ارزشها و توسعه - بررسی موردی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
نویسنده: محمد نقی نظرپور
ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
چاپ اول: بهار 1378
قبل از دهه هفتاد میلادی، در ادبیات رایج توسعه، فرهنگ و ارزشهای فرهنگی جایگاهی درخور نداشت و عوامل اقتصادی عمده ترین محور مباحث توسعه را تشکیل می داد. اما در دهه هفتاد در کنفرانس های برگزار شده از سوی سازمان ملل متحد، با پذیرش اینکه هرگاه توسعه بر یک مفهوم اقتصادی صرف تکیه کند، به تعارض ها و بحران های اجتماعی دامن خواهد زد؛ عوامل دیگری - نظیر عوامل فرهنگی - مورد توجه و عنایت قرار گرفت.
این پژوهش تنها به جایگاه ارزشها در توسعه می پردازد و اذعان دارد که ارزشها نیز به عنوان یکی از عوامل مهم فرهنگی بر فرایند توسعه تأثیر می گذارند، از این رو نباید ارزشهای یک جامعه را در طراحی و راهبردهای توسعه از نظر دور داشت، چرا که الگوهای توسعه بسیار متنوعند، اما الگویی برای توسعه مفید و کارساز است که با عنایت به شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کاملاً سنجیده انتخاب شده باشد، تا بتواند پاسخگوی معضلات و مشکلات جامعه باشد. به طور مثال، اگر برنامه های توسعه بدون در نظر گرفتن ارزشهای اجتماعی تدوین شود، احتمال بروز بحران هویت ها و تنش ها و عدم همراهی مردم، همواره توسعه را در معرض تهدید جدی قرار می دهد.
این پژوهش بر آن است تا با بررسی دو فرضیه توسعه متأثر از ارزشها و تأثیر ارزشمند الگوهای رفتاری برانگیخته از قانون اساسی، تسهیل کننده روند توسعه همه جانبه کشور در محدوده قانون اساسی جمهوری اسلامی باشد. زیرا قانون اساسی مبین نهادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه اسلامی ایران است و به درون زا بودن الگوی توسعه توجه نموده است.
این تحقیق با هدف تبیین جایگاه ارزشها در توسعه، در سه بخش تهیه و تدوین گردیده است. عمده ترین مباحث بخش اول، توسعه به عنوان مفهومی متحول و چند بعدی، نقش ارزشها در توسعه، شکل گیری و تحول ارزشها، ارزشها و ابعاد گوناگون توسعه می باشد. بخش دوم نیز با عنوان ارزشها و توسعه در قانون اساسی، ارزشها و الگوی توسعه را در قانون اساسی مورد بررسی قرار می دهد و سرانجام بخش سوم رهیافتها و راهکارهای پیشنهادی را طرح می کند.
روش و شیوه تدوین این پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و با بهره گیری از نظرات کارشناسان و متخصصان در این زمینه انجام گرفته است.
شریعت در آیینه معرفت
نویسنده: آیت اللّه جوادی آملی (دام ظله)
انتشارات: مرکز نشر فرهنگی رجاء
صراط مستقیم، تنها راهی است که سالک را به مقصد می رساند و باید دانست که هم یافتن و درک آن سخت می باشد، چون باریک تر از مو است و هم پیمودن آن از ادراک آن سخت تر، چون از شمشیر تیزتر است. پس درک و طی این راه، موشکافِ نستوه می طلبد تا در تشخیص آن از گزند نسیان مصون باشد و در طی آن از آسیب عصیان در امان و کسی که از این دو رکن یا یکی از آنها محروم باشد راه به جایی نمی برد. از سویی چون ادراک واقع ممکن است نه محال، بر سالک است که اولاً راه وصول به آن را بیابد و ثانیا بر آن راه حرکت نماید تا به دیدار مقصود نایل گردد. در این وادی، منطق سهم به سزایی در ارائه رهنمود استقامت و اعوجاج از لحاظ ماده و صورت در بخش تصور و تصدیق دارد و شرایط قیاس برهانی را به منظور راهنمایی شرایط صوری و مادی بخشِ تصدیق بیان می کند و در ضمن، اوصاف حد تام را در جهت رهنمود شرایط صوری و مادی بخش «تصور»، فراراه معانی شناسان، می گذارد.
در این کتاب بسیاری از علل تشخیص راه و موانع آن، در فن مغالطه منطق، بیان شده است. آشنایان به سموم مهلک فن مزبور، توفیق یافته اند به مدد این شناخت، از غلط بودن نسبت به خویش و از مغالط شدن نسبت به دیگران محفوظ بمانند. البته تشخیص راز و رمز آن نیز همانند ادراک راهِ راست، برهانی دشوار است. کتاب «شریعت در آیینه معرفت» که مجموعه ای از سخنرانی های دانشمند بزرگ استاد جوادی آملی در رابطه با معرفت دینی می باشد، قصد دارد با بررسی و تبیین و تحلیل موضوع، برهان هایی منطقی، مهذّب و خالی از مغالطه بر این راه ارائه دهد.
کتاب در دو بخش «حقیقت دین» و «معرفت دین» و چهار فصل تنظیم گردیده است.
فصل اول: «ثبات و تحول فهم شریعت»، آیا فهم بشر هماره خمار و غبار آلود است به طوری که اندیشه بدون خطا یافت نمی شود، یا آن که در بین آراء انسانی ادراک هایی هست که از گزند گرد سهو و نسیان مصون بوده و نشانه خلیفة اللهی در آن مشهود می باشد. گاهی گفته می شود خود دین حق، خالص، کامل، ثابت و مقدس است، ولی فهم دینی بر خلاف خود دین فاقد کمالهای یاد شده است و یا گفته می شود که فهم شریعت چون از نفسیات انسانی متأثر است، همواره در معرض زوال و تحول می باشد. در این فصل نویسنده می کوشد به این سؤالات پاسخهایی مناسب و منطقی ارائه دهد.
فصل دوم: «معنای نسبیت»، یکی از عناوینی که در در تئوری قبض و بسط مطرح است، عنوان نسبیت می باشد که باید اقسام و احکام آن روشن شود. نسبیت دارای اقسامی است برای هر کدام آنها حکم مخصوصی، است که مؤلف به معنای نسبیت در معارف دینی چهارده اشکال منطقی وارد می سازند.
فصل سوم: «مبادی تصور و تصدیقی مسأله قداست»، در این بحث مواردی که در آن قداست به کار می رود را توضیح می دهند. قداست معنوی دین مایه قداست معرفتِ دین شده و بر اساس اتحاد عارف و معروف در موارد اصابة و صیانت از سهو و نسیان و خطاء، روح عالم دینی با حقایق دینی متحد شده و به درجات قرب الهی بار یافته و در قیامت حق شفاعت دارد.
فصل چهارم: «احیاء معرفت دینی»، اصل دین حقیقتی است زنده و بی مرگ، همچنان که ثابت است و تحول ناپذیر. البته احیای تفکر دینی تنها توسط دین شناس میسور است. محور اصلی بحث شامل بیان تأثیر و یا عدم تأثیر پیش فرض ها در برداشت از موجود خارجی اعم از طبیعت و شریعت و ... تعیین چگونگی پیوستگی یا عدم وابستگی معارف بشری با یکدیگر به لحاظ هویت جمعی و جاری خود در ترسیم مرزهای احیاء دینی مورد بررسی قرار گرفته است.
زن در توسعه مفاهیم اسلامی
نویسنده: سیمین دخت بهزادپور
انتشارات: خرداد
چاپ اول: 1378
نویسنده در این کتاب به تحلیل نقش زنان در توسعه ارزشهای اسلامی، از منظر پاسخگویی به نیاز و ایجاد تحرک و پویایی در زنان مسلمان جهت درک حقایق و واقعیت ها می پردازد و انقلاب اسلامی را تجربه ای جدید در چارچوب مفاهیم تحلیلی توسعه می داند که ضمن اثبات بن بستهای فرهنگ مادی در عدم پاسخگویی به نیازهای بشری، شیوه جدید ارزشی را در میان نظامهای فکری جهان مطرح می سازد و هماهنگی و تعادل تمامی اجزاء فرهنگ را در توسعه تنها با همکاری زنان میسر می داند وبا اعتقاد به معنویت، توسعه فرهنگی را در سایه ارزشها مطرح می نماید، تا بدین وسیله به نظام سکولار جهان که امروزه درصدد تبلیغ مذهب دنیوی متناسب با توسعه مادی، برای مبارزه با اسلام راستین است، اثبات نماید که نه تنها نظام دینی با توسعه ناسازگار نیست و در این راه زنان را طرد نمی نماید، بلکه رشد و پویایی اخلاق، معنویت و عدالت را به دست پرتوان زن میسر می داند و با بررسی دیدگاههای مختلف که انسان را موجودی فکور - فرهنگی - ابزارساز - هنرپرور و دین باور می داند و با مقایسه دو نگرش مقابله ای جنسیت و نگرش تکاملی آن، علت سرخوردگی، جدایی، تنهایی و عدم پشتیبانی عاطفی - روانی و از هم پاشیدگی خانواده و خودکشی ها را از آثار نگرش مقابله ای جنسیت می داند. در صورتی که تسری عدالت و احسان، حفظ شخصیت و کرامت زن و مرد و لحاظ جنسیت در برنامه ریزیها، پی ریزی رشد و کمال بر اساس همیاری، مطابق چارچوب اخلاقی معنوی را از ویژگیهای نگرش تکاملی معرفی می کند. در این نگرش زن و مرد، رقیب و دشمن یکدیگر تلقی نمی شوند، بلکه هر یک نیازمند کمال یکدیگرند که چارچوب اخلاق را برای رسیدن به این کمال، تضمین شده می بینند. نقش غالب انسان در دیدگاه تکاملی، نقش فرهنگی معنوی است و هنر، سیاست، علم و... آن قدرت را می یابند که با درک صحیح فلسفه خلقت و رأی قدرت طلبیهای جنسیتی، حقیقت را دریابند و جامعه را برای دستیابی به آن مدد نمایند. از سوی دیگر زن در خلقتش دو سرمایه مشخص فرهنگی برای تکامل یعنی هنر و تربیت را در اختیار دارد، شاید به همین علت زن در آخرین پیام الهی این قابلیت و هنر را در تربیت نیروی انسانی یافت تا خالق لطیف، حکم حجاب را برای او قرار دهد و او را پرچمدار مسایل فرهنگی - معنوی معرفی نماید تا زن هنر خود را در راه این رسالت معنوی به منصه ظهور گذارد.
پژوهشی در سوگندهای قرآن کریم
نویسنده: مینا کمائی
چاپ اول: 1378
ناشر: انتشارات پیام آزادی
سوگندهای قرآن یکی از زیباییهای بیانی قرآن است که سرشار از معارف و آکنده از آموزه های متعالی می باشد. سوگند در کلام، شیوه ای کهن و دیرین به درازای حیات بشری است که برای استوار سازی دیدگاهها و تأکید باورها و گفته ها به کار می رود و غالبا به اشیاء و کسانی که از دیدگاه سوگند کنندگان، مقدس و ارجمند و بزرگ بوده و در زندگی آنان نقش مهمی داشته و دارند، صورت می گیرد.
«سوگندهای قرآن» سوگندی است در همان سمت و سو، اما با بنیاد و محتوایی دیگر که اصول سه گانه «توحید، نبوت و معاد» را به اثبات می رساند.
سوگند در نزد عرب جاهلی از منزلت و جایگاه والایی برخور دار بود و در دوران نزول قرآن و عرب جاهلی به شراب، آلات موسیقی، قبیله، شمشیر و... سوگند یاد می کرد. در حالی که در قرآن افزون بر ذات خداوند به موضوعاتی مانند: قرآن، ملائکه، خورشید، ماه، قلم و... نیز سوگند یاد می شود.
این کتاب مشتمل بر چهار فصل می باشد که: نویسنده در فصل اول ضمن بیان هدف نگارش این رساله و روش تحقیق مربوط به آن به طرح و بررسی مسئله سوگند و اهمیت آن و فرضیاتی که در باره سوگندهای قرآن مطرح گردیده، می پردازد.
در فصل دوم نیز، تاریخ قسم، قسم در عصر جاهلی و در صدر اسلام و تعریف لغوی و اصطلاحی «قسم» و الفاظ و انواع و فلسفه آن بیان می کند.
در فصل سوم نیز به ویژگیهای قسم و اجزای قسم و به پیوند ظریف «مقسم به» و «مقسم له» می پردازد و پیوند این دو را عامل تبیین حقایق سه گانه بر می شمارد به طوری که تفسیرهای کهن و جدید کمتر به این ظرافت بیانی قرآن توجه کرده اند، از این روی است که چرایی و چگونگی قسم در هاله ای از ابهام باقی مانده و روشن نشده است.
و بالاخره در فصل چهارم به بررسی انواع سوگندهای خداوند - که در مجموع به سیزده نوع تقسیم شده- می پردازد و با بیان تفسیر آیات مورد نظر در هر نوع پیوند «مقسم به» و «مقسم له»، نتیجه هر بحث بیان گردیده است.