خطی بر تارک فهرست ملی

در نگارش هر کتاب، و تألیف هر رساله یا پژوهش یک نسخه مبنا داشتن و تکیه بر «سبک واحد» بسیار حائز اهمیت است. در تحلیل و بررسی بسیاری از کارهای علمی، یکی از ملاکهای مهم جهت سبک و سنگین نمودن اثر، ارزیابی اتحاد شیوه و سبک می باشد. طبعا آنچه در نقد و بررسی آن اثر نیز کارآمدتر است، ارزیابی آن مبنا و سبک می باشد.

چکیده

در نگارش هر کتاب، و تألیف هر رساله یا پژوهش یک نسخه مبنا داشتن و تکیه بر «سبک واحد» بسیار حائز اهمیت است. در تحلیل و بررسی بسیاری از کارهای علمی، یکی از ملاکهای مهم جهت سبک و سنگین نمودن اثر، ارزیابی اتحاد شیوه و سبک می باشد. طبعا آنچه در نقد و بررسی آن اثر نیز کارآمدتر است، ارزیابی آن مبنا و سبک می باشد.

جناب دکتر حبیب اللّه عظیمی، عضو محترم هیئت علمی کتابخانه ملی ایران، که آثار و مقالات و سخنان مختلفی از ایشان به چاپ رسیده در نقد و بررسی «معرفی میراث مخطوط»1 به نقد و بررسی چهار فهرست از سلسله فهارس «معرفی میراث مخطوط» پرداخته اند، و مطابق دیگر نقدهای علمی نواقص آنها را برشمرده و انتقاداتی وارد کرده اند، که بسی مایه قدردانی می باشد.

اکثر اشکالهای وارده از طرف ایشان اشکالات مبنایی است که در این کوتاه سخن برآنیم، اوّلاً: به بررسی این اشکالات پرداخته، و ثانیا: مقایسه ای بین آنچه ایشان اشکال کرده و ناروا دانسته با آنچه در فهرست کتابخانه ملی به خامه مبارکشان به چاپ رسیده انجام دهیم، و ثالثا: بررسی اجمالی فهرست کتابخانه ملی از دیدگاه کلی.

در این مقاله فقط نظر به جلد سیزدهم فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی است که تحقیق و تدوین آن توسط جناب دکتر عظیمی بوده و در سال 1375 ه . ش توسط کتابخانه ملی به چاپ رسیده است.

از نکات بارز این فهرست، زحمت فراوانی است که ایشان در ارائه گزارش کامل از کتاب و خصوصیات کتابشناسی و سپس مختصات کامل نسخه شناسی کشیده اند. بر اهل فن پوشیده نیست که بیان ویژگیهای مختلف نسخه های خطی و التزام به آن در تمامی نسخه ها با بیان آغاز و انجام (و بعضا آغازهای متعدد) و بیان مقدار افتادگی یا نقص و ارائه منابع مورد رجوع کار ساده ای نیست. وی با تجربه و دقتی که در فهرست کتابخانه ملی و دیگر کارها داشته اند، از منظر خود به فهارس میراث مخطوط که تاکنون مجلدات مختلفی از آن چاپ شده، پرداخته اند که قابل بررسی است.

دکتر عظیمی در چکیده نقد خود در اشکال بر معرفی میراث مخطوط چنین نگاشته اند (ص 87 از مقاله ایشان): 1 عدم معرفی کتب معروف و شناخته شده. 2 عدم ذکر آغاز و انجام کتابهای شناخته شده (در بیشتر موارد). 3 اختصاص یک موضوع به هر عنوان و عدم تشخیص و تفکیک دقیق و جزئی موضوعات. 4 عدم معرفی کتابهای ناشناخته. 5 نبود هماهنگی در ذکر آغاز و پایان کتب و رسائل. 6 ذکر نکردن محتوای برخی از نسخه ها و...

سپس در توضیح اولین نقص در صفحه 89 افزوده اند: ملاک معروف بودن نسخه ها از دید نگارنده به وضوح بیان نشده است. سپس توضیح داده اند که میزان معروفیت بدیع اللغة و الفیه مثلاً متفاوت است.

باید عرض نمود، شکی نیست که میزان معروفیت کتابها همسان نیست و حتی نمی توان ادعا کرد که دو کتاب بین تمامی نسخه های خطی به یک حد معروف هستند. چه بسا کتابی در بین اهل فنی خاص، معروف بوده و نزد اهل فن دیگر کاملاً ناشناخته باشد؛ ولی پرواضح است که ملاک معروفیت، یعنی تکرار ذکر کتاب و نسخه خطی در منابع کتابشناختی. و شکی نیست که مخاطب فهارس نسخه های خطی، پژوهندگان، نویسندگان و فهرستنگاران هستند، و طبعا اگر آنها از منابع کتابشناختی مانند ذریعه، کشف الظنون، فهرست منزوی و امثال آن بی خبر باشند اشکال را در آنها باید جستجو نمود، خصوصا در مورد کتابهای فهرستنگاری که مخاطبان و مطالعه کنندگان معدود و ویژه ای دارد.

علاوه بر اینکه بنای فهرستنگاری معرفی میراث مخطوط در تمام مجلداتش بر «حدّ وسط» است که عبارت است از شرح و توضیح آنچه کمتر گفته شده و اجمال آنچه فراوان بدان پرداخته شده است. بر همین مبناست که آغاز و انجام کتابهای شناخته شده ذکر نشده، و به یک موضوع در توضیح کتاب بسنده شده ولی سعی شده مناسبترین موضوع انتخاب گردد.

بنابر همین مبنا در کتابهای ناشناخته، سعی بر آن بوده که اگر مؤلف قابل شناسائی نیست، لااقل مطالب و ابواب و فصول کتاب شناسانده شوند تا پژوهنده ای به قرائن، در آینده بقیه اطلاعات را تکمیل نماید.

منتقد گرامی جناب دکتر عظیمی، در مورد موضوعات حساسیت ویژه ای بخرج داده اند که بجاست مورد بررسی بیشتری قرار گیرد. ایشان معتقد است که اختصاص فقط یک موضوع به هر عنوان، نمایه موضوع کتابها در پایان فهرست را محدود و امکان تحقیق پژوهشگران در موضوعات بیشتر را منتفی می سازد.

سپس در اعتراض به موضوع متفرقه درباره کتاب القواعد و الفوائد موضوع فقه و اصول فقه را پیشنهاد می کنند، موضوع اعتقادات را درباره نور الانوار کافی ندانسته و علاوه بر آن موضوع فقه امامیه را پیشنهاد می فرمایند، مناسک حج را که موضوع فقه دانسته شده، موضوع حج را هم اضافه فرموده و موضوع دوم مصائب صباحی را واقعه کربلا می دانند. (به ص 89 آینه میراث رجوع شود).

سپس ذکر موضوعات کلی را نازیبا دانسته و ذکر آن را به صورت جزئی و دقیق از موجبات حسن فهرست دانسته اند، ایشان تصریح کرده اند که: مثلاً تغییر موضوعاتی همچون اصول، تفسیر و فقه به اصول فقه، تفاسیر اهل سنت یا تفاسیر شیعه، فقه جعفری یا شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی. همینطور است تغییر موضوع اعتقادات در هدایة النصیریة به «اسلام فرقه ها» و یا «غلاة شیعه دفاعیه ها و ردیه ها»؛ تغییر موضوع متفرقه در رساله احکام تابع مصالح است به کلام شیعه امامیه و اصول فقه؛ تغییر موضوع اعتقادات در عصمة الحج به عصمت؛ تغییر موضوع دعا در رساله استخاره به استخاره؛ تغییر موضوع اعتقادات در رساله الشیخیه به «شیخیه دفاعیه ها و ردیه ها» یا به «اسلام فرقه ها شیخیه»؛ تغییر موضوع متفرقه در رساله نوروزنامه به نوروز اعتقادات در ارشاد المؤمنین به رجعت. (به صص 89 90 مقاله رجوع شود).

ناگفته نماند، این نگرش منتقد گرامی، نگرشی است نوین، و الاّ خود ایشان در جلد دوازدهم کتابخانه ملی همان سبک سنتی را با ذکر فقط یک یا دو موضوع برگزیده و در تمامی جلد مذکور، آن را مراعات کرده اند و طبعا از سال 71 که فهرست جلد دوازدهم را نگاشته اند تا سال 75 که جلد سیزدهم چاپ شده مبانی ایشان تغییر کرده است.

نگارنده معروض می دارد، در پیکره موضوع بندی کتابها که بخش بسیار مهم فهرستنگاری است همانطور که عرض شد سبک مهم است، یعنی موضوعات تا چه اندازه محدود شوند و تا چه حد موضوعاتِ ریزتر (اخصّ) ملاک قرار گیرند. آنچه در فهارس معرفی میراث مخطوط مدّ نظر بوده، موضوع بندی به سبک سنّتی است که در عین اجمال بسیار کارآمد و مفید می باشد. طبیعی است که پژوهشگرِ فنّی از فنون خاصه در بین کتابهای مثلاً فقهی باید جستجو کند تا فقه فرقه مورد نظر را بیابد.

ناگفته نماند در اصطلاح شیعی سنّتی، اصول به معنای اصول فقه است بخلاف تعبیرات اهل سنت که در آن مراد از اصول، اصول اعتقادات و اصول دین می باشد. بنابراین هنگامی که فهرستنگار شیعی واژه اصول را بکار می برد، واضح است که مراد وی اصول فقه می باشد.

در این گونه فهارس، موضوع متفرقه هنگامی بکار می رود که کتاب بیش از دو موضوع داشته باشد و نتوان موضوعات کتاب را در دو موضوع خلاصه کرد. کتاب القواعد و الفوائد نیز از همین باب است. یعنی علاوه بر موضوع فقه و اصول فقه دارای مثلاً مباحث کلامی یا فلسفی نیز بوده است.

علاوه بر این، متفرقه اطلاق دومی نیز دارد و آن هنگامی است که کتاب در یکی از موضوعات سنتی مکان خود را نیابد و غلبه با موضوع خاصی نباشد مانند نوروزنامه.

حال اگر این سبک فهرست نویسی موضوعی را نپذیرفتیم و بنا به تفصیل شد بدانگونه که جناب دکتر فرمودند، باید این روش را تعمیم داد و در تمامی کتابها این سبک را اعمال نمود با اینکه در فهرست کتابخانه ملی که به قلم مبارک ایشان تحریر یافته چنین چیزی بچشم نمی خورد، علاوه بر اینکه اینگونه فهرست نویسی از طرفی دیگر چه بسا موجب سردرگمی محقق شود. بطور مثال ایشان کتاب تدبیر المسافرین (فهرست ملی 13/211 شماره 2/2743) را موضوع مسافرت داده، پس باید به کتاب مصارع المصارع موضوع کُشتی بدهیم و به کتاب العهد فی تزکیة النفس (ص 143) نیز موضوع تزکیه بدهیم نه اخلا اسلامی... و هکذا.

از اسباب گمراه کردن محقق، دو موضوعی است که ایشان به کتاب مدارج النمل فی علم الرمل داده و موضوع آن را اسطرلاب و رمل دانسته (ص 146) با اینکه رمل و اسطرلاب دو علم مستقل و غیر مرتبط هستند و خود ایشان در توضیح کتاب تصریح می کند که: رساله ای است در علم رمل.

در مواردی از فهرست ایشان، جای موضوع و زبان نیز عوض شده است یعنی پس از نام کتاب، موضوع و سپس زبان آن را آورده اند مثلاً مفتاح الکرامة (فقه جعفری عربی) (ص 193) ولی در مواردی این سبک تغییر کرده است: شرح الشافیة (زبان عربی صرف) (ص 26)، شرح شذور الذهب (زبان عربی نحو) (ص 27)، البهجة المرضیة (زبان عربی نحو) (ص 200). در مورد اخیر مناسب بود اقلاً موضوع صرف را نیز اضافه فرمایند چون بخش اخیر کتاب در علم صرف می باشد.

از ظرائفی که ایشان بکار برده اند اینکه بعضی از موضوعات را تقسیم بندی زمانی کرده اند! مثلاً پس از فلسفه اسلامی اضافه کرده اند: قرن 9 یا قرن 5 و... (ص 139 در مورد کتاب الزوراء)، هندسه قرن 7 (ص 137 در مورد کتاب تحریر اصول الهندسة و الحساب)، هندسه قرن 10 (ص 157) و هندسه متون قدیمی (ص 156)، منطق قرن 13 (کتاب ذخیرة الادی ص 72).

ملاک در این تقسیم بندی زمانی چیست؟ آیا تغییرات و تحولاتی است که در مورد این علوم در دوران مختلف رخ داده؟ که اگر چنین است قطعا موضوعی مانند کلام و تفسیر بیشتر حائز اهمیت است با اینکه در موضوع کلام اشاره ای بدین تاریخها نشده است و موضوع تفسیر فرات کوفی که مؤلف آن در گذشته قرن چهارم هجری است فقط با عنوان تفاسیر شیعه مذکور است (ص 121).

و ایشان که اینگونه دقت در قرن یابی موضوع هندسه نسبت به کتاب تحریر اصول الهندسة و الحساب دارند (ص 137) چرا موضوع حساب را ذکر نکرده اند که خود علمی است مستقل و حتی در عنوان کتاب نیز درج شده و ایشان خود در چند صفحه بعد (ص 145) کتاب اعداد الوفق را موضوع حساب داده اند؟! و یا بدان موضوع ریاضی می دادند که کتاب در آن باره است.

در پاره ای از موضوعات مانند فلسفه واژه (اسلامی) افزوده شده (ص 144 و جز آن)، در همین صفحه کتاب التحصین ابن فهد با موضوع عزلت عرفان معرفی شده و خبری از (اسلامی) در آن نیست!

موضوع کتاب القاموس المحیط که از مشهورترین کتابهای لغوی است «دائرة المعارفها» دانسته شده است! (ص 51) و سپس در صفحه 391 همین کتاب با موضوع (دائرة المعارفها و واژه نامه ها) معرفی گشته است.

اگر موضوع فقه و حدیث و کلام به نظر ایشان باید تفکیک به شیعی و غیر شیعی (مانند اهل سنت و غیره) شود چرا کتاب شرح حدیث ما الحقیقه (الحقیقة!) (ص 150) به موضوع حدیث نقد و تفسیر (بدون تصریح به شیعی بودن آن) بسنده شده؟! علاوه بر آنکه این کتاب تفسیر نیست بلکه با موضوع عرفان مناسبتر است، و کتاب مشکاة الانوار به تفاسیر عرفانی اکتفا شده (ص 151) (بدون تصریح به سنی بودن آن)؟!

از طرفی دیگر بعضی از موضوعها به واژه جمع ذکر شده و برخی به واژه مفرد، ملاک آن را باید از مؤلف جستجو نمود:

جمع: لغز (معماها) (ص 158)، تفسیر سورة الاخلاص (تفاسیر) (ص 159)، الصافی (تفاسیر شیعه) (ص 50)، الکافی (احادیث شیعه) (ص 85)، کتاب الدعا (دعاها) (ص 131)

مفرد: عدة الداعی (دعا) (ص 130)، القسطاس المستقیم (منطق).

در کتابهای رجالی نیز موضوع (حدیث علم الرجال) آمده که انسب آن است که در صورت تعدد موضوع، (رجال حدیث) گفته شود یعنی هم تقدم رجال بر حدیث که موضوع اصل کتاب است و هم حذف کلمه علم، و الاّ اگر بنا شود علم الرجال گفته شود، مناسب است علم الحدیث نیز درج شود.

با تمام تأکیدی که ایشان بر تنوّع موضوعات دارند در موضوع کتاب عوارف المعارف به موضوع آداب طریقت (ص 104) بسنده کرده اند و از موضوع تصوف غمض عین شده است.

موضوع کتاب تعبیر الرؤیای ابن سینا را فلسفه اسلامی قرن 5 می داند که مناسب بود خوابگزاری هم اضافه شود (276).

در صفحه 364 «کتاب الدعا» فارسی است و عنوان «کتاب دعا» مناسب است نه کتاب الدعا.

در موضوع تفاسیر اصرار دارند که نام سوره در موضوع درج شود مانند تفسیر سورة الجحد (الکافرون) که با موضوع (تفاسیر سوره کافرون) (ص 149) معرفی شده است.

شروح احادیث نیز تعبیر (نقد و تفسیر) در موضوع درج شده مانند رسالة من الفوائد العالیة الجلالیة با موضوع (حدیث نقد و تفسیر) (ص 148) ولی حواشی و شروح کتابهای اصول فقه یا صرف و نحو را چنین ملتزم نشده اند. در کتاب شرح تغییر التنقیح به موضوع اصول فقه اهل سنت (ص 106) بسنده کرده، در کتاب حاشیه معالم الأصول (ص 107) به اصول فقه شیعه اکتفا ورزیده، و در شرح المصباح (ص 118) به موضوع زبان عربی قانع شده اند.

در صفحه 119 کتاب الکلم الطیب سیوطی را موضوع دعاهای اهل سنت داده اند با اینکه تصریح کرده اند که مؤلف، ذکرها و دعاهای مأثور از کتب حدیث اهل سنت را جمع آوری کرده است، و مناسب بود اقلاً موضوع حدیث را می افزودند.

الوصیة ابن حنیف در صفحه 141 عنوان آداب طریقت دارد که به تصریح ایشان توصیه های عرفانی است و لااقل افزودن موضوع عرفان مناسب می نمود علاوه بر اینکه ایشان موضوع «اندرزنامه ها» را نیز دارند و کتاب اطباق الذهب (شماره 2796) و تحفة الملوک (ش 3/2856) را به این موضوع معرفی کرده اند.

کتاب الدرة البهیة که ارجوزه ای است در اصول فقه به موضوع اصول فقه شیعه اکتفا فرموده اند که بنابر مبنای ایشان مناسب است موضوع شعر نیز بدان اضافه گردد. توجه به بسطی که ایشان به بعضی از موضوعها داده اند، اجمال دیگر موضوعات را مورد سؤال قرار می دهد. بدین عناوین و موضوعات توجه شود:

منتخب الاشعار با ترجمه منظوم (شعر عربی / شعر آموزنده فارسی) (ص 322).

جواهر القرآن و درره (قرآن کلام / قرآن و علوم / عرفان قرآن، عربی) (ص 323).

الاربعون حدیثا فی فضائل أمیرالمؤمنین(ع) (اربعینات / علی بن ابی طالب(ع) مدایع و مناقب، عربی) (ص 382).

حکایت عرفانی (عارفان سرگذشتنامه) (ص 383).

حاشیة تحریر القواعد المنطقیة (منطق متون قدیمی) (ص 386).

رساله در ختم و خواص سوره یس ( قرآن . سوره ها و آیه ها خواص ، فارسی ) ( ص 134 ) .

ناگفته نماند ناقد گرامی چندان بر امر جزئی گرایی موضوعات اصرار دارند که علاوه بر مطرح کردن آن در نقد فهرست میبدی ( ص 89 90 ) ، در نقد فهرست قائن نیز آنرا تکرار نموده ( ص 93 ) و به عباراتی مشابه در نقد فهرست گلپایگان نیز افزوده است ( ص 95 96 ) . این شیوه تکرار مکررات درباره معرفی کتابهای ناشناس و کتابهای غیر مشهور نیز اعاده شده است . خوشبختانه ، ظاهرا مجله وزین آینه میراث از نظر تعداد صفحات محدودیتی دارند و الاّ . .

پیشنهاد نگارنده درباره جمع بین فهرستنگاری سنتی و نوین آن است که در اصل کتاب فقط به یک یا دو موضوع بسنده شود ، سپس با نمایه های پایانی موضوعات به دلخواه افزوده شوند . در این صورت برای یک کتاب می توان دیگر موضوعات اصلی ، موضوعات فرعی ، موضوعات وابسته و مانند آنها را افزود بدون آنکه به پیکره کتاب خللی وارد آید . موضوعات متعدد در نرم افزار هم وارد می شود و به پسند مخاطبان هم شاید اندکی پاسخ داده شود .

* از جمله اشکالات بر فهرست جعفریه به زعم جناب دکتر ، آن است که چون نسخه های مشهور مانند تهذیب الاحکام هیچ گونه معرفی کتابشناختی ندارند ، ارجاع به آنها در شماره های پسین بدون فائده است ( ص 93 94 و به صورت اعتراض مکرر در ص 95 ) .

باید توجه داشت که بر این ارجاعات لا اقل دو فایده مترتب است :

اوّلاً : وجود نسخه ای دیگر از همین کتاب در مجموعه کتابخانه .

ثانیاً : امکان مقایسه نسخه شناسی دو کتاب که در نسخه های خطی شاید بیش از کتابشناسی مورد اهتمام باشد خصوصاً با توجه به اینکه بسیاری از نسخه های خطی نظیر کتابهای من لا یحضر و تهذیب الاحکام و شرایع الاسلام که ایشان تصریح فرموده اند بخشهایی از کتاب را دارا می باشند ، و با مقایسه نسخه ها با یکدیگر امکان بررسی نسخه ، انتخاب آن و استفاده مطالب تاریخی فراهم می آید .

اگر این مقدار فائده به نظر ایشان مهم نیست شاید ذکر صفحات سفید نسخه اهمیت بیشتری داشته و بر آن فوائد زیادتری مترتب شود که مثلاً در فهرست ملی ( ص 238 ) نگاشته اند : 3 برگ در ابتدا و 3 برگ در پایان نسخه نانوشته ، (ص 220 ) : 2 برگ اول و برگ پایانی نانوشته .

*از جمله اشکالات ایشان آن است که نسخه ینابیع الولایة و وسیلة السائلین معلوم نشده که فقه استدلالی است یا فتوایی ( ص 94 ) .

باید گفت : اوّلاً : در هیچ جای فهرست این تفصیل نیامده است .

ثانیاً : اگر ذکر چنین مواردی الزامی است چرا در فهرست کتابخانه ملی در تقسیمات متنوع فقهی آن ( فقه اهل سنت ، فقه جعفری ، فقه حنفی ، فقه شافعی ) این مطلب ذکر نشده ؟ علاوه بر اینکه مگر فقه حنفی و فقه شافعی از موارد فقه اهل سنت نیست ؟ و اگر هست چرا فقه اهل سنت بصورت عمومی آمده است ؟ آیا با توجه به تصریح حضرت مستطاب در توضیح مجمع الاحکام ( ص 110 ) که با عنوان فقه اهل سنت معرفی شده مبنی بر اینکه این احکام به روایت ابن سرافه شافعی است و فتاوایی از ابو حنیفه را نیز در بردارد بهتر نبود به عنوان ( فقه شافعی و فقه حنفی ) معنون می گشت ؟

*دیگر از اشکالات وی آن است که : در بخش نسخه شناسی برخی از یادداشتهای مندرج در اوراق آغازین نسخه به تمامی آورده شده در حالی که درج مفاد آن کفایت می کند مثل یادداشت وقف نسخه الاحتجاج طبرسی به کتابخانه مدرسه جعفریه که در 7 سطر نگاشته شده است . ( ص 94 آینه میراث ) .

تقاضای نگارنده آن است که مراجعان محترم هفت سطر یاد شده را بخوانند و خود قضاوت فرمایند که آیا مطلب تاریخی مهم تر از این ، در فهرست قابل درج هست یا نه ؟ شکی نیست از مهمترین فوائد فهرستهای نسخ خطی ، مطالب تاریخی بکر و دست اولی است که تاکنون در لابلای نوشته های تاریخی درج نشده است . این یادداشت تاریخی که تاریخ تأسیس و تولیت و نیز تخریب مدرسه جعفریه که فهرست به عنوان همین مدرسه مزین شده برای پژوهندگان و تاریخ نگاران که دسترسی بدین نسخه ندارند بسیار حائز اهمیت است ، وکسی که تورّق در فهارس معرفی میراث مخطوط کند خوب در می یابد که این تصریح نگاری ها فقط در موارد اندک که مطلب حائز اهمیت بوده می باشد .

مناسب می دانم مطلبی از جناب دکتر عظیمی که در مقدمه جلد 12 فهرست کتابخانه ملی فرموده اند در همین جا تذکر دهم . ایشان در اعتراف به اینکه مطالبی در اوراق ابتدائی و پایانی نسخه ها مندرج است که در نسخه شناسی چندان مورد اهتمام فهرستنگاران محترم خطی نبوده می نویسد ( صفحه هشت مقدمه فهرست ) : « نگارنده معتقد است یادداشتها و مطالب مذکور اضافه بر آنکه می تواند گویای فرهنگ نسخه ها در دوره های تاریخی مختلف باشد ، زمینه تحقیقات تاریخی در جنبه های مختلف را فراهم می کند . . » .

جناب دکتر عظیمی در هجدهمین نشست کتاب ماه کلیات نیز با عنوان « روش های فهرست نگاری نسخ خطی کهن و نوین » که در 19 مرداد 83 برگزار شد و خبر اجمالی آن در شماره 577 کتاب هفته ( ص 3 ) درج شد تصریح کردند که : « فهرست های قدیمی خواه ناخواه در دید کلی نظم ندارند » و سپس فرمودند : « در روش سنتی هر عنوان را یک موضوع می دهند ولی در روش تحلیلی می توان موضوعات را به طور دقیق تفکیک کرد و این طبقه بندی جزء به جزء است و مستند کردن موضوعات کار جست و جوی نرم افزاری را نیز سریعتر می کند هر چند برخی از اساتید قدیمی معتقدند با این روش کار کتابشناسی نسخ محدود می شود » . وی افزود : « مخاطبان ، این شیوه های جدید را بیشتر می پسندند » .

نگارنده این سطور عرضه می دارد : شاید همین نکته « پسندیدن مخاطبان » و اهمیت فوق العاده آن ، سبب شده ایشان از سبک منظم موضوع دهی در جلد دوازدهم به سبک نامنظم و ناهمگن موضوع دهی در جلد سیزدهم عدول کند ، و شاید مهمترین فرق بین فهرستنگاران سنتی و نوین همین باشد که آنان در جستجوی « کارآیی فهرست » بوده اند و اینان در جستجوی « پسندیدن مخاطبان » و « تقلید از روش های اروپایی » بدون تأمل و نظر کارشناسی و تطبیقی در آن .

ادای امانت علمی که جناب دکتر عظیمی را بر آن داشته تا نقد محقّقانه خویش را بنگارد ، نگارنده این سطور را که در ابتدایی ترین مراحل فهرستنگاری قرار دارد و خود را فقط متعلم و شاگرد می داند ، بر آن داشت تا مطالبی در راستای نقد ایشان نگاشته و کوته مطالبی که به ذهنش خطور می نماید در معرض مطالعه عموم قرار دهد تا از راهنمایی های استادانه آنها بهره مند گردد .

بر این اساس ذکر چند مطلب دیگر ، درباره فهرست کتابخانه ملی ضروری است :

بنظر می رسد در شناسایی نسخه ها ، اهتمام کامل نشده چرا که نسخه های مجهول المؤلف یا مجهول العنوان ویا هر دو ، نسبتا فراوان است .

الف نسخه های مجهول المؤلف ، از این قبیل است :

اثبات الواجب ( ص 7 ) ، مکالمه عمر و عاص و معاویه ( ص 10 ) ، حاشیة تجرید الکلام ( ص 14 ) ، البدایة ( ص 93 ) ، حاشیه معالم الأصول ( 107 ) ، مجمع الاحکام ( 110 ) ، مستخلص الاحادیث ( 110 ) ، جواهر الکلام ( 111 ) ، شرح المصباح ( 118 ) ، اعداد الوفق ( 145 ) ، تفسیر سورة الکافرون ( 150 ) ، أصول الفقه ( 227 ) ، تلخیص وقوف السجاوندی ( 240 ) ، تعریف الأفعال ( 247 ) ، احداث قول ثالث فی الاجماع ( 273 ) ، حاشیة حاشیة المطول ( 287 ) ، نظم الدرر ونور القمر ( 316 ) ، منظومة سلسلة الذهبیة ( 317 ) ، منتخب الجواهر ( 330 ) ، منتخب الخصائص ا لعلویة ( ص 330 ) ، مجموع الاخبار ( 331 ) ، الجواهر المواعظ ( 331 ) ، شرح سی فصل ( 345 ) ، منتخب ریاض الکونین ( 365 ) ، منتخب تذکرة العارفین ( 365 ) ، تحفة الملوک ( 369 ) ، أصول الأصلیة ( 375 ) ، الأربعون حدیثاً فی فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام ( 382 ) ، حاشیة الفوائد الضیائیة ( 386 ) ، حاشیة الشواهد الربوبیة ( 398 ) ، حاشیة الاسفار ( 400 ) کشف الآیات ( 412 ) ، تقریرات ابحاث شیخ مرتضی ( 99 ) .

ب نسخه هایی که عنوان آنها مجهول است :

الجامع الکبیر فی الفروع ( ص 60 ) ، رسالة فی الاقسام والفنون من الشعر ( ص 66 ) ، رسالة فی المنطق ( 95 ) ، رساله در علم حساب ( 127 ) ، رساله در ختم و خواص سوره یس ( 134 ) ، صد کلمه قصار منظوم ( 318 ) ، چهل حدیث با ترجمه منظوم ( ص 320 ) ( عنوانی که از کلمات ناظم بدست می آید ترجمه چهل حدیث است ) ، منتخب الاشعار با ترجمه منظوم ( ص 322 ) .

ج نسخه هایی که عنوان و مؤلف هر دو مجهول هستند :

رسالة فی احکام الصداق ( ص 29 ) ، مختصر فی الحدیث ( 64 ) ، رسالة فی النحو ( 100 ) ، رسالة الفاظ الکفر ( 112 ) ، کتاب الدعا ( 131 ) ، رساله در اسم اعظم ( 132 ) ، کتاب الدعا ( 133 ) ، رسالة فی علم الاخلاق ( 146 ) ، رسالة فی الصرف ( 233 ) و ( 246 ) ، تصریف ( ص 247 ) ، رسالة فی السیر والسلوک ( 317 ) ، سؤالات اعرابی از علی بن أبی طالب علیه السلام ( 371 ) ، رسالة فقهیة ( 379 ) ، رسالة فی ردّ المتصوفة ( 383 ) ، قرابادین رومی ( 416 ) .

اینها غیر از موارد متعددی است که مؤلف به عنوان ( احتمالاً از ) ذکر شده است .

از اشکالات ایشان بر فهارس میراث مخطوط

یکدست نبودن آغازها و انجام ها می باشد ( ص 87 96 ) .

أوّلاً : آغازهایی که ایشان اشکال گرفته آغاز کتابهایی است که به جرأت از هر کدام بیش از یکصد نسخه خطی در همین ایران موجود است و آنقدر معروف و متداول است که کسی به این نسخه خاصی در فهرست مراجعت نمی کند .

مراجعه کننده به فهرست ، افراد متخصص هستند که دنبال خوبها و تازه ها می گردند نه هر چه بدست آمد .

ثانیاً : باید توجه داشت که در فهارس مکتوب توسط سید جعفر حسینی اشکوری انجام ها جز در موارد ضرورت بنای ذکر آن نبوده است .

در همین راستا نکته ای که در مورد فهرست کتابخانه ملی مورد ملاحظه است ناهمگنی در مقدار آغازها و انجام هاست و مواضعی که آغاز قطع شده یا انجام شروع شده است .

مثلاً آغاز رسالة فی التوبة ( ص 22 23 ) یک سطر و نیم ، آغاز اثبات الواحد الحقیقی ( ص 23 ) در یک سطر ، آغاز الفصول المختارة ( ص 37 ) در نیم سطر ، وهمچنین است آغاز حاشیة الروضة البهیة ( ص 39 ) ، آغاز شرح مجمع البحرین ( ص 75 ) در حدود چهار سطر و نیز شرح الفرائض ( ص 121 ) ، آغاز الکامل مبرد ( ص 59 ) در دو سطر و نیم ، وبسیاری از آغازها در سه سطر آمده است .

همین مطلب درباره انجام نسخه ها نیز بدون هیچ ملاک و ترتیبی خاص اتخاذ شده است .

* توجه بدین نکته نیز بایسته است که در تمامی شماره نسخه ها در فهرست کتابخانه ملی ( / ع ) درج شده که نشانه عربی بودن کتاب می باشد . با توجه به اینکه تمامی مجموعه در معرفی 300 نسخه عربی است ( مشتمل بر 500 عنوان ) وشماره مندرج نیز شماره مسلسل کتابها می باشد نه شماره ای خاص جهت عربی بودن آن ، بنابراین این قید زائد می نماید .

بلکه در مواردی نیز موجب اشتباه است ، چرا که در ضمن این کتابها مجموعه هایی است که مشتمل بر کتابهای فارسی هستند و به تصریح فهرستنگار محترم حدود 40 عنوان فارسی است ( که البته می توانستند آمار دقیق و غیر حدودی آن را نیز ارائه کنند ) . در این مجموعه ها باز ( / ع ) در کنار شماره کتابها تکرار شده است .

علاوه بر اینکه در بعضی از مجموعه ها غلبه با کتابهای فارسی است مثلاً مجموعه ( 2831 / ع ) شامل سه کتاب است ، کتاب اول دیوان مجنون و لیلی است به زبان عربی که 42 برگ نسخه را در برگرفته ، کتاب دوم و سوم تحفة العارفین و مرآة المحققین می باشد که 60 برگ از نسخه را اشغال کرده است و هر دو فارسی می باشند .

در بخش موضوعات :

یکی از ایرادهای وارد که توسط جناب دکتر عظیمی مورد نقد واقع شده این است که در مواردی ، محتوای کتاب و اینکه نسخه چه بخشی از کتاب را در بر دارد مشخص نشده است همچون مفاتیح الشرایع که در معرفی آن « قطعه ای از کتاب است » آمده ، القانون با عبارت « قطعه ای از کتاب دوم و سوم » ، تاریخ وصاف به ذکر جلد سوم والعناصر المتین به ذکر جلد اول اکتفا شده است .

این ایراد که فهرستنگاران کم و بیش گرفتار آن هستند و گاه به مقتضای حال یا فرصت بدین عبارات اکتفا می کنند اشکالی است متین که خود جناب ایشان تا قدر ممکن از آن اجتناب جسته گرچه جناب منتقد معظم نیز ندرةً بدان دچار شده ، وی در صفحه 209 که شرح مواقع النجوم ( ش 2/2742 ) را معرفی می کند با اینکه کتابی است کمیاب ، می نویسد : بخش کوتاهی از ابتدای شرح را در بردارد . یا در معرفی رساله 2/2863 که رساله فقهی مجهولی است می فرمایند : بخش کوتاهی از رساله فتوایی مختصری است در باب طهارت .

* * *

از مطالبی که ایشان به حق بر آن پافشاری دارند مستند سازی مؤلفین است تا کار پژوهشگر را آسان نماید .

مناسب می نماید که مروری نیز بر مستندات فهرست کتابخانه ملی داشته باشیم ، سبکی که ایشان برگزیده اند و بسیار مناسب است انتخاب شهرت ، سپس نام و نام پدر و سپس تاریخ وفات می باشد . طبعاً در انتخاب شهرت ها گاه مشکلاتی است که از عهده فهرستنگار بیرون است .

در نمایه پایانی ایشان بهائی را به شیخ بهائی ارجاع داده اند که صحیح نیز هست چون به شیخ بهائی معروف بوده است ولی در ص 66 ، کتاب 2/2649 به نحو احتمال از سلیمان قاجار دانسته شده ( البته بدون ذکر تاریخ وفات ) . بنابر مبنای ایشان باید قاجار ، سلیمان ذکر نمود .

کتاب 3/2698 از بهاء الدین محمد است مشتمل بر لقب و نام ، بدون ذکر شهرت . در این صورت باید نام بر لقب مقدم شده و محمد ، بهاء الدین گفته شود .

نفیس کرمانی ، نفیس بن عوض ( ص 203 ) که اَوْلی حذف نفیس اَوَّلی است .

از طرفی ، در فهرست ایشان بسیاری از شهرتها با الف و لام عربی آمده که با توجه به فارسی بودن کتاب ، صحیح نیست . واگر بناست به الف و لام در شهرتها تصریح شود چرا بسیاری ا ز شهرتها از الف ولام خالی است ؟ !

بطور مثال : النسفی ( ص 116 ) ، المرغینانی ( ص 75 ) ، ابن الرحمة ( با تاء گرد والف و لام ) ( ص 146 ) ، ابن العربی ( ص 171 ) ، ابن حجر الهیثمی ( ص 188 ) ، العاملی ( ص 158 ) .

ولی بدون الف و لام در فیروزآبادی ( ص 155 ) ، علامه حلی ( 150 ) غزالی ( 151 ) ، فارسی ( 179 ) و . . .

همچنین ناهمگنی در ذکر کنیه یا لقب مؤلفان وجود دارد .

ص 202 : قرشی ، ابو اسحاق ابراهیم بن اسماعیل ( البته بدون سال وفات و حدود آن ) .

ص 152 : الجرجانی ، میر سید شریف علی بن محمد ( 816 ق ) .

ص 128 : ابن العربی ، محیی الدین محمد بن علی ( 638 ق ) .

ص 97 : استرآبادی ، رکن الدین حسن بن محمد ( 717 ق ) .

ولی ص 119 : السیوطی ، عبدالرحمن بن ابی بکر ( 911 ) ذکر شده با اینکه ملقب به جلال الدین است ، و بسیاری از کنیه های دیگر که اکثر ذکر نشده است ، و اگر بنا بر عدم ذکر بوده چنانچه ایشان با تطویل در ذکر مستند نویسندگان مخالف است و ذکر جد یا اجداد مؤلفان را زیاده گویی می داند ، ذکر کنیه ها و القاب فوق نیز صحیح نمی باشد .

ایشان در کتاب الاختیار ( ص 88 ) مؤلف را چنین ذکر کرده : ابوالفضل الموصلی ، عبداللّه بن محمود که طبق نظر ایشان باید موصلی ، ابوالفضل عبداللّه بن محمود باشد یا ابوالفضل رأسا حذف شود .

جامع الاخبار در صفحه 115 از محمد بن محمد ( شعیری ) دانسته شده که باید شعیری ، محمد بن محمد باشد ، و اگر مراد از قرار دادن در پرانتز آن است که این توضیح را خود ایشان اضافه کرده اند یا مؤلف محتمل است ، قرار دادن شعیری در ابتدای سطر درون پرانتز مشکل را حل می نمود .

در القاب دیگری نیز این خلطها صورت گرفته مانند :

کمال الدین فارسی ، حسن بن علی ( ص 161 ) ؛ علاء الدین گلستانه ، محمد بن ابوتراب ( ص 235 ) .

در صفحه 72 در یک مجموعه دو کتاب از حسینی یزدی وجود دارد که در یکی فقط نام شخص آمده ( مهدی ) و در دیگری با ذکر نام پدر ( مهدی بن کافی ) !

نگارنده عرض می کند : به همان اندازه که مستند سازی مؤلفان مهم است ، مستند سازی عناوین کتب نیز حائز اهمیت است بلکه می توان آن را مهم تر از مستند سازی مؤلفین برشمرد .

این مستند سازی در بعضی از عناوین رعایت نشده است . بطور مثال رساله هایی که عنوان آنها مشخص نشده و فهرستنگار خود به آنها عنوان می دهد چنانچه بتوان آن را در قالب خاصی قرار داد که در ترتیب الفبائی لحاظ شود کار پژوهنده را آسان می کند . کتاب شماره 5/2853 رساله در سیر و سلوک عنوان شده که « سیر و سلوک » مناسبتر بود . البته جهت اینکه مشخص شود این عنوان توسط فهرستنگار انتخاب شده می توان آن را بین دو قلاب [ ] یا علامت قراردادیِ دیگری قرار داد . همچنین است رسالة فی علم الاخلاق ( شماره 12/2700 ) ، رسالة فی حدود الامراض ( ش 4/2739 ) چنانچه بعضی از این موارد در نمایه پایانی با عناوین ارجاعی اصلاح شده است .

در فهرست کتابخانه ملی ، پاره ای از عناوین نیز نامناسب انتخاب شده اند . مبحث دوانی در ص 148 چنین عنوان داده شده « مِن » الفوائد العالیة الجلالیة که ظاهراً از عبارت کاتبی که بر فراز نسخه نگاشته تقلید شده است . من تبعیضیه است یعنی این رساله از جمله فوائد عالی دوانی می باشد . با توجه به اینکه بحث درباره کیفیت صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله وآل امجاد ایشان می باشد انتخاب عنوانی مناسب با این موضوع لازم و متعین است .

در صفحه 99 عنوان تقریرات ابحاث شیخ مرتضی آمده که چون کتابی عربی است در موضوع اصول فقه مناسب بود با عنوان التقریرات الاصولیة یا تقریرات فی الاصول یا لا اقل تقریرات ابحاث الشیخ مرتضی با الف و لام در کلمه الشیخ ذکر شود .

همچنین در صفحه 98 فرائد الاصول که به عنوان نام دوم بین پرانتز ( رسائل شیخ مرتضی ) آمده که باید رسائل الشیخ مرتضی یا رسائل الشیخ الانصاری باشد .

رسالة الفاظ الکفر و رسالة طبقات الفقها در صفحه 112 نیز مناسب است به « الفاظ الکفر » و« طبقات الفقهاء » ( همراه با همزه ) تغییر یابد . درج همزه در پایان فقهاء ضروری است چون کتاب به زبان عربی است وهمزه جز در موارد ضرورت و رعایت سجع و قافیه جائز الحذف نیست . همچنین است مواردی که ایشان کتاب الدعا را بدون همزه آورده اند .

عدم توجه در الف و لام های عربی نیز در کتابهای عربی ناشایست است . از این موارد است : شرح فوائد الحکمیة ( ص 232 ) که شرح الفوائد الحکمیة است .

قصیدة الهمزیة ( ص 303 ) که القصیدة الهمزیة صحیح می باشد .

عدم رعایت فواصل بین کلمات که تقریباً در سراسر صفحات متن چاپی مواردی از آن بچشم می خورد سبب می شود که گاه کلمه یا جمله ای غلط خوانده شود یا به سختی قرائت شود . از باب نمونه فقط به مواردی اشاره می شود :

قرباونورا ( قرباً ونوراً ) ( ص 17 ) ، قدفرغ ( قد فرغ ) ( ص 17 ) ، نحمداللّه ( نحمد اللّه ) ( ص 19 ) ، انوارالتنزیل ( انوار التنزیل ) ( ص 21 ) ، لماله ( لما له ) ( ص 274 ) ، مااوردت ( ما أوردت ) ( 287 ) ، مهدلنا ( مهّد لنا ) ( 366 ) بقربطن ( بقر بطن ) ( ص 9 ) .

اغلاط فراوان املایی نیز خصوصاً در بیان عبارت آغازها و انجام ها بچشم می خورد که اعتماد به آغاز و انجام را بطور کامل مخدوش می نماید . بعضی از اغلاط بطور نمونه بازگو می شود :

غلطها

صفحه سطر غلط صحیح
18 14 اقرر الزوج اقرار الزوج
220 عناین عناوین
206 احکام قصد احکام فصد
206 خصائص قصد خصائص فصد
157 10 السید المحققین سید المحققین
156 7 و 8 عترة الطاهرین عترته الطاهرین یا العترة الطاهرین
156 دو سطر اخیر الشرح الاشارات شرح الاشارات
23 11 فوائد ثمانیة فوائد ثمانیه
288 3 عبدالمومن عبدالمؤمن
288 11 اشکال التاسیس اشکال التأسیس
318 14 فانک فان فعلت ذلک فانه تنفعک ظاهراً : فانک إن فعلت ذلکفانه ینفعک
331 عنوان اخیر الجواهر المواعظ جواهر المواعظ
185 11 وهور ظ : وهو
185 12 قد نرید علیه قد یزید علیه
245 9 احکام الثمانیة الأحکام الثمانیة
250 18 حرث بن حلزة حارث بن حلزة ( حلزه )
250 2 به آخر حدا الایجاز حد الایجاز
251 1 امروء القیس امرؤ القیس
251 2 عنیزه عنتره
258 18 آثار الباقیة الآثار الباقیة
258 23 سوال سؤال
274 17 اجوبة مسائل القونویة اجوبة المسائل القونویة
303 3 قصیدة الهمزیة القصیدة الهمزیة
317 1 سلسلة الذهبیة السلسلة الذهبیة
334 17 مجنون عامری مجنون العامری

فرق بین تاء مدور ( تاء گرد ) با هاء که در عربی کاملاً متفاوت است در فهرست حاضر مدّ نظر نبوده ، چه بسا عناوین کتابها یا قسمتی از نقلهای عربی که تاء بوده با هاء ذکر شده و در نقلهای فارسی که فارسی زبانها تاء را قلب به هاء می کنند بصورت تاء ذکر شده است . رعایت این مطلب خصوصاً در این فهرست که جهت معرفی کتابهای عربی است بسیار حائز اهمیت است . بطور نمونه : مرآه المحققین ( عنوان ص 336 ) ، نهج البلاغه ( عنوان ص 337 ) . در آغاز ص 334 که نسخه ای عربی است الفاظ ابوجعونه ، ابی العالیه ، لیلی العامریه مندرج است ، و در موارد زیادی الذریعه ومعجم المطبوعات العربیه ، الامور الطبیعیه ( 339 ص 2 ) ، بقیه الاعضاء ( 339 س 4 ) .

* * *

آخر سخن آنکه : فهرستهای معرفی میراث مخطوط که مورد نقد قرار گرفته اند با تمام نواقصی که دارند اثر خامه سید احمد حسینی اشکوری است که در دوران بیش از هفتاد سالگی به تدوین این فهارس مشغول اند ، وسید جعفر حسینی اشکوری که در فرصت بسیار محدود این فهرستها را مرتب نموده ، مثلاً اصل فهرست گلپایگان تنها در 10 روز آماده شده است . رجوع به کتابخانه ها ، فهرست برداری و چاپ آنها با هزینه شخصی و علاقه وافر به نسخه های خطی و با امکانات محدود بدون چشمداشت مادی انجام می شود .

گرچه درچکیده مقاله جناب دکتر ، مرکز احیاء میراث اسلامی به عنوان فهرستنگار کتابخانه های شخصی وشبه شخصی بر شمرده شده ولی ای کاش به مقدمه فهارس مراجعه می شد و مشخص می شد که این فهارس توسط مجمع ذخائر اسلامی که یک مؤسسه پژوهشی انتشاراتی شخصی است چاپ می گردد ، و اگر صرف حضور و مدیریت یا کتابت در دو مجموعه سبب شود که دو مرکز یکی شوند ، شاید بتوان فصلنامه آینه میراث را نیز که جناب دکتر عظیمی در آن مقالات سودمندی دارند از زیر مجموعه های کتابخانه ملی دانست !

بهر حال ، این مقدار قصورها و تقصیرها در مجموعه ذخائر ، ناشایست ولی قابل توجیه است .

در جایی که حتی به فهارس الفبائی بعضی از کتابخانه ها ، در فهارس ارجاع می شود چرا فهرست کتابخانه ملی با آن شأن والایی که دارد نتوانسته در بین فهرستنگاران و نسخه پژوهان به عنوان یک مصدر و مرجع مطرح شود ، و در منابع کتابشناختی مستقل بدان پرداخته شود ؟!

آنچه انتظار می رود آن است که کتابخانه ملی که از مهمترین نهادهای علمی هر کشور محسوب می شود دارای دقیق ترین ، مصحَّح ترین و بهترین فهرستگان نسخ خطی باشد و کلیه مراحل تدوین ، حروفچینی ، چاپ و حتی زیبایی های ظاهری آن مدّ نظر باشد . فهرست کتابخانه ملی باید فهرستی ملّی باشد یعنی گویای ملّیت اسلامی ایران و فرهنگ غنی آن باشد تا دیگر فهارس و فهرستنگاران از آن سرمشق گرفته و در ارائه فرهنگ اصیل این مرز و بوم سهیم باشند . و این انتظاری است نه چندان بالا ، و بر خوانندگان عزیز است که قضاوت فرمایند آیا این مهم در کتابخانه ملی انجام پذیرفته یا هنوز تا رسیدن بدان منزل ، باید طالبِ کوله باری پرتوشه تر باشیم . و چه زیباست که در صدد انتخاب بهترین های تجربه دیدگان ، کارآیی نوشته ها ، ونقد آثار خود پیش از نقب آثار دیگران باشیم ، و ما توفیقنا الاّ باللّه .


*. فهرست نگار نسخ خطی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر