شناسه : ۳۷۰۷۰۳ - چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۰۴
عوامل و انگیزه های قتل امام حسین علیه السلام
کربلا، یک حقیقت متعالی است که نه با زبان به بیان آیه و نه با قلم به نگارش . کربلا، سری از اسرار الهی است و جایگاه سر قلب است و نه فهم; یعنی کربلایی که یک شیعه به دست می آورد، در حافظه اش نیست که فراموش کند; بلکه نوری است که به قلبش تابیده و با جانش گره خورد و برایش عقیده شده است .
کربلا، یک حقیقت متعالی است که نه با زبان به بیان آیه و نه با قلم به نگارش . کربلا، سری از اسرار الهی است و جایگاه سر قلب است و نه فهم; یعنی کربلایی که یک شیعه به دست می آورد، در حافظه اش نیست که فراموش کند; بلکه نوری است که به قلبش تابیده و با جانش گره خورد و برایش عقیده شده است .
کربلا حماسه ای اسلامی و الهی است و دل دادن به کربلا، دل دادن به اسلام است و اگر اسلام راه رهایی از پوچی است، پس دل دادن به کربلا رهایی از پوچی است .
در همین راستاست که باید تلاش کنیم تا به آن صحنه که به ا ندازه تمام عمق انسانیت است، معرفت پیدا کنیم .
ریشه اصلی واقعه کربلا چه بود و چه عاملی بود که توانست مسلمین را قانع کند تا مقابل امام معصوم بایستند؟
پیام رسان کربلا، زینب کبری سلام الله علیها عصر روز عاشورا بر نعش اباعبدالله می فرماید: «بابی المقتول بیوم الجمعة او الاثنین » ؟ پدرم فدایت! تو کشته روز دوشنبه جمعه ای یا دوشنبه؟ جمعه، روز شهادت امام حسین علیه السلام است; اما چرا حضرت زینب به روز دوشنبه نیز اشاره می کند؟ دوشنبه، آغاز انعقاد بینش اموی و سفیانی و نقطه آغازین انحراف ولایت الهی است . اگر نفهمیم کربلا صحنه رویارویی های دو بینش است، نه به این دل می دهیم و نه از آن دوری می جوییم . روز وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، همان روزی که سقیفه به منفعت می اندیشید و غدیر به حقیقت، روز دوشنبه بود و همان تفکری که علی را حذف و عمر را تحمیل کرد، امروز حسین را حذف و یزید را تحمیل می کند .
یزید شروع کننده حادثه نیست; بلکه پنجمین سردمدار این تفکر است . مشکل یزید نیست; مشکل تفکری است که یک نمونه اش یزید و اعمالش بود .
مسئله اصلی بینشی که از سقیفه تا کربلا مقابل فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ایستاد، این است که می خواهیم دنیایمان را آباد کنیم و همه چیز هم برای آباد کردن دنیاست; حتی دین . یعنی به جای این که دستشان را به اسلام بدهند و بالا بروند پای اسلام را گرفتند و پایین کشیدند . تمام جنایاتی هم که کارش قتل امام علیه السلام انجامید، ریشه در همین تفکر داشت . این تفکر که «اسلام فقط برای آباد کردن دنیاست » ، کارش به بی اعتبار کردن هر معنویتی خواهد انجامید . بر همین اساس بود که از همان اول کار، هر مشکلی که پیش می آمد، با اجتهاد خلیفه آن را حل می کردند و اسلام را کنار می گذاشتند . عمر می گفت: «من افتخار می کنم دو متعه (حج تمتع و ازدواج متعه) را که در زمان رسول الله حلال بود، حرام کردم و هر کس به آن ها عمل نکند، عقوبتش می کنم » .
او بر خلاف نظر پیامبر برای اسلام، قانون جعل کرد و گفت: صلاح دنیای مردم همین است . تفکری که همه چیز را برای دنیا می خواهد، هر مؤمنی را خفه می کند و در نهایت هم اگر دستش برسد، امام حسین علیه السلام و یارانش را می کشد .
پس آن چه توانست امام حسین علیه السلام را بکشد، یزید نبود، بلکه فرهنگی بود که سردمدارش در آن زمان، یزید بود . امام حسین علیه السلام هم یک نفر نبود که به دست یزید کشته شد، بلکه سردمدار فرهنگ مقابله با پوچی و باطل در آن زمان نبود . این فرهنگ از سقیفه آغاز شد و سرانجام هم کارش به قتل امام حسین علیه السلام کشیده شد . اگر این فرهنگ را نشناسیم، چه بسا ما نیز به اسم اباعبدالله علیه السلام، به حسین کشی بپردازیم .
خدایا! تو را به حسین علیه السلام قسم، کربلا، حقیقت متعالی آسمانی را به ما بشناسان و ما را با آن متحد کن و بااصحاب کربلا محشور نما .