قسمت سوم
کلیه منابع روایی شیعه و سنی، پیرامون حضرت مهدی، علیه السلام، اتفاق نظر دارند که آن بزرگوار بعد از نهضتی مقدماتی که برایش به وجود می آید، ظهور می کند... و یاران درفشهایی سیاه، ایرانی اند که زمینه ساز حکومت آن حضرت و آماده کننده مقدمات فرمانروایی وی می شوند. در این روایات، اتفاق است که دو شخصیت وعده داده شده، سید خراسانی و یا هاشمی خراسانی و یاور او شعیب بن صالح هر دو ایرانی هستند... تا پایان روایاتی که مربوط به آنان در منابع شیعه و سنی آمده است.
اما منابع حدیث شیعه علاوه بر ایرانیان، افراد دیگری را به عنوان زمینه سازان ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، به نام یمنیها ذکر نموده است، چنانکه روایات بی شماری در منابع شیعه وجود دارد که بطور عموم دلالت دارد که قبل از ظهور آن حضرت، حکومت و یا نیرو و یا نهضتی مبارز و انتقام گیرنده برپا خواهد شد... مانند این روایتی که می گوید: «او می آید و برای خداوند، شمشیری است از نیام کشیده شده » البته اگر چنین روایتی وجود داشته باشد. چه اینکه صاحب کتاب «یوم الخلاص » آن را با ذکر پنج منبع نقل کرده است که من این روایت را در این منابع نیافتم، همچنین موارد متعدد دیگری که برای آنها هم منابعی را ذکر نموده است! خداوند به ما دقت و امانت در نقل روایات را عنایت فرماید... و مانند روایت ابان بن تغلب از امام صادق، علیه السلام، که گفت شنیدم، حضرت می فرمود:
هنگامیکه درفش حق برافراشته می گردد شرقیها و غربیها آن را لعن و نفرین می کنند! آیا می دانی برای چه؟ عرض کردم خیر. حضرت فرمود: برای آنچه را که مردم با آن روبرو می شوند از اهل بیت و فرزندان آن حضرت پیش از ظهور وی. (1)
این روایت دلالت دارد که اهل بیت آن حضرت، از بنی هاشم اند و پیروان وی، غرب و شرق را خشمگین و ناراحت کرده اند، آنها (دشمنان) زمانیکه با نهضت ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، روبرو می شوند برای آنان مصیبتی بس بزرگ است که در اثر آن اعصابشان را از دست می دهند و روایتی که قبلا از روضه کافی در تفسیر آیه شریفه «بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید» از امام صادق، علیه السلام، نقل شد حضرت فرمودند:
گروهی را که خداوند پیش از ظهور قائم برمی انگیزد، هیچ دشمنی را از آل پیامبر، صلی الله علیه وآله، فرا نمی خوانند مگر اینکه او را به قتل می رسانند.
و سایر روایاتی که دلالت دارد، مهیا شدن مقدمه و زمینه برای ظهور آن حضرت، با نیروی نظامی و تبلیغاتی جهانی است و چنانکه در برخی روایات آمده است به گونه ای است که «نام او سر زبانهاست ».
بنابراین، روایات مربوط به مقدمات ظهور، به سه دسته تقسیم می شود:
الف - روایات مربوط به روی کار آمدن یاران درفشهای سیاه که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند.
ب - روایات مربوط به حکومت یمنی که فقط در منابع شیعه وارد شده است، البته شبیه این روایات، احادیثی در برخی از منابع اهل سنت مبنی بر ظاهر شدن یمنی پس از ظهور حضرت مهدی، علیه السلام.
ج - روایاتی که حاکی از ظاهر شدن و روی کار آمدن زمینه سازان ظهور آن بزرگوار است، بی آنکه آنها را مشخص نماید... اما بزودی متوجه خواهید شد که این روایات بطور عموم دلالت بر یاران ایرانی و یمنی آن حضرت دارد که زمینه ساز حکومت وی هستند.
اما روایات، زمان روی کار آمدن حکومت یمنیها را مشخص نموده است که در همان سال ظهور حضرت و همزمان با خروج سفیانی از سرزمین شام و یا نزدیک خروج سفیانی که دشمن و مخالف حضرت است، می باشد.
اما حکومت زمینه سازان ایرانی، به دو مرحله مشخص تقسیم می شود:
مرحله اول، آغاز نهضت آنان به وسیله مردی از قم، کسی که حرکتش سرآغاز امر ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، است، چه اینکه روایات گویای این است که «آغاز نهضت آن حضرت از ناحیه مشرق زمین است ».
مرحله دوم، ظاهر شدن دو شخصیت مورد نظر، در بین آنان به نام سید خراسانی و فرمانده نیروهای آن حضرت و جوان گندمگونی که نام وی در روایات، شعیب بن صالح ضبط شده است.
چنانکه می توان، نقش ایرانیان زمینه ساز را با توجه به پیشامدها و حوادثی که ذکر آنها در اخبار آمده است نیز، به چهار مرحله تقسیم نمود:
مرحله اول: از آغاز نهضت توسط مردی از قم تا ورودشان در جنگ.
مرحله دوم: داخل شدن در جنگی طولانی، تا اینکه خواسته های خویش را بر دشمن تحمیل کنند.
مرحله سوم: رد کردن خواسته های نخستین خود که اعلام کرده بودند و به پا داشتن قیام همه جانبه آنان.
مرحله چهارم: سپردن پرچم اسلام به دست توانای حضرت مهدی، علیه السلام، و شرکت جستن آنها در نهضت مقدس آن حضرت.
در برخی از روایات، آمده است که ظاهر شدن خراسانی و شعیب در اثنای جنگ ایرانیان به وقوع می پیوندد، به گونه ای که آنها با توجه به طولانی شدن نبردشان با دشمن، خودشان سید خراسانی را به عنوان سرپرستی امور اجتماعی و سیاسی خود برمی گزینند گرچه وی از پذیرفتن این منصب خرسند نیست، اما آنها او را سرپرست خود قرار می دهند، سپس سید خراسانی، شعیب بن صالح را به فرماندهی نیروهای مسلح خویش برمی گزیند.
در تعدادی از روایات، زمان آخرین مرحله زمینه سازی آنان که متصل به ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، است مشخص گردیده که شش سال خواهد بود. این برهه، مرحله شعیب و خراسانی است، از محمدبن حنفیه نقل شده است که فرمود:
درفشهای سیاهی از بنی عباس و پس از آن درفشهای سیاه دیگری از خراسان خروج می کنند که حاملان آنها کلاه سیاه و لباس سفید بر تن دارند، پیشاپیش آنان مردی است که وی را صالح بن شعیب و یا شعیب بن صالح می نامند او از قبیله بنی یمنم است آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت المقدس فرود می آیند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی، علیه السلام، را فراهم آورند، تعداد سیصد تن دیگر از شام به او می پیوندند، فاصله خروج او تا تقدیم زمام امور به حضرت مهدی، علیه السلام، هفتاد و دو ماه می باشد. (2)
در مقابل این احادیث، روایات دیگر است که می گوید، ظاهر شدن خراسانی و شعیب، مقارن و همزمان، ظاهر شدن یمنی و سفیانی است از امام صادق، علیه السلام، روایت شده است که فرمود:
خروج خراسانی و سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز واقع می شود، درفش یمنی در بین این پرچمها از همه هدایت گر است، زیرا وی مردم را به حق دعوت می کند. (3)
و از امام باقر، علیه السلام، منقول است که فرمود:
خروج سفیانی و یمنی در یک سال و یک ماه و یک روز است مانند نظم و ترتیب دانه های تسبیح که یکی بعد از دیگری است. جنگ از هر طرف روی می آورد. وای بر کسانی که در مقابل آنان بایستند در میان آن درفشها، پرچم یمنی هدایت گرتر است، آن درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان (مهدی، علیه السلام) دعوت می کند. (4)
ظاهرا، مراد از خروج این سه نفر به ترتیب، مانند دانه های تسبیح، با اینکه در یک روز واقع می شود این است که انگیزه های خروج آنها با یکدیگر ارتباط سیاسی دارد. البته آغاز خروج آنان در یک روز است، اما ترتیب جنبش آنان و استحکام امورشان مانند مهره های تسبیح، یکی پس از دیگری واقع می شود.
به علاوه روایت هفتاد و دو ماه اگرچه قابل قبول است. چون به طرق زیادی از محمد بن حنفیه نقل شده است. روایات، گویای این است که وی دارای نوشته ای از پدر بزرگوارش حضرت علی، علیه السلام، بوده که حضرت آن را از گفتار پیامبر، صلی الله علیه وآله، نوشته بوده و در آن حوادث و پیشامدهای آینده بوده، بلکه بنا به گفته برخی از روایات، در آن نوشته، نام تمام فرمانروایان حاکم بر مسلمانها، تا روز قیامت ذکر شده بوده و آن را فرزندش ابو هاشم از وی به ارث برده و نام کسانی را که از عباسیان حکومت خواهند کرد به اطلاع آنان رسانده است...
اما با این همه، آنچه در مساله خراسانی و شعیب بهتر به نظر می رسد، روایاتی است که می گوید خروج خراسانی و شعیب همزمان خروج سفیانی و یمنی است، چون این روایات، منتسب به امامان، علیهم السلام، می باشد و سندش محکمتر است، بلکه در این روایات احادیث صحیح (5) السندی نیز مانند روایت ابوبصیر از امام باقر، علیه السلام، وجود دارد.
در هر صورت، این مرحله از حکومت زمینه سازان دولت حضرت، چنانچه ما هم ترجیح دادیم، سال قبل از ظهور وی و یا احتمال اینکه شش سال باشد و در هر حال آخرین مرحله حکومت آنهاست، اما آنچه مشکل به نظر می رسد، شناخت مراحل دیگر دولت آنها قبل از آخرین مرحله آن است و اینکه فاصله بین آغاز حکومت آنان به واسطه مردی از قم و بین خروج سید خراسانی و شعیب چقدر است؟... این در حقیقت بخشی مفقود از سلسله روایات مربوط به ایرانیان است که من در روایات ندیدم چه اندازه بوده است.. آری در برخی از روایات، اشاره هایی در این زمینه وجود دارد که بعد از بیان مهم ترین روایات مربوط به حکومت آنان، خواهد آمد.
اروایت: آغاز حکومت مهدی، از ایران
از جمله آن روایات، حدیثی است که صراحت دارد، آغاز نهضت حضرت مهدی، علیه السلام، از ناحیه مشرق خواهد بود از امیر مؤمنان، علیه السلام، نقل شده است که فرمود:
آغاز ظهور او از مشرق است، زمانیکه این امر پیش آمد، سفیانی خروج می کند. (6)
و از طرفی آنچه که علما بر آن اتفاق دارند و در روایات به نحو تواتر (7)وارد شده این است که ظهور
آن حضرت از مکه است، بنابراین باید مراد از گفته امیر مؤمنان، علیه السلام، که فرمود: «آغاز نهضت او از ناحیه مشرق است » یعنی آغاز و شروع نهضت وی از مشرق، یعنی ایران است. و همچنین دلالت دارد که آغاز نهضت آن حضرت، قبل از خروج سفیانی بوده و فاصله بین آغاز امر او و خروج سفیانی، مدتی نه کوتاه و نه طولانی است. زیرا در روایت، هضت حضرت بر خروج سفیانی، با «واو» عطف شده است نه «فاء» و «ثم » که دلالت بر فاصله داشته باشد، بلکه می توان گفت این روایت، اشاره به نوعی ارتباط سببی بین آغاز امر زمینه سازی برای دولت حضرت مهدی، علیه السلام، از سرزمین ایران و بین خروج سفیانی دارد، توجه داشتید که جنبش سفیانی صرفا واکنشی است جهت رویارویی با موج فزاینده نهضت اسلامی که زمینه ساز مقدمه قیام آن حضرت است.
روایت:امت پیامبر و حکومت مردی از اهل بیت
روایتی را که ابو بصیر از امام صادق، علیه السلام، نقل کرده نیز از جمله روایات در این زمینه است، حضرت فرمود:
ای ابو بصیر امت پیامبر، صلی الله علیه وآله، تا زمانیکه خاندان فلان بر مسند حکم هستند هیچگاه به گشایشی نخواهند رسید تا آنکه فرمانروایی آنان منقرض شود، با تمام شدن آن، خداوند آن را به مردی از اهل بیت ارزانی می دارد که روش او بر اساس تقوی و عمل وی هدایتگر مردم است. در مقام قضاوت و حکم بر مردم، اهل رشوه نیست. به خدا سوگند من او و نام او و پدرش را می دانم آنگاه، آن مرد تنومند و کوتاه اندام که دارای علامت خال بر صورت و دو نشانه دیگر بر پوست بدن دارد می آید، او پیشوایی عادل است که حافظ و نگاهبان آنچه که نزد او ودیعه گذاشته شده است می باشد، دنیا را پر از عدل و داد می نماید آنگونه که بدکاران آن را پر از ظلم و جور کرده اند. (8)
این روایت قابل توجهی است ولی متاسفانه بخش پایانی آن ناقص است، این روایت را صاحب بحار از کتاب «اقبال » سید بن طاوس نقل کرده است که صاحب اقبال در کتابش ص 559 بیان داشته است که این روایت را در سال 362 در کتاب «ملاحم » بطائنی دیده است و از آن کتاب این روایت را نقل کرده اما ناتمام، و در پایان گفتارش گفته است «سپس تمام روایت را نقل کرده است » حال آنکه کامل نقل نکرده است، بطائنی از یاران امام صادق، علیه السلام، بوده و نسخه کتاب وی نایاب است البته ممکن است در کتابهای خطی ناشناخته در اطراف و اکناف کشورهای اسلامی در کتابخانه ها وجود داشته باشد.
روایت دلالت دارد که سید بزرگواری از ذریه اهل بیت، علیهم السلام، پیش از ظهور حضرت قائم، علیه السلام، حکومت می کند و مقدمات دولت آن حضرت را فراهم می نماید، مردم را متوجه تقوا و پرهیزکاری می نماید و طبق احکام اسلام عمل می کند، وی اهل سازش و رشوه گیری نیست، این سید که ذکر آن در روایت آمده احتمال دارد مراد از او امام خمینی باشد.
اما جمله خاندان فلان که امام فرمود: «تا زمانیکه خاندان فلان بر سر کار باشند» ملازمه ندارد که مراد از آنها بنی عباس باشند آنگونه که سید بن طاوس فهمیده است، همینطور در سایر روایاتی که امامان، علیهم السلام، در آنها تعبیر به فلان و آل فلان نموده اند، البته گاهی منظور امامان، علیهم السلام، از این تعبیر، بنی عباس و گاهی خاندانهایی است که قبل از ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، فرمانروایی می کنند، مثلا روایات متعددی که بازگو کننده اختلاف بین خاندان فلان و آل فلان، از حکام حجاز است وجود دارد که آنان بر شخص فرمانروایی از خودشان اتفاق نظر پیدا نمی کنند و بین قبیله ها ایجاد اختلاف می شود، آنگاه حضرت مهدی، علیه السلام، ظهور می کند و مانند روایتی که از امیر مؤمنان علی، علیه السلام، روایت شده است که حضرت فرمود:
آیا خبر ندهم شما را به پایان سلطنت خاندان فلان؟ عرض کردیم آری ای امیر مؤمنان. فرمود: کشته شدن بی گناهی در سرزمین حرم از قبیله قریش، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و موجودات را هستی بخشید بعد از پانزده شب دیگر، سلطنتی برایشان نخواهد بود. (9)
و غیر از این روایت، روایات متعدد دیگری که اختلاف بین بنی فلان و یا به هلاکت رسیدن فرمانروای ظالمی از آنان را بیان کرده است و اینکه پس از آن سفیانی خروج خواهد کرد و یا ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، به وقوع می پیوندد و یا اینکه بیانگر برخی از نشانه ها و پیشامدهای نزدیک ظهور آن حضرت است... بنابراین باید این روایت را به غیر بنی عباس تفسیر نمود زیرا صدها سال پیش، حکومت و فرمانروایی آنها سپری شده است.
بلکه روایاتی که بصراحت از بنی عباس نام برده است، حتما باید مورد بررسی و دقت قرار گیرد. چه اینکه این روایات از امامان، علیهم السلام، با عبارت «فرزندان فلان » و «خاندان فلان » وارد شده است و شخص راوی آن را به لفظ بنی عباس روایت کرده به این اعتقاد که مراد از گفته امام، علیه السلام، از «فرزندان فلان »، بنی عباس می باشد.
گاهی در روایات ظهور، تفسیر به بنی عباس صحیح است زیرا مراد از ذکر نام آنها، روش آنان است که در نقطه مقابل امامان، علیهم السلام، بوده است، نه اینکه مراد شخص آنها و فرزندان و یا ذریه آنان باشد... البته بندرت نیاز به چنین تفسیری پیدا می کنیم زیرا در اغلب روایات تعبیر به فرزندان و خاندان فلان شده است.
به هر حال، منظور از خاندان فلان در روایت مورد بحث که فرمود: «تا زمانیکه خاندان فلان بر مسند حکم باشند، تا اینکه فرمانروایی آنان منقرض شود، با تمام شدن آن خداوند آن را بر مردی از اهل بیت قرار می دهد» حکام ظالم و ستم پیشه، غیر از بنی عباس است که سید موعود، بعد از آنان ظاهر می شود و قبل از ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، با دالت حکمرانی می کند.
اما لفظ «آنگاه، آن مرد تنومند کوتاه اندام که دارای علامات خال بر صورت و دو نشانه دیگر بر پوست بدن دارد، پیشوایی است عادل » حکایت از این دارد، بعد از آن سید کسی خواهد آمد که مفهوم آن این است که آن شخص حضرت مهدی، علیه السلام، است و هم اوست که دارای این نشانه هاست، چنانکه در اوصاف حضرت آمده است. اما صفت «مرد تنومند کوتاه قد» بر آن حضرت تطبیق نمی کند. زیرا در مجموعه روایات، آن حضرت بلند قامت و موزون یاد شده است، بعید نیست که یک بخش و یا بیشتر از این روایت، در اثر نقل سید بن طاوس و یا دیگری از راویان، افتاده باشد. و این مرد تنومند و کوتاه اندام، بعد از سید مورد نظر می آید و برخی از صفات دیگرش از روایت افتاده است، بدین سان نمی توانیم در اتصال زمان این سید مورد نظر را به زمان ظهور حضرت مهدی، علیه السلام، از این روایت استفاده کنیم.