رهیافت علوی ـ غیر فاطمی
محمد بن حنفیه
1. پارادایم: پارادایم حنفیان، پارادایم سیاسی با مایه های قوی موعودگرایی است. وی در کربلا حضور نیافت و حسین(ع) را نیز به رفتن به شهری چون یمن و ارسال دعوتگران به نقاط مختلف توصیه می نمود. همان کاری که خود بعدها به انجام آن اقدام نمود.
با دوری و پرهیز امام سجاد(ع) از ورود به منازعات سیاسی و عدم وزانت و برابری موقعیت دیگرانی، چون عباسیان و حسنیان با وی، ارشدیت او در میان پسران امام علی(ع) در آن هنگام، و شایعه جهاد و شجاعت، محمد حنفیه را به مرکز ثقل حرکت های سیاسی ـ اجتماعی در میان هاشمیان تبدیل نمود.
2. اندیشه سیاسی: ظاهر آن است که او خود داعیه دار امامت نبوده است، ولی مقبولیت عامه(1) و منتسب بودن گروه هایی به وی قطعی است.(2) با این حال نمی توان منکر نظر مثبت و حضور فعال او در راهبری جریان اجتماعی ـ سیاسی منتسب به او شد. حتی برخی روایات امامیه، از چشم داشت اولیه او به امامت، پس از شهادت امام حسین(ع) خبر می دهد.(3) ارتباط مختار با ابن حنفیه غیر قابل قبول تلقی نمی شود؛ زیرا که مختار زمانی در مکه مقر زبیریان بود که در آنجا با بی اعتنایی ابن زبیر مواجه گردید. از این رو با توجه به روح بلند پروازانه، او تماس وی با علی بن الحسین(ع) و محمدبن حنفیه که در مکه بودند،(4) بعید نمی نماید. البته علی بن الحسین(ع) به گفتار او توجهی نمی کند، اما ابن حنفیه به نوعی از او استقبال می کند. همچنین هنگامی که تبلیغات مختار در کوفه به نام ابن حنفیه آغاز شد،(5) شیعیان نسبت به آن تردید داشتند، لذا گروهی را به مدینه فرستادند تا از محمدبن حنفیه استفسار نمایند. او نیز با جملاتی هر چند مبهم و کلی، اما تأیید آمیز آنها را روانه کوفه کرد.(6)
ضمن آن که حرکت حنفیان پس از مرگ وی توسط پسرش ابوهاشم ادامه یافت. جنبش مختار به سرعت تبدیل به کیش کیسانیه گردید که در معنای آن اختلاف است. مذهبی که انگاره های اعتقادی ـ فرهنگی و سیاسی خاص خود را داشت و هسته اصلی آن اعتقاد به مهدویت محمدبن حنفیه بود. البته محمد حنفیه هیچ گاه به چنین ادعایی دست نیازید اگر چه به طور رسمی نیز از آن بیزاری بجست.(7) ابن حنفیه در سال 81ق، بدرود حیات گفت و کیسانیه پس از او به سه گروه متمایز تقسیم شدند. البته فرق نویسان 12 فرقه از کیسانیه را شمارش کرده اند(8) و موءلف المقالات و الفرق بیشتر از آن گفته است.(9)
به هر حال گروهی معتقد شدند که او در کوه رضوی نزدیک مدینه غیبت گزیده و از آنجا ظهور خواهد کرد. گروه دیگر مرگش را پذیرفتند، اما معتقد به بازگشت دوباره او شدند و گروه سوم با پذیرش مرگ وی ابوهاشم پسرش را با اعتقاد به نص ابن حنفیه بر امامتش به امامت برگزیدند.
3. مبارزه با رژیم/ در رژیم: مبارزه حنفیان همچون سایر رهیافت ها با رژیم بوده است. حنفیان هم در مبارزه با رژیم امویان و هم زبیریان بوده اند.
4. مبارزه باز/ پوشیده: مبارزه حنفیان در ابتدای کار به شکل پوشیده و مخفی انجام می گرفت. اگر چه نسبت به دیگر رهیافت ها این دوران بسیار کوتاه است. با قدرت یافتن و ظهور مختار و پس از طی مدت کوتاهی از حرکت زیرزمینی، به شکل یک جنبش انقلابی آشکار گردید.
پس از شکست مختار و سرکوب او، حنفیان و کیسانیان به مرحله حرکت مخفی و پوشیده بازگشتند و به ساماندهی تشکیلات زیرزمینی پرداختند. ابوهاشم در دوران رهبری خود، سعی بر ساماندهی پیروان و توسعه منطقه نفوذ جغرافیایی به اطراف بلاد اسلامی، به ویژه خراسان و بسط نفوذ معنوی اش در میان نیروهای جدید، یعنی موالی پرداخت.
5. انقلاب/ اصلاح: مبارزه حنفیان مبارزه ای انقلابی و با شیوه های انقلابی بوده است. ابن حنفیه همزمان در دو جبهه مبارزه قرار داشت. از سویی با بنی امیه و از سوی دیگر با عبدالله بن زبیر در ستیز بود. وی به همراه هاشمیان همراه خود هنگام استیلای عبدالله زبیر بر حجاز از بیعت با او سرباز زد. این زبیر نیز که سابقه ای دیرین در کینه ورزی نسبت به علویان داشت، اکنون که با رقیبی سرسخت چون مختار در کوفه مواجه بود که به نام ابن حنفیه تبلیغ می کرد، بر آتش خشم خود افزود و بر آن بود که آنان را به آتش بسوزاند.(10) یک بار نیز او را به طائف تبعید نمود. حنفیان و کیسانیان تا زمان مختار با حرکت مسلحانه علیه هر دو جبهه امویان و زبیریان می جنگیدند. پس از آن نیز با حرکت هایی گاه و بیگاه و دعوت مخفی به فعالیت خود ادامه دادند. و پس از فوت ابوهاشم نیز با عباسیان پیوند خوردند.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: رابطه حنفیان با امامیه بر اساس رقابت عقیدتی و بی طرفی سیاسی بود. این ارتباط، با زیدیان بر پایه ائتلاف سیاسی و بی طرفی عقیدتی استوار بود و با حسنیان در بعد سیاسی بی طرفانه و از لحاظ عقیدتی بر رقابت مبتنی بود. در ارتباط با عباسیان سه مرحله را در بر می گیرد تا پیش از ابوهاشم، مستقل از عباسیان، اما نزدیک به آنها بودند. پس از زعامت ابوهاشم شاهد دوره همبستگی آنان و عباسیان هستیم، ابوهاشم هنگام بازگشت از دربار سلیمان اموی(99-96)، در روستای حمیمه اقامتگاه عباسیان به زهر عاملان خلیفه در گذشت(11). البته برخی بر این باورند که این کار توسط عباسیان صورت گرفته است.(12) دوره سوم نیز پس از فوت ابوهاشم است که عباسیان موفق به کسب عنوان امامت پس از وی شدند و رهبری حنفیان را بر عهده گرفتند و در واقع حنفیان و عباسیان به نوعی ادغام گردیدند.
البته پس از مرگ ابوهاشم نیز پیروان او به شعبه های گوناگونی در آمدند، اما بیشتر آنان انتقال امامت از وی به محمدبن علی عباسی را پذیرا گشتند.
رهیافت عباسیان
1. پارادایم: پارادایم عباسیان، سیاسی ترین پارادایم در میان رهیافت های دیگر است. ائتلاف ها و اتحادها و قبض و بسط های این گروه کاملاً بر پایه مقتضیات و اهداف سیاسی مبتنی است که کسب قدرت و حفظ آن را به هر طریق مورد نظر قرار می دهد.
2. اندیشه سیاسی: اندیشه سیاسی عباسیان در طول زمان بر اساس سیاست دچار قبض و بسط گردیده است. اندیشه آنان را می توان به چند دوره تقسیم نمود. دوره نخست مربوط به دوران عباس و عبدالله بن عباس است. عباس بن عبدالمطلب در پیمان عقبه همراه پیامبر (ص) بود، در جنگ بدر به اسارت در آمد و سپس با فدیه آزاد گشت(13) و هنگام فتح مکه پیش از دیگران اسلام آورد. وی پس از رحلت پیامبر در کنار علی (ع) بود. تاریخ ادعایی از وی برای خلافت ثبت نکرده است. عبدالله بن عباس نیز که به دانش و فضیلت مشهور است، دعوی سیاسی نداشت و از حقوق علی (ع) دفاع می نمود و مشاور معتمد او در امور سیاسی بود.(14)
پیش از حادثه عاشورا از توصیه کنندگان حسین بن علی (ع) برای عدم حرکت به سمت کوفه بود. وی در زمان زمامداری ابن زبیر، درگیری سختی باوی داشت.(15) در این دوره عباس و فرزندانش بدان جهت که دیر هنگام اسلام آورده بودند، زمینه خلافت برایشان وجود نداشت. حال آن که علی (ع) دارای فضایل بی شمار و سابقه بی همتایی در اسلام بود. بنابراین برای ایشان بهترین گزینه قرار گرفتن در جبهه علی (ع) بود. اما به تدریج و به ویژه پس از شهادت علی (ع) دوری این خاندان از یکدیگر بیشتر شد و عباسیان کوشیدند بر قدرت خود بیفزایند. چنانچه در کربلا نیز حضوری ندارند، اما پس از عاشورا از آن بهره می گرفتند. از این رو علی بن عبدالله درصدد تکمیل حلقه قدرت و مشروعیت برآمد. وی از بی فرزندی ابوهاشم بهره برد تا او را به انتقال امامت خود به عباسیان ترغیب نماید.(16) بدین جهت هنگامی که ابوهاشم در حمیمه مقر عباسیان از دنیا رفت، پیش از مرگ، محمدبن علی را وصی خود کرده بود.(17) بر این اساس عباسیان مشروعیت خود را در این مرحله به حنفیان منتسب ساختند. اما در مرحله بعد و هنگامی که حکومت را فراچنگ آوردند، دیگر نه تنها نیازی به وصیت نامه ابوهاشم برای توجیه مشروعیت خود ندیدند، بلکه محو خاطره میراث او را لازم دیدند. از این پس عباسیان، آموزه ها و عقاید شیعه گری خود را به کناری نهادند و برای تحکیم قدرت خود، یکسره به حوزه اهل حدیث نزدیک شدند.(18) آنان تلاش نمودند برای مشروعیت بخشی کامل به حکومت، خود را از طریق عباس به پیامبر متصل سازند. آنان براساس فقه اهل سنت و فرهنگ جاهلّیت، عباس را به عنوان عموی پیامبر، وارث رسول خدا و جانشین او قلمداد کردند.
منصور در پاسخ نفس زکیه که علی (ع) را اولی به خلافت و خود را از نسل فاطمه دانسته بود، به صراحت عباس عموی پیامبر را شایسته خلافت دانسته و هرگونه احقاق حقی را از طریق فاطمه رد می نماید.(19)
3. با رژیم/ در رژیم: عباسیان نیز همچون دیگران در زمره مبارزان با رژیم قرار می گیرند؛ زیرا که هدف و روش آنها اسقاط رژیم اموی بود و در نهایت نیز سردمداران جنبشی بزرگ علیه امویان گردیدند.
4. مبارزه باز/ پوشیده: عباسیان سیاسی ترین شیوه ها را در میان سایر رهیاف ها پی گیری کرده اند. آنان در هر زمان موضع و روش خاصی را برگزیده اند. آنان در سه مرحله حرکت خود، در دو مرحله از شیوه مبارزه پوشیده زیر زمینی و اصول پنهان کاری بهره برده اند و در مرحله آخر به حرکت براندازانه نظامی متوسل شده اند. از سال 100ق؛ یعنی پس از مرگ ابوهاشم حنفی، دعوت فعالانه عباسیان با سازمان هسته های کوچک زیرزمینی تقویت می شود و مدیریت منطقه ای و کلان پیدا می کند و تشکیلاتی قوی تر پی ریزی می شود. اگر چه در این دوره قرار گاه ابتدایی عباسیان کوفه و سپس حمیمه بود، اما به دلیل گرایش های علوی مردمان کوفه و گرایش مردم حجاز به اهل حدیث، بنا به توصیه ابوهاشم، بیشترین سرمایه گذاری تبلیغاتی در خراسان و نواحی ایران؛ یعنی منطقه بکر که تمایز چندانی میان بنی هاشم تشخیص نمی دادند، صورت نمی گرفت.(20) شعاری نیز که دعوتگران عباسی بر اساس اصل پنهان کاری اهداف به توصیه پیشوایان خود سر می دادند شعار «الرضا من آل محمد» بود.(21) این شعار احتیاط آمیز و دقیق پنهان کارانه که برای جلب حداکثر شیعیان و مردم، از شخص نامعینی از خاندان پیامبر(ص) سخن می گفت، فضای حیاتی برای پیشبرد اهداف عباسیان را فراهم می آورد و هدف اصلی آنان را پنهان می ساخت. پس از محمد بن علی فرزندش ابراهیم امام جانشین او شد.(22) وی دعوت را وارد فاز نظامی ساخت.(23) بدون آن که مبارزه پوشیده و پنهان کاری را متوقف سازد. در این زمان دو چهره برجسته دعوت عباسیان ابوسلمه خلال در کوفه و ابومسلم در خراسان اند(24) که بعدها اولی به دست دومی و دومی به دست منصور به قتل رسیدند.(25) ابراهیم امام در زندان حران به قتل رسید.(26) بنا به دستور او برادرانش به همراه چهارده نفر از عباسیان حمیمه را به قصد کوفه ترک گفتند و در کوفه به ابوسلمه خلال پیوستند.(27) در این هنگام ابوسلمه کوشید تا محل آنها را از نظر رهبران خراسانیان که شیعیان آل عباس بودند، پنهان دارد و قصد داشت تا امامت علویان را مستقر سازد. بدین منظور پیکی به مدینه فرستاد تا ابتدا با امام صادق (ع) و سپس به ترتیب با عبدالله محض و عمربن الحسین تماس حاصل کند.(28) اما به زودی حضور عباسیان در کوفه فاش شد و خراسانیان به یکباره با ابوالعباس سفاح به عنوان امام و خلیفه بیعت کردند. ابوالعباس نیز بلافاصله خود را به مسجد رساند و در نطق خود عباسیان را اهل بیت نامید و شایستگی های علویان را منکر شد.(29) بدین ترتیب عباسیان به سبب در دست گرفتن ابتکار عمل، تکیه بر احساسات قومی و نژادی سپاهیان ایرانی نژاد، سازمان دهی قوی، استفاده از فنون پنهان کاری و برنامه ریزی دراز مدت، توانستند به قدرت برسند.
5. اصلاح انقلاب: از آنجا که هدف عباسیان تغییر رژیم سیاسی موجود بود، در زمره انقلابی ها قرار می گیرند. از این منظر حرکت عباسیان را می توان در سه مقطع مورد مطالعه قرار داد: مقطع اول دوران اولیه است که می توان آن را مقطع فرصت سازی و سازماندهی تشکیلات خواند و از آغاز تا مرگ محمدبن علی ادامه داشت. مقطع دوم مرحله گسترش اعزام دعات و دسته های زیرزمینی است که با امامت ابراهیم امام پی گیری می شود. مقطع سوم ورود به فاز نظامی و عملیاتی است که در دوره دوم رهبری ابراهیم امام انجام می شود.(30) استراتژی نظامی عباسیان به سرکردگی ابومسلم و با کشتار کم سابقه او(31) حدود بسیاری رنگ و بوی قومی و ستیز ناسیونالیستی نیز به خود گرفته بود، نتیجه داد و با پیروزی سریعی همراه شد.
6. ارتباط با سایر رهیافت ها: روابط عباسیان با حسنیان، زیدیان و امامیه بر پایه رقابت عقیدتی و رقابت سیاسی استوار بود. البته تضاد آنها با حسنیان که همواره رقیب اول محسوب می شدند، بیشتر بوده است. ارتباط عباسیان با حنفیان پس از مرگ ابوهاشم نیز مبتنی بر اتحاد سیاسی و اتحاد عقیدتی بوده است که البته این تا هنگامی که عباسیان مشروعیت خود را مستقیماً از طریق عباس به پیامبر متصل نساخته بودند، ادامه داشت.
نتیجه گیری:
با شهادت حسین بن علی(ع) در کربلا، صحنه سیاسی اجتماعی جامعه به نحو مشخصی دستخوش تغییر و تحول گشت. تغییر و تحولاتی که زمینه های بسیار مساعدی را برای جنبش های ستیزه جوی هاشمی و کل هاشمیان فراهم ساخت و اقبال عمومی را متوجه آنان می کرد و همین اقبال و فضای مساعد عمومی است که انشعاباتی را نیز در میان هاشمیان پدید می آورد. این انشعابات را در دو پارادایم و نحوه نگرش فکری می توان تبیین نمود. پارادایم نخست پارادایم اعتقادی ـ سیاسی است که بیشتر به زیر ساخت های فرهنگی و اجتماعی جامعه می نگرد. عاشورا را نهضت پیروزی می داند که هدفش تغییر مناسبات اجتماعی جامعه در وهله اول بوده است به کار فرهنگی و اعتقادی بهای اصلی را می دهد. مبارزاتش اگر چه بر رژیم است، اما اصلاح طلبانه و تدریجی و پوشیده پنهانی است. این پارادایم پارادایم امامیه از شاخه حسینیان در رهیافت و گرایش علوی ـ فاطمی است. پارادایم دوم پارادایم سیاسی است که وجه غالب در آن با سیاست است، نه فرهنگ و مسائل اجتماعی ـ هدف در آن دست یابی به حکومت و خلافت تعبیر می شود. پیروان این پارادایم متفاوت و مختلف اند و انگیزه های گوناگونی دارند. در این پارادایم شاخه زیدیه و حسنیان از گرایش علوی ـ فاطمی گرایش و رهیافت علوی ـ غیر فاطمی و گرایش های عباسیان حضور دارند. همه این گرایش ها بر رژیم و علیه آن مبارزه می کنند.
و همه آنها کما بیش روش انقلابی دارند. زیدیه کمتر زیرزمینی بوده است اما آن دو دیگر به خصوص عباسیان از مبارزه زیرزمینی استفاده نموده اند.
نمودار مختصات روش شناختی رهیافت های هاشمی
نام رهیافتپارادایماندیشه سیاسیمبارزه درمبارزه باز/پوشیدهانقلاب/اصلاح
رژیم/ با رژیم
اعتقادیامامت به نص جلی،انقلابی در اهداف/
امامیهفرهنگیمرجعیت علمی ـ سیاسیمبارزه با رژیمپوشیده/پنهان کاریاصلاح گرایانه
سیاسیاماماندر روش
امامت به نص خفیپوشیده / زیرزمینی
زیدیهسیاسیپذیرش امامت مفضولبا رژیماقدام علنیانقلاب
تقدیم علی(ع) و اولاد
حسنیانسیاسیفاطمه به خلافتبا رژیمپوشیده / زیرزمینی انقلاب
حنفیانسیاسیامامت اولاد علی/ حنفیهبا رژیم پوشیده / زیرزمینیانقلاب
در ابتدای امامت از طریق
حنفیان
عباسیانسیاسیدر ادامه: امامت از طریقبا رژیمپوشیده / زیرزمینی/ علنیانقلاب
عباس و اتصال به پیامبر
نحوه تعامل گفتمان ها و رویکردهای مختلف هاشمی بدین قرار است که گفتمان اعتقادی سیاسی امامیه حقه با گفتمان سیاسی دیگر گروه ها، رابطه ای عادی و بدون برخورد خاص دارد و در دو حوزه جداگانه است. البته در برابر ادعاهای عقیدتی و افراطی، موضع مشخص دارد. امامیه نسبت به حسنیان، زیدیان (در درون رهیافت علوی ـ فاطمی) و حنفیان (علوی غیر فاطمی)، به ترتیب احساس نزدیکی بیشتری می نمود و نسبت به عباسیان، پیش از حکومت رابطه کمتر و پس از حکومت موضع مخالف و اعتراض آرام داشت. روابط حنفیان و کیسانیان با امامیه، زیدیان و حسنیان، از موضع برخورد نبود، اما پس از استحاله در عباسیان هماهنگ عمل می نمود. زیدیه، روابطش با امامیه رقابت آمیز است. زیدیان نسبت به حسنیان نوعی همبستگی دارند. با حنفیان و عباسیان، در موضوع امامت دارای اختلاف نظراند چرا که زیدیان معتقد به امامت امامان علوی فاطمی بودند. حسنیان، برخوردشان با زیدیان و حنفیان از موضع جذب، نسبت به امامیه، رقابت آمیز و در رابطه با عباسیان، ابتدا ساده نگرانه و سپس مبارزه جویانه است. اما عباسیان پیش از کسب قدرت، سعی در همراهی نشان دادن با همه گروه های هاشمی داشتند، اما پس از مسند نشینی قدرت به حذف و تخطئه فکری و فیزیکی گروه های موءتلف پرداختند.
جدول ارتباط رهیافت های هاشمی با یکدیگر
رهیافت هاامامیهزیدیهحسنیانحنفیانعباسیان
امامیه ائتلاف عقیدتیائتلاف عقیدتی رقابت عقیدتی رقابت عقیدتی
.....بی طرفی سیاسیبی طرفی سیاسیبی طرفی سیاسیبی طرفی سیاسی
زیدیهائتلاف عقیدتیاتحاد سیاسیرقابت عقیدتیرقابت عقیدتی
رقابت سیاسی .....ائتلاف عقیدتیائتلاف عقیدتیرقابت سیاسی
حسنیانائتلاف عقیدتیائتلاف عقیدتیائتلاف عقیدتی(درآغاز)رقابت عقیدتی
رقابت سیاسیاتحاد سیاسیرقابت سیاسیرقابت سیاسی
حنفیانرقابت عقیدتیائتلاف عقیدتیبی طرفی عقیدتیاتحاد عقیدتی
بی طرفی سیاسیائتلاف سیاسیرقابت سیاسیاتحاد سیاسی
عباسیانرقابت عقیدتیرقابت عقیدتیرقابت عقیدتیاتحاد عقیدتی
رقابت سیاسیرقابت سیاسیرقابت سیاسیاتحاد سیاسی