گفت وگو با محمدیان
سیاست روز، 16/4/81
در بحث جنبش نرم افزاری، نکته زیبایی در کلام مقام رهبری وجود داشت که جامعه علمی ما به غفلت از کنار آن گذشت . ایشان در کنار شعار انحرافی نواندیشی دینی، نواندیشی علمی را مطرح کردند . این نواندیشی علمی با نوآوری علمی متفاوت است . نوآوری علمی همان افزودن شاخ و برگ ها و کشف مطالب و اختراعات جدید است; اما نواندیشی علمی به معنای احداث کردن پایه ها و تنه های یک علم جدید، و تحلیل کردن علم از یک زاویه دیگر و با جهان بینی متفاوت است . به هنگام بررسی سابقه نواندیشی علمی، که مقام معظم رهبری آن را طرح کردند، به این مطلب برخوردم که نزدیک سه دهه است که گروهی در یکی از دانشگاه های آمریکا به طرح فیزیک قدسی پرداخته اند; فیزیکی که نه فیزیک نیوتنی است و نه فیزیک کوانتمی، بلکه فیزیک از نگاه الاهیات است .
علم و دانش امروز پرخوانی و پر دانستن را رواج داده است; اما در این دانستن آنچه به عرصه فکر ظهور کند و مخلوق جدیدی در وجود ما بیافریند، وجود ندارد . همه اینها بر مبنای دانش افزایی ساخته شده است . لذا می بینیم افرادی که کاخ های علمی خود را بر بالای قله های آتش فشان استوار کرده اند، به یک باره با فروپاشی ساخته های خود مواجه می شوند . پس این تلاش بجایی است که آدمی اینها را به مکانی منتقل کند که زمین مطمئنی برای آن یافت شود . این زمین مطمئن، حوزه قدسی علم است و افرادی که خود را متعهد به انسانیت می دانند به نواندیشی علمی، و نه نوآوری علمی، دعوت می کنند .
زمانی بنده فکر می کردم این بحث را که در دانشگاه امیرکبیر آغاز شد، چگونه می توانیم عملیاتی کنیم؟ به عنوان یک طلبه وظیفه من برای مؤثر بودن چیست؟ به نظر من، ما باید این باور را تقویت و از مجرای صحیح آن به اطرافیان خود منتقل کنیم که جهان آغازی دارد . این جهان نه از سر تصادف خلق شده، نه منشا مادی دارد، بلکه آغازش اوست . باید این باور را در خود تقویت کنیم که پایان جهان نیز به سوی اوست . این سخن شاید سهل، ساده و حرف کهنه ای به نظر آید، اما مشکل بسیاری از فلاسفه قرن جدید، در چگونگی تفسیر جهان است . یاسپرس در این زمینه مفصلا آغاز و انجام جهان را نوشته است و ماتریالیست ها بحث دیالتکتیک تاریخی را مطرح می کردند . کسانی که طرفدار «جامعه باز» و اندیشه های پوپری هستند در پی تفسیر تاریخ هستند; اما این افراد در تاریخ انسان را همه کاره و همه فن حریف خوانده اند . ما اعتقاد داریم اول و آخر تاریخ از اوست; نه اینکه یک حرکت دورانی باشد که از یک نقطه کور آغاز و به یک نقطه کور ختم شود; یک حرکتی است که فعال است . این باور می باید در ما جاری شود; یعنی اولین قدم در جنبش نرم افزاری این است که نو اندیشی علمی، جهان را عظمت دهد . عالم عالم کثرات است و ما باید بتوانیم این کثرات را به یک نقطه بازگردانیم . زیبایی ها و کمالات و قدرت های متعدد و شکوه متفاوت را می نگریم . همه اینها با یکدیگر ارتباط معنایی می یابد و همه این اجزا یک نقطه را رصد می کنند . تلاش، فهم و اندیشه ما یک نقطه را رصد می کند و به آن منتهی می شود . اولین قدم می باید در حوزه فکر و باور اتفاق بیفتد .
به نظر محمدی، در حوزه فکر اسلامی، سه مکتب عظیم فلسفی، هر یک برای خود جنبشی محسوب می شوند .