اشاره:
یکی از مهمترین موضوعاتی که به هنگام بحث از انقلاب جهانی امام عصر (عج) مطرح می شود این است که آن حضرت چگونه و با چه نیرویی در برابر نظام استکباری حاکم بر جهان می ایستد و همه تمدن های قدرتمند، اما فاسد، را به زانو در می آورد؟ آیا ایشان با قدرت نظامی و با بهره گیری از تسلیحات و تجهیزات پیشرفته و قدرتمند خود موفق به فروپاشی این تمدن ها می شود، یا علل و عوامل دیگری در کار است؟ تردیدی نیست که حضرت مهدی (ع) با امدادهای غیبی همراهی می شود و همه قوای طبیعی و ماورای طبیعی در خدمت ایشان است; اما به نظر می رسد رمز اصلی پیروزی ایشان بر همه قدرت های شیطانی حاکم بر جهان، حرکت ایشان در مسیر سنت های الهی حاکم بر هستی و هماهنگی این سنت ها با قیام رهایی بخش آن حضرت است . برای روشن تر شدن این موضوع لازم است که به بررسی سنت های الهی حاکم بر عالم تکوین و تشریع بپردازیم .
در شماره قبل پس از بررسی معنای لغوی سنت، اصل تغییرناپذیری سنت های الهی و . . . به بررسی برخی از سنت های الهی حاکم بر جوامع انسانی پرداختیم وگفتیم که براساس سنت تغییر ناپذیر الهی، ظلم و بیدادگری عامل نابودی تمدن هاست . اینک ادامه بحث را با بررسی دیگر سنت های الهی حاکم بر جوامع پی می گیریم .
2 - 4 . وقت و اجل شرط نابودی تمدن ها
اگر چه ظلم و ستم، خواه در صورت فردی و خواه در صورت اجتماعی آن، موجب نابودی اقوام و تمدن ها می شود، اما این نابودی زمانی به فعلیت می رسد که مهلت و اجل آن اقوام و تمدن ها به سرآید و به تعبیر قرآن «موعد» نابودی آنها فرا رسد . به بیان دیگر از دیدگاه قرآن هر «جامعه مستقل از افراد، حیات و شخصیت و مدت و اجل » (1)مشخصی دارد و زمانی که این مدت و اجل به سرآید دیگر هیچ چیز نمی تواند مانع نابودی آن قوم و ملت شود . در این زمینه آیات متعددی در قرآن وارد شده که از جمله می توان به این آیات اشاره کرد:
1 - 2 - 4 . آیه 58 سوره کهف: در این آیه، که پیش از این نیز بدان اشاره شد، به صراحت بیان شده که سنت خدا بر این نیست که به مجرد عصیان، نافرمانی و ستمگری قومی آنها را گرفتار عذاب و هلاکت کند، بلکه خداوند براساس غفران و رحمت بی انتهای خویش برای هر قومی موعد، اجل و یا سررسیدی تغییرناپذیر قرار داده است و تا زمانی که این اجل سرنیاید، آن قوم هلاک نمی شوند:
وربک الغفور ذو الرحمة لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجل لهم العذاب بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلا .
و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است . اگر به [جرم] آنچه مرتکب شده اند، آنها را مؤاخذه می کرد، قطعا در عذاب آنان تعجیل می نمود [ولی چنین نمی کند] بلکه برای آنها سررسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمی یابند .
2 - 2 - 4 . آیه 34، سوره اعراف: در این آیه نیز بر این موضوع تاکید شده که هر امتی جدا از بقا و فنای تک تک افراد آن، بقا و فنای خاص خود را دارد و زمانی که اجل امتی فرارسد هیچ چیز نمی تواند از آن جلوگیری کند:
ولکل امة اجل فاذا جآء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون .
و برای هر امتی اجلی است; پس چون اجلشان فرارسد، نه [می توانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش .
3 - 2 - 4 . آیه 48 و 49 سوره یونس: در آیات سخن از پرسشی است که از سوی مشرکان خطاب به رسول گرامی اسلام (ص) مطرح شده است . آن پرسش این است که: «خداوند چه زمانی بین ما و بین تو قضاوت می کند و ما را هلاک و ایمان آورندگان به تو را نجات می دهد» به بیان دیگر مشرکان با کلامی که جنبه تعجیز و استهزا داشت می خواستند به پیامبر بگویند که: «پروردگار تو هیچ کاری نمی تواند بکند، و این تهدیدهای تو، بیهوده ای بیش نیست، وگرنه چرا عجله نمی کنی و آن را عملی نمی سازی؟» خداوند نیز در پاسخ این استهزای مشرکان به پیامبر خود خطاب می کند که: «به آنها بگو من مالک نفع و ضرر خود نیستم، نه می توانم ضرری از خود رفع کنم و نه منفعتی را به سوی خود جلب نمایم . اما اینکه چرا عذاب خدا نازل نمی شود به این دلیل است که هر امتی اجل معینی دارد که به هیچ وجه نمی تواند از آن تخطی کند . آن اجل خواه ناخواه فرا می رسد بی آنکه ساعتی از زمان مقرر خود، پیش یا پس افتد» (2) :
ویقولون متی هذا الوعد ان کنتم صدقین × قل لآاملک لنفسی ضرا ولا نفعا الا ما شآء الله لکل امة اجل اذا جآء اجلهم فلایستاخرون ساعة ولایستقدمون .
می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده چه وقت است؟» بگو: «برای خود زیان و سودی در اختیار ندارم، مگر آنچه را که خدا بخواهد . هر امتی را زمانی [محدود] است . آنگاه که زمانشان به سررسد، پس نه ساعتی [از آن] تاخیر کند و نه پیشی گیرند .»
در تفسیر المیزان در ذیل این آیه چنین آمده است:
. . . هر امتی حیاتی اجتماعی ورای حیات فردی که مخصوص تک تک افراد است دارد، و حیات اجتماعی هر امتی از بقا و عمر آن مقداری را دارد که خدای سبحان برایش مقدر کرده است . و همچنین از سعادت و شقاوت و تکلیف و رشد و ضد رشد و ثواب و عقاب سهمی را دارد، که خدای تعالی برایش معین فرموده است و این حقیقت از چیزهایی است که تدبیر الهی عنایتی به آن دارد . (3)
4 - 2 - 4 . آیه 61 سوره نحل: این آیه نیز چون آیه پیشین بر این حقیقت تاکید می کند که کیفر الهی تنها در زمان معین آن فرا می رسد:
ولو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دآبة ولکن یؤخرهم الی اجل مسمی فاذا جآء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون .
و اگر خداوند مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخذه می کرد، جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی گذاشت، لیکن [کیفر] آنان را تا وقتی معین باز پس می اندازد، و چون اجلشان فرا رسد، ساعتی آن را پس و پیش نمی توانند افکنند .
5 - 2 - 4 . در آیه 45 سوره فاطر همین تعبیر تکرار شده است .
6 - 2 - 4 . در سوره نوح نیز موضوع اجل اقوام و امت ها به بهترین شکلی بیان شده است . در آغاز این سوره هدف از فرستادن نوح را انذار قومش پیش از فرارسیدن عذاب دردناک و به بیان دیگر سرآمدن اجل و وقت مقرر دانسته، می فرماید:
انآ ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم .
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که: «قومت را، پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان رسد، هشدار ده .»
آنگاه به نقل سخنان نوح خطاب به قومش پرداخته، می فرماید:
قال یقوم انی لکم نذیر مبین × ان اعبدوا الله واتقوه واطیعون × یغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی ان اجل الله اذا جآء لایؤخر لو کنتم تعلمون .
[نوح] گفت: ای قوم من، من شما را هشدار دهنده ای آشکارم، که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید . [تا] برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل] شما را تا وقتی معین به تاخیر اندازد . اگر بدانید، چون وقت مقرر خدابرسد، تاخیر بر نخواهد داشت .
7 - 2 - 4 . آیه 11 سوره رعد: در این آیه بر این نکته تاکید شده است که هرگاه اراده خداوند به نابودی قومی تعلق گیرد دیگر هیچ قدرتی نمی تواند مانع تحقق این اراده شود . به عبارت دیگر با فرارسیدن اجل مقرر هر قوم و پایان یافتن مهلت آنها، هیچیک از توانایی ها، امکانات و تجهیزات آنها نمی تواند اندکی این اجل مقرر را به تاخیر بیندازد:
. . . و اذا اراد الله بقوم سوء فلا مرد له و ما لهم من دونه من وال .
. . . و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود .
نتیجه گیری:
نتیجه ای که از آیات یاد شده به دست می آید چنین است:
همه اقوام و تمدنهای ستم پیشه، هر چند قدرتمند و دارای توان نظامی و اقتصادی قابل توجه، براساس سنت الهی، اجل و سرآمد معین و مشخصی دارند و بالاخره روزی طعم نابودی و فنا را می چشند . در چنین روزی هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند مانع سقوط و فروپاشی آنها شود . حتی اگر آنها همه توان نظامی و اقتصادی خود را به کار گیرند حتی لحظه ای نیز نمی توانند اجل معین خود را به تاخیر اندازند .
براین اساس می توان گفت که چون در زمان ظهور امام مهدی (ع) اجل و مهلت تمدن های ستم پیشه به سر آمده و عمر آنها پایان یافته است، هرگونه مقاومتی از سوی این تمدن ها بی فایده است و هیچ عاملی نمی تواند موجب بقا و استمرار حیات آنها شود و به همین دلیل آن امام می تواند در ظرف مدت نسبتا کوتاهی همه نظام ها و حکومت های خودکامه، ستمگر و کفر پیشه را از روی زمین براندازد و حکومت عادلانه خود را برقرار سازد .
3 - 4 . تغییر نعمت ها به دلیل تغییر رفتار و روحیات امت ها
از آیات متعددی از قرآن استفاده می شود که اقبال و ادبار خداوند به هر قومی تابعی از روحیات، اعمال و رفتار آنهاست و بقا و زوال نعمت های الهی برای هر ملتی وابسته به عملکرد آن ملت است .
استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد:
قرآن کریم نکته فوق العاده آموزنده ای در مورد سنت های تاریخ یادآوری می کند و آن اینکه مردم می توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند . . . یعنی سنت های حاکم بر سرنوشت ها در حقیقت یک سلسله عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش هاست . عمل های معین اجتماعی عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش هاست . عمل های معین اجتماعی عکس العمل های معینی به دنبال خود دارد . از این رو در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می شود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی گردد . (4)
در اینجا به برخی از آیاتی که این موضوع از آنها استفاده می شود اشاره می کنیم:
1 - 3 - 4 . آیات 52 و 53 سوره انفال: در این آیات پس از بیان این موضوع که چگونه خاندان فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند، پس از کفر ورزیدن، به کیفر گناهان خود گرفتار آمدند، این گرفتار آمدن را ناشی از یک قاعده کلی در نظام آفرینش دانسته، می گوید: خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنها آنچه را در دل دارند تغییر دهند:
کداب ءال فرعون والذین من قبلهم کفروا بایت الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوی شدید العقاب × ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم وان الله سمیع علیم .
[رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون و کسانی است که پیش از آنان بودند: به آیات خدا کفر ورزیدند; پس خدا به [سزای] گناهانشان گرفتارشان کرد . آری، خدا نیرومند سخت کیفر است . این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشت تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدای شنوای داناست .
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید:
عقابی که خداوند معاقبین را با آن عذاب می کند همیشه به دنبال نعمت الهی ای است که خداوند قبل از آن عقاب ارزانی داشته، به این طریق که نعمت را برداشته عذاب را به جایش می گذارد و هیچ نعمتی از نعمت های الهی به نقمت و عذاب مبدل نمی شود مگر بعد از تبدیل محلش که همان نفوس انسانی است . پس نعمتی که خداوند آن را برقومی ارزانی داشته وقتی به آن قوم افاضه
می شود که در نفوسشان استعداد آن را پیدا کنند و وقتی از ایشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عذاب می شود که استعداد درونی شان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد . و این خود یک قاعده کلی است در تبدل نعمت به نقمت و عقاب . . . (5)
2 - 3 - 4 . آیه 11 سوره رعد: در این آیه نیز به صراحت سرنوشت اقوام را ناشی از تغییر حال آن دانسته، می فرماید:
. . . ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . . . .
. . . در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند .
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید:
از قضایای حتمی و سنت جاریه الهی یکی این است که همواره میان احسان و تقوی و شکر خدا، و میان توارد نعمت ها و تضاعف برکات ظاهری و باطنی و نزول و ریزش آن از ناحیه خدا ملازمه بوده و هر قومی که احسان و تقوی و شکر داشته اند خداوند نعمت را برایشان باقی داشته، و تا مردم وضع خود را تغییر نداده اند روز بروز بیشتر کرده است . . . واما اینکه اگر فساد در قومی شایع شود و یا از بعضی از ایشان سر بزند نقمت و عذاب هم برایشان نازل می شود . آیه شریفه از تلازم میان آنها ساکت است، نهایت چیزی که از آیه استفاده می شود این است که: خداوند وقتی روش خود را تغییر می دهد و عذاب می فرستد که مردم رفتار خود را عوض کرده باشند، البته این مطلب امکان دارد نه اینکه به فعلیت در آوردنش واجب باشد; زیرا این از آیه استفاده نمی شود (6) .
نتیجه گیری:
گفتیم که براساس یکی از سنت های تغییرناپذیر الهی، اقبال و ادبار خداوند به هر قوم یا ملتی تابعی از روحیات، اعمال و رفتار آنهاست و بقا و زوال نعمت هایی که خداوند به جامعه ای ارزانی داشته، ارتباطی ناگسستنی با واکنش های آنها در برابر این نعمت ها دارد .
به عبارت دیگر سرنوشت هر قومی در گرو عملکرد آنهاست، و هر قوم می تواند با رفتار و اعمال مناسب و یا نامناسب خود رنوشت خود را نیک و یا بد گرداند . بر این اساس می توانیم بگوییم که در ظهور امام مهدی (ع) نیز خواست و تمنای درونی انسان ها نقش دارد و قطعا اگر مردم از صمیم دل خواهان درک نعمت بزرگ الهی; یعنی وجود امام معصوم (ع) در جامعه شوند و با رفتار و عملکرد خود نیز این موضوع را نشان دهند، خداوند نیز این نعمت را بر آنها ارزانی خواهد داشت .
4 - 4 . امامت، وراثت و خلافت مؤمنان صالح
یکی دیگر از قوانین و سنت های الهی حاکم بر جوامع بشری، خلافت، امامت و وراثت نهایی مستضعفان صالح و اهل ایمان است . از آیات متعددی از قرآن کریم چنین برمی آید که براساس یک قانون و سنت الهی، بندگان مؤمن و صالح خداوند که جز در مقاطع محدودی از تاریخ کره خاک، همواره به استضعاف کشانده شده و خوار شمرده می شدند; در نهایت زمین را به ارث می برند و پیشوایان و حاکمان زمین می گردند . برخی از این آیات به شرح زیر است :
1 - 4 - 4 . آیه 105 سوره انبیا: در این آیه با تعبیر «کتبنا» که اشاره به یک امر ثابت، مقرر و مفروض دارد، بیان می کند که در کتاب های آسمانی وراثت بندگان صالح خدا پیش بینی شده است:
ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصلحون .
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد .
در تفسیر المیزان در باره این آیه چنین آمده است:
«وراثت » و «ارث » به طوری که راغب گفته به معنای انتقال مالی است به تو بدون اینکه معامله ای کرده باشی . و مراد از وراثت زمین این است که سلطنت برمنافع، از دیگران به صالحان منتقل شود و برکات زندگی در زمین مختص ایشان شود، و این برکات یا دنیایی است که برمی گردد به تمتع صالحان از حیات دنیوی که در این صورت خلاصه مفاد آیه این می شود که به زودی زمین از لوث شرک و گناه پاک گشته جامعه بشری صالح که خدای را بندگی کنند و به وی شرک نورزند در آن زندگی کنند; همچنانکه آیه «وعد الله الذین ءامنوا منکم وعملوا الصلحت لیستخلفنهم فی الارض . . . . یعبدوننی لایشرکون بی شیا» (7) از آن خبر می دهد . و یا این برکات اخروی است که عبارت است از مقامات قربی که در دنیا برای خود کسب کردند، چون این مقام هم، از برکات حیات زمینی است هر چند که خود از نعیم آخرت است; همچنانکه آیه: «وقالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوا من الجنة حیث نشآء» (8) که حکایت کلام اهل بهشت است و آیه: «اولئک هم الورثون الذین یرثون الفردوس » (9) بدان اشاره می کند . از همین جا معلوم می شود که آیه مورد بحث خاص به یکی از دو وراثت های دنیایی و آخرتی نیست بلکه هر دو را شامل می شود (10) .
2 - 4 - 4 . آیه 55، سوره نور: در این آیه خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند وعده می دهد که سرانجام در زمین به خلافت می رسند و از بیم و هراس رهایی می یابند:
وعد الله الذین ءامنوا منکم وعملوا الصلحت لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیا ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون .
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد . همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را به من شریک نگردانند، و هر کس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند .
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، پس از اشاره به اختلاف نظر فراوانی که در میان مفسران در زمینه مراد از این آیه وجود دارد، و همچنین بیان دیدگاه خود در این زمینه، می فرماید:
آنچه از همه مطالب برآمد این شد که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که به زودی جامعه ای برایشان تکوین می کند که جامعه به تمام معنا صالح باشد، و از لکه ننگ کفر و نفاق و فسق پاک باشد، زمین را ارث برد و در عقاید افراد آن و اعمالشان جز دین حق، چیزی حاکم نباشد، ایمن زندگی کنند، ترسی از دشمن داخلی یا خارجی نداشته باشند، از کید نیرنگ بازان، و ظلم ستمگران و زورگویی زورگویان آزاد باشند . و این مجتمع طیب و طاهر با صفاتی که از فضیلت و قداست دارد هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزی که پیامبر (ص) مبعوث به رسالت گشته تا کنون، چنین جامعه ای به خود ندیده، ناگزیر اگر مصداقی پیدا کند، در روزگار مهدی (ع) خواهد بود; چون اخبار متواتری که از رسول خدا (ص) و ائمه اهل بیت (ع) در خصوصیات آن جناب وارد شده از انعقاد چنین جامعه ای خبر می دهد (11) .
نتیجه گیری:
حاصل مباحثی که در این قسمت بیان شد این است که، براساس یک سنت تغییرناپذیر الهی، حاکمیت نهایی جهان از آن صالحان و مستضعفان است و بالاخره روزی جهان در اختیار صاحبان واقعی آن; یعنی بندگان صالح و مؤمنان به خدا و رسول او، قرار می گیرد . در این روز جهانیان طعم شیرین عدالت، امنیت و معنویت را می چشند و بی هیچ بیم و هراسی خدای یگانه را پرستش می کنند . اما پرسش این است که این سنت الهی به دست چه کسی محقق خواهد شد؟
تردیدی نیست که امام مهدی (ع) تنها تحقق بخش این سنت الهی در تاریخ است و جز او کسی نخواهد توانست وعده خدا بر حاکمیت صالحان را محقق کند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که چون امام مهدی (ع) تنها ذخیره الهی برای تحقق سنت یاد شده است، خداوند او را از راه های گوناگون یاری خواهد داد تا بتواند سنتش را در میان بندگان جاری و وعده اش را محقق سازد . در این صورت جایی برای این پرسش که آن حضرت چگونه در برابر همه دنیای ظلم می ایستد و چگونه قدرت های نظامی و سیاسی زمان ظهور را در هم می شکند؟ باقی نمی ماند .