ماهان شبکه ایرانیان

عرفان اصیل و عرفان کاذب

عرفان از ریشه معرفت و شناخت است و تعریف آن در حوزه اسلامی مرتبط به شناخت هستی با محوریت الله است؛ یعنی طبق دیدگاه اسلامی از عرفان، نمی توان خداوند را از عرفان اسلامی و تعریف آن به دور دانست

تعریف عرفان

عرفان از ریشه معرفت و شناخت است و تعریف آن در حوزه اسلامی مرتبط به شناخت هستی با محوریت الله است؛ یعنی طبق دیدگاه اسلامی از عرفان، نمی توان خداوند را از عرفان اسلامی و تعریف آن به دور دانست. به عبارت دیگر محوریت خداوند برای شناخت هستی، مهم ترین شاخصه و عنصر اساسی است که در عرفان اسلامی مورد توجه است، برخلاف دیگر عرفان ها که ممکن است بیشتر به شناخت انسان توجه داشته باشد. این در مسئله محتوا اما در روش نیز شریعت مداری از مولفه ها و شاخصه های اصلی عرفان اسلامی است؛ زیرا براساس این باور، دست یابی به حقیقت، تنها از راه شریعت، شدنی است. بنابراین از نظر روشی نیز تفاوت ماهوی با دیگر عرفان ها وجود دارد؛ زیرا شریعت را طریقت حقیقت می داند. این گونه است که اطاعت و ولایت در عرفان شیعی و اسلامی معنای دیگری می یابد. اما دور شدن از محوریت خداوند در عرفان به معنی دور شدن از عرفان اصیل و معنای اسلامی آن است.

عرفان کاذب

اصطلاح «عرفان کاذب» یک پارادوکس است، یعنی یک اصطلاح متناقض نماست، اگر حتی عرفان را به مفهوم دیگرش یعنی شناخت مطلق بگیریم، یک نوع شناخت شهودی از هستی است که در کنار شناخت فلسفی و عقلانی از هستی که فلاسفه به آن معتقدند قرار می گیرد. بنابراین می توانیم بگوییم عرفان کاذب معنا ندارد، یعنی این واژه، اصطلاح نادرست و نارسایی است. در این راستا کاربرد کذب برای روش های مورد استفاده این نوع عرفان، صحیح خواهد بود. عرفان یعنی شناختن هستی، یعنی وقتی شناختی صورت می گیرد، دیگر معنا ندارد که بگوییم کاذب، مگر اینکه در روش ها این اصطلاح را به کار ببریم، یعنی بگوییم این عرفان از نظر روش، باطل و غلط است. عرفان باطل اصطلاح درست تری نسبت به عرفان کاذب یا دروغین است. عرفان کاذب یعنی عرفانی که در روش های خود مسیر درستی را طی نمی کند تا به معرفت مورد نظر برسد. همان طور که اگر بخواهیم در علوم تجربی، تحقیقاتی را انجام دهیم باید حتماً از روش های آزمون و خطا و تجربه و... استفاده کنیم و اگر از روش های غیرعلمی دیگر استفاده کنیم، به نتایج درستی دست پیدا نمی کنیم.

روش های شناخت هستی

در عرفان یعنی شناخت هستی، ما دو روش معتبر داریم که در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته که یک روش آن فلسفی بوده که عقلانی محض است و روش دیگر شهودی است که در حقیقت از راه دل و تهذیب نفس انجام می شود. پس اگر تهذیب نفس را به عنوان یک روش قرار دهیم، دیگر نمی توانیم بگوییم که کسی این روش را به کار می برد باطل و کاذب است، هرچند ممکن است روش اشتباه باشد. پس می توان گفت که روش، روش کاذبی است نه عرفان و لذا نتیجه هیچ وقت باطل نخواهد بود، اگر عرفان باشد.

شاخصه های عرفان کاذب

چنانکه گفته شد عرفان از دیدگاه اسلامی یعنی شناخت شهودی از هستی که با محوریت الله باشد، اگر این تعریف را قبول کرده باشیم، عرفان های کاذب یا باطل، مانند عرفان های سکولار که محوریت را از الله سلب می کنند به کناری می روند. عرفانهای کاذب این تفکر را که هستی را مساوی با وجود می دانیم و وجود را مساوی با الله می دانیم از خود سلب می کنند. با چنین کاری از عرفان های اصیل دور شده و وارد عرفان های کاذب می شوند مثل اومانیستی که در غرب هست. اگر با محوریت انسان به شناختی دست پیدا کنیم و بخواهیم خداوند را از هستی حذف کنیم و جدا از محوریت خداوند به شناخت هستی بپردازیم و مطالبی را بیان کنیم، در حقیقت دچار بحران هویت می شویم، چنانکه با حذف محوریت الله، بحران هویتی در عرفان به وجود می آید. شاخصه اصلی عرفان کاذب، تغییر محوریت عرفان اصیل است. عرفان های کاذب، عرفان های اومانیستی یا سکولار هستند که محور اصلی عرفان اصیل را جابه جا کردند و این، امری طبیعی است. همان طور که قرآن بحث متشابهات و شبهات را مطرح می کند و می فرماید که عده ای جایگزین سازی می کنند، یعنی محوریت اصلی موضوعی را برمی دارند و چیز دیگری را به جای آن قرار می دهند که محور جدید به عنوان محور تفکر و حرکت جایگزین حقیقت واقعی می شود، چنین مشکلی در عرفان های کاذب به عنوان شاخصه اصلی نیز قابل شناسایی و ردیابی است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان