شناسه : ۳۸۸۱۱۰ - دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۳۳
انقلاب اسلامی یا تجدید حیات دین
این گفت وگو متعاقب پاسخ مقام معظم رهبری به نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه، و درباره یکی از مباحث مهم در حوزه فرهنگ و اندیشه معاصر، یعنی تولید علم و جنبش نرم افزاری صورت پذیرفته است
سیاست روز، 19/12/81
این گفت وگو متعاقب پاسخ مقام معظم رهبری به نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه، و درباره یکی از مباحث مهم در حوزه فرهنگ و اندیشه معاصر، یعنی تولید علم و جنبش نرم افزاری صورت پذیرفته است . در این راستا، این بخش از رهنمودهای مقام معظم رهبری که اهل فن و متخصصین حوزه و دانشگاه بایستی نظریه پردازی های خود را با ادبیاتی ویژه، به مراتب کاربردی تبدیل کنند تا آثار آن در جامعه جاری و ساری شود، مورد توجه قرار گرفته است . آقای دکتر افروغ در این باره چنین بیان می کند که نقطه آغاز مسئله یادشده به پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد که در ابتدای آن ذهنیات مثبتی ما را به سمت تمدن سازی اسلامی سوق داد; اما متاسفانه پس از دوران جنگ این بیداری به سردی گرایید .
مقصود از جنبش نرم افزاری این است که با توجه به مباحث مطرح در فلسفه علم و جامعه شناسی علم، مبانی معرفتی و پیش فرض های تولید علم خودی را مشخص نموده، شرایط فرهنگی - اجتماعی و ساختاری را که می تواند در تولید علم مؤثر و نقش آفرین باشد بیان کنیم و با توجه به این مجموعه دست به تولید علم بزنیم . این جنبش قاعدتا می بایست توسط نخبگانی صورت گیرد که در خارج از عرصه های رسمی حضور دارند . این نخبگان باید به تدریج ارتباط سامان یافته ای بیابند و به منظور نظارت، به عرصه رسمی وارد شوند; چون به عرصه های رسمی هیچ امیدی نمی رود .
آقای افروغ در مورد ساز و کار تولید علم در تاریخ اسلام و ایران، چنین اظهارنظر می کند که: معرفت حسی ما در گرو پیش فرض هایی است که از جنس معرفت حسی نمی باشد . معرفت شناسی ما با معرفت شناسی غرب متفاوت است . معرفت شناسی غربی معرفت شناسی پاره پاره است; درحالی که معرفت شناسی ما نباید پاره پاره باشد . اگر شما به اصالت ماهیت اعتقاد داشته باشید، به سمت تکثر و پراکندگی پیش می روید; اما اگر وحدت وجودی باشید به سمت وحدت هماهنگ پیش می روید . یعنی در این عالم همه معرفت ها به توحید باز می گردد و چون اصل توحید بر کلیت هستی حاکم است، پس می بایست بر معرفت شناسی ما نیز سایه بیندازد . به نظر بنده، گام اساسی و مهم ترین اصل موضوعه ما این است که باید نظام صدرایی داشته باشیم . آن وقت است که دانش نظری ما با فرهنگ عمومی مردم جامعه مان هماهنگ خواهد شد و علوم نظری به عرصه های عملی وارد خواهد گردید .
چنانچه دانش نظری حوزه و دانشگاه نسبتی با فرهنگ عمومی جامعه پیدا نکند، اجتماعی نمی شود و رشد بهینه نمی یابد . امروز به جرات این مسئله را بازگو می کنم که دانشگاه های ما عامل گسست با فرهنگ هستند، کارکرد جامعه پذیری ندارند و فرهنگ گذشته را از نسلی به نسل دیگر منتقل نمی کنند .
دکتر افروغ در پایان این گفت وگو در مورد راهکارهای اجرایی جنبش نرم افزاری می گوید: «بنده فکر می کنم راهکار اساسی جهت پیشبرد جنبش نرم افزاری، فهم مطلوب و تئوریزه کردن انقلاب اسلامی و پاسخ به سؤالات و پی بردن به ماهیت، چرایی، چگونگی و پیام های آن است .»
آن گاه در مورد نقش حوزه و دانشگاه و دولت در این رابطه می افزاید: «با توجه به اینکه حوزه ما کلیسا نیست و دین ما هم مسیحیت تحریف شده نیست، بایستی الگوی شفاف و جامعی در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشیم . تولید علم ما بدون حوزه و دانشگاه امکان پذیر نیست . بنده چون در وحدت حوزه و دانشگاه فعالیت داشته ام، پیشنهاد یک تقسیم کار می دهم: مباحث نرم افزاری را که در سطح کلان مطرح می شوند به حوزه بدهیم و فعالیت های حسی و علمی را به دانشگاه بدهیم; یعنی دانشمند تجربی ما پیش فرض ها، فلسفه تعلیم و تربیت و انگیزه ها را از حوزه بگیرد و بعد در ذیل این دستاوردها، خردورزی کند . دولت هم اگر قصد دارد نقش کلیدی داشته باشد می بایست با اهرم های قانونی که در اختیار دارد و با تصمیم گیری، وارد معرکه شود و این جریان را شتاب ببخشد . یکی از عواملی که باعث شتاب این قضایا می شود این است که دولت در مدیریت دانشگاهی کمتر دخالت کند .»