معرفی غایة المراد

غایة المراد فی شرح نکت الارشاد، از آثار ارزشمندفقهی شهید اول، رحمه الله، و شرح ارشادالاذهان علامه حلی است.

غایة المراد فی شرح نکت الارشاد، از آثار ارزشمندفقهی شهید اول، رحمه الله، و شرح ارشادالاذهان علامه حلی است.

به گواهی نسخه های موجود، مؤلف در مقدمه کتاب، آن را غایة المراد فی شرح نکت الارشاد نامیده است (ج 1/4) ولی در اجازه نامه هایی که برای ابن نجده (1) و ابن خازن (2) ، نوشته است، آن را غایة المراد فی شرح الارشاد نامیده و گویا لفظ «نکت » را برای کوتاهی سخن حذف کرده است. شهید در دروس، دوبار این اثر را شرح الارشاد نامیده است. (3) برخی فقهای دیگر نیز از آن به شرح الارشاد تعبیر کرده اند: شهید ثانی (4) و شیخ انصاری (5) . البته شهید ثانی با تعبیر حاشیة الارشاد هم از آن نام می برد. (6) همچنین شیخ انصاری نیز گاهی آن را غایة المراد (7) نامیده (همان گونه که صاحب جواهر) (8) و گاهی نکت الارشاد (9) . علامه مجلسی نیز، همین اسم را بر این کتاب نهاده است. (10) اصحاب تراجم هم از این اثر با عناوینی چون: شرح الارشاد، غایة المراد فی شرح الارشاد و نکت الارشاد یاد کرده اند. (11)

غایة المراد جاهای مشکل و مسائل اختلافی سراسر ارشاد الاذهان را توضیح و شرح داده و این که بعضی از شرح حال نویسان نوشته اند: «از آغاز فقه تا کتاب الایمان است.» (12) اشتباه بزرگی است.

مؤلف غایة المراد

غایة المراد از شهید اول است ولی علامه امینی، قدس سره، آن را به شهید ثانی نسبت داده است (13) ، در صورتی که نام کتابی که شهید ثانی در شرح ارشاد نوشته، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان است. شاید این اشتباه از آنجا ناشی شده که علامه ملامحمدباقر مجلسی، قدس سره، ضمن شمارش آثار شهید ثانی، از غایة المراد نام برده، یعنی به جای این که روض الجنان بنویسد، به اشتباه غایة المراد نوشته است. (14) روشن است که چنین لغزشهای قلمی برای نویسندگان رخ می دهد و علامه مجلسی بسیار بزگتر است که در دام چنین اشتباهی بیفتد. از طرفی خود آن بزرگوار نکت الارشاد را (که همین کتاب است) به شهید اول نسبت داده است. (15) شاگرد وی صاحب ریاض در این باره می نویسد:

«استاد استناد (16) [علامه مجلسی]، ایده الله تعالی،در اول بحارالانوار گفته است: «... وکتاب غایة المراد ... للشهید الثانی .» در حالی که غایة المراد در شرح ارشاد از شهید اول است و شرح شهید ثانی بر ارشاد، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان نام دارد.» (17)

چاپهای غایة المراد

ابن یوسف در فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار سابق کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری (چاپ تهران، سالهای 1313-1315) نوشته است:

«غایة المراد در سال 1302 در تهران چاپ شده است.» (18)

شیخ شمس الدین درباره غایة المراد نوشته است:

«در ایران بارها چاپ شده، یک بار بی تاریخ و یک بار در سال 1302ق.» (19)

شیخ آقا بزرگ تهرانی، طاب ثراه، نوشته است:

«بارها در ایران چاپ شده، از جمله در سال 1302ق.» (20)

«بارها در ایران چاپ شده، یک بار در 1302، و همچنین به قطع ربعی بدون تاریخ.» (21)

و نیز خان بابامشار نوشته است:

«در ایران در سال 1271 و در تهران سال 1302 چاپ شده است.» (22)

و یکی از معاصران نوشته است:

«در تهران در سال 1271 و 1302 چاپ شده است.» (23)

ولی درست این است که (پیش از چاپ مصحح و تحقیق شده به سال 1414ق) غایة المراد تنها یک بار در سال 1271 در ایران چاپ شده، ولی چون تاریخ چاپ در پایان جزء اول آن، در لابلای کتاب ذکر شده و در پایان، تاریخ چاپ نیامده است، شماری آن را چاپی مستقل غیر از چاپ سال 1271، پنداشته، و گفته اند: «یک بار هم بی تاریخ چاپ، منتشر شده است.»

بنابراین، سخن ابن یوسف، و به پیروی از وی شیخ شمس الدین و شیخ آقا بزرگ تهرانی که نوشته اند: در سال 1302 چاپ شده، اشتباه است; زیرا من همه نسخه های چاپی غایة المراد را در کتابخانه های قم، پاره ای کتابخانه های مشهد و تهران بررسی کردم، از جمله پنج نسخه چاپی در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی و چهار نسخه در کتابخانه مدرسه فیضیه و مسجد اعظم و کتابخانه آیت الله گلپایگانی و کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و یک نسخه در کتابخانه ای شخصی و در کتابخانه های روضه رضویه آستان قدس رضوی در مشهد و کتابخانه آستانه مقدسه حضرت معصومه، سلام الله علیها، و کتابخانه شماره 1 مجلس شورای اسلامی در تهران، حتی یک نسخه چاپی هم نیافتم. و این نسخه های دهگانه همگی در سال 1271 چاپ شده است و حتی یک نسخه از چاپ (فرضی) 1302 هم در ایران پیدا نشد و از اهل خبره و متخصصان فن هم، کسی را نیافتم که آن چاپ را دیده باشد.

یادآوری: غایة المراد چاپ 1271 (که تنها چاپ این کتاب است) پر از اشتباه است. بخشهای گسترده ای از کتاب، افتاده است، به گونه ای که تاکنون من در میان چاپهای سنگی، کتابی پراشتباه تر و پر سقطتر از آن ندیده ام.

چاپ دیگر غایة المراد، با تحقیق و استفاده از نسخه های خطی فراوان از سال 1373 شروع شده که تاکنون یک مجلد آن با این ویژگیها منتشر شده است: قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، تحقیق رضا مختاری، با همکاری علی اکبر زمانی نژاد، علی مختاری، سید ابوالحسن مطلبی، ج اول، 1414ق.، 416 + 512 صفحه وزیری. در این چاپ از هشت نسخه از نسخه های خطی غایة المراد که اکنون معرفی می شوند استفاده شده است. ارجاعهای ما در این جا همه به این چاپ از غایة المراد است.

نسخه های خطی غایة المراد

در کتابخانه ها، نسخه های خطی فراوانی از غایة المراد وجود دارد که عبارتند از:

الف. مشهد مقدس

1. نسخه کتابخانه مدرسه نواب، ش 262 فقه، نگارش 770.

2. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.2496، نگارش 1091.

3. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.2497، نگارش 802.

4. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.9681، نگارش 849.

5. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.10062، نگارش 941.

6. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.14355، بی تاریخ.

7. نسخه کتابخانه آستان قدس رضوی، ش.15887، نگارش 1129.

8. نسخه کتابخانه مدرسه باقریه، کتابت 922. (24)

9. نسخه کتابخانه مسجد گوهرشاد، ش.249، نگارش سده 11.

10. نسخه کتابخانه مسجد گوهر شاد، ش.1295، نگارش 1078.

ب. قم

11 . نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، رحمة الله علیه، ش 594، نگارش قرن نهم، یا دهم.

12 . نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.1407، نگارش 933.

13. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.5719، نگارش 928.

14 . نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.6156، نگارش 771.

15. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.7304، نگارش قرن نهم.

16. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.7708، نگارش 969.

17. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.8388، نگارش بخش نخست 982.

18. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.8875، نگارش 960.

19. نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی، ش.2/9415، نگارش 973.

20. نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی، ش.51-6، نگارش گویا 1023.

21. نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی، ش.165-7، بی تاریخ.

22. نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی، ش.142-32، نگارش 1073.

23. نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی، ش.33-32، نگارش 969.

24. نسخه کتابخانه شخصی آیت الله سید احمدزنجانی، ش.51، نگارش 956.

25. نسخه کتابخانه شخصی آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری، ش.1331، نگارش 976.

26. نسخه کتابخانه شخصی آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری، ش.1412، نگارش 1087. (25)

27. نسخه کتابخانه شخصی حضرت استاد استادی، نگارش 997. (26)

ج. تهران

28. نسخه کتابخانه مدرسه مروی، ش.487، نگارش 1282 (فهرست/391).

29. نسخه کتابخانه مدرسه مروی، ش.2/514، نگارش قرن 13 (فهرست/284).

30. نسخه کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری (سپهسالار سابق) ش.237، مشیر، نگارش قرن 11. (27)

31. نسخه کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ش.2467، نگارش 947 (فهرست، ج 441/1 و ج 348/5).

32. نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش.6739، نگارش 960 (فهرست، ج 16/349).

34. نسخه کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ش.24ج، نگارش 1024 (فهرست، ج 1/615).

35. نسخه کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ش.40ج، نگارش قرن 11 (فهرست، ج 1/615).

36. نسخه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ش.30ج، نگارش 1041 (فهرست، ج 1/362).

37. نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره 1)، ش.3376، نگارش قرن 11 (فهرست، ج 10، ص 1226).

38. نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره 1)، ش.3788، نگارش 999 (فهرست، ج 10/1774).

39. نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره 1)، ش.5148، نگارش قرن 10 یا قرن 11 (فهرست، ج 15/218).

40. نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره 1)، ش.1293، نگارش قرن 8. هنوز این نسخه فهرست نشده است.

41. نسخه کتابخانه ملی ملک، ش.845، نگارش قرن 11 (فهرست، ج 1/381).

42. نسخه کتابخانه ملی ملک، ش.5339، نگارش قرن 12 (فهرست، ج 1/381).

43. نسخه کتابخانه شخصی محمود فرهاد معتمد، ش.131، نگارش 917. (28)

44. نسخه کتابخانه نوربخش، ش.1/164، بی تاریخ (فهرست، ج 1/176).

د. شهرهای گوناگون

45. نسخه کتابخانه شخصی عالم شهید آیت الله قاضی طباطبایی، تبریز، نگارش 1065.

46. نسخه کتابخانه موزه عراق، بغداد، ش.2977، بی تاریخ (فهرست، ج 2، ص 248).

47. نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان، ش.10109، نگارش 873. (29)

48 . نسخه کتابخانه شخصی رضا همراه، همدان، نگارش جزء اول آن 875. (30)

49. نسخه کتابخانه شخصی میرحسینای قزوینی، قزوین، نگارش قرن 10. (31)

50. نسخه کتابخانه شاه چراغ، شیراز، ش.109، بی تاریخ (فهرست، ج 2/99).

51. نسخه کتابخانه دانشکده پزشکی علامه طباطبائی، شیراز، نگارش 1063. (32)

52. نسخه کتابخانه حسینیه شوشتریها در نجف اشرف، ش.876. (33)

53. نسخه کتابخانه دانشگاه لوس آنجلس در آمریکا، M 706 ، نگارش قرن 11. (34)

54. نسخه کتابخانه محدث نوری (35) از چگونگی این نسخه، و وضع کنونی آن، آگاهی نداریم.

55. نسخه کتابخانه خاندان صافی در نجف اشرف، نگارش 960. (36)

56. نسخه کتابخانه خوانساری در نجف اشرف، نگارش 1074. (37)

57. نسخه کتابخانه سید خلیفه، نگارش 860. (38)

58. نسخه کتابخانه خصوصی حاج آقای حیدری، ش.25، نگارش سده 11. (39)

59. نسخه کتابخانه خصوصی حاج آقا حیدری، ش.36، نگارش سده 13. (40)

تاریخ نگارش غایة المراد

شهید این اثر را در دو جزء تدوین کرده است: جزء اول از اول کتاب تا پایان کتاب العطایاست و جزء دوم از کتاب نکاح تا آخرین بخش ازارشادالاذهان; یعنی کتاب دیات.

تاریخ پایان یافتن جزء دوم، چنانکه در خاتمه بسیاری از نسخه های خطی کتاب آمده است، ظهر پنجشنبه نیمه ماه ذی القعده سال 757، در شهر حله بوده است. شهید، در اجازه ای که در سال 770 به ابن نجده داده است، از این کتاب چنین یاد می کند:

«فمما سمعه علی مصنفاتی کتاب غایة المراد فی شرح الارشاد.» (41)

در کتاب العتق هنگام شرح این جمله از سخن علامه: «ولو کان علیه دین بقدر ماله فهو معسر.» (42) برای استادش فخرالمحققین (م.771) با تعبیر «دام ظله » دعا کرده است و این تعبیر نشانه آن است که غایة المراد را در زمان حیات استادش فخر المحققین، نوشته است.

شهیددر غایة المراد از رساله اش در مناسک حج این چنین یاد کرده است: «وقد کنت ذکرت فی رسالة....» (ج 1/389) و همچنین به کتاب بیان خویش اشاره کرده است (ج 1/160) لیکن آن بخشی که نام «بیان » را برده، در همه نسخه ها وجود ندارد، بلکه فقط در بعضی نسخه ها آمده است، آن هم در حاشیه، نه در متن و گویا آن قسمتی را که در آن به کتاب «بیان » اشاره کرده، پس از به پایان بردن نگارش غایة المراد و شروع به نگارش بیان افزوده; زیرا کتاب بیان را پس از غایة المراد نوشته است; چون در بیان به تالیف دیگرش یعنی ذکری الشیعه ارجاع داده (43) با این که می دانیم، در اواخر عمر شریفش مشغول نگارش ذکری الشیعه بوده و نگارش جزء اول را آن به سال 784 به پایان رسانده و دیگر اجل مهلت نداده که بیش از همین یک جزء را تدوین کند.

ارزش فقهی و امتیازهای غایة المراد

افزون بر این که نویسنده این اثر، فقیهی بسیار بلند مرتبه و از بزرگ ترین و موشکاف ترین فقهای بزرگوار ماست، این اثر، ارزش و امتیازهایی دارد از قبیل:

الف. برخلاف پاره ای از نوشته های شهید، مثل الدروس، البیان و ذکری الشیعة که ناتمام مانده اند، غایة المراد، تمام و کامل است; یعنی مباحث مهم و مواضع مبهم ارشاد را از آغاز تا پایان شرح کرده و تنها در بابهای عبادات، خیلی مختصر بحث کرده، ولی در سایر بابها (که بیش تر نیازمند شرح است) بیش تر شرح، داده است و از این نظر کتاب کامل و متناسبی است.

ب. شهید در حل گروه های کور و مسائل مشکل و پیچیده و مورد اختلاف، مانند مواسعه و مضایقه تلاش گسترده کرده و در آنها به طور عمیق و به شرح بحث کرده و در مسائل روشن و ساده وارد نشده است.

ج. شهید مطالبی را به طور شفاهی از اساتیدش نظیر فخرالدین و عمیدالدین نقل می کند که پاره ای از آنها در آثار نگاشته شده این دو فقیه نیست، از باب نمونه:

قال شیخنا المرتضی الامام عمید الدین (قدس الله روحه) فی الدرس....

(ج 1/38)

نقله شیخنا عمیدالدین (طاب ثراه) فی الدرس عن مفیدالدین....

(ج 1/71)

سمعت من شیخنا الامام فخرالدین ولد المصنف انه رجع عن هذه المسالة.

(ج 1/188)

اعلم ان المحقق نجم الدین اورد سؤالا هنا، و اجاب عنه فی کتابه اجمالا وفی درسه تفصیلا، و تقریره... هکذا نقل عن المحقق فی الدرس.

(ج 1/243-244)

د. تتبع گسترده شهید در متون فقهی یکی از برتری های غایة المراد است، به عنوان مثال بنگرید:

و نقل عن الشیخ فی الخلاف منع امامة الاعمی، لعدم تحرزه من النجاسات غالبا. و لم اجده فی الکتاب.

(ج 1/161-162)

هذا الفرع من خصوصیات المصنف (رحمة الله)

(ج 1/187)

و هذا الفرعان لم اظفر بهما لاحد سبق فلینظرا.

(ج 1/276)

و اعلم انی تصفحت کتب اصحابنا (رضوان الله علیهم)، فلم اجد احدا قال بالضمان فی هذه الصورة الا المصنف (رحمه الله) فی هذا الکتاب، و حکم فی التحریر بالضمان فیها ثم استشکله، و قد نص نجم الدین و المصنف فی باقی کتبه علی عدم الضمان.» (44)

و اعلم انه لم یرد فی کتب متقدمی الاصحاب الا الوقف علی الکافر، غیر المبسوط، فانه صرح بالذمی، والظاهر ان مراد الاصحاب ذلک. (45)

و اما الاولاد الاصاغر فقد نقل المصنف عن الشیخ هنا و فی التحریر انه حکم باسترقاقهم، و کذا نقله شیخنا عمیدالدین رحمه الله فی الکنز عن الشیخ فی النهایة، ولم اجده فی شی ء من کتب الشیخ، و هما اعرف بما قالا، و اما المفید رحمه الله و سلار و ابن حمزة فحکموا بالاسترقاق. ولعل المصنف اراد بالشیخ هنا المفید رحمه الله، ولکنه غیر ما اعتاد اطلاقه. (46)

و ما علیه المعظم کالشیخ الصدوق و ابن عقیل و ابی الفضل الجعفی صاحب الفاخر و الشیخ ابی عبدالله المفید والشیخ ابی جعفر فی النهایة والمبسوط و الخلاف وابن البراج فی المهذب والکامل والموجز والصهرشتی فی التنبیه و ابن حمزة و ابی منصور الطبرسی فی الکامل وابن ادریس و المحقق والامام المصنف; فان هؤلاء لم یستثنوا المعتاد ولاغیره علی ما طالعته من کتبهم فی هذا الباب، ولعل بعضهم وافق فی غیر هذه الکتب او فیها فی موضع آخر. ونقل شارح المختصر عن اتباع الشیخ وعن ابن ادریس موافقة الشیخ فی القول الاول مشکوک فیه. (47)

التقیید فی سن الصبی بالعود قبل السنة غریب جدا; فانی لم اقف علیه فی کتب احد من الاصحاب مع کثرة تصفحی لها ککتب الشیخین وابن البراج وابن حمزة و ابن ادریس وابنی سعید و غیرهم من القائلین بالارش مع العود وابن الجنید ومن تبعه... ولافی روایاتهم، ولاسمعت من احد من الذین لقیتهم... وانما هذا شی ء اختص به المصنف قدس الله روحه فیما علمته فی جمیع کتبه التی وقفت علیها، حتی انه فی التحریر علله بانه الغالب ولا اعلم وجه ما قاله، وهو اعلم بما قال.... (48)

ه. از دیگر فایده های غایة المراد: بسیاری از کتابها و رساله های پیشینیان که امروزه در دست نیست، مطالبی نقل کرده و دیگران مثل ابن ادریس، محقق، فاضل آبی، علامه و فخرالدین هم آن مطالب را از آن کتابها، در آثار خود نقل نکرده اند.

حضرت آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی، بر این باور است که شهید اول بیش از محقق و علامه آثار قدما را در اختیار داشته و از آنها فراوان نقل کرده است.

در ذیل، اسامی کتابها و رساله های ناپدید شده را که شهید در جلد اول غایة المراد (چاپ جدید) از آنها نام برده و مطلبی نقل کرده است می آوریم. همه این موارد منحصر به آثار شهید است و علمای پیش از شهید در آثار خود مطالبی که شهید از این منابع نقل کرده است، نیاورده اند و از این جهت، اهمیت این امر بهتر روشن می گردد.

1. الکامل، از ابن براج/505.

2. الروضة، از ابن براج/15.

3. الموجز، از ابن براج/16.

4. البشری، از سید احمدبن طاووس/78.

5. الفاخر، از ابوالفضل جعفی /155.

6. الواسطة، از ابن حمزه 274/، 281، 283، 501.

7. المنهج الاقصد، از نجیب الدین محمد بن ابی غالب/18.

8. المفید فی التکلیف، از شیخ ابوالحسن محمدبن محمد بصروی/72.

9. غایة الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام، از علامه حلی/431، 448.

10. النیات، از قطب الدین راوندی/37.

11. النیات، از معین الدین مصری/73.

12. الرافع، از رکن الدین جرجانی/25.

13. الحاوی، از رکن الدین جرجانی/25.

14. رسالة فی المضایقة، از ورام بن ابی فراس/99، 104، 105.

15. رسالة فی المضایقة، از شیخ ابوالحسن علی بن منصوربن تقی حلبی/99.

16. رسالة فی قضاء الفوائت، از شیخ یحیی بن سعید حلی/101.

17. رسالة فی الایراد علی تعریف القواعد للطهارة، از نصیرالدین کاشی/21.

همچنین شهید از بسیاری از عالمان بزرگ مطالبی نقل کرده و به کتاب خاصی از آنها نسبت نداده است، نام بعضی از آنان که در جلد اول کتاب (چاپ جدید) آمده از این قرار است:

1. ابوعبدالله حسین بن غضائری/71.

2. مفیدالدین محمد بن جهیم/71-72.

3. ابوعبدالله صهرشتی/240.

4. بزنطی/281.

5. سید ضیاء الدین بن فاخر/100.

6. ابوعلی حسن بن طاهر صوری/100.

7. سدیدالدین محمود حمصی/100.

8. ابوصالح حلبی/151.

9. ابوالفضل جعفی، معروف به صابونی/151، 241، 247، 250، 281، 349.

درخور توجه است مطالبی که درغایة المراد از این بزرگان نقل شده در هیچ یک از نگاشته های چاپ شده کسانی مانند: ابن ادریس، محقق حلی، علامه و فخرالمحققین وجود ندارد و ما مواضعی را که شهید مطلبی از کتابهای اشخاصی مثل ابن بابویه و ابن ابی عقیل و ابن جنید نقل کرده و عالمان پیش از شهید مانند محقق و فاضل آبی و علامه و فخرالدین آن مطلب را در کتابهای خویش آورده اند که در این ستون ذکر نکردیم.

جا دارد اشاره شود که شهید در غایة المراد، سه روایت نقل کرده که در مصادر پیش از شهید، تاکنون پیدا نشده و این روایات در جلد اول صفحه های: 135، 335 و 450 آمده است. در دیگر مجلدات به جز جلد اول نیز شهید مطالبی از اشخاصی که امروز آثارشان در دست ما نیست، نقل کرده و بسا این مطالب در کتابهای فقهی پیش از شهید هم (که امروزه در اختیار ما هست مثل آثار علامه) نباشد و اینک نمونه ای از آن کتابها:

1. الملاذ، از سید احمد بن طاووس.

2. الرائع، ازراوندی.

3. الکافی، از ابومنصور طبرسی.

4. التنبیه، از صهرشتی.

5. رساله صفی الدین محمدبن معد علوی موسوی.

و. از دیگر ویژگیهای غایة المراد نظم زیبا و دسته بندی دقیق مسائل و درنیامیختن فروع گوناگون است، از باب نمونه: تقسیم و سامان بندی شهید در مباحث باب ارتماس در کتاب صوم را (ج 1/305-306) مقایسه کنید با همین بحث در مختلف علامه /218-219 که در مختلف، فروع مساله از هم جدا نشده است.

ز . شهید در غایة المراد، بعضی از اشتباههای سندی روایات در اسناد تهذیب و پاره ای از کتابهای فقهی و نیز استنادهای اشتباه به فقها را یادآورد شده است، از باب نمونه:

وفی بعض نسخ التهذیب ونقله فی المختلف «عن الحسن بن یقطین » و فیه حذف رجلین; لان الحسن رواه عن اخیه الحسین عن علی بن یقطین، کما هو فی الاستبصار.

(ج 1/219)

ربما ینسب الی ابن ادریس و هو خطا.

(ج 1/275)

فی الخلاف والاستبصار: لایفسد، کذا نقله ابن ادریس، والذی ذکره فی الاستبصار بعد ایراد الروایة....

(ج 1/416)

افزون بر اینها، این کتاب مباحث سودمند و فایده های فراوانی دارد که به یک نمونه اشاره می کنیم و آن این که از سخنان شهید در غایة المراد معلوم می شود که نسخه های اصلی و صحیح و ارزشمند زیادی در دست یا در اختیار شهید بوده و از آنها نقل کرده است:

هذا القول لیس فی اکثر نسخ الکتاب، ولکنه ملحق بغیر خط المصنف علی الاصل.

(ج 1/117)

هکذا اورده المحقق فی المعتبر، رایته بخطه.

(ج 1/247-248)

ولقد شاهدتها فی خط الشیخ بیده فی النهایة، وعلیها همزة مفردة ایذانا بانها مهموزة.... (49)

ان شیخنا الامام فخرالدین (دام ظله) ولد المصنف (طاب ثراه) اصلحها عملا بالاذن العام له من والده، فجعلها «معسر» و کتب علیها بخطه.... (50)

وهو فی بعض نسخ المقنعة، و جدته بخط ابن ادریس (رحمه الله) ونسبه الی نسخة علیها خط المفید (رحمه الله) مع ان فی اصل نسخة ابن ادریس بالمقنعة محض مذهب الشیخ ابی جعفر (رحمه الله) الاتی وهو فی اکثر النسخ، وقد صرح به المفید (رحمه الله) فی موضع آخر من المقنعة. (51)

هذه المسالة مضروب علیها فی اصل المصنف الذی بخطه، وهی موجودة فی اکثر النسخ... و انا نقلتها من خطه فی اصلی. (52)

شیوه شهید درغایة المراد

در مباحث گذشته زیر عنوان «ارزش فقهی و امتیازهای غایة المراد» نکاتی چند که نشان دهنده روش شهید در این کتاب است ذکر شد و اکنون هم نکاتی بر آن می افزاییم:

الف . بیش تر، شهید روایات را از کتاب تهذیب شیخ طوسی، نقل می کند، مگر جاهایی که تصریح به غیر آن کند، از این روی بسا روایتی را «صحیحه » دانسته، ولی در کتاب کافی «حسنه » است; زیرا در اسنادش، ابراهیم بن هاشم قمی است و مشهور، روایات وی را حسنه به شمار می آورند، با این که از روایاتی که در تهذیب نقل می کند و ابراهیم بن هاشم در اسنادش هست، تعبیر به «حسنه » کرده است.

ب . شهید در غایة المراد، مطلبی از فقهای عامه (به جز مواردی بسیار اندک) نیاورده است. و در جایی می نویسد:

«والذین اشار الیهم الشیخ من العلماء غیر معتبری القول; فان الظاهر انهم من العامة، والقول للخاصة. ولم یصرح احد منهم قبله بهذا فیما علمته ».

(ج 1/414-415)

ج. شهید گاه از بعضی رساله هایی که در یک موضوع نوشته شده، با تعبیر «مساله » یاد کرده است:

... ورام بن ابی فراس (رضی الله عنه) صنف فیها مسالة حسنة القواعد جیدة المقاصد.

... علی بن منصور بن تقی الحلبی عمل فیها مسالة طویلة.

(ج 1/99)

... نقله عنه ولده یحیی فی مسالته فی هذا المقام.

(ج 1/100-101)

... کابن ادریس، فانه قال فی المسالة المسماة «خلاصة الاستدلال.»

(ج 1/102)

همچنین ابوالصلاح حلبی هم از «رساله » به «مساله » تعبیر کرده است:

«واستیفاء ما یتعلق بهذا الفن من الکلام یطول، وقد بسطناه فی مقدمة کتاب العمدة، و مسالتی «الشافیة » و «الکافیة ».» (53)

و پیش از این دو بزرگوار نجاشی، این تعبیر را در شمار آثار شیخ مفید به کار برده است:

«مسالة فی تحریم ذبائح اهل الکتاب.» (54)

د . دانش اصول فقه، بویژه مبحث اصول عملیه، از زمان شیخ انصاری، شاهد دگرگونیها و پیشرفتهای بسیاری بوده و چون آن زمان پاره ای از این مباحث به خوبی تنقیح نشده بوده، گاهی به مسائلی بر می خوریم، که با مبانی علمی که امروزه در علم اصول ثابت شده است، ناسازگاری دارد، به عنوان مثال: شماری در موضوعی به «اصالة البراءة » تمسک کرده اند و علامه در رد استدلال آنان در مختلف (ج 1/282-283) نوشته است: «احتیاط معارض با اصالة البراءة است » و شهید در جواب علامه نوشته است:

«احتیاط، نمی تواند در برابر اصل براءت مقاومت کند; زیرا دلیل ظنی با دلیل قطعی معارضه نمی کند.»

همچنین علامه در مختلف، بوییدن گلها را بر محرم حرام دانسته است و برای تحریم به چند دلیل، از جمله به احتیاط استدلال کرده و شهید استدلال وی را چنین رد کرده است:

«... و معارضة الاحتیاط بالاصل.»

(ج 1/404-405)

و در جایی دیگر نوشته است:

«والاحتیاط معارض باصل البراءة.»

(ج 1/115)

با این که می دانیم. براءت و احتیاط هیچ گاه ناسازگاری ندارند و هر کدام مجرای مخصوصی دارند و افزون بر این، هر دو از اصول عملیه اند و ارزش علمی یکسانی دارند و نمی توان گفت احتیاط دلیل ظنی و براءت دلیل قطعی است.

ه . از ویژگیهای قلم شهید، متانت و موجزنویسی است. وی، مطالب فراوان را با عبارتی کوتاه و گذرا بیان کرده و نوشته های علما یا روایات را به گونه بسیار خلاصه آورده است، به عنوان مثال، علامه در مختلف در شرح مساله قصد نماز در صید تجاری، نوشته است:

«... ولانه سفر مباح، وکل مباح یجب فیه القصر، اما الصغری فلان التقدیر ذلک، ولانتفاء وجوه القبح عنه، اذ طلب التجارة اما واجب او مستحب، واقل مراتبه الاباحة اذا خلت عن المفاسد، ولانه موجب لقصر الصوم، ولو لم یکن سائغا لما جاز الافطار.

واما الکبری فظاهرة; لان القول بوجوب قصر الصوم مع القول بوجوب الاتمام فی الصلاة مما لایجتمعان، والاول ثابت فینتقی الثانی.

اما بیان عدم الاجتماع فلان مناط الترخص قصد المسافة مع تسویغ السفر، لانه لو لم یکن کذلک لما جاز القصر فی الصوم عملا بالمقتضی، وهو قوله تعالی: (کتب علیکم الصیام)، (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه) السالم عن معارضة کون القصر المخصوص مناطا، واذا کان القصد المخصوص مناطا وجب تاثیره فی صورة النزاع عملا بالمقتضی. » (55)

وشهید همین را در غایة المراد خلاصه کرده و نوشته است:

«... ولانه سفر مباح الافطار، وکل مباح یقصران فیه للتنافی بین قصر الصوم واتمامها; لان مناط الرخصة القصد المباح للمسافة، والا لحرم الافطار لقوله تعالی: فمن شهد لسلامته عن معارضة کون القصد مناطا، فیؤثر فی الصلاة عملا بالمقتضی.»

(ج 1/221)

شهید ثانی ایرادهای علامه نصیرالدین کاشی را بر تعریف طهارت در قواعد نقل کرده و نوشته است:

«ا. یخرج بقوله: «غسل بالماء» غسل الارتماس; لان الغسل بالماء هو اجراؤه علی البدن، ولم یحصل هاهنا الا تباعد اجزاء الماء عن امکنتها لیخلو للبدن الداخل فیه مکان یشغله، ومرور البدن علی الاجزاء المائیة وان حصل لکنه لیس بغسل.

ب. یخرج الوضوء بالمسح فیها اذا کان الوجه والیدان مجروحة وعلیها جبائر لایمکن نزعها ولاایصال الماء الی البشرة; فان الحکم هاهنا المسح بالماء، وهو خارج عنه.

ج. یخرج الوضوء مطلقا; فانه مرکب من غسل بالماء ومسح به وکل مرکب من شیئین متغایری الوجود لایصدق کل منهما علی ذلک المرکب، فلایصدق علی الوضوء انه غسل بالماء، وظاهر انه لیس مسحا بالتراب.

وهذه الثلاثة واردة علی عکسه.» (56)

و شهید اول این ایرادهای سه گانه را به یک ایراد برگردانده به طور کامل خلاصه کرده و نوشته است:

«یخرج الوضوء المطلق والطهارة المسحیة کوضوء المسح و تیمم الثلج والارتماسیة.»

(ج 1/21)

ذیل عنوان بعدی; یعنی «بعضی از آراء شهید در غایة المراد» نیز نکاتی چند که با شیوه شهید در این کتاب در پیوند است، ذکر می شود.

پاره ای از آرای شهید در غایة المراد

الف . شهید به تبعیض در حجت بودن خبر عقیده دارد، بدین معنی که وقتی بخشی از خبر به جهتی مثل تعارض، از حجت بودن بیفتد، بقیه آن، معتبر و حجت است:

«عمل نکردن به بخشی از روایت، باعث نمی شود که سایر بخشها بی اعتبار شمرده شود.»

(ج 1/303-304)

همچنین در جایی دیگر می نویسد:

«گفته نشود که این دو روایت، مطالب دیگری مثل... دارند که هیچ کس به آن معتقد نیست; زیرا پاسخ می دهیم: ... ما آن مطالب زائد را که دلیل بر بی اعتباریش داریم، رها می کنیم و سایر بخشها را قوی و معتبر می دانیم.»

(ج 1/373)

ب. شهید، گاه درباره رجال حدیث سخن می گوید، نظیر موارد ذیل:

قلت و فی طریقها السکونی، و هو عامی، والشیخ المصنف اورده فی من لایعتمد علیه فی الخلاصة. والاولی عدم الاعتماد علی ما یتفرد به; فان الاصحاب وان اعتبروا روایة بعض المخالفین الا انه مع التنصیص علی توثیقه، وهذا لم ینصوا علی توثیقه، وکفی بمذهبه جارحا. (57)

الطریق الی مسمع ضعیف جدا... ولو احتج بما رواه النوفلی عن السکونی... قلنا: السکونی ضعیف ایضا، والنوفلی ضعیف. وقد توقفت انت فیما یرویه فی الخلاصة، فحینئذ، الاولی العمل علی المشهور من التفصیل; لروایة جمیل. (58)

وفی الطریق ابان بن عثمان، وفیه ضعف.

(ج 1/259)

وفی طریقها سهل ابن زیاد، وضعفه الشیخ فی مواضع والنجاشی وابن الغضائری; ومحمدبن حسن بن شمون، وهو غال ضعیف جدا متهافت; و عبدالله بن عبدالرحمن الاصم، وهو ضعیف لیس بشی ء. (59)

ج . شهید در این کتاب آرا و دیدگاههایی در اصول فقه ابراز کرده است، نمونه ها:

و بالجملة العمدة فتوی مشاهیر الاصحاب... والاولی العمل بفتوی الاصحاب، وهو الحجة هنا، ولاتعویل علی الروایة، ولهذا عمل بها من طرح اخبار الاحاد بالکلیة (60) .

فالاکثر من الاصحاب ویکاد یکون اجماعا منهم علی النجاسة. ولعله الحجة.

(ج 1/66)

المعتبر افادة الظن الذی اعتبره الشارع.

(ج 1/339)

الاجماع المنقول بخبر الواحد حجة.

(ج 1/131)

التکلیف یکفی فیه الظن الغالب، لانا متعبدون به فی کثیر من الاحکام.

(ج 1/131)

العادة لیست حجة علی الشرع مع تسلیم عادتهم.

(ج 1/270)

المفرد المحلی بلام الجنسیة للعموم، والعام کالناص علی الجزئیات.

(ج 1/235)

النکرة فی سیاق النفی تعمم، والعبرة بعموم اللفظ لابخصوص السبب.

(ج 1/234-235)

فان قیل: نزلت الاولی فی جابر... قلنا: لو سلم فالعبرة بعموم اللفظ.

(ج 1/121)

فلو وجب لتاخر البیان عن وقت الحاجة، وهو باطل بالاتفاق.

(ج 1/157)

مفهوم الحصر حجة لما تقرر فی فن الاصول.

(ج 1/157-158)

فعل النبی (صلی الله علیه وآله) لایدل علی الوجه، وقد تقرر فی الاصول.

(ج 1/174)

الامر بالشی ء یستلزم النهی عن ضده، والنهی مفسد.

(ج 1/103)

الامر بالشی ء نهی او مستلزم للنهی عن ضده، والحصولان متضادان لتضاد الاکوان هنا، والنهی مفسد.

(ج 1/186)

واجاب ابن ادریس والمحقق والمصنف فی المختلف بعدم ثبوت الاجماع بخلاف المرتضی، وقد نقله عنه الشیخ و یشکل بان مخالفة المعروف لایقدح عندنا.

(ج 1/130-131)

و قد یعلم نسبتها [ای الفتوی] الیهم (علیهم السلام) باشتهارها وان کان اصلها ضعیفا، کما یعلم مذاهب الطوائف بنقل اتباعهم.

(ج 1/317)

ان المذهب قد یعرف بخبر الواحد الضعیف لاشتماله علی القرائن. (61)

د. می دانیم که استدلال و عمل به قیاس در فقه شیعه مردود است، اینک مواردی چند که شهید آنها را به خاطر قیاسی بودن رد کرده ذکر می شود. توجه به این موارد، استدلالهایی را که شهید آنها را قیاس دانسته است، روشن می سازد:

شهید در بحث خریدن آب به قیمتی بیش از ثمن المثل برای وضو، نوشته است:

«... ویحتمل عدم الوجوب مطلقا; لان التحصیل انما یصرف الی المعهود، والشراء بالغبن غیر معهود، خصوصا الفاحش، ولانه لو نجس ثوبه لم تقرض النجاسة عند عدم الماء، فکذلک هنا.

ویمکن الجواب بمعارضة الحقیقة اللغویة الراجحة هنا، والثانی قیاس، مع معارضة النص او الظاهر.»

(ج 1/56)

و درباره زکات فطره اگر تا بعد از ظهر عید فطر، کنار گذاشته نشود شماری گفته اند: واجب است به نیت قضا بپردازد، شهید می نویسد:

«... و به قال المصنف فی المختلف و...; لعموم «قد افلح من تزکی »... و احادیثنا، وعدم المعارض; اذ لیس الا وقت خروج الاداء ولایصلح. قال فی المختلف: «کخروج وقت الدین و.... ». قلت: قیاس محض.»

(ج 1/283-284)

و در بحث حقنه در کتاب صوم می نویسد:

«وصرح فی المختلف بوجوب القضاء بالحقنتین; لانه وصل الی جوفه المفطر فاشبه الابتلاع، ویشکل بانه قیاس محض، وبانتقاضه بمضمضة الصلاة.»

(ج 1/320)

و درباره اکتفا کردن به یک بار نیت برای روزه تمامی ماه مبارک رمضان، می نویسد:

«والاکثر... علی الاجتزاء بالنیة الواحد للشهر کله، وادعی المرتضی والشیخ الاجماع، وهو الحجة ان تحقق.

وربما قیل: عبادة واحدة حرمته واحدة، ویخرج منه بمعنی واحد هو الفطر، فهو کصلاة واحدة. وهذا الزامی; لانه قیاس.»

(ج 1/320)

و در باره محرمات احرام گوید:

«حرم المفید والمصنف فی المختلف شم الریاحین... لان الطیب موجود وهو علة التحریم بالمناسبة والدوران، فیثبت التحریم هنا... والقیاس باطل، خصوصا ما علل بالمناسبة والدوران....»

(ج 1/404-405)

و درباره قربانی نذری گفته است:

«... والحمل علی السیاق [ای سیاق الهدی المقتضی لتعینه للذبح ولو لم یتقدم نذر] قیاس. »

(ج 1/450)

ه. در مواردی شهید درباره عالمان گذشته سخن گفته است:

... و حملها الصدوق علی الموطوءة بملک الیمین فی الامة والذمیة.... قلت: وهذا یدل علی شدة اضطلاع الشیخ الصدوق (رحمه الله) بعلم القواعد الاصولیة وتعمقه فیها، مع کثرة حفظه وجودة ضبطه (رضی الله عنه).

... فزال ما ذکره ابن ادریس من المؤاخذة للشیخ المضطلع بالادب وغیره. (62)

والظاهر انه مراد الشیخ ابی جعفر (رحمه الله)، کذا صرح به ابن البراج فی الکامل والموجز، وهو تلمیذ الشیخ (رحمه الله) و مختصه، فلعله سمع منه ان ذلک هو المراد. وکذلک ابن ادریس ذکر ان المراد ذلک. (63)

... و هو انسب; لشدة اطلاع ابن ادریس علی تصانیف الشیخ وغیره. (64)

و . در پایان دو فایده از فواید غایة المراد را ذکر می کنیم; در بحث مواسعه ومضایقه می نویسد:

«این مساله از مسائل مهم فقه است و این جا معرکة الآرای بزرگی بین فقهای امامیه (رحمهم الله) است و هفت نظریه، از آنان، به ما رسیده است.»

(ج 1/99)

و به مناسبتی می نویسد:

«بعضی از مخالفان، از به کار بردن واژه «صلاة » در دعا بر غیر انبیا، منع کرده اند... وشگفتا که برخی کاربرد آن را در حق حضرت علی و اولادش، علیهم السلام، جایز ندانسته اند، بان آن که خدای سبحان درباره آن حضرت می فرماید: و انفسنا و انفسکم، و آن نفس دعوت شده، برابر بیان روشن مفسران، علی، علیه السلام، بوده. افزون بر این، ما درباره آحاد مردم، اطلاق «صلاة » راجایز می دانیم، پس چرا در حق اهل بیت پیامبر(ص) ممنوع باشد؟»

(ج 1/270-271)

در این کتاب، مباحث ادبی ارزشمند و فواید سرشار و کارآمدی وجود دارد که ما به جهت خودداری از به درازا کشیدن، به آنها نپرداختیم.

کتابهای اثرگذار بر غایة المراد

هنگام نگارش غایة المراد، شمار فراوانی از آثار و کتابهای قدما در اختیار شهید بوده است، کتابهایی که بسیاری از آنها امروزه در بین ما نیست.

شهید افزون بر کتابهای فقهی از کتابهای حدیث و تفسیر، ادبیات و اصول الفقه نیز بهره فراوان برده است.

شهید در این اثر از کتابهای زیادی نام می بردو نقل می کند، ولی همه جا از آنها به صورت مستقیم استفاده نکرده و از خیلی از آنها با واسطه نقل می کند.

ما پس از پی گیری طولانی و بررسی گسترده و ژرف، منابع اثرگذار بر غایة المراد را شناسایی کرده ایم. روشن است که شهید به صرف نقل، قناعت نکرده، بلکه هر جا مطلبی را از منبعی نقل می کند، به تجزیه و تحلیل و بررسی آن می پردازد. البته شهید برابر رسم آن روزگار (که مطالبی را از کتابی می گرفته اند و نام ماخذ را نمی بردند) نام هیچ کدام از این مآخذ را ذکر نکرده است، ولی در پاورقیهای چاپ جدید، آن منابع وجای مطالب نشان داده شده است. به عنوان مثال، می نویسد:

«لهم عموم الامر بالصلاة او اطلاقه فلا یخص او یقید بخبر الواحد، لمنافاته... و یوید ذلک روایات، منها: روایة العلاء عن محمد عن احدهما....»

(ج 1/133)

دراین عبارت، شهید تحت تاثیر سخن محقق در معتبر بوده است، چون محقق دراین باره می نویسد:

«لنا: ان الامر بالصلاة مطلق، والتقیید ینافیه، فلایثبت بخبر الواحد، ویؤید ذلک روایات، منها: ما رواه العلاء عن محمد عن احدهما....» (65)

همو می نویسد:

«... ففی روایة یعقوب بن شعیب عن العبدالصالح: یجوز دفعها الی المستضعف. و فی الطریق ابان بن عثمان، و فیه ضعف، مع ندورها....»

(ج 1/259)

شهید در این جا نیز متاثر از سخن محقق حلی در معتبر است که می نویسد:

«... وفی روایة یعقوب بن شعیب عن العبد الصالح (علیه السلام) قال: «اذا لم یجد دفها الی من لاینصب ». و هی نادرة، و فی طریقها ابان بن عثمان، وفیه ضعف....» (66)

شناسایی مصادری که بر این کتاب اثر گذارده اند کاری بی مانند در تصحیح کتابهای شیعه است که در تصحیح غایة المراد صورت پذیرفته است. فلله الحمد علی ما انعم.

به دست آوردن مصادر نویسنده، گامی بلند در راه رفع دشواریهای کتاب و اطلاع بر اشتباههای آن است و افزون بر این، سیر تاریخی و تطورات مسائل فقهی را می نمایاند. ما این جا نام شماری از مآخذی را که شهید تحت تاثیر آنها قرار داشته می آوریم:

المعتبر.

اجوبة المسائل العزیة.

کشف الرموز.

مختلف الشیعة.

نهایة الاحکام.

ایضاح الفوائد.

افزون بر کتابهای بالا، گاه از منابعی دیگر مانند مجمع البیان امین الاسلام طبرسی هم بهره برده است (ج 1/149-150). ولی کتاب مختلف الشیعة از این نظر در صدر کتابها قرار دارد. علامه نیز در مختلف و سایر کتابهای خود از آثار فقهی محقق حلی، بهره برده و ارشاد الاذهان بیش از هر منبعی، تحت تاثیر شرائع الاسلام قرار گرفته است.

کتابهای اثر پذیرفته از غایة المراد

غایة المراد، از مهم ترین مصادر کتابهای فقهی متاخر شمرده می شود و شاید بتوان گفت: هیچ کتاب جامع و مهم فقهی مانند: مفتاح الکرامه، جواهر و مکاسب شیخ انصاری پس از غایة المراد تدوین نشده، مگر آن که، به طور مستقیم یا با واسطه، از غایة المراد استفاده کرده است، اینک نام شخصیتها یاکتابهایی راکه بیش از دیگران از آثار شهید، بویژه غایة المراد بهره برده اند ذکر می کنیم:

1. فاضل مقداد در التنقیح الرائع.

2. ابن فهد حلی در المهذب البارع.

3. شهید ثانی در بیشتر آثار خود.

4. محقق کرکی درجامع المقاصد و سایر آثار خود.

5 . سید محمد عاملی (صاحب مدارک) در مدارک الاحکام.

6 . فاضل هندی در کشف اللثام.

ما در این کتابها و همچنین کتابهای دیگر، مطالب فراوانی می یابیم که از غایة المراد گرفته شده اند، بدون این که به آن ارجاع دهند، چنانکه پیش ترها مرسوم و معهودبوده واین شیوه، نقصی به شمار نمی آمده است، نمونه ها:

1. غایة المراد، ج 1/475-476، با جواهرالکلام، ج 21/28. ملاحظه شود که عبارت جواهر، عین همان عبارت غایة المراد است که بدون ذکر ماخذ، برگرفته شده است.

و پاره ای از اشتباههایی که در پاره ای از نسخه های غایة المراد بوده به مفتاح الکرامه و از آن جا به جواهر الکلام راه یافته، از باب نمونه: مقایسه شود بین مفتاح الکرامه، ج 2/467 با جواهر الکلام، ج 10/287 و غایة المراد، ج 1/150 151.

و اینک مواردی از کتابهای پس از غایة المراد که بدون ذکر ماخذ، از غایة المراد، نقل کرده اند:

1. التنقیح الرائع، ج 1/28، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/9-11.

2. التنقیح الرائع، ج 4511/ 452، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/391-392.

3. التنقیح الرائع، ج 1/519 521، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/455-457.

4. المهذب البارع، ج 1/387 388، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/159-160.

5 . جامع المقاصد، ج 2/286 287، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/147، 149.

6 . مدارک الاحکام، ج 1/260، مقایسه شود با غایة المراد، ج 1/39-40.

شرحها و حاشیه های غایة المراد

شرح و حاشیه ای بر غایة المراد سراغ نداریم، جز حاشیه ای از میرزا محمد تنکابنی، صاحب قصص العلما، که تهرانی در ذریعه (ج 6/109) آن را معرفی کرده است.

پی نوشتها:

1. «بحارالانوار»، ج 107/195.

2. «بحارالانوار»، ج 107/187.

3 . «الدروس الشرعیة »59/ و 275.

4 . «الروضة البهیة »، ج 2/51، 107; ج 3/255.

5. «المکاسب »/185.

6. «مسالک الافهام »، ج 1/111.

7. «المکاسب »/93، 96.

8. «جواهر الکلام »، ج 21/27، 30.

9 . «المکاسب » /95.

10. «بحارالانوار»، ج 1/10.

11. «الذریعة »، ج 13/80; ج 6/109.

12. از جمله شیخ شمس الدین در «حیاة الامام الشهید الاول »/63 و استاد آصفی در «الروضة البهیة »، ج 1/105،مقدمه.

13. «شهداء الفضیلة »/139.

14. «بحارالانوار»، ج 1/19.

15 . «بحارالانوار»، ج 1/10.

16. صاحب ریاض ازاستاد خویش، علامه مجلسی، با تعبیر «الاستاد الاستناد» یاد می کند.

17. «ریاض العلماء»، ج 2/368.

18. «فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار»، ج 1/444.

19. «حیاة الامام الشهید الاول »/63.

20. «الذریعة »، ج 13/80.

21. همان مدرک، ج 16/17.

22 . «فهرست کتابهای چاپی عربی » /464.

23 . «مقدمه ای بر فقه شیعه »/138.

24. مجله «تراثنا»، شماره 23/103.

25. کتابهای خطی مرحوم آیت الله صفایی خوانساری اکنون در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می شود.

26 . «یکصد و شصت نسخه خطی از یک کتابخانه شخصی »/28. این کتابها اکنون در کتابخانه آیت الله مرعشی، نگهداری می شود.

27. فهرست نگاران این کتابخانه آقایان محمد تقی دانش پژوه و علینقی منزوی این نخسه را نشناخته اند و آن را در فهرست کتابخانه (ج 4/140-141) به نام حاشیة الارشاد معرفی کرده و احتمال داده اند از ظهیرالدین نیلی باشد، لیکن آن نسخه، به طور قطع غایة المراد شهید اول است.

28 . «نشریه نسخه های خطی »، ش.3/201.

29. این نسخه، بسیار ارزشمند است و نشانه های تصحیح، مقابله و بلاغ در تاریخ 885، و نشان مالکیت محمدبن مؤذن عاملی بر آن ثبت است. سال 1406 هنگام بازدیداز کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان این نسخه را زیارت کردم.

30 . «فهرست نسخه های خطی کتابخانه های رشت و همدان » /1693; رنج سفر را بر خود هموار و از همدان دیدار کردم، ولی به این نسخه، دست نیافتم.

31 . «نشریه نسخه های خطی »، ش.6/346.

32 . «میراث اسلامی ایران »، ش.1/440.

33. «نشریه نسخه های خطی »، ش.11 و 12/807.

34. «نشریه نسخه های خطی »، ش.11 و 12/297.

35. «آشنایی با چند نسخه خطی »، ج 1/145.

36 . «الذریعة »، ج 16/17; «احیاء الداثر»/113، 278.

37 . «الذریعة »، ج 16/17; «الروضة النضرة »، /563.

38 . «الذریعة »، ج 16/17; «الضیاء اللامع »/144.

39. مجله «اندیشه حوزه »، ش.7، زمستان 1375/212، مقاله «فهرست نسخه های خطی کتابخانه خصوصی حاج آقای حیدری ».

40. همان /214.

41 . «بحارالانوار»، ج 107/195.

42. «ارشاد الاذهان »، ج 2/68.

43. «البیان »/48، 69، 82، 258.

44 . در شرح جمله: «ودلالة السراق » در کتاب الاجاره، «ارشاد الاذهان »، ج 1/444.

45. در شرح جمله: «وفی الوقف علی الذمی....» در کتاب العطایا، «ارشاد الاذهان »، ج 1/453.

46. در شرح عبارت: «ولو قتل الذمی مسلما عمدادفع هو و ماله الی ورثة المسلم....» در کتاب الجنایات، «ارشاد الاذهان »، ج 2/204.

47. در شرح عبارت: «فان اعتاد قیل: یقتل مع رد الفاضل »، در کتاب الجنایات، ارشاد الاذهان، ج 2/204-205.

48. در شرح عبارت: «ولو عادت سن الصبی قبل السنة فالحکومة، ولو مات قبل الیاس فالارش در کتاب الجنایات، ارشاد الاذهان، ج 2/207.

49. در شرح سخن علامه در کتاب ایمان: «ومن تزوج امراة فی عدتها...». «ارشاد الاذهان »، ج 2/97.

50. در شرح کلام علامه در کتاب عتق: «ولو کان علیه دین بقدر ما له فهو موسر». «ارشاد الاذهان »، ج 2/133.

51. در شرح کلام علامه در کتاب میراث: «الفصل الثانی فی میراث المجوس، واختلف فیهم....» «ارشاد الاذهان »، ج 2/133).

52 . در شرح کلام علامه در کتاب دیات: «ولو تصادمت مستولدتان بعد التکون علقة....» «ارشاد الاذهان »، ج 2/229.

53. «الکافی فی الفقه » /510.

54. «رجال النجاشی »/401، شماره 1067.

55. «مختلف الشیعه »/161.

56. «فوائد القواعد»، ورقة 3 الف.

57. در شرح این جمله علامه در کتاب جنایات: «فان اعتاد قیل: یقتل مع رد الفاضل.»، «ارشادالاذهان »، ج 2/204-205.

58 . در شرح این سخن علامه در کتاب جنایات: «ولو عادت سن الصبی قبل السنة فالحکومة....»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/207.

59. ذیل این سخن علامه در کتاب جنایات: «ولو قتل المولی عبده عزر و کفر....»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/205.

60 . ذیل این سخن علامه در کتاب جنایات: «ولو قتل المولی عبده عزر وکفر....»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/205.

61. در شرح این کلام علامه در کتاب جنایات: «ولو قتل المولی عبده عزر و کفر....»، « ارشاد الاذهان »، ج 2/205.

62. در شرح جمله: «ومن تزوج امراة فی عدتها....»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/97، کتاب الایمان.

63. در شرح جمله: «ولو جنی فی الحرم اقتص منه فیه.»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/233، کتاب الدیات

64. در شرح جمله: «ولو شهد اربعة بالزنی فشهد اربع نساء بالبکارة....»، «ارشاد الاذهان »، ج 2/172، کتاب الحدود

65. «المعتبر»، ج 1/110.

66. همان مدرک، ج 2/580.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان