شاهی به دو صد عزّت و اجلال آید
با شوکت و فرّ و جاه و اقبال آید
امروز حسین آید و فردا عباس
خورشید ز پیش و مَه زدنبال آید
قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، روز چهارم شعبان سال 26 ه.ق در مدینه منورّه دیده به جهان گشود و در روز عاشورا، سال 61 هجری قمری در کربلای معلّی در راه حمایت از دین و قرآن، و در راه نصرت اهل بیتع و امام زمان خویش در سن 34 سال و 5 ماه و 6 روزگی به شهادت رسید.
پدر بزرگوارش امیرمؤمنان علیع و مادر گرامیش فاطمه ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه کلابی است.1
آن قمر عشیره با لبابه دختر عبداللّه بن عباس ازدواج و از آن حضرت دو پسر به نام های عبیداللّه و فضل باقی ماندند که نسل او از عبیداللّه می باشد.
مراسم نامگذاری
دامن علقمه و بوی گل یاس یکی است
قمر هاشمیان در همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است2
امیرمؤمنان علیع از برادرش عقیل خواست که از خانواده شجاع و با اصالت همسر شایسته برای او انتخاب کند. عقیل با شناختی که از طوائف عرب داشت، فاطمه ام البنین را انتخاب نمود. وقتی عباس از این بانوی با کرامت به دنیا آمد، حضرت قنداقه او را به دست گرفت و نام او را عباس یعنی شیر بیشه شجاعت و عبوس و خشمگین در برابر باطل3 گذارد.
ثمّ اذّن فی اذنه الیمنی و اقام فی الیسری ثمّ قبل یدیه و استعبر و بکی؛4 سپس در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت، آنگاه دستهایش را بوسید و گریه کرد.
و در جواب پرسش ام البنین که چرا گریه می کنی؟ فرمود: گویا می بینم که این دست یوم الطف در کنار شریعه فرات در یاری برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.
پنج امامی که تو را دیده اند
دست علم گیر تو بوسیده اند
چشم خداوند چو دست تو دید5
بوسه زد و اشک زچشمش چکید
علم را از باب علم آموخت
نسبت به شخصیّت ابی الفضل العباسع از جهاتی اجحاف شده است گروهی از مردم فقط عباس را به شجاعت می شناسند و از عبادت و بندگی او بی خبرند، با اینکه قاتل عباس گفت: جوانی را کشتم که از زیادی عبادت پیشانی او پینه بسته بود.
عدّه ای از مداحان و جوانان در این دوران فقط از عباس زیبایی و جمال او را گرفته اند، و بقیّه جهات را رها کرده اند. بحثی نیست که عباس هم شجاع بود و هم زیبا، به گونه ای که معروف شده بود در مدینه بنام قمر العشیره ولی شخصیّت واقعی عباس را فقط شجاعت و زیبایی او تشکیل نمی دهد.
حقیقت این است که عباس یک شخصیت جامع و چند جانبه داشت هم در شجاعت بی نظیر بود و هم در زیبایی بی مثال و هم در بندگی و عبادت بی بدیل، چنان که از نظر آگاهی و علمی نیز بغیر از معصومان نظیر نداشت. در این بخش به نمونه هایی که نشان دهنده مقام علمی عباس است اشاره می شود.
الف: او علم را چشیده است
عباس تا 15 سالگی همراه و زیر نظر پدر بود لذا حضرت او را هم از جهات تربیتی و هم از جهت علمی به خوبی پرورش داده بود، امری که خود امیرمؤمنان علیع بدان اعتراف و در بیان نغزی به آن تصریح نموده است آن حضرت فرمود: انّ ولدی العباس زقّ العلم زقّاً؛6براستی فرزندم عباس در کودکی علم را مکیده و چشیده است.
زقّ در لغت
مانند کبوتر که آب غذا را مستقیم به دهان جوجه اش منتقل می کند، گویا علیع به صورت مستقیم علوم را به او آموخته است. این تعبیر اشاره دقیقی دارد به انتقال علم از راه غیر عادی، یعنی این گونه نبوده که ساعت خاصی مثلاً علیع برای عباس کلاس داشته و او نیز درسها را خوب خوانده و حفظ کرده است. سخن از چشیدن علم است که حضرت علیع علم را به او چشانده و او نیز این ظرفیّت را داشته که علم را بمکد و آن را بچشد.
در کتاب العین7 که از قدیمی ترین و معتبرترین کتاب لغت شیعه است زق، را این گونه معنی نموده است:1- زق ظرف آب است که از پوست ساخته شده باشد. زق الطائر الفرخ یعنی پرنده از راه دهان به دهان به جوجه اش غذا داد.
و زقاق هم به طریقی که از کوچه باریک تر است گفته می شود. همه این معانی نشان از آن دارد که فراگیری علم عباس از پدر بزرگوارش علیع به طریق عادّی و مدرسه ای نبوده است و گرنه این تعبیر مورد نداشت.
جالب است که بدانید که این تعبیر در روایات در رابطه با امامان معصومع از جمله امیرمؤمنان علیع به کار رفته است.
علیع بعد از این که فرمود:سلونی قبل ان تفقدونی؛ از من بپرسید قبل از آن که من را از دست دهید.
فرمود: هذا ما زقّنی رسول اللّه زقّاً؛8 این علمی است که رسول خدص به من چشانده است.
و همچنین یزید درباره کلّ اهل بیت این تعبیر را به کار برد.
در مجلس یزید، علی بن الحسین، حضرت سجادع اجازه سخنرانی خواست در ابتدا یزید اجازه نداد مردم به او گفتند: این جوان بیمار که توان سخن گفتن ندارد. یزید گفت:انّه من اهل بیتٍ قد زقّوا العلم زقّاً؛9این جوان از خانواده ای است که علم را با تمام وجود چشیده اند.
البته خطبه حضرت سجادع بخوبی سخن یزید را تثبیت کرد که خاندان اهل بیت به امر الهی و از سرچشمه الهی، وجودشان با علوم عجین شده است و ژرفای علوم را چشیده اند.
2- بصیرت نافذی داشت
حضرت صادق(ع) ضمن بر شمردن بیست صفت والا برای عباس، جمله ای درباره علم و آگاهی بیان داشته که سخت نیاز به دقت و کنجکاوی دارد.
آن حضرت فرمود:کان عمّنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان، جاهد مع ابی عبداللّه وابلی بلاءً حسناً و مضی شهیداً؛10 عمویم عباس دائماً دارای بینش نافذ و عمیق بود. و ایمانی محکم و پایدار و در رکاب امام حسینع جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد تا به شهادت رسید.
حوادث را فقط از چهره ظاهر آنها نمی دید با آگاهی عمیقی که داشت عمق و ژرفا و پشت پرده و پشت صحنه حوادث را تا عمق ممکنش می خواند.
مرور کوتاه بر حوادث عاشورا، ژرفای آگاهی ابی الفضل و موضع گیریهای او را نشان می دهد.
یک: حرکت از مدینه
بسیاری بودند که خیرخواه جدّی و حامی سرسخت سلامتی امام حسینع بودند، ولی به این مرحله از تصمیم و اراده نرسیدند که با جان از حسینع همراهی کنند چرا که عمق آگاهی آن ها آینده را زیر بال خود قرار نداد، و یا اراده محکمی که بتوانند در چنین وادی قدم گذارند نداشتند مانند عبداللّه بن عباس که خیلی تلاش کرد که مانع رفتن امام به کوفه شود و به شدّت در این امر دلسوزی کرد.11 ولی وقتی اراده امام را جدّی یافت و عزم او را جزم شده، هرگز نتوانست اعلام کند که من هم با شما در کربلا می آیم.
و همین طور محمد حنفیّه هر چند عذر داشت ولی به این نقطه نرسید که واقعاً عزم خود را در همراهی امامش جزم نماید. و عبداللّه جعفر شوهر حضرت زینب با همه ارادتهایی که به امام حسینع داشت همسرش زینبع را اجازه داد و دو تا از فرزندان خویش را همراه امام حسینع فرستاد. ولی خود شرکت نکرد. و این نفوذ بصیرت را نداشت که در فوز عظیم شرکت نماید.و دیگران...
امّا ابوالفضل العباس با نفوذ بصیرتی که داشت هم خود همراه حسینع از مدینه حرکت و هم برادران خویش را با نفوذ شخصیتی و تسلّط معنوی که داشت همراه خود برد و تا آخرین لحظه در کنار حسین ماندند و خود را و نام خویش را برای ابد جاودانه و سعادتمند نمودند.
دو: ردّ امان نامه
روز نهم شمر همراه عبداللّه بن ابی المحل که امّ البنین عمّه او بود نامه ای از عبیداللّه بن زیاد برای در امان بودن عباس و برادران او گرفتند عبداللّه بن ابی المحل نامه را بوسیله غلام خود کزمان12 به کربلا فرستاد و او پس از ورود به کربلا متن نامه را برای فرزندان امّ البنین و در رأس آنها عباس قرائت کرد، عباس و برادرانش که از عمق توطئه به خوبی آگاه بودند، در جواب عبداللّه محترمانه گفتند: ما را حاجتی به امان نامه تو نیست، امان خدا بهتر از امان عبیداللّه پسر سمیّه است.13
ولی شمر که به خوبی می دانست وجود عباس و برادران او در اردوی حسینی برای او و امثال او سخت ترس آور و زیان آور است دوباره خود به نزدیک خیمه گاه حسینی آمد.
فریاد زد: برای عباس و عبداللّه و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالبکه مادرشان ام البنین است امان نامه آورده ام!، عباس و برادران او در جواب گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟؟!!14
این جواب عباس نشان از عمق و نفوذ بصیرت او دارد که بخوبی توطئه دشمن را می شناخت پس از ردّ امان نامه بود که عمر سعد اعلان جنگ نمود. عباس به محضر امام خویش رسید و عرض کرد: ای برادر! این سپاه دشمن است که تا نزدیکی خیمه ها آمده است.
امام حسینع جمله ای فرمود که نشان می دهد سخت برای عباسش ارزش و مقام قائل است. فرمود: ارکب بنفسی انت...؛15 سوار شو جانم فدای تو باد و از آنها بپرس چه روی داده است؟ و برای چه آمده اند؟....که سرانجام عباس مهلت گرفت.
این تعبیر امام آن نفوذ بصیرت عباس را تفسیر می کند، با توجّه به این نکته که در کلام معصوم، جای هیچ گونه تعارف وجود ندارد. که عباس آن قدر آگاه و روشن بین بود که امام معصوم و برادرش خود را فدای او می داند.
سه: موضعگیری عباس در شب عاشورا
در شب عاشورا رسماً امام حسینع بیعت خود را برداشت و فرمود:و انّی قد آذنت لکم جمیعاً فانطلقوا فی حلّ لیس علیکم منّی ذمامٌ؛16 من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را بر می دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید...
و بعد از خطبه چراغ را نیز خاموش کرد، بعد از روشن شدن چراغ اوّلین کسیکه لب به سخن گشود عباس بود. عرض کرد: ما برای چه دست از تو برداریم؟! برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نکند که هرگز چنین روزی را ببینم.17
همین سخنان آگاهانه عباس باعث شد هم بستگان و یاران آن اصحاب اعلام وفاداری نمایند و امام حسینع نیز در حق آنان دعا فرمود.
چهار: حمایت از دین و امام
شهدای کربلا همه رجز خوانده اند ولی هیچ رجزی به زیبایی و جامعیّت رجز حضرت عباس نیست آنهم در حالی که دست از بدن جدا شده است:
واللّه ان قطعتم یمینی
انّی احامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقینی
نجل النّبیّ الطاهر الامین
بخدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید، من همیشه حامی دینم خواهم بود، و حامی امامی که در ایمانش صادق است، و فرزند پیامبر پاک و امین است.
با این که قاعدتاً باید می گفت دستم را قطع کردید، با دست چپ و یا با دندان آب را به خیمه گاه می رسانم و یا از قوم و قبیله خود حمایت می کنم. حضرت هیچ یک از این مسائل را مطرح نکرد بلکه بر مسئله دین و امامت تکیه کرده که این نشان دهنده عمق آگاهی او به مکتب و امامت است. آری دین آن قدر ارزش دارد که در حال قطع دست هم باید دم از دین زد و در حال جان دادن نیز حمایت خود را از امام خویش باید اعلام نمود این همان نفوذ بصیرت است.
از آنچه گفتیم بخوبی می توان نتیجه گرفت که حضرت عباس دارای بینش الهی برگرفته از پدر بود، و در مسائل دینی و سیاسی و اجتماعی نیز دارای بصیرت ژرف و عمیق بود، دلیل این ادعا موضع گیریهای اوست در حوادث کربلا.
این روز را که به نام روز جانباز نامگذاری شده به مقام معظم رهبری و به همه ایثارگران، جانبازان و خانواده های معظم شهدا تبریک و تهنیت عرض نموده، پیروی از حضرتش را در چگونگی حمایت از مقام عظمای ولایت از خداوند منّان خواستاریم.