چکیده
اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است. وحی بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق از یک سو و انسان و معاد از سوی دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهی وصل نماید؛ با ازلیّت پیوند دهد و او را ابدی کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتارهای خویش و یقین به ثمربخشی آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشی کاملاً متفاوت نمایان می گردد و این نگرش رفتارهای اقتصادی او را تحت تأثیر قرار می دهد. انسان اقتصادی در این مکتب، در مصرف، به رزّاقیت الهی و در تولید، به توحید افعالی معتقد است. قبض و بسط رزق را از ناحیه خداوند می داند و به توزیع تکوینی الهی نیز معتقد است و در یک جمله، در سراسر رفتارهای او توحید تجلّی می کند. برخلاف این، در نظام سرمایه داری واژه هایی همچون تدبیر الهی، توحید ربوبی، مشیّت الهی، رزاقیت خداوند، توحید افعالی و توزیع تکوینی بی معنا بوده، انسان محدود و بریده از مبدأ و معاد است.
البته انتساب دست ساخته های انسان به خداوند به معنای نفی تأثیر عوامل طبیعی و مادی نیست. فعالیت تولیدی عنصر اساسی در طلب روزی است. قانون «علّیت» بر جهان آفرینش حاکم و عالَم، عالَمِ اسباب است: «ابَی الله اَن یجریِ الامورَ اِلاّ باسبابِها»، «سنّت الهی بر این است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر ندهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.» مشیّت الهی بر این است که «مَن جدَّ وجد»؛ هرکس بکوشد بیابد. هر فرد یا جامعه ای می تواند با تدبیر، کار و فعالیت، ثروتمند گردد یا با اِعمال سیاست های غلط و کم کاری فقیر شود. گرچه خداوند زمینه کار را برای انسان فراهم ساخته و انگیزه و توانایی لازم را به او داده، ولی توجه به این مسأله لازم است که اوّلاً، علّة العلل اوست و هر کس هرچه دارد روزی و عطای خداوند متعال است. ثانیا، جمله «هرکس بکوشد بیابد» قاعده همیشگی نیست و کلّیت «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر این که خودشان بخواهند» بلافاصله با جمله «و اذا ارادَ الله بقومٍ سوءً فلا مردَّ له» تخصیص خورده است. بنابراین، تجلّی توحید در اقتصاد به این معناست که در ورای نظام سبب و مسبّبی قدرتی نامتناهی قرار دارد که جهان را بر اساس حکمت و عدل تدبیر می کند. گاهی بنا بر مشیّت او، کار بر انسان ساده و گاهی مشکل می شود. قرآن کریم با اشاره به تجلّی توحید در اقتصاد بر آن است تا انسان ها همواره متذکر مبدأ هستی و تدبیر حکیمانه او برای بقای موجودات باشند و دچار غفلت از هستی بخش نشده، به مظاهر خلقت و اسباب ظاهری توجه استقلالی نکنند؛ به طور مرتب، خود را در ارتباط با کمال بی نهایت بدانند، به او تقرّب جویند و در پرتو قربش تکامل یابند.
مقدّمه
تفاوت اساسی اقتصاد اسلامی با سایر مکاتب اقتصادی در این است که اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است؛ در حالی که نظریه پردازان اقتصاد سرمایه داری حول محورهای مطلوبیت، سود و رفاه بحث می کنند. انسان به عنوان مصرف کننده، به دنبال حداکثرسازی مطلوبیت و به عنوان تولیدکننده به دنبال بهینه سازی تولید به هدف حداکثر کردن سود است. سود و مطلوبیت معنای محدود خود را (بر مبنای اصالت ماده) دارند.
در اقتصاد سرمایه داری، افق زمانی کوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثری دیده نمی شود؛ نگرش به خالق، حداکثر مبتنی بر فلسفه دئیسم و قطع رابطه با مبدأ می باشد؛ نقش خالق در حدّ سازنده ساعت استراسبورگ می باشد که سازنده آن پس از ساخت، آن را تنظیم نموده و رها ساخته است. با این نگرش، واژه هایی همچون تدبیر الهی، توحید ربوبی، مشیّت الهی، رزّاقیت خداوند، توحید افعالی و توزیع تکوینی بی معنا هستند. بنابراین، انسانْ محدود و بریده از مبدأ و معاد می باشد. انسان در استفاده از امکانات اقتصادی، خود را مدیون کسی نمی بیند، همه امکانات اقتصادی را ملک طلق خویش می بیند که با دانش و دست رنج خویش به دست آورده است. «اِنّما اُوتیتُه علی علمٍ» (قصص:78)؛ (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام! این تفکر در تمامی نظریه ها تبلور یافته و اصالت ماده و بریدگی از مبدأ و منتهی همه جا نمایان است.
در مقابل، وحی بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق یکتا از یک سو و بین انسان و معاد از سوی دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهی وصل کند، با ازلیّت پیوند دهد و او را ابدی کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتار خویش و یقین به ثمربخشی آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشی کاملاً متفاوت نمایان می گردد و این نگرش رفتارهای اقتصادی او را متأثر می سازد.
انسان در این الگو، مال را نعمت الهی، رزق و رحمت خدایی می داند؛ معتقد است: «هذا رحمةٌ مِن ربّی فاذا جاءَ وعدُ ربّی جعله دکّا و کانَ وَعدُ رَبِّی حقا» (کهف:98)؛ این از رحمت پروردگار من است، اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم می کوبد، و وعده پروردگارم حق است.
قرآن کریم هر دو نگرش را، که نتیجه آن مبنای اعتقادی است، در مجموعه ای از آیات در یک ضرب المثل به صورت زیبایی با هم مقایسه می کند: «(ای پیامبر) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پربرکتی قرار دادیم. هر دو باغ، میوه آور بودند (میوه های فراوان) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. صاحب این باغ درآمد فراوانی داشت. به همین دلیل، به دوستش در حالی که با او گفت وگو می کرد چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم. و در حالی که نسبت به خود ستم کار بود، در باغ خویش گام نهاد. گفت: من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمی کنم قیامت برپا گردد؛ و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد) جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت.
دوست (با ایمان) وی در حالی که با او گفت وگو می کرد گفت: آیا به خدایی که تو را از خاک و سپس از نطفه آفرید و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟ ولی من کسی هستم که اللّه پروردگار من است، و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمی دهم. چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی: ما شاء اللهُ لا قوَّةَ اِلاّ بِاالله؛ این نعمتی است که خدا خواسته است؛ قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست؟ و اگر می بینی من از نظر مال و فرزند از تو کم ترم (مطلب مهمّی نیست.) شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده ای از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه ای که آن را به زمین بی گیاه لغزنده ای مبدل کند، و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری.
(به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه های آن نابود شد؛ و او به سبب هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست های خود را به هم می مالید در حالی که تمام باغ بر داربست هایش فرو ریخته بود و می گفت: ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم! و قومی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند، و از خودش (نیز) نمی توانست یاری گیرد.» (کهف:3243)
مسلما این دو نگرش و این دو مبنا و اعتقاد در رفتار و کردار انسان، حتی به عنوان تولیدکننده یا مصرف کننده تأثیر دارد.
بیش تر آیاتی از قرآن کریم که در آن ها به نوعی، به امکانات اقتصادی اشاره شده یا از فرایند تولید سخن به میان آمده، یا وارد بحث توزیع رزق شده و یا به مصرف کالاها و خدمات پرداخته اند؛ توجّه انسان را به خداوند متعال جلب کرده اند.
از دیدگاه قرآن کریم، تمامی کائنات از جمله انسان، منابع و ابزارهای تولید، مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. نه تنها منابع و ابزارهای تولید، بلکه فعالیت های تولیدی و فرایند شکل گیری آن نیز همه مخلوق خداوند می باشند. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند. «او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد، تا ابرهای سنگین بار را (بر دوش) کشند، (سپس) ما آن ها را به سوی زمین های مرده می فرستیم، و به وسیله آن ها، آب (حیاتبخش) را نازل می کنیم و با آن، از هرگونه میوه ای (از خاک تیره) بیرون می آوریم. این گونه (که زمین های مرده را زنده کردیم) مردگان را (نیز در قیامت) زنده می کنیم، شاید (باتوجه به این مثال) متذکر شوید.» (اعراف: 57)
«به آثار رحمت الهی بنگرید که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می کند.» (روم: 50)
«شب را برای آرامش آفرید و روز را روشن ساخت تا به کار و تلاش بپردازید و فضل پروردگار را بطلبید.» (اسراء: 12)
«خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت، زمین را برای شما رام کرد تا بر پشت آن راه بروید [و با کار وتلاش]از روزی های خداوند بخورید.» (ملک: 15)
به گونه ای زمین را رام شما ساخت که با سرعت فوق العاده ای که در حرکت های چرخشی و انتقالی دارد، گویا به کلی ساکن و بدون حرکت است. دریاها و کشتی ها را مسخّر شما ساخت تا بتوانید کسب روزی کنید. عوامل تولید اگر می توانند نقش عامل بودن ایفا کنند، این نقش را خداوند متعال به آن ها داده است.
توحید افعالی و تولید
از دیدگاه قرآن کریم، نه تنها عوامل طبیعی تولید مخلوق خداوند هستند، بلکه فعالیت های تولیدی و فرایند شکل گیری تولید برای هر کالا و خدمت نیز فعل الهی محسوب می شود؛ یعنی مولّد حقیقی و بالاصاله اوست، هرچند در این جریان، ابزارهای طبیعی و انسانی هم نقش داشته باشند. همان گونه که نوشتار یک نویسنده، با وجود استفاده اش از نوشت افزار، به او نسبت داده می شود، تمامی تولیدات یک جامعه نیز به خداوند متعال نسبت داده می شوند؛ اگرچه فکر و دست انسان و ابزار تولید نیز ایفای نقش می کنند.
«توحید افعالی» به دو معنا به کار رفته است: یکی این که خداوند متعال در انجام کارهای خود به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارد و هیچ موجودی نمی تواند کمکی به او بکند. و دیگری که بیش تر در اصطلاح عرفا به کار رفته، استقلال در تأثیر است؛ یعنی مخلوقات خداوندی در کارهای خودشان نیز بی نیاز از خداوند متعال نیستند. تمام علل و اسبابی که برای آن ها تأثیر و سببیت قایلیم، سببیت و تأثیرشان را از خداوند دارند. بر همین اساس، قرآن کریم اصرار دارد که آثار فاعل های طبیعی و غیر طبیعی همانند بارش باران، روییدن گیاهان، میوه دادن درختان و پرورش چهارپایان را به خودش نسبت دهد.(1) در این جا، معنای دوم توحید افعالی منظور است.
قرآن کریم با مطرح کردن توحید افعالی در تولید، بر آن است که انسان ها همواره متذکّر مبدأ هستی و تدبیر حکیمانه او برای بقای موجودات باشند و دچار غفلت از هستی بخش و توجه استقلالی به مظاهر خلقت و اسباب ظاهری نشوند؛ مرتب خود را در ارتباط با کمال بی نهایت بدانند و به او تقرّب جویند و در پرتو قرب ربوبی تکامل یابند.
توجه به توحید افعالی و رسوخ این معنا در قلب انسان و رسیدن به این درجه که ولیّ نعمت حقیقی را خداوند متعال بداند، انسان را از ناسپاسی، خودبینی، طغیان، ظلم و تعدّی مصون می دارد. علاوه بر آثار تربیتی و اخلاقی، این مصونیت، ارتقای بهره وری را نیز به دنبال خواهد داشت و نتیجه آن دستاورد بزرگی برای سلامت و رشد اقتصاد جامعه خواهد بود.
در آیات متعددی سخن از خَلق، جَعل، اِنزال، تسخیر کالاها و خدمات، اعم از کالاهای اولیه، واسطه ای یا نهایی، به میان آمده است. آنچه در همه این واژه ها مشترک و مهم است، این است که همه امکانات اقتصادی، کالاها و خدمات، همچنین فرایند تولید و فعالیت های انسان ها همه مخلوق او و نعمت های الهی هستند و با تدبیر او صورت می پذیرند. چنان که اشاره شد، از جمله اساسی ترین تفاوت ها بین اقتصاد اسلامی و سرمایه داری در همین نحوه نگرش است. بر اساس فلسفه دئیسم، خداوند منشأ جهان هستی است و عالم طبیعت را بر اساس قانونمندی هایی به وجود آورده که به صورت خودکار عمل کرده و به حیات خود ادامه می دهد. در نتیجه، پس از خلقت، نیازی به دخالت خداوند در امور عالم نمی باشد. به نظر فیزیوکرات ها چنین قوانینی در سطح پدیده های اجتماعی نیز وجود دارند، و آن ها در نظام طبیعی، به دنبال قوانینی هستند که بر رفتار اقتصادی افراد جامعه حاکم است. تصویری که «دئیسم» از خدای آفریدگار نه پروردگار ارائه کرده، درصدد قطع مداخله خداوند پس از خلقت است و این مسأله اختصاص به رابطه خدا و طبیعت مادی ندارد؛ بلکه انسان نیز جزئی از طبیعت مادی در نظر گرفته شده و هرگونه مداخله از سوی خداوند در سرنوشت او منتفی گردیده است.
قرآن کریم به شدت به این ایده حمله کرده، می فرماید: «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است، دست هایشان بسته باد! و به سبب این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است؛ هرگونه بخواهد می بخشد.» (مائده: 64) بر اساس مبنای وحی، خداوند امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند (سجده: 5) و نام «رَبّ» به معنای تدبیرکننده، بیش از هزار بار در قرآن کریم به کار رفته است.
توحید افعالی و فعالیت های انسان
منطق قرآن کریم این است که «واللّهَ خَلَقَکم و ما تَعملونَ» (صافّات: 96)؛ خداوند متعال هم خودتان و هم آنچه را می سازید آفریده است؛ یعنی بت هایی را که می سازید(2) یا جوهر آن بت ها را(3) خداوند خلق کرده است. و یا به طور کلی، می توان گفت: «خلقت» از «تدبیر» جدا نیست؛ همچنان که خداوند سبحان خالق آدمی است، ربّ او نیز هست و همه چیز در عالم، از جمله اعمال اختیاری انسان، در پرتو اراده الهی شکل می گیرد. و صد البته معنای این سخن آن نیست که عمل انسان از حیطه اختیارش خارج و فعالیت او یک عمل جبری شود.(4)
«اَفَرَأَیتُم ما تَحرُثُون أَ أنتم تَزرعوُنَه اَم نَحنُ الزّارعونَ لَو نَشاءُ لجَعلناهُ حُطاما فظلتم تفکَّهونَ.» (واقعه: 6365)؛ آیا هیچ درباره آنچه کشت می کنید، اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟ هرگاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه در هم کوبیده می کنیم که تعجب کنید!
«حرث» یعنی افشاندن بذر در زمین و آماده کردن آن برای زرع.(5) «تزرعونه» از ماده «زراعت» به معنای رویاندن است. روشن است که کار انسان تنها کشت است، اما رویاندن کار خداست؛(6) به همین دلیل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است: «هیچ یک از شما نگوید من زراعت کردم، بلکه بگوید کشت کردم.»(7) به عبارت دیگر، دانه گیاه کاشته شده یک جوهر جامد است؛ نهایت تلاش انسان این است که آن را در زمین دفن کند و به آن آب دهد. کار خاک این است که دانه را متعفّن نموده، بپوساند و به پودر تبدیل کند (چنان که با اجساد حیوانات چنین می کند.) کار آب نیز شبیه خاک است. طبیعت دانه، سکون و بی تحرّکی است، نه رشد و نموّ و حرکت به سمت آسمان و سپس ثمردهی و قابلیت تکثیر و زاد و ولد. اگر خدای متعال بر اساس حکمت خود، توان باطنی دیگری به این دانه نمی داد و کلمه فعّال ملکوتی خداوند با آن به گونه ای عمل نمی کرد که او را تغذیه نموده، رشد و توان تولید مجدّد دهد و در نهایت، به گونه ای آن را قرار دهد که انسان ها از آن منتفع شوند، یا خاکستر بود و یا کاه در هم کوبیده ای که هیچ حیوانی از آن منتفع نمی شد.(8)
آیات متعدّدی نتیجه فعالیت انسان را به خدا نسبت داده اند، ضمن این که حکمت این نسبت نیز از خود آیات به دست می آید. در این جا، نمونه هایی از این آیات ذکر می شود: «و انزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَاَسکنّاهُ فِی الاَرضِ وَ انّا علی ذهابٍ به لَقادِرُون، فَاَنشَأنا لَکُم بِه جَنّاتٍ من نخیلٍ و اعنابٍ لکم فیها فواکهُ کثیرةٍ و منها تأکلونَ، و شجرةً تَخرُج مِن طورِ سیناءَ تَنبتُ بالدُّهن و صِبغٍ للآکلینَ، و انَّ لکم فیِ الانعام لعبرةً نسقیکم ممّا فی بطونها و لکم فیها منافعُ کثیرة و منها تأکلونَ.» (مؤمنون: 1821)؛ و از آسمان آبی به قدر معیّن نازل کردیم و آن را در زمین (در جایگاه مخصوصی) ساکن نمودیم؛ و ما بر از بین بردن آن کاملاً قادریم. سپس به وسیله آن، باغ هایی از درختان نخل و انگور برای شما ایجاد کردیم؛ باغ هایی که در آن میوه های بسیار است و از آن می خورید. و (نیز) درختی را که از طور سینا می روید (= درخت زیتون) و از آن روغن و نان خورش برای خورندگان فراهم می گردد (آفریدیم). و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آن هاست (از شیر) شما را سیراب می کنیم؛ و برای شما در آن ها منافع بسیاری است؛ و از گوشت آن ها می خورید.
«والله جعل لکم من بیوتکم سکنا و جعل لکم من جلود الانعام بیوتا تَستخفّونَها یَوم ظعنکم و یوم اقامتِکم و من اصَوافها و اَوبارِها و اَشعارِها اَثاثا و مَتاعا الی حین وَ اللهُ جَعلَ لَکُم ممّا خَلَق ظلالاً و جَعَل لَکم مِن الجِبالِ اکنانا و جَعل لکم سرابیلَ تَقیکُمُ الحَرَّ و سرابیلَ تقیکمُ بأسکَم کذلک یُتمّ نعمته علَیکم لعلّکم تُسلمون.» (نحل: 80 81)؛ و خدا برای شما از خانه هایتان محل سکونت (و آرامش) قرار داد؛ و از پوست چهارپایان نیز برای شما خانه هایی قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانی می توانید آن ها را جابه جا کنید؛ و از پشم و کرک و موی آن ها، برای شما اثاث و متاع (و وسایل زندگی) تا زمان معیّنی (قرار داد.) و (نیز) خداوند از آنچه آفریده است، سایه هایی برای شما قرار داده؛ و از کوه ها پناهگاه هایی؛ و برای شما پیراهن هایی آفریده که شما را از گرما (و سرما) حفظ می کنند؛ و پیراهن هایی که به هنگام جنگ، حافظ شمایند؛ این گونه نعمت هایش را بر شما کامل می کند، تا شاید تسلیم فرمان او شوید.
راغب در مفردات می نویسد: «جَعَلَ» اعم از فعل (انجام داد) و «صَنَعَ» (ساخت) و این قبیل فعل ها می باشد. وی سپس پنج نوع کاربرد برای این واژه بیان می کند، و تفسیر این قبیل آیات را، ایجاد و پیدایش کالایی از کالای دیگر و هستی بخشیدن به آن از طریق عوامل بیان می دارد.(9)
آیات مزبور، پیدایش خانه (چادر) یا لوازم و وسایل گوناگون زندگی از مو، کرک یا پشم را به خداوند نسبت داده اند. همچنین در این آیات ایجاد سایبان و لباس، اعم از لباس های معمولی و جنگی، و تولید آن ها از ترکیب عوامل تولید، که خود مخلوق اویند؛ به خداوند نسبت داده شده اند: «اَو لَم یَروا انَّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الارضِ الجُرُزِ فَنُخرجُ بِه زرعا تأکُل مِنه اَنعامُهم و اَنفسهم اَفلا تُبصرونَ.» (سجده: 27)؛ آیا ندیدید که ما آب را به سوی زمین های خشک می رانیم و به وسیله آن زراعت هایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند، آیا نمی بینید؟!
توحید افعالی و تسخیر عوامل تولید
«سخره» بیگاری گرفتن خدمت کار یا چهارپایی بدون اجر و مزد است.(10) در اصطلاح قرآنی، «تسخیر» یعنی انسان در چیزی تصرّف کند، به گونه ای که آن را موافق با مقاصد و منافع خود قرار دهد.(11)
خداوند زمین و آسمان، شب و روز، دریاها و کشتی ها و آنچه را در آسمان و زمین است مسخّر انسان ساخت؛ خورشید برای او نور افشانی می کند، بسترش را گرم می سازد، انواع گیاهان را برای او می رویاند، محیط زندگی اش را از لوث میکروب های مزاحم پاک می کند، شادی و سرور می آفریند و مسیر زندگی را به او نشان می دهد . ماه چراغ شب های تاریک اوست؛ تقویمی است طبیعی و جاودانی. جزر و مدّی که بر اثر ماه پیدا می شود، بسیاری از مشکلات انسان را می گشاید، درختان زیادی را (به سبب بالا آمدن آب نهرهای مجاور دریا) آبیاری می کند. دریای خاموش و راکد را به حرکت در می آورد، و از گندیدن حفظ می کند و اکسیژن لازم را بر اثر تموّج در اختیار موجودات زنده دریا می گذارد. بادها کشتی ها را در سینه اقیانوس ها به حرکت در می آورند و بزرگ ترین مرکب و وسیع ترین جاده های انسان را همین کشتی ها و دریاها تشکیل می دهند؛ تا آن جا که گاهی کشتی هایی به عظمت یک شهر و با همان جمعیت بر پهنه اقیانوس ها به حرکت در می آیند. نهرها در خدمت اویند؛ زراعت هایش را آب یاری و دام هایش را سیراب و محیط زندگی اش را با طراوت، و حتّی مواد غذایی اش (ماهی ها) را در دل خود برای او می پرورانند.
تاریکی شب همچون لباسی او را می پوشاند و آرامش و راحتی به او ارزانی می دارد. و سرانجام، روشنایی روز او را به حرکت و تلاش دعوت می کند و گرمی و حرارت می آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد می کند.(12) پس تسخیر شب و روز برای آرامش در شب و امرار معاش در روز است.(13)
خداوند دریاها را مسخّر انسان ساخت؛ یعنی آن ها را به گونه ای آفرید که کشتی بتواند بر روی آن ها جریان یابد و انسان ها از آن بهره مند گردند. پس معنای «تسخیر» یعنی آنچه در آسمان و زمین است برای انسان می باشد. از این روست که اجزای عالم همه طبق یک نظام جریان دارند و نظامی واحد بر همه آن ها حاکم است و بعضی را به بعضی دیگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل می سازد و در نتیجه، انسان در زندگی خود از موجودات علوی و سفلی منتفع می شود و روز به روز دامنه انتفاع و بهره گیری جوامع بشری از موجودات زمینی و آسمانی گسترش می یابد و آن ها را از جهات گوناگون واسطه رسیدن به اغراض خود یعنی مزایای حیاتی خود قرار می دهد. به همین دلیل تمامی این موجودات مسخّر انسانند.
(14) آیا با وجود این دامنه وسیع از تسخیر، می توان نقش خداوند متعال در فعالیت های اقتصادی و امور معیشتی انسان را نادیده گرفت و تجلّی توحید در اقتصاد را کم رنگ جلوه داد؟ آیا نقش انسان در کنار نقش او ظهوری دارد؟
رزّاقیت الهی
«رزق» گاهی بر عطا و بخشش مستمر، که ممکن است در دنیا و یا آخرت باشد، به کار می رود؛ و گاهی بر سهم و نصیب فرد اطلاق می گردد. همچنین به آنچه از خوردنی ها و آشامیدنی ها، که انسان از آن ها تغذیه کرده، می خورد، «رزق» گفته می شود.(15) «رزق» عطایی است که از آن منتفع می شوند، مواد غذایی باشد، علم باشد و یا غیر از این ها. در قرآن کریم علاوه بر مواد غذایی و باران، بر نبوّت وعلم هم رزق اطلاق شده است.(16) بر همین اساس، بعضی رزق را به ظاهری و باطنی تقسیم کرده اند. «رزق باطنی» (مثل علوم و معارف) جایگاهش قلوب و قوّه ادراکی انسان است و «رزق ظاهری» (مثل غذای انسان) مربوط به بدن می باشد.(17) بعضی معنای رزق را گسترش داده و آنچه را که انسان از مزایای حیات، مثل مال، مقام، عشیره، قبیله، باران، زیبایی، علم و غیر آن منتفع می گردد، «رزق» می نامند.(18)
از آن جا که روزی الهی عطای مستمر او به موجودات است، به آن «رزق» گفته می شود.
(19) انسان چون اصل وجودش از ناحیه خداوند است، پس آنچه را که مثل روزی، ادامه حیاتش به آن بستگی دارد، نیز از ناحیه اوست.
(20)
قابل ذکر است که رزق بر اساس تعاریف مزبور، تنها کالاها و خدمات نهایی آماده برای مصرف نیست، بلکه شامل همه نعمت های الهی می شود. بنابر این، عوامل تولید که در فرایند تولید به کار می روند نیز رزق خداوند هستند. در نتیجه، آیات رزق علاوه بر این که تجلّی توحید در تولید را می رسانند توجه به خالق در مصرف را نیز گوشزد می کنند.
قرآن کریم در آیات متعددی، به بحث رزق پرداخته است. آیات رزق را می توان به سه دسته طبقه بندی نمود؛ مجموعه ای از آیاتْ خداوند را به عنوان روزی دهنده موجودات معرفی می کنند. مجموعه ای دیگر توصیه به تصر�%9