در این نوشتار کوتاه، به ترسیم چهره عالم ربانی، محمد باقر همدانی می پردازیم که به دلیل تشابه اسمی با همنام و همشهری و همسنگر سلوکی خود، عارف شهیر، محمد بهاری، کمتر شناخته شده و تحت الشعاع شخصیت وی قرار گرفته است.
در سال 1277 ق،1 در شهر بهار همدان، که چون فصل بهار، در دامن خود، گل های خوشبوی عرفانی پرورده و مشام جان جویندگان معرفت و معنویت را معطر ساخته است، کودکی در منزل عالم شهیر شهر، مرد عرصة تقوا و فضیلت؛ شیخ محمد جعفر بهاری، پا به عرصة وجود گذاشت. دوران کودکی و نوجوانی محمد باقر در خانواده ای متدین و سرشار از معنویت، سپری شد. در این دوران، خواندن و نوشتن و سپس ادبیات عرب آموخت.
محمد باقر برای ادامة تحصیل به حوزه علمیه همدان رفت و بخشی از دروس سطح را نزد ملاّ اسماعیل همدانی و میرزا محمود طباطبایی فرا گرفت. برای گذراندن سطح عالی به حوزة علمیة بروجرد، عزیمت کرد و از محضر فقیه بلند آوازة بروجرد، حضرت آیت الله حاج میرزا محمد بروجردی (پدر حضرت آیت الله العظمی بروجردی) بهره هایی فراوان برد. اما حوزة بروجرد نیز عطش علمی و معنوی وی را فرو نمی نشاند. از این رو، به سوی آستان بلند علوی و حوزة دیرین و پویای نجف، کوچید. این هجرت سرنوشت ساز به سال 1297ق، و با همراهی همشهری و همسفر سلوکی و معنوی اش، شیخ محمد بهاری صورت گرفت. این دو مسافرِ مهاجرِ جویای معرفت و بصیرت، در جوار بارگاه ملکوتی باب علم نبی، امیرمؤمنان و سید عارفان، علی(ع)آرام گرفتند و به کسب کمالات علمی و معنوی پرداختند. آنان در سایه سار نخل بلند ولایت از فیض های ربانی برخوردار گشتند و از محضر استادان بزرگ حوزة نجف در علم و اخلاق و عرفان استفاده ها کردند، تا سرانجام: خود طوبای تناور توحید گردیدند.
آیت الله محمد باقر بهاری در حوزة نجف از محضر بزرگانی چون آیات عظام: میرزای بزرگ شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، محمد حسن مامقانی، محمد حسن کاظمی، میرزا حسین نوری، ملامحمد شربیانی، ایروانی، آخوند خراسانی و شیخ محمد طه4استفاده کرد و علم اصول و فقه آل محمد9را به خوبی فرا گرفت و به درجة والای اجتهاد نایل آمد. اما برای دستیابی به این مقام منیع، مدت 20 سال جدّ و جهد فراوان کرد و رنج بسیار برد. تقریرات درس های اصول و فقه او، که حاصل هزاران ساعت حضور مستمر و کوشش های طاقت فرسای وی در دروس عظیم ترین استوانه های علمی حوزة برکت گستر نجف است، بیانگر استعداد درخشان، نیروی اندیشة صائب، فهم و درک و درایت والا و قوة قدسی اجتهاد پویا است.
سیر و سلوک و خودسازی
آیت الله محمد باقر بهاری، به انباشتن علوم مختلف دینی بسنده نکرد، بلکه به تهذیب نَفْس و تخلق به اخلاقی الهی نیز همت گماشت و با دوست دیرین و همسفر سلوکی خود، آیت الله محمد بهاری همدانی در درس بزرگ ترین عالِم اخلاقی حوزة نجف، عارف عظیم الشأن، حضرت آیت الله ملّاحسینقلی همدانی شرکت جُست2 و جانش را مَطْلَع مهتاب های معرفت و مَحبت قرار داد. درس های این متألّه ملکوتی، تأثیرگذار و تحول آفرین بود.
آری، شخصیت مورد گفت و گوی این مقاله، شاگرد آن استاد بزرگ الهی است و حدود چهارده سال، (1297- 1311ق) از محضر او بهره ها برده و آینة دل خود را صیقل زده و زنگار از رُخش زدوده و آن را در برابر انوار خورشید معرفت و حقیقت نهاده و در این مسیر تا آ نجا پیش رفته که خود اسوة سالکان کوی دوست و دستگیر آنان گردیده است.
تدریس و تألیف
آیت الله محمد باقر بهاری همدانی از آغازین سال های طلبگی، به موازات جدّیت و کوشش فراوان در راه بهره گیری از دروس استادان، آموخته های خود را نیز بر اساس سنّت تحصیلی حوزه ها به طلاب درس می داد. وی این رویّه را تا پایان عمر، و حتّی دوران بحرانی مبارزه، از دست نداد و هرگز از تدریس باز نایستاد. از این رو، شاگردان بسیاری از محضر او بهره گرفتند.
وی در تألیف نیز موفق بود و با قلمی روان در زمینه های گوناگون قلم زد. او، هم «اهل قلم» بود و مباحثی چون: ولایت ائمه اطهار:، امام زمان7، معارف دین، اخلاق، فقه، اصول، تاریخ، کلام و... را نگاشت و از خود به یادگار گذاشت، و هَم «اهل قَدَم» و تلاش و تکاپو در عرصة عمل.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی2که از نسخه شناسان بزرگ و دانشمندی فرزانه است، 65 اثر از ایشان را نام برده است.
ویژگی های اخلاقی- عرفانی آیت الله بهاری همدانی
ویژگی های اخلاقی-عرفانی حضرت آیت الله محمد باقر همدانی در این کوتاه نوشتار نمی گنجد؛ اما
آب دریا را اگر نتوان کشید
پس به قدر تشنگی باید چشید
از این رو، برگ هایی از این درخت طوبای سرسبز و تناور، به جویندگان وادی معرفت و مَحبت حضرت حق –جلّ و علا- تقدیم می شود:
1. تخلّق به اخلاق الهی
آیت الله بهاری2بر اثر ارتباط مستمر با استاد مسلّم اخلاق الهی و فقیه و عارف صمدانی، ملّاحسینقلی همدانی، و بهره گیری از آن بزرگمرد عرفان ناب اسلامی، و کوشش مداوم در تهذیب جان از ماسوای جانان، به پایه ای عالی از اخلاق الهی دست یافت و در شمار شاگردان خاص آن عالم و عارف ربانی درآمد؛ چنان که علامه سید محسن جبل عاملی دربارة او خاطر نشان کرده است که:
«وی [=آیت الله محمد باقر بهاری همدانی] عالِمی فاضل، محدثی رجالی، اخلاقی ای دعوت گر به معروف و بازدارنده از منکر بود. و او از شاگردان خاصّ ملّاحسینقلی همدانی، اخلاقی مشهور، بود و علم اخلاق و تهذیب نَفْس را از او آموخته بود».3 راهیابی به آن محفل ملکوتی، که علاوه بر جدّ و جهد و استعداد ذاتی، به اجتهاد نیز نیاز داشته است، خود حکایت از عظمت شخصیت آیت الله بهاری دارد؛ تا چه رسد به اینکه در شمار خواص شاگردان هم قرار بگیرد.
شیخ آقا بزرگ تهرانی نیز دربارة آیت الله بهاری گوید: «او عالِمی پارسا و تقوا پیشه، و در امر به معروف و نهی از منکَر، بسیار جدی و محکم، و عارفی سالک و مهذّب بود».4
2. هجرت و ادای رسالت
برای کسی که نزدیک به دو دهه از عمر خود را در جوار بارگاه علی(ع)و در حوزه پر برگ و بار نجف، سپری کرده باشد، دل کندن از آن فضا بسیار دشوار است اما برای انسان های تکلیف محور، دل کندن از محیط محبوب بسی آسان می نماید.
آیت الله بهاری همدانی پس از سال ها کوشش و تلاش بی دریغ در عرصه علم و عمل و با کوله باری از دانش و تقوا و توکل، برای ادای رسالت خطیر هدایت و انذار، به سوی قوم خود بازگشت تا کریمه «...وَ لِیُنْذِرُوا قَومَهُم اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ» را تحقق بخشد و مردم خطة همدان که خود خواستار حضورش شده بودند، او را چون نگینی در میان گرفتند و از بینش و دانشش بهره ها بردند.
3. امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر که بر همگان واجب است و در حقیقت، نوعی نظارت همگانی از سوی افراد خبیر و بصیر محسوب می شود، بر عالمان دین شناس و مرزبانان نستوه ارزش های اسلامی، ضرورتی افزون دارد، هراس از پیامدهای احتمالی، و شانه خالی کردن از زیر بار این فریضة بزرگ الهی، نشانة نداشتن ایمان قوی، بصیرت، تقوا و توکل است.
آیت الله بهاری در انجام این رسالت معنوی، سختکوش و بی پروا و خستگی ناشناس بود.
وی برای تحقق ارزش های اسلامی و گسترش انوار هدایت در جامعه، از ملامت ملامتگران و تهدید تهدیدگران، هیچ هراسی به خود راه نمی داد و حاضر بود جان بر سر این پیمان بگذارد. بی جهت نیست که عالِم ربانی، شیخ آقا بزرگ تهرانی از جمله ویژگی های او، به این خصلت، اشارت می کند.
4. اجرای حدود الهی
آیت الله بهاری تنها در نظر اهل معرفت، مردی بزرگ و برجسته نبود، بلکه مورد اطمینان و برگزیدة پنج مرجع بزرگ تقلید در عصر خود بود،5 چه بسا برخی آنان، به سالکان کوی معرفت به چشم تردید می نگریستند و منش و روش شان را برنمی تافتند و چه بسا با آن ها به مخالفت بر می خاستند. اما این مرد بزرگ چنان جایگاه رفیعی در شریعت محوری داشت که شریعتمداران نیز بزرگش می شمردند.
این فقیه شجاع و مخالف هوا و مطیع مولا و عارف عرصة ولا، به امر به معروف و نهی از منکَر اکتفا نکرد، بلکه در حدّ توان و تا آنجا که شرایط روزگارش اجازه می داد، به عنوان حاکم شرع شجاع آن سامان، حدود الهی را اجرا می کرد و از هیچ قدرتی جز قدرت قادر مطلق، واهمه نداشت. از باب نمونه مجرمی را برای اجرای حدّ شرعی به میدان شهر آورده بود. جمعیت انبوهی جهت نظاره آمده بودند. مجرم را به جایگاه ویژه آوردند. مرحوم بهاری بی درنگ برای اجرای حکم حضور یافت و آن گاه خطاب به مردم گفت: «اگر در میان شما کسی هست که نماز صبحش قضا نشده است، بیاید و حدّ اعدام را در مورد این مجرم جاری کند.» و این سخن را سه بار تکرار کرد، اما هیچ کس پیش نیامد. آیت الله بهاری خود، به اجرای حد پرداخت.
5. مبارزه ها و تلاش های سیاسی-اجتماعی
آیت الله محمد باقر بهاری، شخصیتی جامع بود و به همة ابعاد اسلام توجه داشت. گرایشش به اخلاق و عرفان، او را از پرداختن به علوم اسلامی، و این هر دو، وی را از امور سیاسی- اجتماعی باز نمی داشت. وی میان دیانت و سیاست، و دانش و بینش جمع کرده بود. آری مکتب عرفانی نجف اشرف، شاگردانی همه جانبه نگر تربیت می کرد؛ شخصیت هایی که عرفان و حماسه را به هم درمی آمیختند و تا مرز شهادت پیش می رفتند. آنان نه تنها پیروز میدان مبارزه با هوای نفس بودند و در برابر طاغوت درون، تسلیم نمی شدند، که در عرصة نبرد با طاغوت ها و شیطان های بیرونی نیز مردانه به نبرد بر می خاستند. عالِم ربانی سیّد جمال الدین اسد آبادی و فقیه فرزانه و عارف دلسوخته و شیدای حقیقت، سعید حبوبی و عارف نستوه، حضرت آیت الله محمد باقر بهاری همدانی، از زمرة شاگردان این مکتب نورانی اند، که پروانه سان، جان بر کف گرفته بر مدارِ حق و حقیقت زیستند تا آ نکه جان به جانان، تسلیم کردند.
6. اصلاحات اجتماعی
آیت الله محمد باقر بهاری همدانی با ورود به همدان، علاوه بر ادای رسالت صنفیِ روحانی، اصلاح امور اجتماعی مردم را نیز وجهة همّت خود قرار داد و در طریق رسالتی که نسبت به جریان مشروطیت، احساس می کرد، از هیچ کوششی دریغ نورزید. در سال 1325 به درخواست عالمان و روحانیان شهیر شهر به عضویت انجمن ولایتی همدان درآمد و سال ها ریاست آن را بر عهده گرفت. از جمله اقدامات ایشان در آن زمانة پرآشوب، ساماندهی گروهی مسلح برای مقابله با شرارت شاهزادگان، عناصر ستمگر و زیاده خواه وابسته به حکومت و نیز برخی خان های قلدر و خشونت طلب، بود. بارها از سوی عوامل دربار، هدف سوء قصد قرار گرفت؛ اما به فضل خدا تیر تروریست ها به سنگ خورد و وی جان سالم به در برد. در تاریخ مبارزات ایشان آورده اند که در جریان یکی از سوء قصدها، آیت الله بهاری چنان سیلی محکمی بر گوش سالار الدوله زد که بی هوش و نقش بر زمین شد.6
ایشان در زمینة اصلاحات اجتماعی علاوه بر اقدام و عمل و موضع گیری های سیاسی حساب شده، از ارائة نظریه های عالمانه و اجتهادی نیز دریغ نمی کرد و دیدگاه های خود را در کتاب ایذاء الخطا به تفصیل بیان کرد7 و خطاهای برخی نظریه پردازان را برشمرد. با آنکه ایشان از شخصیت های فعال در جریان مشروطه در خطة همدان و طرفدار مشروطة مشروعه بود؛ ولی برای حفظ کشور، به مشروطة تنها، اکتفا می کرد.8
7. عزت طلبی، استکبار ستیزی و غیرت دینی
اسلام ناب محمدی9برای پیروان خود، قبول سلطه بیگانگان و ذلت پذیری را بر نمی تابد. شیعیان مخصوصاً عالمان بزرگ شیعی به پیروی از سَرور شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) همواره با ظلم و ستم به ستیز پرداخته اند و شهادت را بر زندگی ننگین، ترجیح داده اند. عالم ربانی، بهاری همدانی از بزرگمردانی است که در زندگی پربار خود، هرگز زیر بار ننگ بیگانگان نرفت و بر این باور بود که به جای اعزام دانشجو به خارج، از استادان خارجی برای تدریس در دانشگاه های ایران دعوت شود تا دانش پژوهان کمتر دلباختة فرهنگ غرب و خود باخته و اَحیاناً مزدور بیگانه شوند.9
او تنها طرفدار تز غرب ستیزی نبود، بلکه در آن هنگام با اتحاد جماهیر شوروی نیز مخالف و دارای مواضعی خردمندانه بود. فرزند ایشان شیخ محمد حسین بهاری نقل می کند که: پدرم می گفت: شوروی از ما می خواهد به جنگ ترکیه برویم و تهدید کرده است در صورتی که از پذیرش خواستة او سرپیچی کنیم، خود به جنگ ایران خواهد آمد. اما ما هرگز به آنان اجازة تجاوز به خاک ایران را نخواهیم داد. روز بعد در درس، خطاب به طلاب فرمود: امروز همه در مسجد جامع جمع شوند. وقتی مردم به اشارت ایشان گرد آمدند، اعلام کرد همة مردم – اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان- برای دفاع آماده شوند، و به فرمانده لشکر همدان فرمان داد تا به مردم آموزش نظامی بدهند. همچنین خرید و فروش اجناس شوروی را تحریم کرد. وی برای بسیج مردم از آنچه در توان داشت، مایه گذاشت تا آنجا که انگشتر و عبای خود را نیز به گرو گذاشت و صرف هزینة ارسال تلگرام به کشورهای دیگر کرد. تا سرانجام خطر جنگ را از کشور باز گرداند.10
این شخصیت کم نظیر روحانی، از چنان اقتدار و عظمت روحی برخوردار بود که علی خان – مردی که اصالتاً اهل بهار ولی ساکن روسیه بود- نقل کرده است: در روسیه از من پرسیدند: شیخ باقر بهاری چقدر لشکر دارد؟ ما از ترس او نمی توانیم به ایران حمله کنیم. علی خان گوید: در جواب آنان گفتم: او به ظاهر لشکر ندارد؛ اما اگر اذن جهاد بدهد، همه مردم، اعم از مرد و زن، و پیر و جوان، از فرمان او اطاعت کرده و همه سربازش خواهند شد.11
اسوة زهد و ساده زیستی
آیت الله محمد باقر بهاری، دلبستة دنیا و زرق و برق آن نبود. او با توجه به موقعیت والای اجتماعی و پایگاه رفیعش در میان مردم، می توانست زندگی نسبتاً راحت و مرفهی داشته باشد، اما زهد و ساده زیستی و قناعت را پیشه کرد.
وی در آستانة کوچیدن به سوی محبوب ازلی، یازده نفر از قشرهای مختلف را برگزید تا به اموالش رسیدگی کنند. آنان پس از بررسی، اعلام کردند: دارایی او فقط به اندازة قرض هایش است.12
زندگی سرشار از تکاپو و تلاش و زهد و قناعت آیت الله بهاری نشان داد که او مرد خدا و عالِم ربانی بود. و آن گاه که پس از 56 سال زندگی سرریز از عزت و کوشش در طریق اعتلای کلمة الله و فضایل اخلاقی در سال 1333 ق،13 چشم از جهان فروبست، مردم همدان بیش از پیش دریافتند که چه گوهر گرانبهایی را از دست داده اند. از این رو، شهر همدان از رحلتش در غم و ماتم فرو رفت و پیکر پاک آن عالِم فرزانه را با شُکوه تمام در جوار امامزاده عبدالله به خاک سپردند.
عاش سعیداً و مات سعیداً.
|