سلام و درود بر قائم منتظر، حضرت ابوالقاسم علیه السلام که سر سلسله نیکان و چراغ هدایت است.
سَیُطْلَعُ کَالشَّمْسِ فی غاسِقٍ |
یُنَجّیهِ مِنْ سَیْفِهِ الْمُنْتَظی |
به زودی همچون خورشید، در شب تاریک طلوع می کند و با شمشیر برّانش انسانها را نجات می بخشد.
تَری یَمْلاءُ الاَرْضَ مِنْ عَدْلِهِ |
کَما مُلِئَتْ جُورَ اَهْلِ الْهَوی |
سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور هوا پرستان شده، پر از عدل و داد می کند.
سَلامٌ عَلَیْهِ وَ آبائِهِ |
وَأَنْصارِهِ ما تَدوُمُ السَّماء(1) |
جاوید.
محبتها و الطاف ظاهری و باطنی اهل بیت علیهم السلام نسبت به تمام انسانها بویژه یاران و دوستدارانشان، حقیقتی انکار ناپذیر است؛ چرا که آنان معدن کرامت، رأفت و رحمت الهی برای عموم مردم می باشند.
قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «وَ مااَرْسَلناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»؛(2) «ما تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم.» آن حضرت جلوه ای از رحمت بی پایان الهی است. دلسوزی، مهرورزی و مهربانیهای رسول خدا صلی الله علیه و آله در آیات متعددی مطرح شده و در سیره آن حضرت آشکارا به چشم می خورد.
ائمه هدی علیهم السلام نیز که تداوم بخش راه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و جانشینان به حق ایشان هستند، از این ویژگی مهمّ حضرتش، تمام و کمال بهره را داشته اند.
البته حضرات معصومین علیهم السلام نه تنها در صفت مهرورزی و دلسوزی؛ بلکه در سایر کمالات نیز از آن حضرت صلی الله علیه و آله ارث برده اند.
بنابراین، همان طور که قرآن کریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به عنوان رحمت برای جهانیان معرفی می کند، تمام ائمه از جمله حضرت مهدی علیه السلام نیز از همان رحمت و عطوفت محمدی نسبت به بندگان خدا برخوردارند. از اینرو، در آخرین فرازهای دعای ندبه از خداوند متعال درخواست می کنیم که: «وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزاً عِنْدَکَ ؛خداوندا! برای ما رأفت و رحمت و دعا و خیر او (حضرت ولی عصر علیه السلام ) را عنایت کن تا به این وسیله به دریای رحمتت و کامیابی در نزدت نایل شویم.»
محبت و مهر و وفای آن حضرت چیزی نیست که بتوان در صفحاتی کوتاه از آن سخن راند و حقّ مطلب را ادا نمود؛ اما می توان چند نکته ای را جهت تذکر بیان کرد و دلهای مالامال از عشق پیروان حضرتش را برای لحظاتی به دریای مهر و رحمت آن گرامی پیوند داد؛ چرا که امام عصر علیه السلام غمخوار حقیقی امت و پدر مهربان مردم غم دیده و محنت کشیده است. حضرت رضا علیه السلام در خطبه ای طولانی که در روز جمعه در مسجد جامع مرو ایراد نمود، به این نکته اشاره می کند و می فرماید: «اَلاِمامُ الاَنیسُ الرَّفیقُ وَ الْوالِدُ الشَّفیقُ وَ اْلاَخُ الشَّقیقُ وَ الاُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبادِ فِی الدّاهِیَةِ النّادِ؛(3) امام دوستی همدل، پدری دلسوز، برادری تنی، مادری مهربان به فرزند کوچک و پناه بندگان در مواقع دشوار زندگی است.»
البته این سخنان بدان معنا نیست که امام عصر علیه السلام هیچ گونه برخوردی با دشمنان خود نمی کند. بدیهی است که هر یک از جهانیان بسته به استعدادشان از مهر سرشار آن حضرت بهره می برند؛ اما دشمنان لجوج و کینه توزی که همانند غده سرطانی در کالبد جامعه نفوذ کرده و مانع راه اصلاح می شوند، مورد خشم آن امام علیه السلام قرار گرفته، نابود خواهند شد. به این جهت، مهر و قهر امام زمان علیه السلام همانند اجداد مطهر خویش است؛ همچنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای اصلاح جامعه گاهی دست به شمشیر می برد و با دشمنان خود به شدت تمام برخورد می کرد، امام عصر علیه السلام نیز چنین خواهد بود. ولی آنچه این نوشتار آن را دنبال می کند، بیان جلوه هایی از مهر و رأفت امام مهدی علیه السلام است؛ زیرا در مورد قهر آن حضرت سخن فراوان گفته شده تا جایی که برخی می پندارند که حضرت مهدی علیه السلام فقط مظهر قهر الهی است و دشمنان امامت نیز به این باور دامن زده و آن حضرت را شخصی خوفناک و قهار قلمداد می کنند و چهره ای مهیب از آن امام رئوف ارائه می دهند که غیر از انتقام به چیز دیگری نمی اندیشد.
از اینرو، در این مقال به برخی از مظاهر مهرورزی آن حضرت نسبت به مردم، خاصه دوستان و شیعیانش می پردازیم؛ چرا که بر این باوریم هر خیر و نیکی که به ما می رسد از ناحیه اوست و ما هر چه داریم، از لطف جوشان و محبت سرشار آن وجود مقدس داریم؛ هم چنان که فرمود:«ما رهبری شما را مهمل نگذاشته ایم و شما را از یاد نبرده ایم. اگر چنین بود، مشکلات سنگینی شما را احاطه می کرد و دشمنان شما را نابود می کردند.»(4)
آغوش مهر
مرحوم میرزای قمی، صاحب قوانین، در خاطرات خود آورده است:«با علامه سید مهدی بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی می رفتیم و با او درسها را مباحثه می کردیم و غالباً من درسها را برای سید بحرالعلوم تقریر می نمودم، تا اینکه من به ایران آمدم. پس از مدتی، سید بحرالعلوم بین علما و دانشمندان شیعه، به عظمت معنوی و بهره مندی از علوم سرشار معروف شد. من تعجب کردم و با خود گفتم او که این استعداد را نداشت، پس چطور به این مرتبه رسید؟! بالاخره توفیق زیارت عتبات عالیات نصیبم شد و در نجف اشرف سید بحرالعلوم را ملاقات کردم. در طیّ جلسه مسئله ای عنوان شد و دیدم جدّاً او دریای مواج علم است و باید حقیقتاً او را بحرالعلوم نامید. روزی در خلوت از او سؤال کردم: آقا! ما که با هم بودیم و آن وقتها شما این مرتبه از استعداد و علم را نداشتید؛ بلکه از من در درسها استفاده می کردید و حالا بحمدالله می بینم در علم و دانش فوق العاده اید!
فرمود: میرزاابوالقاسم! جواب سؤال شما، از اسرار است! ولی به تو می گویم، اما از تو تقاضا دارم تا من زنده ام این موضوع را به کسی نگویی. من قبول کردم و ایشان اوّل با اشاره گفت: چگونه این طور نباشد و حال آنکه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مرا شبی در مسجد سهله به سینه خود چسبانید. گفتم: چگونه به محضر آن حضرت رسیدید؟!
سید بحر العلوم فرمود: شبی به مسجد سهله رفته بودم. دیدم آقایم، حضرت ولی عصر علیه السلام مشغول عبادت است. ایستادم و سلام کردم. امام سلام مرا پاسخ داد و فرمود:«مهدی بیا!» من مقداری جلو رفتم ؛ ولی ادب را رعایت کرده، زیاد جلو نرفتم. فرمود: جلوتر بیا! پس چند قدمی دیگر نزدیک تر رفتم. باز هم فرمودند: جلوتر بیا! من نزد حضرت رفتم، تا آنجایی که دست آن جناب به من و دست من به آن حضرت می رسید. آنگاه آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسبانید. در اینجا آنچه خدا خواست به این قلب و سینه سرازیر شود، سرازیر شد.(5)
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند |
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی |
آن شب قدر که این تازه براتم دادند |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب |
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد |
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند |
سیمای مهربان
حضرت آیة الله بهجت فرموده است: شخصی می گفت: به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در کوچه دیدم. به دلم افتاد که حضرت امام عصر علیه السلام است. با خود گفتم: وقتی رسید، در دل به او سلام می کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می شود که خود حضرت است. هنگامی که از کنارش رد می شدیم، در دل به آن بزرگوار سلام کردم، تبسمی نمود و فرمود: علیکم السلام! به همراهان خود گفتم: آقا را دیدید؟! گفتند: کدام آقا؟! معلوم شد که آنها نه آقا را دیده اند و نه جواب سلام او را شنیده اند!(6)
منم که مهر علیّ و ولی پناه من است |
دعای نائب حق ورد صبحگاه من است |
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله |
گدای خاک ره دوست پادشاه من است |
به حال من نظری می کن ای امام زمان |
که التفات تو کفاره گناه من است |
مرا ز دُنیی و عقبی غرض وصال شماست |
جز این خیال ندارم خدا گواه من است |
لطف بی انتها
روزی شیخ سلاّر بن عبدالعزیر(7) در مجلس درس شیخ مفید، یکی از مطالب علمی را به شکل شایسته ای بیان کرد و همه حاضران را به اعجاب و تحسین واداشت.
شیخ مفید نیز از هوش سرشار و مقام علمی این شاگرد لذت برد و خوشحال شد. نام و نشان و احوال وی را پرسید، گفتند: این دانشمند جوان به لطف شما زنده است و زندگی اش مرهون سخن شماست. شیخ مفید چگونگی ماجرا را سؤال کرد، گفتند: وقتی که مادر او از دنیا رفت، او در شکم مادر بود. اطرافیان و بستگانش در مورد وی متحیر مانده و به محضر شما آمدند؛ اوّل فتوا دادید که آن زن دفن شود، وقتی که آنان از محضر شما مرخص شدند، شخصی را با عجله فرستادید و او آمد و گفت: شیخ می فرماید، پهلوی چپ آن مادر را بشکافید و بچه را بیرون آورده، بعداً دفن کنید.
آنان طبق دستور شما عمل کردند و قبل از دفن مادر، بچه را بیرون آوردند و الآن این عالم وارسته و متبحر که در محضر شما نشسته، همان طفل است. شیخ مفید با کمال تعجب فرمود: به خدا قسم! آن فتوای دوم از من نبوده است. حالا که چنین است، با خود شرط می کنم که دیگر در امور مسلمانان دخالت نکنم و در مورد احکام شرعی مسلمانان فتوا صادر ننمایم؛ چرا که با یک فتوای اشتباه نزدیک بود باعث مرگ چنین شخص دانشمندی شوم.
بعد از آن تصمیم، پیامی از سوی مولای غایب از نظر به دست شیخ مفید رسید که: «یا شِیخ! مِنْکَ الْخَطاء وَ مِنّا التَّسْدیدُ؛ ای شیخ! [تو همچنان در مسند فتوا بنشین و مردم را راهنمایی کن و [اگر خطایی از تو سر بزند، ما آن را تصحیح می کنیم.» شیخ مفید بعد از این پیام آرامش خود را بازیافت و با تصمیم قاطع به حل و فصل امور مسلمانان پرداخت و فهمید که او تنها نیست و پشتوانه ای قوی از سوی خداوند متعال او را حمایت می کند و ذیل توجهات حضرت ولی عصر قرار دارد.
علامه بزرگوار میرزا محمد حسین شهرستانی بعد از نقل این حکایت می نویسد: این عبارت، از جمله توقیعاتی است که از ناحیه مقدسه حضرت مهدی علیه السلام صادر شده است.(8)
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت |
جانم بسوختی و به جان دوست دارمت |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک |
باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار |
تخم محبت است که در دل بکارمت |
جلوه رحمت الهی
افزون بر آثار رأفت آن حضرت در طول زمان غیبت، گسترده ترین جلوه های مهر و محبت و عنایات آن حضرت بعد از ظهور می باشد که اهل آسمان و زمین بعد از تحمل غمها و اندوه های فراوان به شادمانی و سرور دست خواهند یافت.
انسانهای خسته از دشواریهای سخت زندگی، و بی مهریهای جفاکاران و ستمگران، عزت نفس خود را بازیافته و احساس نشاط و فرح خواهند نمود.
آنان رحمت پروردگار عالمیان را در وجود امام عصر علیه السلام به روشنی مشاهده کرده، آن وجود گرامی را از دل و جان خواهند ستود.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «یَفْرَحُ بِهِ اَهْلُ السَّماءِ وَ اَهْلُ الاَرْضِ و الطَّیْرُ و الْوَحْشُ وَالْحیتانُ فِی الْبَحْر؛(9) اهل آسمان و زمین، پرندگان و حیوانات وحشی و حتی ماهیان دریا [در اثر گسترش رحمت و رأفت و عدالت و کرامت آن حضرت] شادی می کنند.»
سفره گسترده مهر مهدوی نه تنها دوستان را شادمان می کند؛ بلکه مخالفان و دشمنان حضرتش نیز تا حدودی از آن بهره مند خواهند شد.
سفیانی فردی ستمگر و بی رحم از اولاد بنی امیه است. او نسبت به اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنان ستمهای بی شماری را روا می دارد و نامش در روایات آخر الزمان بسیار به چشم می خورد. هنگامی که وی توسط یکی از دوستان امام زمان علیه السلام به نام صباح دستگیر می شود، او را نزد امام مهدی علیه السلام می آورند. سفیانی می گوید: ای عمو زاده! بر من منت بگذار و مرا عفو کن؛ من نیز همانند شمشیر برنده ای در مقابل دشمنان از تو دفاع می کنم.
در آن حال، حضرت مهدی علیه السلام که در میان اصحاب خود نشسته و از عذراء با حیاتر است، امر می کند که او را رها کنند. یاران حضرت می گویند: ای فرزند رسول خدا! آیا او را با همه جنایاتش آزاد می کنید؟ امام می فرماید: با او هر طور که دوست دارید رفتار کنید! آنان او را بعد از آزادی دستگیر کرده، به قتل می رسانند. پس از این، امام دستور می دهد تا بدن سفیانی را دفن کنند.(10)