بی شک هرگاه نامهای مقدس، منشاء نامگذاری ها می گردند از «انگیزه ها» که در بر دارنده ایمانی پیدا و «انگیخته ها» که جوینده آرزویی پنهان است حکایتها دارند، از این روی هرگاه ما روزی را به نام عزیزی نامگذاری می نمائیم ضمن نزدیک شدن به کریمه «فاذکروا الله فی ایام معدودات» در یک سطح وسیع «همگانی و همزمانی» مشتاقان و محبّان بی شماری نسبت به آنها که جلوه هایی از «ذکرالله» اند توجه باطنی و ظاهری پیدا کنند. اما افزون بر آن ژرفای یک نامگذاری از یک سو بیانگر میزان خلوص و آگاهی و ایمان نسبت به نام آوران است و از سوی دیگر بیانگر تمنّایی عمیق برای تحقق فضائل نام آوران و نامدارانی است که منشأ نامگذاری شده اند لذا ما نیز در مواجهه با ایام گرانقدر میلاد حضرت زهرا (س) باید نسبت به توسلات درونی که حاکی از عشق ماست و توجهات بیرونی که حاصل تلاش ما خواهد بود، تأملات جدی داشته باشیم، ما با تأسی به بزرگ بانویی که مظهر «پارسایی و پایداری» ست می توانیم روز ولادتش را که منشاء نامگذاری روز زن است به مطلع تابشی تبدیل کنیم که در پرتو آن پیداترین لایه های زندگی اجتماعی و پنهان ترین زوایای زندگی فردی اعتلا یابد و در کلان جامعه نیز تصمیمها و تدبیرهای مسئولان در حل مسائل زنان توام با «انصاف» و بلکه در مراحل عالی تر توام با «احسان» گردد، تا زن این جلوه رحمانی اسم رب، بتواند مأموریت تربیت انسان را که همپایی با شغل انبیاست، بی هیچ عیب و نقص به انجام رساند، حضرت زهرا(س) بزرگ بانویی است که در مهر آمیزترین حکمت الهی، کوثر خاتم شد تا پایان یک رسالت را، بی پایان سازد تا به فضل خدا، عطای وجودش، در وسعت بیکران عطش ما، جاری شود تا آنگاه بتوانیم از همه سراب ها رها شویم و از چشمه حقیقتش سیراب … بنابراین ما در این نامگذاری مبارک خود را در معرض احساسهای سه گانه می بینیم که در مجال پیش آمده به آنها خواهیم پرداخت.
اولین احساس، بیانگر «حسّ افتخار» است. افتخار به اینکه در عالیترین صیرورت و در عرشی ترین صورت، زنی ظهور می یابد که امام صادق (ع) درباره اش می فرماید: «ما ادریک الفاطمه» فاطمه به ادراک کدامین مدرک خواهد آمد؟! و باز درباره اش می فرماید: فاطمه (س) واسطه فیض خدا با ماست آنگونه که ما واسطه فیض خدا با مردم ایم.
دومین احساس، بیانگر «حسّ اعتماد» است، اساساً بالاترین اعتمادها در جایی است که بتوان والاترین سرمایه ها را با خاطری آسوده بدان سپرد و اینگونه است که در این راه می توانی قلب را، این والاترین سرمایه انسانی را به روح و راه فاطمه بسپاری آنهم بدون کمترین ترس و تردید و دلواپسی، که راهش از متن واقعیت ها می گذرد، پس قابل پیمودن است و به سوی حقیقت ها می رود پس لایق ستودن، اینهاست که راه بهانه جویی و عذر تراشی را برای تأخیر در پیمودن، از ما می گیرد و بر ما می بندد.
سومین احساس، بیانگر «حس انتظار» است، آنهم برای همه عدالتها و انصافهایی که باید درباره زنان تثبیت و ظلم ها و بی انصافی هایی که در مورد ایشان تعطیل گردد. حس انتظار، آمیزه ای از تکلیف و توان و تمایل است. این انتظار می تواند از محیط خانه آغاز شود و در آنجا به اصل تربیت و تکریم دختران و زنان بپردازد و همزمان نیز با تسری آن به جامعه تا ایجاد زمینه شناخت مسئولیت ها و شکوفایی استعدادها تداوم یابد. این انتظار می تواند در تمام صحنه های اجتماعی چه آنجا که زن «شهروند» است و کاربر و چه آنجا که زن شاغل است و کارساز، دامن بگستراند و تا بالاترین عرصه های مدیریتی و اداره اجتماع، قد کشد و فراز یابد، تا سرانجام معلوم گردد جامعه و دستگاههای اداره آن، چقدر برای فاطمی زیستن زنان، خواه به عنوان توده ها و خواه به عنوان نخبگان، زمینه شناخت و ابزار آن را فراهم نموده است از همینجا می توان به مواجهه جامعه با روز زن و پیامهای فرهنگی آن پرداخت که آیا روز زن با همه احساس هایش، از «افتخارات تا انتظارات» همه و همه رصد شده است؟ آیا در یک مدار مستمر برنامه ریزی، بسترسازی لازم برای تحقق پیامها و انتظارات و رفع دغدغه ها و دلواپسیهای جامعه زنان صورت گرفته است؟ یا آنکه برنامه ریزان به جای اینکه در فکر تحرک های بنیادی و معرفت آفرین باشند خود را به تحریک های نُمادی و موج آفرین قانع کرده و سالی یکبار نمایش یک بزرگداشت! را اجرا می کنند و چند روزی هم فضای جامعه را از برو بیای این اجرا پر کرده و بعد هم، چنان آن فضای مهربانانه نسبت به زن پایان می پذیرد که گویی آغازی نداشته…..
اگر چه ما حرکتهای نُمادی و موج آفرین را در جا و اندازه خودش به عنوان یک پرچم در اهتزاز در آمده، خوب و قابل دفاع می دانیم اما سخت معتقدیم این وجه برخورد کردن با ایام هفته زن،
هفته ای که به برکت میلاد حضرت زهرا(س) می تواند ملجاء نجات نسل حاضر و منشأ دستیابی به حیات طیبه باشد، شباهت به کسانی دارد که با فرط عطش و تشنگی به آب رسیده اند، اما آنقدر در نمایش! گرفتارند که به جای نوشیدن، با آب عکس یادگاری می گیرند! تا به آب رسیدن را انعکاس دهند! … امروز حقیقتاً جهان در موضوعات زن و خانواده تشنه است و در موضوع زن گرفتار مرداب خود ساخته ای است که راه نجات از آن را بر خود بسته و در پیش چشم، مرگ نسلها را به نظاره نشسته است در این افول غم انگیز، زن را از دست داده، خانواده را ویران نموده و در خراب آباد خانه، فرزندان نیز رو به فنا فراخوان می شوند … حالا این نهایت کم خردی است که ما، از گرفتاران در کویر، آب شفابخش طلب کنیم ما که در کنار کوثریم و باید هم بنوشیم و هم بنوشانیم، اما مع الأسف برخوردهای موجی و موسمی فرصت تأملات جدی و حل مشکلات اساسی را گرفته است. سالی یکبار، زنان را بر سر تخت نکوداشت ها و تقدیرها می نشانیم، تاجهای رنگارنگی از حرفهای قیمتی بر سرشان می گذاریم و در وصف عظمتشان سخنها می گوییم و بعد هم آخر هفته آن چنان نامهربانانه از آن بالا به پائین می کشیم که در صف طرح آن باید تا سال دیگر به انتظار بمانند، در حالی که غرض از مشخص کردن روز هایی معین برای بزرگداشت زن این نبوده و نیست، که ماجرای نکوداشت زنان سر از یک هفته تجلیل و یکسال تعطیل درآورد! که در این صورت خود را به برخورد ظاهری و پوسته ای با نسخه, قانع کرده ایم، پس باید به انتظار دردهای فزاینده و آفت های شتابنده باشیم که نسخه؛ با عمل شفابخش است نه با قرائت. و در همین رابطه چقدر مضمون آن کلام امام رحمهالله علیه ارزنده است که در فرازی فرمودند: «حکومت اسلامی یک پدیده الهی است که با «بکار بستن آن» سعادت خود و فرزندانتان تأمین می شود.» حقیقتاً با «بکار بستن»، اجزاء و تحقق مواد و مرام آن، نه با قرائت آرزوها و آرمانهای آن، این است که زنان در مواجهه با حجم قابل توجه مشکلات و معضلات، نمی توانند خوش باورانه به بودن در پوسته تجلیل دل ببندند، آنها با نگاه ژرف اندیش خود می بینند که بسترسازی برای جاری شدن این اجلال و اکرام، چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصه اجتماع آنگونه که سزاوار زن انقلاب اسلامی است، فراهم نشده است، لذا این موضوع او را به پرسش های اساسی وا می دارد که:
آیا امروز این حجم از فرآورده های فرهنگی که شب و روز تولید می شود از آموزه های درستی که باید تأمین کننده ابعاد سه گانه ادراک، احساس و اقدام مخاطبان باشد برخوردار است؟
آیا در این تولیدات فرهنگی، آگاهیهای در باره زنان و برای زنان چه برای عادت پذیری جامعه نسبت به تکریم باطنی زنان و چه برای تربیت پذیری زنان نسبت به حفظ کرامت خود مورد لحاظ قرار گرفته است؟
آیا برای رفع و دفع آداب و عادتهای غلط به ویژه آنهایی که جزء عوامل بازدارنده و یا کاهنده تشکیل، تحکیم و و تعالی خانواده اند کارهای اساسی انجام شده است؟
آیا در کنار کوتاهی های جدی که در نشر دانایی های تعهدآور داشته ایم برای ایمن سازی زنان در مواجهه با آسیب های اقتصادی و اجتماعی فکری شده است؟
آیا برای تحصیل حقوق زنان در محیط خانه به ویژه زنانی که در معرض خشونت خانگی قرار می گیرند گامهای قانونی و عملی در تأمین فوریت های امدادی به منظور رفع ظلم از زنان خشونت دیده و توبیخ ظالم و ترک ظلم برداشته شده است؟
آیا در موضوع عفاف و حجاب که ضامن تطهیر و تنظیم روابط اجتماعی است برای القای آموزه های محکم و استوار آن و رفع شبهات موجود در ذهن مخاطبان و وظیفه مندان کارهای لازم انجام گرفته است؟
آیا در کنار کاستی در ابلاغ پیام، برای تأمین ابزارهای لازم در اجرای پیام اقدامات اساسی انجام شده است؟
حال اگر به حجم این پرسشها، عدم هماهنگی دیدگاه مدیران را نسبت به زن از یک طرف و عدم انطباق همه جانبه آن با آموزه های دینی را نیز بیافزائیم آیا نتیجه چیزی غیر از این می شود که اتفاق افتاده است؟
با این وصف در برابر پرسشهای مطرح شده آن هم نه برای یافتن مقصر کیست؟ که برای پیدا کردن راه حل چیست؟ باید صادقانه بگوئیم که:
هنوز با گذشت بیش از دو دهه از عمر با برکت انقلاب اسلامی یک برنامه جدی و جذاب در رسانه تأثیرگذاری مثل تلویزیون که بتواند با بهترین شکل تکنیک و جذابیت های بصری و با حضور زبده ترین اساتید فن به سؤالات و شبهات در موضوع حجاب و عفاف پاسخ دهد ارائه نکرده ایم!
هنوز برای سی میلیون زنی که می بایست از لحظه ورود به دوران تکلیف به طور جدّ حجاب را قلباً و قدماً رعایت کنند الگوی مقبول و مطلوب را در فراخنای «صحیح تا اصح» معلوم نکرده ایم!
هنوز برای تأمین ملزومات اجرای حکم الهی حجاب و دسترسی ارزان و آسان به آن کاری نکرده ایم، همچنان در ساحل عافیت سیر می کنیم تا ببینیم کارخانه های کره و ژاپن برای چادر و مانتو و مقنعه زنان و دختران این مرز و بوم چه فکری کرده و چه چیزی را تدارک دیده اند!
هنوز برای تأمین یک نیاز طبیعی که تخلیه انرژی و تفریح مباح است به فکر آنکه در کنار ورزشگاههای پر هزینه یک پارک محفوظ و غیرمشرف همراه با انواع خدمات تفریحی فرهنگی ورزشی راه اندازی کنیم نبوده ایم تا زنان و دختران بتوانند در محیطی مفرح و کاملاً زنانه با آزادی مناسب محیط خانمها، حضور یابند و از امکانات تفریحی بهره مند شوند!
هنوز برای همگرایی نظرگاههای مدیران و مراکز فرهنگ ساز کشور اعم از مراکز تعلیمی و تبلیغی یک منشور جامع و لازم الاجرا که بتواند در همه ابعاد الگوی مطلوب را هم در عرصه جایگاه زن و هم در عرصه حد و مرز حضور و بکارگیری آنان ترسیم کند، تدوین نکرده ایم!
اما علیرغم مطالب وصف شده باید به یک حقیقت بزرگ اعتراف نمود که زن ایرانی در قیاس با وضعیت زن در جهان بهترین موقعیت را در حرمت گذاری به حدود و حقوقش دارد و واقعیت های افتخاربرانگیزی چون مشارکت های بی نظیر اجتماعی و سیاسی و ترقی و تفوق زنان در عرصه های علمی آموزشی مدیریتی که همه به برکت انقلاب و وجود گرانقدر حضرت زهرا(س) به دست آمده است به طور انکار ناپذیری مؤید و گواه آن است. اما مع الاسف باید گفت زنان خردمند و خداجوی در حالی میلاد حضرت زهرا(س) را جشن می گیرند که سخت دلتنگ هتک حرمتها و شکستن حریمها و نادیده گرفتن شعائر الهی هستند، زنانی که با درس آموزی از مکتب فاطمه (س) توانستند به شرق و غرب نه گفته و جان و جوان خود را نثار صداقت و صلابت ایمانشان نمایند اینک شاهدند که چگونه فضای اجتماعی برای دختران جوانشان که خواستار حضور با عفاف و حجاب در کوچه و خیابان هستند سخت شده است گویا سرانجام، شرنگ زهرآلود «تساهل» که آسان گیری به ورود آفات است و «تسامح» که چشم پوشی از وجود آفات است، کار خود را کرده و ثمره تلخ خود را در شکل وسیع به بار آورد اگر چه این موضوع از عوامل فزاینده و تأثیر گذار دیگری چون بیکاری و تنگنای معیشت برکنار نیست اما با این حال نمی توان در برابر قربانیان آن ساکت نشست. روزی در این کشور برای اشغال مرزها یک جنگ هشت ساله را تحمیل کردند و مردم این سرزمین، با ایمان و همت به پا خاستند و آنها هم جوانانمان را به خاک و خون کشانده و به شهادت رساندند. آمار این شهیدان آمار لیاقت،صلابت و آرمانخواهی این مردم شد اما امروز چه! در یک رویارویی جهانی برای اغفال مغزها می خواهند ننگ را بر ما تحمیل کنند، اما این بار آمار، آمار هلاکت است هر جوانی که به فساد و انحراف افتد قربانی این مهلکه است. آمار قربانیان را به حساب چه کسی باید گذاشت؟ سهم ما در کنار دشمنی های دشمنان چقدر است؟ کدام عافیت طلبی و ناشایستگی ست که این مهلکه ها را تداوم می بخشد؟ آیا وقت همت و بیداری و خوف از به مخاطره افتادن ریشه های این شجره طیّبه نرسیده است؟ آیا نباید برای رفع این معضل در همه بخشهایش از سلبی تا ایجابی از سیاستهای کلی تا برنامه های جزیی چاره اندیشی کرد؟ تا بار دیگر به اشتباهات گذشته که به جای مبارزه با عوامل به مبارزه با علائم پرداختیم، روی نیاوریم، امروز باید یک صدا و یک صف برخیزیم و به اصلاح علوی که بر چیده شدن فساد است همت گماریم و با روشنگری و حق خواهی نگذاریم زمینه توجیه و تحکیم انحراف و فساد با عناوین: آزادی ها را بازپس نگیریم برای گذار جامعه از سنت به مدرنیته این فضا طبیعی است وقتی مردم اشباع شدند خسته می شوند و برمی گردند و .... فراهم آید که این مسیر یا به ترویج فساد می انجامد و یا به توجیه آن منجر خواهد شد.