجود مجازی دارد و شؤون، تجلیات و مظاهر آن محسوب می گردند(11:ج 2، ص 305).پر واضح است که فقط با معنای نخست از حقیقت وجود، تشکیک معنا می یابد ولی با معنای دوم، تشکیک در وجود بی معناست، زیرا در این صورت تقسیم وجود زیر سؤال رفته و تشکیک خاستگاهی ندارد.لیکن از آنجایی که می توان تقسیم دیگری را جایگزین این تقسیم نمود، می توان گونه ای تشکیک در این سطح در نظر گرفت.در واقع ملا صدرا با پذیرش تقسیم وجود به وجود حقیقی و وجود مجازی این میدان را برای پیروان خود باز گذاشته است که بتوانند در سطح نهایی از فلسفه متعالیه، سخن از تشکیک به میان آورند.لیکن این تشکیک در اصل وجود نیست و فقط در مظاهر آن معنا می یابد.از این رو متناسب با سطح دوم از فلسفه متعالیه«تشکیک در مظاهر وجود»نیز مطرح می گردد.

 

البته باید به این نکته توجه داشت که هرچند سطح نهایی فلسفه ملا صدرا غایتی عرفانی داشته و با اصطلاحات عرفانی همراه می گردد، لیکن میان این مسلک و طریقه عرفا تفاوت وجود دارد.تفاوت عمده این دو مسلک، در نقطه آغازین این دو طریقه آشکار می گردد.فلسفه از تقسیم وجود و کثرت آن آغاز می کند اما عرفان از وحدت وجود و عدم انقسام آن.بدین ترتیب مادامی که بتوان برای وجود تقسیمی و انقسامی ارائه داد، از حوزه بحثهای فلسفی خارج نمی گردیم و فقط می توانیم سطح آن را نزدیک شده به عرفان تلقی نموده، با آن از تشکیک سخن بگوییم زیرا خاستگاه آن، تقسیم وجود است.

 

نتیجه گیری

در ان مقاله با استناد به نخستین موضع طرح مسأله تشکیک وجود در شرح اشارات و تنبیهات خاستگاه این مسأله بررسی شده است.این موضع ناظر به اشتراک وجود میان واجب و ممکن است.این خاستگاه هویتی مابعد الطبیعی دارد که با بیان تفاوت معنای منطقی و فلسفی تشکیک و معانی وجود و عمومیت آن، وضوح بیشتری می یابد.

 

با بیان خاستگاه مذکور مشخص می شود که تشکیک وجود در فلسفه ارسطو مجال طرح نیافته و با فلسفه ابن سینا طرح می گردد.زیرا تقسیم وجود به واجب و ممکن، در این فلسفه معنا می یابد.این تقسیم در فلسفه ابن سینا تبیینی علّی-معلولی می یابد و اختلاف دو قسم واجب و ممکن به«تأکد و ضعف»بیان گشته و مبنای تشکیک واقع می گردد.

 

نحوه تبیین تشکیک وجود در حکمت متعالیه، موضوع دیگری است که با بیان خاستگاه مسأله تشکیک وجود انسجام بهتری می یابد.این تبیین، بر محور«کثرت وجودی»است که ناظر به تقسیمات وجود، به ویژه انقسام وجود به واجب و ممکن، است.البته این انقسام در فلسفه ملا صدرا با توجه به اصل بنیادین تمایز حقیقت وجود از مفهوم وجود، وارد قلمرو حقیقت وجود می گردد و براساس آن اختلاف میان دو قسم واجب و ممکن، اختلاف به کمال و نقص بیان می گردد و«تشکیک خاصی»وجود را مطرح می سازد که ملا صدرا خود از آن به«تشکیک اتفاقی»تعبیر می کند.

 

گذر از تشکیک در سطح دوم فلسفه ملا صدرا با نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن انجام می پذیرد زیرا در این سطح هیچ گونه ثنویتی پذیرفته نیست و هرگونه تقسیمی مردود می باشد، لذا تشکیک وجود خاستگاهی ندارد.این مبنا تشکیک در اصل وجود را برنمی تابد لیکن از آنجایی که می توان تقسیم وجود به حقیقی و مجازی را قابل طرح دانست، «تشکیک در مظاهر وجود»نیز مطرح می گردد.

 

(*)-استادیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی سبزوار

 

منابع

1-ابن رشد، ابو الولید محمد بن احمد.تهافت التهافت، تصحیح ماری بویگس اس جی، انتشارات کاتولیک، بیروت، 1930 م.

 

2-ابن سینا، حسین بن عبد اللّه.الاهیات من کتاب الشفا، تحقیق حسن حسن زاده آملی، چاپ اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1418 ق/1376 ش.

 

3-ابن سینا، حسین بن عبد اللّه.الاشارات و التنبیهات، الاهیات، تحقیق سلیمان دنیا، مؤسسه النعمان، بیروت 1413 ه/1992 م.

 

4-ابن سینا، حسین بن عبد اللّه.التعلیقات، تحقیق عبد الرحمن بدوی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم.

 

5-ابن سینا، حسین بن عبد اللّه.الشفا، المنطق، 4 جلد، جلد اول، تصدیر و مراجعه ابراهیم مدکور، تحقیق احمد فؤاد الاهوانی(چاپ افست به همت کتابخانه آیت اللّه مرعشی)، قم، 1404 ق.

 

6-ابن سینا، حسین بن عبد اللّه.المباحثات، تحقیق و تعلیق محسن بیدارفر، چاپ اول، انتشارات بیدار، قم 1413 ق/1371 ش.

 

7-ارسطو.فیزیک، I L7/گ.

 

8-ارسطو.متافیزیک(مابعد الطبیعه)، ترجمه برپایه متن یونانی شرف الدین خراسانی(شرف) چاپ دوم، نشر گفتار، تهران، پاییز 1367 ش.

 

9-رازی، فخر الدین محمد بن عمر.کتاب الاربعین فی اصول الدین، چاپ اول، مجلس دائرة المعارف العثمانیه، حیدرآباد دکن، 1353 ق.

 

10-رازی، فخر الدین بن عمر.المطالب العالیه من العلم الالهی، دو جلد، جلد اول، تحقیق احمد حجازی السقا، چاپ اول، دار الکتاب العربی، بیروت 1407 ق/1987 م.

 

11-صدر الدین شیرازی.الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، (9 جلد)، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1918 م.

 

12-صدر الدین شیرازی و قطب الدین رازی.رسالتان فی التصور و التصدیق، تحقیق مهدی شریعتی، چاپ اول، مؤسسه اسماعیلیان، 1416 ق.

 

13-صدر الدین شیرازی.رسالة فی الحشر، ترجمه و تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، بی تا.

 

14-صدر الدین شیرازی.المبدأ و المعاد، چاپ اول، دار الهادی، بیروت، 1420 ق/2000 م.

 

15-صدر الدین شیرازی.المشاعر، تعلیق و تصحیح فاتن محمد خلیل اللبون، چاپ اول، مؤسسة التاریخ العربی، 1420 ق/2000 م.

 

16-طباطبایی، سید محمد حسین.صدر الدین محمد ابراهیم شیرازی مجدد فلسفه اسلامی در قرن 11 هجری، انتشارات دانشگاه تهران، اردیبهشت 1340/ذی القعده 1380.

 

17-طباطبایی، سید محمد حسین.نهایة الحکمه، تصحیح و تعلیق عباس علی زارعی سبزواری، چاپ یازدهم، مؤسسه نشر اسلامی، قم 1420 ق.

 

18-طوسی، خواجه نصیر الدین.شرح الاشارات و التنبیهات، 3 جلد، جلد سوم، چاپ اول، نشر البلاغه، قم، 1375 ش.

 

19-غزالی، ابو حامد محمد.تهافت الفلاسفه، تصحیح ماری بویگس اس جی، انتشارات کاتولیک، بیروت 1930 م.

 

20-فارابی، ابو نصر.الحروف، تحقیق، مقدمه و تعلیق محسن مهدی، چاپ دوم، دار المشرق، بیروت 1990م.

 

21-فارابی، ابو نصر.«للمسایل المتفرقه»، رسائل الفارابی، چاپ اول، مجلس دائرة المعارف عثمانی، حیدرآباد دکن، 1345 ق/1936 م.

 

 

پایان مقاله

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر