قلمرو حسن و قبح عقلی در مسائل کلامی از دیدگاه علامه شعرانی

در این مقاله به نقش اساسی نظریه حسن و قبح عقلی در اثبات بسیاری از دعاوی الهیات و کلام از دیدگاه علامه شعرانی می پردازیم . پس از توضیح دلایل شعرانی در قبول نظریه حسن و قبح عقلی به موارد استفاده از آن در آثار ایشان اشاره شده است . چگونگی اثبات ضرورت دین، توضیح انواع نیازهای آدمی به دین و انتظار بشر از دین براساس نظریه حسن و قبح عقلی بیان شده است .

*-عضو هیات علمی دانشگاه قم

چکیده

در این مقاله به نقش اساسی نظریه حسن و قبح عقلی در اثبات بسیاری از دعاوی الهیات و کلام از دیدگاه علامه شعرانی می پردازیم . پس از توضیح دلایل شعرانی در قبول نظریه حسن و قبح عقلی به موارد استفاده از آن در آثار ایشان اشاره شده است . چگونگی اثبات ضرورت دین، توضیح انواع نیازهای آدمی به دین و انتظار بشر از دین براساس نظریه حسن و قبح عقلی بیان شده است .

کلید واژه ها: حسن و قبح عقلی، ضرورت دین، تفاوت عقل و نقل .

مقدمه

مرحوم آیت الله علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (1320- 1393 ق) از چهره های برجسته کلام اسلامی در دوره معاصر است . اندیشمندی گمنام، کم نظیر و جامع معقول و منقول بود . علم و عمل در شخصیت او تجلی یافته و در سراسر عمر خویش سعی می کرد تا وظیفه الهی خود را به خوبی بشناسد و براساس آن عمل کند و از این رهگذر، به جایی رسیده بود که دنیا در برابر چشمانش بی ارزش و سنگ و طلای آن نزد او یکسان بود . شاگرد فرزانه اش درباره ایشان می گوید:

استاد اعظم، خرد تحقیق و تفکیر، آیت بزرگ علم و دین، علامه زاهد، ذوالفنون، الذی عزفت نفسه عن الدنیا و ما فیها، فتساوی عنده حجرها و ذهبها معلم عصره آیة الله العظمی الحاج میرزا ابوالحسن الشعرانی - افاض الله سبحانه علینا من برکات انفاسه النفیسه القدسیة . (1)

علامه شعرانی آثار شریف و گران سنگی از خود بر جای نهاد که اکنون بیش از چهل اثر ارزنده و پرمایه ایشان در دست ماست . (2)

توصیه های ایشان به طالبان علوم دینی مبنی بر تقویت توحید و نیل به مقام انقطاع و تلاش در جهت شناخت شبهه و پاسخ به آن با آگاهی از علوم روز و تحصیل خلوص در خدمات علمی و فرهنگی به مردم و ارتباط و انس بیش تر با قرآن کریم در طول شبانه روز و ورع و تعظیم علما و فقیهان و آگاهی از خطرات علم بی تقوا خواندنی است . (3)

یکی از مباحث مهمی که علامه شعرانی بدان پرداخت، مسئله حسن و قبح عقلی است . حسن و قبح عقلی و ذاتی به دلیل اهمیتش در مباحث علم اصول، کلام، اخلاق، فلسفه و فقه راه یافته و اندیشمندان را به خود مشغول کرده است .

علامه شعرانی با پذیرش حسن و قبح ذاتی پاره ای از افعال و حکم عقل نسبت به آن، در مباحث زیر از این اصل مهم استفاده می کند و به اثبات مهم ترین ارکان دین می پردازد:

1 . اثبات ضرورت دین;

2 . اهداف دین;

3 . بعثت انبیای الهی;

4 . فواید بعثت;

5 . لطف الهی;

6 . احکام الهی براساس مصالح بندگان;

7 . ثواب و عقاب الهی;

8 . وعد و وعید الهی;

9 . فضایل و رذایل اخلاقی;

10 . سعادت و شقاوت آدمی;

11 . اثبات معاد;

12 . امامت و خلافت امیرمؤمنان و اهل بیت رسول الله علیهم السلام .

علامه شعرانی تصریح می کند: «با انکار حسن و قبح عقلی، هیچ یک از قواعد و ارکان دین استوار نمی شود» . (4)

نظر به این که پرداختن به تمامی این مباحث هرکدام مستلزم تدوین رساله ای است که در این مجال نمی گنجد، در این مقاله برآنیم تا به مباحث زیر بپردازیم .

1 . دلایل علامه شعرانی بر حسن و قبح عقلی;

2 . موارد تعاون عقل و نقل از دیدگاه علامه;

3 . ماهیت دین و ضرورت آن;

4 . نیاز انسان به دین;

5 . قلمرو عقل;

6 . عدم کفایت عقل در راهنمایی بشر;

7 . رد غیرعقلانی بودن دین;

8 . انتظارات بشر از دین;

9 . انتظارات دین از بشر .

علامه شعرانی با جامعیت ویژه ای که در علوم عقلی و نقلی داشته، به خوبی توانسته ضمن بررسی شبهات جدید کلامی به این مسائل بپردازند و پاسخ جامعی ارائه دهند .

دلایل علامه شعرانی بر حسن و قبح عقلی

علامه شعرانی پس از تقریر محل نزاع میان عدلیه (امامیه و معتزله) و اشاعره در حسن و قبح عقلی، چهار دلیل بر حسن و قبح عقلی می آورد و می فرماید:

و الحق ما ذهب الیه المعتزله لوجوه نشیر الی بعضها اختصارا:

الاول: العلم الضروری بذلک و لذا یحکم بها المنکرون للشرایع اصلا کالبراهمه .

الثانی: لو کان الحسن و القبح بالشرع لم یقبح من الله تعالی شی ء اذ لا شارع علی الشارع، فلم یکن اظهار المعجزة علی ید الکاذب فی دعوی النبوة قبیحا و جاز الکذب علیه تعالی فی الوعد و الوعید

الثالث: لو لم یکونا ذاتیین لزم من الحکم بهما الترجیح من غیر مرجح و مجوزه خارج عن الفطرة الانسانیة او غیر قادر علی بیان ما یعتقده .

الرابع: الحکم بالحسن و القبح مسبوق لمعرفة اهل اللغة معناهما قبل الشرع و لایمکن ذلک الا اذا کان المعنی مرتکزا فی ذهنهم قبل حکم الشارع . (5)

حق آن است که معتزله اختیار کرده است به جهت دلایلی که برخی از آن عبارتند از:

1 . علم بدیهی به حسن و قبح پاره ای از امور، به طوری که منکران شریعت، مثل براهمه هم به حسن و قبح افعالی (مثل عدالت و ظلم) حکم می کنند .

2 . اگر حسن و قبح شرعی بود، هیچ چیز در مورد خداوند قبح نداشت، زیرا شارعی بر شارع وجود ندارد . بنابراین، اظهار معجزه بر دست دروغ گو در ادعای نبوت قبحی نداشت و همین طور جایز بود بر خدا (نعوذ بالله) که در وعد و وعید خود دروغ بگوید [. و مردم را گمراه کند]

3 . اگر حسن و قبح ذاتی نبودند، لازم می آمد از حکم به آن دو، ترجیح بدون مرجح و فطرت انسانی این را تجویز نمی کند .

4 . حکم به حسن و قبح مسبوق به شناخت اهل لغت قبل از شرع است، بنابراین، امکان ندارد که اهل لغت آن را بشناسند، مگر آن که معنای حسن و قبح در ذهن آنان قبل از حکم شارع مرتکز باشد . (6)

از منظر علامه شعرانی «با انکار حسن و قبح عقلی، هیچ کدام از قواعد ارکان دین اسلام استوار نمی شود، چون اگر هیچ عملی قبیح نباشد، چرا خدا پیغمبر راست گو بفرستد، چرا ریاکار و دروغ گو را به پیغمبری نگزیند، چرا حکم مطابق مصلحت بندگان کند، چرا از لذات و شهوات منع فرماید، چرا ستم کار را دوست نداشته باشد، چرا داد مظلوم از ظالم بگیرد و چرا به وعده بهشت و دوزخ وفا کند و هکذا اگر هیچ کار قبیح نباشد یا از خدای قبیح نباشد، همه این احتمالات جایز است .» (7)

علامه میرزا ابوالحسن شعرانی به نزاع میان عدلیه و اشاعره اشاره کرده، در این باره می نویسد:

حسن بعض الافعال کالعدل و قبح بعضها کالظلم یعرفان بالعقل عند المعتزله فالعدل حسن بمنزلة قولنا الشمس مضیعة و الاربعة زوج و اما عند الاشاعرة فهذه الامور لیست مما یحکم به العقل الساذج بل انما یحکم بها الناس لتادبهم بآداب الشرع و رسوخ ما تلقوه من الشارع فی نفوسهم و لو کان امر بعکس ما هو الان مثلا کان حکمه بحسن الزنا و السرقة لصار هذان حسنین و العادات الحسنة ناشئة من التادب باحکام و لیس فیها شی ء یوجب اتصافها بالحسن و القبح ذاتا .

حسن و قبح برخی از افعال مانند عدل و ظلم از منظر معتزله با عقل شناخته می شود، بنابراین، «عدل زیباست » ، مثل گفتارماست که خورشیدنورافشانی می کند وچهار زوج است . امانزداشاعره، این امور به حکم عقل نیست، بلکه مردم به دلیل تاثرشان از آداب شرعی و القائات شرع بدان حکم می کنند و اگر شرع این امور را به طور معکوس عرضه می کرد; مثلا زنا و سرقت را حسن و زیبا می دانست، در نزد مردم هم حسن و نیکو می شد . عادات نیک ناشی از تادب به احکام دین است و اساسا هیچ چیزی که موجب اتصاف افعال به حسن و قبح ذاتی شود، وجود ندارد .

آن گاه علامه شعرانی دیدگاه فلاسفه را در حسن و قبح بیان می کند و می گوید:

و اما الفلاسفه فمذهبهم ان العقل النظری لایحکم فی الافعال بشی ء و به قال الشیخ فی المنهج السادس من منطق الاشارات (8) و لکن العقل العملی الذی ینظر الی الافعال من حیث تاثیرها فی الخیر و السعادة فیعترف الحکیم بادراکه الحسن و القبح الذاتیین فهم یوافقون الاشاعرة بالنسبة الی العقل النظری و المعتزلة بالنسبة الی العقل العملی . (9)

مذهب فیلسوفان این است که عقل نظری در افعال هیچ حکمی ندارد و شیخ ابوعلی سینا در منهج ششم از منطق اشارات همین را گفته است، لکن عقل عملی از دیدگاه حکیم، حسن و قبح ذاتی را ادراک می کند . بنابراین، فلاسفه با اشاعره در عقل نظری موافقند و با معتزله در عقل عملی هم آهنگ هستند .

موارد تعاون عقل و نقل از دیدگاه علامه

موارد تعاون و هم آهنگی فرآورده های عقل و نقل از دیدگاه علامه شعرانی فراوان است، برخی از آن موارد عبارتند از:

الف) وحی و دین و شریعت، در جهت معرفت و شکوفایی عقل کمک می کند و در راستای تحقیق و پژوهش، موضوعاتی را ارائه می نماید که عقل می تواند با تکیه بر آن موضوعات و با استفاده از رهنمودهای وحی و دین به حقایق و نتایج بسیاری نایل شود که بدون استمداد از شریعت، رسیدن به آن حقایق و دریافت آن نتایج برایش ممکن نبود .

وحی الهی مکرر، انسان ها را به تعقل و تفکر در نمودهای جهان طبیعت و عظمت کائنات، آیات انفسی و آفاقی و هستی شناسی و معرفت شناسی و نظام ارزشی فراخوانده و عقل انسان را به تدبر و تامل در اسرار آیات و جلوه های هستی و رهنمودهای وحی دعوت کرده است .

اصولا وحی الهی با مطرح کردن آفرینش انسان و آسمان و زمین، گردش شب و روز، بارش باران، رویش زمین، وزش بادها، تسخیر شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان و پیدایش دیگر پدیده ها و حیات و ممات نظام هستی، (10) و تسخیر شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان برای انسان و مانند آن فراخوان بصیرت و بیداری از غفلت صادر کرده و آیات و نشانه های خداوند را در خلقت گوشزد می کند و درک و فهم آنها را ویژه خردمندان و عاقلان می داند، به طوری که از شناخت کامل واقعیات هستی جز در پرتو عقل و تفکر امکان پذیر نخواهد بود . از دیدگاه وحی و شریعت، خردمندان کسانی هستند که اولا، خدا را در همه حال یاد می کنند، ثانیا، به ذکر الهی مشغولند و در مسیر حق گام برمی دارند و با تفکر و تدبر در آفرینش موجودات و احوال کائنات و دستورات الهی دنبال تشخیص و انجام وظیفه الهی هستند و تمام تلاش آنها در این جهت است که به مقام «انقطاع الی الله » و کمال وجودی ست یابند . (11)

از دیدگاه وحی، در پرتو عقل متذکر و متفکر، حقایق و واقعیات کشف می شود و از قلب و زبان و عمق جان صاحب چنین عقلی، ندای ملکوتی «ربنا ما خلقت هذا باطلا» سر می دهد; ندایی که از شناخت و معرفت عقلی و حکم عقل حکایت می کند . بنابراین، یکی از موارد تعاون وحی به عقل این است که وحی، عقل را در جهت تفکر و هدایت بر روی موضوعات خاصی و تذکر و یادآوری متوجه می سازد تا در هستی شناسی و معرفت شناسی و نظام ارزشی موفق باشد .

علامه شعرانی معاضدت و کارکردهای دین را برای عقل به صورت گسترده مطرح کرده، ذیل عبارت خواجه نصیرالدین محمد طوسی (م 672 هجری) مبنی بر «البعثة حسنة لاشتمالها علی فوائد کمعاضدة العقل فیما یدل علیه و استفاده الحکم فیما لایدل و ازالة الخوف و استفاده الحسن و المنافع و المضار . . .» به مراحل گوناگون امداد دین به عقل در عرصه های هستی شناسی، معرفت شناسی و نظام ارزشی اشاره می کند . (12)

ب) شناخت و معرفت اصل مذهب و مبدا و معاد و نبوت که اصول کلی اندیشه دینی به شمار می آیند، با «عقل » صورت می گیرد و اگر در گزارهای دینی و پیام های شریعت در اثبات دین و مبدا و معاد و بعثت انبیا، دلایلی آمده، ارشاد به حکم عقل است که در اصطلاح «نقل ارشادی » می گوییم . این جاست که دقت در این قاعده کلامی «ان الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیة » مفید است . (13)

ج) در ارزش های اخلاقی و انسانی و در شناخت حسن و قبح و خوبی و بدی اشیا و اعمال و رفتار، مانند عدل و ظلم، عقل و شرع معاون و یاور یکدیگرند، به همین دلیل، خداوند متعال در وحی الهی به عقل انسانی خطاب کرده و حسن و قبح اعمال و رفتار، و خیر و شر برخی از امور را به حکم عقل، ارجاع کرده است . بنابراین، اگر حسن و قبح عقلی را انکار کنیم، بسیاری از قواعد و ارکان دین منتفی می شوند .

علامه شعرانی ضمن طرح این مباحث می نویسد:

باری، در حسن و قبح عقلی، سخن بسیار است . حکمای پیشین بدان معتقد نبودند و به عقل عملی اعمال را نیکو یا زشت می شمردند و حکمت عملی نزد آنها که عبارت از علم اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن است مبنی بر استنباط عقل عملی است و در میان طوایف مسلمین، مذهب اهل بیت علیهم السلام و معتزله همین است، اما اشاعره حسن و قبح عقلی را انکار دارند و گویند: همه اعمال مانند یکدیگر است، عدل و ظلم و امانت و خیانت و قتل و احیا و دروغ و راست، هرچه خدا نمی کند، زشت است و هرچه او می فرماید، زیباست . علامه از ابوالحسین بصری روایت کرد که با انکار حسن و قبح عقلی، هیچ یک از قواعد و ارکان دین اسلام استوار نمی شود، چون اگر هیچ عملی قبیح نباشد، چرا خدای پیغمبر راست گو فرستد و چرا ریاکاری و دروغ گوی را به پیغمبری نگزیند و چرا حکم مطابق مصلحت بندگان کند و چرا از لذات و شهوات منع فرماید و چرا ستم کار را دوست نداشته باشد و چرا داد مظلوم از ظالم بگیرد و چرا به وعده بهشت و دوزخ وفا کند و هکذا اگر هیچ کار قبیح نباشد یا از خدای، قبیح نباشد، همه این احتمالات جایز است . (14)

ماهیت دین و ضرورت آن

تعریف دین: دین روش مخصوصی است در زندگی انسان که صلاح دنیا را به گونه ای که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد، تامین می کند بنابراین، در شریعت قانون هایی وجود دارد که روش زندگانی بشر و سیر انسان را به سعادت و نجات روشن می سازد . از منظر علامه شعرانی، علت اساسی نیاز انسان به دین و علت اساسی برای انزال کتب آسمانی و ارسال پیامبران الهی و دعوت دینی این است که انسان طبعا به طرف اختلاف می رود، از طرفی، به سوی اجتماع و مدنیت سیر می کند و چون فطرت انسانی خود موجب اختلاف است، نخواهد توانست آن را رفع کند، زیرا فطرتی که اختلاف را جذب می کند، چگونه می تواند دافع آن باشد، به همین دلیل، خداوند برای رفع اختلاف، پیامبرانی فرستاد و قوانینی وضع کرد و بشر را به کمال لایقش راهنمایی فرمود و این کمال یک کمال حقیقی و داخل در دایره صنع و ایجاد است و هرچه مقدمه آن کمال باشد نیز چنین خواهد بود .

بنای خداوند متعال این است که هر موجودی را به خلقت کاملش راهنمایی کند و هرچه در کمالات وجودی موجودات دخیل است، اعطا نماید . از چیزهایی که خلقت انسان با آن تمام می شود این است که به کمالات وجودی خویش در دنیا و آخرت هدایت شود و چون اختلاف در میان بشر مانع از رسیدن انسان به کمال لایق خویش است و بشر خود به خود قادر نیست آن را مرتفع سازد، پس به ناچار باید از راه دیگری غیر از طبیعت بشری اصلاح شود و آن جهت الهی است; یعنی خداوند به حکم عقل باید موارد اصلاحی را با وحی به پیامبران بفهماند و ایشان برای مردم بیان کنند و همین جهت است که نصب و تعیین انبیا فقط به خداوند، نسبت داده می شود، با آن که بعثت هم مانند سایر حوادث مربوط به ماده و زمان و مکان است . (15)

بنابراین، نبوت یک حالت الهی است که به واسطه آن ادراک مخصوص، وحی نامیده می شود و آن حالی که درک کننده واجد آن است، «نبوت » نامیده می شود و مجموع برنامه های وحی و پیام های الهی، دین نامیده می شود . (16)

دین مجموعه ای از بایدها و نبایدها و مقدراتی است که به تمامی امور سریان دارد، از افعال مکلفان گرفته تا امور دیگر، مجموعه معارف دینی فطری است، زیرا براساس عدالت طراحی شده و انسان ذاتا تابع و دوست دار عدالت است .

علامه شعرانی با استفاده از اصول و مبانی حسن و قبح عقلی و ذاتی به بررسی ماهیت و فلسفه دین پرداخته، دراین باره با طرح این سؤال که «ما چه می گوییم و دیگران چه می گویند» ، می فرماید:

خداوند به نظر ما مسلمانان همه مردم را از هر رنگ، نژاد برابر هم آفرید . همه پاک، بی گناه و بر فطرت توحید، چنان که همه آفریدگان خدا در اصل آلوده به غش نیستند و آغشته به رنگ و آمیخته به غیر نمی باشند . آب در فطرت نه گل آلود است نه بد بوی و نه آمیخته به املاح، انسان نیز چنین است و خداوند خواست آنها را به سعادت و کمال انسانی برساند . برای تبلیغ احکام خویش و آنچه از بندگان خواسته است پیغمبرانی برگزید و فرستاد و معجزه به دست آنها جاری کرد تا مردم راه خیر و شر را بدانند و هرکس اطاعت فرمان کند از هر نژاد و رنگ و زبان و طبیعت و خوی رستگار شود و هرکه نافرمانی کند معاقب گردد . این معنای دین است و غرض آن . (17)

آن گاه به دیدگاه مسیحیت مبنی بر «گناه آدم و انتقال آن به فرزندان و این که خداوند پیامبران را فرستاد با شریعت تا مردم معصیت کنند و بدانند گناهکارند» و کلام یهودیت (18) اشاره می کند و می فرماید: «این سخنان خرافاتی است مخالف صریح عقل، چون خداوند ارحم الراحمین هرگز فرزندان را به گناه پدر نخواهد گرفت و کسی را که معصیت نکرده عقاب نمی کند .» آن گاه علامه شعرانی با تمسک به حسن و قبح عقلی کلام مسیحیت و یهودیت را باطل می کند . (19)

نیاز انسان به دین از دیدگاه علامه

عده ای برآنند که با توجه به ویژگی عقل و نقش معرفتی و حکم و داوری آن در جهت حل مشکلات، دیگر نیازی به دین و مفاهیم دینی نیست، زیرا حس و عقل، عامل اساسی برای رفع نیاز و حل مشکل آدمی هستند . این روند در صورت اصالت دادن به عقل نسبت به دین تقویت می شود، اما همان طور که در مباحث گذشته اشاره کردیم و در مباحث آینده نیز بررسی خواهیم کرد . نیاز بشر به دین فطری است و بشر با استفاده از عقل فطری احتیاج خویش را به دین و تعالیم انبیای الهی و وحی با تمام وجود احساس می کند، به طوری که بسیاری از ره آوردهای وحی الهی و تعالیم انبیا بدون آموزش رهبران الهی و پیامبران والامقام علیه السلام امکان پذیر نبود و این اشارت در آیات متعددی از قرآن مورد تاکید قرار گرفته است: «ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون » ; یعنی پیامبران الهی به شما حقایقی را آموزش می دهند که بدون او نمی توانستید آنها را بیاموزید . علامه شعرانی با استفاده از حسن و قبح عقلی، نیاز انسان به دین و وحی و بعثت انبیا را ضروری می شمارد و دراین باره می فرماید:

بعثت پیامبران نیکوست، چون سود بسیاری دارد بی زیان، مانند:

1 . تایید حکم عقل در آنچه بدان راه دارد، مانند قباحت قتل و دزدی، چون شرع تایید حکم عقل می کند، داعی مردم در آن قوی تر می شود;

2 . بیان احکامی که عقل بدان راه ندارد;

3 . ترس از انجام بسیاری از کارها برطرف می شود;

4 . تشخیص نیک و بد در اموری که عقل به ادراک آن راه ندارد;

5 . تشخیص سود و زیان در قواعد و رسومی که حسن و قبح عقلی در آن راه ندارد، مثل تقسیم ارث چگونه نافع تر است و صیت بیش از ثلث زیان دارد;

6 . از فواید دین و بعثت انبیا نجات نوع انسان است از تباهی به این که قوانین عادله جعل کنند برای معیشت دنیا غیر آن که برای عبادت و آخرت قرار دارند، مانند احکام معاملات، نکاح، طلاق، قضا، شهادات و امثال آن و این قسمت از شریعت فقط فایده دنیوی دارد و همه کس از عادل و فاسق و ظالم و پارسا به آن نیازمندند . ارزش آن پیش مردم از سایر احکام و علوم دین کم تر نیست;

7 . افراد بشر در ادراک کمالات و تحصیل معارف و کسب فضایل مختلفند، فایده بعثت این است که هر کسی را بر حسب استعداد خویش به کمال می رساند;

8 . تعلیم صنایع خفی که عقل بشر بدان نمی رسد . چنان که در قرآن درباره حضرت داود علیه السلام می فرماید: «وعلمناه صنعة لبوس لکم » ; زره بافتن به داود آموختیم و درباره حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «واصنع الفلک باعیننا» ; کشتی را زیر نظر ما بساز . به همین جهت آدمی صنعت کشتی سازی را از حضرت نوح آموخت;

9 . تکمیل و تایید حکمت عملیه است . در اصطلاح حکما حکمت عملیه بر علم اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن اطلاق می شود;

10 . حل بزرگ ترین مسائل بشری که اثبات ثواب و عقاب و سرای آخرت و بقای روح باشد، بنابراین، در پرتو بعثت انبیای الهی و نزول وحی، برای مکلفان در عمل به احکام شریعت، لطف حاصل می شود . این فواید ده گانه بعثت انبیای الهی در کلام خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد چنین آمده است:

البعثة حسنه لاشتمالها علی فواید کمعاضدة العقل فیما یدل علیه و . . . و تعلیم الصنایع الخفیه و الاخلاق و السیاسات و الاخبار بالعقاب و الثواب فیحصل اللطف للمکلف . (20)

قلمرو عقل

بشر به طور طبیعی از عقل انتظار دارد که همه مشکلاتش را حل کند و در واقع، انسان به کمک عقل می خواهد بر مشکلات گوناگون خود فایق آید و از نیروی دیگری در این زمینه کمک نمی خواهد و در این راستا، به «مذهب » و «وحی » احساس نیاز نمی شود، گرچه مذهب در حد تعیین موضوع به عنوان عامل معد تحقیق ممکن است با عقل همراهی کند و در نهایت، عقل در مسیر مدارج تحقیق به شناخت موضوعات دینی واقف شود که اصطلاحا نتایج آن را «اندیشه دینی » یا دین عقلی می نامیم و در واقع، اندیشه عقلی بشر است که ما موضوعات دینی آن را دین می نامیم .

بدون شک، شناخت خدا و پیامبر و معاد و اصول اساسی دین و به طور کلی، ضرورت مذهب و لزوم مدیریت رهبری صالح برای زعامت و اداره امور دنیوی و اخروی بشر از طریق عقل قابل اثبات است و راه های دیگر مسدود است، زیرا یا دور لازم می آید و یا عینیت مدعی با دلیل که اصطلاحا «مصادره به مطلوب » نامیده می شود .

این سؤال ها که آیا انتظار بشر از عقل صحیح است یا خیر و آیا عقل در این راستا «معرف و حکم » به نتیجه مطلوب می رسد یا خیر و آیا در این مورد عقل، احساس نیاز به مذهب و دین دارد یا خیر؟ سؤال هایی هستند که امروزه بسیاری از متفکران به آنها پرداخته اند و به نظر می رسد که چون حس به خطا مقرون است و عقل و تفکر و اندیشه با اشتباه آمیخته است، معرفت و ریافت حسی و عقلی، کاملا اعتمادبخش نیست و چون عقل در بسیاری از موارد حکم و داوری ندارد و ابعاد مختلف موضوع برایش روشن نیست، از درک واقعیت و حقیقت نسبت به آن موضوع عاجز و ناتوان است، به همین دلیل، از درون احساس نیاز به «مذهب » می کند و پیام های وحی و شریعت و رهنمودهای دینی و مذهب را مکمل کار خود می داند . علامه شعرانی پس از طرح این مباحث می فرمایند:

باید طریقه تعلیم علم کلام را نیک آموخت که مبنای آن اصلا بر عقل است، زیرا که اگر از کسی بپرسند به چه دلیل، مسلمانی هرچه بگوید در جواب تو منتهی به عقل می شود . اگر گوید خداشناختم، به دلیل آن که هر اثری مؤثری دارد، عالم نیز مؤثر دارد و مؤثر او خداست . ملحد گوید عالم همیشه بوده، گوینده درمی ماند . در علم کلام نمی توان گفت چون پیغمبر و امام فرمودند عالم حادث است، ما هم می گوییم حادث است، چون مخالف و مسلمان شاک گوید قول پیغمبر و امام را من قبول ندارم، چون بر من پیغمبری او ثابت نشده است تا قول او را بپذیرم و اگر به او بگویند، چون تو پیغمبری پیغمبر را قبول نداری مرتد و کافر و برحسب قواعد شرع باید تو را کشت، مخالف گوید: کشتن من دلیل حجت مطلب شما نمی شود، اما مخالف در ظاهر اقرار می کند تا کشته نشود و چون محیط آزادی یافت حقیقت عقیده خویش را اظهار می دارد، چنان که هزار بار از مهاجران بلاد مقدسه دیده ایم .

یکی از عقاید اسلامی نبوت پیغمبر است و کسی اقرار به نبوت می کند که اقرار به خدای فرستنده او داشته باشد . وقتی فرستنده ثابت نشد، پیغمبر هم که بر آن است، ثابت نمی شود . وقتی خدا را موهوم دانستند فکر معجزات هم نمی کند . (21)

عقل انسان، نقش «معرفت » و «داوری و قضاوت » و «حکم » دارد . با توجه به نقش و کاربرد عقل و ویژگی های آن، شخصیت و هویت انسان با عقل شکل می گیرد و انسان می تواند راه مطلوب و کمال را تا حدی طی کند . عقل موهبتی الهی است که در پرتو خود راه وحی و رسالت را فراروی انسان نهاده و ضرورت وحی و رسالت را از آغاز تا انجام در ابعاد مختلف زندگی تبیین می کند . عقل، انسان را برای فهم شریعت و وحی و استنباط احکام الهی کمک می کند، زیرا در متن شریعت و وحی الهی، مطلقات و مقیدات، عمومات و مخصصات و مانند آن وجود دارد که کاوش های دقیق و عمیق عقلی را می طلبد .

علم اصول که مشتمل بر قواعدی است که فقیه را در استنباط احکام الهی مدد می فرماید، سرشار از ظرافت ها و دقت های علمی است که بدون استمداد از عقل، هرگز نمی توان وحی خالص را ادراک کرد . گزاره های فقهی به قدری خردپذیر و عقلانی است که به قول استاد ما حضرت آیت الله بهجت (حفظه الله) حدود نود درصد از احکام فقهی ارشادی و عقلی است و بر فقیه زبده و توانا لازم است قبل از مراجعه به مدارک و روایات، مقتضای عقلی مسئله را به دست آورد و پس از آن به بررسی و تحلیل روایات مرتبط بپردازد . قاعده ملازمه و تطابق نیز بیان گر همین مطلب است .

کاربرد عقل از این جهت همانند نور است که واقعیات را بر طالب، نمایان می سازد و برای کشف قانون خداوند، همان طور که از کتاب و سنت استفاده می کنیم، یکی از راه های کشف قانون خداوند ، عقل است . نقش عقل، گرچه محدود به برخی از مستقلات و غیرمستقلات عقلیه یا مقید به برخی از مواردی است که شارع اذن داده باشد، لیکن در حد خود، منبعی مستقل در کنار کتاب و سنت برای عقاید و احکام و مبانی اسلامی و دینی به حساب می آید .

عقل در دامن شریعت همانند چراغ پرنوری است که هم جایگاه خود را ارائه می دهد و هم دامنه آنچه را به برکت معرفت شهودی از مراتب عالیه هدایت الهی نازل شده است، در افق خود روشن می کند . (22)

آیا عقل برای دعوت به کمال و سعادت کافی است؟

یکی از سؤال هایی که مدت ها ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده این است که چرا اصلا شریعت و دین تشریع شده و مردم مکلف به پیروی از آن دین شده اند تا در نتیجه، بین مردم اختلاف بیفتد، عده ای به دین خدا بگروند و دسته دیگر کافر شوند؟ آیا عقل برای دعوت به کمال و سعادت کافی نیست؟

علامه طباطبائی از متفکران بزرگ دانش فلسفه و کلام و جامع معقول و منقول، در ذیل آیه شریفه «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم » (23) می فرماید: این آیه سبب تشریع اصل دین را بیان می کند که چرا اصلا دینی تشریع شده تا در نتیجه، مردم به اختلاف بیفتند و این معنا را این طور تبیین کرده که انسان (موجودی که به حسب فطرتش اجتماعی آفریده شده) در اولین اجتماعی که تشکیل داد، یک امت بود، آن گاه همان فطرتش او را وادار کرد تا برای اختصاص دادن منافع خود با یکدیگر اختلاف کنند، از این جا نیاز به وضع قوانین پیدا شد، قوانینی که اختلافات پدیدآمده را برطرف سازد . این قوانین لباس دین به خود گرفت و مستلزم بشارت، انذار، ثواب و عقاب شد و برای اصلاح و تکمیلش لازم شد عبادت هایی در دین تشریع شود تا مردم از آن راه تهذیب شوند . به منظور این کار پیامبرانی فرستاده شدند و کم کم آن اختلاف ها در دین راه یافت، بر سر معارف دین و مبدا و معادش اختلاف کردند . در نتیجه، به وحدت دینی هم خلل وارد شد، شعبه ها و حزب ها پیدا شد و به دنبال اختلاف در دین، اختلاف هایی دیگر نیز درگرفت و اختلافات پس از تشریع دین به جز دشمنی از خود مردم دین دار هیچ علت دیگری نداشت، چون دین برای حل اختلاف آمده بود، ولی یک عده از در ظلم و طغیان دین را هم با این که اصول و معارفش روشن بود و حجت را بر آن ها تمام کرده بود، مایه اختلاف کردند، در نتیجه، اختلاف ها دو قسم شد:

1 . اختلاف در دین که منشا ستم گری و طغیان بود .

2 . اختلافی که منشا آن فطرت و غریزه بشری بود و براساس آن، هرکس سعی می کرد دیگری را به استخدام خود درآورد و در نتیجه، زندگی اجتماعی انسان با مشکل مواجه شود .

اختلاف دوم که همان اختلاف در امر دنیا باشد باعث تشریع دین و قوانین الهی شد و خدا با دین خود و بایدها و نبایدها و دستورات زندگی زمینه زور و غلبه و استخدام نامناسب را برداشت، عده ای را به سوی حق هدایت کرد و حق را که در آن اختلاف می کردند، روشن ساخت . خدا هرکس را بخواهد به سوی صراط مستقیم هدایت می کند، پس دین الهی تنها وسیله سعادت برای نوع بشر است . عقل به تنهایی برای سعادت ابدی و نجات سرمدی به انسان کافی نیست و دین یگانه عاملی است که حیات بشر را اصلاح می کند، چون فطرت را با فطرت اصلاح می کند و قوای مختلف فطرت را در هنگام طغیان تعدیل می نماید . دین رشته سعادت زندگی دنیا و اخروی انسان را منظم و راه مادیت و معنویتش را هموار می کند . (24) علامه شعرانی با طرح این مباحث، عقل را برای نیل انسان به کمال نهایی و سعادت، لازم دانسته، ولی کافی نمی داند و ضرورت بعثت و دین را مطرح می کند . (25)

رد غیرعقلانی بودن دین

یکی از پرسش های اساسی این است که آیا پیروی از حقایق دینی، تقلید است؟ مادی ها و طرفداران نظریه حسی معتقدند که پیروی از حقایق دینی نوعی تقلید کورکورانه است که با علم و یقین منافات دارد . این گونه تقلیدها از خرافات «دوران دوم » از دوران های چهارگانه ای است که بر انسان سپری شده است . اینان معتقدند که بشر چهار دوره را سپری کرده که عبارتند از:

1 . دوران افسانه ها . 2 . دوران مذهب . 3 . دوران فلسفه . 4 . دوران علم .

هم چنین می گویند: امروز دوران علم و دانش و در نتیجه، کنارریختن خرافات است . به همین دلیل، دوره مذهب سپری شده است، اما پیروی از دین و حقایق دینی در شان بشر قرن بیستم نیست .

از منظر علامه شعرانی این نظریه، بی اساس و یکی از خرافات است، زیرا دین مجموعه ای است از عقاید مربوط به مبدا و معاد و یک سلسله قوانین اجتماعی از قبیل عبادات و معاملات که از سرچشمه وحی و نبوت گرفته شده و این عقاید به مدارک علمی و قطعی متکی است و این گفتار که پیروی از دین، تقلید کورکورانه است، کلام باطل و بدون دلیلی است . (26) دین مقتضای فطرت آدمی است و همان طور که انسان به علم و دانش گرایش دارد، به دین و مجموعه معارف دینی نیز تمایل دارد .

دستورات و مقررات دینی هم، چون از طریق وحی گرفته شده و صدق گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با دلایل عقلی قطعی ثابت گردیده، همراه با علم و یقین است و پیروی از آن، پیروی از علم می باشد . (27) این کلام هم که سیر زندگی انسان را به چهار دوره تقسیم می کنند، مطلب بی اساسی است، زیرا تاریخ ادیان و فلسفه که امروزه در دست ماست، آن تکذیب می کند، چه این که طلوع دین ابراهیم پس از دوران فلسفه هند و مصر و کلدان بود و دین عیسی پس از فلسفه یونان تجلی کرد و آیین مقدس اسلام نیز پس از دوران فلسفه یونان و اسکندریه ظهور کرد . به قول علامه طباطبائی رحمه الله آخرین اوج فلسفه پیش از آخرین مذهب بوده و در جای خود ثابت شده است که دین توحید نسبت به سایر ادیان تقدم داشته است . (28)

علامه شعرانی ضمن طرح این مباحث با تاکید بر فطری بودن دین و حسن و قبح عقلی، ضرورت دین پژوهی (29) را مطرح می کند و می فرماید:

امروزه مادیین بر عقول غالب مردم مسلط گردیدند . کسانی که نه به آخرت و نه به خدا عقیده ندارند و عالمی غیر از همین جهان که می بینیم باور ندارند «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الآخرة هم غافلون » واجب اهم از برای علما و متعلمین در زمان ما آن است که ثابت کنند موجود دیگری، بلکه عالم دیگر غیرمرئی که خدا و روح و برزخ و ملائکه و امثال آن از آن عالمند، هست و تا کسی به این عالم معتقد نباشد، محال است مسلمان باشد و محال است هیچ مسئله از مسائل اصول دین یا فروع دین را به او آموخت .

همو ضمن اشاره به مسائل جدید کلامی و شبهات نوینی که در عرصه دین پژوهی پیدا شده است به رسالت خطیر حوزه های علمیه در جهت شناسایی دقیق شبهات و پاسخ به آن اشاره می کند و در فراخوان عمومی، چنین تاکید می کند:

از همه جهت بکوشند تا مردم خصوصا طلاب علوم دینی را به این عالم غیب معتقد سازند و اتفاقا در کتب فرنگی و مترجم هم مؤیدات آن بسیار است (مانند علی اضلال المذهب المادی از فرید و جدی) و پس از آن اصول دین را به طوری که علمای ما ثابت کرده اند، خالی از روش فلاسفه یونانی، بلکه مطابق با این کتاب تجرید که مهم ترین کتاب است، تعلیم دهند . آن گاه ضمن شبهه شناسی در مسائل جدید کلامی می فرمایند: باید طریقه تعلیم کلام را نیک آموخت که مبنای آن اصلا بر عقل است . . . باری باید طالب علوم دینی بداند واجب ترین واجبات بر او معارضه با بی دینان است نه به طریقی که آنها را در بی دینی خود راسخ تر گرداند; یعنی خرافات غیرمعقول را به رخ آنها بکشد و آنان را به قبول آن مجبور کند، چنان که عادت بسیاری از اهل زمانه است . . . باید کینه با علم معقول را کنار گذارند . . . و مراد ما جز نصیحت و خیرخواهی برای دین نیست، بلکه مقصود آن است که به ترک معقول و کلام و اصول دین تیشه بر ریشه خود نزنند . (30)

انتظارات بشر از دین

گرچه برخی از محققان براین باورند که طرح انتظارات بشر از دین دارای پیش فرض الحادی است، (31) با صرف نظر از این ایراد و با بررسی آثار علامه شعرانی می توان ادعا کرد که از نظر علامه انسان انتظاراتی از دین دارد که عمده آنها عبارتند از:

1 . تامین کمال و سعادت نهایی بشر در دنیا و آخرت .

2 . قابل فهم بودن معارف دین .

3 . قابل اثبات و استدلال بودن دین .

4 . معنابخشی به زندگی .

5 . آرمان ساز و شوق انگیز بودن دین .

6 . هدف های انسانی و اجتماعی را مقدس سازد .

7 . تعهدآور و مسئولیت ساز باشد .

8 . امکان ارتباط با خدای سبحان .

9 . گزاره های دینی خردپذیر باشند نه خردستیز و خردگزیر .

10 . دین به ابعاد مادی و معنوی انسان توجه کرده باشد و برای تمام مسائل نسخه داشته باشد .

11 . پیام های دین قابل اجرا باشد و حضور دین در قلب اجتماع و مسائل مورد ابتلای انسان مشهود باشد .

از دیدگاه علامه شعرانی انتظارات یادشده را دین برآورده می کند و دین اسلام دارای این ویژگی هاست . (32) به همین دلیل، تنها دین اسلام است که تمامی معیارهای مقبولیت جهان بینی الهی و توحیدی را دارد و ادیان دیگر به دلیل تحریف و کاستی های فراوان از این امتیاز برخوردار نیستند و نمی توانند هدایت و مدیریت مادی و معنوی انسان را در جهان کنونی به عهده بگیرند .

انتظارات دین از بشر

از منظر علامه شعرانی دین به عنوان مجموعه ای از عقاید و احکام است که به دست شارع مقدس، یعنی خدای متعال پدید آمده و انتظاراتی از بشر دارد . انتظار دین، یعنی مشرع دین از انسان آن است که:

1 . عقاید دینی را بپذیرد و با استفاده از برهان و دلیل و یا شهود عرفانی به آنها ایمانی راسخ و استوار بیاورد .

2 . به احکام و دستورات دین جامعه عمل بپوشاند .

3 . صورت و سیرت خود را آن گونه که دین خواسته، آراسته کند .

4 . رذایل را در تمامی عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و . . . از خود دور کرده، فضایل را به جای آن بنشاند .

5 . دنبال کشف حقیقت بوده و در برابر حق تسلیم باشد .

6 . برنامه های دین را به عنوان نسخه شفابخش و تامین سعادت ابدی و نجات سرمدی خویش جدی بگیرد .

7 . اصالت را به روح و معنویات داده و در این دنیای فانی خود را به مادیات آلوده ننماید و فطرت الهی خویش را محجوب نکند .

8 . در تمام لحظات تلاش کند تا به «مقام انقطاع الی الله » نایل شود .

از دیدگاه علامه شعرانی هنر انسان این است که بتواند به خواسته های دین پاسخ مثبت دهد و انتظارات دین از خویش را برآورد . (33) اساسا آفرینش نظام هستی و مراحل مختلف حیات و زندگی برای این است که انسان با معرفت و شناخت صحیح بتواند به انتظارات خالق متعال پاسخ دهد و مظهر صفات جلال و جمال خداوند شود، از اموری که باعث آلودگی و ظلمت روح می شود پرهیز نمایند و به حق در روی زمین، خلیفه و جانشین خدا باشد، بعثت انبیای الهی و کتاب های آسمانی ویژه دین مبین اسلام نیز برای همین منظور است . بنابراین، هم هدف به صورت شفاف، معلوم است و هم برنامه و هم برای اجرای قوانین، ضمانت اجرایی از درون و بیرون انسان قرار داده شده و هم کنترل و نظارت به طور کامل وجود دارد . به همین دلیل، دین مبین اسلام به دلیل جامعیت و قلمرو گسترده، پایان بخش تمامی ادیان است و در اسلام نه تنها پاسخ تمامی مسائل جدید کلامی و شبهات نوین وجود دارد، بلکه تمام مسائل و محورهایی که مربوط به هدایت انسان می شود در مکتب اسلام مطرح شده است، گرچه در برخی از بخش ها نیازمند تحقیق و بررسی بیشتر اسلام شناسان واقعی است .

پی نوشت ها:

1) ر . ک: استاد حسن حسن زاده آملی، دروس هیات و دیگر رشته های ریاضی، ج 1، ص 5 .

2) ر . ک: مجله نور علم، ش 51 و 52، یادنامه بیستمین سال درگذشت مرحوم شعرانی .

3) ر . ک: علامه شعرانی، مقدمه اسرار الحکم، ص 39; وافی ، تصحیح شعرانی، انتهای ج 3، ترجمه تبصرة المتعلمین، ص 808 .

4) ر . ک: ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 422 .

5) ر . ک: علامه شعرانی، المدخل الی عذب المنهل فی اصول الفقه، اعداد رضا استادی، ص 199- 198 .

6) همان .

7) علامه شعرانی، ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 422 .

8) شرح الاشارات، ج 1، ص 220 .

9) میرزا ابی الحسن الشعرانی، المدخل الی عذب المنهل فی اصول الفقه، اعداد رضا استادی، ص 198 .

10) اشاره به آیه 164 سوره بقره: «ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار والفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس وما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها وبث فیها من کل دابة وتصریف الریاح والسحاب المسخر بین السماء والارض لآیات لقوم یعقلون » و اشاره به آیه 12 سوره نحل: «وسخر لکم اللیل والنهار والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون »

11) اشاره به آیه 190- 191 سوره آل عمران «ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب × الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السموات والارض و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار»

12) ر . ک: میرزا ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح حال فارسی کشف المراد، ص 481- 486 و نیز ر . ک: راه سعادت، رد شبهات اثبات نبوت، ص 96- 126 .

13) همان، ص 421- 599 و نیز ر . ک: راه سعادت، ص 96- 126 .

14) ر . ک: میرزا ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص 422; راه سعادت، ص 114 .

15) ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 481- 490 و بحث نبوت و فواید بعثت .

16) ر . ک: ابی الحسن شعرانی، راه سعادت، ص 2- 42 .

17) ر . ک: ابی الحسن شعرانی، راه سعادت، رد شبهات نبوت، ص 4- 10 .

18) همان .

19) همان .

20) ر . ک: ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 481- 485 .

21) ر . ک: ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 10 .

22) برای آشنایی بیشتر ر . ک: عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص 218- 219 .

23) بقره (2) آیه 213: «مردم قبل از بعثت انبیا همه یک امت بودند . خداوند به خاطر اختلافی که در میان آنان پدید آمد، انبیایی به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کرده اند، حکم کنند . این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدید نیامد، مگر از جانب کسانی که اهل کتاب بودند و انگیزه ایشان حسادت و طغیان بود، در این هنگام، خدا کسانی را که ایمان آوردند، در مسائل مورد اختلاف به سوی حق رهنمون شد و خدا هر کسی را بخواهد به سوی راه مستقیم هدایت می کند .»

24) المیزان، سوره بقره، آیه 213، ترجمه المیزان، ج 3، ص 213- 214 .

25) ر . ک: مقدمه ترجمه و شرح فارسی کشف المراد و راه سعادت، ص 4- 20 .

26) ر . ک: رد شبهات اثبات نبوت، کتابخانه صدوق، ص 4- 10; ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 8- 10 .

27) همان .

28) المیزان، ذیل آیه 171 سوره بقره .

29) ر . ک: ابی الحسن شعرانی، رد شبهات اثبات نوبت (راه سعادت)، ص 4- 50 و 96- 126; ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 9- 11 و 422- 468 و نیزترجمه المیزان، ج 1، ص 604- 605، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی .

30) ر . ک: ابی الحسن شعرانی، ترجمه و شرح فارسی کشف المراد، ص 9- 11 .

31) استاد جعفر سبحانی، مجله تخصصی کلام، سلسله مقالات کلام جدید، مؤسسه امام صادق علیه السلام .

32) ر . ک: رد شبهات و اثبات نبوت، ص 1- 40 .

33) همان .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان