ماهان شبکه ایرانیان

بررسی کتاب : بنیان مرصوص امام خمینی (قدس سره) در بیان و بنان ایة الله جوادی آملی

 

بنیان مرصوص امام خمینی (قدس سره) در بیان و بنان ایة الله جوادی آملی.

محمد امین شاهجویی

مرکز نشر اسراء

قطع وزیری

454 صفحه

ایت الله جوادی آملی از نامدارترین دانشمندان اسلامی در روزگار ما است. وی در بخشهای پهناوری از علوم دینی سخن گفته و قلم زده است. هر چند شهرت ایشان بیشتر در شاخه فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن و عرفان نظری است، در بسیاری دیگر از مباحث دینی صاحب آرا و اندیشه های ژرف است. از این رو دیدگاه چنین شخصیتی درباره حضرت امام – قدس سره الشریف- بسیار مغتنم و ارزشمند است؛ به ویژه آن که وی در شمار شاگردان و همراهان امام در سالهای پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در جایی از همین کتاب، به مقام استادی امام، چنین اشاره می کند: «وقتی از حوزه تهران به حوزه قم مهاجرت کردم بحث اصول فقه ایشان، مجمع فضلا بود. از آن جا که ایشان حکیمی قوی و عارفی نیرومند بود، مسایل علم فقه را که جز علوم اعتباری بود و با قواعد عقلا و امور عرفی آمیخته است آن چنان فولادین تحلیل می کرد که از حد جزمی که در محدوده علوم اعتباری مؤثر است پایین تر نیاید؛ چون حکیمی که فولادمنش، و انسان کاملی که استوار و محکم است بسیار محکم سخن می گوید و محضر درس او نیز فولادپرور خواهد بود. لذا ایشان اصول فقه را چون معقول محکم طرح نموده و هرگز اجازه نمی داد که مسایل آن با ادهام صرف و اعتباریات آمیخته شود». (ص27)

به هر روی کتاب حاضر مجموعه گفتارها و نوشتارهای ایت الله جوادی آملی، در بیان شأن علمی و مقامِ عرفانی و جایگاه اجتماعی حضرت امام خمینی – قدس سره الشریف – است. گردآورنده این شتات، آقای محمد امین شاهجویی، از سر شوق و ارادت به روح خدا، هر جا سخنی نیکو از ایت الله جوادی آملی یافته است، در این مجموعه گنجانده است. غیر از این، در پاورقی صفحات، نشانی ایات، روایات و توضیح درباره نکات مبهم اضافه شده است. گاه نیز نشانی سخنی از امام را که در بیان ایت الله جوادی آملی، بدون اشاره شده است، پیدا کرده و در پانوشت افزده است.

کتاب با «سخن ناشر» و پس از آن مقدمه ایت الله جوادی آملی آغاز می شود. معظم له در مقدمه کتاب، به ده نکته اساسی که زمینه را برای شناخت ژرف تر و واقعی تر حضرت امام هموار می سازند، اشارت می کنند. برایند این نکات دهگانه آن است که: «یکی از بزرگترین نایبان امامان معصوم – علیهم السلام – حضرت روح الله الموسوی الخمینی – رضوان الله تعالی علیه – معروف به امام خمینی – قدس سره – است که محور تمام رفتار و گفتار و کردار و قیام و قعود وی با حُسن فعلی و حُسن فاعلی عادلانه همراه بود، و همان طوری که هر کدام از امامان معصوم – علیهم السلام – مظهر اسمی از اسمای خاص الهی در مقام ظهورند، گر چه در مقام جمع الجمعی، همه آنها مظهر اسم اعظم اند، هر کدام از نایبان نیز نیابت شخصی از اشخاص آن ذوات نورانی را دارند؛ گرچه در مقام نیابت کبری، نایب همه آن ذوات نورانی اند. نیابت امام خمینی – رضوان الله تعالی علیه – در نهضت اسلامی بیش از همه به نیابت از حضرت حسین بن علی بن ابی طالب – علیهما افضل صلوات الحصلین – شباهت داشت» (ص6)

در جایی از همین مقدمه، ایت الله جوادی آملی انگیزه امام را در تأسیس و رهبری انقلاب اسلامی، هدم جاهلیت طاغوت و کشف نقاب از چهره ملکوتی اسلام ناب محمدی- صلی الله علیه و آله- می شمارد و چهار عنصر اساسی انقلاب را چنین می نویسد: 1- رضای خدا و احیای کلمه علیای الهی؛ 2- اهتمام به امور مسلمین اعم از ساکنان ایران و غیر ایران؛ 3- اهتمام به امور جامعه انسانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان: 4- حفظ استقلال و عزت ملی. (ص8)

موضوع و عنوان فصل نخست کتاب «مبانی انقلاب اسلامی از نظر قرآن کریم» است در این فصل، یازده مبنا برای انقلاب اسلامی شمرده می شود که تماماً مستند به ایات قرآنی است. استواری نظام آفرینش بر حق، نخستین مبنای انقلاب اسلامی است و آخرین مبنایی که در کتاب از آن سخن می رود، «اعتقاد به معارف اسلامی و با راهنمایی و رهبری نایب حضرت ولی عصر – علیه السلام – زعیم بزرگ حضرت ایت الله العظمی امام خمینی –قدس سره – است» (ص 25)

«سیره علمی و عملی امام خمینی» عنوان فصل دوم کتاب است که در ذیل آن به این موضوعات پرداخته می شود: امام خمینی حکیمی فولادمنش و فولادپرور؛ آزاد منشی و استقلال فکری امام راحل؛ درگیری با ریشه فساد؛ غائله تاریخی و فراموش نشدنی مدرسه فیضیه؛ احیای شجاعت و سیره شهادت طلبی؛ امام خمینی سخنگوی قرآن و عتر؛ حضرت امام خمینی – قدس سره – و دیگر مراجع دینی؛ سبقت امام در قیام علیه جاهلیت شاهنشاهی.

فصل سوم کتاب به «مصاف عقل و عشق در شخصیت ممتاز امام خمینی» می پردازد. نویسنده نخست از هجرت و جهاد امام خمینی سخن می گوید. به گفته وی امام توانست به هر سه مرحله جهاد و هجرت دست یابد. هجرت ها و جهادهای سه گانه عبارتند از: جهاد و هجرت اصغر که بیرونی است؛ جهاد و هجرت اوسط که درونی است؛ جهاد و هجرت اکبر که رهایی از شرّ «عقل» و بند «استدلال» و خطر «برهان» و غلتیدن به وادی «عشق» است. (ص 38)

در این فصل از کتاب، به تفصیل درباره مقام عرفانی و امتیازات روحانی امام سخن می رود و به خوبی معلوم می گردد که تمام عناوین دنیوی نزد حضرت امام خمینی، اعتباری و جعلی است. همچنین نویسنده در این فصل، خطر عوام مردن و دشواری حفظ علم در سکرات مرگ را یادآور می شود.

فصل چهارم کتاب، امام خمینی را رهرو خستگی ناپذیر وادی عشق می شناساند و از نهضت عاشورا به عنوان مصداق کامل هزیمت عقل مصطلح در مصاف با عشق یاد می شود (ص 69) ایت الله جوادی آملی، به صراحت درباره تأسی امام خمینی به پیامبر گرامی اسلام – صل الله علیه و آله- می نویسد: «یکی از متأسیان ممتاز به رسول گرامی اسلام- صل الله علیه و آله- و آزادمردانی که

 

 

توفیق آزادسازی اسلام ناب محمدی را از اسارت دین خواران و دین فروشان... فراهم نمود، سید و مولایم حضرت امام خمینی – قدس سره الله روح الشریف- بود» (ص 52)

ایت الله جوادی آملی در فصل پنجم کتاب، بهترین تجلیل و عنوانی که می توان برای امام شمرد، «قهرمان اسفار اربعه» دانستن امام می داند. مراد وی از سفرهای چهارگانه همان است که در کتب فلسفی عرفانی یاد شده است:

1- سیر من الخلق الی الحق؛

2- سیر فی الحق بالحق؛

3- سیر من الحق الی الخلق بالحق؛

4- سیر فی الخلق بالحق

در این فصل معلوم می شود که امام خمینی در همه این سیرها، گوی سبقت را از هم قطاران خود ربوده است و قهرمان اسفار اربعه می باشد (ص74) کما اینکه در فصل بعدی کتاب، فرشته خویی امام راحل اثبات و آفتابی می شود. (ص97- 109)

در فصل هفتم کتاب، نویسنده «لطایفی از تفسیر سوره مبارکه حمد» را که بیان امام خمینی آمده است یادآور می شود ارزیابی ایشان از مقام تفسیری امام خمینی در این کتاب آن است که «امام خمینی نسبت به ساحت قدس قرآن در کمال احتیاط سخن گفته و آنچه به عنوان نظر علمی اظهار می دارند، معتقدند که در حد احتمال است و نه جزم، و با سایر گفته ها نیز هماهنگ است؛ چون در طول گفته دیگران است، نه در عرض آنها.» (ص 112)

معراج السالکین از منظر امام العارفین، موضوع و عنوان فصل هشتم کتاب است که بدین منظور، به پاره ای از تفاسیر عرفانی درباره نماز و نیایش اشارت رفته است. در این فصل «سیری در سرّ الصلوة» را نیز شاهدیم که شرحی است بر دیدگاههای عرفانی امام درباره نماز. همچنین در این فصل می خوانیم: «یکی از چهره های درخشان جمع بین غیب و شهود، استاد عالی مقام، حضرت امام خمینی (قدس سره) است که راقم سطور از مهر ماه 1334 تا 1341 هـ. ش افتخار شاگردی معظم له را داشته، و از دوران به یادماندنی مراحل تحصیل ام به شمار می اید». (ص147).

« هماهنگی تعلیم و تزکیه از نظر امام خمینی»، «اقتدار ملکوتی امام خمینی در ایفای تعهد فرهنگی عالمان راستین»، «امام رحیل و ارث ابراهیم خلیل» و «تاثیر نهضت سید الشهدا بر انقلاب اسلام» عنوان ها و موضوعات فصل نهم تا دوازدهم کتاب است که گوشه هایی دیگر از مقامات علمی و عملی امام در آنها بررسی می شود. فصل سیزدهم کتاب نیز «ارکان انقلاب اسلامی و ره توشه امام خمینی» را برمی رسد که در آن رهاورد امام خمینی برای جهان بشریت بی سابقه خوانده می شود. (ص 236)

اما «نوآوری های فقهی امام خمینی» موضوع سخن ایت الله جوادی آملی در فصل چهاردهم کتاب است»

مهمترین نوآوری امام به عقیده نویسنده کتاب، همان طرح جامع و عملی «ولایت فقیه» است. به همین دلیل این فصل از کتاب به توضیحاتی درباره این اصل فقهی می پردازد و سهم امام خمینی در این باره به خوبی آشکار می شود. نوآوری دیگر امام که در فصل پانزدهم مورد توجه قرار می گیرد، سمت و سویی است که ایشان به حج دادند و آن را برازنده عنوان «حج ابراهیمی» کردند (ص 280)

ایت الله جوادی آملی در شانزدهمین فصل کتاب، عناصر محوری پیام امام خمینی را به رهبر شوروی سابق تحلیل می کند. از آن جا که ایشان خود حامل پیام و پیک امام بودند، به تفصیل درباره مقدمات سفر به شوروی، محتوای پیام و اثر آن بر رهبران شوروی سخن می گویند. فصل بعدی کتاب نیز گزارشی است اجمالی پیرامون سفر هیئت اعزامی از طرف امام خمینی به شوروی. این فصل تحت عنوان «سفرنامه توحید در ظلمت الحاد» با ذکر وظایف هیئت اعزامی آغاز می شود و با بررسی انحطاط تمدن کمونیستی پایان می پذیرد. (ص 303 – 316)

سخنرانی ایت الله جوادی آملی در سال 1371 درباره حکومت اسلامی فصل هیجدهم کتاب حاضر است. در این فصل حکومت اسلامی، تداوم نهضت حسینی تلقی می شود و از حکومت اسلامی به عنوان «برترین نعمت الهی» یاد می شود. (ص 329). بحث حکومت اسلامی و فلسفه و اهداف آن، در فصل بعدی کتاب نیز ادامه می یابد و نویسنده پس از بیان روح حکومت دینی، در فصل بیستم، راه تداوم انقلاب اسلامی را نیز نشان می دهد که همانا حضور مردم در صحنه و وفاداری مسئولین کشور به دین و دینداری است.

تا پیش از فصل بیست و سوم کتاب که «سیری در وصیت نامه امام خمینی» است، ایت الله جوادی آملی در دو فصل جداگانه درباره «خصوصیات خط امام خمینی» و فضایل ایشان سخن می گوید در همین فصل، درباره خدمات دو فرزند گرامی امام نیز نکات سودمندی یادآور می شود. (ص 381 – 393)

ایت الله جوادی آملی، توصیه به قرآن و تمدن را عصاره وصیت نامه امام خمینی می شمارد. (ص 409- 424)

گردآورنده این فصول، پنج فهرست نیز به پایان کتاب افزوده است که عبارتند از: فهرست تفضیلی؛ فهرست اعلام؛ فهرست کتب؛ فهرست اماکن و فهرست اشعار.

برای بیان و بنان ایت الله جوادی آملی، آرزوی توفیقات بیشتر داریم و همچنین آرزومندیم خداوند سعی بلیغ و خالصانه گردآورنده کتاب، محمد امین شاهجویی را مشکور بدارد.

 

 

زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره)، جلد اول: از آغاز تا تبعید

محمد حسن رجبی

چاپ دوم (ویرایش چهارم)، 1378

انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378

215+ 372 صفحه وزیری.

امام خمینی(ره) عارف سیاست اندیشی بود که حکومت و زمامداری را ابزاری برای رهنمونی جوامع انسانی به رستگاری می دانست. اندیشه دینی معاصر ایران حیات خود را وامدار اوست و جامعه دینی ایران از فکر و همت وی پویایی یافت. اکنون هیچ مسلمانی در هیچ گوشه این جهان آشفته نیست که بر سر خود، سایه عزت نبیند و این سر بلندی را رهین همای همت وی نداند؛ چرا که او همان به سرافرازی آنان می اندیشید و آسودگی مسلمانان آرزوی همیشگی اش بود.

خورشید فروزان خمینی نه تنها جان و تن مسلمانان را نواخت و آنان را به قله های رفیع معرفت برکشید، بلکه اسلام را نیز گرما بخشید.

«زندگی امام خمینی مبین این واقعیت است که سکونت و فریاد، صبر و خشم، نرمی و خشونت، امر به معروف و نهی از منکر و تولا و تبرای او تنها برای خدا بود. او در زندگی سیاسی هفتاد ساله خویش از مواضع اصولی خود، هیچ گاه عدول نکرد و از هیچ قدرتی نهراسید و گذشت روزها و سالها، حقانیت و درستی نظر آن حکیم فرزانه را بارها به اثبات رساند».

مرکز اسناد انقلاب اسلامی چند هزار برگ پرونده های حضرت امام در ساواک و شهربانی حکومت طاغوت را جمع آوری کرده و با قرار دادن آنها در اختیار نویسنده کتاب وی توانسته است با توجه به آنها، ابعاد تازه ای از زندگی سیاسی ایشان را ترسیم کند. این کتاب بر یک مقدمه، یک دیباچه، شش فصل و هفت نمایه فنی (اعلام، اشخاص، جاها، فرق و مذاهب، آثار، کتابنامه، و نشریات) مشتمل می باشد. در پایان نیز دربردارنده 251 سند می باشد که گراور شده است.

عنوان فصل اول این کتاب «انقلاب و اخلاق» است. در اولین بخش از فصل اول- که مشتمل بر سه بخش می باشد- نویسنده اوضاع سیاسی – فرهنگی کشور، از مشروطیت تا سقوط استبداد رضاخانی را مورد بررسی قرار داده و پیشینه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشروطه را زمینه ساز قیام مردم، خیزش روحانیت و در نهایت، امضای فرمان مشروطیت توسط مظفر الدین شاه می داند. سپس جریان مشروطه مشروعه را یادآور می شود و پیشنهاد شیخ فضل الله نوری مبنی

 

 

بر مشروعیت حکومت را ذکر می کند که به عنوان دومین اصل متهم قانون اساسی پذیرفته شد و در واقع، نوعی نظارت شرعی بود که می بایست از سوی علما اعمال می گردید. در ادامه همین جریانات بود که با بمباران مجلس و ناامنی کشور، تبریز به محاصره قوای روس درآمد و علما و عشایر مسلح به رهبری آخوند خراسانی برای مقابله با استبداد محمد علی شاه به سوی تهران حرکت کردند. ولی با فتح تهران به دست مشروطه خواهان مرحوم آخوند و همراهان وی از ادامه حرکت خود منصرف گردیدند.

با کنار رفتن علما و روحانیان، مرحوم شیخ فضل الله نوری (در 1327ق)، اعدام گردید، مرحوم سید عبدالله بهبهانی ترور شد و دو سال پس از این دو واقعه، رهبران روحانی مشروطه طلب مورد بدبینی و بدگویی قرار گرفتند. و در نهایت، به انزوای سیاسی و اجتماعی کشیده شدند، شمال و جنوب کشور به اشغال بیگانگان درآمد و مرحوم آخوند خراسانی به طرزی مشکوک از دنیا رفت. این در حالی بود که وی مقدمات بسیج زرهی – تبلیغی برای نجات ایران از چنگال دو اشغالگر روس و انگلیس را فراهم می ساخت. مدتی نمی گذرد که جنگ جهانی اول آغاز می شود کابینه وثوق الدوله روی کار می اید و قرار داد استعماری 1919 را امضا می کند. شهید مدرس به عنوان یکی از نمایندگان میهن خواه، در مجلس شورای ملی اعتراض می کند، میرزا کوچک خان جنگلی و خیابانی دست به قیام می زنند و سرانجام با تشکیل کابینه های پی در پی مشیر الدوله و سپهدار اعظم، دیکتاتوری پهلوی آغاز می گردد.

در بخش دوم از این فصل، نویسنده انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی را بررسی می کند که چگونه وی با کودتا و با همکاری بریتانیا – به دلیل منافع اقتصادی و سیاسی خود در ایران – بر سر کار می اید و برای تحکیم سلطنت خود، اقدام به جلب افکار عمومی و جذب چهره های دانشگاهی و حوزوی می کند.

آخرین بخش این فصل اختصاص به بررسی ایدئولوژی رژیم پهلوی – که مبتنی بر ناسیونالیسم بود- دارد. نویسنده در این بخش، به تعریف و ذکر تاریخچه و آثار ناسیونالیسم در اروپا می پردازد و نمود آن را در دو محور باستان ستایی و اسلام زدایی در حکومت پهلوی مورد تبیین قرار می دهد که چگونه موجب واکنش برخی از چهره های روحانی دو کشور و نیز منجر به فاجعه مسجد گوهرشاد شد. وی توضیح می دهد که تجددخواهی در ایران، در دوران مزبور، به گونه ای افراطی مطرح گردید؛ چنان که در نحوه معاشرت، پوشش، نظام اداری، سیاسی و فرهنگی کشور پدیدار گردید و کشور را متمایل به غرب ساخت. این روند با شروع جنگ جهانی دوم و تسلیم و سقوط پهلویاول پایان پذیرفت.

دومین فصل کتاب با عنوان «تجربه اندوزی» بحثی است درباره دوره اول زندگی امام خمینی (1281 – 1320 ش).

در این فصل، شمایی کلی از شهر خمین – زادگاه حضرت امام – ارائه شده است؛ شهری با پیشینه تاریخی، علمی و فرهنگی کهن. در این فصل همچنین خاندان حضرت امام نیز معرفی گردیده اند: پدر و جد امام از علمای نجف بوده اند، پدرش مرحوم سید مصطفی در دوران کودکی حضرت امام 1320 هـ. ق در راه خمین – اراک در حالی که بیش از چهل بهار از عمرش سپری نشده بود، به دست اشرار به شهادت می رسد. مادرش را نیز در نوجوانی از دست می دهد.

حضرت امام در ابتدای کودکی به مکتب خانه می رفت مقدمات منطق و ادبیات را نزد خویشان، بخصوص برادرش، آموخت و در نوزده سالگی عازم اراک شد و سپس به همراه ایة الله حاج شیخ عبدالکریم حایری – بنیان گذار حوزه علمیه قم – در سال 1300 ش به قم مهاجرت نمود و در آن جا به ادامه تحصیل پرداخت. ایشان در 1308 ش ازدواج کرد و بزرگ ترین فرزندش حاج آقا مصطفی بود که در سال 1356 ش در نجف به شهادت رسید.

از سال 1375 – 1324 (زمان ورود ایة الله بروجردی به قم) حضرت امام به مباحثه علمی، تدریس معقول، عرفان و سطوح عالی اصول و فقه مشغول بود و تدریس خارج فقه و اصول ایشان تا مهر سال 1357 – زمان هجرت به پاریس – همچنان ادامه داشت. در فاصله این سالها، حضرت امام علاوه بر تدریس آثار علمی ارزشمندی در موضوعات عرفان، فلسفه، کلام، اخلاق، فقه و اصول بر جای گذاشتند. برخی از استادان و ایشان در دوره تحصیل، از شاگردان رهبران روحانی مشروطه- از جمله آخوند خراسانی – بودند. استادان ایشان را تا بیست نفر نام برده اند، ولی از این میان، ایة الله حائری ایة الله شاه آبادی بیش از دیگران مورد توجه حضرت امام بودند.

تحلیل حضرت امام از مشروطیت نکته های آموزنده ای دارد. به عنوان نمونه، ایشان می فرمودند: «در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند. اصل مشروطیت اساسش از نجف... و ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت و آن قدر که آنها می خواستند... مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد [ کوشش کردند]، لکن بعد از آن که [ مشروطه متحقق] شد، دنباله اش گرفته شد، مردم بی طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش. از آن طرف، اعمال قدتهای خارجی- به خصوص در آن وقت، انگلستان- در کار بودند که اینها [ = روحانیون] را از صحنه خارج کنند یا به ترور یا به تبلیغات گویندگان و نویسندگان. آنها کوشش کردند به این که

 

 

روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را به دست آنهایی که به قول آنها می توانند بدهند- یعنی فرهنگ رفته ها و غربزده ها و شرق زده ها و کردند آنچه را کردند، یعنی اسم «مشروطه» بود و واقعیت، «استبداد»؛ آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید برتر از زمان [ قبل ] و حتماً بدتر از زمان سابق».

دیدارهای حضرت امام(ره) با علمای مبارزه و تبعیدی عراق در قم – از جمله میرزا حسین نائینی، سید محمد رضا صدر، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد خالصی- و نیز حضور ایشان در مجلس شورای ملی و آشنا شدن با دیدگاههای سید حسن مدرس در کسب بینش سیاسی او مؤثر بوده است. این از آن رو بود که در ضمن تحصیل و تدریس، هیچگاه از سیاستهای حاکم بر کشور و نیز دسیسه های استعماری بی خبر نبود و دایم در اندیشه سیاسی تحلیل رخدادها و فرجام نگری آنها و اظهارنظر و دعوت علما و بزرگان حوزه برای مقابله با حکومت ستم شاهی و نحوه مبارزه در اینده بود. بدین روی، می توان این دوره را بخش حساس شکل گیری زندگی سیاسی حضرت امام(ره) دانست.

امام خمینی هرگز از مسایل سیاسی کشور غافل نبود و در هر برهه، به مقتضای، خود عمل می کرد: گاه سکوت: گاه انتقاد، گاه خروش و گاه تألیف کشف الاسرار. و این همه نشان از اندیشه سیاسی این مصلح بزرگ دارد.

در «فرصتهای از دست رفته» - سومین فصل کتاب – نویسنده اعتقاد خود را مبنی بر اینکه برخی از ابعاد دو دهه مذکور، مورد اشاره و تحلیل حضرت امام بوده است، بیان می دارد و معتقد است بدین روی، باید بدانها پرداخت. در این فصل به مهمترین مسائل سیاسی کشورها در سالهای 1320 – 1340 پرداخته است: روی کار آمدن دولت فروغی و آزادیهای مذهبی، فرهنگی و سیاسی؛ افتتاح مجلس شانزدهم با حضور ایة الله کاشانی و مصدق؛ ملی شدن صنعت نفت با تشکیل کابینه های رزم آرا و مصدق و مخالفت با آنها؛ تشکیل کابینه زاهدی و پیدایش ساواک (1335)، رشد بهاییت؛ وابستگی شدید اقتصاد کشور به اروپا و امریکا؛ لایحه کاپیتولاسیون (1340) با دستگیری و اعدام فداییان اسلام؛ اعلام موجودیت «نهضت آزادی ایران» تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، موافقت جانسون – رئیس جمهوری امریکا – با کمک نظامی دویست میلیون دلاری با بهره 05/0 به ایران؛ و قتل حسنعلی منصور.

به طور خلاصه، این فصل گزارشی است فشرده از وقایع مزبور که در بعضی موارد با تحلیل همراه می باشد. این فصل خواننده را با رویدادهای سیاسی، رجال سیاسی و نفوذ استعمار نو در ابعاد سیاسی، فرهنگی و

 

 

اقتصادی آشنا می سازد.

در چهارمین فصل کتاب با عنوان «تلاش در دو عرصه» نویسنده دوره دوم از زندگی حضرت امام را مورد بررسی قرار داده است. در این فصل زمان و شرایط اجتماعی و سیاسی سالهای 1321 ـ 1343 مورد بحث قرار گرفته و بیش از همه، واکنشهای سیاسی حضرت امام ذکر گردیده است. نویسنده ابتدا با عنوان «جامعه و سیاست» از خروج رضا شاه از کشور و شادی مردم به این دلیل، یاد می کند و این که امام خمینی در سال 1323 بیانیه ای صادر کرد و در آن، روحانیون را به قیام و انقلاب فراخواند. اگر چه در آن زمان برخی از علما از سیاست سرخورده شده بودند امام در همین زمان، بازگشت ایة الله حسین قمی به ایران ـ که در سال 1314 به عراق تبعید شده بود ـ و پیشنهادهای اصلاحی ایشان، که با حمایت ایة الله بروجردی مواجه گردید، دولت سهیلی را مجبور کرد و آنها را بپذیرد.

در همین سال (1323) حضرت امام در واکنش به کج رویهای کسروی و نقد مسلک و اندیشه وی کتاب مهم کشف الاسرار را نگاشت. اگر چه این کتاب به نقد ابعاد اندیشه های کج وهابیت پرداخته، اما نویسنده بیشتر ابعاد سیاسی آن را مورد نظر قرار داده است. استاد مطهری که در زمان نگارش کتاب مزبور در قم و در محضر امام راحل بود، تألیف این کتاب را حضور در عرصه دعوت دینی و پاسخگویی به وجدان مذهبی مردم و تجهیز فکری و فرهنگی آنان می داند.

حضرت امام در دعوت از ایة الله بروجردی برای سکونت در قم، نقش مؤثری داشت و در این زمینه، یکی از مشاوران ایشان به حساب می اید، امام برخی از متحجران و مقدس مآبان مانع از یاری رساندن ایشان به ایة الله بروجردی شدند. حضرت امام در سال 1327 در ایران زعامت ایة الله بروجردی با تشکیل مجلس مؤسسان نیز مخالفت کردند که این کار از اهمیت ویژه ی برخوردار بود.

در سال 1338 دکتر اقبال، نخست وزیر وقت، لایحه تحدید مالکیت را به مجلس می برد و به رغم مخالفت ایة الله بروجردی، در 1339 آن را به تصویب مجلس سنا می رساند اما مسکوت ماندن این مصوبه شاه را وامی دارد تا نامه تندی به ایة الله بروجردی بنویسد. وی در این نامه نوشته بود که ما دستور دادیم قانون اصلاحات اراضی مثل سایر ممالک اسلامی اجرا شود. ایة الله بروجردی در جلسه ای، به پیشنهاد حضرت امام خمینی پاسخ شاه را چنین می نگارد: «این خلاف قانون اساسی است. شاه چه حقی دارد بگوید: ما دستور دادیم. کشور مشروطه است و مجلس دارد.»

حضرت امام در دوران زعامت ایة الله بروجردی به تدریس خارج فقه و اصول تدوین و تألیف و تربیت چهره های علمی ـ فرهنگی مشغول بود.

 

 

در فصل پنجم، نویسنده سوم زندگی امام (مبارزه آشکار) از سال 1340 تا 1343 را به تصویر می کشد. از جمله وقایع مهم این دوره می توان تصویب لایحه انجمنهای ایالاتی و ولایتی را نام برد که بر اساس آن، قید «اسلام» از شروط نمایندگان و انتخاب کنندگان حذف شد و برای تحلیف نیز «کتاب آسمانی» را به جای قرآن نشاندند. این لایحه با اعتراض شدید حضرت امام مواجه شد حوزه علمیه قم به ارسال تلگرافهایی به شاه پرداخت، مردم نیز از روحانیت حمایت نشان دادند. نخست وزیر وقت، اسدالله علم به همین دلیل، در مصاحبه ای لغو مصوبه مزبور توسط هیأت دولت را اعلام کرد.

از دیگر اقدامات حضرت امام در این دوره اعتراض به اصلاحات اراضی بود. ایشان در بهمن 1341 در اعلامیه ای شرکت در همه پرسی اجباری شاه برای اصول ششگانه انقلاب سفید را تحریم کرد. پس از این همه پرسی، شاه فاجعه مدرسه فیضیه در فروردین 1342 را پدید آورد. در همین زمان کندی، رئیس جمهور امریکا، پیروزی تاریخی شاه را به تبریک گفت، ولی حضرت امام همچنان علما و مردم را به اینده هشدار می داد و آنان را علیه رژیم برمی انگیخت.

با سخنرانی مهم حضرت امام در عاشورای سال 1342 در مدرسه فیضیه، که به دلیل عدم حمایت علما، منجر به دستگیری ایشان در نیمه شب پانزدهم خرداد همان سال شد، حضرت امام علاوه بر رد همه پرسی مزبور و محکوم کردن فاجعه مدرسه فیضیه، مقابله با شاه را نیز آشکار کرد.

ایشان در این سخنرانی، مستقیماً شاه را مخاطب ساخته، او را نصیحت نمود.

قیام 15 خرداد با اظهار نظرهای متفاوتی از سوی شاه، دولت، احزاب و جمعیت سیاسی و روشن فکری و نیز رسانه های خارجی روبرو شد؛ بعضی آن را محکوم کردند واندکی نیز آن را تایید نمودند.

در سالگرد قیام 15 خرداد، اعلامیه ای از سوی حضرت امام و سه تن دیگر از مراجع وقت صادر شد. پس از آن نیز حضرت امام در اعلامیه ای دیگر، حکم دادگاه نظامی، محاکمات سری و حبسهای پیش از ثبوت جرم را محکوم نمود، اعمال خلاف اسلام دولت را برشمرد و بار دیگر، خطر ارتباط دولت ایران با اسرائیل را اعلام داشت.

حضرت امام در سال 1343 در منزل خود، در جمع مردم، علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کرد و نتایج سیاسی ـ اجتماعی تصویب این لایحه را در مجلس شورای ملی بازگو نمود و با انتقاد از مجلس و دولت و وضع نکبت بار اقتصاد وابسته کشور، در اعلامیه ای لایحه کاپیتولاسیون را «سند بردگی ملت ایران» نامید و مردم را به مبارزه علیه شاه خواند.

سرانجام، در 13 آبان 1343، به دستور مستقیم امریکا، حضرت امام را از ایران

 

 

تبعید کردند. دولت خبر دستگیری و تبعید ایشان را این گونه اطلاع داد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید شد.»

آخرین و کوتاه ترین فصل کتاب «ویژگیهای مبارزه امام» ـ فصل ششم ـ است که نویسنده در آن به هشت نکته اشاره می کند:

1. دینی و معنوی بودن مبارزه و تکلیف گرایی حضرت امام(ره) در برخوردها؛

2. رهبری سیاسی ایشان که نقطه پایان جدایی دین از سیاست و نشان دهنده مبارزه ضد استکباری ایشان بود؛

3. رودرو قرار دادن شاه در اوج مبارزات؛

4. تشکیل مخاطبان امام از توده های مردمی؛

5. امریکا را عامل تمامی بدبختی های مردم ایران و مخالف اسلام دانستن؛

6. سرآغاز بودن نهضت امام برای جهت گیری مردم در مبارزه به قصد براندازی رژیم؛

7. به شمار آوردن اسرائیل و صهیونیسم به عنوان خطری بزرگ برای مسلمانان؛

8. پدید آوردن حرکتی ژرف در حوزه های علمیه با مبارزه خود که حضرت امام آن را از موضع فقاهت و مرجعیت انجام می داد.

گُستره کلام در وسعت نقد و نظر

مباحثه ای با «الکساندر کُنیش»

در مقاله [امام] خمینی و میراث حکمت عرفانی اسلام «مندرج در شماره اول و دوم فصل نامه نقد و نظر»

(زمستان 1378 ـ بهار 1379)

سهراب هادی

خوب است که مطبوعات در وسعت و گستره نشر آراء و اندیشه به مطالعه آنچه در حوزه نشر بصورت روزنامه، هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه و گاهنامه و سالنامه منتشر می شود توجه و دقت و تورق داشته باشند، این امر معمول در پاره ای از محیط های اندیشه ای و مطبوعاتی انجام می شود، اما نه بطور دائم و جدی، بلکه پراکنده سلیقه ای و گاه موردی، حُسن ارتباطِ مراکزِ مطبوعاتی با یکدیگر آن است که امر اطلاع رسانی از حدود حوزه مطبوعات به مخاطب می رسد و انعکاس انتشارِ آخرین نسخه های هر اثر پاسخ نیاز مخاطبان را می دهد.

«نقد و نظر» از جمله فصلنامه هاییاست که تاکنون شش سال از حضورش در عرصه مطبوعات می گذرد و «شماره»: (اول و دوّم ـ سال ششم ـ بهار 1379و زمستان 1378) آن، اخیراً به دفتر فصل نامه حضور رسید.

در سیاق و سبک و روش و منش «نقد و نظر» نباید گفت، که بر اهل نظرش یقیناً ناخوشایند است و آن را می شناسند به حکم ثبات آراءش و به حکم ثبات زیباییهای فرمش و تنوع موضوعات و قوتمندی های بیانی نظری آن، هر شماره را که تورق کنیم به سه جنبه مجزا و منفک از هم امّا پیوسته و در خدمت ساختار ریتم و محتوای فصل نامه برمی خوریم:

اول: آهنگ، روش و موزون بودن فصل های آن است

دوم: جهت گیری علمی، تحقیقی و پژوهشی مقالات مندرج در هر شماره است و

سوم: ویژگی فرمت زیبا و گرافیک دلنشین «نقد و نظر» که موجب خط بصر است و شاید هم عامل اصلی، در جذب مخاطب ها.

شماره اول و دوم سال ششم «نقد و نظر» که در یک مجلد منتشر شده است، علاوه بر ویژگیهای فوق الذکر به دلیل پرداختن مباحثی که خاستگاه آن تحلیل و توصیف و یا مراجعه با آراء حضرت امام است، موجب آن شد تا این شماره را بادقتی بیشتر مطالعه و به رسم انعکاس آنچه که پیرامون آراء حضرت امام منتشر می شود، حضور آن را به جامعه مخاطبان معرفی نماید:

فهرست شماره فوق الذکر را که مرور کنیم عناوین:

عرفان و حکمت امام خمینی(ره)

باز نگری عرفان: خمینی و میراث حکمت عرفانی اسلام

وحدت وجود ایت الله خمینی و ولایت فقیه به منزله خویشتن شناسی

رهبری خردمندانه در آسیای امروزی

عرفی شدن دین، خرد، جامعه

 

 

خدای عرفان و خدای فلسفه

نظریه «دین حداکثر»

تحول نهاد وقف

مدخل این شماره با عنوان بازنگری عرفان: و «زیر تیتر» [امام] خمینی و میراث حکمت عرفانی اسلام به قلم «الکساندر کنیش» و با ترجمه توانا و لطیف «محمد امجد» آغاز می شود. همانطور که در «لید» مقاله آمده است ویژگی قلم و نگاه متفاوت الکساندر کنیش موجبِ اصلی انتخاب این مقاله برای درج بوده است.

نگارنده پس از آنکه تاریخچه ای در قالب روایت و «واگویه» از چگونگی مفقود شدن آثار امام خمینی می گوید به پیدا شدن اتفاقی شرح الشرحی که بر متن اصلی فصوص الحکم و هم شرحی که بر کتاب قیصری و تعلیقات حاشیه ای آن بصورت چاپ سنگی در یک بازار دست فروشی پیدا می شود اشاره ای دارد و استناد می کند به تأئید نظر «ایت الله حسین نوری» که در آن زمان امام جمعه تهران بوده است و همچنین در این واقعه نویسنده اشاره ای دارد به رساله ای که در باب شرح و تفسیر کلام شیعی است که در همین تأئید که خط تعلیقات از شهید مصطفی خمینی است و نتیجه می گیرد که: «این همه تلاش، نشانه تحسین صادقانه دستاوردهای فکری رهبر ملت برای اتکا و تکیه بر مبانی و اساس نظرگاه شرق شناسان و عارفان بزرگ مشرق زمین بوده است و متذکر می شود»: که لفظ «عرفان» واژه ای است که در بافت فرهنگ اسلامی ایران توصیف و آمیزه ای از فلسفه، الهیات نظری، تفکر عرفانی است که در اواخر قرون وسطی ظهور کرد و تا امروز باقی مانده است به کار می رود.

لفظِ پایداری و پایبندی به سنت و رعایت حرمت قلم را نگارنده و مترجم و ارائه سندیت تاریخی چنین واقعه ای را با ظرافت و لطافت بیان، اینگونه شارحند که:

«با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار جرأت نکرد که این شروح را بدون کسب اجازه از [امام] خمینی منتشر کند و به همین جهت، پیش نویس دست نوشته ای را که به خوبی استنساخ شده بود برای خمینی فرستاد تا وی تصحیح و تایید نماید، خمینی، پس از اعمال چند تغییر جزئی مربوط به سبک نوشته اجازه انتشار آن را داد، گردآورندگان و ویراستاران، برای آنکه از زیر بار مشکلات پرشمار ویرایش انتقادی متون حجیمی که خمینی جوان بر آنها شرح نوشته بود شانه خالی کنند، ترجیح دادند که فقط شروح و اشارات نسبتاً ناهمخوان وی را چاپ کنند.»

پس از این مقدمه و ذکر تاریخی، نگارنده می پردازد به آنکه: «باید تأکید کرد که علاقه خمینی به فلسفه عرفانی اسلامی در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیز بدیع و نه امری احساسی است و با این که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این هیچ محققی به تحلیل منظم نظرات عرفانی و ما بعدالطبیعه [امام] خمینی نپرداخته است و آنچه در خط عمودی و تحلیلی مقاله می اید، کوششی است در جهت ادای حق این جنبه از میراث گرانبهای امام خمینی که وی نیز می گوید در خور مداقه ای جدی است، هر چند یادآور می شود که دستاوردهای حکومت و سیاسی امام خمینی بسیار چشم گیرتر و اثر گذارتر از جنبه تاثیر عرفانی وی در زمان ظهور تفکرش در ساختارهای اجتماعی معاصر بوده است و این موضوع را نگارنده در فرازی از این تحقیق چنین نگاشته است:

«جالب است بدانیم که عنوان اولین رساله عرفانی [امام] خمینی مطابق است با عنوان کتاب راهنمای مشهور صوفیه که توسط عزالدین محمود کاشانی نگاشته شده است و اقتباس است از عوارف المعارف که به زبان عربی، توسط شهاب الدین عمر السهروردی، یک قرن پیشتر از زمان کاشانی تألیف شده است. البته این تشابه عناوین می تواند از بابت توارد باشد، چرا که جنبه های علمی و اخلاقی تصوف که برای مصابح کاشانی اهمیت محوری دارند، کاملاً با علایق مابعدالطبیعه ای که مطالب مصباح خمینی از آنها حکایت می کنند، فرق دارند.»

نگارنده در تمامی خط عمودی که از این مقاله برای ترسیم ذهنی مخاطب رسم می کند سعی وافر بر آن دارد تا بر آنچه از اهمیت متفکران اسلامی در نهایت رسوب اندیشه ای حضرت امام شکل و تأثیرگذار بوده است یک استنباط آموزنده معنایی و متعالی نمایان سازد و از لایه های اصلی ای که در گفتار امام خمینی در مصباح الهدایه است بازگو می نماید که این نوشتار بیانگر شیفتگی و مجذوبیت او نسبت به اسلاف و نسبت به نظریات ما بعد الطبیعه و جهان شناسی و جهان شناختی ریشه دار در آرایه ای است که شروح عقلی و استدلالی امام خمینی نیز ریشه در استدلالی قونوی توسعه و تکامل پذیر شده است و توسط یک مکتب وجودی جاودانه برای رسیدن به آمال اجرایی برایندهای آن در مظهر اسمی حکومت با تکیه بر مبنای نظری حکومت سلامی عینیت و تجلی یافته است و اثبات این نظریه را در پاراگرافی دیگر اینگونه می نگارد:

«[امام] خمینی با به صحنه آوردن مفاهیم جا افتاده ای که بسیاری از نسلهای متفکران عرفانی و عالمان ربانی اسلام، رفته و پرداخته اند،

 

 

همانند بسیاری از علمای سلف به دنبال غلبه بر مشکلات همیشگی ناشی از تعالی و ضرورت موجود مطلق و ظهور زمانی و مکانی آن در شالوده مادی که به ظهور عالم شهادت منجر می شود است»

و استناد می کند به تأئید نظر خویش در حوزه نظری امام و می نویسد: [امام خمینی چنین استدلال می کند:

«گفته شده است وجود ممکن است از طریق ظهور احدی غیب که در آن تمامی اسماء و صفات [الهی] محوند، ظاهر شود. این چنین تجلّی ای توسط (اسم مستأثر) و هفتاد و سومین حرف اسم اعظم رخ می دهد.

لذا این مقام، مقام بشرط لائیه است. در این مقام او اسمی دارد، هر چند در علم غیب اوست. و این همان تجلی غیبی احدی است که به واسطه فیض اقدس رخ می دهد و اما ذات [الهی] من حیث هی در هیچ کدام از مرائی [عالم] ظاهر نمی شود و هیچ یک از سالکان در میان اهل الله و صاحبدلان و اولیاءالله را توان مشاهده آن نمی باشد. این مقام غیب است، اما به معنای غیب احدی است که نه اسم دارد و نه اشاره به او می شود و نه کسی طمع آن مقام را دارد. [به گفته شاعر]: «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر» لکن خداوند ممکن است به صورتی متجلی شود که حقایق تمامی سفات و اسماء را در برگیرد. این مقام اسم اعظم است پروردگار انسان کامل و [مرتبه] تجلی علمی حق به طریق کثرات اسمائیه که تمام دیگر تجلیات اسمایی را شامل می گردد و این مقام واحدیت است.

برای غلبه بر تقابل آشکاری که خداوند را از ما سوا جدا می کند، [امام] خمینی از نظریه اسماء و صفات خداوند که ابن عربی و مکتب وجودی به تفصیل ساخته و پرداخته اند، استفاده وافر می نماید. در مقام تفسیر ایه «بسم الله الرحمن الرحیم» که متن قرآن با آن آغاز می شود و بعداً در صدر هر سوره قرآنی آمده، این توضیح را برای دو عنوانی که به خدا نسبت داده شده است ارائه می کند:

بدان که اسم «الرحمن الرحیم» یکی از اسامی جامع و شامل [خداوند] است. در واقع «رحمن» مقامی است که در آن سعه [بالقوه] وجود خارجی به ظهور رسیده و بنابراین به محض ظهور از غیب [الهی] شهود مطلق قابل رؤیت است. و این همان تجلی رحمت رحمانی است و صفت «رحیم» از طرف دیگر، مقامی است که در آن

 

 

وجود از طریق قبض واحد، جمع می شود و لذا به قلمرو عالم غیب بازمی گردد. پس هرگاه وجود به مرحله بطون رسد و به پیشگاه خدا برسد، این رحمت رحیمی است و اما اسم اعظم خدا مقامی است که در آن قبض و بسط جمع می شوند. این مقام جمع الجمع است. و به همین جهت است که در عبارت بسم الله الرحمن الرحیم این دو صفت بعد از اسم اعظم خداوند (الله) واقع شده اند.

تقریباً قطعی است که [امام] خمینی، با پرداختن به دو نوع رحمت الهی، فکر مهمی را که در فصوص الحکم ابن عربی مورد بحث قرار گرفته در ذهن داشته است. در فصوص، ابن عربی، رحمت الهی را بدین گونه ترسیم می کند که در دو جهت عمل می نماید: «به لحاض بیرونی با خلق متعلّقِ ضروری حبّ الهی» (رحمن) و «به لحاظ درونی در اعاده ترکیب اصلی و اولیه عالم واقع» (رحیم) هر دو نویسنده به نظر می رسد که به دنبال یک هدف اند؛ از این حیث که هر دو سعی بلیغی می نمایند تا «ضرورت مضاعف و اجتناب ناپذیر غیریت و هویت را در حب، خواه، حبّ خدا باشد، خواه، حب انسان، که کشاکش لازم برای تجربه و آگاهی از خودآگاهی پدید می آورد» ترسیم کنند.

[امام] خمینی پس از نمایاندن آگاهی عمیق خود از مشکل ابن عربی، اقدام به آشتی دادن تنزیه و تشبیه می نماید؛ تنزیه یعنی تصور و تصویری از خدا که، بر طبق آن، خدا مطلقاً «غیر قابل مقایسه» با جهان و مغایر با آن است و تشبیه یعنی تصور و تصویری از خدا که بر طبق آن خدا کما بیش « شبیه» عالم خلقت و «ساری و جاری» در آن است، و این تشبیه، نظری است که به نظر «متون مقدس دینی و مذهبی» نزدیک تر است. به این قصد، خمینی به شیوه ای متوسل می شود که به تعبیر یکی از دانشمندان معاصر، دیالکتیک عرفانی است؛ چنین دیالکتیکی حائز موقعیت مهمی در گفتار ابن عربی می باشد و سپس توسط پیروان وی در به عقد هم در آوردن فلسفه و عرفان دنبال شده است. در بحث مسأله تنزیه و تشبیه، خمینی خیلی صریح و روشن با حکمای متصوف هم مرامی می کند و راه حلهای مَدرَسی (مرسوم در گذشته) را که توسط الهی دانان نظری مسلمان مورد دفاع شده مردود می داند.

پندار این باور که در دیدگاه امام خمینی، حضرت وحدانیت و فیض مقدس، بزرگترین معمای هستی اند، بحثی است که در زیر چرایی این مقاله به آن نگریسته می شود و در قسمتهایی از این تأثیرپذیری امام از ابن عربی، استدلال نویسنده بر مضامین عمیق مصباح الهدایه است و تبعات و آثار بعدی او و ظاهر مفاهیم زیبای بازسازی شده

 

 

اندکی از معانی مطبوع طبع ابن عربی ر با ارائه خلاصه ای از جمع نظر امام و ابن عربی که هر دو در جهان مادی با تکیه بر اصل فرافکنی تصویر خدا و بیرون بودن مبدأ ذات از وجود، تحقق خارجی و تدریجی نظریه غایی انسان متعالی مخلوق و میل همواره انسان به مبدأ ذات را پیرامون انسانها در جهان پیرامون خود، ادراک اساسی حاصل خویشتن شناسی امام می داند. نگارنده آنجا که به بحث در متن اصلی نظر حضرت امام می نشیند با مراجعه و مدائقه در متن فصوص الحکم از این اثر بنام کتابی یاد می کند که امام، مشتاقانه و با جدیت آن را چندین بار مطالعه نموده اند و بدان تعلیقه نوشته اند و یادآور می شود که: «بدون هیچ تردیدی، این اثر نقض بارزی در شکل گیری معنویت و تحصیلات در معنای مابعدالطبیعه امام داشته است و با این وصف نتیجه می گیرد که منشأ بسیاری از آراء و نظرات امام ممکن است یک خاستگاه معنایی از کلام «کلمات تامه» داشته باشد که در آثار ملاصدرا که یکی دیگر از منابع اصلی شکل گیری خاستگاه اندیشه ای امام است تکیه می کند.

لاکن این نظریه تا کجای آراء اکتسابی در اصل واقعیت قابل پذیرش است به یک نتیجه گیری کلی برمی خورد که مبناهای اندیشه امام خمینی تا حدود زیادی از نظرات قطعی و روشن ابن عربی وام دار دایم است و در ساخت معنایی کلام ابن عربی امام خمینی تغییری ایجاد نکرده است.

توصیف و بازنگری خط عمودی این مبحث به کلام «الکساندر کنیش» شاید اگر بخواهیم در مقام نقد آراء وی به تحلیل شناخت شناسی وی از امام خمینی و شناخت شناسی او از خاستگاههای نظری امام بپردازیم، ضرورتی است که نیازمند صرف اوقات مداوم باشد اما در حد آنکه به فرازهای نوشتاری او بپردازیم و زمینه ای باشد برای آنکه کار خوب دست اندکاران و همکاران صمیمی «نقد و نظر» را به بحث و معرفی بکشانیم، در حد حوصله مبحث معرفی کتاب، اختصاراً به تحلیل و توصیف مقاله میراث گرانبهای عرفانی امام خمینی اشاره ای شده که سرفصل مدخل این شماره بود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان