ماهان شبکه ایرانیان

فلسفه اسلامی یا فلسفه عرب

نویسنده، نخست با اشاره به خاستگاه فلسفه و بحث هایی که در این زمینه مطرح است، تلاش گروهی از تاریخ نویسان غربی را که می کوشند یونان را خاستگاه همه دانش ها، به ویژه فلسفه، معرفی کنند، بی حاصل می خواند و سپس مراد از «فلسفه اسلامی » را بیان می کند:

مردم سالاری، 7/8/81

نویسنده، نخست با اشاره به خاستگاه فلسفه و بحث هایی که در این زمینه مطرح است، تلاش گروهی از تاریخ نویسان غربی را که می کوشند یونان را خاستگاه همه دانش ها، به ویژه فلسفه، معرفی کنند، بی حاصل می خواند و سپس مراد از «فلسفه اسلامی » را بیان می کند:

مراد از فلسفه اسلامی، فلسفه ای نیست که به قید اسلامی شدن، مقید شده باشد; چرا که در آن صورت، آن قید جزو موضوع فلسفه نیز خواهد بود; درحالی که موضوع فلسفه موجود بدون هرگونه قید و شرط است . منظور از فلسفه اسلامی مسائل و نظام فلسفی ای است که به دست حکیمان مسلمان ارائه شده است . فلسفه اسلامی، درواقع، پابه پای حرکت جهان حرکت می کند و از مبدا ازلی به منتهای طبیعی و عقلی جهان می رسد . این فلسفه دقت ها و ظرافت های بسیاری دارد که قرآن و احادیث در استحکام بنیه آن تاثیر به سزایی داشته است .

امروزه که بر اثر سیطره کمیت و غلبه علم مادی جدید، انسان از افق دید الاهی دور مانده است، فلسفه اسلامی می تواند حامل پیام معنوی مهمی برای جهان باشد . نویسنده، پس از اشاره به استدلال های کسانی که به وجود فلسفه اسلامی، به عنوان یک مکتب فکری مستقل، معتقدند، از گروه دیگری یاد می کند که به طور ضمنی یا صریح، منکر فلسفه ای به نام فلسفه اسلامی شده اند . این گروه، دو دسته اند:

1 . برخی تاریخ نویسان متعصب، و گاه کم اطلاع عرب هستند که نظام فلسفی ای را که از قرن های نخستین هجری پدید آمد و تا سده های میانه امتداد یافت، باور دارند; اما این نظام را، به تبع برخی از تاریخ نویسان غربی، «فلسفه عرب » نامیده اند .

2 . عده ای دیگر، که بیشتر همان مستشرقان غربی اند، نظام فلسفی مسلمانان - چه به عنوان فلسفه اسلامی و چه به عنوان فلسفه عرب - را منکرند . آثار گوتیه، ارنست رنان و ویکتور کوزن بیان کننده همین نظر است .

گروه دوم وجود فلسفه اسلامی را، از اساس، منکر نیستند; بلکه تنها نمی خواهند بر این نظام فکری، نام فلسفه گذارده شود و مسائل این نظام فکری را در وفق دادن دین و فلسفه منحصر می دانند .

دسته اول از مخالفان وجود فلسفه اسلامی، شامل ابراهیم مدکور، حناالفاخوری و ... ، از فلسفه اسلامی باعنوان فلسفه عربی یاد کرده اند . همچنین برخی دیگر از آنان، مانند ماجد فخری، تاثیر قوم عرب را بر فلسفه اسلامی بیش از دیگر اقوام می پندارند، یا می گویند چون فلسفه به زبان عربی نگاشته شده، پس باید فلسفه عربی خوانده شود .

نویسنده مقاله آرای این گروه را به نقد می کشد و در پایان، نتیجه می گیرد: وجود نظامی فکری در میان حکیمان مسلمان، از قرن های نخستین هجری تا قرون معاصر، واقعیتی مسلم است و آنچه موجب کتمان این امر شده، تعصبات علمی یا نژادی بوده است .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان