خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: امروز، روز عید اهل بیت (ع) است؛ روزی که مادحان و شاعران هم، عرض ارادتهای شاعرانه خود را برای عید مبارک میلاد نورانی حضرت فاطمه معصومه (س) زمزمه می کنند.
یکی از این شاعران، سید پوریا هاشمی است که در بخشی از شعر خود، آن حضرت را ریحانه ی حضرت موسی بن جعفر (ع) میخوانَد و میآورد:
«و الشّمس و ضُحاها» شب ما سحر آمد
اَلمِنّتُ لِلَّه که این غصه سر آمد
صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد
از کعبه ما جلوه توحید در آمد
با آمدنش ناظم منظومه ما شد
تاج سر ما حضرت معصومه ی ما شد
ریحانه ی موساست؛ تجلی به زمین کرد
پس اهل زمین را همگی عرش نشین کرد
خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد
چشمان پدر را چقدر فاطمه بین کرد
بانی شده این فاطمه معراج پدر را
جبریل به پابوسی او ریخته پر را
در بین کریمان شده مشهور کریمه
زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه
شاعر دیگری که درباره این عید شعر دارد، مریم سقلاطونی است. این شاعره آئینی در بخشی از متن منظوم خود، به شأن و مقام حضرت کریمه اهل بیت (س) اشاره دارد و می سراید:
بانو! تو آمدی؛ سر هر سفره ی تهی
سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند
باران گرفت و عطر هزاران گل انار
روی لب کویر تبسّم گذاشتند
از برکت قدوم شما شوره زارها
رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند
دستان مهربان تو را آسمانیان
بر شانه های خسته ی مردم گذاشتند
هر کس مقیم شهر تو شد در پیاله اش
یک جرعه آفتاب و ترنّم گذاشتند
و این هم تصویرسازی شاعرانه قاسم صرافان از این میلاد مسعود و فرخنده:
پرده کناری زد و چو ماه درآمد
فاطمه با چادری سیاه درآمد
ماه که عمری اسیر حُسن خودش بود
تا که تو را دید از اشتباه درآمد
باز زمان نماز شد که بیایی
موقع نذر و نیاز شد که بیایی
دور و برت را برادران که گرفتند
کوچه برای تو باز شد که بیایی
حال و هوایی گرفته خانه ی موسی
تا که برای پدر شدی، ید بیضا
مرهم او، تا که میرسید به خانه
گرمی دست تو بود؛ اُمّ اَبیها
تا سحر اینجا لب تو زمزمه دارد
باز ز اسمت خلیفه واهمه دارد
بَه! که چه مَست اند کوچه های مدینه
مست ردایی که عطر فاطمه دارد
او در ادامه این کلام، فرازهایی دیگر از زندگی آن بانوی مکرَّمه بیان می کند و در پایان شعر هم، واژه کم می آوَرَد:
یوسفِ تو رفت و رفته ای به هوایش
رشته ی دل را سپرده ای به خدایش
هیچ نمی خواهی از خدای "رضا" یت
قلب تو راضی شده فقط به "رضا"یش
گوشه ی صحن تو غصه راه ندارد
"خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد"
این دل آلوده عاشقت شده اما
غیر همین اشک ها گواه ندارد
تا که شفاعت خدا به دست تو بخشید
در ته چشمانمان امید درخشید
حضرت معصومه تو ... تو ... چه بگویم!؟
واژه کم آوردهام دوباره؛ ببخشید
و اینک شعری از شاعر پیشکسوت آئینی، غلامرضا سازگار را با هم مرور میکنیم؛ شعری که در آن، میلاد حضرت بانوی مهربانیها (س)، بسان "صد بهار معطر" و یا طلوع زینبی (س) دیگر برای حضرت حیدر (ع) دانسته شده است:
شجر نور، نوبر آورده
بحر توحید، گوهر آورده
آسمان ولایت و عصمت
بهر خورشید اختر آورده
لاله ای سر زده که از فیضش
صد بهار معطر آورده
دختر آورده بانوی اسلام
یا که بر خلق مادر آورده
نجمه، خورشید عالم افروزی
بهر موسی بن جعفر آورده
یا مگر دختر رسول الله
زینب از بهر حیدر آورده
پدر و مادرم فدایش باد
که چو معصومه دختر آورده
حبّذا حبّذا که بر سه امام
عمّه و دخت و خواهر آورده
اوّل صبح ماه ذیقعده
آفتابی منّور آورده
آفتابی که ماه و خورشیدش
بوسه از آستان برآورده
جبرئیل از خدا بر این دختر
صلوات مکرر آورده
صدق و اخلاص و صبر زینب را
با جلال برادر آورده.
استاد سازگار در ادامه همین شعر به شأن و جایگاه حضرت معصومه (س) اشاره می کند و چنین می آورد:
فاطمه عصمت خدای غفور
که به معصومه آمده مشهور
عصمت داور است این دختر
گل پیغمبر است این دختر
بعد زهرا و عمه اش زینب
بهترین دختر است این دختر
ز آنچه گفتند در فضایل او
بهتر و برتر است این دختر
گرنه، همچون خدای بی همتاست؟
از چه بی همسر است این دختر
در جلال و کمال و قدر و شرف
تالی مادر است این دختر
لیله القدر موسیجعفر
سوره ی کوثر است این دختر
پای تا سر رضا و سر تا پا
موسی جعفر است این دختر
دستگیر همه گنهکاران
در صف محشر است این دختر
نخل سرسبز گلبن قرآن
شهر دین را در است این دختر
آفتاب دل امام جواد
بر رضا خواهر است این دختر
مادرش پاره ی تن احمد
بضعه ی حیدر است این دختر
در دو عالم چو مادرش زهرا
بر زنان سرور است این دختر
ماه رخسار آن بتول مقام
نقش گلبوسه دارد از سه امام
عصمت کبریاست معصومه
قبله ی اولیاست معصومه
بضعه ی پاک موسیجعفر
جسم و جان رضاست معصومه
پای تا سر چو عمه اش زینب
دخت زهرانماست معصومه
همه خلقند زیر سایه ی او
آفتاب خداست معصومه
دُرّ تقوی و گوهر عصمت
یم حلم و حیاست معصومه
زخم دل را ز مرحمت مرهم
درد جان را دواست معصومه
بوی عطر بهشت در نفسش
همچو خیر النساست معصومه
و اکنون و در ادامه، بخشی از شعر سید محمدجواد شرافت را مرور می کنیم:
ای سوره نامت تفسیر "أعطینا"
زهراترین زینب، زینب ترین زهرا
خیر کثیر تو، آئینه کوثر
نامت سرآغاز تکثیر خوبی ها
روشن تر از نوری، در نور مستوری
پیدا ترین پنهان، پنهان ترین پیدا
وقتی که معصومان، معصومه ات خواندند
در وصف تو لال است، شعر و شعور ما
فهم زمین عاجز، از درک اوصافت
والامقامی تو، در عالم بالا
از آه لبریزم، از اشک سرشارم
این قطره را دریاب، دریاب ای دریا
سید حمیدرضا برقعی نیز شاعر دیگری است که در شأن حضرت کریمه اهل بیت (س) سروده هایی دارد که دو بیت از آنها اینچنین است:
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه
بهشت را به همین سادگی تصرف کن
و اینک این نوشتار را با بخشی از شعر سید حبیب نظّاری به پایان می آوریم که در آن، از حضرت معصومه (س) به عنوان "بانوی آب و آینه" و از صحن و سرای حضرت به عنوان "چلچراغ آفتاب و آینه" نام برده شده است:
باز دل شوق شکوفایی گرفت
از تو ای بانوی آب و آینه
در سرای تو همیشه روشن است
چلچراغ آفتاب و آینه
چشم اگر رود است، وقتی با تو ام
چشم من جاری ترین رود وفاست
در جوار تو دل دریایی ام
موج در موج و خروشان و رهاست
باز دل شوق شکوفایی گرفت
از تو ای بانوی آب و آینه
در سرای تو همیشه روشن است
چلچراغ آفتاب و آینه